Tuesday, October 20, 2015

مقاله‌ بسیار ارزشمندی ﺍﺯ ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ

تآیید قرآنی مطلب: 

تسبح له‌السّموات‌السّبع والارض و من فيهن و ان من شيءالا يسبح بحمده ولكن لايفقهون تسبيحهم.(اسراء: 44)

ترجمه: آسمانهاي هفتگانه و زمين و هركه در آنهاست، تسبيح‌گوي اويند؛ و نيست چيزي مگر تسبيح‌گو به سپاس اوست. ليكن درنمي‌يابند تسبيح آنها را.

شرح: يعني اين كيهان پهناور، و جهان‌هاي پيدا و ناپيداي آن، و آنچه در هفت آسمان و در همة ستاره‌ها و سياره‌هاي آنها، در زير درياها و اقيانوس‌ها، در جانوران و گياهان، در دل ذره‌ها و اتمها وجودداشته‌باشد،‌ هرچيزي كه به چشم شما بيايد يا نيايد يا در مغز شما بگنجد يا نگنجد،‌ ولي وجودداشته ‌باشد، همه‌ و همه به نوعي تسبيح‌گوي خداوندند. يعني به اندازه‌اي كه اهميت وجودي دارند به همان اندازه هم سپاس خداوند را نگاه‌مي‌دارند. ولي كسي از گويش آنان آگاه نيست و آن را درك‌نمي‌كند.
 

"ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ"  ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۵ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺸﻒ ﻗﺎﻧﻮنی با عنوان "ﺍﺻﻞ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭﯼ ﭘﺎﻭﻟﯽ" ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺁﻟﺒﺮﺕ ﺍﻧﯿﺸﺘﯿﻦ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ، ﻣﻌﺮﻭﻑ شدهﺍﺳﺖ .
ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ، ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﻪ الکترون‌ها ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ:
ﺳﻄﺢ ﺍﻧﺮﮊﯼ
ﭼﺮﺧﺶ
ﻣﺪﺍﺭ

فیزیک‌دان‌ها ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﯾﮋﮔﯽ، ﻋﺪﺩ کوانتومی ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ می‌آورند .
ﭘﺎﻭﻟﯽ می‌گوید: ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. اﻭ می‌گوید:
ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ برمی‌داریم ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ میلیاردها ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، تنها ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنیم .
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ " ﺍﺭﯾﮏ ..."
ﻋﺪﺩ کوانتومی ﺍﺭﯾﮏ ﻋﺪﺩﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ، ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ 23 ﺑﺎﺷﺪ .

ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﺠﺎیی از ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺑﻠﮑﻪ ﻫﯿﭻ چیز ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ نمی‌کنید ﮐﻪ ﻋﺪﺩ کوانتومی الکترونش 23 ﺑﺎﺷﺪ .

ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯیم، ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ایجادشده، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ می‌شود ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ کوانتومی ﺍﺭﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﺭﺗﻘﺎء ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ مثلاً 26 می‌رساند. ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ کوانتومی 26 ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌شود!!!

ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺗﻮﺍﺯﻥ ﺧﻮﺩ، لحظه‌به‌لحظه ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌دهد. ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ منحصربه‌فرد ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﻫﺮ چیزی ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ دارای ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ .

نتیجه‌گیری:
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ دگرگون میشود، پس هنگامی که ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ می‌گیرم ﻭ می‌بوسم، ﻭ ﯾﺎ هنگامی که کسی ﺭﺍ می‌بخشم، ﻭ ﯾﺎ وقتی‌که ﺑﻪ همسایه‌ام ﻧﺎﺳﺰﺍ می‌گویم ﻭ ﯾﺎ آن هنگام که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ بر سر کودکی یتیم میکشم، به واقع ﺩر حال ایجاد زنجیره‌ای ﺍﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ در ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ هستم .

حتا ﻫﺮ اندیشه‌ای ﮐﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ می‌گذرد، الکترون‌هاﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ درمی‌آورد ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌کند .

ﻏﻢ ﻭ اندوه ﻣﺮﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ می‌سازد ﻭ ﺍﯾﻦ زیانی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ وجود ﻣﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ می‌افتد .

ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻫﺸﯿﺎﺭﺗﺮ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﻮﻥ هنگامی که ﺯﺧﻤﯽ می‌شویم، آگاه‌تر می‌شویم. بنابراین ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻧﺒﺎﯾﺪ زندگی را بر ما سخت ﮐﻨﺪ بلکه باید خود را از آن برهانیم تا زندگی برای ما خوش بگذرد. ﺭﻧﺞ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﮑﻨﯿﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺭﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮ ﺷﺪﻥ. ‏(ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﻮﺩﺍ)‏.

سخن ﺁﺧﺮ اینکه:
ﺍﮔﺮ به‌جای ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ کرده‌اید، ﺍﺯ ﺍﻭ بی‌مهری ﺩﯾﺪﯾﺪ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﯾﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮی ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ یافت .

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دلیل می‌گویند: ﻋﻠﻢ ﺑﺮ آموزه‌های ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﯾﯿﺪ مینهد. ﭼﻮﻥ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ همه‌چیز ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺍﺳﺖ .

ﺗﻤﺎﻡ انرژی‌هایی ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﻃﻊ می‌شود ﺑﻪ ﺷﻤﺎ بازمی‌گردد.

ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯾﺪ .

ﺍﯾﻦ ﻣوضوع ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ به‌راحتی ﻧﮕﺬﺭﯾﻢ .

ﺩﺭ گستره‌ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ بی‌دلیل ﻭ بی‌حکمت ﻧﯿﺴﺖ .

ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ طبیعی یا سنن الهی ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ آنها ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ .

آن‌گاه ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ وصف‌ناشدنی ﺑﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .

‏(ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﻮﻟﻮﮔﺮﺍﻓﯿﮏ ﺑﺎ ﺗﻠﺨﯿﺺ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﺼﺮﻑ ﺍﻧﺸﺎﺋﯽ ‏)
ارسال کننده: آقای مهرداد وحدتی دانشمند 
این مطلب باز هم ویرایش شد تا خواننده با روانی بیشتر مطلب را دریابد.

Monday, October 19, 2015

در اعماق معدن "سراپرده" کرمان

مهندس مهناز میرزایی
در معدن «سراپرده» شهرستان کوهبنان در 150 کیلومتری کرمان، در زیر زمین کار میکند. او که مهندس معدن و متولد سال ۵۹ است، از سال ۸۴ در اعماق معادن شمال کرمان، شانه به شانه مردان کار میکند! در گذشته، تنها در زیر زمین کار میکرد؛ ولی اکنون گاهی روی زمین کار میکند و گاه زیر زمین! زیرا اکنون او مدیر معدن سراپرده شده است.
وی می گوید:
زمانی که به عنوان نخستین زن مهندس معدن پای به معدن سراپرده گذاشتم، کسی تصور نمی‌کرد برای کار به اینجا آمده باشم؛ آن‌هم در معدنی که تا آن زمان مهندس معدن نداشت!
وقتی وارد معدن شدم کارگران مرد با تعجب به من نگاه می‌کردند و باورشان نمی‌شد من برای کار به اینجا آمده باشم! جالب‌تر اینکه در همان روز اول فردی که باید معدن و محیط کار را به من نشان می‌داد سخت‌ترین جاهای معدن را به من نشان داد! در عمق چند صد متری زمین و در جاهایی بسیار تنگ و دور از ذهن!!

طول معدن در زیرزمین، چهار کیلومتر است! روزانه هزاران نفر در این معادن در همین شرایط سخت کار می‌کنند و تصورش هم برای مردم عادی غیرممکن است!! در همین معدن در کنار نود نفر با هم کار میکنیم.

روزهایی را به یاد می‌آورم که کارگران معدن به دلیل اینکه زن هستم حرفهایم را به عنوان مهندس معدن جدی نمی‌گرفتند!؛ اما درنهایت به مهارت و توان من پی بردند و حالا معدن سراپرده از بهترین معادن شمال استان کرمان است. دو برادر و همسرم هم در همین معدن کار می‌کنند.

برخی روزها مجبورم فرزند خردسالم را هم به محل کارم بیآورم. معدن سراپرده سه میلیون تن ذخیره دارد و ده‌ها معدنچی در اعماق زمین با دستگاه‌های مختلف در حال استخراج ذغال سنگ هستند.

گازگرفتگی و انفجار مهمترین خطری است که معدنچیان را تهدید می‌کند اما به هر صورت خطر در اکثر مشاغل وجود دارد.

Friday, October 16, 2015

عاشورا یا فرصتی برای شرک ورزی؟

عاشورا یا فرصتی برای شرک ورزی؟

احمد شماع‌زاده

ومن اظلم ممن ذكّر بايات ربه فاعرض عنها و نسي ماقدّمت يداه انّا جعلنا علي قلوبهم اكنّه ان‌يفقهوه و في آذانهم وقراً و ان تدعهم الي‌الهدي فلن يهتدوا اذاً ابداً(كهف: 57)

پرچمدار مبارزه با تحريف‌‌هاي عاشورا مرحوم استاد مرتضي مطهري است كه نطرهاي خود را در كتاب حماسه حسيني به تفصيل بيان كرده است. اما از آنجا كه اين تحريف‌ها همچنان در طول تاريخ شيعه رواج داشته و معلوم نيست کی به پايان خواهد رسيد پس بر همه نويسندگان فرض است هرگاه با تحريفي در مورد عاشورا و وقايع آن روبه‌رو شدند بويژه تحريف‌هايي كه شرك‌آلود است و با مباني قرآن مباینت دارد (كه قرآن كريم بيشتر براي مبارزه با شرك نازل‌ شده و سنگ بناي دين اسلام توحيد است) دست به قلم شوند و از هرگونه تحريف در دين اسلام پيشگيري كنند. با همين هدف دارنده اين قلم دست به كار نوشتن اين مقاله شد.

در اين مقاله تنها دو مورد از موارد بسياري را كه هم‌اكنون در جامعه ما جريان دارد مورد نقد قرارمي‌دهيم.

1. به اين شعر توجه كيند
 
هرچه داريم همه از كرم عباس است عرش يك ذره ز خاك قدم عباس است
شيعه از كينه دشمن نهراسد هرگز دين ما تحت لواي علم عباس است

گفتني است كه اين شعر را با هنرنمايي بر روي يك لوح چوبي يا طرح چوب با خطي زيبا نوشته‌بودند و در يكي از اتوبوس‌هاي شهر تهران به چشم مي‌خورد.

بگذريم از اينكه مصرع دوم از بيت دوم به منظور درست درامدن قافيه "لوا" و "علم" را كه هر دو برابر با "درفش" و "پرچم" فارسي است و درست نيست كه بگوييم زير پرچم پرچم بلكه يكي از پرچم‌ها اضافي است. ولي موضوع اين است كه اين شعر ريشه در اغراقي كفرآميز دارد و كرامت حضرت عباس را جايگزين كرامت خداوند كرده و به بزرگنمايي اغراق‌آميز اين اسوه شجاعت و از خود گذشتگي در زمينه اي كه خاص او نيست پرداخته است. اين در حالي است كه ما همواره مي‌گوييم خداوند كريم است. بويژه هرگاه نااميد مي‌شويم مي‌‌گوييم خدا كريم است. اين موضوع در فرهنگ ما بي‌جهت جانيفتاده بلكه مبتني بر آيات و روايات است و ريشه در قرآن كريم دارد و يكي از اسماء جلاله در قرآني است كه آنهم كريم است.

سراينده اين شعر به گونه اي ديگر نيز هم به خود خداوند و هم به عرش او اهانت كرده است. از اين روي به خود خداوند اهانت كرده كه عرش او را با همه سنگيني و عظمتش كه ذره اي از ظهور خداوند و منبع تغذيه كيهان است به ذره خاك قدم حضرت عباس تشبيه كرده! و خداوند جل وعلی با خاك قدم حضرت عباس يكسان شده است! و از اين رو به عرش خداوند اهانت كرده كه عظمت- شكوه و جلال آن را درك نكرده و اين درحالي است كه خداوند بزرگترين مخلوق خود را عرش دانسته و به آن مي‌بالد و آن را عظيم و خود را رب‌العرش‌العظيم مي‌خواند و يا در آيه اي ديگر خود را دارنده عرش و كريم (ذوالعرش كريم) مي‌خواند و به اين دارايي و كرامت مي‌نازد و به وزن آن كه ثقل هستي است مي‌بالد.
ما در دعاها از زبان ائمه اطهار به اين ثقل هستي سوگند ياد ميكنيم : زنه عرش‌ الله.

يك موحد بيش و پیش از حضرت عباس خداوند آفريننده او را كه چنين اسوه‌اي را آفريده دوست مي‌دارد و به چنين خداوندي مي‌بالد و بجاي آن شعر چنين شعري را مي‌سرايد كه ريشه در توحيد دارد:

هرچه داريم همه از كرم "الله" است عرش يك ذره ز جود ظهور "الله" است
شيعه هشدار كه دشمن نتراشد هرگز پايایي ما در گرو پيروي از قرآن است

نتيجه آنكه: شاعر اصولا نه خدا را و نه قرآن او را و نه عرش او را و نه عباس او را مي‌شناخته است.

نوحه گر باشد مقلد در حدیث جز طمع نبود مراد آن خبیث
نوحه گر گوید حدیث سوزناک لیک کو سوز دل و دامان چاک
از محقق تا مقلد فرقهاست کین چو داوود و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود و آن مقلد کهنه آموزی بود
مثنوی دفتر دوم ب: 4/491

2. شب عاشورايي در يك مجلس سينه‌زني و نوحه‌خواني شركت كرده‌بودم. جواني حدود هجده ساله نوچه يك مداح بود كه آن مداح را از زماني كه خود نوچه مداحي ديگر بود مي‌شناختم. در آن شب و در ضمن ذكر مصيبت به روش امروزين و در شرح حديث كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا وي خطاب به شنوندگان چنين گفت: مي‌دانيد چرا كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا است؟ براي اينكه همانطور كه فكر مي‌كنيم حضرت امام حسين در روز عاشورا ناظر اعمال ماست و ما از گناهان پرهيز مي‌كنيم بايد تصوركنيم كه همه روزها چنين است و همواره امام حسين ناظر اعمال ماست. در نتيجه هيچ روزي گناه نكنيم.

خواننده محترم به خوبي متوجه مي‌شود كه در اين گفتار گوينده امام حسين(ع) را جانشين خداوند كرده‌است. زيرا طبق آموزه‌هاي قرآن و دين تنها خداوند ناظر اعمال ماست و همواره شنيده‌ايم كه مي‌گويند خدا شاهد است و سوگند ياد مي‌كنند. يا در احاديث آمده است كه برويد در جايي گناه كنيد كه خداوند ناظر نباشد و بدين گونه مردمان را با خوف از نظارت الهي از ارتكاب به گناه بازمي‌داشته‌اند و نه با به ميان كشيدن پاي غيرخداوند.
از این گذشته گیریم که معصوم ناظر بر اعمال ماست. نتیجه چه میشود؟ آیا کسی که از خدا پروا نداشته باشد و از او شرمنده نشود از بنده خدا پروا خواهد داشت و شرمنده خواهد شد؟ چرا بی اندیشیدن(بدون تعقل) سخن میگویید؟ اگر کسی هم پیدا شود که چنین کند و به خاطر امام حسین از گناه منصرف شود این خود شرک نیست؟ یعنی از خدا پروا نداشته باشد و نترسد ولی از معصوم پروا داشته باشد و به احترام او گناه نکند؟ این که خود شرکی آشکار است!!

بنا بر خواست خداوند كرام‌الكاتبيني وجود دارند كه در قرآن کریم(انفطار: ده- یارده- دوازده) ونیز در دعاي كميل از آنان ياد مي‌شود كه آنان نويسندگان كردار ما هستند. با اين وجود طبق همين دعا خداوند ناظر اعمال آنان نيز هست كه اگر چيزي از اعمال ما بر آنان پوشيده ماند به آنان تذكر دهد.
باز طبق همین دعا که میفرماید وکلتهم بحفظ ما یکون منی(نمیگوید ناظر اعمال ما هستد) و نیز با توجه به آیه دوازده که میفرماید از کردار ما آگاهی دارند چنين به نظر مي‌رسد كه كرام‌الكاتبين اصولا ناظر کردار ما نیستند بلکه تنها مأمور ثبت کردارند. نهایتا حتی اگر ناظر باشند چون همانند انسان از شهوتهای انسانی برخوردار نیستند نگاهشان بر اعمال ما مانند نگاه انسانی بر انسانی دیگر نیست.

منظور این است که چون امامان انسان و از شهوتهای انسانی مانند خوروخواب و... برخوردارند نمیتوانند ناظر نهانیهای ما باشند و اصولا چنین امری در دستگاه عدالت الهی جایی ندارد.

شب تاسوعایی نیز در مجلسی شرکت کرده بودم. این بار دیگر با یک جوان هجده ساله کم سواد روبه رو نبودم بلکه با یک مبلغ نسبتا جوانی روبه رو بودم که به گفته خودش دانشجو بوده و به حوزه رفته و درس خوانده و اکنون در دانشگاه معارف دینی تدریس میکند. در ایران هم نبود بلکه کسی بود که او را برای تبلیغ و ارشاد ایرانیان خارج از کشور و انجام مراسم دهه محرم با زحمتها و هزینه های زیاد فرستاده بودند. میدانید او چه میگفت؟ او هم مانند همان جوان میخواست از طریق امامشناسی به حاضران بفهماند که ائمه اطهار ناظر اعمال ما هستند.
مثالهایی که میآورد همه مربوط به زمانی بود که آن امام همام مثلا امام جعفرصادق(ع) زنده بوده و همچون غیر امامانی که کراماتی داشته اند ایشان هم کراماتی داشته یا با علم امامت به مسائلی آگاه بوده اند که دیگران نبوده اند نه اینکه ناظر اعمال بندگان باشند. ولی پس از هر مثال نتیجه میگرفت که پس امامان اعمال ما را میبینند و هیچ مثالی از این زمان نیاورد تا نمونه ای به دست بدهد که ائمه اکنون شاهد اعمال ما هستند. پس معلوم میشود علمای شیعه به این عقیده رسیده و به آن پروبال داده اند نه اینکه آن جوان از جانب خودش گفته باشد و یا این طلبه.

ایشان تنها به موردی اشاره کرد پیرامون حضرت فاطمه زهراء(ع) که این گونه موارد استثنائی است و خداوند به برخی از خاصان درگاهش از جمله فاطمه زهراء سلام الله علیها اجازه میدهد تا در اموری خاص دخالت کنند. مانند کارهایی که حضرت خضر انجام داد و شرحش در سوره کهف آمده است. باید دانست که حضرت خضر زنده است و با این حال او هم ناظر اعمال ما نیست.

جالب اینجاست که ایشان آمده است تا دین را آموزش دهد ولی او شرک را آموزش داد و نه تنها غیرخدا را جانشین خدا کرد بلکه نهایتا با مثالی که آورد جایگاه خداوند را در زندگانی ما بسیار کمرنگ ساخت:

هرگاه مشکلی داشتید یا دلتان گرفت با امام زمان خلوت کنید. درد دل کنید تا سبک شوید و مشکلتان حل شود.

باید از او و امثال او و علمای شیعه ای که معتقد به این موضوعند این پرسش قرآنی را پرسید که افلاتعقلون(آیا نمی اندیشید)؟ آیا امام زمان میتواند با همه کسانی که در کشورها و مکانهای مختلفی هستند به طور همزمان همکلام شود؟ این تواناییها ویژه خداوند است. اوست که همه جا حی و حاضر است. اوست که بسیارشنوا و شنواترین شنوایان ست. اوست که بسیاربینا و بیناترین بینایان است. اوست که بسیاردانا و اعلم بالامور است. اوست که لا یبرمه الحاح الملحین و لا یشغله سمع عن سمع است.

آیات بیستم تا آخر بیست و نهم یعنی ده آیه از سوره انفال که مخاطب این آیات مسلمانان و نه کفارند چه نیکو حال و روزگار ما را ترسیم کرده و راه بازگشت نشان داده است. ما که از خدا و رسولش دور شده ایم و کردارمان بر مبنای تعقل نیست!!

ای ایمان آوردگان! از خدا و رسولش پیروی کنید و آگاهانه از او روی برمگردانید و نباشید مانند کسانی که گفتند شنیدیم و آگاهیم درحالی که آگاه نیستند(یعنی در نیتها- اندیشه ها- رفتارتان با دیگران و کردارتان حتما تجدید نظر کنید). همانا که بدترین جنبندگان نزد خداوند گنگها و کرانی هستند که تعقل نمیکنند(به نیتها و عادتهایشان نمی اندیشند). و اگر خداوند میدانست که در آنها(کسانی که بر تعصبها و بافته های ذهن خود پافشاری میکنند) خیری هست آنها را شنوا(آگاه) میکرد. و اگر آگاهشان کند همانا که روی برمیگردانند در حالی که معترضند. ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه خدا و رسولش شما را برای آنچه که موجب زنده شدن شما(بیرون آمدن از لاکی که همچون مردگان در آن فرورفته اید) میشود فراخواندند اجابت کنید. و آگاه باشید که خداوند میان شخص و دلش همچون پرده ای قرارگرفته و همانا اوست که به سویش حشرکرده میشوید. و پروا گزینید(سربلند بیرون آیید) از فتنه ای(آزمایشی) که بهره کسانی از شما بویژه آنانکه ستم کردند نمیشود(اگر ستمکار نشده اید فرصت را از دست ندهید). و آگاه باشید که خداوند به سختی عقوبت میکند. و یاد آورید هنگامی را که عده کمی مستضعف بر روی زمین بودید میترسیدید مردم شما را بربایند و تحلیل برند پس جایگزین کرد شما را و یاریتان کرد و از نیکوهای زمین روزیتان داد بلکه سپاسگزار شوید. ای ایمان آوردگان! به خدا و رسولش و آنچه نزد شما امانت است(مانند قرآن) خیانت نکنید در حالی که آگاهید. و بدانید که اموال و اولاد شما وسیله آزمون شما هستند و همانا که پاداشی بسیار بزرگ نزد خداوند است(که تنها به شایستگانش میدهد). ای ایمان آوردگان! اگر تقوا پیشه کنید خداوند برای شما نیروی تشخیص(درست از نادرست. حق از باطل) قرارمیدهد و از گناهان شما درمیگذرد و خداوند دارای فضل بسیار بزرگ است.

از سوی دیگر خداوند بسیار ساده و همه فهم میفرماید ادعونی استجب لکم یعنی هرکاری دارید به من بازگشت کنید تا پاسختان را بدهم که من تنها برای همین شما را آفریده ام که با من همکلام و همنشین شوید. هرگاه خواستید با من سخن بگویید نماز بخوانید هرگاه خواستید من با شما سخن بگویم قرآن بخوانید. که من سمیع و بصیر و علیم و حکیم و ... هستم و اگر جز مرا توانا یا واسطه بر کاری بدانید شرک ورزیده اید!!

اگر میخواهید بدانید مرز شرک و توحید چیست به علت وجودی(فلسفه وجود) ادیان توحیدی و دین اسلام تنها در چند جمله توجه کنید:
خداوند جن و انس را آفرید تا با او سخن بگویند. پیامبران را فرستاد تا به مردم بگویند با آفریدگارشان همسخن شوند. اولین اصل دین اسلام را توحید یعنی در نظرداشتن آفریدگار در همه حال و اولین فرع دین اسلام را نماز یعنی سخن گفتن با آفریدگار در همه روز قرار داد تا بدین گونه از یک سو خداوند خشنود و از سوی دیگر مردمان رستگار شوند. بنابراین هر کس جز خدا را واسطه سخن با خدا قراردهد یا به عنوان انابه با او سخن بگویید شرک ورزیده است.
مناسب این حال و مقال و مجال سروده بسیار زیبایی است که دریغم آمد در اینجا نیاید. هر چند نام سراینده خداشناس آن را نمیدانم ولی به یقین وی از صالحینی است که خداوند او را برگزیده تا چنین بسراید:

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق, دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سالها با جور لیلا ساختی 
من کنارت بودم و نشناختی 

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
بر حریم خانه ام در میزنی

حال, این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم