رخدادهای سترگ کیهانشانسی و خداشناسی
1905: البرت اينشتاين نظرية نسبيت را مطرح ميسازد.
1912: ارنست رادفورد هستة اتم را كشفميكند.
1924: هایزنبرگ آلمانی و شرودینگر
اتریشی و دیراک انگلیسی معادلات اصلي مكانيك كوانتم را بر پایه اصل
عدم قطعیت ميسازند.
1929: ادوين هابل آشكارميسازد كه كيهان در
حال انبساط است.
1950: فرد هويل برواژة مهبانگ را
میسازد و به کارمیبرد.
1965: ویلسون
و پنزیاس ميكروموج تابش زمينة كيهاني را كشف ميکنند.
1981: الن گات نخستين نظرية تورم كيهاني
را ارائهميدهد.
1989: ماهواره Cobe یا کاوشگر زمینه کیهانی که در
نوامبر 1989 از پایگاه وایندنبرگ کالیفرنیا به فضا پرتاب شده بود در آخرین روزهای
این سال نظریه مهبانگ را تأیید و آن را به یک اصل کیهانشناسی تبدیل میکند.
نظرية نسبيت خاص اينشتين یا نظرية نسبيبودن
زمان براي ناظرين مختلف يكي از اساسيترين دلايل اثبات بيزماني براي خداونداست.
زيرا او ناظرالناظرين است. آفریننده زمان و مکان(جای و گاه)است. پس فوق زمان است و
زمان نميتواند بر او بگذرد. اين موضوع پاسخي است براي کسانی که چون خدا را خوب
نشناخته و از ذات و صفات او آگاهی ندارند پرسشهایی را مطرح میکنند که فریب دهنده
اند و كساني نیز پیدا میشوند که به مدعاهای آنان وقعی مینهند و بدین گونه برخی
گمراه میشوند. برای مثال ميگويند اگر خداوند ميدانست چنين ميشود، چرا چنين كرد گویی
از خداوند طلبكارند.
آیا آنان نميدانند كه خداوند قانون دارد و برطبق آن
عمل ميكند؟ آنگاه که خداوند ميگويد اگر چنين كني چنان ميبيني يا ميشوي، همه را
ميبيند و ميگويد؛ نه اينكه پيشگويي كند؛پيشگويي دركار نيست. برای درک بهتر موضوع
به دستاوردهای نسبیت خاص(از كتاب مفهوم نسبيت اينشتين نوشته برتراند راسل چاپ سوم سال 1340 ترجمة
مرتضي طلوعي)روی میآوریم:
اندازهگيريهاي فواصل و زمانها
مستقيماً خواص اشياء مورد اندازهگيري را فاش نميكنند، بلكه روابط اشياء مزبور را نسبت به “اندازهگيرنده” ظاهر
ميسازند. لذا آنچه كه “مشاهده” ميتواند براي ما در بارة جهان فيزيكي ظاهر سازد،
مجملتر و خلاصهتر از آن است كه ما تاكنون باوركردهبوديم. ص: 140
چون فواصل زماني و مكاني نسبت به
ناظرين مختلف متغير است، ميتوانيم كميتي به نام فاصل (interval) را از آنها نتيجهگيري كنيم كه براي همة ناظرين اندازهاي ثابت و
بيدگرگوني است. «فاصل» در تئوري نسبيت خاص به صورت زير به دست ميآيد: مربع
مسافت بين دو واقعه و مربع مسافتي را كه نور ميتواند در فاصلة زماني بين آن دو
واقعه سيركند را معين ميكنيم. سپس انداره كوچكتر به دست آمده را از اندازه بزرگتر
كم ميكنيم. نتيجه بهدست آمده مربع فاصل مابين آن دو واقعه است. كه با جذرگرفتن،
خود فاصل به دست ميآيد. فاصل براي همة ناظرين مقدار ثابتي است و مبين و نمايندة
يك رابطة فيزيكي خالص و درستي مابين دو واقعه است كه نه فاصله زماني و نه فاصله
مكاني به تنهايي شايستگي و كفايت چنين نمايندگي را ندارد.
هنگامي كه
فاصلة زماني بين دو واقعه بيشتر ازمدتي است كه براي سير نور از محل يكي از آن
وقايع تا محل ديگري لازم است، فاصل “شبيه زمان” است. و در عكس اين حالت، فاصل
“شبيه مكان” است. هنگامي كه زمان بين دو واقعه درست مساوي مدت زماني است كه براي
سير نور از محل يك واقعه تا محل واقعة ديگر لازم است، فاصل صفر است. صص: 116و 117
و در این
زمینه به سخن قرآن کریم گوش هوش میسپاریم که در آیه پنج سوره سجده یک کار
کیهانی را هزار سال زمینی براورد کرده است(الف سنه مما تعدون).
نکته ها:
-
اگر
ناظری(همچون پیامبر اکرم اسلام در شب معراج) در هفت لایه حلزون کیهانی سیر کند
هرچه به سوی مرکز حلزون کیهانی پیش رود زمان کندتر میشود تا آنگاه که به مرکز
حلزون رسد که در آنجا زمان صفر است.
-
معراج از راه
درهای کیهان که در قرآن کریم ابواب السماء و در دانش سیاهچاله
نامیده میشوند انجام گرفته است. ولی هنوز کسی از چگونگی وقوع این سیروسفر آگاهی
ندارد. احتمال میرود معراج جسمانی رسول اکرم بدین گونه رخ داده باشد که خداوند
با ایجاد یک دالان(کانال) ویژه- نیروی گریز از مرکز را برای ایشان به گونه ای
استثنایی بی اثر کرده باشد. درغیر این صورت حتی سیر روحانی با وجود نیروی گریز
از مرکز در لایه های کیهان شدنی نیست.
زیرا سرعت روح همانند سرعت نور است و حتی معراج روحانی با وجود نیروی گریز از مرکز
سالها به طول میانجامد.
احمد شماع زاده
22/8/1391
No comments:
Post a Comment