Monday, July 8, 2013

إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ



وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ  تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

پرستاری در یکی از شفاخانه‌های استرالیا که ویژۀ نگهداری از بیماران در شُرُف مرگ بوده، بر اساس گفته‌های بیماران در آخرین لحظات عمر، عمده‌ترین مواردِ پشیمانی و حسرتِ آنان را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده است.
به گفتۀ وی، متداول‌ترین موردِ پشیمانی افراد این بوده «ای کاش آن‌قدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.»
این پرستار به نام «برونی ویر Bronnie Ware» آخرین گفته‌ها، آرزوهای بربادرفته، و حسرت‌های این افراد را نخست در وبلاگ خود منتشر کرد. مطالب این وبلاگ چنان مورد توجه قرار گرفت که وی براساس آن کتابی نوشته است به نام «پنج پشیمانی عمده در لحظه مرگ».
«برونی ویر» در کتاب خود اشاره می‌کند که بیشترِ افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دیدِ بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی به طور کلی پیدا می‌کنند، و کسانی که هنوز عمری برای آن‌ها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.
وی می‌گوید وقتی از این افراد در مورد اشتباهات، آرزوهای برباد رفته، و یا موارد پشیمانی سوال می‌شد اکثر آن‌ها به موارد مشابهی اشاره می‌کردند.
روزنامه گاردین چاپ لندن، برمبنای گفتگو با نویسنده این کتاب، فهرست پنج مورد عمده از پشیمانی در لحظۀ مرگ را به طور خلاصه منتشر کرده است:

۱ای کاش من شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری می‌کردم که حقیقتاً تمایل من بود و نه به شیوه‌ای که دیگران از من انتظار داشتند.
این موضوع یکی از عمده‌ترین موارد پشیمانی در میان اکثر افراد بوده است. وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا می‌رسد، بسیاری از افراد به خوبی درمی‌یابند که بخش عمده‌ای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکرده‌اند. آن‌ها درمی‌یابند که دلیل مرگ آن‌ها تا حد زیادی به تصمیم‌هایی که در طول زندگی گرفته‌اند بستگی داشته است. صحت شاید بزرگ‌ترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است و معمولاً افراد تا زمانی‌که زندگی آن‌ها به خطر نیافتاده  قدر این نعمت را نمی‌دانند.

۲- ای کاش من این‌قدر سخت و طولانی کار نکرده بودم.
معمولاً بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آن‌ها دوران کودکی فرزندان و همدمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بوده اند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آن‌ها صحبت شده از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.

۳- ای کاش من شهامت بیان احساسات خود را داشتم.
بسیاری از افراد در مقاطع مختلفِ زندگی و یا در شرایط گوناگون برای حفظ مناسبات مسالمت آمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره می‌روند. به همین خاطر زندگی آن‌ها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله می‌گیرد و یا آن‌ها هیچ‌گاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آن‌را داشته اند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخ‌کامی و یا ناکامی‌های ناشی از مماشات با دیگران و محیط به بیماری‌های جدی مبتلا می‌شوند.

۴- ای کاش تماس با دوستان را حفظ کرده بودم.
خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمی‌دانند و معمولاً در فرصت کوتاهِ قبل از مرگ امکان جستجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق می‌شوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش کرده و یا کلاً حذف می‌کنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از این‌که برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قایل نبوده اند دچار پشیمانی می‌شوند.
۵- ای کاش به خودم اجازه می‌دادم که شادتر باشم.
این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری به اصطلاح « آرامش» ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند. و این هراس از تغییر هم جنبه‌های جسمی و هم جنبه‌های احساسی و عاطفی زندگی را شامل می‌شود.
روزنامۀ «گاردین» در پایان این فهرست خلاصه از پنج مورد پشیمانی بزرگ در لحظات پایانی زندگی، از خوانندگان خود می‌خواهد تا عمده‌ترین مورد پشیمانی خود را بازگو کرده و بگویند برای تغییر روند زندگی و پرهیز از پشیمانی‌های بزرگ در آخر راه، چه تدبیر و چه تغییری را در نظر خواهند گرفت.


WONDERFUL!!! PICS

Friday, July 5, 2013

ریشه یابی کجرویهای اجتماعی



ریشه یابی کجرویهای اجتماعی

تسنیم: کد خبر: DEN-732813 تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۴/۰۸ ۲۱:۵۹:۵۶

دکتر مرندی: اگر امروز برای مردم بخش درمانی قلب می‌سازیم این به معنای خدمت نیست چون هیچوقت تامین تجهیزات پزشکی هنر نبوده است بلکه باید به سمتی برویم تا مردم کمتر دچار دیابت، سکته،‌ سرطان و مشکلات و بیماری‌های تنفسی شوند که ریشه همه این موارد بیتوجهی نسبت به رژیم غذایی، فعالیت کم بدنی، مصرف مشروبات و سیگار است.
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با اشاره به اینکه بزرگترین اشتباه دولت در حوزه سلامت جلوگیری نکردن از مصرف قلیان در کشور است ... گفت: ما مشاهده می‌کنیم که قانون جدید سیگار بسیار در این مقوله کمک کرده است ولی بزرگترین اشتباه دولت آن بود که جلوی قلیان را نگرفت و امروزه قلیان بلای جان کشور شده است. 

موضوع را از دیدگاه "آسیب شناسی اجتماعی" بررسی میکنیم:
محور گفتار: بررسی روشهای جلوگیری از کجرویهای اجتماعی
هدف گفتار: ریشه یابی کجرویهای اجتماعی

دستکم اگر مروری بر روشهای حکومتی جلوگیرکننده بیفکنیم میبینیم که:

اول انقلاب خواستیم جلو مواد مخدر را بگیریم که دیدیم چگونه شد.
بعد خواستیم جلو بیحجابی را بگیریم که دیدیم چه گونه شد.
سپس خواستیم جلو فیلم و سینما و بعد مد و تیپ زدن و ... و ... را بگیریم که هیچیک جواب نداد.

نکته مهم در این روند آن است که:
از اینهمه موارد کجروی که جلوشان را ظاهرا گرفتیم تاکنون نه تنها هیچ نتیجه درستی نگرفته ایم بلکه هیچ درسی هم نگرفته ایم. این خود بزرگترین درس است که حاکمیت باید به آن توجه داشته باشد. از آغاز انقلاب تا کنون کارمان شده است جلوگیری از ارتکاب هرگونه کاری که جوانان به جای تفریحهای سالم انجام میدهند و هیچگاه به آنان فرصت نداده ایم و از آنان نخواسته ایم در نبود تفریحات سالم انگیزه خود را در جانشین کردن تفریحات ناسالم و نیز خواسته های خود را بیان کنند.

از سوی دیگر برخورد حاکمیت با جوانان باید برخورد یک پدر با فرزندانش باشد و نباید به گونه ای عمل کند که اگر فرزندانش خطا کردند مجازات و تنبیه شوند.
جناب دکتر مرندی! شما میگویید اگر جلو قلیان را میگرفتند جامعه سالمتر بود. در صورتی که اگر این کار را میکردند نتیجه همان بود که دیگر موارد نتیجه داد. برای رفع یا ریشه کنی نابسامانیهای اجتماعی باید ریشه آنها را یافت. نباید در سطح بلکه باید به عمق جامعه نگریست. مشکلات جامعه علت و معلول یکدیگرند. مشکلات خرد و کلان اجتماعی و اقتصادی جامعه ابتدا به یکدیگر مربوط میشوند و در نهایت همگی به نحوه مدیریت جامعه بازمیگردند. پس ریشه همه مفاسد و مفسده ها درست نبودن اداره کردن جامعه (به تعبیر قدیمیها: سیاست مدن) است.
برای مثال علت بسیاری از کجرویهای اجتماعی جوانان بالا رفتن سن ازدواج است. علت بالا رفتن سن ازدواج بیکاری جوانان است. بیکاری جوانان نتیجه نبود عدالت اجتماعی است. علت نبود عدالت اجتماعی رانت خواری و فساد اقتصادی است. فساد اقتصادی نتیجه فساد اداری است.
اکنون سخن از باروری مجدد جامعه میرود. چگونه؟ در جامعه ای که جوانان نمیتوانند ازدواج کنند چگونه میتوان چنین توقعی را داشت؟ با حرف و حدیث هم که نمیشود کاری کرد. برای این کار باید بسترسازی کرد که بستر آنهم بهبود وضع اقتصادی است.
زمانی میگفتند اگر رشد جمعیت کنترل نشود در آینده ای نزدیک تنها یکی از مشکلات بیشمار کشور آموزش و پرورش(کمبود فضا و نیروی آموزشی و پرورشی) خواهدبود. با کوششهای فراوان رشد را کاهش دادند. ولی پس از آن دوره و با رکود اقتصاد کشور خود مردم دیگر توان و تمایلی برای باروری نداشتند که این روند هنوز ادامه دارد.
در کشورهای اروپایی زمانی که میگویند باروری باید افزایش یابد اهرمهای تشویقی مالی و خدماتی را نیز در کنار آن قرارمیدهند که بسیار هم کارساز است. زمامداران ما که هنوز در تأمین نیازهای ضروری همین مردم درمانده اند چگونه از مردم بینوا توقع دارند باروری را هم افزایش دهند؟
این هم بخشی از نامه مادری که با داشتن تنها یک فرزند و روزی ده ساعت کارکردن(علاوه بر کار همسر) چندی پیش نوشت:
"اشکان یک هفته بعد سال سوم ابتدایی را تمام می کند هر چند امسال زیاد از او راضی نبودم... خیلی نگران آینده او هستم که در این اوضاع نفس میکشد و تربیت میشود و بالاخره بزرگ می‌شود. تنها کاری که توانستم بکنم این است که در یک کلاس شنای حرفه ای ثبت نامش کردم که شاید ورزش بتواند آینده او را تضمین کند".
بنابراین ریشه نابسامانیهای اجتماعی را یا نمیدانیم یا میدانیم ولی چون باید از خود مایه بگذاریم و از آنجا که نمیخواهیم از خود مایه بگذاریم آنها را به علل و عوامل دست دوم و سوم نسبت میدهیم تا روزگارمان بگذرد و تنها در پی آنیم که کسی نقدمان نکند و ایرادی بر مدیریت ما نگیرد. کارگزاران ما هم مجازند عوامل دست دوم و سوم را هرگونه که خود صلاح میدانند کارسازی کنند که نتیجه اش را میبینیم: افول معنوی جامعه

جناب دکتر مرندی! درست است که میفرمایید رسول اکرم(ص) به فکر سلامت جامعه بود. ایشان میخواست به حاکمان مسلمان بگوید به فکر سلامت جامعه باشند.
البته به درستی گفتید که: " وزارت بهداشت مسئول سلامت مردم کشور است ولی باید بدانیم که فقط ۲۵ درصد عوامل سلامت در دست وزارت بهداشت است و دیگر عوامل در دست سازمان‌ها و نهادهای دیگر تعریف می‌شود". 
آری به همین دلیل میگوییم امروزه مشکل سلامت جامعه به مشکل جوانان برمیگردد. در زمان رسول اکرم(ص) سیاستگزاری فرهنگی مانند امروز از ملزومات حاکمیت نبود. اکنون سیاستگزاری فرهنگی بر محوریت جوانان برای حاکمیت از نماز هم واجبتر است. اگر قبول کرده ایم که حفط نظام از نماز هم واجبتر است باید در آغاز به فکر بدنه نظام بود. نظام بدون بدنه که نظام نیست. حفظ نظام که نباید تنها شعاری برای مقاصد خاص باشد. با حقایق و واقعیتهای جامعه نمیتوان شعاری برخورد کرد. باید عقل خود را به کار بندیم و بگوییم اگر بدنه نظام سالم و محکم نباشد چگونه میخواهیم و میتوانیم نظام را حفظ کنیم؟ بدنه نظام مردم و بویژه جوانان هستند.

چندین سال پیش دختری تعریف میکرد(با توجه به اینکه این کارها به شکلهایی دیگر هنوز ادامه دارد مثال خوبی است):
"رفته بودیم درکه برای هواخوری و کوهنوردی. دیدیم یک جوان بسیجی به پسر جوان رشیدی که موهایش بلند بود گیرداد و پس از کمی جروبحث یک کشیده به صورتش نواخت. من دیدم کتک خورده چنان ناراحت شد که اگر میتوانست طرف مقابل را خفه میکرد ولی از ترس اینکه پایش به نیروی انتظامی باز و برایش پرونده سازی نشود با همه عصبانیتی که در جانش رخنه کرده بود نتوانست چیزی بگوید و خشم خود را در درون و جان خود ریخت و به راه خود ادامه داد."
میخواهم بپرسم اگر شما به جای آن جوان بودید آیا به جمهوری اسلامی و حتا به زمین و زمان(و اگر نه عیان که در دل) ناسزا نمیگفتید؟ مسلم است که آن جوان این عقده را در درون خود همواره زنده نگاه خواهد داشت. من آن روز گریستم و از اینکه میدیدم انقلابی که در ایجاد و تداومش دخالت داشتیم و چه آرزوهایی که برایش در سر داشتیم چه بر سرش آمده در شرم و بهت فرورفتم.

جناب دکتر مرندی! حاکمیت جلو هیچ چیز مباحی را نباید بگیرد. بلکه باید همه چیز را خداوکیلی(که میدانم کار بسیارسختی است و از بسیاری چیزها باید گذشت و از خود گذشتگی داشت.) مدیریت کند. اگر در هیچ زمینه مباحی مته به خشخاش نزنیم و آزادیهای شناخته شده را محدود نکنیم جوانان میتوانند راه درست را از نادرست تشخیص دهند و حتی با عللی همچون بیکاری کنار بیایند و راه مدارا در پیش گیرند. اگر هم انحرافی پیش آید به والله سوگند که فساد و انحرافش از وضعیتی که اکنون در جامعه پیش َآمده به مراتب کمتر خواهد بود.
این ادعا هم مبتنی بر آیات بسیاری از قرآن کریم است و هم یک تجربه تاریخی است که در جوامع گوناگون تجربه شده است.
15/4/92 - احمد شماع زاده