Tuesday, February 4, 2014

عزیزالله خوشوقت و امام زمان!!

عزیزالله خوشوقت و امام زمان!!
پس از فوت آیت الله خوشوقت که پیش از مرگش کمتر کسی او را میشناخت و در اصل آیت اللهی در سایه بود- با مرگش کم کم حرف و حدیث در مورد او روز به روز زیادتر شد تا آنجا که او را از اولیاء الهی و کسی که با امام زمان و حتی عالم بالا رابطه دارد خواندند. گمان میرود اگر به همین صورت ادامه یابد دیری نخواهد پایید که او را در برابر امام خمینی علم کنند و گنبدوبارگاه بر سرخاکش برپا کنند و برخی به نان و نوایی برسند. برای پیشگیری از خرافه گرایی و مردمفریبی به نظر میرسد هر صاحب قلمی در حد توان خود باید به روشنگری بپردازد تا خلق الله بیش از این گرفتار تخیلات نگردند و در این مسیر ره نپویند.
پیش از ادامه بحث و نقد چند نکته قابل یاداوری است:
نکته اول: عنوان آیت الله عنوانی ارزشی نیست. یعنی ارزشی برای دارنده این عنوان به بار نمیآورد. قرآن کریم در بسیاری از آیه ها پدیده ها و نمودهای هستی و آفرینش خداوند را آیات الهی یا آیات الله میخواند که مفرد آن میشود آیت الله. در همین راستا امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود که از تلویزیون هم پخش میشد گفتند: سگ هم آیت الله است.  هدف آن مرحوم نیز همین بود که این عنوان برای کسی ارزش به بار نمیآورد.
چنین به نظر میرسد که واژه های روحانی و آیت الله و حجت الاسلام از عنوانهایی است که پس از مشروطیت وارد حوزه های علمیه شد و عنوان آیت الله را به کسی دادند که به درجه اجتهاد میرسید و کسانی را که هنوز این درجه را به دست نیاورده بودند برای احترام حجت الاسلام میخواندند.
این روند به همین گونه ادامه داشت تا وقوع انقلاب اسلامی که برخی ژورنالیستهای غربی حکومت اسلامی را حکومت ملاها خواندند و برخی از آنان که میخواستند با احترام از حکومت نوپا یادکند میگفتند حکومت آیت الله ها و مرزبندی تخصصی آن را رعایت نمیکردند. پس از فوت آیت الله خمینی این مرزبندی بیشتر شکسته شد آنهم از سوی داخلیها یعنی زمانی که کسانی را تنها برای احترام و بزرگداشت آیت الله خواندند با اینکه به درجه اجتهاد نرسیده بودند.
بنابراین امروزه نمیتوان هرکس که با عنوان آیت الله مشهور شده مجتهد خواند مگر آنکه درجه اجتهادش برای همگان محرز و آشکار شده باشد.
نکته دوم: نگارنده در حد انجام وظیفه در زمینه یادشده مقاله ای را که در پی میآید از آن جهت دستمایه نقد خود قرارداده که نویسنده آن تا آنجا که توانسته بزرگنماییهایی را که در مورد آیت الله خوشوقت صورت گرفته گرداورده است.
نکته سوم: نکته ای را که در این مقاله نیافتم ولی در جاهای دیگری خوانده ام این است که عزیزالله خوشوقت پدر همسر پسر بزرگ رهبر است.

عزیزالله خوشوقت چه تاثیری بر برنامه هسته ای ایران داشته؟
حسین باستانی
بی‌بی‌سی- دوشنبه 27 ژانويه 2014 - 07 بهمن 1392
توصیه عزیزالله خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش این بود که مذاکرات هسته ای باید "برد-باخت" باشد و نه "برد-برد"
روح‌الله قرهی مدیر "حوزه علمیه امام مهدی" اخیرا گفته عزیزالله خوشوقت "مورد عنایت ویژه امام زمان"‌ بوده، دانشمندان هسته‌ای را "راهنمایی" می‌کرده و نقش "پدر معنوی صنعت هسته‌ای" ایران را داشته است.
(واقعا خوشوقت بوده که برخی از سیاسیون و شیفتگانش او را از اولیاءالله دانسته و او هم با زرنگی بدون اینکه نفی یا اثبات کند نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال میداده است. در پایان مقاله مشروح این نظر آمده است.- ویرایشگر)
این روحانی نزدیک به جبهه پایداری، در گفتگو با خبرگزاری رسا افزوده است: "دانشمندان هسته‌ای محضر آیت‌الله خوشوقت می‌رسیدند و برخی مواقع می‌گفتند به مشکلی برخوردیم ایشان مطالبی را به آنها می‌فرمودند و گاهی می‌فرمودند شما مشکلی ندارید بروید و فلان کار را انجام دهید." (درست نقشی را به وی نسبت میدهند که تنها امام خمینی چنین نقش و مقامی را داشت.)
این نخستین بار نیست که از نفوذ عزیزالله خوشوقت، روحانی صاحب نفوذی که در اسفند سال پیش از دنیا رفت، در برنامه هسته ای ایران سخن گفته می شود. در اواسط دی ماه ۱۳۹۱ فاطمه کاشانی، همسر مصطفی احمدی روشن، یکی از متخصصان هسته ای ایران که ترور شد نیز، به نقل جمله ای از او پرداخت که نشان دهنده نوع نگاه این روحانی نسبت به فعالیت های حساس اتمی ایران بود.
همسر آقای احمدی روشن، به خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه پاسداران گفت: "[همسرم] یک بار پیش آیت‌الله خوشوقت رفته بودند و از ایشان پرسیده بودند که 'ظهور چقدر نزدیک است'؛ آقای خوشوقت فرموده بودند: این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار می‌کنید."(جمله ای که هیچ چیز از توی آن در نمیآید مگر چیزی که خود در ذهن داشته باشید. این را میگویند زیرکی. جوری سخن بگویی که به گونه ای تو را ببینند که آن گونه نیستی!!)
این نقل قول ظاهرا حکایت از آن داشت که این روحانی، که هوادارانش او را "مورد عنایت ویژه امام زمان" می‌دانند، به نوعی سرنوشت فعالیت های حساس هسته‌ای ایران را در آنچه "جنگ آخرالزمان" خوانده می‌شود موثر میدانسته است.(در این زمینه در انتهای مقاله روشنگری صورت گرفته است.)
بانفوذترین گروه از پیروان آقای خوشوقت، در قالب "جبهه پایداری" ، تشکل حامی سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فعالیت می کنند. تشکلی که کامران باقری لنکرانی از اعضای شورای مرکزی آن، اندکی پیش از درگذشت عزیزالله خوشوقت فاش کرده بود که کلیه مصوباتش باید برای اجرا، به "تایید" شورایی فقهی متشکل از آقایان خوشوقت و مصباح یزدی میرسیده است. (یعنی همان نقش و تأثیری که امام خمینی برای تشکلها و بویژه حزب جمهوری اسلامی داشت و حتی بیشتر.)
در هفته های اخیر، تندترین انتقادات به مذاکرات هسته ای دولت حسن روحانی، از جانب منسوبان به همین جبهه منتشر شده اند. سه هفته پیش، محمود نبویان از نمایندگان عضو جبهه پایداری، در انتقاد از سیاست هسته ای دولت روحانی تا آنجا پیش رفت که گفت: "ما به دنبال بمب اتم نیستیم اما برای اینکه اسرائیل را سرجایش بنشانیم لازم است."(اینهم از جمله شعارهای پوچ و بی محتوایی است که نه تنها سودی برای کشور ندارد که دستمایه ای است برای نتانیاهو که بگوید ببینید من درست میگویم؟ جالب توجه است که تندروان داخلی با نتانیاهو در موضوع هسته ای ایران همصدا و همنوا و از آن راضی نیستند. و این نکته را به روی خود نمیآورند!)
خبرگزاری نسیم، نزدیک به سپاه پاسداران، پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر ویدیویی کوتاه را منتشر کرد که مربوط به توصیه های آقای خوشوقت به سعید جلیلی و همراهانش قبل از یکی از نوبت های مذاکره با گروه ۱+۵ بود. وی تصریح داشت که مذاکرات هسته ای باید "برد-باخت باشد" و میافزاید: "شما ببرید، آنها ببازند؛ برد-برد، نه".(همه اش شعار!! اگر به سخن کار بر میآمد که دنیا به گونه ای دیگر بود. به عمل کاربرآید نه به سخن. مگر آنها که آن طرف میز نشسته اند الاغ تشریف دارند؟ اگر کسی از سیاست و کیاست بویی برده باشد این گونه سخنان را هجو میداند.)
مخالفت با مذکرات هسته ای "برد-برد"، یکی از مضامین ثابت انتقادات اعضای جبهه پایداری به تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی است و روح الله قرهی هم، در اظهارات اخیر خود تاکید کرد که "چیزی به نام برد ‌ـ ‌برد نداریم." (همینها هستند که چوب لای چرخ دولت میگذارند. اگر به واسطه کارشکنی هایشان ضربه ای بخوریم یا خفقان میگیرند و یا باز هم از رو نمیروند و تقصیر را برگردن دولت میاندازند.)

"هدایت" هسته ای؟
به نظر می رسد که مریدان عزیزالله خوشوقت، توصیه‌های او را ناشی از نوعی ارتباط با عالم غیب میدانند و بر همین مبنا، اجرای این توصیه ها را نوعی تکلیف الهی میدانند.(ظاهرا کرامات!! ایشان در حد اندازهای امامان شیعه در حال شکلگیری است.)
به عنوان نمونه ای از تاثیرگذاری وسیع این توصیه ها، می توان به تجربه بهار ۱۳۸۹ اشاره کرد که پیش بینی او در مورد وقوع قریب الوقوع "عذاب"(زلزله) در تهران، منجر به تصمیم گیریهایی عجیب در سطح مریدانش شد.(اما با وجود اینکه زلزله نیامده با این حال دکان سازان مگر از رو میروند؟!! البته زلزله تهران را زمین شناسان حتمی میدانند ولی هیچگاه تاریخی برای آن تعیین نکرده اند. این نکه هم از زیرکیهای وی بوده که پیش خود گفته اگر آمد که آمد و اگر نیامد میگوییم میآید. یعنی از نظر زمینشناسان برای جا انداختن نظر خود بهره برده است. )
یکی از این مریدان محمود احمدی نژاد بود که گفت "یکی از علمای تهران" از او خواسته‌ نسبت به خطر زلزله هشدار بدهد و از مردم بخواهد تهران را ترک کنند. وی بر همین مبنا در اظهار نظری دیگر تاکید کرد که "اقلا ۵ میلیون نفر باید از تهران بیرون بروند" و افزود: "بنده به وقتش از مردم خواهش خواهم کرد تا تهران را ترک کنند".
آن زمان، برخی سایتهای محافظه کار اعلام کردند که روحانی مورد استناد رئیس جمهور وقت، آقای خوشوقت بوده که پیش از آن نیز در پی انتخابات ریاست جمهوری١٣٧۶، بروز خشکسالی در کشور را مجازات رأی دادن به محمد خاتمی دانسته بود.(اینجاست که خط و ربطها روشن میشود. سیاست و نه الوهیت!! با این گونه ادعاهای غیراخلاقی و غیرعلمی آینده کشور به کجا ختم میشود؟) انتخاباتی که مدتی پس از آن، آقای خوشوقت به صدور فتوای مجازات برخی از قربانیان "قتل های زنجیره ای" متهم شد.
در اشاره ای دیگر به هشدارهای این روحانی، کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران، در خطبه های نماز جمعه خود گفت یکی از "اولیاى الهى"(حتی به امام خمینی چنین عنوانی را ندادند ولی بدون هیچ مدرک و مستندی وی را یکی از اولیای الهی میخوانند!! خوب است بدانید که نمونه ای از اولیای الهی خضر پیامبر است و این عنوان عنوانی بسیار بلند مرتبه است.) به مردم توصیه کرده که "توبه عمومی کنند" و گر نه به خاطر گناهان خود و از جمله بی حجابی، دچار زلزله می شوند.(از کودکی به یاد دارم که از این گونه جمله ها هر از چند سالی با خوابنماشدن برخی به درستی یا به فریب به صورت نوشته پخش میشده و میشود. روز قیامت که یوم تبلی السرائر- روزی که پنهانیها آشکار میشوند- است پای مردمفریبان بیشتر در گل خواهد ماند تا بیحجابان.)
در همان موقع، یک سایت نزدیک به روحانیون سنتی قم، شیعه آنلاین، نوشت که پس از اعلام خبر احتمال وقوع زلزله در تهران، "تعدادی از طلاب و مریدان آیت الله خوشوقت مقدمات لازم برای خروج از تهران، همچون تهیه منزل در شهرهای دیگر به ویژه قم را آغاز کرده اند."
کاظم صدیقی سال پیش نیز در اظهار نظری جداگانه راجع به عزیزالله خوشوقت، به بیان نقل قولی خبرساز از رهبر جمهوری اسلامی ایران پرداخت که هرگز تکذیب نشد.
وی گفت: "زمانی حضرت آقا فرمودند تنها به علم و اراده خودتان تکیه نکنید، طوفان‌ها زیاد است و این طوفان‌ها گاهی اوقات سخت می‌شود و در این طوفان‌ها نمی‌توانید خود را حفظ کنید و باید در این اوقات خودتان را به کسی و یا جایی وصل کنید که شما را حفظ کند. بعد بنده به حضرت آقا گفتم از چه کسی استفاده کنیم؟ رهبر معظم انقلاب در پاسخ گفتند در طوفان ها خود را به آیت الله خوشوقت وصل کنید."
(خیلی عجیب است. چنین کراماتی را حتی به امام خمینی نسبت ندادند به دو دلیل یکی اینکه او و خانواده او را میشناختند که از اینگونه نسبتها حتی پس از مرگش بیزارند. دوم آنکه در آن زمان خرافه گرایی در جمهوری اسلامی هنوز رواج نیافته بود و امام خمینی نه تنها خود یکی از آتش بیاران این معرکه و خرافه گرایی نبودند بلکه با مشاهده کوچکترین انحرافی در این راه مبارزه میکردند. نمونه اش هم سخنان مرحوم فخرالدین حجازی بود.
پیامبر بزرگوار اسلام که قرآن کریم بر سینه او نازل شده میفرماید در چنین شرایطی به قرآن متوسل شوید ولی رهبر جمهوری اسلامی یا هرکس که این سخن را گفته- دستکم خود اقای صدیقی- عزیزالله خوشوقت را جای قرآن میگذارد و از اینهمه ظلم به قرآن هم ابائی ندارند. پیامبر اکرم-ص- فرمود: هنگامي كه انواع بلاها و شدايد روزگار مانند پاره‌هاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن متوسل شويد.
میبینید که اول نسبتهایی به او دادند که به بنیانگذار جمهوری اسلامی دادند بعد نسبت رابطه با امام زمان سپس نسبتهایی که خاص ائمه معصومین و برخی پیامبران! است. اکنون او را جای قرآن قرار داده اند. تنها این مانده است که او را جای خدا هم قراردهند. بعید به نظر نمیرسد که اگر زنده میماند از او یک باب دیگری درست میشد.
انگلیسی ها در آغاز به محمد علی گفتند تو باب امام زمانی. یعنی هرکس بخواهد امام زمان را ببیند باید اول تو را ببیند. بعد که خودش باورش شد و برخی از مردم هم باور کردند- درست مثل الان- گفتند تو خود امام زمانی باز هم هم خودش باورش شد و هم برخی از مردم. سپس گفتند تو پیامبری و دین تازه ای آورده ای. دین هم ساخت. کار به جایی کشید که جانشینش بهاء الله ادعای خدایی هم کرد!!! فاعتبروا یا اولی الابصار!!)

در فایلی صوتی که از پس از درگذشت عزیزالله خوشوقت، از سخنرانی آیت الله خامنه ای در منزل وی منتشر شده، رهبر جمهوری اسلامی ابراز امیدواری کرده که "برکات آقای خوشوقت استمرار داشته باشد". وی توضیح داده است: "بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا توانایی‌های بیشتری دارند؛ دعا می‌کنند، دستگیری می‌کنند، هدایت می‌کنند."(دردل این اظهار نظر قداست بخشیدن به وی و نیز مجوز ساخت گنبدوبارگاه برای مدفن او نهفته است همان گونه که در آغاز گفتار آمد.)

به نظر میآید برنامه هسته ای ایران، از جمله فعالیتهایی است که نگاه گروهی از محافظه کاران به آن، هنوز تحت تاثیر هدایتهای روحانیونی چون عزیزالله خوشوقت قرار دارد. تلقی این روحانی به عنوان "پدر معنوی صنعت هسته ای ایران"، احتمالا ناشی از اهمیت چنین هدایتهایی است.
هرچند مدیر حوزه علمیه امام مهدی، در اظهارت اخیر خود مشخص نکرده که "راهنمایی" های آقای خوشوقت در مورد برنامه هسته ای ایران مشخصا از چه نوعی بوده اند، به نظر نمیرسد که رهنمودهای مورد اشاره وی، تناسبی با سیاستهای اعلام شده جمهوری اسلامی در مورد این برنامه داشته باشند.
رهنمودهایی که ظاهرا، هدف فعالیت های هسته ای ایران را تحمیل وضعیت "برد – باخت" به غرب دانسته و این فعالیت ها را، زمینه ساز "ظهور" تلقی میکرده اند.
نظر نهایی: واقعا خوشوقت! بوده که سیاسیون او را از اولیاءالله دانسته و او هم با زرنگی و کیاست بدون اینکه نفی یا اثبات کند حرفها و نظرهای خود را به خورد سیاسیون خوشخیال میداده است. البته این نگاهی خوشبینانه است و نگاه بدبینانه آن است که سیاسیونی که او را بزرگ کرده اند خود اعتقادی به وی نداشته باشند بلکه تنها خواسته باشند مردمفریبی کنند تا موقعیت خویش را محکم کنند. البته نام وی تنها با موضوع هسته ای گره نخورده بلکه در قضیه قتلهای زنجیره ای هم نام وی جزء نامهایی بود که از آنان اجازه میگرفته اند. حال چگونه میشود میان قتل نفس نویسندگان و دگر اندیشان و ولی خدا بودن رابطه ای برقرار کرد؟ تنها میتوان گفت وی همان نقش حضرت خضر پیامبر را داشته که در داستان موسی در سوره کهف به آن پرداخته شده است. ولی این ادعا ادعایی پرمخاطره است زیرا خضر همه کارهایی را که میکرد به اذن الهی بود و رابطه ای مستقیم با خداوند داشت زیرا پیامبر بود. بنابراین میبینیم که طرفداران عزیزالله خوشوقت در عمل مقام پیامبری را هم به او داده اند و سناریوی باب دارد در مورد ایشان کامل میشود.
و اما یکی از نکاتی که ثابت میکند وی هیچ ارتباطی با امام زمان(عج) نداشته و از اولیاء الهی نبوده این است که امام زمان را حتی به اندازه این نگارنده نمیشناخته است!! امام زمان هنگامی که ظهور کند با تواناییهای کامل ظهور میکند. همراه با تکنولوژیهایی که اکنون تنها در اختیار فرازمینی هاست. وی نیازمند هیچکس و هیچ چیز نیست. حتی آدمهای برگزیده خودش را میآورد و کارهای مهم را به آنان میسپارد. با توانیاییها- مدیریت فرا زمینی و افزارهایی که تنها در اختیار او و همراهان است سلاحهای اتمی را از کار میاندازد. یعنی خلع سلاح اتمی و نیز خلع سلاحهای کشتارجمعی واقعی به دست توانای ایشان صورت میگیرد نه آن گونه که از زمان جنگ سرد تا کنون سران دولتها و سازمانهای بین المللی در کنوانسیونها و کنفراسها تنها سخن رانده و نتوانسته اند این مهم را به نتیجه برسانند. در غیر این صورت شخص ایشان و همراهان هیچ امنیتی نخواهند داشت و به هیچ روی شرایط ظهورشان فراهم نخواهد شد و جهان سروسامان نخواهد گرفت. 
اینکه ما در دعاها و زیارتها میخواهیم که جزء جانبازان ایشان باشیم دلیل نیاز ایشان به ما نیست. بلکه اینها آرزوست و به کار اقتاع درونی میخورد و نه کاربرد بیرونی. اگر دلیل میخواهید بروید امامشناس شوید. کدام یک از امامان نیازمند کسی یا چیزی بوده اند تا امام زمانی که میخواهد جهان را دگرگون سازد و مدیریت کند دومینش باشد؟!! همه ائمه اطهار علیهم السلام تسلیم امر الهی بوده اند و نه وابسته به مردم و بویژه حکومتها و حاکمیتها!! که دیگر امام نخواهند بود. امام یعنی رهبر و پیشوا نه وابسته و پیوسته و نیازمند. دستکم میتوانید از سیره و روش و منش زندگی آنان این نکته ها را دریابید.
برای کسانی که میخوهند سخنان رسول اکرم(ص) را پیرامون قرآن کاملتر بدانند و بدانند که چه جایگاه رفیعی را که مختص قرآن است به عزیز الله خوشوقت نسبت داده اند:
هنگامي كه انواع بلاها و شدايد روزگار مانند پاره‌هاي شب تاريك شما را فروپوشيد پس بر شماست كه به قرآن متوسل شويد.
چه آن شفاعت‌كننده‌اي است كه شفاعتش پذيرفته شده و خبرگزاري است كه خبرش تصديق شده. كسي كه آن را پيش رو قراردهد به سوي بهشتش مي‌كشاند و كسي كه آن را پشت سر گذارد به سوي آتشش مي‌برد. رهبري است كه به گزيده‌ترين راه رهبري مي‌كند و كتابي است كه داراي تفصيل و تبيين و تحصيل است. فصل ميان حق و باطل است و هزل و بي‌هوده نيست. ظاهر و باطن دارد. ظاهرش حكمت و باطنش دانش است. ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است. ريشه‌هاي عميق دارد و ريشه‌هاي عميق آن را ريشه‌هايي است. عجائب آن به شمار نمي‌آيد و غرائب آن كهنه نگردد. داراي چراغ‌هاي هدايت و نورهاي راهنماي حكمت و دليل معرفت است.
         قرآن هدايتي است كه از گمراهي و بيان روشني است كه از كوره‌راهي ميرهاند. موجب رهايي از لغزش است. نوري است كه از تاريكي و پرتوي است كه از پيش‌آمدها نجات مي‌بخشد. دستگيره‌اي است كه از هلاكت و رشدي است كه از حيرت‌زدگي و بياني است كه از فتنه‌ها بيرون مي‌برد. رساننده‌اي از دنيا به سوي آخرت است. كمال دين شما در آن است. و احدي از قرآن سرنپيچد مگر آنكه سوي آتش بپيچد.

قرآن را نيكو فراگيريد كه نبكوترين حديث است. در آن تفكر و بررسي كنيد كه بهار دلهاست و به نور آن بهبودي جوييد که بهبوددهنده درون سينه‌هاست و آن را نيكو تلاوت كنيد که گواراترين و شيرين‌ترين داستانهاست... 

Friday, January 31, 2014

فرماندار اردکان: ۲۰ نفر از کارگران معترض چادرملو بازداشت شدند

بی بی سی- شنبه 30 ژانويه 2014 - 10 بهمن 1392

کارگران چادرملو پیش از این در پاییز هم دست به اعتراض زده بودند
درپی اعتراض صنفی کارگران شرکت آسفالت طوس (پیمانکار نیروی انسانی معدن چادرملو) به اخراج دبیر انجمن صنفی کارگران این شرکت در روز سه‌شنبه ٨ بهمن‌ماه، فرماندار اردکان امروز، پنج‌شنبه ١٠ بهمن‌ماه اعلام کرد با شکایت کارفرما ۲۰ نفر از کارگران معدن چادرملو احضار و بازداشت شدند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران(ایلنا)، احمد کمالی، فرماندار اردکان با انتقاد از اعتراضات صنفی کارگران معدن چادرملو در روزهای گذشته، گفت: "مدیرعامل مجتمع سنگ آهن چادرملو از طریق قوه قضاییه علیه تعدادی از کارگران شکایت کرده که این کارگران روزگذشته (چهارشنبه ۹ بهمن ماه) توسط پلیس امنیت احضار و سپس بازداشت شدند."
این در حالی است که حسین جنائی، رئیس انجمن صنفی کارگران آسفالت طوس(پیمانکار نیروی انسانی معدن چادرملو) پیشتر گفته بود که کارگران پیمانی معدن چادرملو در اعتراض به حکم هیات تشخیص اداره کار اردکان مبنی بر اخراج بهرام حسنی نژاد، دبیر انجمن صنفی کارگران شرکت آسفالت طوس (پیمانکار معدن چادرملو) دست از کار کشیدند.آقای کمالی ادعا کرده که "حقوق کارگران معدن چادرملو از حقوق بسیاری از مسئولان دولتی بیشتر است" و چنین اعتراضاتی درست نیست.

'توقف تولید قابل قبول نیست'

فرماندار اردکان در مورد تایید حکم اخراج بهرام حسنی‌نژاد، دبیر انجمن صنفی کارگران شرکت آسفالت طوس (پیمانکار معدن چادرملو) توسط هیات تشخیص اداره کار اردکان، گفته که این فعال کارگری در اعتراض به حکم اخراجش توسط کارفرما به اداره کار اردکان شکایت کرده که این نهاد دولتی اخراج او را تایید کرده است.
او گفته: "وی می‌تواند از نهادهای بالادستی همچون اداره کار استان یزد یا وزارت کار اقدام کند اما توقف تولید در یک مجموعه ۳ هزار نفری به دلیل اخراج وی قابل قبول نیست."
در همین حال یکی از نمایندگان کار به ایلنا امروز گفت: "دور جدید اعتراضات صنفی حدود ۲ هزار کارگر معدن چادرملو در واکنش به تایید حکم اخراج آقای حسنی‌نژاد توسط هیات تشخیص اداره کار اردکان از روز سه شنبه شروع شده، امروز هم (پنج شنبه ۱۰ بهمن ماه) ادامه دارد و کارگران برای سومین روز متوالی دست از کار کشیده‌اند."
کارگران چادرملو پیش از نیز در تاریخ ۶ آذر ماه سال ر جاری دست به اعتراض زدند، در آن تاریخ ۸۰۰ کارگمعدن چادرملو در اعتراض به آنچه دستمزدهای ناعادلانه می‌خواندند و همچنین اخراج بهرام حسنی‌نژاد دبیر نهاد کارگری این معدن (انجمن صنفی کارگران شرکت پیمانکاری آسفالت طوس) تجمع کردند.
کارگران معترض معتقد بودند حکم اخراج آقای حسنی‌نژاد بر خلاف ماده ۲۵ و ۲۷ قانون کار صادر شده است و ارتباطی با شورای تامین ندارد.
این کارگران در نهایت با وعده مسئولان اداره کار اردکان و بررسی و تحقق مطالبتشان در ۱۸ آذرماه اعتراضات خود را پایان دادند.
اما با تائید حکم اخراج دبیر نهاد کارگری این معدن در ششم بهمن‌ماه این اعتراضات مجدد از سر گرفته شده است.
حکم اخراج آقای حسنی‌نژاد نهایتا روز یکشنبه هفته جاری (۶ بهمن ماه) از سوی هیات تشخیص اداره کار شهرستان اردکان تایید شد که منجر به آغاز دور جدید اعتراضات صنفی کارگران شده است.

فرمانده پلیس ایران: برای جبران کسری بودجه نفت فروختیم

بی بی سی - پنج شنبه 30 ژانويه 2014 - 10 بهمن 1392

فرمانده نیروی انتظامی از آن‌که اسم پلیس در گزارش تفریغ به عنوان بدهکار وزارت نفت عنوان شده، انتقاد کرده است
فرمانده نیروی انتظامی ایران درباره ''بدهی ۱۸۵ میلیون دلاری پلیس به وزارت نفت ایران'' گفته است نیروی انتظامی برای کمک به دولت و جبران کسری بودجه، نفت فروخته است.

آقای احمدی مقدم گفته: "رئیس جمهوری وقت به ما گفت اگر می‌خواهید، به جای کسری ۱۱ درصدی بودجه خود، نفت بفروشید و از این طریق بودجه را تامین کنید."اسماعیل احمدی مقدم به خبرنگاران گفت سال گذشته نیروی انتظامی دچار کسری بودجه بوده و "به توصیه محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری وقت" برای کسری بودجه ۱۱ درصدی خود نفت فروخته است.

او تاکید کرده که "کار به صورت قانونی انجام شد" اما در زمان حسابرسی "تعلل شد" و نیروی انتظامی نتوانست پول ۱۳۹۱ را در سال ۱۳۹۲ پرداخت کند.
فرمانده پلیس ایران توضیحی درباره چگونگی فروش نفت نداده اما گفته "در زمان تحریم‌ها نباید روش‌ها را برای دشمن افشا کرد."
او می‌گوید نیروی انتظامی دیگر نفت نمی‌فروشد.
پنجم بهمن ماه امسال در گزارش تفریغ بودجه سال ۱۳۹۱ گفته شد که یکی از شرکت‌های وابسته به نیروی انتظامی ایران بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام به ارزش ۱۸۵ میلیون دلار از شرکت ملی نفت تحویل گرفته است.
بر اساس گزارش تفریغ بودجه، این شرکت وابسته به نیروی انتظامی با وجود فروش نفت خام و دریافت بهای آن، بدهی خود را به شرکت ملی نفت نداده است.
در گزارش تفریغ بودجه، نام یک شرکت دیگر بدهکار به وزارت نفت هم اعلام شده است. خبرگزاری فارس بابک زنجانی را صاحب این شرکت معرفی کرده است.
فرمانده نیروی انتظامی ایران از انتشار این گزارش انتقاد کرده و گفته "برخی کج‌سلیقگی کرده و ما را کنار مفسدان اقتصادی قرار دادند."
مجلس ایران اردیبهشت سال ۱۳۹۱ در راستای کاهش تحریم‌های نفتی و بانکی، فروش نفت توسط بخش خصوصی را تصویب کرده بود.
به گفته رئیس اتحادیه صادرکنندگان فرآورده‌های نفتی، در حال حاضر به دستور وزیر نفت ایران، فروش نفت توسط بخش خصوصی متوقف شده است.

Thursday, January 30, 2014

سقط جنین غیرقانونی

هر سال در ایران ۲۵۰ هزار عمل سقط جنین غیرقانونی انجام می‌شود
بی بی سی- چهرشنبه 29 ژانويه 2014 - 09 بهمن 1392


سقط جنین جز در موارد خاص در ایران غیرقانونی است

یک مقام وزارت بهداشت ایران می گوید که سالانه ۲۵۰ هزار عمل سقط جنین غیر قانونی در این کشور انجام می‌شود. به گفته این وزارتخانه آمار سقط جنین در ۱۵ سال گذشته سه برابر شده است.در ۱۵ سال اخیر این نخستین بار است که وزارت بهداشت ایران به طور رسمی آمار سقط جنین را اعلام می کند.

در ایران سقط جنین، مگر در موارد بسیار خاص، غیر قانونی است.

بر اساس گزارشها، در ایران سالانه یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار بارداری اتفاق می افتد؛ که ۲۵۶ هزار مورد آن با سقط جنین به پایان می‌رسد. همین گزارشها حاکیست که از این تعداد تنها ۶ هزار مورد به صورت قانونی انجام شده است.

دفتر سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت می گوید که علاوه بر این، ۱۰۰ هزار مورد مرده زایی هم اتفاق افتاده است؛ یعنی به طور کلی در کشور سالانه ۳۵۶ هزار جنین پیش از زایمان می‌میرند.

در دنیا هر سال ۴۳ میلیون عمل سقط جنین انجام می‌گیرد که نزدیک به نیمی از آنها در کشورهایی است که سقط جنین غیر قانونی است. برخی از ناظران می گویند که شواهدی وجود ندارد که قانونی کردن سقط جنین باعث کاهش آن بشود ولی شکی نیست که می تواند به سلامت زنان کمک کند.

غیر قانونی بودن سقط جنین و غیر اخلاقی دانستن آن مختص ایران یا کشورهای خاورمیانه نیست و در بسیاری از کشورها، از آمریکا و اروپا گرفته تا آفریقا و آسیا انتخاب پایان دادن به بارداری برای زنان غیر قانونی است. این مسئله در بسیاری مواقع باعث می‌شود که زنان از راههای خطرناکی دست به اینکار بزنند و حتی گاهی جان خود را از دست بدهند.

مداح !!

مداح

... صحبت از حج به میان آمد که او( یک خانم مسن) گفت: ما پیش از انقلاب به حج رفتیم. پرسیدم واجب؟  گفت نه عمره.  چقدر خوب بود. چقدر ارزان بود. با چهل هزار تومن یک خانواده چهارنفره به مدت یک ماه هم حج رفتیم و هم کشورهای همسایه مثل سوریه و لبنان را گشتیم. پرسیدم آن موقع چه جوری به حج میرفتند مثل حالا بود؟ گفت نه ما یک ماشین نو از کویت وارد کرده بودیم. پیش خود گفتیم حالا که ماشین نوه دستجمعی به حج بریم. پسرداییم فهمید و قرارشد با او بریم. از راه ترکیه. ولی او که در ساواک کارمیکرد رفت تحقیق کرد و گفت از راه ترکیه ناامنه. خیلی از ایرانیها را لخت کرده اندو داروندارشون رو برده اند.(مقایسه کنید ببینید اکنون ترکیه به کجا رسیده و ما به کجا رسیده ایم.) اگر با ماشین برید من نمیام. ولی اگر با هواپیما برید من هم هستم. گفتیم حالا بلیت از کجا گیر بیاریم و او گفت اونش با من. قبول کردیم و او رفت و برای تمام افراد دو خانواده بلیت تهیه کرد. چون تو ساواک کار میکرد تونست ها...(پس زمان شاه هم پارتی بازی بوده. فکر نکنید فقط تو رژیم جمهوری اسلامی پارتی بازی هست). و چون چند بار از طرف ساواک به حج رفته بود(بازم فکر نکنید فقط تو جمهوری اسلامی این جوری شده) و راه و چاه را بلد بود ما هم از این بابت خوشحال بودیم.
من که دیدم او چند بار بدون هیچ ابایی از ساواکی بودن پسردایی خودش صحبت میکنه تعجب کردم و گفتم حالا این آقای ساواکی کجا هست؟ چکار میکنه؟
خیلی راحت جواب داد: الان مداحه.
تعجب من بیشترشد. پرسیدم مداح؟!!
-         بله.
-         مگر در سفرهای حج زمان شاه ساواکی ها هم مداحی میکردند؟
-         نه بعدا یادگرفت. پس از انقلاب.
-         آخه چطور؟ مگر کسی او را نمیشناخت؟
-         اوایل انقلاب همسایه ها که میشناختنش اذیتش میکردند و او چون کاری بلد نبود خانه نشین شد. پس از مدتی خانه خودشو عوض کرد و جای دیگری رفت که نمیشناختنش. با رفتن به مجالس عزاداری و این طرف و آن طرف(لابد سر قبر مرده ها)کم کم مداح شد. تو مجالسش هم هیچگاه زعمای قوم رو دعا نمیکنه.
در این موقع من به یاد یکی از همدوره ای های دانشگاهم افتادم که سنش از همه بیشتر بود و تنها چیزی که به قیافه گنده ش نمیخورد دانشجو بودن و درس خواندن بود. آنهم در رشته ما(باز هم فکر نکنید فقط تو جمهوری اسلامی سهمیه هست آن موقع هم برای رشته های بودار سیاسی مثل جامعه شناسی - البته نه پول درار مثل حالا سهمیه ای از افرادی که خودشان در نظر داشتند از سازمانهای مختلف قرارمیدادند). او هر سال اتومبیل پیکان سفیدش را نو میکرد. وقتی نو میکرد یک جعبه شیرینی به کلاس میآورد تا همه بخورند. بعد فهمیدیم که او ساواکی است و مسؤول موتوری بخشی از ساواک. ولی بچه ها به او عادت کرده بودند و نمیتوانستند او را طرد کنند. او هم از این موضوع بدش نمیآمد.
وقتی انقلاب پیروز شد و دانشگاه باز شد دیگر کسی او را ندید. بعدها روزی یکی از دانشجویان همدوره به من گفت فلانی را در خیابان گرگان(نزدیک محله شان. چون یک بار برای مجلس ترحیم پدرش به آنجا رفتیم) دیده است که داد میزده و مسافر جمع میکرده یعنی مسافرکش شده بود(چون مثل اون یکی کار دیگری بلد نبود). باز هم خدا پدرشو بیامرزه که نرفت مداح بشه. به قیافش خیلی میخورد که مداح بشه. چون هم شکم گنده بود و هم موهاش زیاد و کمی فر مثل خیلی از مداحان! که نمیدونم چرا بیشترشون در این زمونه این جورین.
به او گفتم ما هم چنین کسی را در دانشگاهمان داشتیم ولی او مداح نشد و مسافرکش شد. پس:
وقتی مداحی شغل شود برخی بیکاران از جمله ساواکیان هم مداح میشوند.


18/10/83 – احمد شماع زاده

دریغ از یک جو درایت و آینده نگری!!

دریغ از یک جو درایت و آینده نگری!!
امروز به گونه ای تصادفی با زندگی ثریا اسفتدیاری بختیاری همسر دوم محمدرضا شاه از یوتیوب بیشتر آشنا شدم. با عکسهای او از کودکی آشنا بودم. زمانی که با شاه به دیدار قشرهای ضعیف جامعه میرفت و ... و تنها به دلیل اینکه نمتوانسته باردار شود بایستی طلاق داده شود و شاه زن دیگری اختیار کند. او را همه مردم ایران دوست میداشتند زیرا نجیب زاده ای بود که هم زیبا بود و هم مهربان.
اولین پرسش این است که پس عشق و رابطه زناشویی و عاطفه چه میشود؟ و چرا به فکر دیگران نیستیم آنهم کسی که ملکه ایران بوده و رابطه ای عاطفی قوی میان او و شاه برقرار بوده؟
اگر از این پرسش هم بگذریم پرسش دیگری پیش میآید که آینده ملکه ای که ای طلاق داده میشود چه میشود؟ مسلم است کسی که ملکه ایران بوده هنگامی که از خانواده سلطنتی جدا شود. مانند آن میشود که در او را در جو بی وزنی رها کنیم تا هر آن به سویی رود و دستخوش حالتی شود که برای کشور و مردم ایران شایسته نباشد. چنانکه شد و پس از یکی دو سال به هنرپیشگی روی آورد و از پولها و زیبائیش دیگر کسان بهرهمند شدند...
آیا نمیشد راه دیگری در پیش گرفت تا در کشور بماند یا اینکه شاه همزمان دو همسر با هم داشته باشد؟ پس چند همسری به چه کار میآید؟ اتفاقا چند همسری تنها به درد چنین مواقع میخورد که انسان مجبور شود نه برای لذت همچون برخی اقشار...!!
پرسش دیگر این است که چرا به فکر اینهمه پولی که از خزانه کشوری که ملتش با فلاکت زندگی میکردند و میکنند نبودند؟:
یکی پول هنگفتی که ماهانه و به صورت مقرری تا پایان عمر به او داده میشد. دوم جواهرات گرانسنگ بسیاری که به او بخشیده شده بود و بخشیده شد و همه را با خود برد. سوم پولی که به عنوان مهریه در جا به او داده شد. اینهمه پول این ملت فقیر برود در  کشورهایی دیگر هزینه شود و یا بماند و هیچگاه به کشور بازنگردد؟
همه اینها برای چه؟ تنها برای یک پسربچه؟ میگویند مجبور بوده برای تداوم سلطنت این کار را بکند. مگر ولایتعهدی آیه منزل است؟ مگر پدرش نمیخواست که کشور جمهوری شود و بعد نظرش تغییر کرد؟ اگر زمانی میمرد و پسری نداشت کشور در نهایت به جمهوری تبدیل میشد و آسمان به زمین نمیآمد.
دوم اینکه هرکس باید بداند در این دنیای وانفسا که هر آن دگرگون میشود نمیتوان برای آینده ای دور یا بسیار دور برنامه ریزی کرد. چنانچه دیدیم تنها پس از چند سال که از به دینا آمدن ولیعهدش گذشته بود پایه های انقلابی ریخته شد که در سال پنجاه و هفت موجب سرنگونی اش شد و آن ولیعهدی که اینهمه برایش هزینه شد و برای به وجود آمدنش بر عاطفه ثریا و نیز بر دیگران به گونه هایی دیگر ستم شد همه پوچ شد و به هوا رفت!!

دهم بهمن نودودو- احمد شماع زاده 

Wednesday, January 29, 2014

داعش چیست؟

داعش چیست؟

"دولت اسلامی عراق و شام" موسوم به "داعِش"، سازمانی با تفکر بنیادگرایانه است که اینک نقش تاثیرگذاری را در تحولات منطقه ایفا می کند.
بخش هایی از اخبار رسانه های جهان مطعوف به نقش این سازمان مسلح نوظهور در منطقه است.
داعش چیست؟ ریشه های فکری آن از کجاست ؟ رهبریت آن به دنبال تحقق کدام اهداف است؟ و از همه مهمتر اینکه آرایش منافع ایران و امریکا در منطقه چگونه است؟
این پرسش ها از آن رو اهمیت دارند که:
- مبارزه مسلحانه با انگیزه جهاد، مشی اصلی این سازمان را تشکیل می دهد.
- به رغم عمر کوتاه این سازمان، نیروهای رزمی آن، مناطق قابل توجهی را در دو کشور عراق و سوریه تحت تصرف خود در آورده که نشان از توان رزمی این سازمان دارد.
- همان طور که از نام این سازمان مشخص است، گزیدن نام "دولت اسلامی" نشان از آرمانشهر این سازمان برای عراق و سوریه با بنیاد نهادن حکومتی بر مبنای اسلام، دارد. نماد این سازمان شعار لا اله الا الله، محمد رسول الله منقش بر پرچمی سیاه رنگ است.
- ارتش آزاد سوریه (ارتش جدا شده از سوریه) این تشکل را دست ساخته جمهوری اسلامی میداند. از این رو، شناخت زمینه پیدایش این سازمان، قدرت داوری در این ادعا را به ما می دهد.
زمینه های پیدایش
یکم؛ مقابله با امریکا در عراق: با بالاگرفتن حمله به اهداف امریکا در عراق، تدریجاً گروه های کوچک جهادی در اکتبر ۲۰۰۶ (سه سال پس از اشغال عراق) زیر چتر سازمانی با نام "دولت اسلامی عراق" به رهبری "ابوعمر البغدادی" گردهم آمدند.
این تشکل به موازات شکل گرفتن گروه های شیعه مسلح مثل "جیش المهدی" علیه حضور ارتش امریکا، ضربه زدن و اخراج امریکا از عراق را هدف خود قرار داده بود.
جزو نخستین عملیات موفق این سازمان مسلح، آزاد کردن زندانیان ابوغریب، حمله به بانک مرکزی عراق و وزارت دادگستری این کشور بود.
از دسامبر ۲۰۱۳ این سازمان مناطقی از شهر فلوجه در عراق را به تصرف خود درآورده است.
دوم؛ مقابله با دولت سوریه: با بالاگرفتن جنگ داخلی سوریه، یکی از سازمان های مسلحی که در جبهه اپوزسیون سوریه سلاح در دست گرفتند "جبهه نصرت" بود. نام کامل این جریان مسلح "جبهة النصرة الاحرار الشام" (جبهه پیروزی آزادمردان شام) است که در اواخر ۲۰۱۱ تأسیس شد.
به کار بردن نام شام (به جای سوریه) که منطقه ای به گستردگی سوریه، اردن، لبنان، اسرائیل و فلسطین و بخش هایی از غرب عراق و صحرای سینا را شامل می شد، ریشه های فکری این سازمان را نشان می دهد.
با گزیدن این نام، بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموی، آرمان این سازمان است.
به گفته جبهة النصره، ضربات سنگینی به دولت بشار اسد از قبیل انفجار مرکز ستاد مشترک سوریه (که منجر به کشته شدن وزیر دفاع سوریه شد) و همچنین انفجار باشگاه افسران این کشور، به دست این گروه صورت گرفته است.
سوم؛ اتحاد میان دولت اسلامی عراق و جبهةالنصره: به شرحی که گفته شد دولت اسلامی عراق به دنبال بنیاد نهادن دولتی اسلامی در عراق و جبهة النصره به دنبال بازسازی خلافت اسلامی در شام بود.
به رغم نضج گرفتن این دو جریان با دو انگیزه متفاوت (یکی به منظور مقابله با امریکا در عراق و دیگری به منظور مقابله با رژیم بشار اسد)، ریشه های فکری آنان به یک جا منتهی می شود: بنیادگرایی اسلامی از نوع سلفی.
کافی است به یادآوریم که این دو جریان سیاسی به محض تصرف هر منطقه ای مبادرت به اجرای موازین شرعی و اجرای حدود و سختگیری در این زمینه ها می کنند. گزارش های تصویری در یوتیوپ نشان می دهد که مثلا مردم به دلیل امتناع از حضور درنماز جمعه، مورد تأدیب و تحمل شلاق توسط این گروه قرار گرفته اند.
چنین شد که ریشه های سلفی این دو جریان از یک سو و ضرورت یاری رسانی نظامی به یکدیگر از سوی دیگر، سرانجام در ۹ مارس ۲۰۱۳ منتهی به تأسیس دولت اسلامی عراق و شام (داعش) شد. این رویداد پس از آن بود که هر دو سازمان، تبعیت و پیروی خود را از ایمن الظواهری رهبر القاعده اعلام نموده بودند.
با اعلام رسمی رهبر جبهة النصره مبنی بر ارتباط سازمانی با دولت اسلامی عراق (که خود در شمار سازمان های زیر مجموعه القاعده بود) و تصریح بر اینکه جبهة النصره امتداد دولت اسلامی عراق است، جبهة النصره در دسامبر ۲۰۱۲ توسط امریکا و متعاقب آن در می ۲۰۱۳ توسط شورای امنیت و به اجماع آرا در فهرست سازمان های تروریستی زیر مجموعه القاعده قرار گرفت.
این سازمان مسئولیت عملیات تروریستی در برابر مرکز فرهنگی ایران در بیروت را که منتهی به کشته شدن رایزن فرهنگی ایران شد، برعهده گرفته است.
آرمانشهر داعش
با ارتباط داعش به القاعده، کلیه ریشه های فکری القاعده که مبتنی بر آن، آرمانشهر خود را ترسیم کرده، شامل داعش نیز می شود.
با حمله امریکا به عراق و افعانستان، القاعده معتقد است که نوعی یپمان یهودی- مسیحی برای نابود کردن اسلام شکل واقع به خود گرفته که هدف این سازمان های جهادی- تکفیری (جهاد علیه کفار) امحاء این توطئه است. القاعده، احیای مجد و عظمت دوران خلافت اسلامی و اجرای "شریعت" را هدف مبارزات خود میداند.
با توجه به برخورداری از ریشه های اسلام سلفی و داعیه بازگشت به دوران خلافت اسلامی (که مورد طعن شیعیان است)، انتساب اینکه داعش دست ساخته جمهوری اسلامی است بسیار بعید به نظر میرسد بویژه اگر گسترده قلمرو ادعایی داعش را در نظر بگیریم که شامل مناطق شیعه نشین عراق و منطقه شیعه نشین جنوب لبنان (تحت نفوذ حزب الله) نیز میشود.
جنگ در دو جبهه
با ارتباط ارگانیکی که داعش با القاعده برقرار کرده، بدیهی است که کلیه تجارب و توان رزمی، مالی و لجستیکی القاعده را پشت سر خود داشته باشد.
همانطور که گفته شد، جبهة النصره عملیات های موفقی به نام خود اعلام کرده که از جمله آن انهدام مرکز ستاد مشترک ارتش سوریه در قلب دمشق بود.
تسلط بر مناطقی از قبیل الرقه، حلب، لاذقیه و روستاهای اطراف دمشق، دیگر پیروزهایی است که این سازمان به نام خود اعلام کرده است.
اما، به رغم هدف مشترک داعش (یک جریان اسلامگرا) و ارتش آزاد سوریه (یک جریان سکولار) در سرنگونی بشار اسد، آرمان متفاوتی که هر یک برای فردای سوریه تصور می کنند، موجب شده که این دو جریان اپوزیسیون مسلح در عین جنگیدن با ارتش بشار اسد، با یکدیگر نیز در نبرد باشند. ارتش آزاد موکدا رفتارهای غیرمسئولانه داعش را در کشتن غیرنظامیان و همچنین تحمیل شریعت قبول ندارد.
از اینجاست که داعش هیچ گوشه ای از مذاکرات و اجلاس های دوستان سوریه را به خود اختصاص نداده که هیچ، در فهرست سازمان های تروریستی نیز قرار گرفته است.
جنگیدن داعش و ارتش آزاد با یکدیگر، فرسایش نیروهای مخالف بشار اسد را دامن زده و از سوی دیگر نگرانی های بین المللی را موجب گردیده که سوریه زیر نظر داعش به افغانستان دیگر تحت کنترل طالبان تبدیل شود.
اشتراک منافع تهران- واشنگتن
گرچه در عراق دولت شیعه متمایل به ایران در قدرت است، اما همپیمانی دولت عراق با امریکا نیز غیر قابل کتمان است. عراقِ امروز که برآمده از دخالت امریکایی ها و حذف صدام در این کشور است، اینک در معرض خطر داعش است. سوریه بدون اسد نیز اگر تحت کنترل داعش باشد هم افغانستان دوم برای امریکاست و هم خطری برای متحد استراتژیک امریکا یعنی اسرائیل.

از سوی دیگر، تحقق آرمانشهر مورد نظر داعش (خلافت اسلامی)، هم با آرمانشهر جمهوری اسلامی (عدل علوی) در تعارض است و هم نفوذ جمهوری اسلامی را در عراق، لبنان و سوریه به خطر می اندازد. بدین ترتیب به نظر می رسد، تهران و واشنگتن به رغم خصومت دیرینه دوجانبه، به نوعی اشتراک منافع در مقابله با دشمن مشترک (داعش) رسیده اند.