Tuesday, September 26, 2017

شعری نغز از شیخی پرمغز

هنگامی که در بسته را به روی یک ناامید بازکردن این اندازه ثواب و ثمر دارد،  حال تصور کنید هنگامی که این وابستگان به حکومت که هر روزه چند فعال سیاسی و مدنی و روزنامه نگار و بلوگر را به زندان میاندازند و در باز را به رویشان میبندند و آسایششان را میگیرند، تا چه اندازه ستم میکنند و جزای اعمال خود را خواهند دید. 
ای کارگزاران حکومتی! در نزد خداوند المأمور، معذور پذیرفته نیست.
  شيخ بهایی:
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن             
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن            
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن               
ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن              
ز وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آن‌ را، ثمر آن قدر نباشد           
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
 

Wednesday, September 20, 2017

خرافه گرایی در عصر روشنفکری

خرافه گرایی در عصر روشنفکری
 
احمد شمّاع زاده

نوشته‌ای که در پی میآید، بخشی زیر عنوان اکولتیزم (Occultism) از کتاب کم حجمی است که خانمی لهستانی به نام «مارگریت چشلاک» به زبان انگیسی، و به منظور تدریس زبان انگلیسی در سال 2003 گرداورده و انتشار داده و آمار آن مربوط به حوالی سال 2000 است.
واژه اکولتیسم را میتوان علوم غریبه و نیز خرافه گرایی ترجمه کرد؛ ولی علوم غریبه که در روزگاران گذشته به علومی همچون ستاره شناسی، جفر و استرلاب اطلاق میشد، اکنون دامنه آن گسترده تر شده و دانشهایی مانند هیپنوتیزم، طالع بینی مدرن، تله پاتی، ماژیک، و پیشگویی به آن افزوده شده است. بنابراین در برخی موارد مترجم مجبور است که خود واژه اکولتیزم را به کار ببرد، که در فرهنگنامه ها نیز نمیتوان برای آن معادل مناسبی یافت.

تعریفی از اکولت: به نظر نگارنده، هرچه که نه در چارچوب دستاوردهای دانش و استدلالهای علمی بگنجد، و نه در آموزشهای دین یافت شود، و نه مربوط به باورهای اصیل الهی باشد، اکولت و به تعبیری دیگر، خرافه نامیده میشود.
اینکه خرافه را معادل اکولت گرفته‌ام موجب شگفتی نشود؛ زیرا بسیاری تصور میکنند خرافه یعنی باورها و کنش واکنشهایی که نه تنها علمی نیستند، بلکه هیچ‌گاه نتیجه مثبتی را هم در بر نداشته و نخواهند داشت. در صورتی که هیچ انسانی که بهره کمی از هوش داشته باشد، به دنبال کار بیهوده نمیرود. ممکن است از نظر ما باورها و کارهای برخی کسان بیهوده باشد، ولی این بدان معنا نیست که معتقدان به آن باورها و عاملان آن کردارها نیز بی‌جهت و بیهوده و بدون گرفتن نتیجه‌ای، به آن باورها رسیده اند؛ بلکه پشت هر باوری، دلیلی که نتیجه یک تجربه شخصی است، وجوددارد.
به همین دلیل شیعیانی که شفای امراض خود را از امامان میطلبند، (که نه در چارچوب آیات قرآن میگنجد، و نه خود امامان گفته‌اند که شیعیان ما با مرده ما چنین کنند، و اگر به هنگام حیاتشان بر فرض محال، کسی از شخص آنان شفا میطلبید، یقیناً یا او را تکفیر، و یا دستکم از خود میراندند.) هنگامی که از آنان میپرسید چرا به شفابخشی امامان معتقد شده‌اید، مثالهایی از تحارب خود یا دیگران میآورند که مبنای باور آنان است و ممکن است درست هم باشد؛ ولی نه ریشه‌ در دانش دارند و نه در دستورات اسلام!
این موضوع را در مقاله خردگرایی در جایگاه شرک ورزی پی گرفته ام. بخش آغازین این مقاله چنین است:
تصور مکنید آنانکه بت میپرستیدند دیوانه یا دستکم سفیه و ابله بوده اند و بدون دریافت نتیجه به بت خود عشق و علاقه نشان میداده اند؟ بلکه آنان نیز مانند شما از اعتقاد خود نتیجه میگرفته اند. تصور ابله بودن آنان نشان از آن دارد که خدا، قرآن و جهان را نشناخته ایم.
پس برای شناختی هرچند مختصر به چند نکته توجه کنید:
  • خداوند برای کیهان و دیگر آفریدگانش قانونهایی دارد که سنن الهی نامیده میشوند.
  • یکی از سنن الهی آن است که هرکس به هر چیز اعتقاد راسخ داشته باشد، برای دنیای او کارساز شود.
  • این کارسازی ریشه در جهان دور و بر ما دارد. فضای کیهان و فضای دوروبر ما پر از انرژی است.
  • یکی دیگر از سنن الهی آن است که زندگی ما را انرژیها هدایت کنند. ولی مایه کار برای کارایی انرژیها، اعتقاد و تلقین است.

اعتقاد یا باورداشتن و تلقین یا به خودباوراندن، دو روی یک سکه اند. بنابراین هرگاه کسی با جان و دل و از روی اعتقاد راسخ، از بت، از درخت، از آسمان، از ماه، از خورشید، از امام یا امامزادگان، یا هر چیز دیگری درخواستی داشته باشد، با توجه به سنن الهی، و قانون تاثیرگذاری انرژیها، و با توجه به باوری که دارد، و تلقینی که صورت میگیرد، در بیشتر مواقع پاسخ مثبت میگیرد. آن هنگام هم که پاسخ نمیگیرد، حکمتی در کار است که خداوند به موجب یفعل ما یرید، دخالت کرده و از براورده شدن آن خواسته جلوگیرشده است.

اکولتیزم (Occultism):
علوم غریبه، باورداشتن به نظریه ها، شیوها، و آداب و رسوم گوناگون، در رابطه با اشیاء و نیروهای جادویی است که قابل توجیه و تشریح علمی و استدلالی نیستند. علوم غریبه، مبتنی بر آگاهیهای دلهره آور نادیدنی درباره ارواح و نیروهای ناشناخته است. شیوه‌ها و باورهای علوم غریبه، شامل ستاره شناسی، الهامبخشی، کیمیاگری، جادوگری، چشمبندی و افسونگری است.

پیروان این مکتب در پی آنند که بدین وسیله، نیروهای ناشناخته و مرموز کیهان را (که به زعم آنان نیروهای برتر مغز آدمی هستند) کشف کنند. آنان معتقدند که میتوانند آینده را پیشبینی کنند، بیماریها را شفادهند و با موجوداتی مانند فرشتگان، ارواح و اجنه، از طریق آیینها و مراسم جادویی ارتباط برقرارکنند. آنان دانش خود را یا از طریق کسانی که پیشتر این دانش را داشته‌اند و یا از راه خواندن متون مربوطه، کسب میکنند.

روش و منش این دانش در غرب، ریشه در افسونگری هلنیستی، کیمیاگری و افسانه‌های یهودی دارد. گرایش به این دانشها در طول قرنها و دورانها، دگرگون شده است. در دوره رنسانس، کلیسا این دانشها را به عنوان علومی در ارتباط با شیطان پرستی در نظر میگرفت. این دیدگاه، نتیجه آزارهایی بود که از جانب جادوگران بر مردم روامیشد و هزاران زن که متهم به ارتباط با شیوه های اکولت شده بودند، شکنجه و کشته شدند.
در سده های هیجده و نوزده، روند اکولتیسم عمیقتر شد. فیزیکدانی اتریشی به نام فرانز آنتون مسمر (پدر دانش هیپنوتیزم- Franz Anton Mesmer) نیروهای مربوط به مغز آدمی را مورد مطالعه و بررسی قرارمیداد که به وسیله دستاوردهای علمی قابل توضیح و توجیه نبود. وی اکولت را به عنوان وسیله‌ ای از واکنش مغز آدمی در ارتباط با کیهان و حقایق جهان هستی در نظر میگرفت.
در قرن بیستم، بسیاری از مردم به علوم غریبه بازگشت کردند؛ بویژه در دهه های 1980 و 1990، یعنی آن هنگام که جنبش دوران نو مردمان بسیاری را شیفته خود کرده بود، فدائیان اکولت دست رد بر سینه ارزشهای مدرن غرب زدند و روش زندگانی خود را بر مبنای باورها و ایده‌های معنوی بنیان نهادند. برای نمونه در انگلیس، گروهی که خود را مسافران دوران نو خوانده بودند، ارزشهای جوامع مدرن را مردود دانستند و از اینجا به آنجا سفر، و در وسایل نقلیه خود زندگی میکردند.
امروزه ما میتوانیم زایش موج تازه‌ای از اکولتیسم را شاهد باشیم. اکولتیسم هرچند مورد انتقاد بسیاری از گروههای دینی، دانشمندان و برخی دیگر که آن را باری از زباله تلقی کرده‌اند قرار گرفته، ولی این سنت همچنان زنده است. چنین به نظر میرسد که اکولتیسم تمایلات بی پایان انسان را برای فهم و درک مسائل کیهان تحقق میبخشد و در جست‌و‌جوی موجودات و رمزورازهای معنوی و روحانی در ورای دستاوردهای دانش بشری است.

امروزه بسیاری از مردم به فراروانشناسی (مانند تله پاتی و هیپنوز)، مشاوره با منجّمان، پیشگویان و فالگیران، مشارکت در جلوه‌های ویژه و طالع بینی، پیش بینیهای ستاره شناختی و رسالت قائل شدن برای فراگیری آنچه که ممکن است در آینده برای آنان اتفاق بیفتد، باز گشته اند.

باوری بس گسترده به نیروی جادویی اشیاء خوشبختی آور، ستارگان، طلسم، سنگهای قیمتی، رنگها، افسونها، و سمبلها ظهور کرده است. برای نمونه، شصت درصد مردم فرانسه معتقد به ماژیک یا افسونگری شده اند!! آنان متقاعد شده‌اند که نیروهای نادیدنی تأثیر عمیقی بر اعمال انسان دارند. در این کشور به طور ناباورانه ای پیشگویان و فالگیران 60 برابر کشیشان هستند!!

کلیسا نیز نگاه منفی خود را نسبت به اکولت تغییر داده است. کشیشان نه تنها پشتیبانی روحانی و معنوی هرچه بیشتری را پیشنهاد میکنند، بلکه جنگیری (Exorcism) را بر روی کسانی که به نظر میرسند به وسیله شیطان جنزده شده اند، نیز اجرا میکنند. پیش از این، هیچ‌گاه جنگیران کاتولیک تا این اندازه از پشتیبانی محکم کلیسا و اقبال عمومی در میان خداباوران برخوردار نبوده اند. هرچند در بیشتر موارد، «جنزدگان» به درمانهای روانشناسانه بیش از جنگیران نیازمندند، ولی کشیشان از اینکه دستشان باز شده تا به چنین کسانی یاری رسانند، بسیار خرسندند. به گفته آنان، پیشگویان و فالگیران و شیادان و شفادهندگان دروغین، برای کسب در‌آمد با دروغهایی که میبافند مردم ساده لوح را فریب میدهند.

درست است که ما در عصر روشنفکری زندگی میکنیم، ولی تا زمانی که گونه‌ای الهامبخشی (Aspiration) در مغز آدمی برای فهم رمزورازها و ناشناخته ها وجود دارد، اکولتیزم یا خرافه گرایی نیز شکوفا خواهدشد.
شهریورماه نودوشش – احمد شمّاع زاده

Thursday, September 14, 2017

بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی

بازشناسی شیعه حقیقی از شیعه سنّتی

احمد شمّاع زاده

تا زمان امام محمد باقر که غالیان در میان شیعیان پیدا شدند، و تا زمان امام جعفر صادق که پایگاه اجتماعی خود را تقویت کردند، شیعیان، اقلیتی ساده، یک‌دست و خالص بودند، کارهای شرک آمیز انجام نمیدادند و دوگانگی در میان آنان راه نداشت. امروزه شاهد آنیم که دو گونه شیعه وجود دارد. گونه نخست را شیعه حقیقی مینامیم که بسیار اندکند. گونه دوم را شیعه سنتی میخوانیم که اکثریت شیعیان را شکل میدهند. بنابراین، شیعه افراطی که اکنون رنگ و روی شیعه سنتی به خود گرفته، از زمانی پاگرفت که غالیان سربراوردند.

اما غالیان که بودند و چرایی و چگونگی برآمدنشان در میان شیعیان چه بود؟

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت(ص: 86) پیرامون جنبش ضد عرب سنباد که همزمان با امام جعفر صادق بوده است، چنین مینویسد:
... انتقام ابومسلم در این نهضت بهانه بود و سنباد میکوشید با نشر مبادی و اصول غلاة (غالیان) و اهل تناسخ، خاطره دلاوران قدیم را در دل ایرانیان ستم کشیده و کینه جوی، زنده نگه دارد و نفرت و دشمنی با تازیان را در مردم خراسان تازه تر کند. از این رو با نشر پاره ای عقاید تازه کوشید ایرانیان ناراضی را از هر فرقه و گروه که بودند بر گرد خویش جمع آورد و در مبارزه با دستگاه خلافت، همه را با خود همداستان کند.

دكتر مجيد معارف در كتاب ارزشمند خود تاريخ عمومي حديث(صص 292 تا 299) آورده‌است:

«به گفتة دانشمندان علم كلام، اصول اعتقادي غلات را مي‌توان در موارد زير خلاصه‌كرد:

یک- الوهيت رهبر يا امام با اعتقاد به حلول جوهر نوراني الهي در امام يا رهبر

دو- بداء، سه- تشبيه، چهار- رجعت، پنج- تناسخ.


ضمناً اين گروه بعضاً به تحريف قرآن معتقدبوده و قرآن موجود را حجّت نمي‌دانسته‌اند. علاوه بر اين عقايد، غلات به دو مطلب ديگر نيز معتقدبوده و در مورد آنها بيش از حد پافشاري‌ مي‌كرده‌اند، آن دو عبارتند از: علم غيب مطلق براي امام، و ديگری، توانايي ايشان در تقسيم ارزاق و تعيين آجال بندگان… آنان معتقد بودند كه معرفت يا محبت امام(ع) از انجام تكليف (شرعي) كفايت‌ مي‌كند.

غلات از رهگذر غلو در شؤنات امامان و رهبران خود و عقايدي چون تشبيه و تناسخ، به تخريب عقايد پرداخته، و با اصل دين بازي‌ مي‌كردند…
هشام‌بن حكم گويد از امام صادق شنيدم كه فرمود: ‹مغيره‌بن سعيد به‌طور عمد به پدرم دروغ ‌بست. او كتب شاگردان خود را مي‌گرفت و شاگردان او با شاگردان پدرم اختلاط ‌داشتند… بنابراين آنچه از غلو در كتب و آثار شاگردان پدرم راه يافته‌است، همه از مجعولات مغيره‌بن‌سعيد است… بسياری از آثار غلات توسط كارشناسان حديث شناسايي و دور ريخته ‌شده، اما هنوز آثار غلات كم‌وبيش در لابه‌لاي كتب حديث وجوددارد. با ملاحظه اين كتب، روشن مي‌گردد كه غلات، بيشتر در رشته‌های زير به جعل حديث اقدام‌كرده‌اند:
ـ فضائل ائمه: بخصوص طرح علم غيب، كارگزاري و دخالت در خلقت و انتساب برخي از معجزات و كرامات به آن بزرگواران
ـ مسائل قرآني بخصوص: ادّعاي تحريف و اسقاط آيات مربوط به ائمه، عدم حجيت قرآن موجود، تطبيق آيات با امامان و فضايل مبالغه‌آميز در قرائت سور
ـ مسائل طبي،‌ شامل: شناخت امراض و بيان خواص خوراكي‌ها، داروها، و مسائل بهداشتي
ـ مسائل اخلاقي- عبادي و ذكر ثواب‌هاي مبالغه‌آميز جهت كارهاي كوچك
ـ مسائل كلامي و فلسفي از جمله: مسألة تشبيه، حلول و اتحاد روح، تناسخ،‌ و…

امام صادق فرمود: ‹جوان‌هاي خود را از فتنة غلات برحذرداريد كه آنان را منحرف‌نكنند. غلات بدترين مخلوقات خداوندند. با دعاوي خود، بزرگي خدا را كوچك‌كرده و براي بندگان او ادعاي ربوبيت مي‌كنند… مطابق قرائن ديگر، آن دو بزرگوار(صادقين: امام محمدباقر و امام جعفر صادق) خاطرنشان‌كرده‌اند كه غلات از جملة دروغگويان، جاعلان حديث و تحريف‌گران قرآن اند.
بخش ديگري از فعاليت‌هاي صادقين عبارت از تكذيب عقايد غلات و تصحيح عقايد شيعيان بود. در اين مورد خصوصاً تلاش‌هاي امام صادق(ع) بسيار چشمگير بوده‌است، زيرا در زمان آن حضرت دامنة تبليعات غلات توسعه‌يافته و گروه زيادي در كوفه تحت تأثير آنان قرارگرفته بودند.
ضمناً وجود تقيه، در اغلب برخوردهاي اجتماعي، موجب‌ شده‌بود تا غلات شيعه‌ ادعاكنند كه امام(ع) آنها را ظاهراً محكوم ‌ساخته، ولي باطناً به آنان خوشبين است و طبعاً اين طرز تلقي، مشكل امام صادق را در رابطه با جريان غلات در جامعه شيعه دوچندان كرده‌بود.

در روايتي آمده‌است كه ‹سدير صيرفي› نزد امام صادق(ع) آمد و گفت:
«قربانت‌گردم، شيعيانتان درباره شما دچار اختلاف‌نظرشده، و در آن اصرارمي‌ورزند. گروهي گويند هرخبري كه امام براي هدايت مردم به آن احتياج‌دارد به گوشش گفته‌مي‌شود؛ و برخي مي‌گويند به او وحي‌مي‌شود. عده‌ای مي‌گويند به قلبش الهام مي‌گردد، و گروه ديگر معتقدند او در خواب مي‌بيند؛ و بالاخره بعضي مي‌گويند او از روي نوشته‌هاي پدرانش فتوامي‌دهد. كدام‌يك از اين نظرات صحيح است؟ امام فرمود: هيچ‌يك از اين سخنان صحيح نيست. اي ‹سدير› ما حجت‌هاي خدا و امناي او بر بندگانش هستيم و حلال و حرام او را از كتاب خدا مي‌گيريم».
پایان نوشته دکتر معارف
در نتیجه کوششهای همه جانبه غالیان، شیعیان تحت تأثیر شدید افکار و آثار آنان قرارگرفتند؛ به
گونه‌ای که عالمان دارای کتاب‌های مرجع شیعی همچون شیخ طوسی و ملّا محمدباقر مجلسی به دلایل مختلف از آنان تأثیر پذیرفتند که نمود آن را در کتایهای آنان میتوان مشاهده کرد؛ ولی تأثیر کتاب‌های آنان بر توده شیعیان تأثیرچندانی نداشت؛ تا آن زمان که شیخ عباس قمی با بیتوجهی به
آثار و تأثیرات غالیان بر شیعه، و نفوذ افکار و آثار آنان در کتاب‌های علمای بزرگ شیعه، از آنجا که خود، شخصی سنّی ستیز بود، هرانچه را که از آثار غلات در کتاب‌های علمای مرجع شیعه یافته بود، در کتاب تألیفی خود، مفاتیح الجنان به رشته تحریر درآورد و این کتاب پس از مدتی نه چندان مدید، جای خود را در خانه‌های شیعیان باز، و جای قرآن را تنگ، و یا خالی کرد.
بدین ترتیب تأثیر ابتکار عمل وی بر شیعیان غالی(و نه شیعیان علی) بسیار بیشتر از دیگران شد.

از آن پس شیعه افراطی و غالی، رنگ شیعه سنتی به خود گرفت، و آن شد که نباید میشد؛ یعنی تعصب جاهلی بر جایگاه عقلانیت قرآنی نشست. و به همین دلیل، در دوران معاصر، دکتر علی شریعتی برای بازگشت به اسلام راستین از در دشمنی با مفاتیح الجنان در‌آمد و پیرامون آنچه که از غالیان در این کتاب‌ راه یافته بود، سخنرانی کرد؛ به گونه‌ای که متعصبین مذهبی و دکانداران و متولیان خودخوانده دین، عرصه را بر او تنگ کردند و عقاید او را انحرافی، و خود او را که از شیعیان حقیقی علی بود، سنی مذهب خواندند!!

برخی از بخشهای کتاب مفاتیح الجنان کاملاً منطبق با برخی نکته‌هایی است که دکتر معارف با دسته بندی آن‌ها به غالیان نسبت داده و نوشته است که هنوز آثار غلات كم‌وبيش در لابه‌لاي كتب حديث وجوددارد:
ـ فضائل ائمه: بخصوص طرح علم غيب، كارگزاري و دخالت در خلقت و انتساب برخي از معجزات و كرامات به آن بزرگواران
- تطبيق آيات با امامان و فضايل مبالغه‌آميز در قرائت سور
ـ مسائل اخلاقي، عبادي و ذكر ثواب‌هاي مبالغه‌آميز جهت كارهاي كوچك

اما اگر همچون نگارنده، با دقت بیشتری به مفاتیح بنگریم، متوجه می‌شویم که شخص شیخ عباس قمی یکی از کسانی است که به دلیلی که گفته شد و عنادی که با سنّیان داشته، پای خود را بر جای پای غلات گذارده و از دایره عدل و انصاف خارج شده است؛ از جمله:
در قرآن و اسلام، واژه وليبه معناي سرپرست، جز براي خداوند، براي كس ديگري، حتا پيامبر عظيم‌الشأنش به‌كارنرفته، و به‌كارگيري آن برای غیرخدا شرك است؛ به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) نیز خود را ولی المؤمنین نمیداند؛ و به تبعیت از ایشان، هیچیک از ائمه اطهار خود را ولی المؤمنین نمیدانسته اند. (الله ولی المؤمنین)
حال ببينيم برخی واقعيت‌های اسلامي و شيعي حقیقی، چگونه در طول تاريخ، تحريف‌، و در این کتاب نقل شده است:
الف- در ششمين عمل از اعمال مستحبي شب سيزدهم ماه رجب، تولد حضرت علي(ع) به نقل از امام صادق(ع) آمده‌است: ‹بعد از سلام چهارمرتبه بگويد: الله الله ربي لااشرك به شيئاً ولااتّخذ من دونه وليّاً و هرچه مي‌خواهد بخواند؛ و اين نماز را بدين طريق سيد از حضرت صادق عليه‌السلام روايت‌كرده؛ وليكن شيخ در مصباح فرموده(با چند نقل قول - نگارنده) ميگويي: الله‌الله‌ ربي‌ لااشرك‌ به ‌شيئاً و ما شاءالله‌ لاقوه الا بالله العلي‌العظيم
اولين دعاي نماز، كاملاً توحيدي است و دوری جستن حتا از هرگونه شرك خفي و كوچك و ولي نگرفتن جز خداوند؛ در آن تأكيد شده‌است؛ بويژه كه اللهدوبار در آغاز دعا تكرار شده و كل دعا چهار بار بايستي تكرار شود.
اما مي‌بينيم كه نمي‌گذارند اين دعاهاي ضدشرك به همين شكل باقي بماند و فرهنگ قرآن در دعاها جاري و ساري شود؛ و شكل دوم دعا به‌وجود آمده كه بخش دوم (ماشاء.) آن ربطي به بخش اول پيدانمي‌كند!! چرا چنين كاري را كرده‌اند؟
زيرا اگر بخش دوم عوض‌نشود، چگونه مي‌توانند علي(ع) را ولي خود بگيرند، و بعد هم در شب ولادتش بگويند اگر كسي جز خداوند را ولي بگيرد، شرك ورزيده‌است؟ حقيقت اين است كه امام صادق(ع) مي‌خواسته به شيعه بگويد: بايستي در شب ميلاد آن حضرت چنين گفت تا به شرك آلوده‌نشويم؛ و با اين دعا، ايشان خواسته‌است، درسي به پسينيان از شيعه بدهد؛ كه متأسفانه غلوکنندگان در امور شیعه، سخن امام معصوم را نادیده گرفته و گونه دوم دعا را ساخته اند!!
ب - هيچ‌يك از دعاهايي كه از معصومين واردشده، شرك‌الود نيست؛ و اگر شركي ديده‌شد بايد يقين کنيم كه از معصوم نيست. از آنجا كه پيشگام دعاامام علي است و سپس در داشتن بيشترين دعاها، امام سجاد پيشگام است، براي دعاسازيدست غلوكنندگان، تا اندازه‌اي بسته‌بوده،‌ و جز در مواردی همچون موارد بالا، نتوانسته‌اند در مفاهيم ضدشرك قرآن دستكاری كنند.
ج ـ از آنجا كه در مورد زيارت‌ها قضيه عكس مي‌شود، يعني تنها برخي از زيارت‌هايي كه امامان معصوم بر سر مزار پدران خود خوانده‌اند، ثبت‌وضبط شده‌است، دست غلات براي زيارت‌سازيبازبوده و هرچه خواسته‌اند، ساخته‌ و يا كم‌وزياد كرده‌اند.

وسیله قراردادن ائمّه معصومین
یکی از اختلافهای مهم شیعه سنتی با شیعه حقیقی این است که آنان امامان را وسیله ارتباط با خدا میدانند. ولی این عقاید با روش و سلوک امامان همخوانی ندارد و در اصل شیعه ای که خود را پیرو علی مینامد، خلاف گفته علی و سفارشهای قرآن عمل میکند که به مسلمانان توصیه میکند من از رگ گردن به شما نزدیکترم. مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را؛ بلکه با پیروی از هوای نفس، از آنان جلو میزند. ببینیم و قضاوت کنیم که مولاعلی چه چیزی را وسیله میداند و شیعیان ظاهری و مدعیان شیعه امام علی، چه کسانی را وسیله میدانند:

در ‹مناجات شعبانية› حضرت امير‌المؤمنين(ع) كه همه امامان نيز مي‌خوانده‌اند، به عبارت‌هايي توحيدي برمي‌خوريم كه آنها گفته‌اند تا ما يادبگيريم و خود آنها را نه تنها که جانشين خدا قرارندهيم؛ بلکه وسیله هم قرار ندهیم. مسلّم است كه اين‌گونه دعاها و مناجات‌ها برای مشركين نشاندار نيست،‌ بلكه براي ماست تا به شرك‌هاي كوچك و بزرگ دچار نشويم.
دقت‌كنيد و ببيند تفاوت از كجاست تا به كجا: شیعه سنتی، وسيله را رسول خدا(ص) و اهل بيت مي‌داند؛ ولي خود ‹اهل بيت› به خدا مي‌گويند ما ‹اقرار به گناه› را وسيلة قرب تو قرارمي‌دهيم. آنها كه گناه نكرده‌اند، پس براي ما مي‌گويند. (فقد جعلت‌الاقرار بالذنب اليك وسيلتي )
يا اينكه: من بندة تو و فرزند بندة تو هستم و از خود اختياري ندارم‌‌(خود را به تو واگذاشته‌ام) و كرم تو را ‹وسيله› قرارمي‌دهم. (و انا عبدك وابن عبدك قائم بين يديك متوسّل بكرمك)

چگونه كسي را وسيلة تقرب خدا قرار‌دهيم كه او خود را در برابر خدا بي‌اراده‌واختيار مي‌داند؟
(ان حرمتني فمن ذاالذي يرزقني و ان خذلتني فمن ذاالذي ينصرني)

در دعای روز پنج‌شنبه نیز میخوانیم که: اللهم آنی بذمّة الاسلام اتوسّل الیک و بحرمة القرآن اعتمد علیک و بمحمد المصطفی صلی الله علیه و آله استشفع لدیک.
در اینجا نیز میبینیم که معصوم متعهدشدن به اسلام را وسیله قرارداده و تنها رسول خدا را شفیع قرارداده و این در حالی است که با خدا سخن میگوید و نه با خود رسول خدا.

آية قرآن نيز چنين است:
يا ايهاالذين آمنوااتقواالله وابتغوا اليه‌الوسيله و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون (مائده: 35)
در اينجا نيز مي‌بينيم كه وسيلة قرب، بين تقوا، يعني ‹نهايت ايمان قلبي› و ‹كوشش در راه خدا› قرارگرفته‌است؛ و درست، جايگاهي را دارد كه معصوم فرمود: ‹اقرار به گناه›؛ يعني:
اول: تقوا، تصميم بر اينكه ديگر گناه نكنيم.
دوم: اقرار به گناهان گذشته تا دوباره به آنها بازگشت‌نكنيم، و اين مي‌شود «وسيله»، تا به اين وسيله، براي تقرب آمادگي‌پيداكنيم.
سوم: هنگامي كه آمادگي تقرّب را يافتيم، جهاد در راه خدا، به ‌دمي يا درمي يا قلمي يا قدمي، يعني عمل،‌ و نه سخن و عمل هم بدون نيت تقرب هباءمنثوراً است، هرچند جهاد در راه خدا باشد.
*****
اگر از این استدلالهای روایی و قرآنی بگذریم و بپذیریم که برخی شیعیان ائمه معصومین را وسیله قراردهند، به آنان باید بگوییم که:
وسیله، واسطه‌ای است برای رسیدن به هدفی؛ و اگر به خود وسیله مشغول شوی، سقوط میکنی. نردبان وسیله است، ولی اگر به نردبان مشغول شوی از هدف بازمیمانی و سقوط میکنی! شیشه جلو اتومبیل وسیله‌ای است برای دیدن راه، تا از راه منحرف نشوی؛ ولی اگر به شیشه مشغول شوی، تصادف میکنی و یا از راه راست منحرف می‌شوی!
پس اگر امامان را وسیله قرار میدهی، باید تنها وسیله‌ای باشند تا با خدا بهتر ارتباط برقرارکنی و اگر به خود آنان مشغول شوی، یقیناً منحرف خواهی شد! و همان راهی را خواهی پیمود که بت پرستان پیمودند. آنان نیز در آغاز نمیخواستند که با بت ارتباط برقرار کنند، بلکه به زعم آنان، بت تنها وسیله‌ای بود برای ارتباط بهتر با خدای نادیدنی. بنابراین:

- هرگاه خداوند را مخاطب، و ائمّه معصومین را برای اجابت دعایت واسطه قراردادی و به حق آنان و یا به خود آنان سوگند یادکردی، دعایت بجا و شرک نورزیده ای، چنانکه در دعای توسل اصلی آمده که شیخ عباس قمی آن را با عنوان دعای توسل دیگر آورده است.

- هرگاه امامان را مخاطب قراردادی و خواسته‌ای را از آنان طلب کردی، آنان را به جای خداوند نشانده ای و شرک ورزیده ای؛ چنانکه در دعای توسل جعلی دست نوشته غالیان آمده است؛ و مؤلف مفاتیح آن را به جای اصلی جازده است.
شیخ عباس قمی و عمیقترکردن فاصله میان شیعه و سنی
الف – موضوع شب قدر: وی در مورد اعمال شب بیست و هفتم تنها به سه سطر!! نوشته و دعا اکتفاکرده و حتا ننوشته این شب یکی از شبهای قدر است بلکه این شب عظیم را به مانند شب قدر توصیف کرده است؛ و حتا راضی شده این حقیقت را بپوشاند که کتابهای شیعیان و روایات شیعی این شب را یکی از شبهای مهم قدر دانسته اند؛ تنها به این دلیل که اهل تسنن تأکیدشان بر شب قدر بودن آن بسیار زیاد است.
نگارنده به یاد دارد در سالهایی دور، مبلغی میانسال در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان بر منبر این موضوع را به میان کشید که: امشب شبی است که احتمال قدر بودنش بسیار زیاد است و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است. از سوی دیگر در دعاهای روزهای ماه رمضان که راوی آنها ابن عباس از رسول اکرم(ص) است، میبینیم تنها در دعای روز بیست و هفتم این گونه آمده است: اللهم ارزقنی فیه فضل لیله القدر... این جمله نشان میدهد که رسول اکرم(ص) توجه خاصی به این شب داشته اند.
ب - حدیث روزه‏ ماه شوّال:علمای اهل تسنن تأکید بسیاری دارند بر روایتی از رسول اکرم(ص) که فرموده هرکس شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد گویی همه سال را روزه بوده. ولی مفاتیح الجنان در این زمینه ساکت است. با پژوهشی که جناب آقای امیرحسین ترکاشوند مدرس معارف اسلامی در دانشگاهها با پیشنهاد نگارنده انجام داد، به نتیجه جالب توجهی رسیدیم. نتیجه پژوهش ایشان: حدیث روزه‏ ماه شوال را در منابع کهن شیعی(بجز الغارات) نیافتم ولی به نقل از الغارات در بحارالانوار، مستدرک ‏الوسائل و جامع الاحادیث بروجردی آمده است. جالب اینکه در نقل شیعی، این سخن پیامبر را امام علی برای محمد بن ابی‏ بکر مکتوب کرده، که از این قرار است:
كتاب الغارات لإبراهيم بن محمد الثقفي: عن يحيى بن صالح، عن مالك بن خالد الأسدي، عن الحسن بن إبراهيم، عن عبد الله بن الحسن، عن عباية, عن أمير المؤمنين عليه السلام قال : كتب عليه السلام إلى محمد بن أبي بكر: قال النبي صلى الله عليه وآله: من صام شهر رمضان ثم صام ستة أيام من شوّال فكأنما صام السنة.
ج- زیارت عاشورای جعلی به جای اصلی و به حاشیه راندن اصلی آن
اگر مرحوم شیخ عباس قمی میخواست خدمتی به اسلام بکند و از تفرقه میان شیعه و سنی پیشگیری کند یا دستکم به آن دامن نزند، راهش این بود که زیارت عاشورایی را که وی آن را تنزل داده و در آخر آورده و نام آن را غیرمعروفه گذارده، پس از وصف منشأ زیارت میآورد و زیارت عاشورایی را که غالیان ساخته اند، یا نمیآورد و یا دستکم آن را در مرحله دوم قرار میداد، تا در این مدت صد و اندی سال شیعیان گمراهتر نشوند.
زیرا متعصبینی که پژوهشی ندارند، هنگامی که سخن از اشکالهای وارده بر زیارت عاشورا میشود در مدح آن، که همان مدحهای مشروح در مفاتیح است متوسل میشوند. و این در حالی است که تنها برخی از علمای عظام و غیرعظام، کل زیارت عاشورا را به زیر سؤال برده اند ولی بیشتر ناقدان زیارت عاشورا، نقدشان بر زیارت عاشورایی است که شیخ عباس قمی همانند دعای توسل جعلی، آن را در آغاز قرار داده و اصلی را به حاشیه کشانده است.
متأسفانه امروزه کسانی که اهل زیارت عاشورایند به دنبال حقایق مربوط به این زیارت نمیروند و هرچه را که به آنان دیکته شده و میشود، میپذیرند و زندگی امروزی نیز به آنان اجازه نمیدهد که همچون این نگارنده در سن سیزده سالگی تمام مفاتیح الجنان را یکجا بخواند و با خوب و بد آن آشنا شود و یا مادری داشته باشند که همچون مادر مرحومم هر روز و یا هرازچندروزی یک بار زیارت عاشورای غیرمعروفه را بخواند تا بداند آنچه که اکنون توسط برخی هیأتهای عزارداری و مداحان بر آن اصرار میورزند، به آن دلیل است که جمله‌های ساختگی غالیان در زیارت عاشورای معروفه، دستمایه ای شده است تا این مداحان از تفرفه میان شیعه و سنی به آلاف و الوفی برسند. همه میدانیم اگر این تبلیغهای تفرقه افکنانه نباشد، نان بسیاری آجر و دکان بسیاری تخته میشود.
میراث تاریخی غالیان
خیال خامی است که تصور کنیم غالیان گروهی بوده‌اند که به تاریخ پیوسته‌اند و از خود ورثه و میراثی برجای نگذارده اند. همان‌گونه که به قول علمای علم حدیث، رواة، دارای تابعین و تابعین تابعین بوده اند، به نظر نگارنده، غلاة نیز تابعین و تابعین تابعین داشته اند. بنابراین، غالیان همواره بوده‌اند، هرچند ممکن است چنین عنوانهایی را نداشته‌ اند.
پس غالیان را میتوان به دو گونه کلی تقسیم کرد:
یکی غالیان نشاندار و معروف و بانیان این مکتب فکری، که آثار و تأثیراتشان بر شیعه از تاریخ پیدایششان تاکنون وجود داشته و دارد. دوم غالیان بی نشان که در زیر به آن‌ها میپردازم:
غالیان بی نشان نیز به دو دسته تقسیم میشوند. یکی پیشروان و دیگری پیروان.
یک - غالیان بی نشان پیشرو که میتوان آنان را تابعین ناآگاه غلاة خواند، علمای شیعه ای هستند که آگاهانه و عامدانه تابع غالیان نشده بودند؛همان‌گونه که اشاره شد، برخی از علمای بزرگ شیعه همچون شیخ طوسی و ملّا محمد باقر مجلسی که بدون حساسیت نشان دادن نسبت به وجود تأثیرهای غالیان نشاندار، افکار و آثار آنان را در کتاب‌های خود آورده اند، خود مروجان و پیشروان بی نشان تفکر غالیان، و ناآگاهانه تابع آنان شده‌اند.
دو- غالیان بی نشان پیرو که باید آنان را تابعین تابعین غلاة نامید، آگاهانه، معتمدانه، و متعمّدانه از تابعین ناآگاه تبعیت کرده اند. کسانی همچون شیخ عباس قمی، در این رده بندی قرار میگیرند که شمارشان در طول تاریخ موجودیت شیعه کم نبوده‌، و سخنان و نوشته‌های آنان بر شیعیان تأثیرخود را گذارده، و شیعه سنتی زاییده آنان است.
پیشروان بی نشان امروزی و پیروان آنان
امروزه، یعنی پس از برپایی جمهوری اسلامی! شاهد آنیم که طیف تازه‌ای از غالیان بی نشان ولی با همان طرز تفکر و روش و منش غالیان نشاندار، ظهور کرده‌اند با عنوان مداحان اهل بیت، که دکان بسیاری از آنان به دلیل پشتیبانی حاکمیت از آنان گرم است؛ به گونه‌ای که همچون غالیان نشاندار در هر کاری که دستشان برسد دخالت میکنند و پا را از حدود وظایف خود فراتر مینهند، و کسی هم جلوگیرشان نیست. از سوی دیگر، حاکمیت هم به آنان نیاز دارد تا بتواند بر توده مردم حکومت کند و گروههای فشار را از میان پیروان آنان برگزیند.
آنان با به دوش کشیدن عنوان مداح اهل بیت که در بسیاری موارد هیچ شباهتی میان بی‌فضیلتی آنان و فضیلت خاندان عترت و طهارت وجود ندارد، خود را حامی اهل بیت جا زده اند و بدین گونه امروزه پیشرو تفکر غالیان شده اند؛ و همچون غالیان نشاندار، خود را هادی دیگران به سوی آخرتی خوش میدانند و پیروان بسیاری هم از میان جوانانی که به گونه‌های مختلف نانخور خوان گسترده حاکمیتند گرد خود فراهم آورده اند! اللهم اختم عواقب امورنا خیراً...
دوم خرداد 1396 - احمد شمّاع زاده