Friday, August 23, 2013

روانشناسی اجتماعی در قرن ششم هجری

چنین مبحثی را در تاریخ اندیشه اجتماعی کمتر میتوان یافت:
روانشناسی اجتماعی در قرن ششم هجری بر مبنای اقشار جامعه!

'تلبیس ابلیس، کتابی به زبان عربی در رد و نقد اصحاب عقاید و طوایف مختلف از جمله فیلسوفان و صوفیان، تألیف ابوالفرج ابن جوزی* عالم و واعظ حنبلی قرن ششم است. این کتاب به تعبیر مؤلف در باره انواع محرّمات و بدعتهای ناشی از وسوسه های شیطانی است. ابن جوزی در این اثر، با بحث جدلی به بسیاری از طوایف و فرق، از جمله خوارج، شیعیان(به قول او روافض)، فلاسفه، متکلمان، باطنیان و بویژه صوفیه، تاخته و حتی برخی محدّثان و فقها را، به سبب طرفداری از آنچه او بدعت و خروج از سنّت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم خوانده، نکوهش کرده(و رفتار اقشار مختلف جامعه را نقد کرده) است.

ابن جوزی در تحمیدیّة کتاب، ضمن ستایشِ عقل به عنوان تصدیق کننده وحی(ص11)، ابلیس را مؤثر در فرقه فرقه شدن مردم پس از عصر پیامبر اکرم و صحابه معرفی میکند و میگوید که این کتاب را نوشته است تا مردم را از فتنه ابلیس بر حذر دارد و پنهانکاریهای او را آشکار کند (ص12). تلبیس ابلیس در بیان ریشه های درونی اعتقادات و رفتارها اثر درخور توجهی است. ابن جوزی می کوشد تا با نقّادی، فریبهای نفسانی و شیطانی را آشکار کند و تصاویری از هوای نفس انسان ارائه دهد، همچنین احزاب و فرق، و اوضاع و احوال جامعه و زمان خویش را معرفی کند. این اثر را میتوان سندی مهم در تاریخ فکری و اجتماعی عالم اسلام در قرن ششم دانست(رجوع کنید به اذکائی، ص42).

ابن جوزی در تألیف این کتاب، از چند اثر مهم، از جمله الرّد علی الغُلاة و کتاب الا´راء و الدیانات تألیف محمدبن حسن نوبختی، استفاده کرده است.(رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج1، ص34؛ سزگین، ج1، جزء 3، ص290)، همچنین برخی اطلاعات و اخبار خود را از کتابهایی به دست آورده که از بین رفته است(پورجوادی، مقدمه، ص 148؛ اذکائی، ص 43).

تلبیس ابلیس در سیزده باب نوشته شده است: باب اول، درباره پیروی از سنّت و همراهی با جماعت است. ابن جوزی در این باب(ص17)، به نقل از ابن مسعود، میگوید که میانه روی در سنّت شایسته تر از کوشش برای بدعتگذاری است.

باب دوم، در نکوهش بدعت و بدعتگذاران، و شرح تفاوت سنّت با بدعت است. به عقیده ابن جوزی، هر امر جدیدی که بنحوی مخالف با شریعت باشد، بدعت است و بر همین اساس بدعتگذاران را به شش گروه(حروریه یا خوارج، قدریه، جَهمیه، مُرجئه، رافضه و جبریه) و هر گروه را به دوازده زیر گروه تقسیم میکند.(رجوع کنید به ص 25ـ26، 29ـ34). وی بر خلاف نویسندگان ملل و نحل، در فصل دهم این باب، اسماعیلیه و کیسانیه و زیدیه را جزو روافض نیاورده، اسماعیلیه را جزو باطنیه و خارج از فِرَق اسلام دانسته و درباره باطنیه و اسماعیلیه گفته است که آنها در پوشش اسلام، متمایل به رفض اند.(ص 111ـ112). وی کیسانیه را نیز جزو قدریه آورده(ص 30) و از زید هم فقط در این فصل نام برده(ص 106) و به زیدیه اشاره ای نکرده است. وی در همین باب، شیعه و امامیه را در شمار روافض آورده است.

باب سوم ، در تحذیر از فتنه ها و حیله های ابلیس است و اینکه از شرّ او باید دائم به خدا پناه برد (ص 35، 45 ـ 46).

باب چهارم، در معنای تلبیس و غرور است و اینکه تلبیس به معنای نمایاندن باطل به صورت حق، و نوعی نادانی است و طنابهای محکم شیطان بترتیب، جهل و هوی و هوس و غفلت است (ص 48 ـ 49).
باب پنجم، در بیان تلبیس ابلیس بر اصحاب عقاید است. ابن جوزی در این فصل به بیان نادرستی عقاید کسانی میپردازد که خارج از دین اسلام اند، از جمله سوفسطائیان، دهریان، طبایعیان، ثنویان، فلاسفه و معتقدان به پرستش اجرام سماوی(ص 49 ـ 62). سپس در باره تلبیس ابلیس بر امت اسلام، میگوید که شیطان از دو راه در عقاید امت ما دخل و تصرف کرد: یکی واداشتن به تقلید از گذشتگان، و دیگری پرداختن به چیزهایی که درک شدنی نیست، مانند آنچه فلاسفه بدان قائلند(ص 90). بنابراین، او عقل را اساس ایمان و مبنای اعتقاد به اصول شریعت میشمرد، اما آن را برای رسیدن به حقیقت، بویژه امور درک ناشدنی، کافی نمیداند؛ ازینرو در باره فلاسفه و متکلمان میگوید که بیشتر آنها به شکّاکیّت و گاه به الحاد کشیده شده اند(ص92 ـ 93).
او در رد اندیشه های فلسفی معمولاً از آثار متکلمان استفاده کرده(ابراهیمی دینانی، ج2، ص 265) و بندرت به آثار و اندیشه های فلاسفه اسلامی، از جمله فارابی و ابن سینا، اشاره داشته است(همان، ج2، ص267). بعلاوه ، برخی اندیشه هایی که به فلاسفه نسبت داده یا مطالبی که در باره تاریخ فلسفه نوشته، خلاف واقع است(همان، ج2، ص261ـ264، 267)؛ ازینرو به نظر میرسد که او بدون آشنایی با فلاسفه به طور عام و فلاسفه اسلامی به طور خاص، به نقد و نکوهش آنان پرداخته است(همان، ج2، ص 263، 267).

از دیگر بخشهای این باب، تلبیس ابلیس بر خوارج(ص 99) و تلبیس ابلیس بر روافض(ص 106) است. به زعم ابن جوزی، این دو گروه دو قطب افراط و تفریط در باره حضرت علی علیه السلام هستند(همانجا). وی در این بخش به گفته خودش، عقاید شیعیان را بازگو میکند اما بیشتر، عقاید اهل غلوّ را نقل و نقد میکند(ص 106ـ107). همچنین به برخی از عقاید و آرای فقهی فقهای شیعه اشاره دارد و آنها را بدعت میداند(ص 108ـ109) و در انتها دو خطبه منسوب به حضرت علی علیه السلام را میآورد که در فضائل خلفا و منع شماتت آنهاست(ص 109ـ111).

به نظر می رسد که اطلاعات و تقسیم بندیهای او از عقاید و فِرَق شیعه چندان با وقایع تاریخی و آثار و آرای معتبر و شناخته شده شیعه سازگار نیست. از جمله در تعریف شیعه میگوید که آنان معتقد به وصایت حضرت علی علیه السلام اند و کسانی را که با او بیعت نکرده اند کافر میدانند؛ حال آنکه علمای شیعه این مطلب را نمیپذیرند و غیرشیعه را، به طور کلی، کافر نمیدانند(محقق حلّی، ج1، ص 53؛ امام خمینی ، ج 1، ص 106ـ107).

باب ششم، درباره تلبیس ابلیس بر علماست. وی در این باب به وسوسه های قاریان، محدّثان، فقیهان، واعظان، ادیبان، شاعران و عالمان کامل(علمایی که جامع قرآن، حدیث، فقه و ادب اند) میپردازد(ص 123ـ143). از موارد تلبیس ابلیس بر قاریان، تکیه بر قرائت بدون تهذیب نفس و خواندن قرآن با آواز غنایی است(ص 123ـ125). از موارد تلبیس ابلیس بر محدّثان، تکیه بر گردآوری احادیث و شناخت صحت و سقم آنها بدون تفقه در حدیث است و از آن بدتر، تلاش زیاد برای استماع حدیث بدون توجه به شناخت درست از نادرست است. اینان گاهی شهر به شهر میروند تا از مشایخ مختلف حدیث بشنوند و بر اقران مباهات کنند(ص 125ـ129). از موارد تلبیس ابلیس بر فقیهان اینهاست:

-         اکتفا به آیات احکام و این گمان که علم شرع فقط علم فقه است و درنتیجه بی توجهی به آن
-         بخش از تعالیم قرآن و سنّت و احادیث و سیره پیامبر که موجب خشوع و رقت قلبی است.
-         بی اعتنایی به دانش شناخت احادیث که نتیجه اش اعتماد به قیاس فقهی است.
-         در مواردی که حدیث صحیحی بر ضد آن وجود دارد، غلبه تنبلی در تحقیق و در نتیجه اعتماد به احادیث غیرصحیح.
-         پرداختن به جدل و مناظره ای که هدفش کشف و بیانِ حقیقت نیست.
-         نشست و برخاست با سلاطین و فرمانروایان و تملق ایشان را گفتن به بهانه شفاعت مسلمانان که نتیجه اش مشروع ساختن فساد ایشان در نظر مردم است(ص 130ـ 134).

تلبیس ابلیس بر ادیبان نیز عبارت است از بی اعتنایی به اصلاح نفس و عبادت، و خود را از علمای اسلام به حساب آوردن، صرفاً به استناد دانستن لغت و نحو عربی(ص 137ـ 138).
تلبیس ابلیس بر شاعران مشتمل است بر: عُجب به اینکه اهل ادب اند و اینکه خدا از لغزش آنها میگذرد، پوشیدن لباسهای گرانبها، مدح خارج از حد، و رو آوردن به فسق و فجور(ص 140ـ141).
تلبیس ابلیس بر علمای کامل این است که دچار عُجب شوند و گمان کنند که از عقوبت مصون اند و همچنین ابتلا به حسد و ریا و حبّ جاه(ص141ـ143). موارد تلبیس ابلیس در این فصل، با بحث اصناف مُغترّین(فریب خوردگان) در احیاء علوم الدین غزالی(ج3، ص409ـ 415، 420ـ421) شباهتهای بسیار دارد.

باب هفتم، در تلبیس ابلیس بر فرمانروایان و شاهان به غرور شاهی است(ص 145). ابن جوزی در این باب میگوید که برخی حاکمان به فرمان مافوق خود به زیردستان ظلم میکنند و خود را معذور میدانند، در حالی که اگر فرمانروایی به ستم فرمان دهد، اطاعت از فرمان او ستمکاری است(ص 147ـ 148).

باب هشتم، در تلبیس ابلیس بر عبادت پیشگان است و اینکه ابلیس چگونه آنها را در تطهیر، وضو، اذان گفتن با لحن، نماز، روزه و حج میفریبد(ص 149ـ162). موضوعات این باب نیز با کتاب احیاء علوم الدین(ج3، ص422ـ426) شباهت بسیار دارد. ابن جوزی در همین باب، تلبیس ابلیس بر جنگجویان(غازیان) را از راه ریا و طمع ذکر میکند(ص 162ـ163) و در باره تلبیس ابلیس بر آمران به معروف مطالبی میآورد، ازجمله اینکه آنان از روی جهل یا تفاخر و کبر به امر به معروف می پردازند (ص 162ـ166).

باب نهم، در باره تلبیس ابلیس بر زاهدان است . وی ترک دنیا، سرزنش علما، روگردانی از علم و ترک امور مباح، حبّ جاه، عجب به عبادت، عمل به اوهام و پندارها را از موارد تلبیس ابلیس بر زاهدان میشمرد(ص167ـ180).

باب دهم ، در تلبیس ابلیس بر صوفیان است . این باب مفصّلترین بخش کتاب است و ابن جوزی ضمن تشریح وجه تسمیه کلمه صوفی(ص180ـ183)، از صوفیان در 24 مورد انتقاد کرده و عقاید و آداب آنان را بدعت دانسته است(ص194ـ 395). این انتقادها شامل طهارت، نماز، آداب مربوط به مسکن، پوشاک و خوردن و نوشیدن، سماع و رقص، وجد، مصاحبت با اَمَرْدان (نوجوانان)، ادعای توکل و ترک اموال، ترک دارو و درمان، عزلت و ترک نماز جمعه و جماعت، ترک ازدواج و فرزند نخواستن، آداب آنان هنگام مرگ، ترک علم آموزی، دفن کردن کتابها، اظهارنظر در باره مسائل دینی و تفسیر به رأی و شطح گویی و دعاوی است .
ابن جوزی میگوید که صوفیه ابتدا از زاهدان بودند، ولی چون برخی منتسبان به تصوف، اجازه سماع و رقص دادند و عده ای از دنیاطلبان به جهت علاقه به راحتی و لهو و لعب به آنها متمایل شدند، آنان با صفات و احوال و نشانه هایی از زاهدان متمایز شدند(ص181). او در جای دیگر میگوید که نخستین صوفیان به زهد و ریاضت و مجاهدت با نفس میپرداختند، ولی ابلیس آنها را فریفت و از تحصیل علوم دینی بازداشت و این آغاز انحراف آنان بود(ص183). ابن جوزی از کسانی چون ابوعبدالرحمان سُلمی، ابونصر سرّاج، ابوطالب مکی، حافظ ابونعیم اصفهانی به شدت انتقاد کرده است. وی معتقد است آنان در کتابهایشان از کارهای خلاف شرع صوفیه دفاع کرده اند و خلفا و بزرگان صحابه و زاهدانی چون بِشر حافی و ابراهیم ادهم و سفیان ثوری را جزو صوفیه آورده اند(ص 184ـ 185).

ابن جوزی از غزالی نیز به شدت انتقاد کرده است و با اینکه در کتاب المنتظم(ج17، ص 124ـ127) وصف برجستگیهای فکری و زهد و تعبّد وی را آورده در همان اثر به سبب «ترک قانون فقه» و در تلبیس ابلیس ، به سبب برخی مطالبِ احیاء علوم الدین(از جمله دفاع از سماع و ریاضت و ترک دنیا) وی را سرزنش کرده و گفته است که غزالی این کتاب را آنچنانکه سزاوار یک عالم است ننوشته و کتابش را بر وفق مذهب صوفیه تألیف کرده و سخنانی شبیه سخنان باطنیه گفته است(ص 186، 196، 236، 238، 277). او همچنین برخی از صوفیانی را که خود در کتاب صفة الصفوة(ج 4، ص 64، 172، 223، 237) از آنها به سبب زهدشان تجلیل کرده، در این کتاب به علت ترک علم و انکار آن و اظهار نظر ناصواب در امور دینی نکوهش کرده است(ص 360ـ384، 395ـ400).

یکی از مباحث مفصّل در همین باب، بحث سماع و حرمت آن و رد نظر صوفیه در مباح و گاه مستحب دانستن آن است(ص248ـ279). ابن جوزی در این باب برخی احادیث صوفیه را در این باره نقد کرده. گاهی نیز برای تأیید سخن خویش احادیثی مجعول و ضعیف آورده است(ترجمه فارسی، مقدمة ذکاوتی قراگزلو، ص3). برخی انتقادات او از صوفیه، در سخنان خود آنان نیز یافت میشود(رجوع کنید به هجویری، ص164، 334ـ335؛ ژنده پیل، ص140ـ141). همچنین غزالی در احیاء علوم الدین(ج3، ص 426ـ429) و نیز در رسالة حماقت اهل اباحت(ص 158ـ 159) برخی منتسبان به صوفیه و مدعیان مقامات و بویژه کسانی را که ادعا میکردند معصیت به آنها زیان نمیرساند، مذمت کرده است. گفته شده که ابن جوزی در تلبیس ابلیس از رساله اخیر استفاده کرده ولی نام مصنف را نیاورده است(پورجوادی ، همانجا).

باب یازدهم، در تلبیس ابلیس بر اهل دین از راه نشان دادن کرامات است(ص 427ـ437). 

باب دوازدهم، در تلبیس ابلیس بر عوام است، که از جمله آنهاست:
تشویق به تفکر در ذات و صفات خدا(ص 438ـ439)،
مبتلا کردن آنها به تشبیه ذات خدا،
مقدّم داشتن زاهدان بر عالمان،
مخالفت با علما و بدگویی از آنان،
تکیه بر رحمت خدا و جسارت در گناه کاری(ص 439ـ446).
در همین بخش، از تلبیس ابلیس بر زنان به طور اجمال نیز سخن رفته است که از جمله آنها ندانستن واجبات دین، بدرفتاری و عدم تمکین از شوهر و نیز خرقه پوشی زنان صوفی و مصافحه کردن آنها با شیوخ صوفی است(ص 455ـ457).

باب سیزدهم، در تلبیس ابلیس بر عموم مردم از طریق آرزوهای دور و دراز است(ص 458ـ459).

******
از تلبیس ابلیس نسخه های خطی متعددی در ترکیه و مصر و هند وجود دارد که نام برخی از آنها چنین است: الناموس فی تلبیس ابلیس، کشف تلبیس ابلیس، و کشف ناموس تلبیس ابلیس( رجوع کنید به علوچی، ص194).

این کتاب ابتدا با نامهای الناموس فی تلبیس ابلیس(قاهره 1323)، نقدالعلم والعُلماء(قاهره 1340) و تلبیس ابلیس(قاهره 1347 و 1368) به چاپ رسیده(علوچی، ص 194، 205) و پس از آن بارها در دمشق و مصر و بیروت با عنوان تلبیس ابلیس و گاهی با عنوان الناموس فی تلبیس ابلیس چاپ شده است(رجوع کنید به عبدالجبارعبدالرحمان، ج1، ص78؛ مالح، ج1، ص 307).

تلبیس ابلیس را مارگلیوث به انگلیسی برگردانیده (د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «ابن جوزی») و علیرضا ذکاوتی قراگزلو به فارسی ترجمه کرده است( تهران 1368ش ) که اولین ترجمه از آثار ابن جوزی به فارسی است(اذکائی، ص42)؛ در این ترجمه، اسناد احادیث و همچنین برخی احادیث و روایات به دلایلی از جمله تکرار مضمون حذف شده است(رجوع کنید به مقدمة ذکاوتی قراگزلو، ص 4).

منابع: آقابزرگ طهرانی ؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی ، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام ، تهران 1376ـ1379 ش ، تهران 1377ش ؛ ابن جوزی ، تلبیس ابلیس ، چاپ خیرالدین علی ، بیروت ] بی تا. [ ؛ همان ، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1368ش ؛ همو، صفة الصفوة ، چاپ محمود فاخوری و محمدروّاس قلعه جی ، بیروت 1399/1979؛ همو، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ پرویز اذکائی ، « ] دربارة [ تلبیس ابلیس »، آینة پژوهش ، سال 1، ش 3 (مهر و آبان 1369)؛ نصراللّه پورجوادی ، دو مجدّد: پژوهشهایی در بارة محمد غزالی و فخررازی ، تهران 1381 ش ؛ روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، تحریر الوسیلة ، قم 1363ش ؛ احمدبن ابوالحسن ژنده پیل ، مفتاح النجات : متن عرفانی به زبان فارسی ، چاپ علی فاضل ، تهران 1373ش ؛ فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربی ، ج 1، جزء3، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی ، ریاض 1403/1983؛ عبدالجبار عبدالرحمان ، ذخائر التراث العربی الاسلامی ، بصره 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ عبدالحمید علوچی ، مؤلفات ابن الجوزی ، بغداد 1385/ 1965؛ محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، بیروت 1406/1986؛ همو، رساله در بیان حماقت اهل اباحت ، در نصراللّه پورجوادی ، همان منبع ؛ محمدریاض مالح ، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة : التصوّف ، دمشق 1398ـ1403/ 1978ـ1983؛ جعفربن حسن محقق حلّی ، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال ، نجف 1389/ 1969؛ علی بن عثمان هجویری ، کشف المحجوب ، چاپ و. ژوکوفسکی ، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1358ش ؛ 

*EI 2 , s.v. "Ibn A l-Djawz ¦â " (by H. Laoust).

پروانه عروج نیا 


Thursday, August 22, 2013

در جست و جوی پدر(شعری پر زاحساس از شهریار)

خداوند به تمامی پدرانی که هستند سلامتی و تندرستی عطا کند و تمامی پدرانی را که رفته اند از رحمت و غفران خود نصیبی دهد.  تقدیم به تمامی پدران بزرگوار ایران زمین: 

 در جست و جوی پدر

فرزند استاد شهریار نقل می کند:"یك روز خوب یادم هست در حدود 5 بعدازظهر بود كه دیدم پدر لباس پوشیده و از مادرم نیز می‌خواهد كه مرا حاضر كند. پدر آن موقع معمولا از خانه بیرون نمی‌رفت. با تعجب پرسیدم پدر كجا می‌رویم؟ جواب داد: هیچ دلم گرفته می‌خواهم كمی قدم بزنم. بعد دست مرا در دست گرفته و به راه افتادیم. از چند خیابان و كوچه گذشتیم تا اینكه به كوچه‌ای كه بعدها فهمیدم اسمش «راسته كوچه» است رسیدیم و از آنجا وارد كوچه فرعی تنگی شدیم، كوچه بن بست بود و در انتهای آن دری قرار داشت كهنه و رنگ و رو رفته و من كه بچه بودم و به اصطلاح فرهنگی مآب ،هی نق می‌زدم و می‌گفتم پدر تو چه جاهای بدی می‌آیی! پدر به آهستگی جواب داد عزیزم داخل نمی‌رویم و بعد مدت طولانی به صراحت می‌توانم بگویم یك ربع یا بیست دقیقه به در یک خانه نگاه می‌كرد و فكر می‌كرد. نمی‌دانم به چه فكر می‌كرد، شاید گذشته را می‌دید و یا شاید خود را همان بچه‌ای احساس می‌كرد كه هر روز حداقل بیست بار از آن در بیرون آمده و رفته بود. بعد ناگهان به در تكیه داد، قطره‌های اشك به سرعت از چشمانش سرازیر شده و شانه‌هایش از شدت گریه تكان می‌خورد. من لحظاتی مبهوت به او نگاه می‌كردم ولی او انگار اصلا من وجود نداشتم تا اینكه مدتی بعد آرام گرفت، آه عمیقی كشید و در حالی كه چشمانش را پاك می‌كرد به من گفت: «اینجا خانه پدری من است، من مدت چهارده سال اینجا زندگی كردم». بعد در طول همان كوچه به راه افتادیم و قسمت‌های مختلف خانه را از بیرون به من نشان داد. وقتی به خانه برگشتیم شعری تحت عنوان «در جستجوی پدر» سرود كه فكر می‌كنم یكی از با احساس‌ترین شعرهایی است كه به زبان پارسی سروده شده.  "


دلتنگ غروبــــی خفه  بیــــرون زدم از در    در دست گرفته مچ دست پســـــــــــرم را
یا رب، به چـــــه سنگی زنم از دست غریبی این کلهء پوک و ســـرو مغز پکـــــــرم را
هم دروطنم بار غریبـــــــــی به سرودوش     کوهی است که خواهـــــد بشکاند کمرم را
من مرغ خوش آواز و همه عمــــر به پرواز          چون شدکه شکستند چنین بال و پـرم؟
رفتم که به کوی پــــــدر و مسکن مالوف       تسکین دهـــم آلام دل جـــــان بسـرم  را
گفتم به ســـــر راه همان خــــانه ومکتب      تکـــــــرار کنم  درس سنین صغـــــرم را
گرخــــــود نتوانست زودودن غمم از دل       زان منظـــــره باری بنـــوازد نظـــــرم را
کانون پـــــــــدر جویم و گهوارهء  مادر         کان گهــــــــرم  یابم و مهـــــد پدرم  را
با یـــــاد طفولیت و نشخوار جوانـــــــی        می رفتم و مشغــــــول جویــدن جگرم را
پیچیـــدم ازان کوچهء  مانوس که در کام       باز آورد آن لـــذت شیـــــر وشکــــرم را
افسوس که کانــــــون پـدر نیز  فروکشت       از آتش دل باقـــــــتی بــــرق وشررم را
چون بقعهء اموات فضـــــایی همه خاموش     اخطار کنان منــــــزل خوف و خطــرم را
درها همــــه بسته است و به رخ گرد نشسته     یعنی نزنــــــــی در که نیــــابی اثرم را
در گرد و غبــــــار سر آن کوی نخواندم         جز سرزنش عمر هـــــــــــوا و هدرم را
مهدی که نه پاس پدرم داشت ازیــن پیش      کی پاس مرا دارد و زین پس پســـــرم را
ای داد که از آن همه یار و سر وهمســـر        یک در نگشایــــــــد که  بپرسد خبرم را
یک بچـــــــه همسایه  ندیدم به سرکوی        تا شــــــــرح دهم قصهء سیر و  سفرم را
اشکم به رخ از دیـــــده روان بود ولیکن         پنهان که نبیند پســــــــرم  چشم ترم را
می خواستم این شیب و شبابم  بستاننـــــد       طفلیم دهند و سر پر شور و شــــــرم را
چشــــــــم خردم را ببرند و به من آرند           چشم صغــــــرم را نقوش و صــورم را
کم کم همه را درنظــــر آوردم و  ناگاه              ارواح گرفتنــــــــد همه دور و برم را
گویی پی دیدار عزیزان بگشودنـــــــد                هم چشم دل کورم و هم گوش کرم را
این خندهء وصلش به لب آن گریهء هجران      این یک سفرم پرسد و آن یک حضرم را
این ورد شبم خواهد و  آن نالهء شبگیـر         وان زمزمهء صبح و دعای سحـــــرم را
تا خود به تقــــــــلا به درخانه رساندم               بستند به صـــد دایره راه گـــــذرم را
یکباره قــــرار از کف من رفت و نهادم            برسینهء دیـــــــــــوار درخانه سرم را
صوت پدرم بود که  میگفت چه کردی،              در غیبت من عائـــــــــلهء دربدرم را
حرفم  به دهان بود ولی سکسکه نگذاشت          تا بازدهـــم شـــرح قضــــا و قدرم را
فی الجمـله شدم ملتمس از در به  دعایی          کز حق طلبم فرصت صبــــر و ظفرم را
اشکم به طواف حــــرم کعبه چنان گرم              کز دل بزدود آنهمه زنگ و کـــدرم را
ناگه، پسرم گفت: " چه میخواهی ازین در؟"        گفتم، پسرم، بوی صفـــــای پدرم را


Wednesday, August 21, 2013

ادبیات استثنایی آقای رئیس‌جمهور!



به گزارش نامه، غیر قابل پیش بینی ترین، طناز ترین، خود رای ترین، پر حاشیه ترین، بی پروا ترین و... تمام این‌ها القابی است که اهالی رسانه برای رئیس دولت دهم و نهم انتخاب کرده‌اند.
محمود احمدی نژاد از زمانی که بر صندلی ریاست قوه مجریه تکیه زد، با ادبیات خاص خود تبدیل به مرد اول رسانه‌های ایران و جهان شد.
رسم تمام روسای جمهور جهان استفاده از ادبیات فاخر در سخنان خود است که تا قبل از محمود احمدی نژاد در میان روسای جمهور ایران نیز رعایت می‌شد این هنجار ادامه داشت تا زمان پیروزی محمود احمدی نژاد.
او از همان زمان سعی کرد با ادبیاتی از جنس  کوچه و بازاری با مردم، نمایندگان مجلس و مسئولین  روبرو شد و برای بار اول در سال 85، پشت تریبون مجلس خطاب به نمایندگان مجلس گفت: شما از محله ما خرید کنید و چرا از جاهای گران خرید می‌کنید؟
این سخنان اولین ادبیات متفاوت رئیس جمهور اسلامی ایران بود که تا پایان دوارن ریاست جمهوری وی ادامه داشت که انتقادات بسیاری را به همراه داشت و البته در این میان هم کسانی بودند که ادبیات رئیس جمهور را ستودند.
بخشی از متفاوت ترین ادبیات رئیس جمهور را طی این هشت سال در جدول زیر بخوانید:

زمان و مکان
ادبیات استثنایی
بهمن 1385 / مجلس شورای اسلامی
 ازتره‌بار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهای‌گران خرید می‌کنید. در محله ما قیمت‌ها ثابت است.
بهمن 1385/
یک دختر 16 ساله به کمک برادرش در زیرزمین خانه‌اش انرژی هسته‌ای کشف کرده
با هماهنگی رییس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هم‌اکنون در زمره دانشمندان هسته‌ای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد.
تیر 1386/ در جمع اصناف و بازار
یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی می‌کند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را می‌گیرم
آذر 86/ سفر استانی خوزستان
آن‌قدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌‌دانتان شما پاره شود
تیر 87/ در جمع فرماندهان بسیج
سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود. مثل خودمان که پس از ۴۵روز در جبهه مرخصی می‌رفتیم، اما او یک‌ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید. وقتی آمد پیش ما گفت: افتخار می‌کنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همین‌طور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید
مرداد 88/ گفت‌و‌گو با شبکه یک
علاقه ویژه‌ای به ایشان#1705;امران باقر لنکرانیداشته و دارم. اصلا مثل هلو می‌ماند و آدم می‌خواهد بخورد این جوان را
اسفند 88/ کنفرانس مطبوعاتی همراه با بشار اسد
ما یک ضرب‌المثل در فارسی داریم و کسی که حرف بیجا می‌زند و خارج از قد و قواره خودش صحبت می‌کند، به آن می‌گوییم یک کلام از مادر عروس.
 مرداد1389/ همایش ایرانیان مقیم خارج
 در خطاب به اوباما و سران کشورهای غربی: آن ممه را لولو برد
مرداد 1389/همایش ایرانیان مقیم خارج
آب را بریزید همان جایی که میسوزد
مرداد 1389/ سخنرانی در روز خبرنگار
در مواردی هم که حتی اسمی از کسی برده نشده‌ است، قاضی می‌گوید این مطلب به فلان شخص می‌خورد، در حالی که وقتی مطلبی نوشته و نقد می‌شود اگر به کسی هم خورد، خورد. باید بخورد تا دردش بیاید.
آبان 89/ سفر استانی بجنورد
 پشم و پیل‌شان کشورهای به اصطلاح قدرتمند جهان ریخته است و اگر خیلی عرضه دارید، اوضاع کشورهای خود را جمع‌و‌جور کنید و به ملت‌های خود برسید؛ شما ‌نمی‌توانید آب بینی‌ خود را بالا بکشید.
آبان 89/ در جمع خبرنگاران
شما موقعی که نمی‌دونستید چه جوری طهارت بگیرید ملت ایران تمدن داشت حالا شما می‌خواهید به ما جنس بفروشید؟! نفروشید!
بهمن 90/ رونمایی از داروهای تولیدی محققان ایرانی
اکنون ایام شادی است و می‌توان یک شوخی کرد. بعضی‌ها می‌گویند که کار را به دست خانم‌ها ندهید، چون همه‌ فرصت‌ها را می‌گیرند
اسفند 90/ در جلسه سوال از رئیس جمهور
آخر سال است و باید کمی با هم صفایی بکنیم. شب عید است کمی شاد باشیم.
دی91/ در پاسخ به اظهارات وزیر خارجه فرانسه
همه‌اش کشک است، طرف راه می‌رفت می‌گفت ابرقدرت، قدر قدرت...‌ای زکی.
دی 91/ مراسم بزرگداشت امیر کبیر
روزی سفیر روس به حضور امیرکبیر می‌آید تا درباره افزایش مرز روسیه صحبت کند که امیرکبیر به وی می‌گوید: تا به حال کشک بادمجان خورده‌ای؟ که او می‌گوید: نه! امیرکبیر می‌گوید: ما در خانه یک فاطمه خانم داریم که به او می‌گوییم فاطمه خانوم‌جان که کشک بادمجان‌های خوبی می‌پزد، شما بروید وقتی کشک بادمجان پخت برای شما می‌فرستم. این یعنی امیرکبیر به سفیر روس گفت برو دنبال کشکت!
اسفند 91/ در افتتاح دو شبکه جدید صدا و سیم
باید چهار ماهواره به فضا پرتاب کنیم تا هر "ننه قمری" کلید آنرا پایین نیاورد