Thursday, July 24, 2014

Theaf Catch Machine in Iran!!

In Japan They invented a machine that catches thieves;..............
They took it to different countries for a test.
In Switzerland and Sweden, in 30 minutes, it caught 20 thieves;
In UK in 30 minutes, it caught 500 thieves;
In Spain , in 20 minutes, it caught 2500 thieves;
In Ghana , in 10 minutes, it caught 6,000 thieves;
In Uganda , in 7 minutes it caught 20,000 thieves;
In Nigeria , in 8 minutes, it caught 50,000 thieves;
In Iran, in 5 minutes..." The machine was stolen.by:
Ahmadi nejad clean states!!".

مدیریت فرجی دانا در تقابل با منافع برخی نمایندگان

مدیریت فرجی دانا منافع کدام نمایندگان را به خطر انداخته؟

یکشنبه, ۱۵ تیر, ۱۳۹۳
چکیده :برخی نمایندگان از فرصت نمایندگی برای عضو هیات علمی شدن استفاده کرده‌اند، و به‌راحتی فرایندهای دست یافتن به مدارک دانشگاهی را طی کرده‌اند. مدیریت رضا فرجی دانا و تیمی از کسانی که باور به استقلال آکادمیک دارند، و نشان داده‌اند با رویه‌هایی نظیر گزینش دانشجوی دکتری با آزمون تستی، و تحمیل اعضای هیات علمی به دانشگاه‌ها مخالفت‌ دارند، مستقیماً با منافع شخصی برخی نمایندگان در تعارض است....

دکتر محمد فاضلی، جامعه شناس در وبلاگ خود نوشت:

برخی نمایندگان مجلس به شدت دنبال استیضاح وزیر علوم، تحقیقات و فناوری هستند. چرا در حالی که دانشگاه‌ها آرام است و هیچ حرکت سیاسی قابل توجهی در دانشگاه‌ها رخ نداده است، برخی چنین به دنبال استیضاح وزیر علوم هستند؟ برخی بر این باورند که نمایندگان مذکور به دنبال قدرت‌نمایی، آماده شدن برای انتخابات سال آینده مجلس، یا مخالفت با دولت هستند. هر یک از این‌ها می‌تواند تاحدودی درست باشد، اما تصور می‌کنم علت چیز دیگری است. اما اگر قدرت‌نمایی یا آمادگی برای انتخابات مجلس مد نظر است، چرا وزیر دیگری نظیر بیژن زنگنه یا وزیر اقتصاد که برای جریان روزمره امور کابینه اهمیت بیشتری دارند هدف استیضاح قرار نمی‌گیرند؟
تصور می‌کنم علت را باید در شخصی‌ترین احوالات و منافع برخی نمایندگان مجلس جست. برخی نمایندگان از فرصت نمایندگی برای عضو هیات علمی شدن استفاده کرده‌اند، و به‌راحتی فرایندهای دست یافتن به مدارک دانشگاهی را طی کرده‌اند. دانشگاه‌ها مستقیماً با منافع این افراد گره خورده است. مفاهیم سرمایه فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی اقتصادی نیز برای این تحلیل کارآمدی دارند. برخی نمایندگان می‌کوشند از طریق دست یافتن به سرمایه فرهنگی ناشی از کسب مدارک دانشگاهی، راهی به سوی سرمایه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیابند. هم‌چنین دانشگاه‌ها در هشت سال گذشته به یکی از بهترین حیات خلوت‌های نمایندگان بدل شده بود. به‌راحتی با توصیه‌های خود عضو هیات علمی منصوب می‌کردند، تبدیل بورسیه انجام می‌دادند، به عضویت هیات امنای دانشگاه‌ها درمی‌آمدند و ده‌ها کار دیگری که دانشگاهیان به خوبی بر جزئیات آن آگاه هستند.
مدیریت رضا فرجی دانا و تیمی از کسانی که باور به استقلال آکادمیک دارند، و نشان داده‌اند با رویه‌هایی نظیر گزینش دانشجوی دکتری با آزمون تستی، و تحمیل اعضای هیات علمی به دانشگاه‌ها مخالفت‌ دارند، مستقیماً با منافع شخصی برخی نمایندگان در تعارض است. مسأله ی استیضاح وزیر علوم وقتی به اوج رسید که مسأله ی بورسیه‌های غیرقانونی فاش شد و این خود شاهدی بر وارد شدن وزیر به حیطه ی منافع شخصی است. از این‌رو عمیقاً بر این باورم که مسأله ی استیضاح وزیر علوم هیچ ارتباطی به ادعاهایی نظیر به‌کار گماردن افراد مسأله‌دار، کند شدن روند علمی کشور، یا هر بهانه ی دیگری ارتباط ندارد. هر نماینده‌ای به خوبی می‌داند که حتی برای گماردن مدیر گروه‌های آموزشی دانشگاه‌ها از مراجع اطلاعاتی و امنیتی استعلام می‌شود و هیچ فردی بدون تأیید این مراجع به ریاست دانشگاه‌ها گمارده نمی‌شود. بنابراین گماردن «افراد مسأله‌دار» کذب محض است. کند و تند شدن روند رشد یا افول علمی هر کشوری نیز مسأله‌ای کوتاه‌مدت نیست و به جابه‌جا شدن افراد ارتباط ندارد. مسأله چیزی جز منافع شخصی نیست. بقیه بهانه است. به سرنوشت ایران ما می‌اندیشم که چنین دستخوش بهانه‌ها می‌شود.

جوامع دموکرات و جامعه نادموکرات!!

اشاره
 
دلیلش روشن است آنها را مردم انتخاب کرده بودند و احمدی نژاد را حکومت برگزیده بود. آنها که در اروپا محکوم شده اند دلایل اتهامشان به خودشآن برمیگردد ولی دلایل اتهام احمدی نژاد تنها به خودش برنمیگردد و پای دیگران هم به موضوع اتهام کشیده میشود و این برای حاکمیت هزینه بردار است به همین دلیل پیگیرش نمیشوند. خلاصه آنجا حق و منافع مردم در کار است و اینجا منافع حکومت! 
 
*** 
 
نیکولا سارکوزی، سیاست‌مدار و رئیس‌جمهور سابق فرانسه که متهم به سوءاستفاده از قدرت و فساد مالی شده است، برای بازجویی احضار شد. سارکوزی با خودروی شخصی، خود را به اداره ضدفساد پلیس فرانسه در پاریس معرفی کرد و برای مدتی نیز در بازداشتگاه به‌سر برد و پس از ساعتها بازجویی و تفهیم اتهام تا ادامه تحقیقات آزاد شد. سیلویو برلوسکونی سیاستمدار، سرمایه‌‌دار و نخست‌وزیر سابق ایتالیا هم داستانی مشابه با سارکوزی داشت. وی که به کلاهبرداری متهم و به حبس نیز محکوم شده است-به دلیل کهولت سن به خدمت اجتماعی تنزل یافت- نه تنها از حضور در دادگاه و پاسخ‌‌گویی به اتهامات امتناع نکرد بلکه به قول خودش در بیش از ۲۰۰۰ جلسه دادگاه حاضر و از خود دفاع کرد.
۲٫
 در ایران اما داستان با فرانسه و ایتالیا و ممالک غربی متفاوت است. محمود احمدی‌نژاد بعد از هشت سال ریاست بر دولت و مدیریت کشور، ۵ آذر ۹۲ به دادگاه احضار شد تا پاسخگوی شکایات و اتهامات مطرح شده باشد اما تا الان که نزدیک به هفت ماه از اولین جلسه دادگاهش گذشته است، علی‌رغم چندین بار احضار، هرگز در جلسه دادگاه حاضر نشد. در سویی دیگر، ۱۰ نفر از نمایندگان حامی احمدی‌نژاد در صحنه علنی مجلس شورای اسلامی به وزیر دادگستری دولت روحانی تذکر دادند تا در اجرای حکم «ممنوع‌التصویری، ممنوع‌الخروجی و ممنوع‌البیانی» سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق کشورمان، اهتمام جدی داشته باشد.
۳٫
 در مجموع شش پرونده و اتهاماتی همچون رشوه‌، اعمال نفوذ برای تغییر مسیر پرونده، فساد مالی و … علیه ساکوزی در جریان است که در صورت محکومیت در دادگاه، بیش از ۱۰ سال زندان در انتظار وی خواهد بود. در ایران نیز آنگونه که مقامات قضایی اعلام کرده‌اند شکایت قوه مقننه از دولت و عدم اجرای قوانین از جمله دلایل احضار احمدی‌نژاد به دادگاه بوده است. حال بماند آنچه که احمدی‌نژاد طی هشت سال بر ملت و مملکت آورده است.
۴٫
 ماجرای سارکوزی و برلوسکونی و احمدی‌نژاد دارای شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است؛ شباهت از این جهت که همه این افراد که به دادگاه احضار شده‌اند، صاحب مقامی ارشد بوده‌‌اند و تفاوت در این است که سارکوزی و برلوسکونی به‌راحتی در دادگاه حضور پیدا می‌کنند و خود را ملزم به پاسخ‌گویی به قانون و قاضی می‌دانند و اما در ایران جناب آقای احمدی‌نژاد که این‌روزها دلش نیز برای جایگاه و مقام سابق تنگ شده است، از حضور در دادگاه خودداری می‌کند و همچون دوران ریاست بر دولت‌های نهم و دهم اهمیتی به قانون و مراجع قضایی نمی‌دهد. گویا وی خود را تافته جدابافته می‌‌داند و مقامی فوق‌‌قانون و برتر از دیگر شهروندان برای خود قائل است.
۵٫
 خاتمی نیز در این بین داستانی جالب و غم‌انگیز دارد. عده‌ای از حامیان احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری که تاکنون مراجع قضایی‌ وی را متهم نکرده و به دادگاهی نیز احضار نشده است، در محافل و رسانه‌های خود محاکمه و برایش حکم نیز صادر می‌کنند؛ حکم به «ممنوع‌التصویری، ممنوع‌الخروجی و ممنوع‌البیانی».
۶٫ رئیس دولت‌های نهم و دهم پاسخگویی به عملکرد و اتهاماتش در دادگاه کیفری را در شأن خود نمی‌داند و از حضور در دادگاه سر باز می‌زند و نمایندگان حامی او بجای درخواست و تاکید برای حضور وی در دادگاه و پاسخ‌گویی به اتهاماتش، در اقدامی حیرت‌‌انگیز خواستار مجازات فردی می‌شوند که نه اتهامی متوجه اوست و نه در دادگاهی محاکمه و محکوم شده است. چرا؟ این رفتار دوگانه و متناقض از سوی کسانی که خود را نماینده مردم می‌دانند عجیب نیست؟ آیا این‌گونه اقدامات در راستای اهداف و منافع مردم و کشور است؟
۷٫
 مسلماً بزرگترین و منصفانه‌ترین دادگاه برای بررسی و محاکمه عملکرد یک دولت و مدیران آن افکار عمومی و مردم هستند. اما یک پرسش اساسی در این‌باره این است؛ چرا کسی که مدعی بود دولتش پاکترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران است و دم از مردمی‌ و خادم ملت بودن می‌زد، همچون رؤسا و مسئولان ممالک غربی که شبانه‌روز نیز علیه‌ آنها سخن می‌گویم و از نظر ما نماد و مظهر فساد و ظلم هستند، در دادگاه حاضر نمی‌شود تا در برابر اتهامات وارده از خود دفاع کند؟ چرا احمدی‌نژاد همچون دیگر شهروندان این کشور حاضر نیست در برابر قاضی بنشیند و نسبت به شکایات مطرح شده پاسخ‌گو باشد؟ و از سوی دیگر چرا حامیانش خواستار اعمال محدودیت برای رئیس‌جمهوری می‌شوند که نه تنها محکومیت قضایی ندارد بلکه در افکار عمومی و بین مردم نیز از جایگاه و محبوبیتی قابل‌توجه برخوردار است و نقش تاثیرگذاری در معادلات سیاسی کشور دارد؟ چرا کسانی مثل آب خوردن به دیگران تهمت و انگ می‌زنند، خود را قانون و دادگاه می‌پندارند و هر حکمی که باب میل‌شان باشد برای دیگران صادر می‌کنند؟ آیا به‌جز این است که خود را بالاتر و برتر از مردم و قانون می‌دانند و همواره خواهان حذف و طرد مخالفان خود به هر روشی هستند و از مقبولیت و محبوبیت رقیب خود در بین مردم نیز هراس دارند؟
۸٫
 اکنون دیگر به‌روشنی همه می‌دانند که در دولت‌های نهم و دهم چه گذشته و 
احمدی‌نژاد با تصمیم‌های خودمحور و غیرکارشناسی چه بلاهایی بر سر کشور و جامعه آورده است؛ از فسادهای مالی و اختلاس‌های گسترده گرفته تا واگذاری‌های غیرقانونی و انحراف‌های میلیاردی در اجرای قانون بودجه. از تخلف در تغییرات مدیریتی کشور گرفته تا قانون‌شکنی در اجرای هدفمندی یارانه‌ها. از واریز نشدن میلیاردها دلار درآمدهای حاصل از فروش نفت به حساب ذخیره ارزی گرفته تا برداشت ۱۶ میلیاردی از حساب دولت در آخرین روز کاری و واریز به حساب دانشگاه ایرانیان تنها گوشه‌ای از خرابی‌ها و خسارت‌های احمدی‌نژاد است که اگر بخواهیم تخلفات و قانون‌شکنی‌های وی در دولت‌های نهم و دهم را برشماریم، خود داستانی بس طولانی است. اما آنچه که عیان است خسارت‌‌ها و آسیب‌هایی گسترده‌ای است که احمدی‌نژاد از عملکرد خود برای مردم و دولت یازدهم به میراث گذاشته است و مردم نیز با پوست و گوشت و استخوان خود درد و رنج این میراث ویرانه را چشیده‌ و کشیده‌اند.
 
٫
حال حیرت‌آور نیست احمدی‌نژاد که حاصل هشت سال مدیریتش افزایش رنج و مشکلات مردم و تحویل وضعیتی نابسامان به دولت تدبیر و امید بود، از حضور در دادگاه و پاسخ‌گویی به افکار و وجدان عمومی طفره می‌رود و حامیان و یارانش نیز خود را به کوچه علی‌چپ زده و در اقدامی شگفت خواستار مجازات و اعمال محدودیت برای کسی می‌شوند که حاصل هشت سال ریاست‌جمهوری‌‌اش، پشرفت و توسعه کشور و نیز افزایش محبوبیتش بین مردم بوده است؟
۱۰٫
 احمدی‌نژاد و یارانش بی‌آنکه به افکار عمومی درباره عملکرد و اتهامات مطرح‌شده پاسخ داده باشند، ‌سودای بازگشت به قدرت دارند و از همین‌رو تحرکات این طیف برای بازگشت به عرصه مدیریتی و ساختار قدرت افزایش یافته است و در این راه به هر ابزاری متوسل می‌شوند و از هیچ کوششی برای حذف مخالفان خود نیز دریغ نخواهند کرد. البته در این میان، مردم به‌یاد دارند و می‌دانند که حامیان و یاران سرسخت احمدی‌نژاد و مدیران و مسئولان آن دوره بحران‌آفرین و رنج‌آور که حالا دلواپسان امروزی و مخالفان سرسخت دولت روحانی شده‌اند، دلشان برای دوران احمدی‌نژاد تنگ شده است نه حل مشکلات کشور و مردم. آنها به هر دری می‌زنند تا شرایط و وضعیت کشور و جامعه را به آن دوران بحرانی و امنیتی برگردانند. اما خود نیز به‌خوبی می‌دانند که حنایشان دیگر در بین مردم رنگی ندارد و شاید هم از همین‌روست که دلواپس تاثیر رفتارها و اقدامات نابخردانه خود بر منافع ملی و مردم و نظام نیستند و فکر نمی‌کنند که برهم زدن آرامش کشور جزء ضربه به منافع ملی، کمکی به پشرفت کشور و رفع مشکلات مردم نخواهد کرد.

نسخه اصلي سخنراني جنجالي و تحريف شده آقاي نقويان كه اوراخانه نشين كرد

همه چیز درباره "حصر"!

هم‌زمان با انتشار اخبار جدیدی درباره وضعیت موسوی و رهنورد در حصر و ملاقات اعضای خانواده با آن‌ها، علی مطهری خبر داد که رهبر جمهوری‌اسلامی با محاکمه این دو مخالف است و عقیده دارد نظام تاکنون با آن‌ها به ملاطفت برخورد کرده است. براساس گزارش خبر آنلاین،نزدیک به علی لاریجانی و متعلق به حسین انتظامی،علی مطهری در واکنش به خبر برخی وب‌سایت‌ها درباره دیدار وی و جمعی از نمایندگان با آیت‌الله خامنه‌ای و مطرح شدن بحث حصر، توضیحاتی در این‌باره ارائه کرد. به گفته‌ مطهری در این دیدار که گروه‌های دیگری هم در آن حضور داشتند، وی نیز درباره مسایل فرهنگی و بحث حصر مطالبی را عنوان کرده است: "گفتم از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی به نفع کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در این حال از دنیا برود، مساله به صورت یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی باقی می‌ماند. از جناب عالی درخواست می‌کنم که به قوه قضاییه دستور بدهید که این موضوع را تمام کنند. اگر لازم است محاکمه شوند، ‌همراه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه خاتمه داده شود". به گفته‌ مطهری پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به این سخنان چنین بوده: 
"من قبلا درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده‌ایم"
این بار از معدود دفعاتی است که نقل‌قول مستقیمی از سوی رهبر جمهوری‌اسلامی درباره وضعیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد پس از قرار گرفتن آن‌ها در حصر منتشر می‌شود. چنین سخنانی از آن جهت می‌تواند مهم باشد که از سویی نشان‌دهنده‌ تصمیم آیت‌الله خامنه‌ای برای ادامه حصر این سه تن است و از سوی دیگر نشانه‌ای بر اینکه تصمیم به حصر موسوی، کروبی و رهنورد از سوی رهبر جمهوری‌اسلامی اتخاذ شده و تنها وی نيز قدرت رفع آن را دارد. 
از زمان روی کار آمدن دولت روحانی بارها بحث رفع حصر مطرح شده است. در این مدت بسیاری از اصول‌گرایان نیز تلاش کردند که حصر را مصوبه شورای عالی امنیت ملی و نه دستور آیت‌الله خامنه‌ای معرفی کنند. این چندمین بار طی ماه‌های گذشته است که مطهری موضوع حصر را مطرح می‌کند. وی از همان روزهای نخست اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ خواستار محاکمه محمود احمدی‌نژاد در کنار میرحسین موسوی و مهدی کروبی بود. او اردیبهشت گذشته نیز در نشستی در دانشگاه تهران، در پاسخ به سئوال دانشجویان پیرامون موضوع حصر و وضعیت جسمانی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، گفته بود که یکی از نمایندگان مجلس که حامی حصر و مخالف نطق وی در مجلس در روز نهم دی بود، در برابر این سئوال که در صورت بروز اتفاقی برای موسوی و کروبی چه باید کرد، گفته: "خودم چالش می‌کنم". 

مطهری مدعی شده است که از این‌گونه نمایندگان زیاد داریم. مطهری همچنین چند هفته بعد ضمن انتقاد از وجود مجازاتی با عنوان حصر در جمهوری‌اسلامی، گفت که "حصر از ابتدا کار غلطی بوده است" و این بی‌معنی است که "کسی را بدون برگزاری دادگاه چون منتقد است حصر کنیم. نمی دانم این چه روشی است که برخی می گویند یا باید توبه کنید یا آنقدر در حصر بمانید تا بمیرید". میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی پس از برگزاری راه‌پیمایی در حمایت از اعتراض‌های تونس و مصر در سال ۸۸ توسط نیروهای امنیتی در حصر قرار گرفتند. پس از گذشت بیش از دو ماه، فاطمه کروبی برای پیگیری وضعیت درمانی خود از حصر خارج شد، اما حصر سه تن دیگر ادامه یافت. از طرف دیگر مطهری تنها مسئول در جمهوری‌اسلامی نیست که درباره وضعیت حصر با رهبر جمهوری‌اسلامی صحبت کرده. 
پیش از این غلام‌علی رجایی، مشاور هاشمی رفسنجانی، در گفت‌وگویی با وب‌سایت آنا گفته بود: "آیت‌الله هاشمی در رابطه با رفع حصر با رهبری مستمرا صحبت‌هایی داشته اند و به دنبال حل مساله هستند و بنده می‌دانم که تدبیر رهبری و آیت الله هاشمی در جهت حل این مشکل است. ادامه حصربه مصلحت نظام نیست". مسئول حصر؛ خامنه‌ای یا شورای عالی امنیت ملی؟ طی سال‌های گذشته بارها بحث‌های مختلفی درباره مرجع صدور حکم حصر برای میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد راه افتاده بود. تا پیش از روی کار آمدن دولت روحانی گرچه کمتر سخنی در این‌باره در رسانه‌های رسمی گفته می‌شد، اما منتقدان حکومت و نزدیکان موسوی و کروبی عقیده داشتند که این کار با دستور آیت‌الله خامنه‌ای انجام شده است. 

پس از روی کار آمدن دولت روحانی و مطرح شدن این مساله که آیت‌الله خامنه‌ای با بررسی این پرونده توسط شورایعالی امنیت ملی موافقت کرده، اصول‌گرایان بحث‌های دیگری را مطرح کردند. به عقیده‌ آنان چنین تصمیمی اثبات کننده این نظر است که حکم حصر با مصوبه شورای عالی امنیت ملی انجام شده و اکنون برای رفع آن نیز نیاز به مصوبه همین نهاد است. برای مثال آن زمان جعفر محمدی، سردبیر وب‌سایت عصر ایران، نزدیک به محمدباقر قالیباف، نوشت: "اینکه تاکید می‌شود پرونده موسوی و کروبی در شورای عالی امنیت ملی در حال بررسی است، تصحیح یک گزاره نادرست در خصوص مرجعی است که تصمیم به حصر گرفته بود. در طول سال‌های اخیر، بسیاری گمان می کردند این حصر، دستور رهبر معظم انقلاب بود حال آنکه این شورای عالی امنیت ملی به ریاست احمدی‌نژاد و دبیری سعید جلیلی بود که چنین تصمیمی گرفته بود و البته، چنین تصمیمی، قانونا نیز در حوزه اختیارات آن شورا بود. اینک نیز هر گونه تصمیمی درباره ادامه وضعیت کنونی، تغییر در خصوص شرایط حصر یا رفع حصر، در حوزه اختیارات شورای عالی امنیت ملی (به ریاست روحانی و دبیری علی شمخانی) است که طبیعتا بر اساس مقتضیات روز و مصالح جامعه تصمیم لازم را خواهد گرفت". 

محمدباقر قالیباف در جریان تبلیغات انتخاباتی یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کرده بود که "موسوی و کروبی با مصوبه شورای عالی امنیت ملی در حصر خانگی به سر می‌برند". برخی از حامیان احمدی‌نژاد نیز در دوران تبلیغات انتخاباتی گفته بودند که سعید جلیلی از جمله افرادی بوده که در بحث حصر این سه تن، نقش داشته و این پرونده، زیر نظر وی بوده است. 
اما برخی اصول‌گرایان نظری مخالف این داشته اند و بحث حصر را به تصمیم رهبر جمهوری‌اسلامی مربوط می‌دانند. از جمله مشهورترین این افراد می‌توان به اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، اشاره کرد که درگفت‌وگویی با روزنامه کیهان گفته بود که لیستی ۴۰ نفره - شامل نام موسوی و کروبی - نزد ایت‌الله خامنه‌ای برده و خواستار بازداشت آن‌ها می‌شوند، اما "فرمودند این چند نفر با من... قطعا در هر جای دنیا چنین اتفاقی می افتاد با عوامل آن برخورد خیلی شدیدتری می کردند… اگر مخالفت مقام معظم رهبری نبود برخوردی شدیدتر از حصر خانگی با آنان می‌شد... قرار بود واقعا با این‌ها برخوردهای جدی کنیم ولی آقا اجازه ندادند". 
پیش از آن صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه هم اعلام کرده بود که زمان و نحوه برخورد با موسوی و کروبی، توسط این قوه تعیین نخواهد شد و تلویحا اشاره کرده بود که این دستور توسط رهبر جمهوری‌اسلامی صادر می‌شود. هم‌چنان که زمستان گذشته علی لاریجانی، رییس مجلس نهم، در گفت‌وگویی با روزنامه فرانسوی فیگارو، گفته بود که رفع حصر از این سه تن، در اختیارقوه‌‌قضاییه نیست. اما حسین نقوی‌حسینی، عضو کمیسیون امنیت مجلس خبر از وجود "حکم قضایی" برای حصرداده بود: "سران فتنه در حال حاضر در اختیار قوه قضاییه هستند. در قوه قضاییه پرونده هم دارند و حصر آنها هم جزو مجازات‏ هایی است که قوه‌قضاییه در نظر گرفته است. به هر حال بدون حکم قضایی که نمی‌شود کسی رامحدود یا مجازات کرد. نظام ما طوری است که نمی‏‌توان در آن کسی را بی دلیل حصر یا حبس کرد. تا حکم قضایی نباشد چنین اقداماتی انجام نمی‏‌شود. بنابراین الان هم پرونده در اختیار قوه قضاییه است و هر وقت تشخیص بدهند محکمه را تشکیل خواهند داد". 
بهمن ماه سال گذشته تقی کروبی درباره بحث رفع حصر و اقدام‌های دولت روحانی در این زمینه گفته بود: "آقای روحانی در دو دیدار با آقای خامنه‌ای بحث حصر و زندانیان سیاسی را پیگیری کرده بودند و در مجموع واکنش مناسبی دیده بودند… درباره مسایل مربوط به رفع حصر هم بحث شده بود و قرار بود که حصر لغو شود… چند تن از مسئولان یکی از دستگاه‌ها، به دیدار آقای خامنه‌ای رفتند و او را قانع کردند که این مساله به سود جمهوری‌اسلامی نیست. به گفته آن‌ها رفع حصر و آزادی این سه تن، باعث روحیه گرفتن مخالفان و ناامیدی جوانان حامی جمهوری‌اسلامی خواهد شد و رفع حصر در نهایت منتفی می‌شود. پس از آن بود که آقای روحانی با وزیر اطلاعات تماس می‌گیرد و خواستار انتقال آقای کروبی به منزل شخصی خودشان می‌شود، چرا که به گفته ایشان رفع حصر در آینده نزدیک ممکن نیست". رهبر جمهوری‌اسلامی پیش از روی کار آمدن دولت روحانی، درباره وضعیت موسوی و کروبی گفته بود: "چرا و به چه دلیل مدعیان تقلب در انتخابات ۸۸ برای مواجهه با مساله، به خیابان‌ها اردوکشی کردند؟ بارها و بارها این سئوال را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کرده‌ایم پس چرا جواب نمی‌دهند، چرا عذرخواهی نمی‌کنند"؟


Wednesday, July 23, 2014

دیونه ای بر بام

ديوانه‌اي بر بام
عزیز نسین
 شاعر، طنزپرداز و داستان نویس سوسیالیست ترک
 
ترجمه‌ احمد شاملو
همه‌ي اهل محل به جنب و جوش افتادند.
– «… يه ديوونه رفته رو بوم!»
سراسر کوچه، از جمعيتي که براي تماشا آمده بودند پر شده بود. اول از کلانتري محل اتومبيلهاي پليس رسيد، بعد هم بلافاصله ماشينها و مأمورين آتش‌نشاني با آن نردبانهاي درازشان.
مادر بدبختش از پايين التماس مي‌کرد:
– «عزيز جانم، پسرکم! بيا پايين قربونت برم. بيا پايين قربون قدت بگردم!»
و ديوانه، از بالاي بام جواب مي‌داد:
– «نه … اگه منو ريش‌سفيد اين محل مي‌کنين که خوب و گرنه خودمو پرت مي‌کنم پايين!»
مأمورين آتش‌نشاني توري نجات را وا کرده بودند که اگر ديوانه خودش را پرت کرد، بگيرندش … يک دسته‌ي نه نفري گوشه‌هاي توري را نگهداشته بودند. ديواانه، هي اين طرف بام مي‌دويد و هي آن طرف بام مي‌دويد، و مأمورين بيچاره هم به دنبالش … بدبختها از بس اين ور و آن ور دويده بودند عرق از هفت بندشان راه افتاده بود.
رئيس کلانتري با لحني نيمه‌تهديد‌آميز و نيمه مهربان سعي مي‌کرد ديوانه را راضي کند که از خر شيطان پايين بيايد:
– «بيا پايين داداش جون … جون من بيا پايين!»
– «منو ريش سفيد اين محل بکنين تا بيام … اگر نه خودمو ميندازم».
تهديد، تحبيب، التماس، خواهش … هيچ‌کدام تأثيري نکرد.
– «برادر جان! بيا پايين … بيا … بيا بريم قدم بزنيم!»
– «زکي! اينو باش! … خيله خب، حالا که زياد اصرار داري قدم بزنيم، تو بيا بالا، چرا من بيام پايين؟»
– از ميان جمعيت، يکي گفت:
– «بگيم ريش‌سفيد محله‌ات کرده‌ايم تا بياد پايين».
يکي ديگر باد به گلو انداخت و گفت:
– «مگه ميشه؟ يه ديوونه رو ريش‌سفيد محل کنيم؟ چه حرفها!»
– «خدايا! يعني واقعاً بايد اين ديوانه‌ي زنجيري رو ريش‌سفيد محله کرد؟»
پيرمردي که به عصاي خود تکيه داده بود گفت:
– «چه ريش‌سفيدش بکنين و چه نکنين، ايني که من مي‌بينم پايين اومدني نيس!»
– «حالا شايد بشه يه جوري پايينش آورد».
– «نه خير. من اينارو خوب مي‌شناسم: يه بار که فرصتي به دست آوردن و سوار شدن ديگه پايين بيا نيستن».
– «حالا بذار اين دفعه رو پايينش بياريم …»
– «اگه تونستين پايين بيارينش، بيارين!»
يکي از آن نزديکي فرياد زد:
– بيا پايين بابا! تو ريش‌سفيد محل شدي؛ بيا پايين!»
و ديوانه که اين را شنيد، لب بام شروع کرد به رقصيدن و بشکن زدن؛ و گفت:
– «به! پايين نميام که هيچ، اگه عضو انجمن شهرم نکنين خودمو از اين بالام ميندازم پايين».
پيرمرد نگاه پيروزمندانه‌اي به اطرافيان خود کرد و گفت:
– «ها، شنيدين؟ نگفتم وقتي سوار شد ديگه پياده بشو نيست؟»
– «خوب ديگه. پس بهتره هرچي گفت بکنيم.»
– «اون ميگه. شمام مي‌کنين. اما پايين نمياد … انسون، تو زندگيش، فقط يه بار پا ميده که بره بالا … اما وقتي که بالا رفت، ديگه …»
کلانتر حرف پيرمرد را بريد و به طرف ديوانه هوار کشيد:
– «انتخابت کرديم بابا. عضو انجمن شهرت کرديم. د حالا بيا پايين ديگه. اين قدر همشهريارو چشم انتظار نذار!»
ديوانه، دوباره شروع کرد به بشکن زدن و رقصيدن، در عين حال مي‌خواند که:
«نميام، هاي نميام، آخ نميام، واخ نميام. تا شهردارم نکنين فکر نکنين پايين ميام …»
پيرمرد گفت:
«نگفتم؟ ديدين؟ شماها بايد به موقعش اقدام مي‌کردين، حالا ديگه کار از کار گذشته. اگه پايين بياد ديوونه نيست، خره!»
سرجوخه‌ي آتش‌نشاني که سراپا خيس عرق شده بود و نفس نفس مي‌زد، گفت:
– «حالا اگه بگيم شهردار شده چي ميشه مثلاً؟ خوب بذارين بگيم شهردار شده». آن وقت دستش را دو طرف دهنش لوله کرد و فرياد زد:
– «بيا پايين جناب شهردار! بيا شروع به انجام وظيفه کن!»
ديوانه، بار ديگر شروع کرد به قر دادن و چرخاندن شکم و کمرش، و گفت:
– «زکي! من بيام قاطي آدمهايي که يه ديوونه رو شهردار کردن بگم چي؟ … پايين نميام!»
– «د … پس آخه چه مرگته؟ چي ميخواي ديگه؟»
– «نمايندگي مجلسو!»
و جماعت، پس از مشاوره و تبادل نظر کوتاهي يک نفر را واداشتند که داد بکشد:
– «خيلي خوب، شدي نماينده. حالا ديگه بيا پايين. ببين. همه منتظرت هستن».
ديوانه، شست دست راستش را گذاشت رو نوک دماغش و شروع کرد به ادا در آوردن:
– «به! غيرممکنه! من؟ بيام بشم قاطي شماهايي که يه ديوونه رو به نمايندگي مجلستون انتخاب مي‌کنين؟»
– «ياالله برادر! گفتي نماينده، مام که کرديم. از اون گذشته نماينده‌هاي ديگه منتظرتن. مي‌خوان جلسه رو تشکيل بدن».
– «مگه بارون مياد که ميخوان گردشو ول کنن برن تو تالار جلسه؟ … بيام پايين که بگيرين ببرينم تيمارستون؟ نه خير … نميام».
* * *
پيرمرده، پس از مدتي که ساکت بود دوباره به حرف آمد و گفت:
– «بيخود به خودتون زحمت ندين. اين ديوونه‌ها رو من خوب مي‌شناسم. خود شماها را هم اگه به نمايندگي انتخاب بکنن ديگه حاضر نميشين پايين بيايين!»
ديوانه مرتباً فرياد مي‌زد:
– «استاندار، استاندار … اگه استاندارم بکنين ميام پايين. اگرنه، همين الآن خودمو ميندازم پايين: «يک … دو …».
جمعيت نگذاشت دو به سه برسد و فرياد زد:
– «کرديم، کرديم … استاندارت کرديم … ننداز، ننداز!»
ديوانه دوباره شروع کرد به رقصيدن و قر دادن و گفت:
– «وزير … وزيرم کنين تا نندازم، اگرنه الآنه ميندازم!»
يواش يواش حرف پيرمرد داشت راست درمي‌آمد. اين بود که عده‌اي دورش را گرفتند و گفتند:
– «چي مي‌فرمايين؟ يعني وزيرش بکنيم؟»
پيرمرد گفت: «ديگه کار از کار گذشته … حالا ديگه ريش و قيچي دست اونه، هرچي که ميگه بايد بکنين و هرچي که ميخواد بايد انجام بدين».
جماعت داد کشيد:
– «وزيرت کرديم، وزيرت کرديم، ننداز، ننداز!»
– «ميندازم».
– «ديگه چرا؟ مگه وزيرت نکرديم؟»
– «هه هه هه! … بايد نخست وزيرم کنين تا بيام، وگرنه خودمو پرت مي کنم».
جمعيت دور پيرمرد را گرفته بودند و سؤال‌پيچش مي‌کردند:
– «چيکار خواهد کرد؟»
– «يعني خودشو ميندازه؟»
پيرمرد گفت: «معلومه که ميندازه».
جمعيت گفتند: «اي واي، نکنه خودشو بندازه!» و بعد، با هول و هراس به طرف ديوانه هوار کشيد: «بابا خيله خوب، نخست‌وزيرت کرديم. حالا ديگه بيا پايين!»
ديوانه زبانش را براي خلق‌الله درآورد و گفت:
– «آخه نخست‌وزير جاسنگيني مث من، ميون احمقهايي مث شما چيکار داره که بياد پايين؟»
– «هر آرزويي داري بگو ما انجام بديم؛ اما خودتو ننداز».
ديوونه لب بام دراز کشيد، سرش را جلو آورد و پرسيد:
– «حالا يعني من نخست‌وزيرم؟»
جمعيت يکصدا فرياد کرد: «آره بابا، نخست‌وزيري!»
– «خيله خب. پس حالا که نخست‌وزيرم، هروقت اراده کنم پايين ميام، به شماها چه مربوطه؟ اگه خواستم ميام، نخواستم نميام».
کلانتر که سخت عصباني شده بود، گفت:
– «ما رو دست انداخته، اصلا بذارين هر غلطي مي‌کنه بکنه؛ جهنم که خودشو انداخت، يه ديوونه کمتر!»
اما بعد، انگار با خودش حساب کرد و ديد که ممکن است اين موضوع براش دردسري ايجاد کند، چون که رو کرد به سرجوخه‌ي آتش‌نشاني و از او پرسيد:
– «حالا چيکار بايد بکنيم؟ آيا به هيچ وسيله‌اي نميشه اين ديوونه رو پايين آورد؟ پس شماها واسه چي خوبين؟»
سرجوخه‌ي آتش‌نشاني هم که پاک درمانده بود، همين سؤال را از پيرمرد کرد:
– «يعني مي‌شه؟ چه جوري مي‌شه؟»
– «بله که مي‌شه. چراکه نشه؟»
– «چه جوري؟»
– «حالا اگه بذارين، من پايينش ميارم».
جمعيت عقب رفت و چشمها با بي‌صبري به پيرمرد دوخته شد که ديوانه را چه جوري پايين خواهد آورد.
پيرمرد به ديوانه که همان طور بالاي بام عمارت هفت طبقه مشغول شکلک در آوردن و رقصيدن و اطوار ريختن بود رو کرد و فرياد زد:
– «عاليجناب نخست‌وزير، آيا اراده نفرموده‌اند که به طبقه‌ي ششم صعود بفرمايند؟»
ديوانه که اين را شنيد، با لحني جدي گفت:
– «بسيار عالي! بسيار عالي! اراده فرموديم!»
و آن وقت، از دريچه‌ي بام داخل شد، از پله‌ها پايين آمد و از پنجره‌ي يکي از اتاقهاي طبقه‌ي ششم سر بيرون کرد و به تماشاي جمعيت پرداخت.
پيرمرد گفت:
– «حشمت‌پناها! آيا براي بازديد طبقه‌ي پنجم صعود نخواهيد فرمود؟»
– «چرا، چرا … صعود مي‌فرماييم!»
و به همين ترتيب، چند دقيقه بعد، ديوانه به طبقه‌ي سوم «صعود» کرده بود. حالا ديگر از آن حرکات روي بام، يعني چرخاندن شکم و در آوردن زبان و اطوار ديگر دست برداشته بود و حالتي موقر و جدي در چهره‌ي او ديده مي‌شد.
پيرمرد گفت:
– «اي نخست‌وزير بزرگوار ما! آيا به طبقه‌ي دوم صعود نخواهيد فرمود؟»
– «بله، بله، مايليم به خواست شما چنين کنيم!»
و به طبقه‌ي دوم آمد.
– «آيا براي صعود به طبقه‌ي اول اراده نخواهيد فرمود؟»

* * *
سرانجام، ديوانه در ميان هلهله و فرياد‌هاي شادمانه‌ي جماعت تماشاچي از عمارت بيرون آمد، به طرف کلانتر رفت، دستهايش را جلو آورد و گفت:
– «بيا داداش، دستنبدهاتو به دستام بزن و منو بفرست ديوونه‌خونه … به نظرم حالا ديگه ياد گرفته باشي با ديوونه‌ها چه جوري تا کني!»
وقتي که ديوانه را بردند، جماعت با شور و اشتياق پيرمرد را دوره کرد. پيرمرد با حسرت نگاهي به عمارت و نگاهي به جمعيت انداخت و بعد، سري به تأسف تکان داد و گفت:
– «مشکل نبود. من چهل سال عمرمو تو سياست گذروندم و موهاي سرمو تو کار سياست سفيد کردم …».
آن‌وقت، آهي کشيد و گفت:
– «افسوس که ديگه قوه‌اي تو زانوهام نيست. اگرنه، منم مي‌رفتم بالا و … اونوقت مي‌ديدين که بالا رفتن يعني چي …
اگه من بالا مي‌رفتم، ديارالبشري نبود که بتونه منو پايين بياره!»

ایرانشناسی واقعیتگرا!!

آتش سوزی در مدرسه شین آباد پیرانشهر
دکترصادق زیباکلام
ای کاش مساله فقط استعفای وزیر آموزش و پرورش می بود. آخرين شماره هفته نامه نگاه پنجشنبه پيش از توقف انتشار 30 آذر 1391 بعد از آتش‌سوزی که در مدرسه دخترانه شین‌آباد پیرانشهر اتفاق افتاد، بسیاری، اگر نگفته باشیم همه، انگشت اتهام را به سمت وزیر اصولگرای آموزش و پرورش آقای حمیدرضا حاجی‌بابایی گرفتند و یکپارچه خواهان استعفای وی شدند. آنچه در آن میانه از همه جالب‌تر بود فریادهای دادخواهی بود که از جانب برخی از مخالفان و منتقدان احمدی‌نژاد در میان متحدان سابقش به راه افتاده بود. آنان بانگ برآورده بودند که «استعفای وزیر کمترین معذرت‌خواهی است که دولت احمدی‌نژاد می‌تواند نسبت به این مردم خوب، نجیب، صبور و بزرگوار انجام دهد.»
رسانه‌های اصولگرای مخالف احمدی‌نژاد به همراه نمایندگان مجلس مخالف وی، آنچنان فضایی به وجود آورده بودند که گویا مشکل و معضل اصلی در خصوص حادثه آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد در عملکرد ضعیف دولت احمدی نژاد و بالاخص شخص حمیدرضا حاج بابایی وزیر آموزش و پرورش می‌باشد. مخالفت بنده با این برداشت، به هیچ روی نه به معنای تبرئه وزیر آموزش و پرورش و دولت اصولگرای احمدی‌نژاد است و نه به معنای مهر تایید زدن بر سیاست‌ها و عملکرد مجموعه دولت. مساله خیلی عمیق‌تر و دردناک‌تر از این است که کل آن را صرفا به عملکرد وزارت آموزش و پرورش تقلیل دهیم و به شکلی به موضوع بپردازیم که اگر به جای حاجی‌بابایی مدیر و مسوول دیگری می‌بود، دختران معصوم روستای شین‌آباد آتش نمی‌گرفتند. فی‌الواقع کاش این گونه بود و آتش‌سوزی صرفا حاصل بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی مسوولان آموزش و پرورش دولت احمدی‌نژاد می‌بود. چون در آن صورت با کنار گذاشتن یک یا چندین مدیر و مسوول بی‌لیاقت مساله حل می‌شد و مشکلات و معضلات بنیادین ما از آموزش و پرورش رخت برمی‌بست اما بدبختانه این گونه نیست و اگر به جای حاجی‌بابایی لایق‌ترین، شایسته‌ترین، باکفایت‌ترین و مدبرترین مدیرهای دنیا را هم منصوب نماییم یا می‌نمودیم، باز هم مدرسه شین‌آباد آتش می‌گرفت. آنان که در واکنش به آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد پیرانشهر (از جمله نماینده پیرانشهر به همراه بسیاری از نمایندگان دیگر به علاوه اصولگرایان منتقد و مخالف احمدی‌نژاد) صرفا به دنبال استعفای حاجی‌بابایی رفته بودند یا تعمدا خود را به تجاهل زده بودند و برای فریب افکار عمومی و جلوگیری از مطرح شدن مسائل عمیق‌تر سعی می‌کردند این گونه وانمود کنند که مساله اصلی استعفای وزیر است؛ یا از روی فرصت‌طلبی می‌خواستند از نمد حادثه شین‌آباد بهره‌برداری سیاسی علیه احمدی‌نژاد نمایند، یا در معصومانه‌ترین و ساده‌ترین حالت اینکه تصور کنیم واقعا نمی‌دانستند مشکلات و مسائل اصلی چیست و تصور می‌کرده‌اند که مشکلات و مسائل آموزش و پرورش در همان استعفای وزیر آموزش و پرورش خلاصه می‌شود.
گفتم کاش حق با آنها بود و مشکل در شخص وزیر خلاصه می‌شد اما بدبختانه این گونه نیست. واقعیت این است که ما در مدارس‌مان در سطح کشور؛ چیزی حدود 150 هزار کلاس مثل همان که در شین‌آباد آتش گرفت داریم به همراه 50 هزار اتاق که دفتر و غیره هستند. بسیاری از این 200 هزار کلاس و دفتر با بخاری نفتی گرم می‌شوند. بنابراین وقوع آتش‌سوزی به هیچ روی امری تصادفی و غیرمترقبه نیست. فرقی هم نمی‌کند که وزیر چقدر مدیر، مدبر، انقلابی، اصولگرا، اصلاح‌طلب، متدین یا لائیک باشد. در هر حال آن 150 هزار کلاس با بخاری نفتی در زمستان گرم می‌شوند. طبیعی است که راه چاره در این است که نظام بخاری نفتی که در حقیقت مثل یک بمب ساعتی آتش‌زا می‌باشد از سطح مدارس جمع شود. اما این کار مستلزم هزینه است. برآورد شده که تبدیل سیستم گرمایش این 200 هزار کلاس و دفتر از بمب ساعتی به نام بخاری نفتی به وسیله مطمئنی به نام شوفاژ نزدیک به هزار میلیارد تومان هزینه می‌برد و این هزار میلیارد تومان 33 سال است که در انتظار تحقق یافتن است. مادام که این هزینه تامین نشود 200 هزار بخاری نفتی جان میلیون‌ها دانش‌آموز را تهدید می‌کند.
روستای شین‌آباد به مدت 10 سال است که گازکشی شده اما مدرسه «انقلاب اسلامی» آن به دلیل فقدان اعتبار همچنان با بخاری نفتی گرم می‌شود. بقول «زهیر توکلی»، تا کسی عملا در آموزش و پرورش ایران کار نکرده باشد، نمی‌تواند ابعاد فقر و کمبود بودجه و اعتبار در آن را تصور نماید. انسان نمی‌تواند باور کند که آموزش و پرورش مملکتی که روی دریایی از نفت و گاز خوابیده اینقدر بدبخت و فقیر باشد. در حالی که همه بانگ برآورده‌اند که چرا وزیر استعفا نمی‌دهد، حتی یک نفر نپرسید که ظرف هفت سالی که اصولگرایان قدرت را در دست داشته‌اند ما بیش از 500 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته‌ایم.اگر هر دلار را حداقل هزار تومان در نظر بگیریم، ما ظرف این هفت سال 500 هزار میلیارد تومان درآمد داشته‌ایم.آیا انتظار هزار میلیارد تومان از آن 500 هزار میلیارد تومان برای هزینه شدن در آموزش و پرورش خیلی انتظار نابجا و غیرمنصفانه‌ای است؟ مشابه آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد ظرف 20،10 سال گذشته برای چندمین بار است که دارد تکرار می شود؟
آیا بارها و بارها ظرف این 33 سال حادثه آتش سوزی در مدارس ما تکرار نشده؟ باب دیلون خواننده و ترانه‌سرای معروف امریکا در مخالفت با جنگ ویتنام ترانه‌ای ساخته بود که در اعتراض به جنگ می‌خواند: «چقدر پدر و مادر باید کشته شوند تا بگوییم کودکان زیادی یتیم شده‌اند؟ چقدر انسان باید کشته شوند تا بگوییم خیلی‌ها کشته شده‌اند؟ چقدر خانه باید بمباران شود تا بگوییم خانه‌های زیادی بمباران شده‌اند؟» حالا ما هم می‌توانیم بپرسیم چند بار باید در مدارس ما آتش‌سوزی اتفاق بیفتد تا بگوییم در مدارس ما خیلی آتش‌سوزی اتفاق می‌افتد؟ متاسفانه پاسخ خیلی امیدوارکننده نیست. آماری وجود دارد به نام «سرانه آموزش و پرورش». یعنی کل بودجه سالیانه یک کشور را که خرج آموزش و پرورش می‌شود بر جمعیت آن کشور تقسیم می‌کنند و عدد به دست‌آمده می‌شود میزان پولی که در آن کشور برای تحصیل هر نفر هزینه می‌شود. از این بابت ما یکی از پایین‌ترین کشورها در جهان هستیم.
آمار برخی از کشورها؛ یعنی مبلغی که به ازای هر نفر در آن کشور صرف آموزش و پرورش می‌شود به قرار ذیل است:
لوکزامبورگ: 16 هزار دلار در سال نروژ: 15 هزار دلار در سال دانمارک: 12 هزار و 500 دلار در سال اتریش: 10 هزار و 200 دلار در سال سوئد: 10 هزار دلار در سال امریکا: 10 هزار دلار در سال ژاپن: 7هزار و 500 دلار در سال چین: 2 هزار دلار در سال ترکیه: 2 هزار دلار در سال ایران: 200 دلار در سال. ( نمودار «سرانه آموزش و پرورش در برخي از كشورها» ) محاسبه سرانه 200 دلار ایران به این صورت است که کل بودجه آموزش و پرورش برای سال 1391 نزدیک به 14 هزار میلیارد تومان بوده که اگر آن را بر 75 میلیون ایرانی تقسیم کنیم چیزی حدود 200 هزار تومان می‌شود. اگر ارزش دلار را صرفا هزار تومان در نظر بگیریم، سرانه آموزش و پرورش ایران 200 دلار می‌شود. به عبارت دیگر نروژ و دانمارک نزدیک به 70 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه می‌کنند، امریکا 50 برابر و چین 10 برابر ما.
جالب است ترکیه که نه یک بشکه نفت دارد و نه یک کپسول گاز، 10 برابر ما برای آموزش و پرورش‌اش هزینه می‌کند. اینها تازه بر اساس نرخ دلار هزار تومان می‌باشد. اگر دلار را به نرخ جناب «جمشید بسم‌الله» محاسبه کنیم، سرانه ما کمتر از 70 دلار می‌شود و سرانه آموزش و پرورش ترکیه نه 10 برابر ما که در حقیقت 30 برابر ما می‌شود. من هیچ تردیدی ندارم که یک جای ضرب و تقسیم من غلط است. زیرا چگونه می‌شود که امریکایی‌ها 150 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه کنند؟ به نظر شما وقتی ترکیه 30 برابر و امریکا 150 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه می‌کنند، خیلی اهمیت دارد که حاجی‌بابایی استعفا بدهد یا ندهد؟

جلسه دادگاه صبا آذرپیک

جلسه دادگاه صبا آذرپیک برگزار شد

بی بی سی - سه شنبه 22 ژوئيه 2014 - 31 تیر 1393

گفته می‌شود که صبا آذرپیک، روزنامه نگار ایرانی که از هفتم خردادماه سالجاری در بازداشت به سر می‌برد، ظرف دو روز گذشته (دوشنبه و سه‌شنبه ۲۹ و ۳۰ تیرماه) در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه حاضر شده و به سئوالات قاضی در مورد پرونده‌اش پاسخ داده است.
پیش از این محمود علیزاده طباطبایی، وکیل خانم آذرپیک در گفتگو با خبرگزاری ایسنا گفته بود که دادگاه خانم آذرپیک به تعویق افتاده است. او در مورد برگزاری این جلسات به بی‌بی‌سی فارسی گفت که هیچ اطلاعی از آنها ندارد و خارج از تهران است."
با گذشت بیش از یک ماه از بازداشت این روزنامه‌نگار هنوز اطلاعی از محل بازداشت او در دست نیست.
چندی پیش نزدیکان خانم آذرپیک اعلام کردند که او در زندان دچار مشکلات نخاعی و کمر درد شده و به بهداری منتقل شده است.
صبا آذرپیک هفتم خرداد ماه در دفتر نشریه تجارت فردا بازداشت شد.
ماه گذشته نزدیک به ۱۵۰ روزنامه‌نگار ایرانی با انتشار بیانیه‌ای شیوه بازداشت خانم آذرپیک را غیرقانونی دانستند.

ادامه محاکمه سراج الدین میردامادی

سراج الدین میردامادی دیگر روزنامه‌نگار ایرانی است که پس از سفر به ایران بازداشت شد و دومین دادگاه او نیز دیروز در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شده است.
آقای میردامادی پس از بازگشت به ایران در مرداد ماه سال ۹۲ تحت تعقیب قضایی قرار گرفت. او در ۱۸ دی ماه ۹۲ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب حضور یافت و در آنجا اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به او تفهیم شد.
گیتی پورفاضل، وکیل‌ مدافع آقای میردامادی در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه قرار بود جلسه محاکمه او ۱۱ مردادماه برگزار شود، گفت: "من تقاضای آزادی موکلم با قید وثیقه را ارائه کرده بودم که قاضی صلواتی با این درخواست موافقت نکرد، ولی به جای آن تاریخ محاکمه را دو هفته جلو انداخت."
در ظرف یک ماه اخیر چند روزنامه‌نگار بازداشت و زندانی شده‌اند.
کلیک ریحانه طباطبایی، کلیک مرضیه رسولی و کلیک ساجده عرب‌سرخی از جمله روزنامه نگارانی هستند که "پیش از ابلاغ حکم تجدیدنظر" برای گذراندن دوران محکومیت به زندان احضار شدند.
ایران از جمله کشورهایی است که تعداد زیادی از روزنامه نگاران در آن زندانی هستند.
هفته گذشته سازمان گزارشگران بدون مرز با اعلام نگرانی از وضعیت روزنامه‌نگاران ایرانی گفت که علیرغم گذشت حدود یک سال از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، وعده‌های او عملی نشده و هنوز پیشرفتی قابل ملاحظه‌ در عرصه آزادی اطلاع رسانی رخ نداده است.

کمیته حفاظت از روزنامه نگاران نیز به تازگی در گزارشی اعلام کرد: "ایران یکی از سرکوبگرترین کشورهای جهان در عرصه آزادی اطلاع‌رسانی است به طوری که در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات سال جاری میلادی، در بین ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۳ قرار داشته است."

Tuesday, July 22, 2014

ارزیابی کیفیت رابطه عاطفی

ارزیابی کیفیت رابطه عاطفی


کیفیت رابطه را بطور کلی میزان رضایت فرد از رابطه و اینکه دو طرف چگونه با هم تعامل می‌کنند تعریف می‌کنند
کم‌شمارند افرادی که از دغدغه رابطه بدور یا فارغ باشند. داشتن یک رابطه عاشقانه مطلوب در کنار پول و شغل مهمترین دغدغه زندگی است.
با یک رابطه باکیفیت می‌شود تا حدی غم نان و شغل کم‌پاداش را تاب آورد، اما حتی جیب پر پول و کار مطلوب نمی‌تواند کیفیت زندگی کسی را که در رابطه‌ای بی‌کیفیت گرفتار شده بهتر کنند.اما گاهی آنقدر که خود برقراری رابطه ذهن افراد را اشغال می‌کند به کیفیت رابطه توجه کافی نمی‌شود: اینکه یک زوج چگونه با یکدیگر تعامل می‌کنند، در مواقع اختلاف چه رفتاری نشان می‌دهند و رضایت و شادی خود را از زندگی، چگونه در ارتباط با رابطه‌شان تعریف می‌کنند.
پیش از این گفته می‌شد نفس ازدواج باعث سلامت و سعادت فرد می‌شود، اما تحقیقات جدید نشان می‌دهند که صرف رابطه کافی نیست، بلکه رابطه باکیفیت است که بر سلامت و سعادت فرد تاثیر مثبت می‌گذارد.
با این حال سوالی که برای همه مطرح می‌شود این است که آیا رابطه خوبی دارند یا نه، با تمام بالا و پایین‌ها و خوب و بدها، معیار کیفیت رابطه چیست؟
رابطه سالم بر چهار 'الف' استوار است: ارتباط، احترام، اشتراک، اعتماد
اخیرا یک موسسه غیرانتفاعی در بریتانیا که بطور تخصصی در مورد رابطه زوج‌ها کار می‌کند، تحقیقاتی را که در سالهای اخیر در این زمینه انجام شده بررسی و سعی کرده شواهد موجود را در زمینه "کیفیت رابطه" کلیک گردآوری کند.
نویسندگان این گزارش می‌نویسند: "کیفیت رابطه جزء اصطلاحات متداول در زندگی روزمره نیست و حتی ممکن است با این اصطلاح چندان آشنا نباشیم، اما کیفیت رابطه اساس زندگی روزمره ماست."
با این حال به نظر می‌رسد که "آگاهی از اهمیت یک رابطه خوب رو به افزایش است" و کیفیت رابطه "معیار خوبی است برای سلامت جامعه."

کیفیت رابطه و زمان


بررسی‌ها نشان می‌دهدکه وقتی رابطه‌ای با کیفیت بالا شروع شود شانس دوام بیشتری دارد و احتمال اینکه در درازمدت رضایت‌بخش باشد بیشتر است؛ اما رابطه‌ای که با کیفیت پایین شروع شود، ممکن است بسرعت رو به فروپاشی برود.

بنابراین کیفیت رابطه با دوام و ثبات آن رابطه مستقیم دارد.
تحقیقات نشان می‌دهند که بطور کلی کیفیت رابطه به مرور زمان افت می‌کند، اما نکته مهم سرعت و شدت این افت کیفی است.
بعضی تحقیقات نشان می‌دهدکه زوال رابطه امری تدریجی است، اما برخی مطالعات دیگر حاکی از این است که بعد از ده سال، رابطه بسرعت کیفیت خود را از دست می‌دهد.
رابطه زوج باید بقدری محکم باشد که بتواند بار بچه را تحمل کند


تاثیر کیفیت رابطه بر کودکان

کیفیت رابطه زوج ها تاثیر مستقیم بر رفتار کودکان دارد، فارغ از اینکه تحصیلات و قومیت والدین چیست یا خود فرزند طلاق هستند یا نه.
مشکلات رفتاری کودکان از جمله بیش فعالی و کم تمرکزی به کیفیت رابطه والدین ارتباط دارد.
از این رو اهمیت اینکه رابطه در شروع کیفیت بالایی داشته بیشتر مشخص می‌شود، رابطه کم‌کیفیت خیلی سریع‌تر فاقد کیفیت می‌شود.
تحقیقات نشان‌ می‌دهندکه زوج‌هایی که در چند سال اول رابطه‌ای بسیار با کیفیت دارند یا دچار افت کیفی نمی‌شوند یا این افت شدید نیست.
زوج‌هایی که رابطه را با کیفیت بالا شروع می‌کنند شانس بیشتری دارند که کیفیت رابطه را بالا نگه دارند اما در مورد آنها که وارد رابطه بی‌کیفیت می‌شوند، وضع بر عکس است.
زوجهای خوشحال زوجهایی هستند که موارد توافقشان بیش از موارد اختلافشان است (بیش از نیمی از موارد)
از مهمترین عواملی که در تعیین کیفیت رابطه در شروع آن نقش دارند می‌توان به سازگاری (قابلیت توافق)، روان‌رنجوری (Neuroticism)، منفی‌گرایی، زودخشمی و تندخویی و عزت نفس پایین اشاره کرد.
کیفیت رابطه به سن و پیری هم ارتباط دارد. برخی معتقدند افزایش سن باعث افت مستمر و نسبی کیفیت رابطه می‌شود.
بدیهی است که هر چه عمر رابطه بیشتر شود طبیعتا سن طرفین رابطه هم بیشتر می‌شود اما باید عمر رابطه را از روند پیری جدا در نظر گرفت.

معیارهای رابطه باکیفیت

  • تعهد: نگاه درازمدت به رابطه، استقامت در برابر مشکلات، تعادل بین نیازهای فردی و مشترک، احساس ما بودن، دوستی، ارزشهای مشترک
  • ارتباط سازنده: مثبت و محترمانه، به همراه شوخی و سازگاری
  • حل اختلاف: درک اینکه بعضی تضادها اجتناب ناپذیرند، عادلانه دعوا کردن، پرهیز از دعوا بر سر موضوعات کم‌اهمیت، پرهیز مطلق از خشونت (کلامی و رفتاری)
  • تعامل و وقت‌گذراندن با یکدیگر: لذت بردن از همراهی با یکدیگر، کیفیت و کمیت هر دو بسیار مهمند.
  • صمیمت و حمایت عاطفی: صمیمیت جسمانی و بویژه صمیمیت روانی محور اصلی رابطه سالم است. با غلبه بر مشکلات و به مرور زمان این صمیمیت می‌تواند تقویت شود. دوستی، احترام متقابل و شناخت آنچه دیگری دوست دارد یا ندارد. زوج‌های خوشبخت عواطف خود را هر روز و به روش‌های مختلف به هم نشان می‌دهند.
برای مثال با افزایش سن پختگی و توان کنترل عواطف بیشتر می شود بنابراین بگو و مگو و جر و بحث کم می‌شود.
اما از طرف دیگر ممکن است آنها که سالیان سال با هم زندگی کرده‌اند احساس خلاء ارتباطی کنند و علائق مشترکی برایشان باقی نمانده باشد.


عوامل موثر در کیفیت رابطه

مشارکت، حق برابر و نگاه غیر جنسیتی در تصمیم‌گیری، کیفیت رابطه را بهتر می‌کند؛ استثنای آن امور خانه و زندگی است. به نظر می‌رسد افزایش سهم شوهران از کارِ خانه کیفیت رابطه را برای آنها کاهش می‌دهد در عوض کیفیت رابطه همسرانشان افزایش پیدا می‎کند.
بطور کلی امور خانه و زندگی یکی از رایج‌ترین دلایل بگو مگو و اختلاف بین زوج‌هاست. اختلاف و جر و بحث در مورد کارهای خانه ممکن است نشان‌دهنده این باشد که یک طرف احساس می‌کند به حال خود گذاشته شده و حمایت و توجه کافی به او نمی‌شود.
برخی عوامل بر کیفیت رابطه تاثیر فراوان دارند، از جمله شخصیت افراد، تجربیات گذشته، اتفاقات اضطراب آور زندگی و نحوه ارتباط و تطبیق زوج‌ها بخصوص در دوران سختی و مشقت.
تحقیقات نشان می‌دهند باورهای مذهبی در کیفیت رابطه تاثیر مثبت می‌گذارند بویژه در ارتباط زوج‌های کم درآمد
زمینه خانوادگی هم در کیفیت رابطه نقش مهمی دارد. نحوه ارتباط و تعامل با همسر، در کودکی از والدین آموخته می‌شود، و این تجربه کودکی، به زندگی بزرگسالی آورده می‌شود.
باورها و عقاید نیز بر کیفیت رابطه تاثیر می‌گذارند، بویژه باورهایی که به حق تصمیم‌گیری و نقش‌های جنسیتی (زنانه و مردانه) ربط دارند.


اتفاقات اضطراب آور زندگی

از جمله دشواری‌هایی که به کیفیت رابطه لطمه می‌زند می‌توان به تولد فرزند، استرس کاری، مشکلات مالی و بیماری شدید همسر یا فرزند اشاره کرد.


نگرش بالندگی به رابطه

تحقیقات نشان ‌می‌دهند زوج‌ها را از نظر نگرش، رویکرد و باورها به رابطه به دو دسته می‌توان تقسیم کرد:
نگرش بالنده:
  • این زوج‌ها برای گفتگو حتی در مورد مسائلی که گفتگو درباره آنها ناراحت‌کننده است پیشقدم می‌شوند.
  • از تجربیات دشوار گذشته درس می‌گیرند
  • نارضایتی خود را ابراز می‌کنند
  • دعوایشان با هم سازنده است
  • رابطه خود را با نزدیکی، وقت گذراندن با هم، استقلال، حمایت از یکدیگر و ارتباط موثر محافظت می‌کنند.
  • انگیزه زیادی برای حفظ رابطه دارند.
  • آنها برای بهبود رابطه‌شان از مشاوران حرفه‌ای کمک می‌گیرند.
نگرش غیربالنده:
  • این زوج‌ها برای اینکه مجبور به رو در رویی با هم نشوند نیازهایشان را نادیده گرفته و سرکوب می‌کنند، بنابراین نارضایتی‌شان از رابطه مستمر شده و اختلاف نظر برطرف نمی‌شود.
  • آنها باور دارند که رابطه را نمی‌توان بهترکرد و حتی نمی‌توان یاد گرفت که چگونه آن را بهتر کرد.
  • کمک گرفتن از متخصصان را بی‌فایده و نشانه آن می‌دانند که حفظ رابطه دیگر ارزشی ندارد.
تحقیقی درباره کیفیت رابطه زوج ها در ۴۵ هزار ازدواج نشان داده است اینکه زن و شوهر چه ویژگی‌ها و خصلت‌های شخصی دارند، اینکه در گذر زمان چه حوادثی پیش رویشان قرار می‌گیرد و اینکه ارتباط زن و شوهر در قبال این سختی‌ها و دشواری‌ها چگونه است و چگونه با شرایط کنار می‌آیند، تعیین کننده کیفیت رابطه هستند.
تردیدی نیست که رویدادهای استرس‌زا و ناگوار بر کیفیت رابطه تاثیر می‌گذارند.
از این رو ممکن است زوج هایی که مهارت‌های انطباقی و ارتباطی چندانی ندارند، چون با موانع بزرگ روبرو نمی شوند، از رابطه‌شان راضی باشند.
از طرف دیگر ممکن است یک سلسله اتفاقات اضطراب آور بر کیفیت رابطه زوجی که مهارت‌های انطباقی و ارتباطی بالایی دارند تاثیر بگذارد و رضایت آنها را از رابطه کاهش دهد.
با این حال، نکته مهم، توان انطباق و ارتباط است، اینکه دو طرف چگونه با تفاوت‌های هم کنار می‌آیند و رفتار یکدیگر را چگونه تفسیر می‌کنند.
عدم مدارا در مورد تفاوت‌ها و نگاه منفی به رفتارهای یکدیگر، به خودی خود می‌تواند مسبب اتفاقات اضطراب‌آور باشد، خشونت بیشتری را وارد زندگی کند و به کیفیت رابطه لطمه بزند.
حمایت از یکدیگر عامل مهم دیگری است که می‌تواند توضیح دهد چرا بعضی روابط موفقند و بعضی نه.
حمایت از همدیگر اعتماد می‌آورد و کمک می‌کند تا زوج‌ها با دیدی مثبت رفتارهای همدیگر را ارزیابی کنند، مثلا می‌توان یک اظهار نظر فکر نشده را به عوامل کوچک مثل خستگی نسبت داد نه به بدخواهی و تعمد طرف مقابل.
محققان معتقدند این مثبت‌گرایی، مثل سپری است که زوج‌ها را از تاثیر منفی رفتارهای غیرحمایتگرانه حفظ می‌کند و باعث می‌شود رضایت آنها از رابطه پردوام‌تر باشد؛ چرا که رفتارهای غیرحمایتگرانه، ممکن است گاهی از زوج‌هایی سربزند که رابطه‌ با کیفیتی دارند.

تولد فرزند

در میان اتفاقات اضطراب‌آور زندگی یکی از شایعترین و مهمترین آنها بچه‎‌دار شدن است.

تعامل منفی و مثبت

تعامل منفی زوجها را درگیر سیکل معیوب ارتباطی می کند و احتمال جدایی/طلاق را زیاد. تعامل مثبت زوجها را در کنار یکدیگر نگه می دارد.
تعامل منفی:
  • شکایت
  • انتقاد
  • سرزنش
  • بی‌مسئولیتی
تعامل مثبت:
  • موافقت
  • خنده
  • شوخی
  • لبخند
تحقیقاتی که کیفیت رابطه زوجهای بچه دار را با زوجهای بدون بچه یا کیفیت رابطه زوج‌ها قبل و بعد از بچه دار شدن مقایسه کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که بچه‌دار شدن باعث افت کیفیت رابطه می‌شود.
اما اخیرا یک مطالعه فراتحلیلی نشان داد بین رابطه زوج‌های دارای فرزند با آنها که فرزند ندارند فرقی وجود ندارد و حتی بعضی زوج‌ها پس از بچه‌دار شدن احساس رضایت بیشتری در رابطه‌شان می کنند.
با این یافته‌های متناقض می توان گفت که تجربه زوج ها از بچه دار شدن یکسان نیست در مورد بعضی می تواند کیفیت رابطه را بهتر کند و در مورد برخی دیگر به کیفیت رابطه لطمه می زند.
با این حال می توان به این نتیجه رسید که بر خلاف باور رایج، تولد بچه الزاما به کیفیت رابطه کمک نمی‌کند و تجربه زوج‌ها از بچه دار شدن ارتباط بسیار با کیفیت رابطه‌شان دارد. بنابراین پیش از در نظر گرفتن امکانات مادی و رفاهی، مهمترین نکته برای بچه دار شدن این است که زوج ها کیفیت رابطه شان را ارزیابی کنند.
پاسخی که به سوالهای زیر می‌دهید می‌تواند به شما کمک کند تا حدی کیفیت رابطه‌تان را ارزیابی کنید:
  • با در نظر گرفتن تمام جوانب، چقدر از رابطه‌تان احساس رضایت می کنید؟
  • آیا شریک زندگی شما به نیازهایتان اهمیت می دهد و از آنها آگاه است؟
  • آیا همسر یا دوست پسر/دخترتان به حرف‌ها و نگرانی های شما گوش می‌کند و به آنها اهمیت می‌دهد؟
  • آیا حتی وقتی شریک زندگی تان با شما است احساس تنهایی می‌کنید؟
  • ایا رابطه شما پر از خوشی و لذت است؟
  • آیا آرزو می‌کنید در رابطه شما گرما و عاطفه بیشتری بود؟
  • آیا نگرانید که شاید در آستانه جدایی/طلاق باشید؟
  • اگر دوباره می‌توانستیدبه گذشته بگردید آیا:
  1. دوباره با همین فرد وارد رابطه می‌شدید؟
  2. با فرد دیگری وارد رابطه می شدید؟
  3. اصلا از رابطه صرف نظر می کردید؟
  • در موارد زیر میزان توافق یا اختلاف نظر/ رضایت یا عدم رضایت شما در رابطه با همسر یا دوست پسر/دخترتان چقدر است؟ (کم، متوسط، زیاد)
  1. دخل و خرج و تامین نیازهای مالی
  2. تفریح
  3. ابراز علاقه به یکدیگر
  4. انتخاب دوستان و نحوه رابطه با آنها
  5. رابطه جنسی
  6. پیروی از عرف و سنت (خوب و بد چیست؟ رفتار مناسب کدام است؟)
  7. فلسفه زندگی
  8. ارتباط با خانواده طرف مقابل

نگاهی به کتاب 'درآمدی انتقادی درباره خمینی'

طبیعت غول‌ها؛ نگاهی به کتاب

'درآمدی انتقادی درباره خمینی'

بی بی سی - دوشنبه 21 ژوئيه 2014 - 30 تیر 1393


کتاب توسط انتشارات کمبریج و در ۳۴۴ صفحه منتشر شده است
دانشگاه کمبریج از جمله مراکز آموزشی است که کتاب‌هایی را در قالب مجموعه مقالات تحت عناوینی مانند «بررسی آراء و افکار» و «درآمدهای انتقادی»منتشر می کند و به معرفی متفکران، سیاستمداران، نویسندگان و چهره‌های دوران ساز می‌پردازد. چنین مجموعه‌هایی شامل مقالات فراگیری از متخصصان یک حوزه است که از زوایای مختلف یک اندیشه یا اندیشمند یا سیاستمدار تاثیرگذار یا حتی تاریخ یک کشور را بررسی می‌کند.

یکی از این مجموعه‌ها، کتاب معرفی آیت‌ الله روح الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی است که وجوه مختلف زندگی، آرای فقهی و سیاسی و راهبری معنوی او را به قلم محققان متعدد معرفی کرده است.این کتاب با عنوان «درآمدی انتقادی درباره خمینی» A Critical Introduction to Khomeini به زندگی او قبل از انقلاب، دوران حضورش در مدرسه فیضیه قم، دروس فقهی او در حوزه، اعتراضات علنی اش به حکومت پهلوی، زندگی او در تبعید و سپس در سال‌های ۵۶ و ۵۷ و همچنین به شخصیت او بعد از انقلاب و رویدادهای پس از آن و درگذشت آیت الله خمینی و در نهایت میراثی که از او به جا مانده می‌پردازد.

از متن کتاب:

دوره آیت الله خمینی، در قیاس با تاثیر رهبران انقلابی قرن بیستم مثل لنین، مائو، کاسترو، هم زندگی خصوصی مردم را و هم مسیر سیاست جهانی را تحت الشعاع قرار داد. ویژگی چنین رهبرانی تغییر تاریخ بوده است به همین صفت ادعاهای فراگیر برای نوع بشر مطرح کرده‌اند.

تدوینگر این مجموعه آرشین ادیب مقدم است که استاد دانشگاه مطالعات شرق‌شناسی و آفریقا (سواس) در لندن است.
ادیب مقدم نویسنده کتاب‌های سیاست بین‌المللی خلیج فارس (۲۰۰۶)؛ ایران در سیاست جهانی (۲۰۰۸)؛ فراتاریخی بودن جنگ تمدن‌ها، ما و آنها ورای شرق‌شناسی (۲۰۰۱)؛ درباره قیام‌های عربی و انقلاب ایران: قدرت و مقاومت (۲۰۱۳) است.
کتاب تازه او درباره آیت الله خمینی با واژه شناسی و مرور تاریخ تشیع و ایران آغاز می شود، بعد گاهشماری از زندگی آیت الله خمینی دارد و سپس به مجموعه مقالات می رسد.

طبیعت غول ها

آرشین ادیب مقدم در همان ابتدا به نکته مهمی اشاره می‌کند و رویکرد کلی نویسندگان را نشان می‌دهد. تدوینگر مجموعه معتقد است که به باور عموم نویسندگان حاضر در این مجموعه مقالات «آیت‌الله خمینی با یک طرح تضمینیِ از پیش موجود، وارد انقلاب نشد تا نظریه حکومت‌داری خود را نهادینه کند. او محصول روند انقلابی بود که ایرانیان را در مبارزه علیه نیروهای امنیتی شاه به خیابان کشاند.» وقتی نظام پهلوی سرنگون شد، آیت الله خمینی و یارانش به دنبال استقرار «نظام اسلامیِ آرمانی شان در ایران» بودند.

فصل های کتاب و نویسندگان مقالات

  1. خمینی و انقلاب سفید: فخرالدین عظیمی
  2. برآمدن خمینی: مجتبی مهدوی
  3. ولایت فقیه و معنای دولت اسلامی: امر ثابت
  4. حاکمیت شورای فقهای خمینی، از نظر تا عمل: علی رهنما
  5. خط امام: پیروان خط امام: ال.ای. ردا
  6. خمینی و غرب: مهران کامرا
  7. خمینی معتقد به تفکیک جنسیت: آزاده کیان
  8. خمینی نهان: عرفان و شعر: لیود ریدگون
  9. خدا، مردم، فقیه: بهروز قمری تبریزی
  10. میراث خمینی برای حقوق زنان و نقش زنان در جمهوری اسلامی ایران: آرزو اسانلو
  11. حاکم شدن یا حاکم نشدن؟ نگاهی به زندگی سیاسی خمینی بین سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰: صادق زیباکلام
  12. خمینی و استعمارزدایی از سیاست: س. سعید
  13. میراث‌ متنازع آیت‌ الله: بابک رحیمی
به گمان تدوینگر کتاب، این انقلاب، به رهبری مردی که نسلی را مفتون خود کرده بود، «یکی از زمین‌لرزه‌های انقلابیِ مدرنیته» بود.
برای برخی نقش اصلی آیت الله خمینی در استقرار جمهوری اسلامی، عملی برخاسته از نبوغ سیاسی بود؛ و برای برخی دیگر، «خیانت» بود و به تعبیر ادیب مقدم «این طبیعت غول‌هاست.»
ادیب مقدم مینویسد که با معیارهای موجود، بنیانگذار جمهوری اسلامی جزو غول‌های دوران ساز قرن بیستم است: «دوره آیت الله خمینی، در قیاس با تاثیر رهبران انقلابی قرن بیستم مثل لنین، مائو، کاسترو، هم زندگی خصوصی مردم را و هم مسیر سیاست جهانی را تحت الشعاع قرار داد. ویژگی چنین رهبرانی تغییر تاریخ بوده است به همین صفت ادعاهای فراگیر برای نوع بشر مطرح کرده‌اند.»
برای همین به تعبیر تدوینگر این مجموعه، می‌توان گفت که «آن نظم سیاسی و اجتماعی که آیت الله خمینی مدعی آن بود، فقط برای ایرانیان نبود.»
ادیب مقدم اشاره می‌کند که آیت الله خمینی با تاکید بر دین اسلام به عنوان دین رهاییبخش، آن را از دیگر جنبش‌های قبل از خود در ایران متمایز کرد و این گفته از او را ذکر می‌کند که «مردم مسلمان از تاریخ درس آموختند زیرا دریافتند که دلیل اصلی شکست آن جنبش‌ها این بود که جنبش‌های دینی نبودند.» به نظر میرسد که اشاره ای به انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت است.

نبرد بین خیر و شر

یکی از ویژگی‌های ساختار حکومتی آیت الله خمینی برای بقا به اعتقاد ادیب مقدم ایجاد مفهوم «ضدانقلاب» بود: «در پرتو دوگانه‌سازی جهان در نبرد فراگیر بین عدالت و شر، برواژه دیگری به نام تهدید ضد انقلاب ساخت که باید ریشه‌کن شود تا بقایای نظم پیشین را پاکسازی کند.»
از طرفی دیگر، ساخت نهادهایی مانند ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، امرتازه‌ای بود که پیشتر سابقه نداشت، همچنین به نظر تدوینگر ترکیب جمهوری و اسلام نیز بی‌سابقه بود. به اعتقاد تدوینگر کتاب، گفتمانی که آیت الله خمینی عرضه کرد صرفا یک تغییر سیاسی نبود بلکه ایجاد مفهومی به نام «انسانِ اسلامی» بوده است.
کتاب با مروری کوتاه بر تاریخچه شکل‌گیری شیعه در دوره صفویه و تاثیر محمد کرکی روحانی که از حمایت دولت صفویه برخوردار بود، چگونگی ریشه‌دار شدن شیعه در ایران را شرح می‌دهد. در این دوره است که واژگان اجتهاد، مجتهد و تقلید همه گیر میشود.

طبق نظر نویسنده، چارچوب فکری نظریه ولایت فقیه آیت الله خمینی، ریشه در سلسله مراتب دینی در شیعه دارد که کرکی بنیان گذاشته بود. آیت الله خمینی در محضر میرزا محمدعلی شاه‌آبادی که در فلسفه اسلامی نامدار بود، عرفان و حکمت خواند. بعدها این تعلیمات در اندیشه سیاسی او اثر گذاشت.
"به گمان ادیب مقدم، آیت الله خمینی به یک دوگانگی در حکومتداری معتقد بود. از یک سو تنها دولت معتبر، دولتی است که در برابر حاکمیت الهی نباشد اما در همان حال ولایت فقیه صرفا از جانب دولت اسلامی نمی‌تواند مدعی حاکمیت الهی باشد زیرا آیت الله خمینی به «اعتبار عمومی» نیز باور داشت. بنا به نظر او، رهبری که عموم مردم نپذیرند، نامشروع است، حتی اگر «صالح» باشد"
مدینه فاضله سنت افلاطونی دارد که از طریق فارابی در فلسفه اسلامی وارد شد، این آرمانشهر تحت تعالیم و احکام اسلامی است. انسان کامل ابن عربی و وحدت وجود او نیز در اندیشه آیت الله خمینی محوری هستند. در واقع به گفته نویسنده، مجتهد اعلم همان شاه-فیلسوف افلاطون است.

آیت الله خمینی در جایی گفته بود: «هر نوع دولتی جز دولتی که نماینده خدا نباشند، طغیان علیه حاکمیت خداست.» گفتمان سیاسی آیت الله خمینی با توجه به شرایط تاریخی که در آن قرار داشت، بازگوکننده دو نکته اصلی است: تاکید بر ایجاد دولت قدرتمند و استقلال از نفوذ خارجی. (او شاهد دولت‌های رضاشاه و فرزندش بود که از حمایت‌های خارجی برخوردار بودند) بر اساس این دو نکته، نقش اسلام برای او مهمتر از هر چیز است. این دولت قدرتمند باید تحت تعالیم شیعه باشد.

به گمان ادیب مقدم، آیت الله خمینی به یک دوگانگی در حکومتداری معتقد بود. از یک سو تنها دولت معتبر، دولتی است که در برابر حاکمیت الهی نباشد اما در همان حال ولایت فقیه صرفا از جانب دولت اسلامی نمی‌تواند مدعی حاکمیت الهی باشد زیرا آیت الله خمینی به «اعتبار عمومی» نیز باور داشت. بنا به نظر او، رهبری که عموم مردم او را نپذیرند، نامشروع است، حتی اگر «صالح» باشد.

بنابراین از یک سو، حکومت باید یک مشروعیت مقدس داشته باشد از سوی دیگر یک مشروعیت عامه. به نظر ادیب مقدم، این لویاتانی که آیت الله خمینی به عنوان راس دولت نشان می‌دهد، مانند اسطوره ژانوس دو چهره است که یک کالبد مقدس دارد و یک شکل ضعیف دموکراتیک. این نکته تعارضی است که نزاع دو جناح عمده در جمهوری اسلامی هم از همین نکته برخاسته است.
کتاب «درآمدی انتقادی درباره آیت الله خمینی» توسط انتشارات کمبریج در ۳۴۴ صفحه و در سال ۲۰۱۴ به چاپ رسیده است.

Monday, July 21, 2014

آیا داعش؛ پیروز جنگ روانی است؟

داعش؛ پیروز جنگ روانی در شبکه‌های اجتماعی

بی بی سی- 20 ژوئيه 2014 - 29 تیر 1393 
 
 
 
دنیای مدرن امروز، روایت عینی عصر ارتباطات و رسانه‌ها است. طبق منابع موجود، شاید ارسطو، فیلسوف یونانی نخستین کسی‌ بود که به صورت علمی‌ و قابل تعمل، بحث ارتباطات را مطرح و آن را به بهره گرفتن از ابزار زندگی‌ در جهت قانع کردن دیگران در جهت منافع خود تعریف کرده است.
در طول تاریخ، از تبلور احساس آدمی‌ در قالب هنر به عنوان ابزار ارتباط بدون نیاز به زبان مشترک، تا سینما، تلویزیون و در حالت کلی‌ تصویر که به صورت مستقیم بصر آدمی‌ را درگیر کرد، فکر حاکمان قدرت را در جهت استفاده از این ابزار در مسیر تاثیر گذاری محیط پیرامون، به خود جلب کرد.
بحث‌های تئوریک تاثیر رسانه های مدرن در دنیای امروز، تا جایی‌ رنگ عمل به خود گرفته است، که علاوه بر بهره جستن آن در مناقشات بین دول بجای صرف انرژی های سخت افزاری و نظامی، تغییر اندیشه‌ها و نگرش مردمان را نیز نشانه رفته است.
رسانه‌های نوین که جنبه های ارتباطی و بصری را یکجا در خود جای داده اند، علاوه بر جنبه سرگرمی، خواسته یا ناخواسته ابزار مدرن تاثیر گذاری و چیرگی بر نیروی مقابل اند. تاثیر این مهم در سطوح خرد و کلان در رخداد‌های روزانه در جهان مشهود است.
از چند سال گذشته که نسل جدید رسانه‌های ارتباطی‌ چون صفحات اجتماعی، و سایت‌های نشر تصاویری که از سوی شرکت‌های بزرگ فعال در فضای مجازی پا به عرصهٔ ارتباطات مدرن گذاشته اند، فضای تعامل میان مردمان با حکومت‌های حاکم نیز تغییر چشمگیری به خود گرفت. تحولات این کنش و واکنش ها، حتی در رفتار سیاسی میان نیروها و مخالفان دولت‌ها نیز حس شد.
تغییر کاربری رسانه‌های ارتباطی‌ جدیدی چون صفحات اجتماعی در مدت زمان کوتاه، سبب رشد چشمگیر کمپین‌های اجتماعی و سیاسی در سراسر دنیا و به تبع آن در برخی‌ موارد به سقوط حکومت‌ها انجامید، که برای مثال می توان به تحولات دنیای عرب که به بهار عرب شهرت یافت، اشاره کرد. اما در تازه‌ترین این تحولات، شگرد نیروهای موسوم به داعش در کاربرد آنها از صفحات اجتماعی و ابزار ارتباطات جمعی‌ در فرایند سیاسی اخیر عراق بود.
ورای همه تحلیل ها، نظر‌های سیاسی و واکنش‌های بین المللی، موضوعی که کمتر بدان پرداخته شد، چرایی عدم رویارویی نیروهای مسلح عراق در برابر گروه داعش و اینکه این گروه مسلح با چه ابزاری بر ارتش عراق چیره گشت و چگونه شیرازه این بازوی نظامی قدرت مرکزی عراق را در هم شکست.
"افراطیون داعش که به بی‌ رحمی مشهورند، گام اول حرکت نظامی را تیزهوشانه و محکم برداشتند. گام مدرنی‌ که با تفکرات و نوع نگرش دینی آنها، در تضاد و آن استفاده از فیلم و ویدئو بود. اما بر خلاف عقایدشان، از تصویر در جهت منافعشان بهره جستند. آنها تصاویر کشتار شیعیان و مخالفان خود در سوریه را در صفحات اجتماعی نشر کردند."
داعش، این گروه مسلح افراطی، در کمترین زمان ممکن، با حداقل تحرک نظامی، مناطق سنی نشین غرب عراق را به تصرف خود در آورد. اتفاقی که با هیچ منطق نظامی سازگار نبود. نیروهای نظامی آموزش دیده و تا دندان مسلح عراقی، بدون کمترین مقاومت، عرصهٔ را به نیروهای داعش واگذار کردند.
داعش، که در مورد جلب توجه و حمایت طوایف و عشیره‌های سنی مذهب منطقه و بعثی‌های بجا مانده از زمان صدام حسین هیچ شکی به خود راه نمی‌ داد، خوب می‌دانست که قبل از حمله نهایی‌ زمینی‌، می‌‌بایست پتک اول ضربه را بر روح و روان نظامیان وارد کند.
داعش با شناخت کامل از وضعیت نیروهای عراق، چند هفته قبل از حمله به شهر موصل، جنگ روانی‌ خود را آغاز و ترس و وحشت را در اردوی ارتش عراق، گستراند.
افراطیون داعش که به بی‌ رحمی مشهورند، گام اول حرکت نظامی را تیزهوشانه و محکم برداشتند. گام مدرنی‌ که با تفکرات و نوع نگرش دینی آنها، در تضاد و آن استفاده از فیلم و ویدئو بود. اما برخلاف عقایدشان، از تصاویر در جهت منافعشان بهره جستند. آنها تصاویر کشتار شیعیان و مخالفان خود در سوریه را در صفحات اجتماعی نشر کردند. کاری که به شیوه کاملا سیستماتیک صورت گرفت.
اما سوال اینجاست که میزان تاثیر ویدئو، فیلم یا به شکل کلان، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و ارتباطی که داعش در تخریب روحیه ارتشیان عراقی از آن بهره جست، تا کجا بود و این امر چگونه مسجل گشت.
با امکانات موجود زندگی‌ جدید در عراق، در هر جای این کشور امکان اتصال به اینترنت توسط تلفن‌های هوشمند فراهم است، ابزار مدرن از غرب آمده، بلای جان ارتشی شد که ده سال زیر نظر نیروهای غرب آموزش دیده بود.
"شاید کمتر ویدئو یا فیلمی از طرفین جنگ‌ها در صد سال گذشته بتوان یافت که به صورت مستقیم کشتار بیرحمانه دشمن را علنی بازگفته و وجهه تقدس بدان بخشیده باشد. اما داعش این کار را که پیشتر القاعده در شکل و فرم مختص خود ارائه کرده بود، از آن به شکل گسترده و بی‌ رحمانه تری بهره جست و تنها چیزی که بدان نیندیشید، اخلاق و اصول جنگی بود."
در گام نخست، داعش، می باید بگونه‌ای پیام رفتار خود با دشمنانش را، به همه، به خصوص سربازان عراقی می رساند. از سوی دیگر، در میان هوادارانش دشمن کشی را اساس و اصول فکری خود اعلام و بدان رنگ عمل به فرایض الهی ببخشد.
اگر چه تاکتیکی که داعش در تخریب روحیه نیروی نظامی عراق به کار گرفت، راهکار جدیدی در جنگ نبود و پیشتر نیز، از زمان جنگ جهانی‌ اول تاکنون، در همه جنگ‌ها رخ داده، اما فیلم، صدا و تصاویر تولیدی تا قبل از بدل شدن وسایل ارتباط جمعی‌ به شکل جهانی اش، بیشتر در جهت هدایت ذهنی‌ و بر انگیختن حس میهن پرستی‌ مردمان بومی و نیروهای خودی کارکرد داشت.
تفاوت عملکرد داعش این بود که نوک پیکان تبلیغاتش را به سمت دشمن گرفت. زبان مشترک (عربی‌) بی‌ شک کار آنها را در تاثیر پذیری دشمن از تبلیغاتشان، آسان تر کرد، صفحات اجتماعی چون فیسبوک، توئیتر از یک طرف و سایت‌های نشر ویدئو چون یوتیوب نیز آنها را در جهت رسیدن به اهدافشان یاری دادند.
شاید کمتر ویدئو یا فیلمی از طرفین جنگ‌ها در صد سال گذشته بتوان یافت که به صورت مستقیم کشتار بیرحمانه دشمن را علنی بازگفته و وجهه تقدس بدان بخشیده باشد. اما داعش از آن به شکل گسترده و بی‌ رحمانه تری بهره جست و تنها چیزی که بدان نیندیشید، اخلاق انسانی بود.
حال پس از تمام اتفاقات پیش آمده، جبهه‌ مقابل یعنی‌ حکومت مرکزی عراق، با تمام قوا سعی‌ در مهار حرکت نیروهای داعش به سمت بغداد و جنوب این کشور دارد و با هدف تحریک حس میهن پرستی‌ در میان عراقی ها، تبلیغات گسترده‌ای را در رسانه‌ها آغاز کرده است.
دولت عراق با علم به موضوع قدرت تاثیر گذاری رسانه های ارتباطی و صفحات اجتماعی به دنبال جبران مافات و خنثی کردن نقشه داعش است، اگر کار از کار نگذشته باشد، و تبلیغات، فیلم، ویدئو، رسانه‌های جمعی‌ و صفحات اجتماعی، همان کارکردی را داشته باشند که برای داعش داشت.