با نام او که آغاز و پايان هستي است او. گاهشماری از برخی وقایع اجتماعی و سیاسی ایران و جهان تا آیندگان بهتر امروزمان را بشناسند
Tuesday, October 31, 2017
Sunday, October 29, 2017
آیا روحانی وارد بازی فریبنده بیت شده است؟ (پیشبینی آینده سیاسی رئیس جمهور)
آیا
روحانی
وارد
بازی
فریبنده
بیت
شده
است؟
(پیشبینی
آینده سیاسی رئیس جمهور)
رضا
علیجانی
بحث «نسبت رئیس جمهور و رهبر» در سیستم دوگانه قدرت در ایران موضوع راهبردی مهمی است که باید مستقلا به آن پرداخت. (نگارنده سه سال پیش طی سه مقاله مستقل به این امر پرداخته ام.)
بعید
است
کسی
در
اینکه
حسن
روحانی
دچار
چرخش
شده
و
به
راست
روی
افتاده
و
سعی
در
هماهنگی
با
جریان
بیت
رهبری
دارد،
تردیدی
داشته
باشد.
فهرست
کابینه
نماد
مهمی
از
این
رویه
جدید
است.
مهمتر
اینکه
هیچگاه
معلوم
نشد
در
دیدار
وی
با
جمعی
از
فرماندهان
سپاه
چه
گذشته
است.
روشن
شدن
مفاد
این جلسه از رفتار روحانی پس از این دیدار
رمزگشایی می کند.
اما
هیچ یک از طرفین چیزی در این باره نمی گوید
الا اینکه برخی سپاهیان از آن جلسه و رفتار
عمومی روحانی پس از آن جلسه ابراز رضایت
می کنند.
بازار
گمانه زنی پر رونق است.
یکی
از دم دستی ترین توضیحات معامله بر سر
پرونده برادر آقای روحانی بوده است.
اما
به نظر نمی رسد چنین مسئله ای که از قبل
هم وجود داشت بتواند تغییر رفتاری چنین
مهم را توضیح بدهد.
گمانه
زنى قوی تر این بوده است که روحانی میخواهد
با کم کردن از مزاحمت ها در دولت دومش
بتواند کار اجرایی قوی تری ارائه دهد.
هر
چند این موضوع قابل اعتنایی است اما از
آن به بعد نیز تغییر محسوسی در رفتار جریان
مقابل مشاهده نشد و در حوزه سیاست خارجی
و منطقه ای همچنان در به پاشنه سابق می
چرخد و در نتیجه نیاز حیاتی دولت به سرمایه
گذاری خارجی به شدت دچار اختلال شده است.
در
سیاست داخلی نیز تسهیل محسوسی در بستر
حرکت دولت مشاهده نمی شود.
اگر
این رویه دولت را در کنار کوتاه آمدن
غیرموجه اش در مورد وزیر شدن زنان قرار
دهیم و نیز بی مهری که به هموطنان اهل سنت
داشته است؛ شاید باز باید بر گزینه دیگری
که زیاد هم مطرح شده مکث کرد و آن تلاش
روحانی برای بهبود ارتباط با جریان سنتی
و نیز محافظه کاران میانه رو جهت بسترسازی
دراز مدت برای آینده سیاسی اش و مشخصا نیم
نگاهی است که به مسئله جانشینی و شانسی
که برای پوشیدن قبای رهبری دارد.
برخی
اظهار تمایل روحانی برای شرکت مجدد در
جلسات جامعه روحانیت تهران را نیز در همین
راستا می بینند.
بعضی
درس خارج اخیر روحانی در حوزه علمیه لواسان
را با موافقت ضمنی بیت تلقی می کنند.
(آیا
این در باغ سبز برای عدم مخالفت با ورود
او به رقابت برای رهبری آینده؛ دامی نیست
که سر راه روحانی قرار داده شده است؟)
برخی
طرفداران افراطی دولت روحانی این «معامله»
را
معامله خوبی می دانند که هرچند باعث کم
دستاوردی دولت دوم روحانی میشود اما
امتیاز بزرگی را در ازايش دریافت می کند.
«اگر»
چنین
پشت صحنه ای درست باشد به نظر می رسد علیرغم
همه تجارب شخص روحانی از بندبازی های قدرت
در ایران؛ وی بازی خطرناکی را شروع کرده
است.
در
این بازی جریان مقابل با عنایت به برخی
ویژگی های فردی روحانی و اشتیاق فراوان
او به آینده سیاسی شخصی اش؛ با در باغ
سبزهایی که نشان می دهند او را مهار و آرام
می کنند تا چهار سال دولت دومش هم بگذرد
و جریان بیت از دست او خلاص شود!
آنها
به هیچوجه برای هیچ سمتی حتی در حد فعلی،
چه رسد به بالاتر از آن؛ به فردی که غربگرایش
می دانند اعتماد نخواهند کرد.
این
نکته ای است که روحانی نباید به هیچوجه
فراموش کند.
در
این میان برای ما شهروندان ایران چه اتفاق
می افتد؟ دولتی که با هزار ضرب و زور در
برابر افرادی چون رئیسی رای آورده است،
با دستان خودش دست به خودکشی می زند و این
یعنی فقر و فلاکت برای مردمی که به هزار
امید برای بهبود اوضاع مانع قدرت گیری
تندروها شده اند.
آنها
اینک در عمل با میدان داری بیت در صحنه
سیاست ایران مواجه شده اند و گروگان شدن
ملت تحت فشار طاقت فرسای زندگی روزمره در
برابر سیاستهای ماجراجویانه و بی پشتوانه
منطقه ای و جهانی آنان.
آن
هم در دوره ای که فرد ناهنجاری چون ترامپ
در راس بزرگترین قدرت سیاسی-
اقتصادی
-
نظامی
جهان قرار گرفته است.
بدین
ترتیب دولت و وضعیت اقتصادی کشوری که نمی
تواند حقوق عقب افتاده انبوهی از کارگران
خود را بدهد و روز به روز بر آمار بیکاری
و کمبود بودجه های عمرانی افزوده می شود؛
تازه باید اندک توان خویش را صرف مسائل
نظامی و مداخله جویی های ضد ملی در بحران
های منطقه ای کند.
وارد
شدن در این بازی خطرناک و فریبنده برنده
ای جز جناح های قدرت حاکم بر ایران ندارد
و بار دیگر رویاهای تغییر مردم ایران و
این بار به دست آقای روحانی به تحلیل می
روند.
همانطور
که حسن روحانی نیز در این معامله چیزی
نصیبش نخواهد شد
Saturday, October 28, 2017
Thursday, October 26, 2017
بهره برداری آخوندها از جهالت مردم ایران
بهره برداری آخوندها از جهالت مردم ایران
سخن
نخست:
در
برخی از وبگاهها آمده، گزارشی که در زیر
میآید، نادرست و بی سند است.
من
هم کمی در وب گشتم و چیزی نیافتم.
این
خاطرات چون قدیمی است، مسلماً اگر درست
هم باشد در کتابهای قدیمی آمده و نمیتوان
آن را در وب یافت.
ولی
مهمتر اینکه، نکتههایی که در گزارش
آمده، بارها و بارها به اثبات رسیده و
داستانها پیرامون آن نگاشته شده، چه به
صورت فکاهی (همچون
«خوردن
پیاز مکه در مشهد»
یا
«خوردن
پیاز مکه در حکه»
و...)
و
چه به شکل واقعی؛ و موضوعی نیست که بتوان
آن را نفی و نقد و محو کرد.
از
جمله نکتههای واقعی، خاطراتی است که از
دوران کودکی و جوانی خود تجربه کردهام
و سندش هم خودم هستم؛ بدین ترتیب:
یک-
تا
کنون نمیدانستم چرا در کودکی
و نوجوانی که در بازار کار میکردم،
همه جا میدیدم قند را در چای فرو میبرند
سپس در دهان میگذارند و چای مینوشند!!
و
این کار همواره
برایم شگفت بود، همراه با علامت
پرسشی؟ اکنون
با خواندن این گزارش پاسخ
خود را گرفتم؛
که این خود سندی است بر
واقعی بودن این گزارش.
دو-
نکته
ای را که نویسنده از قلم انداخته(البته
ممکن است نمونه ها بسیار زیاد باشند)
این
است که مادرم تعریف میکرد ملّایی
به نام شهرستانی
(واعظ
پیر خرمشهری)
روی
منبر، با لهجه خاص خودش
میگفت:
"ای
مردم شمن جعفر سوار نشیییییی...د".
و
منظورش از شمن جعفر، شمندفر
بود که در زمان رضاشاه که زبان بین المللی
فرانسوی بود، به ترن و قطار
شمندفر میگفتند.
چرایی
اش را باید در مخالفت آخوندها
با رضا شاه یافت که ترن را به ایران
آورد تا جدای از کم شدن رنج
سفر و طول مدت سفر، مردم
از یورش راهزنان نیز در
امان بمانند
و بدین ترتیب به مردم کشورش خدمت بزرگی
کرده باشد.
(رضا
شاه پس از مدتی کوتاه، راهزنی و راهزنان
را هم از میان برد.)
سه-
زمانی
که دیپلم گفتم، قیمت دلار زیر هفت تومان
بود، و با ارثی که به من رسیده بود، و
با شوقی که به ادامه تحصیل و دانش اندوزی
داشتم، میتوانستم
به راحتی به آمریکا برای تحصیل بروم و درس
بخوانم؛ ولی از آنجایی که جوانی مذهبی
بودم، تحت تأثیر آخوندها که مرتباً تبلیغ
میکردند که جوانان به کشورهای غربی نروند
وگرنه دینشان را از دست میدهند، از ادامه
تحصیل در خارج از کشور منصرف شدم، در حالی
که برخی دوستان، حتا با هزار دلار برای
تحصیل به آمریکا رفتند.
هرگاه
به یاد این زیان
بزرگ
زندگی خود میافتم، بسیار از خود و ستمی
که بر خود کردهام شرمنده میشوم و
بر خود اف میگویم.
بویژه
پس از انقلاب که دیدم نود درصد کسانی که
هسته مرکزی سپاه را تشکیل داده بودند(و
من هم همکار آنان شده بودم)،
از دانشجویان انجمنهای اسلامی آمریکا و
اروپا بودند، که بعدها بیشترشان پستهای
کلیدی کشور را در دست گرفتند و برخی هم که
روحیه مرا داشتند،
دانش
را بر پست
ترجیح
دادند به دانشگاه رفتند و
به استادی دانشگاه رسیدند.
چهار-
پیش
از انقلاب آخوندها با کشیدن زمان یک ساعت
به جلو در نیمه اول سال از سوی
دولت، مخالفت میکردند.
دلیلش
را تغییر ظهر شرعی اعلام میکردند و تبعات
آن؛ ولی پس از برقراری جمهوری ظاهراً
اسلامی همان شیوه را به کار بردند، به
دلایل افتصادی و نیز تجاری که روابطشان
را با دیگر کشورها هماهنگ کنند.
سوم
آبانماه نودوشش-
احمد
شمّاع زاده
از
خاطرات کلنل اف استیون کول، اولین
فرمانده نظامی بریتانیا در ایران:
آنها (ایرانیها) خیلی ساده لوح و زود باورند. مهربانند و سخت کوش. هر حاکمی که بخواهد به آنها مستبدانه حکم فرماید راحت میتواند آنها را با بازی با باورهایشان فریب دهد و بر آنها حاکم شود؛ ولی اگر حاکمی بخواهد برایشان دل بسوزاند و حق مردم را به مردم دهد، او را سرنگون میکنند. مردمانی اند مستحق ظلم.
یادم
نمیرود وقتی چای را از هند به مزارع
تبرستان(مازندران)
بردیم
و کشت کردیم و با شکر مخلوط کردیم و به
خوردشان دادیم، هنگامی که سودی سرشار به
دست آوردیم، روحانی بزرگشان حاج ملا
محمد کرمانی نزد من امد و گفت:
اگر
میخواهی به تجارت شکر و چایت در ایران
ادامه دهی باید چهار یک سودت را به من
بدهی.
من
اورا ضعیف پنداشتم و به او خندیدم و از
عمارت بیرونش انداختم.
بعد
از چند ماه گزارش آمد که دیگر در ایران
مردم چای نمینوشند.
باورم
نمیشد.
چطور
ممکن بود؟!!
اکثر
مردم به چای معتاد شده بودند!!
پس
از پاره ای تحقیقات فهمیدیم ملا محمد
کرمانی چای و شکر را نجس و نوشیدنش را حرام
اعلام کرده و مردم چشم و گوش بسته هم تنها
مطیع اند.کلی
به این ملت نفهم خندیدم.
او
(ملامحمد
کرمانی)
را
به عمارت فرا خواندیم.
به
او گفتم حیف که چای را حرام اعلام کردی!
اگر
راه برگشتی بود و میشد هنوز سودی از چای
به دست آوریم، چهار یک تو را پرداخت
میکردیم.
ملا
خندید و گفت تو عهدنامه را بنویس حرام و
حلالش با من.
او
این فتوا را داد که اگر شکر(حبه
قند)
را
به چای برسانند و بعد در دهان بگذارند
نجاستش بر کنار میشود وچای و شکر از حالت
حرام خارج میشود.
بدین
گونه باز حرامی به حلال تبدیل شد و ما و
میرزا به سودمان رسیدیم و مردم به رضایت
خدایشان.
یادم
هست وقتی همین میرزای کرمانی شیاد مرد،
باز همان مردم عکس او را در ماه میدیدند.
نمیدانم
چگونه خلقتی هستند قوم پارس.
هر
کس که به آنها خوش خدمتی کند را دزد میخوانند
و هر کس آنها را بفریبد در ماه و خورشید
میبینندش!!
یادم
نمیرود مردم، شکر(حبه
قند)
را
بین انگشتان میگرفتند و بزور آن را به چای
ته استکان میرساندند تا پاک شود بعد بخورند
و من فقط به انها میخندیدم و ته بسته های
شکرم مینوشتم "شکر
پاک ملای کرمانی"
(دلیلی
بر مستند بودن این ترجمه آن است که در بالا
نویسنده نوشته شکر
که ترجمه شوگر
است و در زبان انگلیسی برای قند و شکر یک
واژه را به کار میبرند و مترجم توی پرانتز
افزوده حبه قند، زیرا
نمیشود شکر را میان انگشتان گرفت.)
نمیدانم
این ملاها و میرزاها در آینده چه بر سر
این ملت زود باور بیاورند.
کاش
رستگار شوند.
که
متأسفانه رستگار نشدند و باز هم با بهره
گیری از جهالت مردم، بر علیه شاه شوریدند
تا حکومتی عاری از ستم برپاکنند ولی خود
ستمگری بدتر از او از آب درامدند.
و
خسرانی دیگر!!
فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان
فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان
(این
بخش ربطی به نوشته کلنل ندارد)
خزینه
ها منبع انتشار بیماری و مرگ و میر شده
بودند و تنها وجه بهداشتی آنها آب آهک
انتهای روز بود و چوب زالزالک.
لذا
در حمامها دوش جایگزین آنها شد.علما
فتوا دادند حرام است.مردم
با رشوه پنهانی از خزینه استفاده میکردند.
حکومت
از زور استفاده کرد علما کوتاه آمدند.
استفاده
از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت:
به
سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی،
باعث میشود که مومنین، از نماز صبح غافل
شوند!
البته
بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب،
صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال
شد! اما
کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به
تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد
در آتش سوخت.
استفاده
از کله قند، حرام و غیرشرعی است.
(افراطیون
مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان
مردگان الک شده و کله قند روسی درست می
شود!!)
علت:
نپرداختن
وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
پر
واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید
تا قند حلال گردد، البته به این شرط که
قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".
استفاده
از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت:
لباس
های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!
در
سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید
علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
علما
ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع
و حرام اعلام کرده بودند.
علت:
ملاعلی
کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
خوردن
گوشت ماهی خاویاری حرام است!
علت:
انحصار
گرفتن صید این ماهی ارزشمند توسط
روسها.
بازی
شطرنج حرام است!
علت:
در
روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج
بازی می کردند.
استفاده
از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
علت:
چون
افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای
مستهجن خراب می شد.
با
ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این
حرام حلال شد.
علما
مدرسه رفتن در تهران و تاسیس مدرسه مدرن
به جای مکتب و رادیو و تلویزیون و تریبون
به جای منبر را خلاف شرع و خلاف احکام الهی
اعلام کرده بودند.
اولین
بار که دوچرخه به ایران آمد آنرا ارابه
جن معرفی کردند.
اولین
بار که اعلام شد مردم برای گرفتن شناسنامه
به شهربانی مراجعه کنند، علمای عظام فتوا
دادند که این دسیسه انگلیس است تا نام
دختران و همسران شما بدانند!
اوایل
خود موسیقی و بعدها دیدن ساز موقع نواختن
را حرام اعلام کردند چون انسان را از یاد
خدا غافل میکند
آری
چنین است که ملتی به خدمتگزاران اندکی
که در طول تاریخ
داشته، دشنام
میدهد!
Wednesday, October 25, 2017
Monday, October 23, 2017
موسی صدر: قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)
موسی
صدر:
قاتلان
کربلا "کم
خطرترین"
دشمنان
امام حسین(ع)
حسین(ع)
سه
گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را
کشتند.
این
دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها
جسم امام را که محدود بود، کشتند.
دسته
دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو
کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن
زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف
قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار
و اذیت قرار دادند.
خطر
این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی
نتوانستند کاری از پیش ببرند».
▪️«ولی
دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت
هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام
حسین(ع)
و
ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن
را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره
برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن
را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار
دهند.
اینان
تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف
نهضت حسینی را از بین ببرند.
▪️من
از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز
عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به
دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه
عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی
بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و
تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می
دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام
دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و
حسین را میکشند؟»
▪️«روشن
است که امام حسین(ع)
الان
نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر
و مهمتر از خود امام حسین(ع)
در
دستان ماست:
کرامت
امت حسین، مقدسات حسین.
اگر
ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف
اهداف امام حسین(ع)
تلاش
کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛
اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر
گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به
اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛
اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود،
در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین
حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم
هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر
از خود اوست.
ان
شاء الله که ما از این دسته نباشیم».
منبع:
کتاب
سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ
قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای
این نهضت
Thursday, October 19, 2017
پرسش خانم مرکل و پاسخ من
اسلام
راستین چیست؟
پرسش
خانم مرکل،
یکی از مشکلات کنونی
جامعه جهانی ماست.
ولی
وی نکته مهمی
را پیرامون اسلام و مسلمانان نمیداند؛ و
آن این است که همین یک دین، چون دینی
پویاست و کتابی پویا نیز دارد،
بیش از همه آن ادیان هندی
و چینی،
هر مسلمانی برداشت
متفاوتی از دین
خود دارد.
یعنی
همان گونه که به شمار
آدمیان،
راههای رسیدن به خدا هست؛
به شمار
مسلمانان نیز اسلام وجود
دارد و هرکس گوشه ای از آن اسلام
گسترده را درمیابد و
به آن عمل میکند؛ که گاهی
درست است و گاهی نادرست!!
به
تعبیری دیگر، گستره دین اسلام به "فیلی
در تاریکی"
مولانا
میماند که هریک از حاضران برداشتی از آن
دارد.
آنان
بخشی از فیل را لمس، و داوری میکردند.
در
مورد دین اسلام وضع بدتر از این است؛ زیرا
آنان تنها تصورمیکردند ولی مسلمانان به
تصور خود، عمل هم میکنند.
پیرامون
گستردگی و پویایی دین اسلام میتوان به
این گفته پیام آور هیمین دین توجه کرد که
فرمود:
اگر
ابوذر میدانست که در قلب سلمان چه میگذرد،
او را تکفیر میکرد.
(و
در حدیثی دیگر او را میکشت.)
یعنی
این دو یار و صحابه و همنشین من،
تفاوت دیدگاه
و عمل بر
مبنای دیدگاهشان از اسلام
یگانه، تا
آن اندازه است
که اگر ابوذر
انقلابی!،
میدانست که در قلب
سلمان عارف
مسلک ضد
انقلاب!
چه
میگذرد، او را خارج از
اسلام و مسلمانی قلمداد
میکرد و حتا امکان داشت او
را بکشد.
پس
نتیجه میگیریم که گستردگی
نظروعمل در دین اسلام از کفر تا
ایمان است؛ ولی اگر کسی
میخواهد اسلام راستین
یگانه را بشناسد
باید خدای یگانه اسلام
را بشناسد.
خدای
اسلام را هم نمیتوان شناخت جز از راه سخن
و فرمانش که در قرآن
آمده است.
خدایی
که میگوید هر سوره از قرآن را با نام رحمن
(هستی
بخش)
و
رحیم (بسیارمهربان)
من
آغاز کنید و هرکاری را که
قصد انجامش
را دارید،
با نام
من
آغاز کنید که
هم
رحمن
و هم
رحیم
هستم.
پس
قرآنی
که منظومه هستی
است، و خداوند هستی بخش،
از
به کارگیری
واژه نیستی
(عدم)
در
آن،
حتا
برای یک بار
خودداری
کرده،
چگونه نیستی آفریدگان خود را طبق
سلیقه، روش و منش دیگر آفریدگانش تأیید
کند؟!
که
این به دیار نیستی فرستادنها منافی صفات
الهی است.
خانم
مرکل واقعیتی را
بیان کرده که گفته "همه
میگویند الله اکبر
و مسلمانی دیگر را میکشند”.
مبنای
کار آن مسلمانان برادرکش این است که
به هنگام برادرکشی
پیش خود
میگویند
من از سوی خداوند وظیفه دارم این کس را
بکشم و خود را نماینده خدا تلقی
میکند.
(همچنین
است نیت و عمل آن قاضیان و بازجویان در
بیدادگاههای کشورمان)،
ولی آنان اگر به جای
الله اکبر میگفتند
بسم الله الرحمن الرحیم نمیتوانستند
کار خود را توجیه شرعی و اسلامی
کنند؛ بلکه به هنگام جاری
شدن این صفات الهی بر زبانشان، شک
میکردند که آیا این کار من
در راستای رحمت و
رحمانیت خداوندی است،
یا در راستای هوای نفس و برداشت من از
اسلام است!؟
به قول مولانا:
بی
تماشای صفتهای خدا گر
خورم نان من گلو گیرد مرا
و
منظور او از صفتهای خدا همان رحمانیت
و رحیمیت خداوند است که
هر مسلمانی در آغاز خوردن، با گفتن بسم
الله الرحمن الرحیم آن
صفات را به یاد
خود میآورد.
مسلمانی
واقعی همچون مولانا، که حتا نمیتواند بی
توجّه و بی
تماشای صفتهای خداوند
رحمن و رحیم نان بخورد،
چگونه میتواند آدم بکشد؟ پس
نتیجه نهایی این بحث آن است که:
شفای
درد جامعه جهانی و جامعه کشوری مان این
است که از اسلام جهادی و
انقلابی (ابوذری)
دوری
گزینیم و به اسلام رحمانی
(سلمانی)
روی
آوریم تا رستگار شویم.
عمل
به اسلام جهادی وظیفه
مسلمانان صدر اسلام بود برای گسترش
اسلام، و عمل
به اسلام رحمانی و ناب
محمدی، وظیفه مسلمانان پس از صدر اسلام
و بویژه مقطع کنونی است که حفظ
و نگهداشت اسلام است؛
تا مردمان (ناس)
در
جامعه جهانی و در جامعه کشوری مان از اسلام
نه تنها زده نشوند، که با جان و دل به آن
روی آورند؛
و این در حالی است که مردم
جهان با دیدن اسلام
جهادی،
و مردم ایران با دیدن اسلام
انقلابی از دین
اسلام و برخی دیگر از تمام ادیان زده شده
اند، و این با منظور خداوند از ارسال رسل
و پیامبران نه تنها منافات دارد، بلکه ضد
مشیت و اراده خداوندی است.
والسّلام
علی من اتّبع الهدی
سلام
بر کسی باد که هدایت را پیروی کند.
27
مهرماه
نودوشش – احمد شمّاع زاده
Subscribe to:
Posts (Atom)