Monday, January 5, 2015

دوران طلایی اینکا



INCA
پیشرفتهای علمی جنیان زمینه ساز تمدن اینکاها

از زمستان سال 1370 تا بهار 1371(از روز شانزدهم ژانویه تا دوازدهم آوریل 1992) در سالن چشمه نمایشگاه اور(Eur)  رم- ایتالیا اشیاء به دست آمده از تمدن آمریکای لاتین و در اصل پیشینه تمدن اینکاها به نمایش گذاشته شده بود. گزارش این نمایشگاه در ماهنامه مساجرو دی سنت آنتونیو(پیام سنت آنتونی Messaggero di Sant Anonio) واتیکان مورخ فوریه 1992 آمده است.
توفیقی دست داد تا از آن اشیاء باستانی که با مطالعاتم در زمینه انسانشناسی(البته همراه با جنشناسی که انسانشناسی بدون جنشناسی به بیراهه رفتن است.) همخوانی داشت بازدید کنم. در آن نمایشگاه مجسمه هایی سفالین را دیدم که تأییدی بود بر اینکه آمریکای لاتین از پیش از تاریخ مقر و مأمن جنیان بوده و آنان به فضا میرفته اند. معتقد بوده و هستم که خطوط و طرحهای منقوش بر زمین در ابعاد وسیع مانند مرغ زرین بال نودمتری تمدن نازکا(Nazca) برای دیدن از بالا بوده و آنجا گونه ای فرودگاه بوده است. (این مطلب را به تفصیل در جایگاه جنیان و آدمیان در سیر تکاملی انسان که در محیط وب موجود است آورده ام: ttps://www.academia.edu/7504034/).

در این نمایشگاه یکی از سرهای سفالین کلاه یا سرپوش ویژه ای دارد که مجهز به گیرنده ای با دیشی کوچک همراه با رابطی حلزونی شکل(به عنوان کلکتور یا ال. ام. بی.) برای انتقال امواج صوتی گرفته شده به گوش است و به گوش سمت راست متصل است. این مجسمه به لحاظ اینکه هنرمند توانسته است حالت شنود و به گوش ایستادن را به خوبی در چهره و بویژه در چشمهای مجسمه نشان دهد کاری هنری و بسیار شگفت انگیز است!!
این نیز یکی از ویژگیهای جنیان است که قرآن کریم در سوره جن میفرماید: جنیان در پایگاههای فضائی خود به شنود مینشسته اند و وحی را استراق سمع میکرده اند ولی همزمان با نزول قرآن از این کار منع شده اند. (این مطلب را نیز به تفصیل در جن موجودی که از نو باید شناخت آورده ام:
https://www.academia.edu/7112874/

تمدن موچیکا(Mochica) که برگرفته از نام خاندانی مشهور از این تمدن است از یک قرن پیش از میلاد تا قرن هفتم میلادی برقرار بوده است. یعنی درست همزمان با تاریخ  نزول قرآن کریم که آنان از استراق سمع محروم شده اند و به تبع آن تمدنشان رو به انحطاط رفته است!
متأسفانه گزارشگر این ماهنامه مانند برخی دیگر این آثار را تنها از جنبه هنری نگاه میکنند و چون از باستانشناسی قرآنی آگاهی ندارند نمیتوانند پیرامون این گونه عجائب و شگفتیهای دنیای کهن نظری درست یا نزدیک به حقیقت ارائه دهند. همچنانکه بسیاری از باستانشناسان آثار تمدن نازکا را که آن تمدن نیز در اوائل قرن هفتم میلادی رو به انقراض گذاشته به خدایان(عنوان جنها در زبان باستانشناسان و بویژه اریک فون دنیکن) و مراسم عبادی نسبت میدهند و تنها برخی از آنان به فرودگاه بودن آنجا اشاره دارند.
گفتنی است پس از این گزارش مقاله ای خواهد آمد که تاریخ اینکاها را با ابعاد و ویژگیهای دیگری نشان میدهد. این مقاله گذشته از اینکه شناخت ما را از اینکاها بیشتر میکند ما را به شباهتهایی که میان آنان و جنها وجود داشته رهنمون میسازد و بدین ترتیب یک گام دیگر به هدف نزدیکتر میشویم:

جنها زمینه ساز تمدن اینکاها و(احتمالا با دگرگونیهایی در طول تاریخ) از نسل آنها هستند.

متن گزارش نمایشگاه در ماهنامه یادشده(متأسفانه بدون تصویرهای جالبی که یکی از آنها همان سر دیشدار است) را که با همکاری خانم سیلویا کورتزو(مترجم سفارت) ترجمه کرده ام میتوانید در زیر بخوانید.

 آذر نودوسه(سوم ژانویه 2015)- احمد شماع زاده
*****

تمدن اینکاها در سرزمین وسیعی شامل شیلی- بولیوی- برزیل- کلمبیا و اکوادور کنونی شکل گرفت. در حقیقت هنگامی که واسکو نونز د بالبوا(Vasco Nunez de Balboa) اولین اروپایی در سال 1513 به این سرزمین رسید و از این تمدن با خبر شد عنوان پرو به خود گرفت. وی که از ثروتمندی این تمدن شگفتزده شده بود پس از بازگشت این موضوع را با هموطنان خود در میان گذاشت و طمع همه را برای تصاحب این تمدن ثروتمند برانگیخت! 
در سال 1523 پاسکوال د آندوگویا(Pascual de Andogoya) کوشید آن سلطنت را فتح کند ولی موفق نشد. دو سال بعد دو سرباز عادی به نامهای پیتزارو و آلماگرو انجمنی را تأسیس کردند که هدفش فتح پرو بود. پروژه آنها نیز شکست خورد.
پس از آن به منظور از سرگیری کوششهای انجام گرفته برای تسخیر پرو آن دو سرباز با کمک مالی کشیش لوک(Luque) به تومبس(Tumbes) (شهری که اکنون در قلمرو پرو و اکوادور است) رفتند تا از اوضاع و اخبار سلطنت اینکاها باخبر شوند(یعنی برای تجسس و جاسوسی). آنان متوجه شدند که میان دو برادر هاتاهوالپا و هواسکار بر سر تصاحب پادشاهی پدر اختلاف افتاده است. (به همین دلیل سیاست انگلیس این پیر استعمار این شعار بوده است که: ‌تفرقه بیانداز و حکومت کن- Divide and Rule)  در سال 1531 این دو سرباز سابق با حمایت کارل پنجم پادشاه اسپانیا(که به پیتزارو عنوان استاندار داده بود) همراه با یکصدوهشتاد پیاده نظام و 27 سواره نظام عازم آن سرزمین شدند و به سادگی همه را به خاک و خون کشیدند!!
در سال 1532 پیتزارو به کایامارکا رسید و در آنجا اشرافیونی که همراه هاتاهوالپا به ملاقات او آمده بودند و نیز خود هاتاهوالپا را به اسارت گرفت و غنائم بسیاری را به دست آورد. زیرا هاتاهوالپا برای اینکه آزاد شود مقدار بسیارزیادی طلا را که جمع کرده بود به وی داد. بدین ترتیب تمدن اینکاها به پایان رسید.
*****
هنگامی که اولین اقوام در این سرزمین مستقر شدند به حدود پانزده هزار سال پیش از میلاد میرسد.(باز هم تأییدی است بر نظری که در مقاله جایگاه جنیان و آدمیان... پیرامون زمان آفرینش جن و آدم آورده ام.) در این منطقه دو هزار سال پیش از میلاد به دوره سفال مشهور است. در آن زمان با حیوانات وحشی میجنگیدند و در برخی مقاطع تاریخی آنها را رام میکردند. همزمان با اهلی کردن حیوانات کشاورزی را نیز آموختند.
اولین طلیعه تمدن در این منطقه در اولین هزاره پیش از میلاد و در اطراف شاوین د هوانتار (Chavin de Huantar) که مرکزی مذهبی بوده و در ارتفاع سه هزارمتری از سطح دریا قرار داشته به وجود آمده است. میتوان گفت تمدن شاوین مهد دیگر تمدنهای این منطقه است.

در زمانی که کشت ذرت آغاز شده بود موجود وحشتاکی از گونه درندگان وجود داشت که به عقیده آنان موجب برکت کشت ذرت میشد.(همانگونه که در نمایشگاه آثاری از فرهنگ شاوین وجود دارد.)
میان سالهای دویست پیش از میلاد و ششصد پس از میلاد نقش وحدتبخش تمدن شاوین کمرنگ شده و فرهنگهای منطقه ای بسیار پیشرفته ای به وجود آمده بود. این پیشرفت نتیجه توسعه کشاورزی بود. در این زمان اولین شهرها که توسط طبقه روحانی و نظامی اداره میشدند به وجود آمدند که موجب رشد صنایع دستی و بازرگانی شد. خاندانهای ثروتمند در  برخی از این شهرها توانستند قدرت را به دست آورند. همانند خاندان موچه(Moche) در ساحل جنوبی و نازکا(Nazca) در منطقه جنوب مرکزی. هنر در این فرهنگها پیشرفت بسیاری کرد. همان گونه که در نمایشگاه نشان داده شده است. مانند گلدان با صورت یک فرد. (خواننده متوجه میشود که گزارشگر به پیروی از باستانشناسان به مجسمه سر دیگری که بالای آن یک لوله نیمدایره که بالای آن لوله چیزی شبیه دودکش قرار دارد اشاره میکند آنهم تنها از نظر هنر مجسمه سازی!! و تصورش این است که آن لوله نوعی گلدان است! ولی به سری که با دیش همراه است و بسیار شگفت انگیز است حتا اشاره ای نمیکند زیرا از تفسیر و تعبیر آن ناتوان است!)

فرهنگهای محلی دیگری مانند پاراکاس- ویکوس- گالیناتسو و ریکوای وجود داشت که از ریکوای آثار نادر سنگی در نمایشگاه وجوددارد. نازکائیها بر روی زمین خطوط مرموزی را کشیده اند که احتمالاً بخشی از یک تقویم ویژه است. مدتها برخی باستانشناسان تصور میکردند که این خطوط محل بر زمین نشستن سفینه های فضائی است.(باز هم خواننده متوجه میشود که گزارشگر با یک ژست عاقل اندر سفیه نظر باستانشناسانی را که معتقدند این نقشهایی که تنها از بالا قابل دیدن است یک فرودگاه است را رد میکند و نظری میدهد- احتمالاً بخشی از یک تقویم ویژه!- که به هیچ روی قابل توجیه نیست!)

در نمایشگاه چند مجسمه سنگی استوانه ای شکل(stele) از پوکارا(Pukara) که مرکزی تجاری- مذهبی در کنار دریاچه تیتیکاکا(Titicaca) بوده وجود دارد. در پوکارا سفالگری رواج داشته و روی سفالها نقاشی میشده است. این نقاشیها به تمدن بعدی که در اطراف شهر تیواناکو(Tiwanaku یعنی شهر مقدس معروف آن زمان) در بولیوی کنونی شکل گرفته بود انتقال یافته است.
تمدن تیواناکو که در قرن هفتم میلادی در اطراف دریاچه تیتیکاکا و در تمام سرزمین پرو بویژه بخش شمالی آن گسترش یافته بود با فرهنگ نازکا درآمیخت و فرهنگی نو رشد کرد که واری(Wari) نام داشت و مرکز آن منطقه ای در نزدیکی شهر کنونی آیاکوچو(Ayacucho) است.
چون این مردم جنگجو بودند به سرعت بخش بزرگی از سرزمین پرو را فتح کردند و به سرعت هم سقوط کردند.(در نمایشگاه ظروف رنگینی که آنان برای خوردن آبجو ذرت ساخته بودند وجود دارد.) پس از آنان فرهنگهای محلی دیگری به وجود آمد از جمله پادشاهی شیمو(Chimu) در ساحل شمالی که مرکز آن شانکان(Chancan) با پنجاه هزار سکنه بود. از آثار به جا مانده از آنان پیداست این پادشاهی بسیار ثروتمند بوده است.
***** 

در قرن پانزدهم اینکاها حضور یافتند. آنان در طول یک قرن یعنی از سال 1450 تا 1532 یکی از بزرگترین سلطنتهای دوران پیش از کشف آمریکا را تشکیل دادند. به همت نهمین شاه این سلسله یعنی پاچاکوتی(Pachacuti) رشد و گسترش تمدن اینکا آغاز شد. پسرانش یوپانکی(Yupanqui) و کاپاک(Capac) فتوحاتی داشتند و روی هم رفته چهار هزار کیلومتر از اکوادر تا شیلی مرکزی را  فتح کردند. اما آثار تمدن اینکا به جاهای دیگری مانند ساحل آتلانتیک برزیل نیز رسید.
همان گونه که گفتیم پسران کاپاک یعنی هاتاهوالپا و هواسکار پس از مرگ کاپاک دشمن یکدیگر شدند و در پایان هاتاهوالپا پیروز شد ولی آن هنگام که به پیروزی رسید پیتزارو در حال رسیدن بود. اینکاها جنگجویان خوبی بودند و پشتکار بسیار داشتند. در نتیجه هنگامی که اسپانیائیها رسیدند وضع اقتصادی این امپراتوری عالی بود. اقتصاد بر پایه کشاورزی بود. البته وسایل کشاورزی خیلی پیشرفته نبود اما سیستم آبیاری پیشرفته ای داشتند. اینکاها توانستند صنایع دستی بسیار جالبی داشته باشند که البته به پایه صنایع دستی و هنری فرهنگهای نازکا و موچیکا که به اوج خود رسیده بودند نمیرسید.

ویژگیهای سفالکاریهای نازکا: آنان نسبت به رنگها احساسات رقیقی داشتند و بر روی سفالها- گل- پرنده و صورت نیز میکشیدند.
ویژگیهای سفالکاری موچیکا: آنان از رنگ بسیار بهره میگرفتند. گلدانها با چهره انسان نقاشی میشده و همه طبقات اجتماعی: نظامیان- روحانیون و جادوگران خیلی دقیق به تصویر در میآمده اند. حتا جای زخمها و نقص عضوها نقاشی میشده است.

در این نمایشگاه 350 اثر که از حدود سی موزه در پرو- آمریکای شمالی و اروپا گراوری شده به نمایش گذاشته شده است.
برای واژه اینکا معناهای زیادی آورده اند که یکی از آنها شاه است.

INCA
دوران طلایی اینکا
هفته نامه ایتالیایی سولیاتوی(Svegliatevi)- 22 ژانویه 1992
مترجم: زمانی
تهیه کننده و ویرایشگر : احمد شماع زاده

اینکاها و تمدنشان همواره موجب شگفتی کاشفان- تاریخدانان- و خوانندگان کتابهای تاریخی شده است. ثروت فراوان و خالص آنان یعنی طلا و نقره توسط تسخیرکنندگان اسپانیایی ربوده شد و موجب دگرگونی در سیستم اقتصادی اروپا شد! شاهکارهای مهندسی آنان همچون شهرک ماچو پیچو(Machu Picchu)- قلعه ساکساهوامان(Sacsahuaman) واقع در ارگ سلطنتی کوزکو (Cuzco) و سیستم عالی آبیاری دلیلی بر رشد تکنولوژیک اینکاهاست. برخی از مردم عقیده دارند که در میان مردمان اینکا دزدی- تنبلی و عادتهای ناپسند وجود نداشته است. به هر روی اینکه یک حکومت توانسته بود قبایل بیشماری را که بیشترشان در نقاط دورافتاده و بلند کوهستانی زندگی میکردند در زیر یک چتر حکومتی قراردهد موجب شگفتی است!!

اسرار آمیز بودن ریشه اینکاها
اینکاها چه کسانی بودند؟ از کجا آمده بودند؟ چه چیزی موجب سقوط این امپراتوری توانمند شد؟
در واقع هیچکس نمیداند اینکاها از کجا آمده اند.(این نیز دلیلی است بر نظر ویرایشگر) برخیها متوجه شباهت آنان با مصریان کهن شده اند. پیشوای اینکا درست مانند فرعون به عنوان پسر خدای آفتاب مورد ستایش قرار میگرفت. او نیز برای پاک نگهداشتن خون اشرافی با خواهر خود ازدواج میکرد. برخی از پرستشها و انجام مراسم مذهبی شان درست همانند مصریان بود. کشتیهای اینکاها نیز که زمانی بر روی دریاچه تیتیکاکا(Titicaca) حرکت میکردند شباهت بسیاری با کشتیهای مصری داشتند که از چوب بامبو ساخته شده بودند. اما با وجود اینهمه شباهت تفاوتهای بسیاری نیز داشتند. به همین دلیل درباره ریشه آنان که از مصریها گرفته شده باشد تردیدهای زیادی وجوددارد.

نظری پذیرفتنی تر: نسل باقیمانده از ساکنان قاره مفقود شده آتلانتیس که که به زیر آبهای اقیانوس اتلس فرونشسته و همانان سازندگان اهرام مصر بوده اند فرهنگ خود را از سویی به مصریان و از سوی دیگر به اینکاها منتقل کرده بودند. آنان که از نظر ماهوی جن بوده اند و چندین هزار سال بر فرهنگ و تمدن انسان تقدم داشته اند هم فرهنگ و آثار شگفت خود را به قاره آفریقا منتقل کرده اند و هم به قاره آمریکا. صنایع شگفتی آفرین آنان محدود به مصر و اهرام آن نمیشود بلکه بسیاری از مناطق قاره آفریقا از جمله تامیلی نئاجر نیجریه شگفتیهای بسیار زیادی را در بر دارند. شگفتیهای قاره آمریکا نیز محدود به پرو و قوم اینکا نمیشود. نباید اقوامی همچون آزتکها را از یاد برد.

ادامه مقاله:
بر اساس یکی از افسانه های اینکا- اینکاهای نخستین از یک سیل بزرگ نجات یافته بودند. در کتابی که درباره جامعه اینکاها نوشته شده میخوانیم که: تمام مردمانی که در دامنه کوههای آند(سلسله کوههای آمریکای جنوبی)  زندگی میکنند از سیلی یادمیکنند که تمام کره زمین را دربرگرفته بود. طبق افسانه دیگری از اینکاها تمام موجودات زنده در سیل از میان رفتند. افسانه دیگری از افرادی یاد میکند که با پنهان شدن درغاری واقع در کوهی بلند از سیل نجات یافتند و دوباره به توالد و تناسل پرداختند. این داستان با داستان توفان و سیل نوح در انجیل شباهتهای بسیاری دارد. طبق نوشته انجیل اجداد اینکاها پس از اختلاط زبانها در بابل به آمریکای جنوبی رفتند. سفر آفرینش سوره یازده- آیات یک تا نه.

روشنگری: نظر به اینکه بعید میدانستم که واژه های اینکا و آمریکای جنوبی در تورات آمده باشد به عهد عتیق رجوع کردم. حدسم درست بود. نویسنده مقاله به گونه ای استعاری از نوشته تورات مبنی بر اینکه پس از شکوفایی تمدن بابل مشیت الهی بر آن قرارگرفت که همه تنها با یک زبان صحبت کنند و پیشینیان باید به جاهای دیگری از زمین بروند این واژه ها را از قول تورات آورده است.
گفتنی است این آیات از تورات درست منطبق با حدیثی اساسی است که در پژوهش جایگاه جنیان و آدمیان... نقل کرده ام(بنا بر خواست الهی قرار بود نسل آدمیان با نسل و خلقی که پیش از آفرینش آدم یعنی جنها در بابل - مرکز بین النهرین- ساکن بودند اختلاط و آمیزشی نداشته باشند.)
نکته مهم دیگری که در این نقل آمده این است که اجداد اینکاها در این سرزمین(بین النهرین- مهمترین مرکز تمدن) ساکن بوده اند و به خواست خداوند مجبور به کوچ از این منطقه به مناطق دوری از زمین یعنی قاره های آفریقا و آمریکا شده اند. البته آن حدیث کوچ آنان را محدود به نقاط دور دست زمین نمیداند بلکه از اقطار السموات والارض یاد میکند یعنی جاهای دوردست زمین و آسمان. بنابراین اگر به آن حدیث معتقد باشیم برخی جنیان نیز به سیاره ای دیگر منتقل شده اند.

ادامه مقاله:
ما در سال 1500 هستیم و به آن دشتی که در آن خانه های کوچکی وجود دارد نگاه میکنیم. این یک دهکده یا ایلو(Ayllu) اینکاست. یعنی جامعه ای که از خانواده هایی که با هم کار و زندگی میکنند تشکیل شده است. امپراتوری اینکا به ایلوهای مختلفی تقسیم بندی شده است که هرکدام رهبری با عنوان  کوراکا دارند. خانواده ها در خانه ای زندگی میکنند که ازسنگ و گل ساخته شده و سقف آن از کاه است. در این خانه ها میز و صندلی و تسهیلات دیگری وجود ندارد. دو وعده غذای روزانه آنها که شامل سیب زمینی خشک شده- ذرت و گوشت لامای خشک شده است به گونه ای ساده بر روی زمین خورده میشود و شبها همه اعضای خانواده بر روی زمین میخوابند.
بر زندگی اینکاها ترسی مرموز و ناشناخته سایه انداخته است. به یک گروه از افرادی نزدیک میشویم که به دور ستونهای خشتی اتاق گرد آمده اند. مردی به روشی سنتی تکه ای لامای خشک را در حفره ای قرار میدهد تا خانه از گزند پاشاماما(مادر زمین) در امان بماند.(در اینجا هرکس به یاد برخی معتقدات خرافی در دین خود میافتد.- ویرایشگر) چیزهایی کوچک مانند پر و صدف در قسمتهای مختلف دیوارها گذاشته شده و یا به سقف آویزان اند.
اینکاها به هنگام خواب نیز از رخدادهای ناگوار در هراسند. کابوسها رخدادهایی هستند که برای روح شبانگاهی پس از ترک جسم اتفاق میافتد. صبح روز بعد برای تعبیر خوابها میتوان نزد جادوگری رفت. متوسط طول عمر کوتاه است. اما آنان به زندگی پس از مرگ ایمان دارند. پس از مرگ یک اینکا ازناخنها- مو و دندانهای او محافظت میشود تا چنانچه روحش بازگشت بتواند از آنها بهره برداری کند. پس از مرگ چنانکه شخص خوبی بوده به طور موقت در جایی به نام حنن پاشا زندگی میکند. اشخاص معمولی به حورین پاشا و افراد بدکردار به اوکو پاشا فرستاده میشوند که جای عذاب است. این عقاید ما را به یاد بهشت- برزخ و دوزخ خودمان میاندازد.
اکنون ما به دژ ساکساهوامان واقع در قلب امپراتوری اینکا نزدیک میشویم. سنگهای عظیم مکعبی شکل که برخی از آنها بیش از چهل تن وزن دارند(به مقاله کشف سنگهای عظیم در روسیه بازگشت شود.- ویرایشگر) توسط کارگران اینکا از معدنهای دور با عبور از کوههای زیادی آورده شده اند.(همان نظر نادرستی که در مورد اهرام مصر بیان شده است! بویژه اکنون که تا اندازه ای مشخص شده سنگهای اهرام طبیعی نیستند بلکه ساختگی هستند با ترکیبی ار سنگ آهک- خاک رس- آهک و آب. به مقاله اهرام مصر و فرعون زمان بازگشت شود.- ویرایشگر) این سنگها سه دیوار کمربندی بزرگ را تشکیل میدهند. این دیوارهای زیگزاگی ظاهراً به این دلیل بدین صورت بناشده اند تا مهاجمین احتمالی به این دژ به تیراندازهای اینکا پشت کنند.
به هر روی درست در همین لحظه جمعی در میدان معبد آفتاب در جوش و خروشند و شماری روستایی وحشتزده و سرگردان که با شگفتی نظاره گر ساختمان معبدند(که گنبد آن از طلای ناب ساخته شده است) به میانه میدان آورده میشوند. در حیاط معبد حسابداران اینکا دقیقا شمار اسیران و حیوانات و باج و خراجهایی را که از آنها گرفته شده ثبت میکنند. البته اگر رهبران دشمن صلحجویانه همراه با فرزندان خود تسلیم شوند توسط آموزگاران اینکا(Amauta) آموزش داده میشوند. آنان زبان- قواعد مذهبی و مقررات اجتماعی اینکا را فراخواهند گرفت و پس از آن به عنوان نمایندگان حکومت اینکا به قبیله خود باز خواهد گشت و فرزندان آنان در کوزکو خواهند ماند تا تحصیلات خود را به پایان برسانند.  بدین ترتیب از سرکشی رئیسان قبایلی که آزاد شده و نماینده حاکمیت شده اند نیز جلوگیری میشود.
در اوایل قرن پانزدهم قبیله ای که در همسایگی اینکاها بود بسیاری از اینکاها را از میان برد. رئیس قبیله اینکا به نام ویراکوچا(Viracocha) مجبور شد کوزکو را ترک کند.  اما پسر او پاچاکوتی (Pachacuti) نیروی نظامی از هم گسیخته را دوباره سازماندهی کرد و مهاجمین را از سرزمین خود راند.  پس از این پیروزی قدرت خود را افزایش داد(طبق مقاله پیشین توسط پسرانش- ویرایشگر) و قبیله های دیگر را نیز به زیر سلطه خود کشید. در نتیجه یک امپراتوری چند نژادی شکل گرفت.
به هر روی توفیق در ایجاد یک امپراتوری تنها مربوط به غنائم جنگی نیست. راز ثروت اینکا در میتا(Mita) نهفته است. میتا یا نوبتکاری(بیگاری) برنامه ای است که همه افراد یک حکومت طبق دستور و مقررات حکومتی اینکا باید در آن مشارکت داشته باشند. یک خانواده برای رفع نیازمندینهای خود و تولید مواد غذائی لازم است تنها شصت تا هفتاد روز کارکند. پس باقیمانده وقت خود را صرف میتا میکند.
بدین ترتیب همگی طبق نوبتکاری در املاک متعلق به معبد کارمیکنند و یا به کارهای عمرانی مانند ساخت پل- جاده و معبد میپردازند و یا از معدنها طلا و نقره استخراج میکنند. در امپراتوری اینکا هزاران نفر مانند زنبورهای کارگر کارمیکنند و شاه و اشراف به وسیله کارگزارانشان تمام امور ارگ سلطنتی(کوزکو) را زیر نظارت و مراقبت خود دارند.

قانون اینکا تلاش در پیشبرد این گونه نظم و مقررات دارد. مجازات کسانی که به مرگ محکوم شده اند این است که آنان را طعمه درندگان کنند. بدین ترتیب جای شگفتی نیست که درصد جنایت در جامعه بسیار پایین است. البته روشهای دیگری نیز برای پیشگیری از شورش وجود دارد. برای مثال هر نه روز یکبار شاه جشنی برپا میکند و همگان را به نوشیدن شرابی ویژه(Chica) دعوت میکند.
مدتهای مدیدی امپراتوری اینکا بدین ترتیب پیش رفت تا آن هنگام که رخدادهای داخلی و خارجی موجب فروپاشی آن گردید. و آن زمانی بود که کاپاک شاه اینکا مرد و تخت پادشاهی به پسرش هواسکار رسید ولی پسر نامشروعش هاتاهوالپا بر علیه برادر شورید و جنگی داخلی راه انداخت. هزاران اینکا در این جنگ به خاک و خون کشیده شدند و تنفر و نارضایتی در آن امپراتوری سالم و استوار رسوخ کرد و موجب تلاشی و فروپاشی آن شد.

هاتاهوالپا بر تخت شاهی نشست ولی او آنگاه که گروهی از مردان زرهپوش صعود خود را بر کوهها آغازکردند احساس خطر نکرد و نگران آینده نشد. او نمیدانست که یورش آن مردان آغازی برای یک یورش بزرگ در سطح جهانی است و نمیتوانست حدس بزند که آنها بیماریهایی به ملت او میدهند که به زودی تمام امپراتوری را در برمیگیرد. پیشگویان او را خاطر جمع کرده بودند که پیروزی از آن او خواهد بود. در نتیجه او به کایامارکا رفت تا با یک گروه از مهاجمین اسپانیایی ملاقات کند. او با وجودی که به وسیله هزاران خدمه و اشراف احاطه شده بود بدون سلاح به ملاقات رفته بود. یک کشیش کاتولیک به او نزدیک شد و کتابی مذهبی به دست او داد. کشیش میخواست بدین وسیله او را به دین مسیحیت دراورد. ولی او کتاب را به روی زمین انداخت... صدای شلیک توپهای اسپانیایی در همه جا پیچید و شش هزار اینکا تلف شدند. آنان هاتاهوالپا را زنده نگه داشتند تا مخفیگاه طلاهای امپراتوری را نشان دهد. وی قول داد تا یک اتاق بزرگ پر از طلا بدهد تا آزادی خود را به دست آورد. او به وعده خود وفا کرد ولی اسپانیائیها به وعده خود عمل نکردند و او را اعدام کردند.(پیمانشکنی کاری زشت و نادرست است ولی به نظر میرسد که خواست خداوند بوده تا او را به وسیله اسپانیائیها در همین جهان نیز مجازات کند. زیرا او شخص بدسیرتی بود که برای دستیابی به قدرت بر برادر نیکسیرت خود شوریده و با ایجاد تفرقه میان ملت موجب مرگ آن ملت شده بود.- ویرایشگر) بدین ترتیب دوران درخشان امپراتوری اینکا خاتمه یافت.

گذشت قرنها هاله ای از رمانتیسم را به زندگی اینکاها بخشیده بود. ولی گفتنی است با وجود کارهای بزرگ و سترگ اینکاها آنان خود را زندانی پرستش آفتاب و خرافات کرده بودند. برخی از ساکنین کوههای آند که از بازماندگان اینکاها هستند امروزه نیز همچنان طبق خرافات و سنتهای مذهبی کهن که با ادغام با کاتولیسیزم کمرنگ شده زندگی میکنند. اما جالب اینجاست که بسیاری از آنان برای غالب شدن بر ترس خرافات را رها کرده اند. برای اینکاهای قدیمی آفریننده خدای دوری بود که به واسطه هواکا(Huaca) یا بتها و خدایان درجه دوم پرستش میشد. اما برخی از بازماندگان آنها به خدای واقعی یعنی به خدایی معتقدند که برای تمام کسانی که در جست و جوی اویند نزیدک است.