با نام او که آغاز و پايان هستي است او. گاهشماری از برخی وقایع اجتماعی و سیاسی ایران و جهان تا آیندگان بهتر امروزمان را بشناسند
Sunday, August 21, 2016
Saturday, August 20, 2016
Friday, August 19, 2016
Thursday, August 18, 2016
سوزنبان آنتوان سنت اگزوپری
شازده کوچولو گفت: سلام!
سوزنبان راهآهن پاسخ داد: سلام!
شازده کوچولو پرسيد: تو اينجا چه میکنی؟
سوزنبان گفت: من مسافران را دستهدسته تقسيم میکنم و قطارهای حامل هر دسته را گاهی به راست میفرستم و گاهی به چپ.
در همين دم يک قطار تندرو با چراغهای روشن که همچون رعد میغريد، اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.
شازده کوچولو گفت: اينها خيلی عجله دارند. پی چه میگردند؟
سوزنبان گفت: راننده قطار هم نمیداند.
سوزنبان گفت: من مسافران را دستهدسته تقسيم میکنم و قطارهای حامل هر دسته را گاهی به راست میفرستم و گاهی به چپ.
در همين دم يک قطار تندرو با چراغهای روشن که همچون رعد میغريد، اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.
شازده کوچولو گفت: اينها خيلی عجله دارند. پی چه میگردند؟
سوزنبان گفت: راننده قطار هم نمیداند.
و باز قطار تندرو ديگری در جهت مخالف غريد.
شازده کوچولو پرسيد: مگر آنها به اين زودی برگشتند؟...
سوزنبان گفت: همانها نيستند. اين يک قطار دیگر است.
شازده کوچولو پرسيد: مگر آنها به اين زودی برگشتند؟...
سوزنبان گفت: همانها نيستند. اين يک قطار دیگر است.
- مگر از جايی که بودند راضی نبودند؟
سوزنبان گفت: آدم هيچوقت از جايی که هست، راضی نيست.
سوزنبان گفت: آدم هيچوقت از جايی که هست، راضی نيست.
قطار تندرو ديگری غرشکنان آمد.
شازده کوچولو پرسيد: اينها مسافران اول را تعقيب میکنند؟
سوزنبان گفت: اينها هيچ چيز را تعقيب نمیکنند. اينها در قطار يا میخوابند يا خميازه میکشند. فقط بچهها هستند که بينی خود را به شيشهها میفشارند.
شازده کوچولو پرسيد: اينها مسافران اول را تعقيب میکنند؟
سوزنبان گفت: اينها هيچ چيز را تعقيب نمیکنند. اينها در قطار يا میخوابند يا خميازه میکشند. فقط بچهها هستند که بينی خود را به شيشهها میفشارند.
شازده کوچولو گفت: فقط بچهها میدانند که به دنبال چه
میگردند. آنها وقت خود را صرف يک عروسک پارچهای میکنند و همان برایشان
عزيز خواهد شد، و اگر آن را از ايشان بگيرند، گريه خواهند کرد...
شازده آنجا را هم ترک کرد، درحالی که با خود میگفت:
شغل سوزنبان با دیگران تفاوت داره.
لااقل او به چیزی غیر از خودش مشغوله.
شغل سوزنبان با دیگران تفاوت داره.
لااقل او به چیزی غیر از خودش مشغوله.
از مسافر کوچولو نوشته ی آنتوان سنت اگزوپری
Wednesday, August 17, 2016
Tuesday, August 16, 2016
سخنی با برادر مصطفی تاج زاده
سخنی با برادر مصطفی تاج زاده
در پی انتشار عمومی پوشه صوتی گفتگوی مرحوم آیت الله منتظری با چهار مقام قضایی دست اندرکار اعدامهای فله ای تابستان 67 و آشکار شدن ابعاد این جنایت شرم آور و تاسفبار اظهار نظرها و موضعگیری های بسیاری بویژه در فضای مجازی پخش شد که باید در زمانی دیگر و در شرایطی به دور از هیجان و تعصب و شیفتگی و نفرت مورد ارزیابی و تحلیل و نقادی و جمعبندی قرار گیرد. اما در این میان دو واکنش از اهمیت خاصی ( دست کم برای نگارنده ) برخوردارند. یکی یادداشت متین آقای تاج زاده از اعضای برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگری واکنش ناپخته خاندان مرحوم امام خمینی و دست اندرکاران دفتر نشر آثار آن مرحوم که به جای احترام به افکار عمومی و تواضع نسبت به حقیقت باز هم راه تعصب و فرافکنی پیش گرفتند و کوشیدند به هر قیمت ممکن مرحوم آیت الله خمینی را از هر خطا مبرا و مرحوم حاج سید احمد غفرالله له را تطهیر و از محاکمه در دادگاه تاریخ و وجدان عمومی ملت معاف کنند که البته راه به جایی نخواهند برد و فقط بار گناه خود را در پیشگاه افکار عمومی سنگینتر خواهند کرد.
بحث در باره واکنش خاندان محترم آقای خمینی را که مقدمات و موخرات فراوان دارد به وقتی دیگر وامیگذارم تا اگر عمر باقی و اسباب مهیا باشد به تفصیل بدان بپردازم. بنابرین در اینجا فقط در باره یادداشت آقای تاج زاده عزیز و بسیار شریف چند نکته ایضاحی و انتقادی عرض میکنم تا قصه یکطرفه و بریده بریده نقل نشده باشد. کاری که متاسفانه هم برادر تاجزاده در این یادداشت اخیر خود و هم بسیاری دیگر در مواضع دیگر انجام می دهند. امیدوارم ایشان بر من خرده نگیرند و اظهار نظرم را حمل بر مقابله و مکابره نفرمایند.
نخست اینکه جناب تاج زاده در یادداشت خود مدعی عذرخواهی حکومت از خانواده های قربانیانی است که بی گناه قتل عام شده اند تا در مقابل، خانواده ها نیز اگر چه از یاد نمی برند و نمی توانند هم ببرند، از حق قصاص و انتقام چشم بپوشند.
اولا امثال بنده یا آقای تاج زاده که از هیچیک از دوطرف دعوا وکالت نداریم چگونه می خواهیم با گرفتن حد وسط سر و ته قضیه را به هم آورده و با آشتی نهایی میان حکومت و خانواده هایی که همچنان تحت فشار و محدودیتند مرافعه سی ساله را ختم به خیر کنیم؟
ثانیا وقتی موج اعدامهای فله ای و مسئله دار همچنان در کشورادامه دارد با کدام کورسوی امید در پی آنیم که مسایل مربوط به گذشته را حل و فصل کنیم. به گمان حقیر اگر حکومت اعدامهای بی رویه را متوقف و سنت سیئه محاکمات غیرقانونی و فرمایشی و مخالف با قوانین و مقررات را تغییر دهد و امید به اجرای عدالت را در دستگاه قضایی احیا کند خود بخود مسائل مربوط به گذشته حل و فصل خواهد شد و احتمالا خانواده های بسیاری از قربانیان از حق مشروع خود در مطالبه مجازات عاملان جنایت هولناک مرداد مرگ خواهند گذشت. اما وقتی عاملان جنایت نه تنها عذرخواهی و اظهار شرم و پشیمانی نمی کنند بلکه گستاخانه از اقدامات خود دفاع و حتی بدان افتخار هم می کنند محتوای اظهارات برادر تاج زاده در یادداشت اخیر اساسا خارج از موضوع تلقی می شود.
وقتی یکی از نوادگان مرحوم آیت الله خمینی به سائقه تبرئه پدر خود یعنی مرحوم حاج سید احمد آقا به جای انتقاد از عملکرد پدر و نیای بزرگوارش با نسبت دادن صفت "کودن" به قربانیان اعدام شده جنایت علیه ایشان را توجیه می کند تکلیف آنها که در حضور قائد مجاهد مرحوم آقای منتظری وقیحانه در مورد اعدام فوری دویست نفر دیگر چانه می زنند معلوم است.
بنابرین به نظر می رسد در شرایط کنونی سخن گفتن از بخشش و فراموشی و امثال اینها که در ادبیات مربوط به مبارزات مسالمت آمیز و مدنی و غیر خشونت آمیز خوانده ایم، اساسا بی مورد و بمثابه تراشیدن سر بی صاحب است. این فقرات مربوط به وقتی است که آقای تاج زاده و دوستان و همراهانشان از قدرت سرکوبگر خلع ید کرده باشند و تصمیمشان برای نحوه مواجهه با متهمان سرکوب و جنایت نافذ باشد نه حالیه که ملایمترین دوستان اصلاح طلب هم نمیدانند فردا شب را در منزل خود بیتوته خواهند کرد یا در 240. این اشتباهی است که آقای تاج زاده و دوستانشان در باب آشتی و وفاق ملی و مصالحه با حکومت هم مرتکب می شوند و گمان میبرند با رسیدن به این تصمیم و بدون داشتن ابزاری برای وادار کردن قدرت به مصالحه، یا بدون اعطای امتیازی درخور توجه به طرف مقابل و صرفا با طرح شعار آشتی ملی و وفاق همگانی می توان به این هدف رسید در حالی که طرف مقابل بازی را با قواعد خود برده و نیازی به عقب نشینی به نقطه صفر مرزی ندارد.
پس در شرایط کنونی آیا بهتر نیست به جای دعوت مردم و حکومت به حلال کردن یکدیگر و حلالیت طلبیدن از یکدیگر طرف سرکش را با ابزارهای ممکن و موجود وادار کنیم که دست از تعدی و بغی بردارد و مثلا دادگاههای متهمان سیاسی و امنیتی را با هر اتهامی که به آنها بسته دست کم مطابق با تشریفات قانونی پیش بینی شده و پذیرفته شده از سوی خودش محاکمه و بر اساس قانون محکوم و مجازات نماید نه آنکه حکم را بازجو به قاضی دیکته و وی نیز در یک دادرسی شتابزده و در عرض چند دقیقه انشا و به متهم اعلام نماید و محکوم نیز سالها با هول و هراس از اجرای حکم شب و روز را در زندان سر کند تا کی و به چه انگیزه و بهانه سیاسی تصمیم به اجرای حکم گرفته شود.
آقای تاج زاده عزیز آیا بهتر نیست فعلا به فکر نجات جان قربانیان زنده باشیم و ترغیب حکومت به حلالیت طلبیدن از اولیای دم قربانیان مرده را به وقت مقتضی خودش واگذاریم؟
دوم اینکه آقای تاج زاده مانند بسیاری دیگر در ازای یک دسیمتر انتقاد از دستگاه قضایی یکصد متر هم به طرف مقابل یعنی سازمان مجاهدین خلق و "فرقه رجوی" تاخته اند و پرده از جنایاتشان برکشیده اند بی آنکه توضیح دهند این دو چه ربطی به هم دارند. گیرم که فرقه رجوی بسیار سفاک و خطرناک باشد آیا ما مجازیم هواداران کم سن و سالشان را مثل برگ خزان از درخت بتکانیم؟ بعلاوه چرا فکر می کنیم که فرقه رجوی جمهوری اسلامی قانونمند و ملایم و لیبرال مسلک را به سمت خشونت افسارگسیخته سوق داد در حالی که عکس این مدعا نیز محتمل الصدق است و قابل تامل.
صرف نظر از داوری در باره شخص مسعود رجوی و شخصیتش و نیز صرف نظر از چارچوبهای ایدئولوژیک و پایه های تحلیلی س. م. خ. از شما و دیگر دوستان اصلاح طلب می پرسم آیا رد صلاحیت رجوی در سال 58 و حذف وی از گردونه رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری با تلاش برخی و به اشاره مرحوم امام قانونی بود یا غیر قانونی؟ لطفا نگویید که چون سازمان مجاهدین خلق به قانون اساسی رای نداده بود حق شرکت در انتخابات را نداشت چون پاسخش اینست که التزام به قانون مستلزم اعتقاد به آن نیست. مگر کسانی که به آقای روحانی رای نداده اند حق همکاری با وی را ندارند؟
مگر آیت الله خامنه ای که پس از درگذشت امام در اجلاس خبرگان با رهبری فردی مخالف بود حق انتصاب به رهبری فردی را نداشت؟ مگر نمایندگانی که در مجلس با تصویب یک طرح یا لایحه مخالفت می کنند شایستگی اجرای آن را نخواهند داشت؟ خلاصه اینکه این استدلال غلطی بود که تکرار آن به هر میزان موجب صحت و اعتبارش نمی شود. بگذریم از اینکه اساسا سران جمهوری اسلامی در عمل نشان دادند که چندان دغدغه قانون را ندارند و از همینرو در چهاردهم خرداد سال 1368 در حالی که هنوز مرجعیت شرط ذاتی رهبری بود در اقدامی عجیب و بی سابقه تصمیم خبرگان رهبری عطف بما لحق و آقای خامنه ای به رهبری نظام برگزیده شد.
همچنین از یاد نبریم برخوردهای سخت و خشنی که مراجع رسمی و غیر رسمی با هواداران س. م. خ. میکردند و خلاصه سرود یاد مستان می دادند و آتش کینه را در سینه ایشان تیز می کردند تا آنچه نباید می شد بشود.
آیا محاکمه و محکومیت محمدرضا سعادتی به ده سال حبس پیش از سرکشی مسلحانه سازمان بود یا پس از آن؟ پس از آغاز سرکشی سازمان و کلید زدن ترورها نقش سعادتی در آن حوادث چه بود که اعدامش کردند؟گیریم رفتار خشن مجاهدین خلق و پیکار و حوادث گنبد و درگیری های کردستان سبب بروز واکنش های خشن از سوی جمهوری اسلامی و اشخاصی نظیر لاجوردی شده باشد، در مورد سرکوب حزب توده و فداییان اکثریت که نهایت همکاری را با جمهوری اسلامی و دادستانی انقلاب داشتند چه توجیهی داریم؟ یا برخوردهای خشن با برخی گروههای ملی و مذهبی با مشی کاملا میانه رو و دلسوزانه. آیا کتک خوردن آقایان معین فر و صباغیان در مجلس هم به رفتار خشن مجاهدین خلق مربوط بود؟
به گمانم باید کمی از روایت های رسمی رسوب یافته در اذهانمان که سالهاست کلیشه تحلیل و توصیف حوادث پس از انقلاب شده فاصله بگیریم و کمی منصفانه تر و واقع بینانه تر به این مقطع تاریخی نظر بیندازیم. اینکه بگوییم بزرگوارانی نظیر شهیدان بهشتی و باهنر قانونگرا بودند فقط یک روی سکه را به مخاطب نشان می دهد. نمی توان روایتی قاطع با مرزبندی دقیق بین سیاه مطلق و سفید مطلق ارائه داد گویی حوادث سال شصت و دهه شصت نبرد بین یزدان و اهریمن بوده است. من می پرسم مرحوم آقای بهشتی یا مرحوم آقای باهنر در مورد رد صلاحیت رجوی یا دستگیری و محاکمه محمد رضا سعادتی یا اعدام های شیخ صادق خلخالی چه واکنشی از خود نشان دادند که ما را قانع کند اگر می ماندند با قانون شکنی های پس از خود به جد مقابله می کردند؟ همین بزرگان قانونگرا در برابر قانون شکنی های ایام پس از انقلاب تقریبا سکوت کردند و در برخی موارد نیز دست به توجیه زدند. البته حساب کار این بزرگواران از دیگران واقعا جدا بود و هست اما همانقدر که جریان مقابل سیاه نبود اینها هم یکدست سفید نبودند و این حکایت را باید در مجالی دیگر مرور کرد.
خلاصه آنکه بهتر است این روایت تکراری و کلیشه ای را از آن ماجرای تلخ سالهای پس از انقلاب کمی تعدیل و تنصیف کنیم که به تقوای تحلیلی و سیاسی نزدیکتر باشد و همه تقصیرات را به گردن مسعود رجوی و فرقه رجویه آوار نکنیم و آن سوی حوادث را نیز با چشم باز نظاره کنیم. خانه نشین کردن مرحوم آیت الله شریعتمداری و مرحوم آیت الله قمی که در زمان حیات امام واقع شد چه ربطی به رجوی داشت؟ این اتفاقات ماهیتا فرقی با حصر آقایان منتظری و آذری قمی و موسوی و کروبی و خانم رهنورد ندارد بنابرین نمی توان با استانداردهای دوگانه یکی را برجسته کرد و دیگری را به حاشیه راند یا توجیه نمود. در باب قطب زاده و سید مهدی هاشمی و امید نجف آبادی البته چیزی نمیدانم که بگویم اما وقتی به بازجویی از همسر سعید امامی فکر میکنم نمی توانم این حجم از تباهی را به همکاری منافقین با صدام و عملیات فروغ جاویدان نسبت دهم.
اگر در پی اصلاح اموریم بهتر است به دقت در پی شناخت ریشه های مفاسد باشیم و با حواله دادن تباهی ها به عملکرد غلط رقبا وجدان خود را آسوده نکنیم.
در تابستان 67 و قبل و بعد از آن جنایاتی در این کشور از سوی حکومت رخ داده که متاسفانه همچنان ادامه دارد. آنانکه اهل معرفت و مسئولیتند مکلفند موضع بگیرند و اقدام کنند. متاسفانه بسیاری از دوستان که مدعی حاکمیت قانون و اصلاح امور و احقاق حقوق شهروندی اند در برابر اعدامهای اخیر و انتشار پوشه صوتی آیت الله منتظری سکوت کردند و آنها نیز که همچون برادر گرامی و شریفمان آقای تاج زاده شجاعانه لب به سخن گشودند اولا نسبت به اعدامهای اخیر بی توجه ماندند و ثانیا در باب اعدامهای پر شمار سال 67 و حوادث دهه شصت باز هم در تله روایتهای کلیشه ای و رسمی افتادند که خشونت تقدیس شده و نظام مند برخی جنایتکاران را صرفا واکنش به رفتار قطعا نادرست گروه مقابل تلقی و آنرا کمی تا قسمتی توجیه می کند. والسلام
در پی انتشار عمومی پوشه صوتی گفتگوی مرحوم آیت الله منتظری با چهار مقام قضایی دست اندرکار اعدامهای فله ای تابستان 67 و آشکار شدن ابعاد این جنایت شرم آور و تاسفبار اظهار نظرها و موضعگیری های بسیاری بویژه در فضای مجازی پخش شد که باید در زمانی دیگر و در شرایطی به دور از هیجان و تعصب و شیفتگی و نفرت مورد ارزیابی و تحلیل و نقادی و جمعبندی قرار گیرد. اما در این میان دو واکنش از اهمیت خاصی ( دست کم برای نگارنده ) برخوردارند. یکی یادداشت متین آقای تاج زاده از اعضای برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگری واکنش ناپخته خاندان مرحوم امام خمینی و دست اندرکاران دفتر نشر آثار آن مرحوم که به جای احترام به افکار عمومی و تواضع نسبت به حقیقت باز هم راه تعصب و فرافکنی پیش گرفتند و کوشیدند به هر قیمت ممکن مرحوم آیت الله خمینی را از هر خطا مبرا و مرحوم حاج سید احمد غفرالله له را تطهیر و از محاکمه در دادگاه تاریخ و وجدان عمومی ملت معاف کنند که البته راه به جایی نخواهند برد و فقط بار گناه خود را در پیشگاه افکار عمومی سنگینتر خواهند کرد.
بحث در باره واکنش خاندان محترم آقای خمینی را که مقدمات و موخرات فراوان دارد به وقتی دیگر وامیگذارم تا اگر عمر باقی و اسباب مهیا باشد به تفصیل بدان بپردازم. بنابرین در اینجا فقط در باره یادداشت آقای تاج زاده عزیز و بسیار شریف چند نکته ایضاحی و انتقادی عرض میکنم تا قصه یکطرفه و بریده بریده نقل نشده باشد. کاری که متاسفانه هم برادر تاجزاده در این یادداشت اخیر خود و هم بسیاری دیگر در مواضع دیگر انجام می دهند. امیدوارم ایشان بر من خرده نگیرند و اظهار نظرم را حمل بر مقابله و مکابره نفرمایند.
نخست اینکه جناب تاج زاده در یادداشت خود مدعی عذرخواهی حکومت از خانواده های قربانیانی است که بی گناه قتل عام شده اند تا در مقابل، خانواده ها نیز اگر چه از یاد نمی برند و نمی توانند هم ببرند، از حق قصاص و انتقام چشم بپوشند.
اولا امثال بنده یا آقای تاج زاده که از هیچیک از دوطرف دعوا وکالت نداریم چگونه می خواهیم با گرفتن حد وسط سر و ته قضیه را به هم آورده و با آشتی نهایی میان حکومت و خانواده هایی که همچنان تحت فشار و محدودیتند مرافعه سی ساله را ختم به خیر کنیم؟
ثانیا وقتی موج اعدامهای فله ای و مسئله دار همچنان در کشورادامه دارد با کدام کورسوی امید در پی آنیم که مسایل مربوط به گذشته را حل و فصل کنیم. به گمان حقیر اگر حکومت اعدامهای بی رویه را متوقف و سنت سیئه محاکمات غیرقانونی و فرمایشی و مخالف با قوانین و مقررات را تغییر دهد و امید به اجرای عدالت را در دستگاه قضایی احیا کند خود بخود مسائل مربوط به گذشته حل و فصل خواهد شد و احتمالا خانواده های بسیاری از قربانیان از حق مشروع خود در مطالبه مجازات عاملان جنایت هولناک مرداد مرگ خواهند گذشت. اما وقتی عاملان جنایت نه تنها عذرخواهی و اظهار شرم و پشیمانی نمی کنند بلکه گستاخانه از اقدامات خود دفاع و حتی بدان افتخار هم می کنند محتوای اظهارات برادر تاج زاده در یادداشت اخیر اساسا خارج از موضوع تلقی می شود.
وقتی یکی از نوادگان مرحوم آیت الله خمینی به سائقه تبرئه پدر خود یعنی مرحوم حاج سید احمد آقا به جای انتقاد از عملکرد پدر و نیای بزرگوارش با نسبت دادن صفت "کودن" به قربانیان اعدام شده جنایت علیه ایشان را توجیه می کند تکلیف آنها که در حضور قائد مجاهد مرحوم آقای منتظری وقیحانه در مورد اعدام فوری دویست نفر دیگر چانه می زنند معلوم است.
بنابرین به نظر می رسد در شرایط کنونی سخن گفتن از بخشش و فراموشی و امثال اینها که در ادبیات مربوط به مبارزات مسالمت آمیز و مدنی و غیر خشونت آمیز خوانده ایم، اساسا بی مورد و بمثابه تراشیدن سر بی صاحب است. این فقرات مربوط به وقتی است که آقای تاج زاده و دوستان و همراهانشان از قدرت سرکوبگر خلع ید کرده باشند و تصمیمشان برای نحوه مواجهه با متهمان سرکوب و جنایت نافذ باشد نه حالیه که ملایمترین دوستان اصلاح طلب هم نمیدانند فردا شب را در منزل خود بیتوته خواهند کرد یا در 240. این اشتباهی است که آقای تاج زاده و دوستانشان در باب آشتی و وفاق ملی و مصالحه با حکومت هم مرتکب می شوند و گمان میبرند با رسیدن به این تصمیم و بدون داشتن ابزاری برای وادار کردن قدرت به مصالحه، یا بدون اعطای امتیازی درخور توجه به طرف مقابل و صرفا با طرح شعار آشتی ملی و وفاق همگانی می توان به این هدف رسید در حالی که طرف مقابل بازی را با قواعد خود برده و نیازی به عقب نشینی به نقطه صفر مرزی ندارد.
پس در شرایط کنونی آیا بهتر نیست به جای دعوت مردم و حکومت به حلال کردن یکدیگر و حلالیت طلبیدن از یکدیگر طرف سرکش را با ابزارهای ممکن و موجود وادار کنیم که دست از تعدی و بغی بردارد و مثلا دادگاههای متهمان سیاسی و امنیتی را با هر اتهامی که به آنها بسته دست کم مطابق با تشریفات قانونی پیش بینی شده و پذیرفته شده از سوی خودش محاکمه و بر اساس قانون محکوم و مجازات نماید نه آنکه حکم را بازجو به قاضی دیکته و وی نیز در یک دادرسی شتابزده و در عرض چند دقیقه انشا و به متهم اعلام نماید و محکوم نیز سالها با هول و هراس از اجرای حکم شب و روز را در زندان سر کند تا کی و به چه انگیزه و بهانه سیاسی تصمیم به اجرای حکم گرفته شود.
آقای تاج زاده عزیز آیا بهتر نیست فعلا به فکر نجات جان قربانیان زنده باشیم و ترغیب حکومت به حلالیت طلبیدن از اولیای دم قربانیان مرده را به وقت مقتضی خودش واگذاریم؟
دوم اینکه آقای تاج زاده مانند بسیاری دیگر در ازای یک دسیمتر انتقاد از دستگاه قضایی یکصد متر هم به طرف مقابل یعنی سازمان مجاهدین خلق و "فرقه رجوی" تاخته اند و پرده از جنایاتشان برکشیده اند بی آنکه توضیح دهند این دو چه ربطی به هم دارند. گیرم که فرقه رجوی بسیار سفاک و خطرناک باشد آیا ما مجازیم هواداران کم سن و سالشان را مثل برگ خزان از درخت بتکانیم؟ بعلاوه چرا فکر می کنیم که فرقه رجوی جمهوری اسلامی قانونمند و ملایم و لیبرال مسلک را به سمت خشونت افسارگسیخته سوق داد در حالی که عکس این مدعا نیز محتمل الصدق است و قابل تامل.
صرف نظر از داوری در باره شخص مسعود رجوی و شخصیتش و نیز صرف نظر از چارچوبهای ایدئولوژیک و پایه های تحلیلی س. م. خ. از شما و دیگر دوستان اصلاح طلب می پرسم آیا رد صلاحیت رجوی در سال 58 و حذف وی از گردونه رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری با تلاش برخی و به اشاره مرحوم امام قانونی بود یا غیر قانونی؟ لطفا نگویید که چون سازمان مجاهدین خلق به قانون اساسی رای نداده بود حق شرکت در انتخابات را نداشت چون پاسخش اینست که التزام به قانون مستلزم اعتقاد به آن نیست. مگر کسانی که به آقای روحانی رای نداده اند حق همکاری با وی را ندارند؟
مگر آیت الله خامنه ای که پس از درگذشت امام در اجلاس خبرگان با رهبری فردی مخالف بود حق انتصاب به رهبری فردی را نداشت؟ مگر نمایندگانی که در مجلس با تصویب یک طرح یا لایحه مخالفت می کنند شایستگی اجرای آن را نخواهند داشت؟ خلاصه اینکه این استدلال غلطی بود که تکرار آن به هر میزان موجب صحت و اعتبارش نمی شود. بگذریم از اینکه اساسا سران جمهوری اسلامی در عمل نشان دادند که چندان دغدغه قانون را ندارند و از همینرو در چهاردهم خرداد سال 1368 در حالی که هنوز مرجعیت شرط ذاتی رهبری بود در اقدامی عجیب و بی سابقه تصمیم خبرگان رهبری عطف بما لحق و آقای خامنه ای به رهبری نظام برگزیده شد.
همچنین از یاد نبریم برخوردهای سخت و خشنی که مراجع رسمی و غیر رسمی با هواداران س. م. خ. میکردند و خلاصه سرود یاد مستان می دادند و آتش کینه را در سینه ایشان تیز می کردند تا آنچه نباید می شد بشود.
آیا محاکمه و محکومیت محمدرضا سعادتی به ده سال حبس پیش از سرکشی مسلحانه سازمان بود یا پس از آن؟ پس از آغاز سرکشی سازمان و کلید زدن ترورها نقش سعادتی در آن حوادث چه بود که اعدامش کردند؟گیریم رفتار خشن مجاهدین خلق و پیکار و حوادث گنبد و درگیری های کردستان سبب بروز واکنش های خشن از سوی جمهوری اسلامی و اشخاصی نظیر لاجوردی شده باشد، در مورد سرکوب حزب توده و فداییان اکثریت که نهایت همکاری را با جمهوری اسلامی و دادستانی انقلاب داشتند چه توجیهی داریم؟ یا برخوردهای خشن با برخی گروههای ملی و مذهبی با مشی کاملا میانه رو و دلسوزانه. آیا کتک خوردن آقایان معین فر و صباغیان در مجلس هم به رفتار خشن مجاهدین خلق مربوط بود؟
به گمانم باید کمی از روایت های رسمی رسوب یافته در اذهانمان که سالهاست کلیشه تحلیل و توصیف حوادث پس از انقلاب شده فاصله بگیریم و کمی منصفانه تر و واقع بینانه تر به این مقطع تاریخی نظر بیندازیم. اینکه بگوییم بزرگوارانی نظیر شهیدان بهشتی و باهنر قانونگرا بودند فقط یک روی سکه را به مخاطب نشان می دهد. نمی توان روایتی قاطع با مرزبندی دقیق بین سیاه مطلق و سفید مطلق ارائه داد گویی حوادث سال شصت و دهه شصت نبرد بین یزدان و اهریمن بوده است. من می پرسم مرحوم آقای بهشتی یا مرحوم آقای باهنر در مورد رد صلاحیت رجوی یا دستگیری و محاکمه محمد رضا سعادتی یا اعدام های شیخ صادق خلخالی چه واکنشی از خود نشان دادند که ما را قانع کند اگر می ماندند با قانون شکنی های پس از خود به جد مقابله می کردند؟ همین بزرگان قانونگرا در برابر قانون شکنی های ایام پس از انقلاب تقریبا سکوت کردند و در برخی موارد نیز دست به توجیه زدند. البته حساب کار این بزرگواران از دیگران واقعا جدا بود و هست اما همانقدر که جریان مقابل سیاه نبود اینها هم یکدست سفید نبودند و این حکایت را باید در مجالی دیگر مرور کرد.
خلاصه آنکه بهتر است این روایت تکراری و کلیشه ای را از آن ماجرای تلخ سالهای پس از انقلاب کمی تعدیل و تنصیف کنیم که به تقوای تحلیلی و سیاسی نزدیکتر باشد و همه تقصیرات را به گردن مسعود رجوی و فرقه رجویه آوار نکنیم و آن سوی حوادث را نیز با چشم باز نظاره کنیم. خانه نشین کردن مرحوم آیت الله شریعتمداری و مرحوم آیت الله قمی که در زمان حیات امام واقع شد چه ربطی به رجوی داشت؟ این اتفاقات ماهیتا فرقی با حصر آقایان منتظری و آذری قمی و موسوی و کروبی و خانم رهنورد ندارد بنابرین نمی توان با استانداردهای دوگانه یکی را برجسته کرد و دیگری را به حاشیه راند یا توجیه نمود. در باب قطب زاده و سید مهدی هاشمی و امید نجف آبادی البته چیزی نمیدانم که بگویم اما وقتی به بازجویی از همسر سعید امامی فکر میکنم نمی توانم این حجم از تباهی را به همکاری منافقین با صدام و عملیات فروغ جاویدان نسبت دهم.
اگر در پی اصلاح اموریم بهتر است به دقت در پی شناخت ریشه های مفاسد باشیم و با حواله دادن تباهی ها به عملکرد غلط رقبا وجدان خود را آسوده نکنیم.
در تابستان 67 و قبل و بعد از آن جنایاتی در این کشور از سوی حکومت رخ داده که متاسفانه همچنان ادامه دارد. آنانکه اهل معرفت و مسئولیتند مکلفند موضع بگیرند و اقدام کنند. متاسفانه بسیاری از دوستان که مدعی حاکمیت قانون و اصلاح امور و احقاق حقوق شهروندی اند در برابر اعدامهای اخیر و انتشار پوشه صوتی آیت الله منتظری سکوت کردند و آنها نیز که همچون برادر گرامی و شریفمان آقای تاج زاده شجاعانه لب به سخن گشودند اولا نسبت به اعدامهای اخیر بی توجه ماندند و ثانیا در باب اعدامهای پر شمار سال 67 و حوادث دهه شصت باز هم در تله روایتهای کلیشه ای و رسمی افتادند که خشونت تقدیس شده و نظام مند برخی جنایتکاران را صرفا واکنش به رفتار قطعا نادرست گروه مقابل تلقی و آنرا کمی تا قسمتی توجیه می کند. والسلام
Monday, August 15, 2016
Saturday, August 13, 2016
نگاهی به پیراهن عثمان شدن برجام
چرا آیتالله خامنهای سعی بر بیاعتبار کردن برجام دارد؟
لطف الله قرهچهداغی
پژوهشگر
آیتالله خامنهای،
رهبر ایران احساسی دوگانه نسبت به برجام دارد. هم خواهان پایداری آن است،
چون منافع قابل توجهی برای کشور دارد، و هم به دلایلی که ذکر آن خواهد رفت
سعی بر بیاعتبار کردن آن دارد.
جنبههای مثبت برجام، تنها به
قبولاندن ادامه غنیسازی در خاک ایران که ۱۰ سال در مرکز اختلاف ایران و
آمریکا قرار داشت محدود نمیشود. بخش بزرگی از تحلیلگران، هم در داخل و هم
در خارج از ایران معتقد بودند که اگر بحران هستهای ایران از طریق
دیپلماتیک حل نشود وقوع یک جنگ ویرانگر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
البته
گروهی، عمدتاً جناح تندرو در ایران، معتقدند که خطر جنگ ساختگی و واهی
بوده همانطور که روزگاری گفته میشد که خطر تحریمها، از جمله تحریم صنایع
نفت و بانک مرکزی، غیرعملی و تنها یک بلوف سیاسی است.
از عمده
مزایای دیگر برجام که شاید کمتر به آن توجه شده این است که برجام، سپری شد
در برابر هر اقدام بعدی آمریکا (صرف نظر از اینکه رئیسجمهور بعدی آمریکا
چه کسی باشد) و حتی اسرائیل، علیه ایران، چرا که چنان اقداماتی میتواند
برجام را با خطر فروپاشی روبرو کند. آیا رئیسجمهور بعدی آمریکا میتواند
آن را یک جانبه نقض کند؟ بعید است. اول، به دلیل وضعیت متلاطم و خطرناک
خاورمیانه منطقاً کسی خواهان ایجاد یک بحران جدید و جدی نیست. دوم، برجام
یک توافق دوجانبه نیست بلکه توافقی بینالمللی است که خود آمریکا هم جزئی
از آن بوده است.
از نتایج دیگر برجام برداشته شدن بخشی از تحریمها
بود که گلوگاه اقتصاد ایران را گرفته بود. به گفته آقای عراقچی در حوزه
انرژی، نفت، صنعت و تجارت وضعیت به حالت عادی بازگشته است.
اما با
آنکه آمریکا تحریمهای بانکی مربوط به موضوع هستهای را برداشته، اولاً، بر
اساس تحریمهای آمریکایی که به سالها قبل باز میگردد بانکها در سطح
بینالمللی اجازه انجام معاملات دلاری را با ایران ندارند، ثانیاً، طبق
تحریمهای قدیمی آمریکا، بانکها، در سطح جهان، حق معامله با گروهی از
شرکتها و نهادها، به خصوص نهادهای امنیتی و نظامی ایران را ندارند.
بانکهای اروپایی به دلیل معامله با برخی شرکتها و نهادهایی که در لیست
تحریمی آمریکا قرار داشتهاند صدها میلیون دلار جریمه شدهاند.
پیچیدگی که ایجاد شده این است که بانکهای اروپایی ترس
از این دارند که با شرکتی وارد معامله شوند که با چند واسطه به نهادهایی
متصل باشد که در لیست تحریمهای قدیمی آمریکا قرار دارند. با توجه به اینکه
بخش عظیمی از اقتصاد ایران در دست نهادهای نظامی و امنیتی است، که هزاران
شرکت ریز و درشت را در کنترل خود دارند، معامله با هر شرکتی میتواند برای
بانکهای اروپایی خطر آفرین باشد.
اواخر اردیبهشت امسال، جان کری در
سفری به لندن با روسای هشت بانک عمده اروپایی ملاقات کرد و آنها را تشویق
کرد که از معامله با ایران هراسی نداشته باشند. اما بحث اینجا است که
بانکها با وزارت امور خارجه آمریکا طرف نیستند. ممکن است یک معامله کوچک،
بدون آنکه بدانند طرف معامله به کجا وابسته است، آنان را به دام خزانهداری
آمریکا، سیستم قضایی آن کشور و یا افبیآی بیندازد و باز جریمههای چند
صد میلیونی گریبان آنها را بگیرد.
بعید است که آقای خامنهای در
جریان این مسائل قرار نگرفته باشد. اینها اولین سؤالاتی است که در مورد علت
کند بودن پیشرفت کار پیش میآید. با این حال ایشان در سخنان اخیر خود در
۱۱ مرداد بار دیگر عنوان کرد که "برجام، به عنوان یک تجربه، بینتیجه بودن
مذاکره با آمریکاییها را ثابت کرد... آیا پس از ۶ ماه از اجرای برجام هیچ
تأثیر ملموسی در زندگی مردم دیده میشود؟"
علت واقعی این رویکرد آیتالله خامنهای چیست؟
آقای
خامنهای در جریان به ثمر رسیدن برجام با مسائلی روبرو شد که میتوانست
موضع او را در مبارزه با آمریکا متزلزل نشان داده و به جایگاه او در میان
محافظهکاران لطمه وارد کند.
بهطور مثال، آقای خامنهای بارها مطرح
کرده بود که نسبت به اینکه مذاکرات به نتیجه برسد خوشبین نیست. در جریان
مذاکرات، سعید قاسمی از سران حزبالله که میتواند تفکر بخشی از
محافظهکاران را نمایندگی کند، در همایشی گفت: "اگر حرف آقا در این قصه
درست درنیاید که به این مذاکرات خوشبین نیستم، بایستی با ولی [فقیه]
خداحافظی کرد."
اما مذاکرات علیرغم پیشبینی آقای خامنهای به نتیجه رسید.
مورد
آشکار دیگر عقبنشینی از خطوط قرمز بود. خطوط قرمزی که رهبر ایران ترسیم
کرده بود عبارت بودند از "ما برخلاف اصرار آمریکاییها محدودیتهای بلند
مدت ۱۰ یا ۱۲ ساله را قبول نداریم"، "تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی...
کنگره آمریکا... باید فوراً هنگام امضای موافقتنامه لغو شود"، "نگویند شما
تعهدات را انجام دهید بعد آژانس گواهی دهد تا تحریمها لغو شود، ما این
مسئله را مطلقاً قبول نداریم"، "زمانهای ۱۵ سال و ۲۵ سال که دائماً
میگویند برای فلان چیز را هم ما قبول نداریم".
در برجام، تمامی این
خطوط قرمز شکسته شد و هیچ کدام رعایت نشد. این امر از چشم محافظه کاران
دستاندرکار که پایگاه اصلی آقای خامنهای را تشکیل میدهند مخفی نمیماند.
آقای عراقچی در تیر ماه امسال به صراحت گفت که "حفظ برخی از خطوط قرمز
رهبری انقلاب... ممکن نبود که ما آن را صادقانه به مراجع عالی نظام و مقام
معظم رهبری ابلاغ کردیم."
با رویکردی که آقای خامنهای برگزیده، یعنی
بیاعتبار کردن برجام (ضمن تأکید بر اینکه ایران به تعهدات خود پایبند
خواهد ماند)، چند هدف همزمان تأمین میشود.
اول اینکه اثبات میشود
که خوشبین نبودن آقای خامنهای بیدلیل نبوده است چرا که تغییری در زندگی
مردم ایجاد نشده است. البته گفته نمیشود که آمریکا به تعهداتش در چارچوب
برجام عمل کرده و مشکل همانطور که پیشتر گفته شد ربطی به برجام ندارد. از
طرفی نامحتمل است که آقای خامنهای از این موضوع بیاطلاع باشد.
هدف
دوم ایشان انداختن بار مسئولیت قبول برجام به گردن جناح میانهرو و پوشش
دادن عقبنشینیهای آشکار از خطوط قرمز ترسیم شده توسط خود ایشان است. این
رویکرد، در عین حال در را برای حملات رسانهای محافظهکاران علیه برجام و
جناح میانهرو باز میکند. در همان سخنرانی ۱۱ مرداد ایشان میگوید: "چندین
سال است موضوع بیاعتمادی به آمریکاییها را تکرار میکنیم، اما برخی
سختشان بود این واقعیت را قبول کنند." آشکارا مشخص است که لبه تیغ این
انتقاد متوجه جناح میانه رو و مشخصاً آقای روحانی است.
در عین حال،
تداوم این رویکرد، ادامه کار را برای روحانی سخت میکند، چرا که وی و
دستگاه تحت مدیریتش به آمریکاییها اعتماد کردهاند. محافظهکاران که به
نظر میرسد گزینه قدرتمندی در برابر روحانی برای انتخابات آینده ندارند، به
کنار کشیدن او دل بستهاند. انتقادات تند آقای خامنهای به برجام و فشار
شدید محافظهکاران بر دولت آقای روحانی زمینه را برای امیدواری آنها بیشتر
میکند.
Wednesday, August 10, 2016
بافت کیهانی، یا شکل درونی کیهان(ویرایش تازه)
بافت کیهانی، یا شکل درونی کیهان
یاداوری
چند نکته:
یک- خداوند کریم از
آوردن اعجازهای قرآنی تنها منظورش آوردن اعجاز نیست؛ بلکه همواره نکاتی را در اعجازهای قرآن آورده که ما باید به پژوهش در
مورد آنها بپردازیم؛ نه اینکه صبر کنیم نکته ای را دانش روز به آن برسد و ما
بگوییم که قرآن کریم هزاروچهارصد سال پیش این نکته را یاداوری کرده است.
قرآن کتاب هدایت است.
پس هیچگاه نباید کارکرد هدایتگری قرآن را فراموش کنیم. چنانکه خود در آغاز گفته
است: هدی للمتقین.
دو- هر چند مقاله ای
که در زیر میآید پژوهشی بسیار مفید است و جای تشویق و تمجید دارد؛ ولی منظور
کیهانشناسان از شکل کیهان که همواره در صدد یافتن آنند و تاکنون به طور کامل به آن دست نیافته اند،
شکل بیرونی کیهان است و نه شکل درونی آن.
سه- وبسایتی وجود
دارد با عنوان شکل ترومپتی کیهان(به زبان انگلیسی) که نویسنده آن از آیه و نفخ
فی الصور... تصور کرده که شکل کیهان همان گونه که تا اندازه ای کیهانشناسان به
آن دست یافته اند، شکلی بوق مانند یا زنگوله ای است.
چهار- نگارنده ده سال
است که شکل مورد نظر قرآن را از یک آیه از قرآن به دست آورده و نظر خود را با
دلایل علمی بسیار، ثابت کرده و به انگلیسی نیز ترجمه کرده، و در وب منتشر کرده
است؛ ولی تاکنون یا دانشمندی به آن توجه نکرده و یا چون در نشرهای اولیه آیه
قرآن را نیز آورده بودم، نخواسته اند شکل کیها ن به نام قرآن ثبت شود.
روشنگری یاداوری های دوم
و چهارم در تاریخ سی ام می 2014 یعنی بیش از دو سال پیش، به عنوان مقدمه ای بر این
مقاله که نوشته مهندس عبدالدائم الکحیل سوری است، نگاشته شده و آن را در
وبلاگ بلوگر خود منتشر کرده ام. شش ماه پس از این تاریخ یعنی در 5 دسامبر 2014 شکل
حلزونی کیهان توسط گروهی از کیهانشناسان در آفریقای جنوبی مورد تأیید
قرارگرفته، که مجملی از آن در پی میآید؛ هرچند بعید میدانم آن گروه کیهانشناس از
مقاله ام متأثر نشده باشند؛ زیرا تنها بدین گونه نتیجه گیری کرده اند: چون نسبت
طلائی در همه آفرینش وجود دارد، پس باید بپذیریم که در کیهان هم این نسبت باید
وجود داشته باشد و گریزی از آن نیست:
Universe has a "golden ratio" that keeps everything in order, researchers claim
- South African researchers say the universe is governed by a 'golden ratio'.
- They say space-time itself is defined by this mathematical constant.
- The ratio (1.618) is found across nature in plants, hurricanes and more.
- But the researchers say it is also ever-present in the universe.
- This means it might make up space-time itself.
Published:
13:49 GMT, & Updated: 14:27 GMT, 5 December 2014
گفتنی است:
-
شکل حلزونی، شکلی است
که نسبت الهی یا نسبت طلایی را در خود دارد؛ و بر آن مبنا، چنین
شکلی را گرفته است.
-
دو سالی است که آیه قرآن را از متن ترجمه مقاله
به زبان انگلیسی برداشته ام تا کیهانشناسان آن را تنها قرآنی تصور نکنند؛ بلکه
بدانند که مستدل و مبتنی بر دستاوردهای کیهانشناسی است.
پنج- در آغاز آن
مقاله آورده ام که شکل خارجی کیهان را تنها خدا میداند که بر کیهان اشراف دارد و
در یک آیه برای ما با مثال روشن کرده است و هیچگاه دانشمندان نمیتوانند با محاسبات
خود به آن دست یابند زیرا که بر کیهان اشراف ندارند. مثالی هم آورده ام: همان گونه
که یک کودک تا زمانی که در داخل یک اتاق قرار دارد نمیتواند شکل بیرونی اتاق را
تشخیص دهد انسان هم که در درون کیهان جا دارد و بر آن اشراف ندارد نمیتواند به شکل
بیرونی کیهان دست یابد.
شش- آیه ای از قرآن(ذاریات:
7) را که مهندس عبدالدّائم الکحیل با دلایل لغوی برای تأیید شکل درونی
کیهان به کار برده، نگارنده نیز با دلایل لغوی، ولی به گونه ای دیگر، برای
تأیید شکل بیرونی کیهان که به وسیله آیه 104 سوره انبیاء به آن دست یافته
ام، به کار برده ام.
به نظر میرسد که این
آیه ذووجهتین باشد و این یکی از ویژگیهای قرآن کریم است که اعجازهای خود را با آیه
های سه واژه ای که کاربردهای متفاوتی هم دارند و همه آنها درست هستند، برمیگزیند.
شاید به قول خود قرآن، به زبان عربی مبین بودن قرآن هم در این زمینه مؤثر
است.
سوم مرداد نودوپنج -
احمد شمّاع زاده
به قلم: عبد الدائم
الكحيل
|
آیا تا به حال به شکل جهانی که در آن زندگی میکنیم فکر کرده اید؟
بعد از اینکه کشف شد که کهکشان ما تنها کهکشان موجود در جهان خلقت نیست,
دانشمندان کهکشانهای زیادی را یافتند که در امتداد خطوطی به صف کشیده شده اند که
مانند رشته های یک بافت هستند.....
|
بحث خود را با یک
سوال آغاز می کنیم؛ صحابه پیامبر و تابعین آنها چه برداشتی از آیه" وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ "(ذاریات/7)
داشته اند؟ و مفسران پیشین چگونه دیدگاه گذشتگان صالح را برای ما نقل کرده اند؟
امام قرطبی در تفسیر
واژه (حبک)می نویسد: "ابن عباس و قتاده و مجاهد گفته اند: حبک یعنی آفرینش
درست و منظم"و عکرمه هم همین را گفته و اضافه کرده است که: آیا بافندگان لباس
را ندیده ای هنگامی که لباس را به خوبی می بافند گفته می شود: حبک الثوب یعنی لباس
را به خوبی بافت. ابن الأعرابی(از علمای بزرگ علم لغت) می گوید: هر چیزی را که به
خوبی و با استحکام کافی انجام دادی در زبان عربی گفته می شود :أحکبتَه.[2]
ابن كثير در تفسیر
این آیه می نویسد: "حسن بن حسن بصری گفته است که: السماء ذات الحبک یعنی
آسمان به واسطه ستاره ها بافته شده است.[3]و زمخشری در تفسیرش گفته است که: الحبک
یعنی راه ها و شیارها؛ مانند راه ها و شیارهایی که بر اثر وزش باد در رمل ایجاد می
شود؛ و همچنین است حبک موها که به معنای آثار چین و شکن مو می باشد. و هنگامی که
یک بافنده چیزی را به خوبی می بافد گفته می شود: ما أحسن حبکه یعنی چقدر خوب آن را
بافت"[4] بر طبق این تفاسیر, آیه شریفه اشاره به نوعی بافت و محکم کردن آن
دارد که بر طبق قول حسن, رشته های این بافت ستاره ها هستند.
و اما دیدگاه علمای
علم لغت نسبت به واژه (حُبُک) چیست و چه درکی از آن دارند؟ ابن منظور صاحب معجم
لسان العرب می نویسد: "ابو اسحاق می گوید: اهل لغت می گویند که السماء ذات
الحبک یعنی آسمان دارای راه های زیبا[5]. اما در معجم قاموس المحیط چنین آمده است
که: الحَبک به معنای محکم کردن و نیکو کردن اثر بافت در لباس است[6]. در معجم
الوسیط که انجمن لغت زبان عربی به تازگی آن را تالیف کرده است آمده است که: حَبَک
الشیء حبکا احکمه یعنی چیزی را محکم بافت و گفته می شود که حبک الثوب: به نیکویی
آن را بافت و حبک الحبل یعنی آن را به محکمی در هم تابید؛ و حبک العقدة یعنی گره
آن را محکمتر کرد."[7]
این بدین معناست که
دانشمندان علم لغت معنای کلمه "حبک" را با بافتن لباس و به خوبی و محکم
بافتن آن مرتبط می دانند و موارد استعمال این واژه را در جایی می دانند که رشته
هایی محکم به هم بافته شود و با گره هایی مستحکم با یکدیگر اتصال یابد.
سوالی که اینجا می
توان مطرح کرد این است که, آیا در اکتشافات اخیر دانشمندان درباره وجود نوعی بافت کیهانی
می توان چیزی یافت؟ اکنون مناسب است که درباره تازه ترین کشف نجومی که درباره
ساختمان کیهانی و شکل آن است و مطابقت خیره کننده آن با آیات قرآن بپردازیم.
دانشمندان یافته اند
که کهکشانهای زیادی در جهان خلقت وجود دارد که تعداد آنها را صدها میلیارد تخمین
زده اند که در هر کهکشان هم میلیاردها ستاره وجود دارد. آنها به دنبال یافتن این
پرسش بودند که, زمانی که از خارج به آن نگاه شود شکل جهان خلقت چگونه است؟ و
کهکشانها و گازها و غبارهای کیهانی چگونه در فواصل بین ستارگان توزیع شده اند؟ و
آیا توزیع آنها در کیهان چینش و نظم خاصی دارد؟
برای یافتن این
پرسشها باید به تصویری که سوپر کامپوتر (ابر کامپیوتر ویژه) از جهان خلقت ارائه
داد متوسل شد. دانشنمدان به این منظور معلومات لازم نجومی را به ابر کامپیوتر ویژه
دادند تا در نهایت ببینند که دقیقا کهکشانها چگونه در کیهان منتشر شده اند.
سوپر
کامپیوتر چیست؟
به منظور اینکه
پی ببریم که کشف شکل جهان تا چه حد پیچیده و دشوار بوده است مناسب است قدری با
سوپر کامپیوتر و بعضی ویژگیهای منحصر به فرد آن شویم. در سال 2000 شرکتهای رایانه
ای, به منظور عملیات همانندسازی اقدام به پیشرفته تر کردن ابر رایانه کردند تا
جایی که سرعت این نوع رایانه به بیش از 12 تریلیون عملیات محاسبه در یک ثانیه
رسید. وزن این نوع رایانه بیش از 100 هزار کیلو گرم است و 1.2 مگا ولت برق مصرف می
کند. حجم آن برابر با یک ورزشگاه تنیس است؛ حافظه این ابر رایانه 6 ملیون بایت
است.
این قسمتی از یک ابر
رایانه است.مدیر شرکت
I.B.M.
که این رایانه را ساخته می گوید: عملیاتی که این ابر رایانه در
یک ثانیه انجام می دهد اگر انسان بخواهد طبق وسایل عادی محاسبه آن را محاسبه
کند 10 ملیون سال طول می کشد. به راستی که اگر این رایانه نبود دانشمندان موفق به
کشیدن تصویر جهان خلقت نمی شدند.
بزرگترین
عملیات رایانه ای در طول تاریخ
تعدادی از
دانشمندان کشورهای انگلیس و آلمان و کانادا و آمریکا به تازگی بزرگترین عملیات
رایانه ای را به منظور دستیابی به تصویری کوچک از جهان خلقت انجام دادند که بدین منظور
هزاران ملیون اطلاعات درباره 20 ملیون کهکشان به سوپر کامپیوتر داده شد و با وجود
سرعت فراوان سوپر کامپوتر 28 روز طول کشید تا سوپر کامپوتر موفق به ارائه تصویری
کوچک از جهان خلقت شد.
معلومات داده شده
پیرامون: انبساط کیهان, مسیر ستارگان, ترکیبهای کهکشانی, ماده تاریک و گازها و
غبارهای کیهانی به منظور شبیه سازی کیهان در روند انبساط خود و مشخص کردن مسیر
کهکشانها و ستارگان بود.پروفسور CarlosFrenk از دانشگاه درهام انگلیس و
مدیر طرح در این رابطه می گوید [17]: این بزرگترین کاری بوده است که تا کنون انجم
داده ایم و شاید هم بزرگترین محاسبه فیزیکی انجام شده باشد. ما برای اولین بار
موفق شده ایم که یک نسخه شبیه سازی شده از جهان هستی را داشته باشیم. آن هم نسخه
ای برابر با اصل که کاملا شبیه جهان هستی است و به همین خاطر می توانیم
تجارب اولیه خود را در هستی داشته باشیم.
این تصریح یک دانشمند
و کاشف بزرگ است به اینکه دانشمندان برای اولین بار در طول تاریخ توانسته اند به
شکل واقعی جهان خلقت و نحوه ی توزیع کهکشانها دست یابند. تصویری که سوپر کامپیوتر
از جهان خلقت ارائه داده بود مانند بافته های یک عنکبوت یا همان خانه عنکبوت است و
به همین علت هم دانشمندان نام این پدیده را "بافت کیهانی" نهاده اند
[10]. هر یک از رشته های این بافت از هزاران کهکشان آن هم به صورت کاملا محکم
تشکیل شده است. بنابراین می توان گفت که کیهان به صورت کاملا محکم از کهکشانها
بافته شده است.
اگر به آسمان نگاه می
کنیم تعداد زیادی از کهکشانها را می بینیم, این کهکشانها به طور نامنظم و تصادفی
کنار یکدیگر قرار نگرفته اند بلکه بین آنها نیرویی شدید برقرار است که آنها را به
صورت محکم به یکدیگر ارتباط می دهد.
اصطلاح "بافت
کیهانی" اصطلاحی جدید است که دانشمندان برای تعبیر از نوع ساختار کیهان آن را
به کار می برند زیرا که آنها به این نتیجه رسیده اند که کهکشانها در امتداد رشته
هایی باریک قرار گرفته است. هنگامی به رشته های کیهانی ساخته شده از کهکشانها می
نگریم آن ها را نسبت به اندازه کل جهان خلقت رشته هایی بسیار باریک می یابیم. زمانی
که پیمودن یک ستاره در فضا هشت ثانیه نوری طول می کشد طبیعتا پیمودن مسافت یک رشته
از بافت کیهانی چندیدن میلیارد سال نوری طول خواهد کشید.
در این تصویر بافت
کیهانی را مشاهده می کنید؛ هر رشته از این بافت شامل هزاران کهکشان است و پیمودن
آن ملیاردها سال نوری طول می کشد. پاک و منزه است خدایی که این بافت را آفریده و
به آن سوگند یاد کرده است. اگر یک رشته ی کیهانی را به حدی کوچک کنیم که قطر آن یک
میلیمتر باشد آنگاه طول این خط کیهانی چندین صد متر خواهد شد!! ملاحظه می کنید که
رشته های کیهانی چقدر باریک و طولانی اند ولی در عین حال بسیار محکم اند و به
واسطه نیروهای عظیم کیهانی به یکدیگر متصل شده اند. آیا این حقیقت, گویای عظمت و
اتقان صنع این پدیده نیست؟ اینجا است که می فهمیم چرا خداوند به این بافت کیهانی
سوگند یاد کرده است. منبع: آزمایشگاه ماکس پلانگ در آلمان
دانشمندان
غربی از تعابیر قرآنی استفاده می کنند
امروزه دانشمندان
درباره وجود چنین بافتی در کیهان تردید ندارند و تحقیقات خود را درباره نحوه ی
بافتن رشته های طویل کیهانی آغاز کرده اند. خیلی عجیب است که دانشمندان نجوم دقیقا
همان تعابیر قرآنی را در کشفیات خود به کار می برند. اخیرا تعدادی از برجسته ترین
دانشمندان نجوم بحثی را مطرح کرده اند پیرامون چگونگی تشکیل بافت کیهانی از رشته
های تشکیل شده از کهکشانها. آنها در تبیین یافته های خود از واژه weave
استفاده می کنند که به معنای "حبک" است[18] به راستی دانشمندان نجوم بعد
از تحقیقات علمی فراوان در بیان یافته های علمی خود واژه هایی را به کار می برند
که قرآن در همان مورد دقیقا همان واژه ها را به کار برده است. به راستی این حقیقت
چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این بدین معناست که آنها هر قدر هم که اهل اکتشاف
و تحقیق پیرامون پدیده های جهان خلقت باشند سرانجام باید به کتاب الهی رجوع کنند
زیرا همان خدایی که جهان خلقت را آفریده است نازل کننده قرآن هم هست و در آن
درباره مخلوقات خود سخن گفته است.
در تصویر سمت راست
بافت کیهانی را مشاهده می کنید و در تصویر سمت چپ بافت عصبی. ملاحظه میکنید که شکل
جهان خلقت چقدر شبیه یک بافت است.
وجود رشته
های بافت کیهانی از منظر دانشمندان قطعی است
برخی افراد اعجازهای
علمی قرآن را انکار میکنند، به بهانه اینکه دستاورد علوم تجربی بیش از پاره ای
فرضیات نیست که با تغییر در معرفت بشری تغییر میکند اما قرآن همواره ثابت است و
تغییر پذیر نیست, به همین جهت این افراد با تفسیر قرآن به واسطه فرضیات متغیری که
گاه اشتباه هستند مخالف می کنند. پرسشی که مناسب است اینجا مطرح شود این است که
آیا این احتمال وجود دارد که دانشمندان در آینده کشفیاتی معارض با کشفیات امروز
خود داشته باشند؟ جواب این است که حقایق علمی دو گونه است گونه اول مانند وجود
کهکشانها و خورشید و ماه و کروی بودن زمین و ... که انسانها تردیدی درباره آنها
ندارند چرا که آنها را میبینند و لمس میکنند. گونه دوم مانند کیفیت آغاز و پایان
جهان و عمر جهان و ... که دانشمندان هنوز نتوانسته اند نظریات قطعی درباره آنها
ابراز کنند.
از مسائل غیر قابل
تردید این است که کهکشانها در جهان خلقت بر طبق یک نظام محکم و ساختاری بافتگونه
قرار گرفته اند و همه دانشمندان به این حقیقت اذعان دارند و در میان آنها کسی که
مخالف این سخن باشد, یافت نمیشود. چه بسا کشفیات آینده خبر از جزئیات بیشتری از
بافت کیهانی دهد ولی به هیچ وجه نمیتوان گفت که جهان خلقت بدون وجود یک نظام منظم
و به طور تصادفی تشکیل شده است؛ چرا که اگر اینگونه بود جهان آفرینش دوامی نمییافت
و رو به زوال و نیستی میرفت.
با توجه به اینکه این
حقیقت علمی کاملاً با نص قرآن مطابق است امکان اینکه در آینده, حقیقتی معارض با آن
کشف شود، وجود ندارد؛ بلکه میتوان گفت که علم جزئیات بیشتر و دقیقتری درباره بافت
جهان به ما ارائه خواهد داد. بنابراین همانطور که میبینیم زمین کروی است دانشمندان
هم رشته های تشکیل شده از کهکشانها را که مانند یک بافت و به صورت محکم به یکدیگر
متصل شده اند را مشاهده میکنند و امکان ندارند که این حقایق علمی یک سری وهمیات باشد.
دانشمندان مسیرها و
پل ها و راه های ارتباطی کیهانی را که رشته های کهکشانی را به صورت محکم به یکدیگر
اتصال می دهند می بینند. از جمله این دانشمندان دکتر" بول میلر" اذعان
دارد که ستار هایی وجود دارند که در مسیرهای خود سیر می کنند و به یکدیگر می رسند
و تجمع می یابند و یک کهکشان را تشکیل می دهند همچنین او از رشته های filaments و گره های nodes
و بافت یا شبکه web سخن می گوید؛ آیا واژه (الحُبُک) که در قرآن به
کار رفته شده شامل تمام این معانی نیست؟
بول میلر که از
بزرگترین دانشمندان علم نجوم است و بر وجود "بافت کیهانی" صحه
میگذارد[15] می گوید: "ما تقریبا و برای اولین بار رشته های کیهانی کوچک را
در هستی مشاهده می کنیم". اگر دقت کنید متوجه می شوید که این دانشمند سخن از
"مشاهده" رشته های بافت کیهان می کند و اذعان دارد که این برای اولین
بار است که بشر رشته های بافت کیهانی را دیده است.
نتیجه گیری
و وجوه اعجاز
از زیبایی ها و عظمت
اعجاز این آیه شریفه این است که با گذشت قرنها هیچ تناقضی در فهم آن وجود ندارد
آنچه عربهای آن زمان در ابتدای نزول آیه می فهمیدند این است که آسمانی که خداوند
در این آیه به آن سوگند یاد کرده, دارای یک بافت محکم است و با اینکه آن را نمی
دیدند اما به آن ایمان داشتند. بنابراین هیچ مشکلی در فهم آیه برای اجداد ما وجود
نداشته است. آنها همان چیزی را از آیه می فهمیدند که ما امروزه طبق معلومات جدید
خود, از آیه می فهمیم و چه بسا کشفیات جدیدتری درباره این بافت انجام شود که قدرت
فهم ما از آیه را بیشتر کند. در نتیجه می توان گفت که این یکی دیگر از ابعاد اعجاز
علمی قرآن است که ما آن را اعجاز فهم نص قرآن در طی عصرها و نسلها می نامیم.
یک بافت عادی تشکیل
شده از رشته ها و تارهایی است که محکم به همدیگر بسته شده است و هم چنین نیروهایی
بین این رشته ها وجود دارد که آنها را به همدیگر متصل میکند همچنین بافت کیهانی از
رشته های باریکی تشکیل شده است که دانشمندان نام آن را Filaments نهاده اند که ماده تشکیل دهنده رشته های آن
کهکشانها هستند که توسط نیروی جاذبه قوی کیهانی بین رشته های کهکشانی ارتباط
برقرار شده است. جالب توجه اینکه دانشمندان از وجود گره های knots
سخن می گویند که در آن رشته های کهکشانیِ بافت کیهانی با یکدیگر تلاقی می کنند,
گره هایی که محل تجمع تعداد زیادی از کهکشانها است. این گره ها در تصویر مانند
نقاط پر نور دیده می شوند. به راستی همه این حقایق چه معنایی می تواند داشته باشد؟
این بدین معناست که
قرآن در استعمال واژه ها بسیار دقیق است. واژه (الحُبُک) بهترین واژه ای است که می
تواند از لحاظ علمی برای تعبیر از بافت کیهانی به کار رود. دانشمندان برای تبیین
بافت کیهانی از مجموعه کلمات متفاوتی مانند: بافت, رشته ها, گره, ساختمان محکم و
نیروهای عظیم استفاده می کنند ولی قرآن تمام معنای این واژه ها را تنها در یک واژه
گنجانده است و آن (الحبک) است, آیا علاوه بر اعجاز علمی آیه نمی توان اعجاز دیگری
به عنوان اعجاز ادبی و بیانی برای آیه برشمرد؟
امروزه دانشمندان
نجوم سخن از عظمت و اتقان این بافت می گویند و آن را از بزرگترین اکتشافات در علم
نجوم می دانند و شاید بدین جهت باشد که خداوند به این بافت سوگند یاد می کند زیرا
که خداوند جز به امور عظیم سوگند نمی خورد.
نظر به اینکه
دانشمندان اعتراف دارند که این برای اولین بار است که انسانها موفق شده اند ساختار
بافتگونه جهان را مشاهده می کنند روشن می شود که پیشینیان ما جز از طریق قرآن چیزی
درباره بافت کیهانی نمی دانسته اند بنابراین می توان گفت اولین کسی که از بافت
کیهانی سخن گفته است کسی جز نازل کننده ی آن یعنی الله نیست؛ همان کسی که فرموده
است: (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا) [الفرقان: 6]
ترجمه آیه: بگو: «كسى
آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند او (هميشه) آمرزنده و مهربان
بوده است!»
ما در ضمن مقاله خود
جواب کسانی که اعجازهای علمی قرآن را دروغ میدانند دادیم, آنها به ما اعتراض می
کنند که برداشتهای شما فراتر از مدلول لغوی آیات است و بر طبق معنای ظاهری کلمات
قرآن و سخنان مفسران نیست, حال آنکه ما برای اثبات مدعای خود از معجمهای عربی
استفاده کردیم که آنها(حَبَک)را به معنای به نیکویی بافتن میدانند؛ همچنین اقوال
مفسران را نقل کردیم که آنها هم در تفسیر آیه از یک بافت محکم سخن میگفتند.
دیدیم که دانشمندان
قرن بیست و یکم تصاویری را ارائه می دهند که بیانگر وجود یک بافت محکم کیهانی است
و از رشته های این بافت و طریقه بافتن این رشته ها سخن می گویند. آیا همه اینها
گویای مطابقت کامل قرآن با کشفیات قطعی بشری نیست؟
خاتمه
آری معجزه
وسیله ای برای ثبات یقین و ارتقای ایمان. خصوصا در عصر حاضر نیاز شدیدی به معجزات
خیره کننده ای که ما را در راه حق پایدار کند و دلبستگی ما را به قرآن بیفزاید
احساس می شود. اگر از آن دسته از دانشمندانی که بافت کیهانی را کشف کرده اند و به
خاطر یافتن تصویری از جهان میلیاردها دلار صرف کرده اند بپرسیم که: نظرتان چیست که
آنچه شما در قرن بیست و یکم کشف کرده اید, در کتابی که متعلق به قرن هفتم میلادی
است و الآن هم موجود است, عینا ذکر شده است.
بی تردید آنها خواهند
گفت: "چنین چیزی ناممکن است زیرا پیشگویی از وجود بافت کیهانی نیازمند
تلسکوپها و رصدخانه هایی در اقصی نقاط زمین است. علاوه بر این هزاران پژوهشگر باید
مشغول به کار شوند تا هزاران نقشه کهکشانها را به همراه مکان و طیف نوری آنها رسم
کنند, ولی چنین چیزی تنها در اواخر قرن بیستم قابل دسترسی است و چگونه یک انسان می
تواند خبر از این حقایق علمی دهد؟"
ما در پاسخ این
دانشمندان میگوییم آنچه که میگویید در صورتی صحیح است که قرآن ساخته و پرداخته یک
بشر باشد اما آورنده قرآن, پروردگار بشر است نه بشر. با این حال آیا قلبهای شما در
برابر این دلیل علمی و حقانیت اسلام خاشع میشود؟ در انتها امیدورایم که خداوند در
این بحث خیر و بهره قراردهد و آن را وسیله ای برای برانگیختن همتها برای بررسی
بیشتر عجایب پایان ناپذیر قرآن کریم قرار دهد.
به قلم: عبد
الدائم الكحيل
منابع:
[1] قرآن کریم
[2] تفسير الإمام القرطبي، ، دار ابن خلدون، 1996.
[3] تفسير القرآن العظيم للإمام ابن كثير، دار المعرفة، بيروت 2004.
[4] تفسير الكشاف للزمخشري، دار الكتب العلمية، ط3 ، 2003.
[5] معجم لسان العرب لابن منظور الأفريقي المصري، دار صادر، بيروت
الطبعة الأولى الجزء الرابع صفحة 19 حرف الحاء.
[6] معجم القاموس المحيط للفيروز آبادي، ص 259، دارالمعرفة 2005.
[7] المعجم الوسيط، مجمع اللغة العربية، ص 153 دار الدعوة، استنبول
1989.
[8] Gemini, Subaru &
Keck, Discover large-scale funneling of matter onto a massive distant galaxy
cluster, www.gemini.edu, 30 June 2004.
[9] The Age of the
Universe, Dark Matter, and Structure Formation, Colloquium on the Age of the
Universe St, National Academies Press, 1998.
[10] N Katherine Hayles, Cosmic Web, Cornell University Press, 1984.
[11] Robert A. Simcoe, The Cosmic Web, Americanscientist, Volume: 92
Number: 1 Page: 30, 1.30. 2004.
[12] Maggie McKee, Washington DC, Mini-galaxies may reveal dark matter
stream, New Scientist, 12 January 2006.
[13] Our own Galaxy - the Milky Way, University of Cambridge,
www.cam.ac.uk.
[14] BBC News Onlin, Supercomputer to simulate bomb tests,
news.bbc.co.uk, 30 June, 2000.
[15] Palle Møller, Johan Fynbo, Bjarne Thomsen, A Glimpse of the
Very Early Universal Web, European Southern Observatory, 18 May 2001.
[16] Tim Radford, A duplicate universe, trapped in a computer,
www.guardian.co.uk, June 2, 2005
نقل شده از پایگاه معجزات علمی در قرآن و حدیث با ویرایشی مختصر
Subscribe to:
Posts (Atom)