موریس
مترلینگ و قرآن
احمد
شمّاع زاده
موريس
مترلينگ
سه عنوان از كتابهايش را، سه عنوان از
سورههاي قرآن قراردادهاست؛ كه هنوز
ديدهنشده دانشمندي مسلمان چنين كاري
كردهباشد:
مورچگان(نمل)،
زنبور
عسل
(نحل)
عنكبوت
زجاجی
(
عنكبوت)؛
جدا از اينكه عنوان يكي ديگر از كتابهايش
نيز در قرآن آمده است:
موريانه
از
آنجا كه وي بلژيكي است و زبان فرانسه را
به خوبي ميدانسته، به برخي از كشورهاي
مسلمان شمال قاره
آفريقا که مستعمرة بلژيك و فرانسه بودهاند
و
زبانشان فرانسوی است
سفركرده و در اين سفرها با قرآن آشنايي
يافته و قرآن كريم بر پژوهشهاي وی
بسیار
تأثيرگذاشتهاست.
چنانکه
در یکی از نوشته هایش به کسی که در حال
خواندن قرآن بوده؛ اشاره کرده است.
بههرصورت،
نوشتههای
وی
در اين زمينهها بر فهم قرآن و اينكه چرا
خداوند چنين نامهايي را براي اين سورهها
برگزيده، كمك كرده؛
هرچند خداوند چنين كرده تا ما مسلمانان
كه قرآن ميخوانيم پيش از ديگران كه قرآن
نميخوانند، بر حقايق جهان چيرهشويم
و پرنده خيال ما را به پرواز دراورد تا
پيش از ديگران به اسرار طبيعت دستيابيم.
اما
ميبينيم كه هميشه عكس قضيه پيش آمده و
نامسلمانان در اين زمينهها بر ما
پيشيگرفتهاند؛ چرا؟ چون قرآن را
تدبّرنميكنيم.
باید
توجه داشته باشیم که اگر
دانشمندي، فقيهي، مادّهگرايي، فيلسوفي
و … به چيزي از آيات قرآن دستيافت،
تصورنكند
موضوع همين بوده كه قرآن به آن اشارهكرده
و او
آن نكته
نهفته را كشف کرده
است؛
خير چنين نيست.
حتا
ممكن
است
تا
قيام
قيامت
هم،
نكتههاي
قرآني
بر
ما
نورافشاني
كنند.
موضوع
این نوشته مور و زنبور است.
نگارنده
يك بار زنبورها را تجربهكردهاست، و
يك بار هم مورچهها را.
در
چه زمينهاي؟ در زمينهاي كه تصورنميشود
حتا موريس مترلينگ هم در كتابهايش به آن
پرداختهباشد.
نكتهاي
را كه پيرامون زنبوران و مورچگان
كشفكردهام، واژهای
از واژگان و ادبياتي است كه رسول اكرم(ص)
مردم
را با آنها هدايتميكرد:
حبّالوطن
منالايمان
اما
چگونه؟
روزي
از روزها كه نظارهگر كشيدن ديواري جلو
ديواري ديگر كه لانه زنبوري در آن قرار
داشت بودم، بهناگاه خيل زنبورها را ديدم
كه به سوي لانه خود روانند.
هنگامي
كه به در بسته برخوردكردند، ديوانهوار
خود را به جايي كه پيش از آن لانهشان بود
ميكوبيدند.
دوباره
و سهباره ميرفتند، چرخيميزدند و
ميآمدند، و همين كار را ميكردند.
كوشش
كارگران هم براي پراكندن آنان به جايي
نميرسيد.
كسي
گفت زنبورها از دود و آتش گريزانند؛ پس
آتش بيفروزيم تا آنان حمله نكنند.
آتش
دودالود برافروختهشد.
ولي
زنبورها ولكن نبودند، و اين ترفند كارا
نبود.
آنان
از دود گريزانند، ولي براي دفاع از كيان
خود، به آن بيتوجهند.
كارگران
كه ميخواستند ديوار را تمام كنند و از
يورش آنان در امان نبودند، بسياري از آنان
را با روشهاي گوناگون كشتند، ولي با اين
وجود ناتوان شدند و دستازكاركشيدند.
دودافشاني
همچنان ادامهداشت.
زنبورهاي
زندهمانده، خردهخرده كمشدند؛ ولي
برخي ديگر باز هم در اطراف ميپلكيدند؛
و به دنبال راهي براي رسوخ به لانه خود
بودند.
روزي
ديگر از روزهاي تابستان، خود مشغول ريختن
قير داغي در جايي بودم تا زمستان آب باران
از آنجا به ديوار نفوذ نكند.
متوجه
نبودم كه در آن نزديكيها لانه مورچهاي
هم هست.
هنگامي
كه قير پاشيدهشد، خيل مورچگان را ديدم
كه سرگردان بودند.
تصورم
اين بود كه ميخواهند از مهلكه درروند.
رعايت
آنها را كردم تا پراكندهشوند؛ ولي موضوع
چيز ديگري بود كه من از آن آگاهي نداشتم.
با
شگفتي تمام دريافتم كه آنان هيچ ترسي از
اينكه سوختهشوند ندارند و بيترس و
واهمه خود را به مهكه ميانداختند، چرا
كه قيرداغ آمده و راه لانة آنان را بسته
است؛ آنان با اين فداكاريها ميخواستند
كاري كنند تا به هر جهت، راه لانه بسته
نشود!!
و
كاري به اين نداشتند كه كشته ميشوند يا
نه، هرچند حرارت قير نشان از آن داشت كه
ممكن است بسوزند.
چنانكه
بسياري از آنان در قير مذاب سوختند!!
جلّالخالق!!
پس،
از مور و زنبور يادگيريم و از آنان كمتر
نباشيم، كه:
حبّالوطن
منالايمان
No comments:
Post a Comment