آتش
زیر خاکستر
(تحلیلی
بر ناآرامیهای دیماه 96)
احمد
شمّاع زاده
در
روز هفتم دیماه، جمعیتهایی چشمگر در برخی
شهرهای استان خراسان رضوی به سفارش نه
چندان آشکار امام جمعه مشهد (با
هدف و انگیزه شخصی و خانوادگی)،
برای به چالش و به رخ کشیدن ناکارامدی
دولت در بهبود وضع معیشتی مردم، به خیابانها
آمدند و بر علیه گرانی راهپیمایی کردند.
برخی
گروههای ناراضی از حاکمیت، فرصت را غنیمت
شمرده، و حرکت ضد گرانی را مورد بهره
برداری قرارداده و نوک تیز شعارها را به
سوی حاکمیت جهت دادند؛ و نارضایتی خود را
از کل نظام، به گوش دیگر شهرها و نیز
جهانیان رساندند.
امام
جمعه مشهد به مانند دیگر آخوندهایی که
سرمست از نوشیدن باده قدرت اند، توان درک
و نیز دوراندیشی لازم را نداشت تا بداند
مردم ایران آتشی
زیر خاکسترند،
و همواره منتظرند تا با کوچکترین حرکتی
شعلهور شوند.
درنتیجه،
این دعوت استانی با تغییر جهت و هدف، منجر
به حرکتی برعلیه حاکمیت شد.
معترضان،
خواستههای خود را با صدایی رسا به حاکمیت
اعلام کردند و بدین ترتیب خیزشی مردمی به
سرعت، همه کشور را فراگرفت.
در
این میان روحانی
که به هنگام انتخابات قول اصلاح و رفاه
به مردم داده بود و هنوز کاری به سود مردم
از وی دیده نشده بود، در اولین و دومین
سخنرانی خود پس از آغاز این حرکتها، و با
همان انگیزه و هدفی که رقیب دنبال میکرد،
از مردم به پا خاسته دوری جست و همان راهی
را رفت که احمدی
نژاد
در سال 88
پیموده
بود؛ یعنی آنان را تحقیر کرد.
ویژگیها
و کنش واکنشهای آتش و خاکستر
آتش
نشانه گرمی، جنبش، زندگی و سرزندگی است.
خاکستر
نشانه سردی، افول، مردگی و نابودی است.
آتش
و خاکستر همواره با یکدیگر در کش و قوس
هستند.
هرچند
که یکی افزایش یابد، دیگری کمتر میشود.
آتش
با افزایش خاکستر، رو به تیرگی و نابودی
و خاکسترشدن میرود، ولی اگر آتشزنه ای به
کار شود، از زیر خاکستر سر برون میآورد و
جلوه گری میکند.
یادآوریها:
-
همه
اقشار و گروههایی که از آنها نام برده
شده، بدون تابلو و شعار ویژه ای همرنگ
دیگران در این ناآرامیها حضور داشته اند.
-
شاهدوستان
در روزهای آغازین، با شعارهایشان حضور
خود را اعلام کردند؛ ولی پس از پیوستن
دیگر اقشار، شعارهایشان در دیگر شعارها
رنگ باخت و گریزی هم از آن نبود.
-متأسفانه
همزمانی مرحله
آتش
گروه ری
استارت
با خیزش مردمی، بهانهای به دست حاکمیت،
حکومتگزاران و دولتمردان داد تا این نهضت
را خشونتگرا به حساب اورند.
عناصر
شکل دهنده
آتش در
ایران:
یک-
هواداران
جنبش سبز ایران
کسانی
که از سال 88
همواره
منتظر فرصتی برای اعتراض به حاکمیت بوده،
و خود را حتا در کمترین فرصتهای به دست
آمده نشان داده اند.
این
جنبش بسیاری از اقشار جامعه را دربرمیگیرد.
دو-
کارگران
چند
سالی است که از یک سو، هر روزه کارخانه و
یا کارخانه ها و کارگاههایی بسته میشوند
و کارگرانشان بیکار؛ و از سوی دیگر آن
کارخانه ها و کارگاههایی که هنوز بسته
نشدهاند توان پرداخت حقوق، یا مزایا،
و یا حقوق و مزایای کارگران خود را ندارند.
در
بسیاری موارد، کارگران چندین ماه کار
کردهاند و پولی دریافت نکرده اند.
سه-
بیکاران
و بیکارشدگان
گذشته
از اینکه در هر خانوادهای یک و یا چند
جوان بیکار وجود دارند که هیچ امیدی به
آیندهای روشن ندارند، همراه با کارگران
و کارمندانی که با تعطیل شدن محل کار خود
بیکار شده اند، قشری وسیع از جامعه را
دربرمیگیرند.
چهار-
شاهدوستان
چند
سالی است که رضا پهلوی و مادرش با برنامه
ریزیها و تبلیغات گسترده از طریق رسانهها
در سطح جهان، خود را برای به دست گرفتن
قدرت و یا دستکم تضعیف حاکمیت کشور، و
برخی از توده مردم را برای پذیرش این مهم
آماده کرده اند؛ و همواره منتظر فرصتی
بوده و هستند تا برنامههای خود را عملی
سازند.
در
نتیجه هماکنون کسانی وجود دارند که در
آرزوی بازگشت رژیم شاهی هستند و معتقدند
آن رژیم، با همه بدیهایش باز هم بهتر از
رژیم کنونی بوده است.
پنج-
دانشجویان
و جنبش دانشجویی
این
قشر از جوانان نیز به دلایل مختلف از
حاکمیت ناراضی هستند، و هر یک از نارساییها،
فسادها و نابسامانیهای اجتماعی، موجب
نارضایتی بیشترشان میشود و خواستههای
آنان را به تعویق میاندازد.
این
جنبش از زمانی فعالتر شد که حرکت اعتراضی
آنان در کوی دانشگاه، شبانه، و با روشهای
قرون وسطایی سرکوب شد.
شش-
مالباختگان
یا
سرخودگانی که پس از هرگونه اعتراضی
نتوانستند اموال خود را که در بانکها و
مؤسسه های مالی سپرده گذاری کرده بودند،
پس بگیرند و عزمی را در دولت و حاکمیت
نیافتند تا پاسخگوی حقوقشان باشند.
هفت-
شاگردان
محمدعلی طاهری
وی
را به جرمهای واهی ابتدا به اعدام محکوم
کردند، و آنگاه که حکم اعدام لغو شد، و
محکومیت زندان وی نیز به پایان رسیده بود
و همه بویژه طرفدارانش منتظر آزادی وی
بودند، پرداخت جریمه پانصد میلیون تومانی
را بهانه کردند و هنگامی که جریمه در ظرف
دو روز از سوی شاگردانش پرداخت شد، با
اینکه هیچ دلیلی برای دربند نگه داشتن وی
وجود نداشت، ولی تنها به دستور غیرقانونی
برخی افراد در قرارگاه ثارالله، از آزادی
وی تاکنون خودداری شده است.
هشت-
ستمدیدگان
بویژه
بستگان و هواداران زندانیان سیاسی
بسیاری
از زندانیان سیاسی، به جرمهایی واهی در
زندانند.
آنان
یا خواستههای صنفی دارند و یا به جرم
دفاع از حقوق و آزادیهای اساسی همچون
آزادی بیان و نوشتار در زندان به سر میبرند
و حتا در زندان نیز، از حقوق اساسی زندانیان
(مانند
مرخصی، دارو و درمان)
برخوردار
نیستند، و با اینکه شخصیتهایی اجتماعی،
فرهنگی، سیاسی و دانشگاهی محسوب میشوند،
ولی بدترین تحقیرها و توهینها را متحمل
میشوند.
نه-
جوانان
خشونتگرای ری استارت
سیدمحمدحسینی
توانسته است
از خارج از کشور، با برنامه ری
استارت،
این طیف ویژه از جوانان را با روشهایی
خشونتگرایانه، سازماندهی کرده و تا
اندازهای در رسیدن به اهدافش موفق بوده
است.
این
جوانان پیش از به پا خاستن حرکتهای مردمی،
جو کشور را در بسیاری شهرها کمی ناآرام
کرده بودند.
ده-
درویشهای
گنابادی
درویشهای
گنابادی که خاری در چشم حوزه و آخوندها
بودند، با همکاری برخی مدرسین سرشناس
حوزه و دستگاههای امنیتی، دستگاهشان توسط
حاکمیت برچیده شد و بسیاری از آنان یا در
بندشدند و یا به خارج مهاجرت کردند، و یا
اندیشه خود را پنهان نگاه داشتند.
یازده-
هموطنان
اهل تسنن
که
معمولاً در استانهای محروم زندگی میکنند
و از کمترین حقوق اجتماعی محروم، و از
داشتن مسجد در شهر بزرگی همچون تهران
بیبهره اند.
دوازده-
هموطنان
کرد
که
چون مرزنشین هستند، مشکلات خود را دارند.
بیکاری
در استانهای کردنشین بیش از دیگر استانهاست
و از امکانات آموزشی و دانشگاهی کمتری
برخوردارند.
سیزده-
بازنشستگان
به
دلیل برباد رفتن اموال صندوقهای بازنشتگی
آنان، دولت ناتوان از پرداخت حق و حقوق
بسیاری از آنان، بویژه کارکنان پیشین
آموزش و پرورش است.
چهارده-
جانبازان
و ایثارگران
بسیارند
جانبازان و ایثارگرانی که چون در برابر
حاکمیت کنونی سر تعظیم فرود نمیآورند
مطرودند.
بسیاری
از جانبازان مطرود که در میانشان فرماندهان
جنگ هم بوده اند، اکنون دار فانی را وداع
گفته اند.
پانزده-
احمدی
نژاد و هوادارانش
شانزده-
بهائیان
که
اموال بزرگترانشان را مصادره، و آنان را
از حقوق اجتماعی و کسب و کار منع کردند و
برخی را به زندان افکندند، و فرزنانشان
را از آموزش و پرورش و دانشگاه و...
محروم
ساختند.
هفده-
وطن
پرستان
بویژه
هواداران حزب
پان ایرانیست
عناصر
شکل دهنده خاکستر
در
ایران:
-
دستگاههای
امنیتی قلع و قمع کننده اعلام کنندگان
کوچکترین نارضایتیها در سطح کشور
-
رانتخواران،
و بهره برداران اقتصادی کلان در سطح کشور
که همگی به گونهای مستقیم و یا نامستقیم،
وابسته به مراکز قدرت هستند.
-
امامان
جمعه در سراسر کشور که توجیه گر وضع موجود
برای عامه مردمی هستند که پای خطبه آنان
حاضر میشوند.
-
حوزه
های علمیه که زیر نظر دستگاههای امنیتی
قراردارند و کمتر میتوان در میان مدرسین،
شخصیتهای معترض و یا کاملاً مستقلی را
یافت.
-
اهرمهای
فشار، از جمله نیروی مقاومت بسیج در سطح
کشور
-
تمامی
نهادها و سازمانهای بسیار فراوان و
غیرضروری فرهنگی که از دولت یعنی از جیب
مردم بودجه دریافت میکنند؛ و معمولاً به
سود حاکمیت کار میکنند.
کارکنان
اغلب این سازمانها را حوزویان تشکیل
میدهند.
-
تمام
دستگاههای تبلیغاتی نظام، از جمله صداوسیما
چهاردهم
دی ماه نودوشش
احمد
شمّاع زاده
No comments:
Post a Comment