Tuesday, January 7, 2014

گزارشی از کتاب در باره عربستان سعودی

گزارشی از کتاب در باره عربستان سعودی
مازیار کاکوان
«درباره عربستان سعودی» (*On Saudi Arabia*)، کتابی است از خانم کارن الیوت
هاوس، برنده جایزه پولیتزر، که در سال ۲۰۱۲ توسط انتشارات Alfred A. Knopf در
نیویورک منتشر شده است. این کتاب، گزارشی است تحلیلی از جامعه عربستان؛ جامعه
ای پیچیده در لفافِ لباده‌های بلند و سنت‌های سخت‌جان و سنگین گذر.


این کتاب، ثمره پنج سال غور و غواصی نویسنده در اعماق آب‌های راکد این دریاست.
پژوهشگر، یک زن است و موضوع پژوهش، جامعه‌ای بشدت مردسالار. شاید در نگاه
نخست، تحقق چنین تحقیقی ناممکن بنماید، اما برعکس، زن بودن نویسنده، برگه
عبوری است برای ورود به اندرونیِ خانه‌ها و خیمه‌ها و هم‌نشینی و هم‌سخنی با
محروم‌ترین لایه اجتماعی این جامعه. جامعه‌ای که طی سده‌ها و اعصار برپایه
استیلای قبایل، شیوخ و شریعت شکل گرفته است؛ *«برزنان، مردان حکم می‌رانند و
بر* *مردان، الله.»*


در تارهای درهم‌تنیده سنت و شریعت، نه تنها زنان، که مردان نیز اسیرند، و
فردیٌت آدمی نیز اعتنائی برنمی‌انگیزد. جامعه‌ای در کلیت خود، محصور در
دیوارهای بلندِ احکام پرسش‌ناپذیر شرع، استبداد‌ رای شیوخ و ملاحظاتِ مزاحمِ
سنتی است. سیطره این سه عامل چنان است که می‌توان گفت: توانِ ابتکار،
نوآوری، نقد، خطرپذیری و اعتماد بنفس در این جامعه هنوز ناچیز است.
کارن هاوس برآن است که دستیابی عربستان در دهه‌های اخیر به منابع عظیم ثروت
نفت، اگرچه بر اهمیت نقش این کشور درتحولات منطقه و جهان افزود، اما این تاثیر
بخاطر نگرش فرهنگی- سیاسی حاکم بر این کشور، زیان‌بار بوده‌است. «*موقعیت
استراتژیک عربستان به ایالات متحده آمریکا امکان** داد که طِیِ۱۳ سال ( ۲۰۰۳ –
۱۹۹۰ )، دو جنگ در منطقه خلیج فارس به‌راه‌اندازد.»*


حاکمیت سیاسی عربستان در حدود یک سده پیش شکل گرفت؛ محمد آل سعود رئیس یکی از
قبایل عرب، با تمسک به تعلیمات بنیادگرایانه محمدبن عبدالوهاب، موفق شد قبایل
پراکنده و دائم‌ درستیزِ عربستان را گردهم آورد. این اتحاد سیاسی- مذهبی که
وهابی‌گری وجهاداسلامی، ایدئولوژی آن بود، پایه مشروعیت رژیم آل سعود در
عربستان شد. حکومت آل سعود در سال ۱۹۳۲ توسط ملک عبدالعزیز شکل نوینی بخود
گرفت. پیوند سیاسی نهادهای قبیله‌ای و دینی به برکت ثروت نفت و تولیت اماکن
مقدسه، موقعیت ایدئولوژیک- سیاسیِ رژیم آل سعود را تقویت کرد و بازار هر دو
نهاد(خاندان حکومتی و دستگاه دینی) را رونق داد. عبدالعزیز، از ۳۰۰ زنِ خود
۴۴ پسر و دهها دختر داشت و فرزندان و نوادگان او تا امروز به ۷ هزارتن
رسیده‌اند. کشوری با ۱۹میلیون جمعیت و هفت هزار پرنس!  و تنها نیروی
سازمان‌یافته دیگر، که در ساختار حاکمیت عربستان وجود دارد، دستگاه دینی آن
تحت رهبری روحانیان متعصبِ وهابی است، که ۷۰ هزار مسجد در سراسر کشور را اداره
می‌کنند. به تعبیری، عربستان سعودیِ امروز، کشوری ‌است متکی بر شبکه‌ای از ۷
هزار شاهزاده و ۷۰ هزار مسجد.


همه مسئولیت‌های مهم حکومتی(در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و
اطلاعاتی) تا سطح اداره استان‌های ۱۳گانه کشور، دراختیار”شاهزادگان” است. عربستان،
به قول نویسنده کتاب؛ «* اساساً یک شرکت عظیم خانوادگی است؛ شرکتی به ثبت
رسیده بنام موسسه اسلامی آل سعود.» *


فصل مهمی از کتاب کارن هاوس بررسی وضع زنان عربستان و نقش خفقان‌بار احکام شرع
(و نه تنها شرع، بلکه عرف نیز) علیه این قشر اجتماعی است.


*«در میان همه اختلافات اجتماعی موجود در عربستان، هیچ*‌یک ژرف ‌تر و
فاجعه ‌بارتر از تبعیض* *علیه زنان نیست. طبق شعائر اسلام وهابی؛ مردان باید
از الله، اطاعت کنند و زنان از مردان. اما مساله* *این* *‌است که خدا از دسترس
دور است و* *کاری به چند* *و* *چونِ اطاعت روزمره مردان* *ندارد، اما زنان در
دسترس‌اند و آنها* *را از اطاعتِ مدام، گریزی نیست…یک پدر بر* *همه ی وجوه
زندگی دخترش سلطه دارد تا روزی که او* *را * *به* *‌دست سلطه‌گر دیگری که شوی
آینده  اوست، بسپارد.»*


 نویسنده، گستره این محرومیت ها را دردمندانه می‌کاود؛ از حجاب اجباری که
گوئی با هویت زن عجین است تا محرومیت از حق کار در کنار مردان ِ(نامحرم) در
واحدهای تولیدی و خدماتی، حق رانندگی و حتی حق شرکت در نماز جماعت. ” زنان
باید نماز خود را در چاردیواری خانه بخوانند، و اجازه حضور در مسجد را
ندارند.” هرگونه تخلف از این موازین، توسط کمیته امر به معروف و نهی از منکر و
بازوی اجرائی آن *مطوٌعه *(پاسبانان شرع) سرکوب می‌شود. کارن هاوس، حادثه
دردناکی را نقل می‌کند:


*«در سال ۲۰۰۲، اقدام ننگ‌آمیز پلیس شرع* *(مطوٌعه)، موجب مرگ ۱۴* *دختر در
آتش‌سوزی یک مدرسه شد. پلیس شرع مانع خروج دخترانی شد که سرآسیمه از بیم آتش
به بیرون می‌گریختند. آنها بزور به داخل مدرسه بازگردانده شدند و در آتش
سوختند. چون هنگام فرار، حجاب کامل نداشتند.»*


نویسنده در مورد مفهوم قانون در عربستان وتاثیر زیان‌بار درآمیختگی دین و
دولت در این کشور می‌نویسد:  «*در عربستان سعودی تنها یک قانون حاکم است؛ شرع
اسلام. و تنها یک داور نهائی برای* *تعیین حد و مرز این قانون وجود دارد؛
پادشاه عربستان. اسلام به منبع عمده اختلاف میان* *رهبران فرقه‌های مختلف
مذهبی بدل شده و تفسیرهای گوناگونی از قرآن و اراده الله مطرح است…مذهبی که
زمانی ستونِ ثبات قلمروی آل سعود بود، خود، اینک آبشخور اختلاف میان سعودی‌ها
شده‌است. بسیاری از مردم اعم از متجدد و* *یا محافظه‌کار، از آل سعود به دلیل
بهره‌گیری از دین برای تامین قدرت سیاسی و انحصاری کردن آن، آزرده‌اند. تمکین
رهبران روحانی به این روند، موجب تضعیف مشروعیت هر دو نهاد(سلطنت و
روحانیت) شده است.»*


اختلاف‌های کهنه قبیله‌ای، محلی، فرقه‌ای و تبعیض‌های جنسی و طبقاتی، بیش از هر
زمان دیگر آشکار شده و توانائی دین برای تعدیل این شکاف‌ها کاهش یافته‌است.  و
افزون بر این، درآویزی و ستیز اسلام حاکم با حقوق مدنی، منزلت سنتی آن را به نحو
چشمگیری فروکاسته است. و این یکی از پی‌آمدهای متاخر روند درآمیختن دیانت و
قدرت، توسط آل سعود بوده‌است.

کارن هاوس، در آسیب‌شناسی جامعه عربستان، بر نقش مخرٌب تسلط شرع، پای
می‌فشارد و آسیب‌های برآمده از این سلطه را بر‌می‌شمارد. اما زیان‌بارترین
عرصه آسیب‌دیدگی اجتماعی را سلطه دین بر نظام آموزشی کشور می‌داند. او
گفتاوردی از یکی از کارشناسان دارد که: «*نظام آموزشی، چنان زیر* *تسلط
اخوان المسلمینِ وهابی است که اگر اساساً بنا باشد اصلاحی در آن صورت بگیرد،
۲۰سال طول می‌کشد. وهابی ها آموزش و پرورش را پایه کار خود قرارداده‌اند و
در این زمینه، به‌* *هیچ وجه* *کوتاه نمی‌آیند.»* گویا حساسیت آنها در این
عرصه، حتی از تعصبی که در اسیر نگه ‌داشتن زنان جامعه دارند، نیز بیشتر است.
سطح عمومی آموزش نازل است.

نویسنده، که فصلی از کتاب خود را به این موضوع اختصاص داده، در آغاز آن می‌نویسد: «*در عربستان سعودی هیچ‌گاه، بی‌سوادی عارنبوده‌است. چه سرمشقی مهم‌تر از خودِ محمد، که نه خواندن می‌دانست و نه نوشتن. جبرئیل، حدود بیست سال وحی مُنزَل را بر او می‌خواند و او آن را تکرار می‌کرد و سپس به‌گوش پیروان خود می‌رساند. مثال محمد؛ شنیدن و* *تکرارکردن، محورکُلِ
آموزش در عربستان سعودی است.»*


تا سال ۱۹۶۰، برنامه‌ای برای آموزش ابتدائی و عمومی وجود نداشت. در پنج دهه
اخیر، پول‌های هنگفتی به عنوان “بودجه آموزشی” صرف شده ، اما بنا به ارزیابی
نویسنده؛ *«حاصل آن، تنها می‌توان* *گفت که فاجعه‌بار بوده‌است.» * چرا؟


نظام آموزشی کشور، قلمروی دستگاه روحانیت است. روحانیان وهابی، آموزش و پرورش
را مهم‌ترین عرصه القای احکام شرع و بقای حرمت شریعت در جامعه می‌دانند.
آنها آموزش زبان‌های خارجی، علوم طبیعی و بویژه علوم انسانی را برنمی‌تابند.
شیخ عبدالعزیزبن عبدالله، مفتی اعظم عربستان که در سال  ۱۹۹۹ مرد، تا روز مرگش
کروی‌ بودن زمین را انکار می‌کرد.

طبق بررسی نویسنده: «*در عربستان سعودی همه ی مدارس دولتی، مذهبی‌اند.
در‌آنها آموزش روزمره قرآن، اجباری است. در دبستان‌ها تمام ساعت‌های درس در
پیش از ظهر، به آموزش قرآن اختصاص* *دارد. در دبیرستان‌ها، از مجموع ۲۱ ماده
درسی، ۹  ماده منحصر به آموزش قرآن است.”* و در باره سطح وکیفیت آموزش
دانشگاهی می‌نویسد: *” از همه بدتر اینکه، اغلب دانشجویان فارغ التحصیل* *مدارس
عالی و دانشگاه‌های عربستان سعودی، اندیشیدن را نیاموخته‌اند، بلکه چیزهائی را
از بر* *کرده‌اند.(شنیده و تکرارکرده‌اند)…باید بگویم که در عربستان، درس
فلسفه، که در آن پرسش، محور آموزش است، موضوعیت ندارد.»*

یکی از مشکلات جدی آموزش دانشگاهی و فراتر از آن، جامعه روشنفکری در
عربستان، نیرویِ ماندِ محفوظات شنیده و تکرارشده‌ است.

بنا به گزارش این کتاب، در سال‌های اخیر، برای اصلاح نظام آموزشی کوشش‌هائی
شده‌است. اما بخشنامه‌های دولتی دربرابر بوروکراسی نظام آموزش مذهبی، کارآئی
چندانی نداشته‌است. این بخشنامه‌ها درباره منابع کتاب‌های درسی، چگونگی آموزش
و مضمون مواد آموزشی بود. اما بخش عمده این اصلاحیه روی کاغذ ماند. هاوس در
این باره می‌نویسد: «*بنا بر یک ارزیابی آماری، ۷۰* *درصد از سه هزار ناظر و
بازرس مدارس دولتی، سلفی‌اند.»*

 نویسنده در مورد نگرش و نقش سلفی‌ها می‌افزاید:  «*سلفی، از نظر سیاسی واژه
مناسب‌تری از وهابی* *است. برای سلفی‌ها، آنچه اهمیت دارد، آموزش سنتی اسلامی
است نه اصلاحات آموزشی…امروز در* *عربستان سعودی، میلیون‌ها جوان بی‌سواد و
کم‌سواد و بیکار وجود دارند که مناسب‌ترین منبع تغذیه گروه‌های افراطی‌
اسلامی‌اند. بسیاری از آنها برآنند که رژیم سعودی، اسلام را به جهان غرب
فروخته ‌است. یک چنین گرایشی، با به ‌دریا انداختن جسد بن‌لادن از بین
نمی‌رود…گوئی در عربستان‌ِ غرقه در غنای نفت، آموزشِ درست، کیمیائی است که با
پول دست‌یافتنی نمی‌نماید.»*

کارن هاوس در تحلیل ساختار اجتماعی و اقتصادی عربستان، شکاف‌ها و گسل‌هائی را
می‌بیند که در لایه‌های زیرین جامعه در تنش و گسترش‌اند و سکون و ثبات نظام
سعودی را تهدید می‌کنند. در کشوری با جمعیتی اندک که یکی از ثروتمندترین
کشورهای جهان‌است، بیش از ۴۰ درصد مردم در فقر زندگی می‌کنند. ۶۰ درصد مردم
خانه ندارند. ۴۰درصد جوانان بیکارند. ۸۵ درصد کارگران، خارجی‌اند(با
دستمزدهای اندک). بادیه‌‌نشینان، روستائیان و انبوه حاشیه‌نشینان شهری از فقیرترین لایه‌های اجتماعی این کشورند.

کارن هاوس از دیدار و گفتگوی خود با بخش‌هائی از این اقشار فرودست، می‌نویسد:
*«حاشیه‌نشینانی هستند بنام بدون(**Bedoons**) ، به‌معنای غیر شهروند یا بدون
حق شهروندی، که در* *زاغه‌ها می‌زیند. کودکان آنها اجازه تحصیل در مدارس دولتی
را ندارند. مردم از امکانات* *عمومی(آب، برق،راه و…) محروم‌اند. وقتی نزد آنها
رفتم، شب بود. تنها نوری که در آنجا* *می‌تابید،* *نورِ ماه بود و بس!…کشوری
با ۴۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی در خارج از کشور و ۲۰۰ میلیارد* *دلار درآمد
سالانه از نفت، از عهده خدماتی عمومیِ ابتدائی و اساسی چون آموزش، بهداشت
و* *درمان وحتی ایجاد یک شبکه مطمئن فاضلاب در برابر سیل‌های ناگهانی بر
نمی‌آید…در ژانویه* *۲۰۱۱، در جدٌه، دومین شهر بزرگ عربستان، دراثر رگباری
ناگهانی، سیلاب با فاضلاب درآمیخت،* *شهر را آلود و بخشی از آن‌ را ویران کرد.
درسال ۲۰۰۹، نیز سیلاب موجب کشته‌شدن ۱۲۰ نفر و* *بی‌خانمانی ۲۲ هزار نفر و
ویرانی ۸ هزار خانه شده بود… سالهاست که بودجه‌های میلیاردی اختصاص* *یافته
برای اجرای طرح‌های دولتی، توسط "مقامات مسئول" حیف و میل می‌شود… بنا بر یک
برآورد آماری در سال ۲۰۱۱، از ۳۰۰ طرح دولتی در دست اجرا، ۹۷ درصد آنها، بموقع
اجرا* *نشده و ۸۰ درصد آنها بیش از بودجه  در نظرگرفته‌شده، هزینه
برداشته‌است! چون اغلب”ناظران” این* *طرح‌ها* *از مقامات رسمی‌اند و باکی
ازحیف ‌و میل‌های  هنگفت سرمایه ی ملی ندارند.»*

اما آنچه را که این”ناظران” در اعماق این “آبگیر راکد” نمی‌بینند، چشمان
کاونده کارن الیوت هاوس، می‌بیند. او گسترش خطرخیز گسل‌ها و درآمیختن
ناگهانی سیلاب‌ها و فاضلاب‌ها را به تمثیل، هشدار می‌دهد. شاید به همین خاطر
بوده است که برژینسکی، به رهبران آینده عربستان توصیه اکید می‌کند که این
کتاب را بخوانند.

معضل بزرگ دیگری که گریبانگیر جامعه امروز عربستان است، مساله نسل جوان
است؛ یکی از چندین وچند گره‌ کوری که به شمشیر آل سعود گشوده نخواهد شد.
 نویسنده کتاب، تصویر جامع و مستندی از طیف‌های مختلف نسل جوان و مسائل آنها
با نگاهی به  پیشینه و بستر شکل‌گیری آن، ارائه می‌دهد و با نگرانی و بیم،
چشم‌اندازهای پرمخاطره آن را تصویر می‌کند؛


*«آهنگ شتابان افزایش جمعیت، فقر آموزش، اکراه مردان سعودی ازاشتغال به کارهای
تولیدی و خدماتی، محدودیت‌های اجتماعی برای اشتغال زنان، نازل بودن سطح دستمزد
کارگران خارجی،  وانعطاف‌ناپذیری ساختار اقتصادی- که با فساد مزمن و رایج عجین
شده‌است- موجب تنزل معیارهای زندگی و تشدید عوارض زیانبار بیکاری در میان
جوانان شده ‌است. بسیاری از جوانان احساس می‌کنند که آینده آنها به‌سرقت رفته
‌است…نوجوئی و نارضائی جوانان، ویژه این یا آن کشور نیست، اما در عربستان
سعودی مشکل جوانان ابعاد ویژه‌ای دارد. در کشوری که از نظر ترکیب سنی جمعیت،
یکی از جوان‌ترین کشورهای جهان است، سرخوردگی جوانان از خانواده و فراتر از آن
از مذهب و رژیم سعودی، روز به‌روز آشکارتر می‌شود و آبشخور این سرخوردگی و
گسست، احساس بیگانگی آنها نسبت به این مراجع اتوریته است. بنا به یک بررسی
آماری، ۳۱ درصد جوانانِ امروزِ عربستان سعودی برآنند که  معیارهای سنتی، دیگر
کهنه شده‌اند…ما جویای ارزش‌ها و ایده‌های مدرن هستیم. کوتاه‌سخن اینکه
اژدرمارِ کرخت و کم تحرک سعودی، برای هضم لقمه گلوگیر نسل جوان، روزهای سختی
در پیش دارد.»*


بنا به روایت نویسنده، واکنش‌های اعتراض‌آمیز نسل جوان امروز عربستان اشکال
گوناگونی دارد. برخی، نوجوئی خود را با نوع پوشاک و سرگرمی‌های مدرن و
مشغله‌های دنیای مجازی اینترنت و کسب آگاهی از منابع غیررسمی نشان می‌دهند.
شماری با قانون‌شکنی‌های شرعی و عرفی و روی‌آوری به الکل و مواد مخدر و خشونت
و سرقت، آزردگی و اعتراض خود را ابراز می‌کنند. بسیاری در اعتراض به “تجاوز
فرهنگی” مدرنیته به حریم اسلام، اسلام‌گرائی بنیادی را تنها حربه مبارزه علیه
رژیم و جامعه غرب‌زده سعودی می‌دانند. و اقلیتی از این اسلام‌گرایان افراطی
نیز به تروریسم روی‌می‌آورند… «*برای یک جامعه سنتی و محافظه‌کار مثل عربستان
سعودی، این گرایش‌ها به‌خودی‌خود، نوعی بدعت و انقلاب است. و نشانه و نمود آن،
همه جا محسوس است.»*



کارن هاوس بر نقش جوانان در عربستان تاکید دارد:


*«جامعه عربستان، جامعه‌ای ‌است با شکاف‌های عمیق ناشی از اختلاف‌های
قبیله‌ای ، محلی، مذهبی و تبعیض جنسی، که خط مشی خطای سران سعودی طی سالیان
سال، این شکاف‌ها را تشدید کرده‌است. و این شکاف‌های اجتماعی، امروز بیش از
همه، در نسل جوان تبلور یافته‌است. تداوم ثبات سیاسی رژیم آل سعود را اینک این
شکاف‌ها تهدید می‌کند. وکانون این تهدید، وضعیت جوانان امروز عربستان است…
اینترنت و نیروی آگاهی برآمده از آن، ممکن است بزرگ‌ترین تهدید برای رژیم
سعودی باشد، اما تنها عامل نیست. هرچه مردم عربستان بیشتر در معرض آگاهی قرار
می‌گیرند، سران سعودی بیشتر و بیشتر از این مدار دور می‌شوند.»* شاید این، مهم‌ترین عامل در تشدید شکاف میان مردم و رژیم سعودی باشد.



کارن هاوس در آغاز فصل یازدهم کتاب که به نقش عربستان سعودی در راه‌اندازی،
تجهیز و تقویت اسلام‌گرائی افراطی و تروریسم در منطقه، اختصاص دارد، می‌نویسد:
*«یک آبگیر راکد را پیش خود مجسم کنید که نامش عربستان سعودی‌است. با آب تیره
و تاری که چیزی را در آن نمی‌توان دید. سطح آب مملو از زباله است. پس‌داده‌ها
و عوارض جامعه‌ای کژکار و نابسامان؛ مردانی بیکار، زنانی سرخورده، جوانانی
خشمگین، تهیدستانی فراموش‌شده، آموزشی نازل و اقتصادی بی‌تحرک. اینها موانعی
هستند آشکار در برابر چشم سران سعودی. اما نوع دیگری از جذب‌ناشده‌ها و
پس‌داده‌های اجتماعی، زیر سطح آب شناورند، که برای رژیم، خطری بلاواسطه
ومستقیم‌اند، اینها تروریست‌های سعودی‌اند. همان دست‌پروردگان مورد تحسین و
حمایت آل سعود. همان‌ها که به اشاره سران سعودی، کفٌار را در راه خدا به قتل
می‌رساندند و اینک که تهدیدی برای خود رژیم  شده‌اند، تروریست‌های یاغی نام
گرفته‌اند. 
*آنها پس از رویداد ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، توجه جهانیان را برانگیخته‌اند.  اینکه ۱۵
تن از ۱۹ تروریست آن واقعه، سعودی‌های تحت رهبری القاعده بوده‌اند، همه را
شگفت‌زده کرد. اما ۱۱سپتامبر، آغاز کار تروریسم جهادگرای سعودی نبود. در
سالهای دهه ۸۰ ، هزاران جوان مذهبی سعودی به هم‌وطن خود، اسامه بن لادن برای
جهاد با کفار اشغالگرِ افغانستان(اتحادشوروی)، پیوسته بودند… طی بیش از سه
دهه اخیر، رژیم سعودی دست خشک‌اندیشانِ مذهبی را برای تدوین موازین حکومتی باز
گذاشت و جامعه را چنان در چنبره تعصب فروبست که جوانان، مفری برای صرف انرژی
و استعداد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود نیابند و از سر استیصال به “جهاد”  روی
آورند و در مجاهدان‌ِ چرب‌زبان و اغواگری چون بن‌لادن، مسیحای خود را بجویند.»*

 نویسنده در آخرین بخش‌های کتاب خود به ” سناریوی آل سعود” برای پرهیز و گریز
از هم‌سرنوشتی با دیکتاتورهای دیگر منطقه، می‌پردازد. سناریوئی که  به زبان
ساده می‌توان آن را صدقه دادن برای رفع بلا نامید. ملک عبدالله درسال ۲۰۱۱ ،
پس از تحولات تونس و مصر، به سرعت دست‌به‌کار شد.


«او ۱۳۰میلیارد دلار(به‌اندازه  ‌۸۵ درصد بودجه سالانه کشور)، در میان
گروههای اجتماعی مختلف که ناراضی بودند و یا بیم نارضائی‌شان می‌رفت، پخش کرد.
این مبلغ عمدتاً در اختیار گروههای مذهبی، نیروهای نظامی، دانشجویان و بیکاران
قرار گرفت. و بخشی از آن نیز صرف تامین مسکن* *شد.»* ارزیابی کارن هاوس از این
بذل و بخشش اضطراری این است:

«*در عربستان* *سعودیِ امروز، شاید بتوان با پول، مردم را منفعل کرد، اما
بعید است بتوان وفاداری آنها را خرید. و صد البته، امروز دیگر شاهد آن
گونه وفاداری که زمانی سکه‌های ملک عبدالعزیز در قبایل تابعه بر‌میانگیخت،
نخواهیم بود.»*

کارن هاوس، سرانجام، جایگاه امروزِعربستان سعودی در جهان را با اشاره به یک
تمثیل، در چند جمله خلاصه می‌کند:

«عربستان سعودی مثل یک بچه مدرسه‌ای پولدارِ نُنُر است که عزیز کرده معلم
است اما سعی می‌کند با خوش‌رقصی برای بچه‌قلدرهای مدرسه، وابستگی خود به معلم
را بپوشاند. ضمن آنکه به هر کاری دست می‌زند تا عزیزکرده معلم  به ‌نظر
نیاید،  اما از این هم می‌ترسد که مبادا معلم به خاطر معاشرت او با دوستان ناباب،
اورا مواخذه کند. درنتیجه، این موجود، نه احترامی برمی انگیزد و نه اعتمادی.»*

کتاب «درباره عربستان»، بازتاب گسترده‌ای در میان پژوهشگران، سیاستمداران و کارشناسان مسائل خاورمیانه داشته‌است.
برژینسکی درباره این کتاب نوشت: *کتابی است که باید رهبران آینده سعودی آن
را به دقت بخوانند. این کتاب، تضادهای اجتماعی عربستان و شکنندگی ساختار اجتماعی
و سیاسی آن را صریح و منصفانه بررسی می‌کند. کتابی است واقعاً مهم و بجا، که
می‌بایست نوشته می‌شد. *



نقش سیاسی آمریکا در منطقه خاورمیانه

نقش سیاسی آمریکا در منطقه خاورمیانه

سرویس بین الملل"فردا": سفیر سوریه در اردن از اسرار دیدار ملک عبدالله، پادشاه عربستان با جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده در ریاض پرده برداشته که پایگاه خبری سوری دام پرس آن را به طور کامل منتشر کرده است.

به گزارش این پایگاه خبری، دکتر بهجب سلیمان، سفیر سوریه در اردن اسرار دیدار ملک عبدالله، پادشاه عربستان با جان کری، وزیر امور خارجه امریکا در ریاض که در سرزمین حجاز انجام شد را فاش کرد، جزئیات این دیدار به این شرح است: 

در دیدار اخیری که جان کری، وزیر امور خارجه امریکا از منطقه داشته، تصمیم به سفر به عربستان سعودی در تاریخ 17/11/2013 بعد از سفر به مصر گرفت و در این سفر برای رهبران عربستانی روشن کرد که ایالات متحده مخالف رهبران جدید در مصر نیست و با آنها بر اساس روابط متمایز دو کشور برخورد می کند و سفرهای دو جانبه ای میان دو طرف در جریان است و به هیچ وجه بر خلاف تصور عربستان به فکر قطع رابطه با مصر نیست و این گونه نیست که ایالات متحده به سود اخوان المسلمین با حکومت جدید مصر مخالفت می کند. کری به محض ورود به عربستان سعودی مورد استقبال سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان در فرودگاه قرار گرفت و به همراه او به دیدار ملک عبدالله رفت. صحبت هایی که ملک عبدالله در حضور امیر سلمان، ولیعهد عربستان و امیر سعود و امیر مقرن و سفیر عربستان در امریکا و جمعی از مشاوران و معاونان کرد حاوی نکاتی به شرح زیر است. در این دیدار به تقاضای جان کری امیر بندر حضور نداشت.

1.
دیدار از ابتدا بسیار حاد و تند بود به گونه ای که ملک عبدالله بعد از خوشامدگویی به کری زبان به انتقاد می گشاید و مواضع ایالات متحده و سیاست های جدید آن در منطقه را آماج حملات انتقادآمیز خود قرار می دهد. وی به کری می گوید که اعتماد او و رهبران عربستان به ایالات متحده امریکا از زمانی که اتفاقات مصر رخ دادند، متزلزل شده است. امریکایی ها با سیاست های آنها در قبال مصر موافقت نکردند و هم پیمان مهم و استراتژیکشان در مصر (یعنی حسنی مبارک) را خیلی زود فروختند و به تلاش های عربستان از روز اول اعتنایی نکردند و هیچ کمکی به آرام شدن فضای داخلی مصر نکردند بلکه بر عکس مواضعشان به روشنی نشان داد که طرفدار تظاهرات مردم مصر علیه مبارک هستند. 1.امریکا به همین هم بسنده نکرد، وقتی که اخوان المسلمین در مصر به قدرت رسید از آنها حمایت کرد و بر حفظ آنها پافشاری کرد در حالی که آنها خطری استراتژیک و ترسناک بر منطقه هستند، ما در شورای همکاری خلیج فارس طرحی را ارائه دادیم که دوره حکومت شورای نظامی در مصر را تمدید می کرد تا این کشور به ثبات برسد و امور قبل از برگزاری هر گونه انتخاباتی در مصر آرام شود، اما متاسفانه پافشاری امریکا بر پایان فوری دوره شورای نظامی و برگزاری انتخابات بود با وجود اینکه همه نشانه ها حاکی از آن بود که اخوان المسلمین به عنوان یک سازمان قدیمی و منظم در مصر پیروز انتخابات می شود.

2.
ما به شما هشدار دادیم که نباید اخوان المسلمین قدرت را در مصر به دست بگیرد، مصر بزرگترین کشوری عربی برخوردار از قدرتی اساسی است که می تواند تغییرات کلی در منطقه ایجاد کند. اما متاسفانه یک بار دیگر هم شما جواب ما را ندادید و به نظرات ما هیچ توجهی نکردید.

3.
حوادث مصر مسلسل وار ادامه یافتند، در ابتدا به شما گفتیم که ملت مصر علیه مبارک است و شما هم گفتید که همواره با انتخاب ملتها هستید. اما وقتی که همان ملت مصر مرسی و انتخاب اخوان المسلمین را سرنگون کرد کنار اخوان المسلمین و مرسی ایستادید با این عنوان که مرسی از جانب ملت مصر انتخاب شده است در حالی که میلیونها نفر از مردم مصر را فراموش کردید که به خیابان ها آمدند که چندین برابر کسانی بودند که مرسی را انتخاب کرده بودند. (در طول صحبت مدت به مدت امیر سعود الفیصل بر میخواست و موضوعاتی را به اطلاع ملک عبدالله میرساند.)

4.
او همچنین گفت که عربستان ضربه بزرگی در حد یک آتشفشان یا زلزله خورد هنگامی که دید مواضع ایالات متحده در منطقه تا چه اندازه تردیدآمیز و متناقض است، هم زمان که به دنبال همراهی با ملت سوریه بودید و می گفتید که می خواهید به آنها کمک کنید مذاکراتی را هم با رهبران حکومت حاکم بر سوریه از طریق ایران و روسیه آغاز کردید که به حمله به این کشور پایان داد، این رفتار شما ما را در عربستان شوکه کرد در حالی که پیروزی بزرگی برای بشار اسد و حکومت او به ارمغان آورد در حالی که ما آخرین کسی بودیم که از وجود این مذاکرات مطلع شدیم.

5.
پیش از این اطلاعاتی به دست ما رسید که نشان می داد ایران و ایالات متحده مذاکرات عمیقی را در ارتباط با منطقه آغاز کرده اند، وقتی که از شما این مساله را جویا می شدیم به ما می گفتید که این حرف ها حرف رسانه ها است، هیچ چیز جدی ای میان ما نیست، مواضع ما در قبال ایران همچنان بر پایه برخورد با کشوری تروریستی است که از جریان های تروریستی حمایت می کند، این بار هم شوکه شدیم از این که دیدیم توافقی امریکایی – ایرانی به دست آمده و متاسفانه وقتی که هم بعضی کشورهای اروپایی از ما به عنوان یک طرف اساسی در این باره می پرسیدند، می گفتیم ما در جریان نیستیم و نمی دانیم.

6.
می خواهم آقای وزیر توضیح دهد که آیا عربستان سعودی از جمع هم پیمانان ایالات متحده امریکا خارج شده است؟ آیا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دیگر در زمره متحدان امریکا نیستند؟ آقای وزیر از شما می خواهم که به روشنی توضیح دهید که دارد چه اتفاقی می افتد و نظرات شما در قبال منطقه چیست، آیا همچنان هم پیمانیم یا ابزار هستیم؟! امیدوارم که بتوانم نظرات شمار را بفهمم و درک کنم که چرا مواضع امریکا در قبال سوریه تند و قاطع همانند مصر در دوران مبارک نیست؟

7.
بعد از آن جان کری شروع به صحبت می کند، در ابتدا از ملک عبدالله برای میزبانی و دیدار با او تشکر می کند و می گوید بسیار خوشحال و آسوده است که ملک عبدالله آن چه می خواست را گفت. او مطمئن است که ابدا هیچ اختلافی میان امریکا و عربستان وجود ندارد و اختلافات تنها در تاکتیک است نه در استراتژی ثابت میان دو طرف و گفت وگوهایی که اکنون صورت می گیرد مفید و سازنده باشد. و من خیلی دوست داشتم که حرف های شما را جناب پادشاه بشنوم و اکنون هم دوست دارم که شما به حرف های من گوش دهید.

9.
از ابتدا آغاز کنیم، مواضعی که شما تشریح کردید و گفتید گویی که نشان از تغییری در مواضع ایالات متحده در قبال هم پیمانان ما رخ داده ابدا صحیح نیست. جناب پادشاه ما از همان ابتدا طرفی اساسی با حکومت مبارک بودیم. خانم کلینتون که قبل از من وزیر بود، شما را لحظه به لحظه در جریان می گذاشت، ما نه حمایتمان را از مبارک قطع کردیم و نه آن طور که شما گفتید، او را فروختیم. وقتی که حوادث مصر شروع شدند، همه برآوردهایی که از دولت مصر به ما می رسید حاکی از کم اهمیت جلوه دادن حوادث بود، در این گزارش ها ما را به یاد حوادث انتفاضه 78 – 79 دوران سادات و این که چگونه مصر توانست آن حوادث را به سرعت آرام کند، می انداختند.

ما از تلاش های مصر تقدیر و آنها را ستایش کردیم و به آنها پیشنهاد دادیم که از قلع و قمع بکاهید و به حداقل مطالبات مطرح شده تا آن جا که ممکن است پاسخ دهید، به طور تصادفی ژنرال سامی عنان، رئیس سابق ستاد ارتش مصر به دیدن ما آمد و با او به گفت وگو نشستیم و به او پیشنهادهایی برای سرعت بخشیدن خروج مصر از بحران دادیم. وقتی که عنان مصر را ترک کرد به همراه او هئیت امریکایی بزرگی متشکل از فرماندهان پنتاگون و کارشناسان وزارت امور خارجه و سی آی ای رفتند تا در پایان دادن به بحران به دولت مصر کمک کنند، گفتیم باید مقر این هیئت قاهره باشد تا از نزدیک حوادث را دنبال کند. هیئت امریکایی به مصر رفت تا به حکومت آن کمک کند، ما از طریق این هیئت به رئیس جمهور مبارک و دولت او روز به روز و ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه پیشنهادهایی را می دادیم و او را برای چگونگی خروج از تگنا توجیه می کردیم اما مبارک در ابتدای امر به ما جواب می داد اما بعد از چند ساعت از توافقی که با او می کردیم شانه خالی می کرد.

10.
ما گفت وگوهای جدی و عمیقی را با فرماندهان ارتش مصر انجام دادیم، مواضع ارتش مصر روشن و قاطع بود، آنها می گفتند که از حوادثی که رخ می دهد خود را کنار نخواهند کشید و ارتش حتی یک سنگ ریزه علیه تظاهرکنندگان در خیابان استفاده نخواهد کرد، ارتش در قبال این بحران موضع بی طرفانه ای اتخاذ کرد و احساس کردیم که فرماندهان ارتش به حرکت موجود در خیابان ها و افکار عمومی مصر منعطف شده اند. طرح ها و گفت وگوهایمان را با مبارک و نظام او پیگیری کردیم و در ابتدا می توانستیم بحران را آرام کنیم و از آن خارج شویم اما دیدیم که مبارک خودش اقداماتی انجام می دهد که چالش برانگیز است، تا آن اندازه که ما تبدیل به کانال ارتباطی مبارک با ارتش در مصر شدیم به گونه ای که فرماندهان مصر از سیاست های مبارک سرخورده شده و از او ابراز انزجار می کردند. 
جناب پادشاه این را به شما بگویم که در دیداری که در وزارت دفاع انجام شد، هیئت امریکایی به دیدار الطنطاوی و عنان رفت و به اطلاع آنها رساند که مبارک باید بسیار بسیار چیزها را بدهد و باید فرصت ها را قبل از آن که از دست بروند، دریابد، افکار عمومی و شارع مصر همگی علیه مبارک متحد هستند، افکار عمومی مصری دو گروه نیستند که بگوییم یک گروه با مبارک است و گروهی دیگر علیه او که زمینه دخالت ارتش را مهیا می کند، ارتش مصر تنها زمانی می تواند راه میانه را در پیش بگیرد که یک گروه علیه گروه دیگر باشد در حالی که متاسفانه افکار عمومی مصر یکپارچه علیه مبارک بودند. تلاش کردیم که فرماندهان ارتش و سازمان های امنیتی برخی تصمیم ها را برای کاهش آن چه نزد افکار عمومی رخ می دهد، اتخاذ کنند، اما فرماندهان ارتش همه پیشنهادها را رد کردند و گفتند که توپ الآن در زمین رئیس جمهور مبارک است و اوست که باید کوتاه بیاید.

ما دیدارهای تنگاتنگی با همه مراکز قدرت در مصر داشتیم بدون این که از روند حوادث عقب بیفتیم و هر مرتبه نیز به سراغ رئیس جمهور اوباما می آمدیم تا در مواقعی معین خودش دخالت کند اما متاسفانه احساس کردیم که رئیس جمهور مبارک به ما جواب نمی دهد، بلکه بر عکس با ما دشمن شده است و برخی افراد به ویژه اطرافیان و بعضی افرادی که از این نظام سود می بردند او را علیه ما تحریک می کردند. مبارک بر سر برخی مواضع محدود با ما توافق می رسید اما تحت فشار نزدیکان و افراد فاسد دور و برش به سرعت زیر توافقاتش می زد، آنها نمی خواستند که او کوچکترین امتیازی بدهد چرا که می گفتند هر گونه تحرکی به مثابه سرعت بخشیدن به پایان همه چیز است و نباید هر گونه امتیازی داده شود. قضیه انتخاب عمر سلیمان به عنوان معاون رئیس جمهور را مدت ها پیش به او پیشنهاد دادیم، وقتی که در آلمان تحت عمل جراحی قرار گرفت و وضعیت جسمانی اش مناسب نبود، گفتیم که این کار را حتما انجام دهد. در ابتدا مبارک پیشنهاد ما را پذیرفت و گفت که به محض این که برگردد و درمان شود این کار را انجام می دهد اما هر بار پشت گوش انداخت و فرصت ها را از دست داد. بارها با رئیس جمهور اوباما و خانم کلینتون توافق کرد و ما هر بار منتظر انجام توافقی که شده بود، بودیم اما هر بار می دیدیم که او خلاف توافقات عمل می کند، در طول این مدت ما دائما در تماس مستقیم با فرماندهان ارتش بودیم.

11.
خلاصه اینکه همه با هم از آن وضعیت مصر خارج شدیم و فرماندهان ارتش نیز با ما همراه بودند. مبارک عاجز و ناتوان از اتخاذ هر گونه تصمیمی بود و این اطرافیانش بودند که برایش تصمیم می گرفتند، برای همین وقتی که این وضعیت را دیدیم کاخ سفید تصمیم گرفت که با حوادث و حرکت شارع در مصر مواضعش را هماهنگ کند. همه ما اصرار داشتیم که مصر کنترل خود را از دست ندهد و این امری خطرناک بود و این مساله سبب شد تا به سراغ نظرات فرماندهان ارتش برویم، ما تصمیم گیر نبودیم و اوضاع را ما مدیریت نمی کریم، با فرماندهان ارتش بر سر سلسله طرح هایی به توافق رسیدیم که از تعیین عمر سلیمان به عنوان عنوان رئیس جمهور آغاز می شد و بر تشکیل دولت قدرتمند و شامل و جامع تاکید داشت. لازم بود همه این برنامه ها توسط مبارک اجرا می شد نه ما. این اطرافیان مبارک بودند که مانع از این کار می شدند، آنها بر روی زمان حساب کرده بودند، می گفتند اینها ابرهای زودگذری است که خیلی زود سپری می شوند و در حال و هوای آن چه نزد افکار عمومی مصر رخ می داد، نبودند، دائما هم ما در مظان اتهام آنها بودیم، جناب پادشاه شما تصور کنید که چنین وضعیتی پیش آمده است و مبارک شخصا به وعده هایی که به شما داده است، عمل نمی کند، در این صورت چه می کنید؟ جناب پادشاه شما خودتان را جای ما بگذارید وقتی که می بینید که ارتش مصر و فرماندهان آن سیاست های مبارک را رد می کنند و با افکار عمومی مصر منعطف شده اند، انتظار دارید که چه کار کنیم؟ آیا ما از ما می خواهید که کماندوهایمان را به خیابان های قاهره بیاوریم و با ملت مصر بجنگند، آیا چنین کاری عاقلانه است؟ جناب پادشاه پیام ما روشن است ما همواره با دموکراسی و آزادی های مردمی هستیم، هر چه مردم انتخاب کنند از آن حمایت می کنیم، ما از انتخاب ملت مصر و رهبران آن استقبال کردیم و بر آن پافشاری کردیم، این ایدئولوژی، فرهنگ و زندگی ماست که همواره در امریکا دنبال کرده ایم و از دیگران می خواهیم در هر حالتی آن را پیگیری کنند و ادامه دهند.

12.
ا با اخوان المسلمین مصر همراه نشدیم مگر زمانی که ملت مصر با آنها همراه شدند، مخفی نمی کنیم که روابط ما با اخوان از دهه نود قرن گذشته آغاز شد و توسعه یافت. ما دنبال ایجاد اسلام سیاسی معتدل در واکنش به نیروهای تروریستی در منطقه بودیم و ما معتقد بودیم و همچنان هم بر این اعتقادیم که اخوان مسلمین یک جریان معتدل اسلامی است که می توانند از تندروهای اسلام گرایان تروریست پیشی بگیرند، اکنون با تعجب می بینم که شما از این رابطه ما با اخوان المسلمین شوکه شده اید در حالی که از ابتدا از طرح ما آگاه بودید. جناب پادشاه مبارک برای امریکا با اهمیت تر از شاه ایران نبود، وقتی که شاه ایران قدرت خود را از دست داد و حمایت افکار عمومی و مردم ایران را از دست داد ارتش ما به کمک او به ایران نرفت تا او را حفظ کند در حالی که می دانستیم بدیل آن در ایران دشمن ایالات متحده خواهد بود و به اسرائیل هشدار می دادیم که حمایت نظامی و امنیتی از شاه نکند، به آنها می گفتیم زمان شاه سپری شد و لازم است که شما آن دوران را پشت سر بگذارید. اسرائیلی ها حرف ما را گوش نکردند برای همین وقتی که انقلاب ایران به وقوع پیوست بعد از شاه علیه اسرائیل شد برای این که ذاتا خود را درگیر افکار عمومی ایران کرد، ما این کار را نکردیم ما در کشورها علیه مردم آن کشورها برنخواسته ایم، همه ما باید درک کنیم که این روزها می گذرند.

13.
جازه بدهید جناب پادشاه به همراه شما وارد پرونده سوریه شویم، از ابتدا از انقلاب سوریه حمایت کردیم و با رهبران آن دیدار کردیم، به بشار اسد گفتیم که برود و از مخالفان او حمایت کردیم، ما واقعا دوست داشتیم که معارضه و مخالفان در کوچه ها و خیابان ها باشند نه در کوه ها و دره ها. اما چه کسی عجله کرد و گفت که حکومت به زودی فرو می پاشد. با وجود این که نظر ما مخالف نظر شما بود، با نظرتان مخالفت نکردیم. با قدرت از مخالفان حمایت کردیم و به آنها سلاح دادیم و به آنها همه گونه فشار آوردیم تا با یکدیگر توافق کنند و به وحدت برسند هم زمان به حکومت سوریه نیز فشار آوردیم و تلاش کردیم که آن را منزوی کنیم، همه اینها برای حمایت از مخالفان سوری بود. اما آنچه به سوریه ضرر زد افزایش آشپزهای بحران سوریه بود، وقتی که دست پخت خراب شد همه چیز به هم ریخت، آن طور که خودتان هم می گویید، همه شدند رهبران مخالفان سوریه، هر کس برای خودش تصمیمی گرفت و هر کس برای خودش گروهی تشکیل داد اما متاسفانه همه با هم می جنگند. ما بر وحدت همگان اصرار داشتیم اما متاسفانه تلاش های ما شکست خورد، قطر فرمانده مخالفان شد، ترکیه هم همین طور، بعضی از شما هم همین طور، اسرائیل دماغش را بالا گرفت و به نظر ما در قبال سوریه توجه نکرد، اما با این حال قبول کرد که سکوت کند و کاری از پیش نبرد و فعلا هم توانسته است که از پس مشکلاتش در سوریه بر آید.

14.
از همان ابتدا به شما هشدار دادیم که ارتش سوریه در کنار حکومت است و نمی توان کودتای نظامی کرد ولی کسی به حرف ما گوش نکرد، علی رغم بی میلی مان به کودتای نظامی سر این مساله هم کمک های لازم را کردیم و مشاوره هایمان را دادیم، همیشه می گفتیم که مهمترین مسائلی که یک کشور را از بین می برد یا نگه می دارد، ارتش آن کشور است، از شما می پرسم ارتش سوریه در حال حاضر در کدام طرف ایستاده است. همه می دانستیم که حکومت بشار اسد با فرماندهان ارتش محصور شده و ایجاد شکاف در آنها بسیار سخت است اما برخی ها به ما اطلاعات اشتباه می دادند و می گفتند که ارتش اعتمادش را به بشار از دست خواهد داد، فقط مساله چند روز است و بعضی حتی صحبت از چند ساعت زدند.

15. جناب پادشاه برایتان قصه ای را می گویم که یک بار برای ما اتفاق افتاد، امیر سابق قطر یک بار با عجله با ما تماس گرفت و از ما خواست که با رئیس جمهور اوباما تلفنی صحبت کند، گفت که اطلاعات مهمی دارد که باید فورا به اطلاع او برساند، زمان نیمه شب به وقت ایالات متحده بود و رئیس جمهور خوابیده بود، پافشاری امیر قطر برای صحبت کردن با رئیس جمهور باعث شد تا مشاورانش او را از خواب بیدار کنند. امیر قطر این خبر را به اطلاع رئیس جمهور اوباما رساند که: ریاض حجاب، نخست وزیر سوریه تا چند ساعت دیگر به دفتر نخست وزیری می رود تا با برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی جدایی خود را از حکومت اسد و حمایت از انقلاب را اعلام کند، این در حالی بود که همزمان ارتش سوریه در حال پیشروی و تصرف مناطق از دست رفته بویژه در شهرهای بزرگ بود. او گفت که توافقی میان فرماندهان ارتش و فرماندهان انقلاب حاصل شده که به بشار اسد پیام و فرصت دهند تا فلان قدر زمان در اختیار دارد و می تواند سوریه را ترک کند، ما قطری ها اصرار داریم این اتفاق بیفد برای اینکه بعضیها در سوریه خواستار دستگیری و کشتن رئیس جمهور هستند و نمی خواهند که او سوریه را ترک کند. امیر قطر همچنین به رئیس جمهور اوباما گفت که همه اینها اتفاق خواهد افتاد و فقط چند ساعت زمان می برد.

رئیس جمهور اوباما مشاورانش را صدا زد و موضوع را با آنها در میان گذاشت و از آنها خواست که تیم تلویزیونی مستقر در ترکیه فورا دست به کار شده و به سوریه برود و همراه با حوادث در آن جا باشد. اما ساعت ها و ساعت ها منتظر شدیم اما هیچ اتفاقی در سوریه نیفتاد تا این که در ساعت های پایانی شب ناگهان اردنی ها از ما خواستند که از طریق ماهوراه پیگیری کنیم که ریاض حجاب کجاست، اردنی ها به ما گفتند که او در حال آمدن نزد آنها است اما هنوز نرسیده و ممکن است دستگیر یا کشته شده باشد، بعد از چند ساعت مشخص شد که ریاض حجاب از خاک سوریه خارج شده و وارد خاک اردن شده در حالی که لباس زنانه پوشیده است، این همه چیزی بود که اتفاق افتاد، جناب پادشاه. آیا جناب پادشاه می دانید که قطری ها قبل از آن که این مساله را به ما بگویند به اسرائیلی ها گفته بودند، آیا به شما چیزی گفته بودند؟ ما با اردن تماس گرفتیم تا ببینیم حقیقت ماجرا چیست، اردنی ها به ما گفتند که از این موضوع خبر ندارند و هیچ تغییر مهمی در سوریه و حرکت ارتش آن مشاهده نکرده اند. این همه چیزی است که در سوریه می افتد، جناب پادشاه، سوریه با رویاهای رنگین و تخیلات و توهمات از دست رفت و بزرگترین بازنده نیز تا الآن ملت سوریه بوده است.

16.
جناب پادشاه وارد جزئیات مهم این موضوع هم بشویم، امیر بندر به ما اطلاع داد که مثل قطر نیست و از ما دو یا سه ماه فرصت خواست تا به بحران سوریه پایان دهد، به او این فرصت را دادیم و تسهیلات در اختیارش قرار دادیم و همه متحدانمان را برایش بسیج کردیم، در حالی که خوب میدانستیم که غیرممکن است که او هم بتواند کاری کند. اطلاعات و مطالعات و تحقیقات ما نشان میدهد که قدرت بشار اسد روز به روز بیشتر میشود و اعتماد دیگران را روز به روز بیشتر جلب می کند. 

17.
مساله در مصر دقیقا همان چیزی نیست که در سوریه است. ملت مصر همگی علیه مبارک بودند و ارتش هم پشت او را خالی کرد، اما اوضاع در سوریه کاملا فرق می کند، بشار طرفداران پر و پا قرصی دارد و اکثریت رهبران سوری با او هستند و نزد مردم و افکار عمومی سوریه صاحب وزنه و قدرتی است، همچنین هم پیمانان منطقه ای و بین المللی ای دارد که به هیچ وجه قصد رها کردن او را ندارند برای این که از خودشان دفاع می کنند. جناب پادشاه لازم است که واقعیت را آن طور که هست ببینید، ما بیشتر از شما دشمن حکومت بشار اسد هستیم اما ما واقعیت را می بینیم و لازم است که روزی نرسد که بخواهیم صدها نفر از ملت سوری را بدون فکر قربانی کنیم. آن چه که از راه نظامی نتوانستیم به دست آوریم باید از راه مذاکره به دست آوریم و همه ما هم به دنبال آن هستیم، جناب پادشاه نشست ژنو برگزار خواهد شد چه شما شرکت کنید چه شرکت نکنید اما تاکید می کنم که حضور شما مهم است و می تواند عنصری فعال در کاهش دستاوردهای حکومت اسد باشد.

18.
همه در دنیا بر اهمیت نشست ژنو 2 واقف هستند و من الآن می گویم که دو یا سه ماه تا زمان برگزاری آن کنفرانس فرصت دارید که هر کار خواستید بکنید، اگر توانستید چیزی به دست آورید خوب این اتفاق بزرگی است، ما می خواهیم بشار اسد در حالی به ژنو 2 برسد که شکست خورده و از پا در آمده باشد اما ژنو 2 باید برگزار شود. 

19. جناب پادشاه اجماعی نزد ما در سیاست امریکا در حال حاضر حاصل شده و آن دوری از کشتار در هر جای ممکن است و استفاده از دیپلماسی و گفت و گو تا آنجا که می شود برای رسیدن به راه حل ها است. ما با ایران هم گفت وگو میکنیم و با آن به توافق خواهیم رسید و به شما هم بگویم که توافق با ایران تقریبا آماده است و مصالح عربستان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز در ضمن این گفت و گوها و در چارچوب این توافقات است و لازم است که شما شریک آنچه در منطقه رخ میدهد، باشید، بر روی تخیلات عده ای حساب نکنید، قطار راه خودش را می رود و هیچ قدرتی هم نمیتواند جلوی رفتنش را بگیرد. از شما خواهش می کنم که به توصیه های ما گوش کنید دیگر تصمیم آخر با شما است. در پایان از میهمانی دست و دلبازانه شما سپاسگذارم و جناب پادشاه مراتب احترام و تقدیر ما در کاخ سفید و رئیس جمهور اوباما را پذیرا باشید، در تماس دائم با شما خواهیم ماند.
منبع: دیپلماسی ایرانی


زندگی ابدی! افسانه یا واقعیت؟

زندگی ابدی! افسانه یا واقعیت؟

استیون هاوکینگ، کیهانشناس برجسته و دانشمند سرشناس بریتانیایی، در حاشیه اکران فیلم مستندی درباره زندگی خود گفت که حیات پس از مرگ افسانه است؛ وی در عین حال زندگی ابدی بشر را از طریق کپی کردن مغز بر روی رایانه ممکن دانست.

نویسنده کتاب «تاریخچه مختصر زمان» در ادامه با طرح موضوع امکان زندگی ابدی بشر به کمک علم افزود: «فکر می کنم مغز مانند یک برنامه در ذهن است که آن نیز شبیه به رایانه عمل می کند. از این رو، از دیدگاه نظری این امکان وجود دارد که مغز را روی رایانه کپی کرد و نوعی از زندگی پس از مرگ را به وجود آورد
هاوکینگ در عین حال اذعان کرد که چنین چیزی هم اینک «ورای توانایی ها و وسعت [کنونی] دانش بشری است.» وی همچنین تصریح کرد که "در تمام طول عُمرم با تهدید مرگ زودرس زندگی کرده ام، برای همین از اتلاف وقت بیزارم"
در فیلم مستند «هاوکینگ» که روایتگر داستان زندگی این کیهانشناس و فیزیکدان نظری است، وی میگوید که از مرگ نمیهراسد. هاوکینگ پس از اولین نمایش فیلم در سخنان خود با اشاره به موضوع مرگ و تلقی خود از نیستی و عدم گفت که حیات پس از مرگ افسانه ای برای مردمانی است که "از تاریکی میترسند".

روشنگری:
آقای هاوکینگ سال گذشته نیز خدا را انکار کرده بود که نه از سوی خداباوران در هیأت دین بلکه از سوی خداباوران دانشمندان پاسخ او داده شد. زندگی او مصداق این مثال است که خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری. ولی وی قدر این رحمت خداوندی را ندانسته و در سرانه پیری پای خویش را فراتر از طبیعت نهاده و به ماوراء طبیعت به گونه ای وارد شده که موجب افسوس میشود. 
وی به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد ولی از آنجا که چنین اعتقادی به پوچگرایی و نیهیلیزم ختم میشود راه چاره ای اندیشیده و چیزی گفته و راهی پیشنهاد کرده که از یک دانشمند بعید به نظر میرسد: کپی کردن مغز بر روی رایانه!!

چنین سخنی از یک دانشمند و در این عصر که دانشمندان به کلونینگ دست یافته اند و توانسته اند حیوانهایی را شبیه سازی کنند و اگر اخلاق جامعه جهانی به آنان اجازه داده بود میتوانستند انسان را نیز شبیه سازی کنند و معتقدند حتا میتوان با دی ان آی یک موجود مرده همان موجود را بازسازی کرد چنین سخنی بی معنا و مفهوم است.

به نقل قرآن کریم اعتقاد به رستاخیز از سوی کافران نفی میشده و با برگرفتن یک تکه استخوان و نشان دادن به پیامبر اکرم میپرسیدند چه کسی میتواند این استخوانهای پوسیده را دوباره زنده کند؟ اما در این دوران دانشمندان با روش کلونینگ به کافران تمام اعصار و قرون آموختند که بله از دی ان آی همان استخوان پوسیده ما میتوانیم صاحب آن استخوان را بازسازی کنیم. 
از سوی دیگر مغز آدمی به اعتقاد دانشمندان در چهل سال پیش(نه اکنون که دانش پیشرفت بیشتری کرده) چنان پیچیده و دارای قدرت بسیار شگفت انگیزی است که هیچگاه نمیتوان مکانیزم عملکرد آن را با عملکرد چندین رایانه بسیار پرقدرت و سریع مقایسه کرد.
اگر روش پیشنهادی هاوکینگ متصور باشد کامپیوترش را هم باید خداوند درست کند نه انسان.

پس هاوکینگ بر چه مبنایی این اظهارنظر نامعقول و غیرعلمی را بیان داشته است؟

هشتم مهرماه 92- احمد شماع زاده 

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(25)

انحراف حاکمان مسلمان از سیره محمدی(ص):
حکمان در ایران اسلامی! در زمینه های مختلف از جمله با ترویج بداخلاقی و نسبت دادن تهمت و افتراء به مخلفان خود از سیره محمدی به شدت دور شده اند و حاکمان در عربستان(مدعی اسلام با پرچمی به رنگ سبز و با تزیین شعار اسلام) از سیره و سنت رسول اکرم(ص) در زمینه های مختلف منحرف شده اند از جمله:
در عربستان سعودی هیچ‌گاه، بی‌سوادی عار نبوده‌است. چه سرمشقی مهم‌تر از خودِ محمد، که نه خواندن می‌دانست و نه نوشتن. جبرئیل، حدود بیست سال وحی مُنزَل را بر او می‌خواند و او آن را تکرار می‌کرد و سپس به‌گوش پیروان خود می‌رساند. مثال محمد؛ شنیدن و تکرارکردن، محورکُلِ
آموزش در عربستان سعودی است.
از کتاب درباره عربستان سعودی(On Saudi Arabia) نوشته خانم کارن الیوت هاوس
و این در حالی است که در سیره محمدی آمده است که:
آن حضرت اسرای جنگی را آنگاه که ده نفر از مسلمانان را خواندن و نوشتن میآموختند آزاد میکرد.
و یا میفرمود مدادالعلماء افضل من دماء الشهداء(قلم دانشمندان از خون شهیدان بالاتر است.)
و یا فرموده است:
اطلبواالعلم ولو بالصین(دانش را فراگیرید هرچند در دورترین نقاط زمین همچون چین باشد.)
و نیز طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه(دانشجویی بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.)


مسلمانان کجا و محمد(ص) کجا!!!؟

یادداشت یعنی به یاد داشته باش!(24)

از کتاب درباره عربستان سعودی(On Saudi Arabia) نوشته خانم کارن الیوت هاوس:
در سال ۲۰۰۲، اقدام ننگ‌آمیز پلیس شرع(مطوٌعه) عربستان سعودی، موجب مرگ چهارده دختر در
آتش‌سوزی یک مدرسه شد. پلیس شرع مانع خروج دخترانی شد که سرآسیمه از بیم آتش
به بیرون می‌گریختند. آنها به زور به داخل مدرسه بازگردانده شدند و در آتش سوختند. چون هنگام فرار، حجاب کامل نداشتند!!!
امان از جهالت و نادانی آنگاه که دست در دست حماقت و ابلهی نیز نهد!!
یعنی آنگاه که به جای مغز و محتوای اسلام به پوسته و ظاهر آن عمل شود.