Wednesday, November 16, 2016

جنگ سردی طولانی میان امت دوپاره اسلام



جنگ سردی طولانی میان امت دوپاره اسلام
احمد شماع زاده

پس از قیام امام حسین(ع) و به تبع آن قیام مختار، شاید اولین جنگ سرد در جهان، میان دو جبهه از جامعه مسلمانان به وقوع پیوست با فراز و نشیبهایی بدین قرار:
در برخی دورانها این جنگ سرد یک سویه، به زیان شیعیان گرم میشد. مانند آنچه که در عصر امویان و عباسیان به وقوع پیوست و امام کشی و سادات کشی و شیعه کشی  صورت گرفت.
دورانی فرارسید که هر دو جبهه به قدرت و حکومت رسیدند مانند حکومت عثمانی و صفویه.
دورانی فرارسید که برخی بزرگان میدانداری کردند تا کینه توزیها رفع شود ولی راه به جایی نبردند. مانند سیاستی که نادرشاه افشار در پیش گرفت و یا فتوایی که شیخ الازهر محمد شلتوت صادر کرد.
زمانی فرارسید که این دو جبهه با بحثها و کتابها به مصاف یکدیگر رفتند مانند آنچه که علامه امینی نوشت و نیز مباحثات و نامه نگاریهای سید عبدالحسین شرف الدین با شیخ سلیم شیخ الازهر که کاری از پیش نبردند.
در دورانی هم انگلیسیها بیکار ننشستند و برای هر دو جبهه دین سازی کردند. برای شیعیان، بابیّت و بهائیّت درست کردند؛ و برای عربستان وهابیّت و سلفیّت.
دردوران ما با وقوع انقلاب اسلامی حکومتگران ایران میگفتند ام القرای اسلام ماییم که اکنون در جهان شهره شده ایم، ولی عربستانیها مدعی بودند که ما در منزل وحی هستیم و ام القرای اسلام مکه مکرمه است که در دست ماست. این دیدگاه و مسائل دیگری که به تبع این دو دیدگاه به وجود آمد، به تنش سختی میان این دو مدعی اسلام انجامید و منجر به ایجاد و یا تقویت گروههایی همچون طالبان، القاعده و سپاه صحابه شد که به شیعه کشی افتخارمیکردند و با تحریک کودکان و بزرگتران جاهل و حشک مغزی که حاضر به انتحار میشدند، موضوع به گونه ای جاانداخته شد که با کشتن تنها یک شیعه، مستقیم به بهشت خداوندی درخواهید آمد و در این روند برای چندمین بار این جنگ سرد، یکسویه بسیار گرم شد. بیشترین کشتار شیعیان توسط گروههای افراطی، تاکنون در شهرهای کربلا و نجف به وقوع پیوسه است.
و آنگاه که جمهوری اسلامی خواست تا در سرزمین وحی ولی فارغ از  رعایت قوانین کشور میزبان، راهپیمایی برائت از مشرکین را به اجرا گذارد، جمعه خونینی صورت گرفت که این جنگ سرد، با ریخته شدن خون صدها شیعه بیگناه یک بار دیگر گرم شد.
با پیش آمدن درگیریهای سوریه جنگی داخلی صورت گرفت که در آغاز سیاسی بود ولی با پیوستن دو جبهه به نیابت از سوی عربستان و ایران به آن، این جنگ، صورت جنگی میان  شیعه و سنی به خود گرفت و  جنگ سرد شیعه و سنی برای اولین بار با خونهایی از هر دو طرف گرم شد و به صورت گرمترین جنگ میان این دو جبهه درامد؛ سپس  همین جنگ، با راه افتادن جنگ داخلی در ییمن، گسترش یافت و تقویت شد.
اکنون با گسترش نبردهای سوریه و یورش بخشی از سنیهای تندرو و رادیکال درگیر در سوریه زیر عنوان داعش (دولت اسلامی عراق و شام) به سوی عراق و اعلام دولت اسلامی، و کشتن بیرحمانه و جلّادمنشانه صدها تن از شیعیان، این جنگ سرد از سویی کاملا گرم شده و از سوی دیگر همچون "جنگ سرد جهانی میان دو ابرقدرت شرق و غرب، که تنها رسانه ای بود،" رسانه ای شده، و رسانه های وهابی و جمهوری اسلامی با شبکه های ماهواره ای خود به مصاف یکدیگر رفته اند که در آغاز جنگ سوریه چنین روندی را شاهد نبودیم.
خداوند به جامعه دوگانه و نا همگون مسلمانان رحم کند!!

Saturday, November 12, 2016

توران، فرزند ايران

توران، فرزند ايران 
غلامرضا امانی 

خاموشي «توران ميرهادي» خاموشي نور و راه، شور و شوق نبود؛ او هميشه در راه بود و در رفتن، دلي به گستردگي دريا داشت و عزمي به پايداري كوه. غم‌هاي بزرگ، راه‌هاي بزرگي براي او گشود؛ غم ازدست‌دادن همسر و همدل، برادر و فرزند اندكي از وي نكاست، بلكه بر او افزود. 
بسيار سال‌ها او را از نزديك مي‌شناختم، هميشه در كار بود، در كاري خشن...؛ دلبسته كودكان اين خاك پاك بود. مدرسه «فرهاد» را بنيان گذاشت و شوراي كتاب كودك را پي نهاد. به آرامي سخن مي‌گفت و پس آن ديرگان مهربان، دنيايي زيبا مي‌ساخت و مي‌خواست. هرگز از كوشش و كاوش بازنماند، از سختي‌ها «فرصت» ساخت، به ياري ياران پاك‌نهادش، فرهنگ‌نامه كودكان را نشر داد كه كاري است ماندگار. آنچه در او رخ مي‌نمود، اميد بود كه تا دم آخر در دل داشت. نسل ما بخت بزرگي داشت كه تجربه‌هايش را با ما در ميان نهاد. 

هرگز وي را غمگين نديدم؛ اما هميشه غمگسار بود و پناهي بود براي همه بي‌پناهان و صدايي بود براي همه بي‌صدايان. در سفري به تهران، مهربانو نوش‌آفرين انصاري -كه عمرش دراز باد- به شورا دعوتم كرد؛ سفره پرمهر گشوده بود، سفره دلش را باز كرد، هرگز شكوه و شكايتي نكرد و آينده‌اي روشن را برايم بازگو كرد؛ در آن سفره يارانش هريك خوراكي فراهم آورده و در آن مهماني حضور يافته بودند و او چون مادري مهربان، همه را راه مي‌نمود. 
بانوي داناي ما، ز هرچه رنگ تعلق پذيرد، آزاد بود، علاقه و تعلقش بچه‌ها بودند و خواندن...؛ به بچه‌هاي محروم مي‌انديشيد و مي‌خواست با كتاب، شعله آگاهي و دانايي را در جانشان برافروزد و در اين راه سرزنش‌هاي خار مغيلان از رفتن و راه‌نمودن بازش نمي‌داشت. با دستي خالي اما با همتي عالي كارها كرد كارستان. با همه كهن‌سالي، جان جوينده هميشه جوانش در جست‌وجو بود، از آخرين كتاب‌ها، ‌از آخرين نوشته‌هاي نويسندگان و تصويرهاي نويسندگان و تصويرگران جهان آگاه بود. بانوي ما از نسلي بود برآمده از آرمان‌هاي بشري كه زندگي خوب و خوش، شادي و زيبايي زندگي را براي همه مي‌خواستند. ديواري در دل نداشت، هميشه پلي در ديده داشت، پلي براي پيوستن. 
اكنون ماييم و يادگار بلند او؛ «شوراي كتاب كودك و فرهنگ‌نامه»، از دوردست‌ها، همچنان او را مي‌بينم كه خشت ادب به ساروج هنر برهم مي‌نهد و با ماست و در كنار ماست براي ساختن دنيايي آباد و آزاد. از او بياموزيم، بسيار بياموزيم.

روزنامه شرق، شنبه 22 آبان 1395