Thursday, December 11, 2014

درباره ختنه بیشتر بدانید...

مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های آمریکا پیش‌نویس راهنمایی را در باره ختنه مردان منتشر کرده و از مردم خواسته تا در مدت ۴۵ روز درباره آن اظهار نظر کنند تا در نهایت این مرکز دستورالعمل نهایی را در باره ختنه منتشر کند.
مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های آمریکا هدف خود را تهیه راهنمایی برای مردان همجنسگرا و برای والدینی که فرزند پسر دارند عنوان کرده تا این افراد بتوانند با آگاهی کافی در مورد ختنه تصمیم بگیرند.
این پیش‌نویس بر اساس بررسی سیستماتیک شواهد علمی در زمینه فواید و مضرات ختنه تنظیم شده و تاثیر ختنه بویژه در مورد انتقال اچ‌آی‌وی مد نظر قرار گرفته است.
فواید
ختنه خطر انتقال اچ‌آی‌وی هنگام رابطه جنسی را به میزان قابل توجهی (پنجاه تا شصت درصد) کاهش می‌دهد، به عبارت دیگر مردی که ختنه شده باشد در رابطه جنسی با زنی که اچ‌آی‌وی دارد کمتر در خطر آلودگی به ویروس است.
علاوه بر این ختنه خطر آلودگی به تبخال تناسلی (Herpes) را ۳۰ تا ۴۰ درصد و خطر آلوده شدن به گونه های خطرناک ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) را که با سرطان ربط دارد سی درصد کاهش می‌دهد.
بررسی ها نشان می دهند که ختنه احتمال انتقال اچ‌آی‌وی از مرد به زن را کم نمی‌کند اما خطر ابتلای زنان به دیگر عفونت های آمیزشی مثل واژینوز باکتریایی، تریکومونا و HPV (زگیل تناسلی) را کاهش می‌دهد.
علاوه بر این دیگر بیماری های آمیزشی و سرطان آلت تناسلی در افراد ختنه شده کمتر است و همین طور خطر سرطان گردن رحم در زنانی که شریک جنسی شان ختنه شده پایین می‌آید.
در پسر بچه ها، ختنه احتمال عفونت ادراری را کم می‌کند.
عوارض
مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های آمریکا خطر ختنه‌ای را که با رعایت ضوابط پزشکی انجام شود اندک می‌داند. ختنه بر فعالیت و لذت جنسی تاثیری ندارد یا تاثیر آن ناچیز است.
عوارض ختنه معمولا خونریزی و التهاب است و عوارض جانبی شدیدتر بی‌نهایت نادر هستند. در این پیش‌نویس احتمال ایجاد عوارض جانبی خفیف در نوزادان نیم درصد، در کودکان نه درصد و در بزرگسالان پنج درصد ذکر شده است.
در مورد زمان ختنه کردن مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های آمریکا می گوید که ختنه در نوزادان و کودکان آسانتر و ارزانتر و کم خطرتر است، اما اگر ختنه تا دوران نوجوانی یا بزرگسالی به تعویق بیفتد، خود فرد هم می تواند در تصمیم گیری مشارکت کند.
مرکز پیشگیری و مبارزه با بیماری‌های آمریکا ختنه را یکی از راههای موثر در کاهش انتقال اچ‌آی‌وی بخصوص در مردان غیر همجنسگرا می داند، اما می گوید شواهد نشان نمی‌دهند که ختنه در مردان همجنسگرایی که صرفا سکس مقعدی دارند خطر انتقال اچ‌آی‌وی یا بیماری‌های آمیزشی دیگر را کاهش می دهد.
در این راهنما ختنه نه یک دستور پزشکی بلکه یک انتخاب داوطلبانه و شخصی عنوان شده است.

Iran" سيمين غانم "Simin Ghanem

گذار از اسطوره‌‌ زدگی به اسطوره‌شناسی

حرفی از آن هزاران؛ کاندر حکایت آمد
الگویی‌ برای فرهیختگی؛ گذار از اسطوره‌‌ زدگی به اسطوره‌شناسی
سخنرانی ناصر فکوهی درباره جلال ستاری
شنبه پازدهم آذر نودوسه

فرارو- روز هشتم آذر ماه نکوداشت جلال ستاری، اسطوره شناس در خانه هنرمندان برگزارشد. در این مراسم دکتر ناصر فکوهی  انسانشناس و استاد دانشگاه تهران سخنرانی کرد. متن سخنرانی آقای فکوهی درباره افکار و آثار جلال ستاری را در ادامه می خوانید:

پیش از هر چیز باید از خانه هنرمندان ایران  برای برگزاری این نشست تشکر و بر این نکته شاید بدیهی تاکید کنم که بزرگمردان و متفکرانی همچون جلال ستاری نیازی به چنین مجالس تقدیری ندارند. بدون اغراق میتوانم بگویم که ستاری در سراسر عمر پربار خود،  شاید یک خط از هزاران هزار صفحه ترجمه و تالیفش را برای آن نوشته است که روزی از او تقدیر میشد. امروز نیز  کوچکترین گله ای از آن ندارد که این تقدیرها وبزرگداشتها بعد از عمری از سختگیری های بیهوده و بی دلیل و جفایی که دلیلی نداشت بر او و امثال او روا شود، برایش برگزارشوند.

فراموش نکنیم که اگر امروز از ستاری تقدیر میشود، همواره چنین نبوده و در جامعه ما که متاسفانه ناسپاسی نسبت به بزرگان و به عرش رساندن افراد حقیر یکی از پیوستارهای همیشگی در تاریخ معاصرش بوده است، چند سالی بیشتر نیست که این اندیشمند میتواند نفسی به راحتی بکشد و به دور از جامعه و فشارهای بلاهت بارش به کار علمی خود در فراغ بال بپردازد، در حالی  که دهها سال را در سختی و فشار و نبود منبعی برای تامین زندگی سپری کرد، بدون آنکه هرگز از شور و  امیدش برای افزودن بر بار فرهنگی این جامعه و نسبت به دین خود به  ایران و زبان مادری اش شکی به خود راه دهد. جلال ستاری بارها و بارها وسوسه های فرار از این شرایط و تن دادن به انتخاب آسوده طلبانه را با تمام وجود از خود دور کرد؛ حاضر نشد همچون بسیاری از دوستانش  شرایط سخت سالهای دور را بهانه ای کند برای گریز از فرهنگ و زبانش و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتی که احساس میکرد در برابر آنها دارد.

گفتم که ستاری نیازی به این تقدیرها نداشته و ندارد و به گمان من، هیچ یک از کسانی که عمر خود را برای بالابردن ارزش و اعتبار و توشه بزرگ فرهنگ ایرانی گذاشته اند نیازی به این تقدیرها ندارند. آنها تقدیر و  پاداش خود را در جایی دیگر مییابند: در وجدان آسوده شان، در رضایت و لذتی که از زندگی تاثیرگذار و خلاق خود دارند، در  سپاسی که اعتبار  واقعی اجتماعی برایشان به ارمغان میآورد و در نسلهای پی در پی ای که حتا سالها پس از خلق آثار آنها چشم به جهان گشوده اند، اما با نوشته ها و آثار آنها بزرگ شده اند و امروز در این جمع فراوانند و بیشترین حاضران را همین جوانان  تشکیل میدهند که در آغاز کار ستاری هنوز در این جهان حضور نداشتند.

ستاری به این مجلس نیازی ندارد، اما ما، مردمی که اغلب نسبت به بزرگان و اندیشمندان و کسانی که عمر و تمام خوشیهای زندگی را بر خود حرام کردند تا فرهنگ ما را پیش ببرند، جفا و ناسپاسی روا داشتیم، بسیار به چنین مجالسی نیاز داریم. ما نیاز داریم تا به یاد بیاوریم با بزرگانی چون ستاری چه کردیم، بر کارها و ذهنیتهای معیوب خود بنگریم و از آنها درسی برای آینده بگیریم. تا دست از پایین کشیدن اندیشه های بلند و بالا بردن اندیشه های حقیر برداریم و با عقل و اندیشه آشتی کنیم؛ تا دست از خرافه پنداری و اسطوره اندیشی برداریم و به عقلانیت و خرد زندگی در همه ابعادش بازگردیم و چه کسی بهتر از ستاری به ما یادآوری میکند که ارزش  اسطوره ها در آن است که ما را به سوی خرد و اندیشه و عقلانیت هدایت کنند و نه آنکه ما را درون خلسه فرو برده و به جهان افسانه سازی و افسانه پردازی و واقعیت گریزی بکشاند. مساله ای که به آن خواهم پرداخت.

ابتدا این نکته را بگویم که آنچه را اینجا به بیان در میآید حاصل چندین سال دوستی و مطالعه بر زندگی و آثار جلال ستاری است که در چارچوب پروژه بزرگ انسان شناسی و فرهنگ درباره «انسان شناسی فرهنگی تاریخ مدرن ایران» انجام داده ام. پروژه ای که به جلال ستاری تقدیم کرده ام، زیرا او بود که برای اولین بار  فکر آن را در ذهن من زنده کرد و او بود که برای نخستین بار  گفتگو در چارچوب این پروژه درباره زندگی و آثارش را پذیرفت، مرا  دوستانه پذیرا شد تا بیش از دویست ساعت مصاحبه با او داشته باشم. 

این گفتگوها که در طول بیش از دو سال انجام شدند، هر بار دو یا سه ساعت به صورت کامل به موضوع اصلی اختصاص داشتند، ولی با ساعتها سرمستی در محیطی از خوشی و دوستی، بدون تاکید بر موضوعی خاص ادامه مییافتند و دوستی عمیقی میان ما که به دو نسل متفاوت تعلق داریم، به وجود آوردند. یک دوستی پدرانه که  جلال ستاری تا کنون هرگز لحظه ای از من  دریغ نکرده است. در طول این گفتگوها که بعدها با بسیاری از بزرگان فرهنگ کشور ادامه یافتند و انتشار آنها به تدریج از امسال آغاز می‌شود و در چارچوب کتابی که نشر مرکز دانشگاهی منتشر خواهد کرد و بخشی از گفتگوی من با جلال ستاری را در بردارد؛ و همچنین در چارچوب نمونه جدید سایت انسانشناسی و فرهنگ سایر  بخشها و  دیگر گفتگوها و رسانه ها ادامه مییابد، تجربه ای گرانقدر برای  من به وجود آوردند.

در این گفتگوها، جلال ستاری  را بسیار خوب شناختم و میتوان گفت با روشهایی که در مصاحبه های  تفصیلی وجود دارد، او را به شدت زیر فشار قراردادم و این  اعترافی است که امروز باید بکنم که هیچ نکته ای از زندگی و آثار او نبود که به زیر سئوال نبرم تا او را وادار به نشان دادن واکنشهای شدید بکنم و چیزی ناگفته باقی نماند. اما  ستاری بر خلاف شهرتی که شاید بر او منتسب شده باشد، همه گستاخیهای روش شناسانه مرا پذیرفت و به بازی تن داد و هیچ نکته ای را ناگفته نگذاشت و هر چند به دلایل مختلف نتوان تمام این گفتگوها را امروز به طور کامل منتشر کرد، اما به هر حال  ثبت شده اند و برای تاریخ باقی میمانند. گفتگوهایی که درس بزرگی از صبوری و  توانایی به انتقاد کشیدن گذشته و ظرفیت بالای یک اندیشمند را به بازاندیشی بر زندگی و آثارش را تا آخرین حد ممکن نشان میدهند.

آنچه میتوان به مثابه سهم جلال ستاری در حوزه فرهنگ ایران بر آن انگشت گذاشت،  قابل تقسیم به دو حوزه است: سهم علمی و سهم اخلاقی او.

سهم علمی
جلال ستاری، رسماً جزئی از نظام دانشگاهی ما نیست، و این امر به تنهایی خود میتواند، ضعف چنین نظامی را نشان دهد که نتوانسته است متفکران و پژوهشگرانی چون او را درون خود جذب کند و حتا برعکس آنها را وادارکند در چارچوبی بیرونی و به دور از آکادمی کار کنند. با وجود این و بدون کوچکترین تردیدی با دید یک دانشگاهی میتوانم بگویم  خدماتی که او به شناخت علمی ما در طول بیش از پنجاه سال و از خلال انتشار بیش از نود اثر انجام داده است، از سهم اکثریت بزرگ اساتید ما بیشتر است. اگر نگاهی حتا سطحی به عناوین و موضوع  کارهای او که نیمی از آنها در قالب ترجمه و نیمی دیگر در قالب تالیفهای پرارزش است، بیاندازیم، میتوانیم این امر را همچون واقعیتی انکار ناپذیر دریابیم. در اینجا تلاش من آن است که این سهم را با یک طبقه بندی مختصر نشان دهم:

1-  شناساندن علمی مفاهیم اسطوره و اسطوره شناسی در محیطی کاملا بیگانه با این علم که در آغاز حرکت فکری ستاری،  اسطوره برایش جز موضوعی برای سرگرمی و شگفتزدگیهای سطحی و سرگرمیهای سبک و کم مایه نبود. ستاری توانست از خلال ترجمه و تشریح آثار و آرا و عقاید اندیشمندانی چون میرچیا الیاده، کارل گوستاو یونگ، تیتوس بورکهارت، رژه باستید، ژرژ دومزیل، الکساندر کراپ، جیمز دارمستتر، لوفلر دلاشو، ماسائو یاماگوشی، رژه کایووا،  و بسیاری دیگر که برخی از آنها برای نخستین بار به خوانندگان ایرانی معرفی میشدند، جانی واقعی به کالبد ناتوان آنچه  شناخت اسطوره و علوم نزدیک به آن، نظیر نشانه شناسی بدمد و سبب شود که نسلی جدید از علاقمندان دانشگاهی و غیردانشگاهی پژوهشهایی جدی و ترجمه آثاری ارزشمند را در این زمینه آغاز کنند و امروز بتوانیم حداقلی از این دانش گسترده و پراهمیت را در زبان فارسی داشته باشیم.

هدف ستاری آن بود که نشان دهد اسطوره تا چه اندازه برای درک جهان واقعی ضروری است،  چقدر ما نیاز داریم تا  سازوکارهای اسطوره ای را بشناسیم تا بتوانیم از زندگی فرهنگی و دیگر ابعاد حیات خود رمزگشایی کنیم و از همه مهمتر  ما تا چه حد به شناخت  دقیق و روشن از اسطوره ها نیازداریم تا بتوانیم خود را از اسطوره زدگی رهاکرده و به عقلانیت برسیم. تا بتوانیم از تقدس بخشی به اسطوره ها به درک  واقعی اسطوره ها در خدمت عقلانیت برسیم. 

گفتنی است که ستاری به اسطوره های کلاسیک بسنده نکرد و با به روز رسانی دانش خود توانست با کتابهایی همچون اسطوره در جهان امروز به اسطوره های زندگی مدرن نیز بپردازد و نشان دهد که دانش اسطوره ای شاید امروز بیش از هر زمان دیگری و نه فقط در پهنه های به دور از عقلانیت بلکه حتا در پهنه­هایی که خود را کاملا درون عقلانیت، تعریف میکنند، مورد نیاز است. در این زمینه ترجمه آثاری از گاستون باشلار را نیز نباید از یاد برد که اهمیتی بسیارزیاد در حوزه فلسفی داشته اند.

2-    سهم دوم ستاری را به حوزه علمی باید در ترجمه و تالیف در زمینه ادبیات کلاسیک شرق بویژه ایران دانست. در این زمینه شمار بسیار زیادی از آثار ستاری را میتوان مورد استناد قرار داد، آثاری که بویژه بر اسطوره های هزار و یک شب، اسطوره عشق و عاشقی(فرهاد نامه، جمشید و خورشید...) یونس و ماهی، سلیمان و بلقیس، سندباد بحری، ... میپردازند.  او توانست با بازگشت به این متون کهن و بازنگری آنها از زاویه دید اسطوره شناسی، روانشناسی و نقد ادبی،  نه تنها از آنها بسیارزیاد رمزگشایی کند، بلکه راه را برای پژوهشهای بعدی بگشاید و نشان دهد که میراث پرارزشی در دستان ماست و شاید تا قرنها بتوانیم بر آنها پژوهشهای گسترده ای انجام دهیم.

3- در همین زمینه کاری که ستاری در معرفی و تشریح افسانه ها و اسطوره های شرقی و اسلامی و عربی انجام داد، از جمله  شناساندن و ترجمه  آثار ژرار دونروال، ونسان مونتی، ژاک برک (کتاب مهم «هنر غیر تصویری در اسلام» ) اهمیت دارد. ستاری در این حوزه نیز خود را به روز نگه داشت و  در مقاله ای چون «دیدار با رحیم عتیقی» میبینیم که با نسلهای پس از خود رابطه صمیمی و نزدیک فکری را حفظ میکند. تاکید بر نزدیک کردن فرهنگها و به بیان درآوردن و تشریح روندهای تاریخی که بین شرق و غرب افتاده از جمله در کتاب ارتباط ادبیات ایران و شرق در فرانسه، در این چارچوب قابل تحلیل است.

4-  ایجاد و تقویت نگاهی تازه به نقش زن در تاریخ فکری و هنری ایران که در کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران به خوبی نمایان است. این امر افزون بر این کتاب در مجموعه ای از کتابهای ستاری  وجود دارد: نگاهی زن گرایانه که نمونه آرمانی خود را در افسانه ها و اسطوره های مربوط به شهرزاد و هزارویک شب و در آثاری مییابد که با مضمون عشق به وسیله ستاری  ترجمه یا تالیف شده اند و از آن جمله میتواند به ترجمه کتاب «عشق» ره آلندی و تالیف کتابهای اسطوره های عشق و عاشقی و عشق صوفیانه اشاره کرد.   

5- سهم ستاری در حوزه دینشناسی علمی نیز قابل انکار نیست: ترجمه رساله تاریخ ادیان میرچیا الیاده  منبعی بسیار قدرتمند در اختیار دینپژوهشان قرار داد، کاری که ستاری با ترجمه آثار ژاک برک، اسلامشناس نامدار فرانسه و متفکران پراهمیت دیگری چون لویی ماسینیون نیز در ادامه  انجام داد. برخی از آثار ستاری درحوزه نمایش نیز که به مضامین دینی مربوط میشوند، از جمله آثار او در زمینه تعزیه شناسی در این زمره قابل طبقه بندی هستند.

6-  در حوزه  تئاترونمایش، ستاری گستره بزرگی از آثار را به صورت ترجمه و تالیف به جهان  علمی زبان فارسی عرضه کرده است.  تاکید او بر شخصیت کلیدی آنتونن آرتو بوده است،  اما  آثاری را که خود درباره تئاتر  به تالیف درآورده است، نباید فراموش کرد. در این زمینه ترجمه کتاب «جامعه شناسی تئاتر» ژرژ دووینیو را باید نقطه عطفی در زمینه پژوهشهای علمی در حوزه نمایش در چارچوب تحلیل اجتماعی آن به شمار آورد که از آخرین کارهای  جلال ستاری است.

7- سرانجام باید به حوزه کمترشناخته شده ای در کار ستاری اشاره کرد که به  جامعه شناسی و انسانشناسی و علوم مرتبط به آنها برمیگردد. در این حوزه، جلال ستاری نویسندگان و اندیشمندان ارزشمندی چون کلود لوی استروس، فرانسوا لاپلاتین، رژه باستید، ژرژ دووینیو، ژرژ دومزیل را گاه برای نخستین بار به خوانگان ایرانی شناسانده است. کاری را که ستاری در حوزه شناخت و تحلیل بازنماییهای ادبی شهر تهران در دو اثر به انجام رسانده است را نیز باید تا حد زیادی در زمینه انسانشاسی بازنمایی قرار داد. دو کتاب ستاری  به بازنمایی شهر تهران در ادبیات داستانی از یک سو و در شعر معاصر از سوی دیگر اختصاص دارد و می تواند الگوی خوبی برای شروع این دست از مطالعات در باره بازنمایی های شهرهای ایران باشد.

سهم اخلاقی
اغراق نکرده ام  اگر بگویم سهم اخلاقی جلال ستاری در حوزه اندیشه و روشنفکری و اخلاق علم در ایران، نه تنها کمتر از سهم علمی او نبوده است، بلکه شاید از آن نیز بیشتربوده است، زیرا کمتر کسی را میتوان یافت که در طول یک زندگی طولانی مدت، تا این اندازه ارزشها و پاینبدیهای خود را به اصول اخلاق علمی، اجتماعی، اصول و پایه های فکری خود حفظ کرده باشد. ستاری از نادر اندیشمندانی است که  نشان داد میتواند زندگی گذشته خود را به زیر تیغ انتقاد و بازنگری ببرد. در این حوزه باید بر گروهی از برجسته ترین خصلتهای اخلاقی جلال ستاری تاکید کرد:

1 - انسجام و یکپارچگی و یکدست بودن  اخلاقی  دراز مدت او از جوانی تا امروز که امثال آن در تاریخ فرهنگی ایران چندان زیاد نیست.

2- تاثیرناپذیری از وسوسه های تناسایی و تن دادن به ایدئولوژیهای آسوده و عافیت طلبی که در طول  چند دهه اخیر در بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان ایرانی خود را در قالب  پدیده مهاجرت نشان داده است. 

ستاری در بدترین  موقعیتها و زمانی که به ناخق زیر سخت ترین فشارها نیز قرار داشت، هرگز حاضر نشد به ترک کشور و زبان خود بیاندیشد و همواره میگفت و میگوید که اگر ارزشی در کار و اندیشه و عمرش وجود داشته باشد در این آب و خاک است و گرنه نیازی به او در کشورهای غربی که خود از تعداد بیشماری اندیشمند و متفکر برخوردارند، نیست. 

گریز  سیستماتیک  ستاری از اندیشه های کلیشه ای که بسیار در معرض آنها قرار داشته است، نیز باید مورد تاکید قرار گیرد. همانگونه که کمتر مثالی می شناسیم که موقعیت او را داشته و تن به دنباله روی از جریانهای قدرت و ثروت نداده باشند تا به  آسودگی ها و  مادیات و شهرتهای کاذب دست یابند. مثال های ستاری از دوستان از دست داده اش در این زمینه  برایش تلخ و ناگوارند و بسیار افسوس می خورد که چرا  برجسته ترین اندیشمندان و  گاه هنرمندان این کشور چنین خود را به  سادگی در اختیار  گرایش‌های بی ارزش زمانه قرار داده اند، کسانی که روزی از دوستان نزدیکش به شمار میآمدند و اما این بی اخلاقی ها برای همیشه میانشان فاصله انداخت.

3- یکی از بارزترین ویژگیهای اخلاقی ستاری که میتواند و باید الگویی بویژه برای جوانان ما باشد، واقعبینی سختگیرانه او نسبت به ارزش زندگی و کارش در گذشته و تشخیص موقعیتش در جهان امروز است.  او هرگز  در زندگی خویش همچون شمار بسیاری از دوستان و همتایانش حاضر نشد به خیالبافی و خودستایی و خودنمایی بپردازد و کالبد و ذهن خویش را اسیر گرایشهای خودستایانه و خودشیفتگیهای سطحی کند. قضاوت او نسبت به گذشته اش به آثارش، به سهم زندگی اش در حیات فکری ایران و  جهان بسیار واقع بینانه و شاید حتا بیش از اندازه فروتنانه و سختگیرانه بوده است. 

4- در نهایت باید به این خصوصیت نادر در ستاری اشاره کرد که همواره از جوانان و نسل های پس از خود حمایتی محکم و  توانبخش کرده است. بارها شاهد آن بوده ام که او برغم بیماری و کالبد فرسوده اش برای تشویق همین جوانان، به دیدار نمایشگاههای هنری یا نمایشنامه هایشان رفته است و از هیچ تشویقی درحق آنها  کوتاهی نکرده است. بارها دانشجویان جوانی را برای راهنمایی به نزد او فرستادم و همیشه با روی خوش پذیرای آنها بود. 

حضور گسترده و آمادگی همیشگی ستاری برای حضور و نوشتن در رسانه های مطبوعاتی، گویای آن است که هرگز نخواسته است اندیشه و دانش خود را در انحصار خویش درآورد و برعکس همیشه خواسته است هر آنچه در تجربه زندگی و ذهن پویایش دارد به اشتراک با دیگران بگذارد. در این زمینه شاید باز هم لازم باشد که نگارنده این سطور بر دین بزرگ خود نسبت به ستاری تاکید کند.

جلال ستاری بود که با  تشویق هایش در زمینه پروژه «انسان شناسی فرهنگی تاریخ مدرن ایران» سبب بالا رفتن انگیزه کار در من شد و همو بود که مشارکت در این پروژه را به بسیاری از دوستانش پیشنهاد کرد و هر بار وقتی  به او خبر میدادم که این یا آن دوستش حاضر به گفتگو با من نشده اند، سری تکان میداد، نگاهی عمیق به من میکرد و محکم میگفت: «عجب! البته میدانستم!... چه میخواست درباره کارهایش بگوید؟!» و هر دو میدانستیم که دلیل اصلی در این زمینه، نبود یکدستی اخلاقی در مسیر زندگی این دوستان بوده است که نمیتوانند گذشته خود را با قلبی آرام و آسودگی خیال و  بیریایی ستاری، تشریح کنند، اینکه نمیتوانند چرخشهای ایدئولوژیک، قدرت پرستی و ثروت دوستیهای خود را با شهرتی که به صورت کاذب به دست آورده اند، با گذشته دورتری که داشته اند، هماهنگ نشان دهند. با وجود این هر بار  ستاری در نهایت میگفت که جهان همین است و نمی توان از هر کسی انتظار سالم ماندن و وسوسه نشدن در عمری طولانی را داشت.  

در یک کلام، به گمان من،  جلال ستاری را میتوان الگویی بسیارمناسب، البته بدون شک دارای کاستیهایی که خود بیش از دیگران بر آنها تاکید داشته و دارد، برای روشنفکری و کار علمی در  جهان و  جامعه ای دانست که بیشترین اعضایش امروز بیشتر از آنکه به اخلاق  علمی و  احترام گذاشتن به زندگی، به نسلهای گذشته و آینده در فرهنگی بزرگ بیاندیشند، در خلسه شخصیتهای کاذب، شهرتهای ناپایدار و سطحی و رویاهای خیالین جاودان شدن، و... قرار دارند و به کمترین چیزی که میاندیشند انتقال دانش و تجربه خود به نسلهای بعد هستند در حالی که بیش از هر چیزی بدان تمایل دارند که برای کارهای نکرده و شخصیت نداشته، تقدیر شوند و باز هم تقدیر شوند.

درسی که جلال ستاری به ما میدهد آن است که:
اسطوره زدگی را که یک بیماری جانکاه و کشنده در فرهنگ و جامعه ماست به اسطوره شناسی تبدیل کنیم تا بتوانیم به عقلانیت در مناسبترین شکل آن بازگردیم و از آنجا راهی برای رسیدن به عشق در والاترین معنای آن و در چشمه های معنوی و بزرگ فرهنگ عمیق و کهن خویش بیابیم. 

ویرایشگر: احمد شماع زاده

Monday, December 8, 2014

نهادی که همه چیز دارد و از دولت هم بودجه میگیرد!!

روحانی: وقتی تفنگ، پول و رسانه در اختیار یک نهاد باشد، فساد می‌آورد

رئیس‌جمهوری ایران، تمرکز قدرت را عامل فساد دانسته و از جمع شدن تفنگ، پول، قدرت و رسانه در دست یک نهاد انتقاد کرده است.
حسن روحانی در همایش مبارزه با فساد که با حضور سران سه قوه برگزار شد، تاکید کرده است: "اگر اطلاعات، تفنگ، پول، روزنامه، خبرگزاری و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد جمع شود، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد می‌شود."
به نظر می‌آید اشاره آقای روحانی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که علاوه بر فعالیت نظامی در زمینه‌های اقتصادی و رسانه‌ای هم نقش فعالی دارد.
او استفاده از رانت اطلاعاتی را بزرگ‌ترین فساد خواند.
به تعبیر رئیس‌جمهوری ایران، مردم دو نظر درباره فساد دارند؛ مردم یا می‌اندیشند که "مسئولان می‌دانند و در برابر فساد نمی‌ایستند، پس خود آلوده هستند" یا تصور می‌کنند که "مسئولان در مبارزه با فساد ناتوان هستند."
آقای روحانی می‌گوید که در هر دو مورد، از نگاه مردم، کل نظام و انقلاب زیر سوال می‌رود و دولت اسلامی ناکارآمد جلوه می‌کند، چرا که به اعتقاد او، ریشه‌کن کردن فساد، از اهداف انقلاب بوده که محقق نشده است.
او با تاکید بر ضرورت نظارت برای مبارزه با فساد و تجمیع قدرت، به نقش نظارتی مجلس خبرگان بر رهبر جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد و گفت: "حتی بالا‌ترین مقام کشورمان هم بر قانون اساسی اهتمام دارد."

نامه رهبر ایران: همایش‌ها چه معجره‌ای می‌کند؟

در ابتدای همایش مبارزه با فساد، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری ایران گفت از رهبر ایران خواسته پیامی به همایش مبارزه با فساد بفرستد.
به گفته آقای جهانگیری، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران در حاشیه تقاضانامه او، نوشته است: "این سمینار‌ها و امثال آن‌ها چه معجره‌ای می‌کند؟ مگر برای مسئولان سه قوه وضعیت فعلی مشخص نیست؟"
معاون اول رئیس جمهوری ایران می‌گوید، رهبر ایران درعین حال تاکید کرده که "چه با این سمینار و چه بی آن، بدون هرگونه ملاحظه‌ای برای مبارزه با فساد تصمیم گرفته شود."
در این همایش، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران هم حضور داشت. او گفت، نباید فساد طوری بزرگنمایی شود که آثار مخرب داشته باشد.
آقای لاریجانی اضافه کرد: "مسئولان ما نباید فکر کنند، هرگاه سریع‌تر عدد و رقمی را در خصوص وقوع فسادی اعلام کردند، به‌مفهوم این است که پیشتاز هستند."

Saturday, December 6, 2014

دکتر علی رضا نوری زاده . پنجره ای رو به خانه پدری . مهمان برنامه محمد ن...

داغ - فرندنش را ناجوانمردانه کشته اند و خودش را مجبور کرده اند تا بازخرید شود تا حتا حق بازنشستگی هم نگیرد و دخترش را از محل شکارش اخراج کرده اند. چه ستمهایی که حتا در تاریخ بنی امیه و بنی عباس هم سابقه ندارد.

داغ

چگونه میتوانید بر استرس و تنش پیروز شوید؟

چگونه میتوانید بر استرس و تنش پیروز شوید؟

این روزها زندگی انسان‌ها با استرس و تنش زیادی همراه شده و به نظر می‌رسد همه افراد، زندگی پر از استرسی را تجربه می‌کنند. برای همین هم خیلی‌ها به خودشان حق می‌دهند عصبانی باشند و فریاد بکشند یا شکایت‌ها و اعتراض‌های‌شان را براحتی به زبان بیاورند. با وجود این، متخصصان و روان‌شناسان می‌گویند شکایت کردن‌های دائمی و همیشگی می‌تواند تاثیری منفی بر سلامت جسم و روح ما بگذارد. همچنین با در پیش گرفتن چنین رفتاری، احساس غم و اندوه هم در زندگی‌مان افزایش قابل توجهی پیدا می‌کند.

از طرف دیگر، استرس و تنش‌های منفی زندگی، عاملی است که می‌تواند احتمال بروز بیماری‌های جسمی مانند دیابت، آسم، سردرد و دردهای مفاصل را افزایش دهد و روح و روان‌مان را هم دچار مشکل ‌سازد اما اگر می‌خواهید هیچ وقت با چنین عوارضی روبرو نشوید و مشکلات جسمی و روحی برای شما پیش نیاید، باید بیاموزید جلوی شکایت‌های بی‌فایده‌ را در زندگی‌تان بگیرید و خیلی ابراز نارضایتی نکنید. برای رسیدن به آرامش می‌توانید از شیوه‌های زیر​کمک بگیرید(البته اگر بکوشید تا ایمانتان به خداوند را افزایش دهید به طور طبیعی راه حلهای زیر عملی خواهد شد):

1. نگرش‌تان را تغییر دهید و مثبت‌نگر شوید

اولین قدم برای تغییر روحیه، تغییر شیوه تفکر و طرز فکرتان است. البته ایجاد چنین تغییری در عمل بسیار سخت‌تر از چیزی است که گفته می‌شود ولی مسلما ممکن است و می‌توان این تغییر را در زندگی ایجاد کرد. به عنوان نمونه خوب است به خودتان یادآوری کنید زندگی هیچ وقت کامل و عالی نیست. پس شرایط زندگی را همانطور که هست بپذیرید و پیش بروید. هر وقت هم که مانعی سر راه‌تان قرار گرفت و شما را از ادامه راه بازداشت، با خودتان بگویید همه افراد در زندگی‌شان با مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شوند و شما تنها نیستید.

2. خودتان را با شرایط هماهنگ کنید


در حقیقت، تنها چیزی که با اطمینان می‌توان در مورد زندگی گفت، اینست که هیچ اتفاق و شرایطی برای همیشه باقی نمی‌‌ماند و همه چیز در طول زندگی در حال تغییر است. پس شما هم منتظر تغییر باشید و در اتفاقات ناخوشایند زندگی باقی نمانید. بعضی از شرایطی که برای ما پیش می‌آید و اتفاقاتی که ممکن است آنها را در طول زندگی‌مان تجربه کنیم، می‌تواند بسیار تلخ و آزاردهنده باشد اما نباید با آن احساسات به زندگی ادامه دهید. وقتی ناراحت هستید، ناراحتی‌تان را نشان دهید و هرطور که دوست دارید، سوگواری کنید اما اجازه ندهید این وضع برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند. پذیرش شرایط موجود یکی از بهترین شیوه‌ها برای کاهش درد و غصه است و می‌تواند به بهبود شرایط کمک کند.

3. گذشته قابل تغییر نیست و نگرانی برای آینده هم کاری بیهوده به حساب می‌آید
 
 پس فکر کردن درباره اتفاقات گذشته یا آینده فقط کاری بی‌دلیل و خسته‌کننده است که زمان را از شما می‌‌گیرد. به جای این کار، در حال زندگی کنید و فقط به اتفاقاتی که در حال حاضر در زندگی شما وجود دارد، بیندیشید. در این میان باید افکار منفی را تشخیص دهید و مثبت‌ها را جایگزین آنها کنید. مثلا زمانی که ساعت‌تان زنگ می‌زند و مجبورید از خواب بیدار شوید، به جای این‌که با ناله و ناراحتی از این وضع شکایت کنید به این موضوع فکر کنید که در یک روز تازه، چه کارهای جدیدی قرار است انجام شود و چقدر در زندگی‌تان پیشرفت خواهید کرد. شاید این حرف‌ها را بارها شنیده باشید اما یکبار اطمینان کنید و موقعیت‌های مختلف زندگی را همانطور که هست، بپذیرید تا نتیجه کار را خودتان ببینید.


4. مهارت ابراز وجود را بیاموزید و از آن استفاده کنید


وقتی می‌گویند باید عادت شکایت کردن از دیگران یا ایراد گرفتن از اتفاقات بد زندگی را کنار گذاشت و آن را ترک کرد، منظور این نیست که نظر خودتان را فراموش کنید و فقط به خواسته‌های دیگران اهمیت دهید. بلکه برعکس، باید مهارت ابراز وجود را بیاموزید و از آن استفاده کنید. به این معنی که لازم است نیازهای خود را با اطرافیان‌تان در میان بگذارید و بگویید هر یک از این نیازها به چه صورت تامین می‌شود. علاوه بر این، باید با اعتماد به نفس کامل زندگی کنید و این اعتماد به نفس را در همه حرکات و رفتارهایتان هم نشان دهید. شیوه ایستادن، حرف زدن، راه رفتن، نگاه کردن به دیگران، دست دادن با همکاران و... همگی می‌تواند نشان‌دهنده اعتماد به نفس و آرامش شما باشد.

5. خیلی قضاوت نکنید، نه در مورد خودتان و نه درباره دیگران

هر کسی ممکن است اشتباه کند و برای همین کسانی که خیلی ایراد می‌گیرند و به فکر پیدا کردن نقاط ضعف دیگران هستند، بیشتر به شکایت و گله روی می‌آورند. پس لغاتی مانند بهتر بود، باید، نباید و... را از دایره واژگان‌تان حذف کنید و تاجایی که می‌توانید آنها را به کار نبرید.

فساد... فساد... فساد... همه جا را فراگرفته است. هوا هم فاسد شده است...

سالگرد افشای فساد در تأمین اجتماعی/ وکیل شاکیان:
مرتضوی از لیست نمایندگان برای اعمال فشار به قوه قضاییه استفاده می‌کند


 
 (مصاحبه شونده میگوید اموال تأمین اجتماعی اموال بیت المال است در صورتی که این اموال تنها متعلق به کارگران بازنشسته و و مستمری بگیرانی است که در طول خدمت خود پرداخته اند تا در سرانه بازنشستگی و ناتوانی از اندوخته های خود بهره برداری کنند. ولی با حداقلی که به آنها میدهند این اموال تبدیل یه سرمایه های هنگفتی شده است. پس باید کاری کنند تا آنان در رفاه بیشتری قرار بگیرند و اینهمه سرمایه رویهم تلنبار نشود تا کسانی همچون مرتضوی هوس کنند از آن بربایند.)
 «آقای مرتضوی در حال حاضر از بعضی از ابزاری که در اختیار دارد مثل لیست نمایندگانی که به آنها وجوه غیرقانونی پرداخت کرده به عنوان اهرم فشار علیه قوه ی قضاییه استفاده می کند تا روند رسیدگی به پرونده اش را کندتر کند اما آنچه مسلم است این است که ایشان نمی تواند با جنجال آفرینی مسیر پرونده را منحرف کند.»

یک سال از انتشار گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس در ارتباط با مجموعه تخلفات سعید مرتضوی در زمان ریاستش بر سازمان تامین اجتماعی گذشت. گزارشی که صبح روز 13 آذرماه در مجلس قرائت شد و خبر از فروش غیرقانونی ۱۳۸ شرکت زیرمجموعه شرکت سرمایه‌گذاری تامین اجتماعی (‌شستا) به بابک زنجانی، پرداخت پاداش‌های شگفت‌انگیز به مدیران میانی و عالی‌رتبه تامین اجتماعی، پرداخت پول‌های مشکوک به افرادی از تشکل‌‌های رسمی کارگری و... می‌داد. اتهاماتی که بنا به گفته ی وکلای شاکیان این پرونده، قاضی پیشین هنوز حاضر به پذیرش آنها نشده است و حتی از برخی از این اتهامات به عنوان اهرم فشار علیه دستگاه قضایی استفاده می‌کند. در این میان یکی از بحث برانگیز ترین تخلفات مرتضوی انعقاد تفاهم‌نامه عجیبی بود که به موجب آن ۱۳۸ شرکت زیر مجموعه تامین اجتماعی به بابک زنجانی فروخته می‌شد.
ماجرا از این قرار بود که 27 آذرماه سال 91 واگذاری این ۱۳۸ شرکت با امضای تفاهم نامه ای بین سعید مرتضوی (مدیرعامل وقت سازمان تامین اجتماعی) و شرکت هلدینگ سورینت قشم به مدیرعاملی آقای بابک زنجانی کلید خورد. مطابق این تفاهم نامه مقرر شده بود تا سقف ۴ میلیارد یورو (معادل ین ژاپن) ۱۳۸ شرکت متعلق به سازمان تامین اجتماعی که عمدتاً موضوع اصلی تحقیق و تفحص بوده اند، به شرکت سورینت قشم به مدیرعاملی بابک زنجانی واگذار شود. این تفاهم نامه که به قصد واگذاری انحصاری سهام در اختیار ۱۳۸ شرکت از مجموع ۲۰۷ شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) شامل هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، فولاد خوزستان، فولاد مبارکه اصفهان، بانک صادرات، هتل های هما، پتروشیمی غدیر، پتروشیمی تبریز، شرکت ملی نفتکش، چوب و کاغذ ایران، شرکت های مختلف بیمه ای، (ملت، میهن، دانا، پارسیان) کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، بانک های مختلف از جمله پاسارگاد، تات، پارسیان، دی و.... صنایع مس شهید باهنر و... به هلدینگ سورینت قشم بوده است، دارای اشکالات عدیده حقوقی و عدم رعایت قوانین مصرح قانونی در ابعاد مختلف بود. اما سرانجام و بر اساس گفته‌های یکی از اعضای هیئت‌مدیره جدید سازمان تامین اجتماعی در دولت یازدهم به دلیل عدم عملی سازی تعهدات مقرر از جانب زنجانی بعد از یکسال، هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی در ۲۸ آبان ۱۳۹۲ تصمیم گرفت به طور یکجانبه این قرار داد را ملغی اعلام کرده و کلیه اسناد تحویل شده به زنجانی را بازستاند. جدا از کم و کیف رابطه ی این دو و وضعیت نامتعارف زمان ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی که شرایط بستن چنین قراردادهایی را فراهم می کرد، بررسی حقوقی و قانونی این مقوله حائز اهمیت است.
در گفتگوی پیش رو با پیمان حاج محمود عطار حقوقدان و از وکلای شاکیان پرونده سعید مرتضوی در ارتباط با برخی اتهامات ریس سابق سازمان تامین اجتماعی و گستره‌ی حقوقی این اقدامات سخن گفته ایم. وی معتقد است سعید مرتضوی با سوءاستفاده از موقعیت خود ضربه ی سنگینی را به سازمان تامین اجتماعی وارد کرده است و کلیه ی اقدامات او از سوی دستگاه قضایی قابل پیگیری و محاکمه است.

ــ ایلنا: آنقدر لیست اتهامات مرتضوی در دوران تصدی تامین اجتماعی بلند است که به نظر می رسد باید تنها به بررسی برخی از آنان بسنده کنیم. یکی از موارد اتهامی آقای مرتضوی که در زمره ی بزرگترین افشاگری‌های فساد مالی ظرف سال‌های اخیر هم به شمار می‌رود، رابطه ی او با تاجر مشهور بابک زنجانی در موضوع واگذاری ۱۳۸ شرکت شستا به مجموعه ی سورینت قشم تحت اختیار بابک زنجانی بود. چطور او توانست این واگذاری ها را انجام دهد؟
به صورت کاملا غیرقانونی، اما ابتدا باید بگویم در هر دو جلسه ای که به عنوان وکیل شاکی خصوصی در دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید مرتضوی حضور داشتم، ایشان هربار نه تنها اقدامات خودش را به عنوان رییس سازمان تامین اجتماعی قانونی می دانست بلکه کلیه ی اقدامات را به نوعی خدمت به سازمان تامین اجتماعی تلقی می کرد و ازاین سازمان و همچنین از حاکمیت توقع پاداش و مدال داشت. با این حال اتهاماتی که متوجه ایشان است به خصوص در پرونده مربوط به واگذاری ۱۳۸ شرکت زیر مجموعه تامین اجتماعی به بابک زنجانی و شرکت زیر مجموعه او محرز است و در چندین بخش قابل بررسی است. در واقع این شرکت ها طی تفاهم نامه ای بین سازمان تامین اجتماعی و شرکت سورینت که تحت امر بابک زنجانی بوده به ایشان واگذار شده،اما آنچه اهمیت دارد این است که ایشان بدون رعایت تشریفات قانونی «مزایده» اقدام به واگذاری این شرکت ها که به نوعی اموال عمومی و غیر منقول محسوب می شوند کرده است. یکی از تکالیفی که قانون گذار برای واگذاری اموال دولتی و عمومی به مدیران نهادهای دولتی و عمومی ابلاغ کرده و آنها را مکلف به رعایت این مقررات کرده این است که از طریق روزنامه های کثیرالانتشار و رسانه های رسمی فروش اموال سازمان ذیربط به مزایده گذاشته شود و هر شخص حقیقی و حقوقی که بهترین قیمت را برای خرید مال مورد فروش ارائه دهد طی تشریفات قانونی می تواند مورد معامله قرار بگیرد. در حالیکه در واگذاری این شرکت ها به بابک زنجانی هیچ کدام از این تشریفات قانونی طی نشده و از طرفی هیچ مبلغی به عنوان وجه دریافتی واگذاری این شرکت ها به حساب تامین اجتماعی واریز نشده است.
ــ این واگذاری ها رایگان صورت گرفته است؟
علی رغم اینکه گفتند وجه مورد نظر از طریق بانکی در مالزی واریز شده اما چیزی که عملا اتفاق افتاد این است که این تفاهم نامه به دلیل نقد پرداخت نشدن وجه معامله، رایگان منعقد شده است. این مسئله و نوع قراردادی که با بابک زنجانی منعقد شد اهمال رییس وقت تامین اجتماعی یعنی سعید مرتضوی را نشان می دهد و اگر قوه ی قضاییه و مجموعه‌ی دستگاه نظارتی کشور به قضیه تامین اجتماعی به موقع ورود نمی کرد و بابک زنجانی از دسترس خارج می شد واقعا مشخص نبود سرنوشت این ۱۳۸ شرکت چه می‌شد. چون هیچ سند قانونی مبنی بر چگونگی واگذاری این شرکتها از سوی سازمان تامین اجتماعی وجود نداشت.

ــ سئوال کلیدی که در همان زمان هم مطرح شد این بود که اساسا آقای مرتضوی در زمان بستن این قرارداد چه سمتی در تامین اجتماعی داشته است؟ همانطور که مستندات پرونده نشان می دهد ایشان چند ماه قبل از امضای این تفاهم نامه یعنی ۲۷ آذر ۹۱ از سمت خود به عنوان رییس سازمان تامین اجتماعی عزل شده بود چرا که دیوان عدالت اداری در تاریخ ۹ مرداد ماه ۹۱ ایشان را از ریاست این سازمان برکنار کرده بود.

دقیقا نکته همین جاست که آقای مرتضوی در آن زمان اساسا سمتی در تامین اجتماعی نداشته که بتوانند تفاهم نامه ای با چنین حجمی با زنجانی امضا کند. یکی از جرائم اصلی آقای مرتضوی همین موضوعی است که اشاره کردید. مرجع رسیدگی به ابطال و تعلیق تصمیمات نهادهای دولتی و عمومی دیوان عدالت اداری است. هیات عالی این دیوان که متشکل از ده ها قاضی عالی رتبه با سوابق قضایی بالای ۱۵ تا ۲۰ سال است، پیش از امضای این تفاهم‌نامه حکم انتصاب آقای مرتضوی توسط وزیر وقت کار در تامین اجتماعی را لغو کرده بود و این حکم بر اساس رای دیوان قطعی و لازم الاجرا بوده است.
به محض صدور و ابلاغ این رای هرگونه پرداخت وجوه و تنظیم قراردادهای تعهد آور برای سازمان تامین اجتماعی توسط ایشان جرم محرزی بوده است و ایشان و هیات وزیران وقت نمی‌توانسته‌اند با فرار از قانون و تغییر مقررات مربوطه و تبدیل انتصاب ایشان به سرپرست سازمان تامین اجتماعی از سوء استفاده های غیرقانونی شان بگریزند. بنابراین هر اقدامی که آقای مرتضوی بعد از ابطال حکمش از ریاست سازمان انجام داده از نظر قانونی جرم است.
ــ گویا ایشان در همین مدت کوتاهی که ریاست سازمان را به عهده داشتند  پرداخت‌هایی را هم از حساب سازمان تامین اجتماعی به مدیران و اشخاص زیر مجموعه خودشان در تامین اجتماعی هم داشته اند و در جلسات دادگاه ازاین پرداخت ها به عنوان بودجه ی غیرشمول یاد کرده اند از جمله کمک دویست میلیونی به کانون انجمنهای صنفی کارگران کوره پزخانه های تهران یا پرداخت هدیه و وام به برخی مسولین وقت در مجلس و..
همینطور است. بخش دیگری از اقدامات آقای مرتضوی مربوط به حاتم بخشی های ایشان در مدت مدیریتش در سازمان تامین اجتماعی است که در گزارش تحقیق و تفحص مجلس از این سازمان هم اسناد آن موجود است. طبق این اسناد آقای مرتضوی با استفاده از موقعیتی که داشته احتمالا برای یک سری اهداف شخصی و سازمان یافته به اشخاص زیر مجموعه خودشان از حساب سازمان تامین اجتماعی بذل و بخشش می کردند. ایشان در جلسات دادگاه ادعا می کردند که این برداشت ها از حساب بودجه ی غیر شمول سازمان انجام می شده و تعبیر ایشان از بودجه غیر شمول بودجه ای است که مدیرعامل سازمان می تواند به هر شخص حقیقی و حقوقی که صلاح بداند پرداخت کند بدون اینکه پشتوانه ی قانونی داشته باشد. در واقع ایشان ادعا می کردند که قانون این اجازه را به رییس سازمان تامین اجتماعی داده است، در حالیکه از نظر قانونی این مسئله محل اشکال است.
ــ لطفا به چند نمونه از این پرداخت های غیر شمول که مرتضوی مدعی قانونی بودن آنهاست اشاره کنید.
مثلا بودجه ای که ایشان در اختیار همسرشان خانم دکتر هما فلاح تفتی برای هزینه ی تبلیغات کاندیداتوری شان قرار دادند یا بودجه ای که به آقای شیخ الاسلامی وزیر سابق کار و رفاه اجتماعی - که انتساب غیرقانونی آقای مرتضوی هم توسط ایشان صورت گرفت - بابت تبلیغات انتخابات شورای شهر تهران پرداخت شد و پرداخت هایی که بازهم بعدها در پی طرح استیضاح از وزیر کار در ارتباط با نصب غیرقانونی سعید مرتضوی بر تامین اجتماعی در غالب هدیه و وام به آقای شیخ الاسلامی انجام شده، همینطور موضوع پرداخت هایی که به آقای محمد رضا رحیمی معاون رییس جمهور وقت به جهت حمایت بی قید و شرط ایشان از ریاست سازمان تامین اجتماعی انجام شد، نمونه ی این برداشت های غیرقانونی از حساب تامین اجتماعی است که آقای مرتضوی ادعا می کند از محل بودجه ی غیرشمول پرداخت کرده است.
ــ گویا در مورد برخی وکلای شخصی ایشان هم پرداخت های غیرقانونی انجام شده؟
بله. موضوع وکلای شخصی ایشان و دریافت هایی که داشته اند هم مطرح است. با در نظر گرفتن اینکه سازمان تامین اجتماعی خودش دارای معاونت حقوقی و ادراه دعاوی و کارشناسان مجرب و متخصص حقوقی است، پرداخت این وجوه غیرقانونی به وکلای شخصی که البته من از به کار بردن نام ایشان معذورم، محل بحث است و طبق ادعای آقای مرتضوی این وجوه در قالب مشاوره با سازمان تامین اجتماعی به وکلای مورد نظر پرداخت شده است. در ارتباط با تمام این پرداخت ها که آقای مرتضوضی ادعا می کند در قالب بودجه ی غیر شمول صرف شده وکلای شاکی از بازپرس ویژه پرونده درخواست کردند در مورد مصادیق قانونی اجازه پرداخت آن از سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات که دو مرجع نظارتی و تفسیرکننده ی هزینه های بودجه ای کشور هستند استعلام کنند. نتیجه ی این استعلام آن شد که هر دو سازمان ذیربط صراحتا پاسخ دادند که آقای مرتضوی نمی تواند این وجوهات را از حساب بودجه ی غیرشمول پرداخت کند و سازمان بازرسی کل کشور هم علاوه بر اعلام تخلف سعید مرتضوی در خصوص برداشت غیرقانونی از سازمان تامین اجتماعی که با هزینه ی بیت المال اداره می شود از ایشان شکایت و علیه ایشان اعلام جرم کرد.
ــ در چنین شرایطی که وصف شد، در ارتباط با این پرونده چه حکمی در انتظار مرتضوی است؟
ببینید هیچ کدام از این پرداخت ها وجاهت قانونی نداشته و ندارد. پرداخت کمک به یک انجمن صنفی وظیفه ی سازمان تامین اجتماعی نیست که بگوییم به وظیفه ای که داشته عمل کرده،این نهادها در صورتیکه نیاز به کمک مالی داشته باشند متولیان خاص خود را دارند و سازمانی مانند تامین اجتماعی که با بودجه ی بیت المال اداره می شود متولی پرداخت کمک و اعانه به هیج نهاد و سازمان دیگر نیست. آقای مرتضوی در حال حاضر از بعضی از ابزاری که در اختیار دارد مثل لیست نمایندگانی که به آنها وجوه غیرقانونی پرداخت کرده به عنوان اهرم فشار علیه قوه ی قضاییه استفاده می کند تا روند رسیدگی به پرونده اش را کندتر کند اما آنچه مسلم است این است که ایشان نمی تواند با جنجال آفرینی مسیر پرونده را منحرف کند.
دادگاه می تواند ضمن ابطال این اقدامات، خود ایشان را هم به جرم اقدام به این جرائم مجازات کند که البته نظر قاضی رسیدگی به پرونده تعیین کننده حکم است. مسلما انفصال دائم از خدمات دولتی می‌تواند یکی از مجازاتهای ایشان باشد و تعزیر آن هم به عهده ی قاضی پرونده است که چه تصمیمی در این باره می گیرد.
البته اتهامات آقای مرتضوی در تامین اجتماعی و حاتم بخشی های ایشان در مدت مدیریتش بر این سازمان آنچنان گسترده است که رسیدگی به هریک از آنان و صدور حکم درباره آن به دلیل پیچیده بودن این اقدامات نیازمند وقت بیشتر و به جهت طولانی شدن رسیدگی به آن نیازمندسرعت عمل بیشتر است.

پایان پیام

Friday, December 5, 2014

Wojtek (bear)

Wojtek (bear)

From Wikipedia, the free encyclopedia
Wojtek
Wojtek the bear.jpg
Wojtek with a Polish soldier
Species Ursus arctos syriacus
Sex Male
Born 1942
near Hamadan, Iran
Died December 1963 (aged 20–21)
Edinburgh Zoo, Scotland
Occupation Soldier
Employer 22nd Transport Company, Polish II Corps
Weight 230 kg (510 lb) (1963)
Height 1.8 m (6 ft) (1963)
Wojtek (1942–1963; Polish pronunciation: [ˈvɔjtɛk]) usually spelled Voytek in English, was a Syrian brown bear cub found in Iran and adopted by soldiers of the 22nd Artillery Supply Company of the Polish II Corps. During the Battle of Monte Cassino, Wojtek helped move ammunition. The name "Wojtek" is a diminutive form of "Wojciech", an old Slavic name that is still common in Poland today and means "he who enjoys war" or "smiling warrior".[1]

History

Polish soldier with Wojtek in Iran 1942.
In 1942, a local boy found a bear cub near Hamadan, Iran, whose mother had been shot. He sold it to Irena (Inka) Bokiewicz, a young Polish refugee walking across the Elbruz mountains as she escaped from the Soviet Union. When he became too big she donated him to the Polish Army.[2] As the bear was less than a year old, he initially had problems swallowing and was fed with condensed milk from an emptied vodka bottle. The bear was subsequently fed with fruit, marmalade, honey and syrup, and was often rewarded with beer, which became his favourite drink. He also enjoyed smoking and eating cigarettes.[3][4] He enjoyed wrestling and was taught to salute when greeted. The bear became quite an attraction for soldiers and civilians alike, and soon became an unofficial mascot of all units stationed nearby. With the company he moved to Iraq and then through Syria, Palestine and Egypt.[5]

Private Wojtek

To get him on a British transport ship when the unit sailed from Egypt to fight with the British 8th Army in the Italian campaign, he was officially drafted into the Polish Army as a Private and was listed among the soldiers of the 22nd Artillery Supply Company of the Polish II Corps. Henryk Zacharewicz and Dymitr Szawlugo were assigned as his caretakers.
Wojtek with artillery shell - emblem of the 22nd Transport Company.[6]
As an officially enlisted "soldier" of the company, he lived with the other men in their tents or in a special wooden crate, which was transported by truck. According to numerous accounts, during the Battle of Monte Cassino Wojtek helped by transporting ammunition – never dropping a single crate.[7] In recognition of the bear's popularity, the HQ approved an effigy of a bear carrying an artillery shell as the official emblem of the 22nd Company (by then renamed to 22nd Transport Company).[5]

Postwar

Following the end of World War II in 1945, the bear was transported to Berwickshire in Scotland, along with parts of the II Corps. Stationed in the village of Hutton, near Duns, Wojtek soon became popular among local civilians and the press. The Polish-Scottish Association made Wojtek one of its honorary members. Following demobilization on November 15, 1947, Wojtek was given to the Edinburgh Zoo. There he spent the rest of his days, often visited by journalists and former Polish soldiers, some of whom would toss him cigarettes, which he proceeded to eat because there was no one there to light them for him.[8] Wojtek died in December 1963, at the age of 22. At the time of his death he weighed nearly 500 pounds (230 kg) and was over 6 feet (1.8 meters) tall.[5]
Media attention contributed to Wojtek's popularity. He was a frequent guest on BBC's Blue Peter program. Among memorial plaques commemorating the bear-soldier are a stone tablet in Edinburgh Zoo, plaques in the Imperial War Museum and Canadian War Museum in Ottawa, as well as a sculpture by artist David Harding in the Sikorski Museum, London and a carved wooden sculpture in Weelsby Woods, Grimsby.[9] There are proposals to erect a memorial in Edinburgh.[10] On 25 April 2013, Kraków city council decided to erect a statue of the bear in Park Jordana one of the city's parks. It was unveiled on 18 May 2014.[11][12]
On 30 December 2011, a film, Wojtek – The Bear That Went to War,[2] was broadcast on BBC2 Scotland.[13]
On 16 September 2013 the City of Edinburgh Council approved the erection of a bronze statue of Wojtek to stand in the city's Princes Street Gardens. The statue is to represent Wojtek and a Polish Army Soldier walking in peace and unity. A 4 m (13 ft) long relief will present his journey from Egypt to Scotland alongside the Polish Army.[14][15]

References

  1. "Meaning, Origin and History of the Name Wojciech". Behind the Name. 2014. Retrieved 15 August 2014.
  2. "Wojtek - The Bear That Went To War". wojtekfilm.com. 2011. Retrieved 15 August 2014.
  3. "Wojtek wraca" [Wojtek returns]. Polityka (in Polish). 2 February 2008. p. 11.
  4. "Smarter than the average bear .. by far". Edinburgh Evening News. 28 March 2007. Retrieved 15 August 2014.
  5. "Private Wojtek, the 35 stone bear who battled Nazis to be remembered with statue". Mail Online. 14 October 2010. Retrieved 15 August 2014.
  6. Sansone, Adele (9 July 2013). "'Private Wojtek' alias Voytek, ein Bär im Dienste der Armee" ['Private Wojtek' alias Voytek, a bear in the service of the Army]. Suite101 (in German). Retrieved 15 August 2014.
  7. Orr, Aileen (1 November 2010). Wojtek the Bear - Polish War Hero. Birlinn Publishers. p. 45. ISBN 978-1-84158-845-2.
  8. Hale, Beth (25 January 2008). "The hero bear who went to war (and loved a smoke and a beer)". Mail Online. Retrieved 15 August 2014.
  9. "Polish soldiers meet Wojtek the bear ‒ Grimsby's tribute to Second World War heroes". Grimsby Telegraph. 29 October 2011. Retrieved 15 August 2014.
  10. "Tribute to Voytek, the smoking, drinking fighting, soldier bear". The Scotsman. 25 January 2008. Retrieved 15 August 2014.
  11. "Krakow votes for WWII soldier bear statue". Polskie Radio. 26 April 2013. Retrieved 15 August 2014.
  12. Polski, Pilnuj (13 May 2014). "Niedźwiedź Wojtek będzie miał swój pomnik w krakowskim Parku Jordana" [Wojtek the Bear will have his monument in Krakow's Jordana Park] (in Polish). Wpolityce.pl. Retrieved 15 August 2014.
  13. "Wojtek: The Bear That Went to War". BBC Two. 30 December 2011. Retrieved 15 August 2014.
  14. McCann, David (29 May 2013). "Prince Street Gardens statue of Polish army bear". The Scotsman. Retrieved 15 August 2014.
  15. "Niedźwiedź Wojtek w Princes Street Gardens" [Wojtek the Bear in Princes Street Gardens] (in Polish). Emito.net. 30 September 2013. Retrieved 15 August 2014.

Further reading

  • Anders, Wladyslaw (1949). An Army in Exile, the Story of the Second Polish Corps. London: Macmillan.
  • Kleczkowski, Stefan (1945). Poland's first 100,000: Story of the Rebirth of the Polish Army, Navy and Air Force After the September Campaign. London & New York: Hutchinson.
  • Morgan, Geoffrey; Lasocki, Wiesław A. (1970). Soldier Bear. London: Collins. ISBN 0-00-211793-2.
  • Dumon Tak, Bibi (2011). Soldier Bear. Grand Rapids, Michigan: Wm. B. Eerdmans Publishing Co. ISBN 978-0-8028-5375-2.
  • Orr, Aileen (2012). Wojtek the Bear: Polish War Hero. Edinburgh: Birlinn Publishers. ISBN 978-1-84341-057-7.
  • Ivell, Krystyna; Baczor, Vic (2013). Wojtek Album. London: Self-published. ISBN 978-0-9926327-0-0.

External links

Thursday, December 4, 2014

موضوع انشاء: فیسبوکـ‌- به نام لایک زننده مؤمنین و بلاک کننده ظالمین

موضوع انشاء: فیس بوک

 به نام لایک زنندهء مومنین و بلاک کنندهء ظالمین
 
 ما به
همراه دوستمان عضو فیس بوک میباشیم. فیس بوک جای خوبی است اما بیشتر اعضایش باهم فامیل هستند و از نام خانوادگیشان میشود فهمید. مثل سبز یا ایرانییا پرشین یا پارسی. اکثراً هم شبیه هم هستند طوری که ما اوائل فکر میکردیم دوقلو باشند .

وقتی وارد فیس بوک شدیم تازه فهمیدیم که اسم این اقدس چپول دختر همسایه مان پرمیس بوده و چقدر هم خوشگل بوده و ما نمیدانستیم. یک عالمه دوست پسر دارد که مدام برایش عکس میفرستند. تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود اما یک شعرهایی میگذارد در والش که ما معنیش را نفهمیدیم. از دختر عمویمان پرسیدیم گفت:جز جگر گرفته کپی پیست میکند  ایکبیری .
 
فیس بوک دونفر عضو فعال دارد که مدام حرف میزنند .یکی اسمش کورش است و نام خانوادگیش بزرگ و دیگری هم باید پزشک باشد که به او علی آقای شریعتی میگویند.  

هرچقدر از خانه بیرون میرویم و از مردم فحشهای بد بد میشنویم ، در عوض در فیس بوک همش حرفهای گل و بلبل است و همه مهربانند. البته یکی دوتا از همسایه هایمان که فحش بدبد میدهند را در فیس بوک شناختیم و دیدیم در فیسبوک قربان صدقهء همه میروند و از انسانیت حرف میزنند ،اما نمیدانیم چرا تا خودمان رامعرفی کردیم بلاکمان کردند.
 فیس بوک جای عجیبی است. دیروز که به اتفاق پدرمان از کنار مسجد شهر رد میشدیم شنیدیم که حاج آقا طاهری امام جماعت مسجد پشت بلندگو میگفت: این فیس بوک ساخت شیطان است و میخواهد جوانان مارا از راه بدر کند. خدا را شکر میکنیم که حاج آقا طاهری که خودشان هم عضو فیسبوک هستند سنشان زیاد است وگرنه ایشان هم از راه بدر میشدند. 
ما خودمان یکبار از ایشان پرسیدیم که چرا خودتان عضو فیس بوکید؟ ایشان فرمودند: برای تحقیق وبررسیه مکر دشمنان در آنجا عضو شده ایم. گفتیم چرا فقط با دخترها دوست میشوید و عکس برایشان میفرستید؟ ایشان گفتند میخواهیم براه راست هدایتشان کنیم و منظورمان امر به معروف است دوباره پرسیدیم پس چرا اسمتان را گذاشته اید پسر بلا؟ ایشان اخم کردند و گفتند: شما اصلاً مارا چجوری در فیسبوک شناختید؟ گفتیم ،خوب آخر عکستان را دیدیم که کلّهء خودتان را روی بدن آرنولد چسبانده اید. دیگر نشنیدیم ایشان چه گفتند چون یک چک بما زدند که تا دو ساعت گوشمان بوق اشغال میزد .
  خلاصه ما فیسبوک را دوست میداریم، آنجا اقدس چپول پرمیس جیگر میشود . ابرام شتر خفه کن پسر آریایی میشود، همه مهربانند و حاج آقا طاهری هم آهنگ رپ میگذارد و گاهی هم حرفهای قشنگ میزند و از چک زدن خبری نیست. این بود انشای ما

People Are Awesome 2014 (INSANE Edition)