Friday, May 17, 2013

نظری بدیع از منظری بعید


نظری بدیع از منظری بعید
این مردهای غمگین نازنین!!
(این نوشته از وبلاگ یک خانم برداشته شده است)

یک وقتهایی فکر میکنم مردبودن چقدر میتواند غمگین باشد.
هیچکس از دنیای مردانه نمیگوید. هیچکس از حقوق مردان دفاع نمیکند.
هیچ انجمنی با پسوند "مردان" وجود ندارد.
مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. (در اروپا دارند و آبی آسمانی است. - ویرایشگر)

این روزها همه یک بلندگو در دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان سخن میگویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول میشوند. حتی همان مردهایی که دوستمان داشتند ولی رفتند.

یکی از همین مردهای همیشه خسته. از همینهایی که از هجده سالگی دویدن را شروع میکنند و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل...
همه از مردها همه توقعی دارند. باید تحصیلکرده، پولدار، خوشتیپ، قدبلند، خوش اخلاق، قوی بنیه... باشند. و خدا نکند یکی از اینها را نداشته باشند. ما هم برای خودمان خوشیم!

مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای درامد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگدو میزند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویولون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویولون میزند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره یک شرکت واردات و صادرات باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تأمین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بدمزه ما را با اشتیاق بخورند و با ما به مهمانیهایی که دوست داریم بیایند و هرکسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوستهای دوران مجردیشان را فراموش کنند و همیشه توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را هیچگاه نبینند.
مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید بپذیریم که مردها صبرشان از ما بیشتر است. آنگاه که داد میزنند. آنگاه که چکشان پاس نمیشود. آنگاه که جواب اس ام اس شب به خیر ما را نمیدهند. آنگاه که عرق کرده اند. آنگاه که کفششان کثیف است. تمام این وقتها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بیطاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند مرا برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد. نکند مرا برای شب هایش میخواهد. نکند مرا برای چال روی لپم میخواهد. و این در حالی است که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی. مردها همه دنیایشان همین طوری است ساده و منطقی. درست برعکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید بلندگوها و تابلوهای اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مردها، آنقدرها هم که بد نشانشان میدهیم بد نیستند. مردها معمولا دلشان زنی را میخواهد که در کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین. کمی آرامش در ازای همه فشارها و استرسهایی که برای خوش کردن زندگی تحمل میکنند. کمی آرامش در ازای قصر رؤیایی که ما طلب میکنیم.
بر خلاف زندگی پردغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است.

No comments:

Post a Comment