گزارش تأیید دیوان عالی کشور درباره رحیمی را
میخواندم که آخرین جمله این گزارش بسیار جلب توجه کننده است:
بخشی از گزارش بی بی سی:
... بیش از ۲۰۰ تن از نمایندگان مجلس هشتم هم در نامهای خطاب به صادق لاریجانی
تأیید کردند که "برخی افراد با مسئولیتهای بالای اجرایی" در این پرونده
نقش موثری داشته اند.
آقای نادران در فروردین ماه سال ۱۳۸۹گفت
که این مقام دولتی، "رئیس حلقه خیابان فاطمی" است که در مورد
"منابع فاسد و توزیع آنها تصمیم گیری میکرده". وی اضافه کرد که تمام
اعضای این حلقه به جز آقای رحیمی بازداشت شدهاند.
اعلام نام آقای رحیمی به عنوان یکی از متهمان
پرونده، با انتشار برخی اخبار غیررسمی درباره "اعمال نفوذ" محمود احمدینژاد
برای جلوگیری از محاکمه این متهم همراه شد.
این در حالی بود
که آقای رحیمی ریاست "ستاد مبارزه با فساد اقتصادی" را برعهده داشت!!!
بخش
مهمی از هویت تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران خانههای مسکونی مدرنی است
که بین دهۀ ۱۳۳۰ تا دهه ۱۳۵۰ ساختهاند، خانههایی با فضاهای داخلی متعدد،
باغهای بزرگ، استخر و مجهز به تفریحهای روز در کشوری شیفتۀ مدرنیزم.
عمارت
ثابت پاسال، که عنوان "بزرگترین خانه تهران" به آن داده شده، یکی از
متمایزترین آنهاست که مثل نمونههای دیگر مدتهاست نشانی از زندگی در آن
دیده نمیشود.
انقلاب ۱۳۵۷ ساکنان و صاحبان بعضی از منازل بزرگ تهران
مثل عمارت ثابت پاسال را به مهاجرت واداشت و سرنوشت خانهها را به دست
سرایدارها سپرد، تا این که این خانهها یا توقیف شدند یا قربانی تخریب
طبیعی.
در هر دو حالت بیتوجهی به بنا و سیر سعودی ارزش زمین در
شهرهای بزرگ، این آثار را که بخشی از هویت شهری بودند به زیر دندان تیز
بولدوزها کشاند.
عمارت پاسال در حال حاضر در کشاکش یک بازی
اداری-سیاسی قرار گرفته که در یک سوی ماجرا ارزش عظیم اقتصادی این زمین
قرار دارد و در سوی دیگر ارزش تاریخی آن. به شکلی قابل پیشبینی سازمانهای
مختلف یکدیگر را برای موقعیت فعلی نکوهش میکنند.
از یک طرف صدور پروانه ساخت بر عهده شهرداری است، از طرف دیگر مسئولیت ثبت بنا به عنوان میراث تاریخی با سازمان میراث فرهنگی است.
اما
از طرفی دیگر، نقشههای جامع و تفصیلی شهری که اجازه میدهد در نقطهای
مشخص یک بنای نه طبقه تجاری اداری ساخته شود (که در حال حاضر نقشهای است
که برای این قطعه زمین کشیده شده) بر عهدۀ شورای عالی معماری و شهرسازی است
و شهرداری صرفاً مجری این طرحهاست.
به نظر میرسد ارتباط بین این
سه نهاد جداگانه که باید در حالت طبیعی بسیار نزدیک و تنگاتنگ باشد حداقل
در مورد این خانه بسیار اندک بوده است.
اما ثبت یک بنا چه معنایی
دارد؟ ثبت یک بنا محدودیتهایی قانونی برای مالک ایجاد میکند که شامل منع
دست بردن در بنا بدون اطلاع و نظارت سازمانهای مرتبط است.
طبیعتاً
دولت موظف است به مالکان بنا در حفظ و مرمت این املاک کمک مالی و حرفهای
برساند، علاوه بر این چنین بناهایی از پرداخت عوارض نوسازی معافند.
بعضی
با وارد کردن این ایراد که عمارت پاسال ارزشی فرهنگی ندارد سعی در هموار
کردن راه تخریب آن دارند. مروری بر تاریخچه پر فراز و نشیب این خانه هرگونه
تردیدی را در اهمیت فرهنگی و تاریخی این خانه برطرف میکند.
عمارت پاسال: کاخنشینان و کوخنشینان
حبیبالله
ثابت، معروف به ثابت پاسال، مردی خودساخته و تاجری آیندهنگر و خوشفکر
بود که با آوردن تکنولوژیهای روز و گرفتن نمایندگی شرکتهای خارجی در
ایران سرمایه عظیمی به هم زد.
در ۱۹۷۴ مجله Fortune ثروت او را
معادل ده درصد کل ثروت موجود در ایران تخمین زد. نیویورک تایمز او را مردی
شیفتۀ عتیقهجات معرفی کرد که قادر است به شش زبان زنده دنیا صحبت کند.
عمارت
ثابت پاسال، در خیابان جردن، گوشهای بود برای نمایش ثروت به دست آمده از
راه خلاقیت و همینطور شرایط و روابط سیاسی مساعد مالک آن.
اگرچه
ساخت بنا در سال ۱۳۴۰ به پایان رسید، اما با در نظر گرفتن جریانهای رایج
معماری در جهان و حتی در ایران دهۀ ۱۳۴۰، باید گفت این بنا به هیچ وجه
فرزند زمان خود نیست و هیچ تعلق خاطری به جنبشهای معماری معاصر و حتی
انبوه خانههای مدرن که در خیابان پهلوی سابق ساخته شدهاند ندارد.
کار
این بنا بیشتر به نمایش گذاشتن ثروت و مکنت مالک آن است و یک بازسازی از
مقطعی از تاریخ هنر که در آن هیچ نکته پیچیدهای وجود ندارد.
گفته میشود این خانه از روی
اقامتگاه قرن هجدهمی مادام دوباری و بعدها ماری آنتوانت، قصر پتی تریانو
(تریانوی کوچک) در کاخ ورسای ساخته شده که آنژ ژاک گابریل آن را طراحی
کرده، اما در واقع شباهتهای این دو بنا به همدیگر، مثل هر دو بنای
نئوکلاسیک دیگر، شباهت عام است؛ تعداد قابل توجهی تقلید مشهور از تریانو
در آمریکا، برزیل و رومانی وجود دارد که شباهتشان به مراتب بیشتر است.
اما نمای اصلی عمارت ثابت شباهتی انکارناپذیر به نمای جنوبی کاخ سفید دارد که یکی از مشهورترین بناهای نئوکلاسیک محسوب میشود.
عمارت
ثابت در زمینی به مساحت ۱۱۰۰۰ متر مربع ساخته شد. استخری بزرگ دارد و یک
جریان آب که مثل معماری سنتی ایران از زیر خانه رد میشود.
یک تئاتر
روباز کوچک در بخشی از باغ در نظر گرفته شده. به موازات باغ و از ورودی
سوارۀ خانه، یک پارکینگ بزرگ برای مهمانیهای شبانه و پارک ماشینهای
مدعوین طراحی شده که نشان کمی از سلیقه دارد و به پارکینگ یک مرکز خرید
میماند. زیربنای خانه نزدیک به دو هزار متر مربع است، در دو طبقه اصلی و
یک طبقه زیرزمین.
طراح داخلی خانه شرکت فرانسوی "مزون ژانسِن" بود که
از اواخر قرن نوزدهم برای اعیان و خانوادههای سلطنتی طراحی میکرد و
بزرگترین پروژهاش در ایران طراحی خیمههای جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود.
ثابت
از حدود ده سال پیش از ساخت این خانه با این شرکت (که در ۱۹۷۳ تعطیل شد)
آشنایی داشت و حتی در ۱۹۵۰ از ژول لِلو که برای مزون ژانسن کار میکرد،
خواست تا آپارتمانش را در نیویورک طراحی کند.
بر اساس بقیه کارهای
مزون ژانسن در آن دوره میشود حدس زد داخل عمارت ثابت چه شکلی داشته:
پردههای ضخیم و تیره که از زیر سقف تا کف کشیده شدهاند (پنجرههای نمای
ساختمان این نظر را تأیید میکند)؛ سقف با گچکاری کلاسیک اما ساده و بدون
ازدحام؛ دیوارها با کاغذ دیواری بدون طرح و رنگی که با پردهها تناسب
دارند؛ شومینههای بزرگ اما ساده با دورکاری سنگ مرمر و مجسمههای کلاسیک
(با سنگتراشیهای روح الله میرزائی)؛ درهای چوبی سنگین و دور درها با
گچکاری منقوش به طرح گل.
ثروت همیشه با سیاست رابطهای
تنگاتنگ پیدا میکند و به خاطر رابطه ثابت با دربار ایران، این خانه نقشی
مهم در خاطرات سیاسی آدمهای بسیاری، از قبل تا بعد از انقلاب بازی کرد.
به
خاطر روابط سیاسی ثابت و همینطور بهایی بودن او، این خانه بعد از انقلاب
توقیف و سرنوشتش بیشتر و بیشتر به یک فیلم سینمایی شبیه شد.
مدتی
قاچاقچیان مواد مخدر را در آن بازداشت موقت و محاکمه کردند و اندکی بعد
روسپیان زن نجات داده شده از شهرنو را در آن سامان دادند.
کوخ نشینان به کاخ راه پیدا کردند، اما نه به عنوان ساکنان، بلکه به عنوان زندانیان خانهای اعیانی با دیوارهای بلند.
__________________________
صادق خلخالی در خاطرات خود مینویسد:
از
جماران که بیرون آمدم یکراست رفتم به خلوتترین خانهای که سراغ داشتم؛
خانهای بزرگ که قبلا برای ثابت پاسال بود و از همان جا به دادستانی انقلاب
زنگ زدم و گفتم بروید هر چه قاچاقچی مواد مخدر میشناسید دستگیر کنید … شب
نشده بود که زیرزمین و انباریهای خانه پر زندانی شده بود.
__________________________
مدتی
بعد اداره اطلاعات برای رسیدگی به امور کسانی که پاسپورتشان توقیف شده بود
این خانه را در دست گرفت. حتی این بار هم سرنوشت خانه با مفهوم حصر و
محدودیتِ حرکت پیوند خورد.
گفته میشود صاحب فعلی خانه، شرکت صبا
میهن است که همین اواخر جنجالی مشابه داشته است، برای تخریب سایتی تاریخی و
ساخت یک برج در منطقه تجریش تهران.
آینده عمارت ثابت
تعریف
این که چه بنایی ارزش فرهنگی و تاریخی دارد میتواند بسیار گسترده باشد.
مثلاً در انگلستان لازم نیست یک بنا الزاماً قدمت داشته باشد تا ثبت شود.
هر چیزی که واجد ارزش و هویتی فرهنگی باشد شایسته ثبت شدن است، از یک کلبۀ
ییلاقیِ قرن شانزدهمی گرفته تا قصری قرن هجدهمی و حتی کیوسک تلفن.
هر
کدام از اینها میتوانند به نوبه خود منعکس کننده فرهنگ و دستاوردهای
دورهای از تاریخ آن سرزمین باشند. حتی خط کشی عابر پیاده در "اَبی رُد"
(خیابانی در لندن) که گروه بیتلها در روی جلد آلبومی به همین نام از آن
عبور میکنند، یک المان شهری ثبت شده است و اجازه تغییر و تخریب ندارد.
اگر شرایط و فرآیند ثبت یک بنا
در ایران به عنوان اثر ملی را در نظر بگیریم، عمارت ثابت دارای چند مولفه
کلیدی است که با این اصول همخوانی دارد: این بنا نموداری زنده از مقطعی از
تاریخ معاصر ایران و زندگی فردی است که نقشی کلیدی در سیر مدرنیزم ایران
داشته است.
این بنا نزد عامه مردم نیز جایگاهی خاص دارد و به عنوان بخشی از هویت فرهنگی منطقهای از تهران شناخته میشود.
اما
حتی فارغ از نگاهی تاریخی و زیباییشناسی، اگر نقش شهری این فضای باز را
در میان انبوهی ساختمانهای بلند در نظر بگیریم، حفظ آن مثل باز گذاشتن
دریچهای برای ورود هوای آزاد به منطقهای متراکم و آلوده است.
تخیل
زیادی لازم نیست که چطور این بنا و فضا میتواند منفعت عمومی داشته باشد،
میتوان آن را به مرکزی فرهنگی یا یک موزه آثار هنری تبدیل کرد و با
بازگرداندن درختهای قطع شدۀ آن لکۀ سبزی به چشمانداز خاکستری این منطقه
تهران بخشید.
نکته هایی که در پرانتزها آورده
شده برای کسانی است که آزادی را مطلق میدانند و حدی برای آن تصورنمیکنند. هر کار ناشایسته
ای را انجام میدهند و نام آن را آزادی میگذارند و توجهی به آن ندارند که هرچیز از
جمله آزادی حدومرزی دارد و اگر از حدومرزش درگذریم و حق انتخاب و آزادی دیگران را
محدود و یا مخدوش کنیم دیگر آن آزادی آزادی نیست بلکه ضد آزادی! است.
پرخاشگری و خشونت نه- ولی توهین به
اشخاصی که به دیگران اهانت میکنند حق است و موجب التیام دلهای رنجیده از اهانت
میشود.
هر مقامی که به منظور حمایت از
آزادی حمله به نشردهندگان اهانت به مقدسات را محکوم میکند باید همچون پاپ
فرانسیس علت و انگیزه این گونه پرخاشگریها و خشونتها را نیز یاداوری کند! تا از
محدودکردن حق انتخاب مذهب و روش و منش زندگی و اهانت به عقاید دیگران جلوگیری شود:
وی گفته است: آزادی بیان نه تنها حق
بنیادی بشر است بلکه انسان وظیفه دارد با بیان افکار خود به خیر جامعه و عموم کمک
کند.او در جواب یک خبرنگار فرانسوی در باره رابطه آزادی بیان و
آزادی مذهب گفت: بسیاری به طور کلی به مذاهب و یا مذهب دیگران توهین میکنند.
آنها تحریک کننده دیگرانند. پاپ با اشاره به یکی از همراهانش که در کنارش ایستاده
بود گفت: مثلا اگر دوست خوب من دکتر گاسپاری، به مادرم دشنام بدهد از من یک
مشت خواهد خورد. این طبیعی است. نمیتوان دیگران را تحریک کرد. نمیتوان به
اعتقادات دیگران توهین کرد. نمیتوان اعتقادات دیگران را مسخره کرد.
دیماه نودوسه: احمد شماع زاده
نقل از بی بی
سی:
یک بازیگر
فیلمهای پورن که زاده لبنان است به خاطر حضور در یک ویدئوی پورن با حجاب اسلامی،
به قتل تهدید شده است.
میا خلیفه(نام
مستعار) که نامش بیش
از همه بازیگرهای دیگر در یکی از سایتهای پورن جستجو شده و ویدئوهایش بیش از یک و
نیم میلیون بار دیده شده، گفته است که پیغامهای تهدیدآمیزی دریافت کرده که
"بسیار هولناک" بودهاند.
کاربران شبکههای
اجتماعی او را "بیارزش" خواندهاند و برخی دیگر گفتهاند که او نماینده
لبنان نیست.میا خلیفه ۲۱ ساله به خاطر حضور در یک ویدئوی
جنجالی هدف این جنجالها در فضای مجازی قرار گرفته است.
حجاب یک ستاره پورن
او در این
ویدئوی پورن، با حجاب ظاهر شده و لباسی پوشیده که پوشش اغلب زنان مسلمان است.به دنبال انتشار
این ویدئو برخی از کاربران توییتر به او گفتهاند که خودش را بکشد.بعضیها
برایش نوشتهاند که او با ویدئوی خود باعث خفت مذهب اسلام شده است.
میا خلیفه در این
ویدیوی جنجالی ابتدا با حجاب ظاهر میشود ولی بعد آن را بر میدارد. او میگوید که
مسلمان نیست: "من در یک خانواده کاتولیک بزرگ شدهام اما به مناسک مذهبی
کاتولیکها عمل نمیکنم."(خوب این چه دلیلی است که میآوری احمق! چون کاتولیک هستی
میتوانی به دیگران توهین کنی؟ آیا تنها مسلمان باید حریم مسلمانان را نگاه دارد و
کاتولیک حریم کاتولیکها را؟ همه باید حریم دیگر انسانها را نگهدارند و به دیگران
احترام گذارند وگرنه هرزه ای بیش نیستند! و باید به آنان بی احترامی کرد.)
مجله نیوزویک
در گزارشی که درباره این بازیگر پورن منتشر کرده، نوشته که میا خلیفه از خیلی جهات
زندگی خوبی دارد؛ او تحصیلکرده است، درآمد خوبی دارد و در حرفه خود موفق است.
میا خلیفه
محبوبترین ستاره پورن سایت پورنهاب است.
با این حال
والدین میا خلیفه اصلا به او افتخار نمیکنند.
او میگوید
که به خاطر شغلش باعث شرمندگی پدر و مادرش شده است.(مسلم
است. زیرا آنان کاتولیکهای درستکاری هستند و نه مانند او هرزه! و این زن یقینا در
زندگی چوب این نادیده گرفتن حق پدرومادر و خوارکردن آنان را خواهد خورد و به شکلی
خفت باز خواهد مرد!)
به گزارش نیوزویک،
میا خلیفه در بیروت به دنیا آمد و والدینش وقتی او ده ساله بود به مریلند
در ایالات متحده مهاجرت کردند.او از دانشگاه تگزاس لیسانس تاریخ گرفته و در
میامی خانه و زندگی خودش را دارد.برای خانواده
مهاجر میا خلیفه، شیوه زندگی او قابل قبول نیست، اما در هفتههای اخیر بحث و جدل
در مورد شغل او از یک موضوع خانوادگی به یک جنجال ملی در لبنان تبدیل شده است.
میا به
نیوزویک گفته است که علاقهای به سیاست ندارد: "من دلم نمیخواهد که سوریه یا
اسرائیل برای ما قلدری کنند، اما به سیاست بیتفاوتم."
اما او از نمایش
پیشینه لبنانیاش در شبکههای اجتماعی شرمنده نیست. روی بازوی چپش مصرع اول سرود
ملی لبنان را خالکوبی کرده است که میگوید همه ما فدای وطن، پرچم و شکوهمان.
روی بازوی
راستش هم پرچم حزب محافظهکار مسیحی لبنان را خالکوبی کرده که مخالف حکومت بشار
اسد است. او این پرچم را بعد از بمباران لبنان در اکتبر ۲۰۱۲ روی دستش
خالکوبی کرده تا به پدرش که حامی ارتش لبنان است بگوید که طرفدار اوست.(خوب حالا که روی
بدنت این نشانه ها را خالکوبی کرده ای با چه دلیلی میتوانی آنها را با پورن مخلوط
کنی و به دیگران نشان دهی؟ این توهین به دیگرانی که این علائق را دارند نیست؟)
هر دو
خالکوبی در لبنان جنجال آفریده است. منتقدانش میگویند حضور او در فیلمهای پورن،
با تنی که این نشانهها بر آن نقش بسته باعث شرمساری لبنان است، اما او میگوید:
"این آنها هستند که باید شرمنده باشند. اگر حق انتخاب داشتم باز هم در لبنان
به دنیا میآمدم."(آنها از تو شرمنده اند ولی تو از توهین به دیگران
شرمنده نیستی؟ پس خیلی کوته نظر و احمقی!)
'پیغامهای
نفرتآمیز مردان لبنانی'
لبنان با
جمعیت پنج میلیونیاش یکی از آزادترین کشورهای خاورمیانه است که تنوع مذهبی زیادی
دارد. با این حال چندین روزنامه چاپ بیروت مقالاتی علیه میا منتشر کردهاند.
اما عده ای هم مثل نصری عطاالله، نویسنده لبنانی- بریتانیایی از او دفاع کردهاند.
او در صفحه فیسبوکش نوشته که "به عنوان یک زن او آزاد است که با بدنش هر کار
که دوست دارد بکند."(تو هم مانند او مغز کوچکی داری که هیچ نمیفهمی! احمق!
مگر هرکس هرچه داشت میتواند هرگونه که دلش خواست از آن بهره برداری کند؟ تو مالک
جان و مال خودت هستی ولی مگر میتوانی آنها را از میان برداری و یا وسیله خواری
دیگران شوی؟ در هیچ مکتب و مرامی کسی حق ندارد هرگونه کاری که دستکم غیرقانونی و
غیراخلاقی و برای دیگر افراد و جامعه زیانبار باشد انجام دهد!! توی مغز امثال شما
چه میگذرد که از درک کوچکترین حقوق انسانی ناتوانید؟)
بیشتر پیغامهای
نفرتآمیزی که میا خلیفه دریافت کرده از طرف مردان لبنانی است که فیلم های او را
دیدهاند و پیغامهای تهدید به مرگی که گرفته کم نیستند.او میگوید
بیشتر حامیانش مصری هستند.
نیوزویک مینویسد که
میا خلیفه قصد ندارد برای همیشه در صنعت پورنوگرافی! بماند. "این کاری نیست که بخواهم برای همیشه انجام بدهم اما تا
وقتی بتوانم در این شغل میمانم".او امیدوار است تا آن وقت رسانهها خانوادهاش
را به حال خود بگذارند.(خاک بر سر بیشعورت باد! به جای درست کردن خودت که اصل
مسأله است به حاشیه میروی!!)
نیوزویک از
او پرسیده که آیا ارزش دارد که به خاطر شغلش خانواده خود را از دست بدهد؟ او میگوید:
"نمیتوانم بگویم که ارزشش را داشته اما نمیتوانم خودم را هم سرزنش کنم. چرا
که خودم این شغل را انتخاب کردم."(باز هم استدلالی
احمقانه: چون خودم شغلم را انتخاب کرده ام نمیتوانم خود را سرزنش کنم!!
لابد در صورتی کسی میتواند خود را سرزنش کند که کس دیگری شغلش را برایش انتخاب کرده
باشد!! گویا اصلاً در مخش عقل نیست!! و بدین ترتیب پاسخ نیوزویک را هم به درستی نداده.
مسلماً ارزشش را نداشته ولی نمیخواهد به حماقت خود اعتراف کند زیرا هنوز احمق است!)
ادوارد اسنودن(Edward
Snowden)، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی
آمریکا، در مصاحبهای نادر سخنان تازهای درباره جنگ سایبری آمریکا مطرح کرده و از
جمله به موضوع ویروس استاکسنت پرداخته است.
او که بخشی
از گفتگویش در سایت پیبیاس منتشر شده و مشروح آن به زودی از تلویزیون نوا پخش
خواهد شد گفته است که توان تکنولوژیک ایران به اندازه آمریکا نیست اما آنها هم در
مقابل ویروس استاکسنت دست به تلافی زدند و به همپیمانهای آمریکا از جمله شرکت
سعودی آرامکو حمله سایبری کردند.
آقای اسندون،
پیمانکار پیشین سازمان امنیت ملی آمریکا (ان اس ای) در پی افشای اطلاعات مربوط به
طرحهای فوق محرمانه گردآوری اطلاعات مکالمات دیجیتال شهروندان از ایالات متحده
گریخت و در حال حاضر در روسیه زندگی میکند.
او گفته
" آنها (ایران) ویروس وایپر یا برفپاک کن را به این شرکت سعودی آرامکو
فرستادند، که البته در مقایسه با دیگر ویروسها در کارزارهای هک سایبری، یک اسباببازی
کودکانه به شمار میرود. مسئله پیچیدهای نیست. شما صرفاً یک کرم (ویروس)، اساساً
یک قطعه خودهمانندساز از نرمافزاری مخرب را به شبکه ارتباطی هدف میفرستید. این
ویروس به طور خودکار خودش را در سرتاسر شبکه ارتباطی داخلی تکثیر میکند و درنهایت
همه دستگاهها را حذف میکند. درنتیجه، روز بعد وقتی که کارمندان به محل کارشان میروند،
چیزی روشن نمیشود و کار نمیکند و مدتی بیکارند.
سال ۲۰۱۰ گزارشهایی
از "جاسوسی" یک کرم اینترنتی به نام استاکسنت منتشر شد که تجهیزات هستهای
ایران را آلوده کرده بود.
ادوارد
اسنودن می گوید ایران با حمله سایبری به شرکت آرامکو، حمله استاکسنت به تاسیسات
هسته ای خود را تلافی کرده است.
کمی بعدتر روشن
شد که دایره عمل این بدافزار فراتر از جاسوسی بوده و عملکرد بخشهایی از تجهیزات
هستهای ایران، به ویژه در تاسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز، در اثر آلودگی به آن
مختل شده است.
آقای اسنودن
در سال ۲۰۱۳ از جاسوسی
گسترده سازمان امنیت ملی آمریکا (اناسای) از شهروندان و رهبران سراسر جهان پرده
برداشت.
او در
اطلاعاتی که در اختیار روزنامههای گاردین، نیویورک تایمز و واشنگتن پست قرار داد
افشا کرد سازمان امنیت ملی آمریکا این اختیار را دارد که بدون حکم قضایی در ایمیلها،
مکالمات تلفنی و پیامکهای شهروندان آمریکایی جاسوسی کند.
"پارک ژوراسیک"
ادوارد
اسنودن گفته است اگر آمریکادر یک جنگ سایبری نوک حمله باشد، چیزهای بیشتری را از
دست خواهد داد.
در این
مصاحبه که در مسکو محل زندگی آقای اسنودن انجام شده، این افشاگر اطلاعاتی تلاش
برای بهرهبرداری از اسرار ملی را به سرقت از خزانه بانک تشبیه کرده است.
ادوارد
اسنودن که اکنون ۳۲ ساله است،
در این مصاحبه که ۳۰ ژوئن گذشته
انجام شده، مشکل جنگ سایبری را دو طرفه میداند چرا که به گفته او "دیگرانی
هستند که به تهاجم در جنگ سایبری ادامه میدهند و این در حالی است که مبارزه با
برخی ویروسها بسیار دشوار است."
به گفته او: "وقتی که ما ویروس شرور کوچکی را در استخر بزرگ زندگیهای
خصوصی، سیستمهای شخصی روی اینترنت، قرار میدهیم، ممکن است که ویروس فرار کند
ودنیای ما را به داستان پارک ژوراسیک شبیه کند."
آقای اسنودن
میگوید عموم مردم همچنان از میزان این قبیل حملههای سایبری اطلاعی ندارند
آمریکا
ادوارد اسنودن را به سرقت اموال دولتی و افشای اطلاعات محرمانه و طبقهبندی شده
متهم کرده است.
آقای اسنودن
در مصاحبه با نوا میگوید " عموم مردم همچنان اطلاعی از میزان این قبیل حملههای
سایبری ندارند. چنین حملههایی نه فقط توسط ایالات متحده که از سوی دیگر دولتها
در سرتاسر جهان انجام میشود. هرچند باید توجه داشته باشیم که این ما بودیم که با
راهاندازی کارزار استاکسنت علیه برنامه هستهای ایران، چنین شیوهای را به طرق
مختلف آغاز کردیم."
ادوارد
اسنودن برنامه جاسوسی آمریکا را فراتر از حمله به کامپیوترهای خانگی یا سیستم
کنترل یک کارخانه دانسته و گفته این جاسوسی شامل زیرساختهای سختافزاری اینترنت
هم میشود که با هدف تصاحب این زیرساختها صورت میگیرد.
مشکل شروع حمله
ادوارد
اسنودن که به خاطر افشاگریهایش نامزد
دریافت جایزه نوبل شده استدر این
مصاحبه میگوید که کشورهایی مثل آمریکا با دست زدن به چنین حملاتی یک قاعده
استاندارد میسازند و کشورهای دیگر هم ممکن است بگویند این کاری است که ملتهای
توسعهیافته و دموکرات میکنند و آنها هم دست به کاری مشابه بزنند.
به گفته او "وقتی جنگ سایبری میان آمریکا و چین، یا حتی کشوری از
خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین، اروپا پیش میآید، ما چیزهای بیشتری برای از
دست دادن داریم."
این پیمان
کار امنیتی سابق اینگونه استدلال می کند که اگر آمریکا با هدف سرقت برنامههای
پژوهشی چین به یک دانشگاه چینی حمله کند چین هم در اقدامی تلافیجویانه اسرار یک
دانشگاه آمریکایی، پیمانکار دفاعی آمریکا یا دفتر ارتش آمریکا را میدزدد و این
حمله دستاوردی برای آمریکا نخواهد داشت.
عواقب
ادوارد
اسنودن در پایان مصاحبهاش به عواقب حملههای سایبری اشاره میکند که اگر در این
روند اشتباهی رخ بدهد باعث مرگ آدمها میشود.
او میگوید
مثلا حمله به نقطه تبادل اینترنت ممکن است زیرساختهای یک بیمارستان را تحت تاثیر
قرار بدهد و در اثر آن تجهیزات نجات زندگی خاموش شوند.
ادوارد
اسنودن در پایان این مصاحبه میگوید "فکر نمیکنم که هیچ تهدیدی وجود داشته
باشد که کسی به بهانه آن، نظارت بر جمعیت انبوهی را توجیه کند. فکر نمیکنم لازم
باشد برای مقابله با تهدید بعضی از تروریستها در یمن، بیمارستانی در هنککنگ،
برلین یا ریودوژانیو را هک کنیم."