Thursday, September 11, 2014

عروسی یک زن یهودی با یک مرد مسلمان


عروسی یک زن یهودی با یک مرد مسلمان
 
گروهی از راست‌‌گرایان اسرائيلی تظاهراتی علیه ازدواج زنی یهودی و مردی مسلمان برگزار کردند و کوشیدند به محل جشن عروسی آنان حمله کنند. پلیس اسرائيل با تشکیل زنجیر انسانی مانع حمله آنان شد.

http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/01.jpg
این ازدواج در اسرائیل جنجالی شد. بسیاری از شهروندان یهودی در حمایت از این ازدواج در محل برگزاری جشن عروسی گرد آمدند و با بادکنک‌های رنگی و پلاکاردهای خود از این زوج جسور پشتیبانی کردند.

http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/02.jpg
این در حالی است که حدود ۲۰۰ نفر از یهودیان افراطی در اعتراض به این ازدواج دست به تظاهرات زدند. بر روی پلاکارد این دختر جوان نوشته شده است: "ازدواج یک یهودی با یک عرب!، شرم‌تان باد".


http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/03.jpg
پلیس با دخالت خود مانع از درگیری بین یهودیان افراطی و کسانی شد که برای پشتیبانی از این ازدواج تجمع کرده‌ بودند. افراطی‌ها با شعار "مرگ بر عرب‌ها" مخالفت خود را با این ازدواج بیان کردند.


http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/04.jpg
حال آنکه شماری از نیروهای پیشرو و مترقی از این ازدواج جسورانه حمایت می‌کردند. عکس صحنه‌ای از حامیان این ازدواج را نشان می‌دهد. این جشن عروسی روز یکشنبه ۱۷ اوت در سالنی در نزدیکی تل‌آویو برگزار شد.


http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/05.jpg
جامعه اسرائیل، جامعه‌ای چند فرهنگه است. یکی از ویژگی‌های چنین ازدواج‌هایی نیز این است که این گونه‌گونی فرهنگی و دینی جامعه اسرائیل را به نمایش می‌گذارد. خانواده داماد با پوشش‌های اسلامی خود و خانواده عروس در کنار هم و زیر یک سقف مشغول شادمانی و پایکوبی هستند.
 
http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/06.jpg
پلیس اسرائیل مانع از ورود نیروهای افراطی به سالن برگزاری عروسی شد. ۲۰۰ نفر از نیروهای افراطی با تجمع خود مخالفت‌شان را با این ازدواج نشان دادند. دخالت پلیس اسرائیل مانع از آن شد که مراسم عروسی به خشونت کشیده شود.


http://mj5.persianfun.info/img/93/5/Muslim-Jew-Wedding/07.jpg
ازدواج محمود منصور با مارآل ملکا از نظر یهودیان افراطی پذیرفته نیست. این در حالی است که مسلمانان و یهودیان در جامعه اسرائیل در کنار هم زندگی می‌کنند. قشرهای افراطی چنین پدیده‌ای را بر نمی‌تابند. اما جامعه اسرائیل نیز دستخوش دگرگونی‌های جدی است و این ازدواج نیز یکی از جلوه‌های این دگرگونی‌هاست.
 

مهاجرت و پیامدهای آن!!

 
روزنامه آرمان: مهاجرت در لغت عبارت‌ است از جابه‌جایی مردم از مکانی به مکان دیگر برای کار یا زندگی. مردم معمولا به دلیل دورشدن از شرایط یا عوامل نامساعدی مانند فقر، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت می‌کنند. علاوه بر این، شرایط و عوامل مساعد جذب‌کننده مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر و مسکن بهتر در مقصد می‌تواند از عوامل مهاجرت باشد.

براساس آنچه آمارها و تحقیقات سالانه نشان می‌دهند، مهاجرت در ذات خود وابسته به همان انگیزه اقتصادی و اجتماعی است. در گزارش صندوق بین‌المللی پول آمده است که «سالانه حدود ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و موقعیت شغلی بهتر» از کشور خارج می‌شوند. این صندوق بین‌المللی در گزارش خود می‌افزاید که رقم خروج حدود 180 هزار تحصیلکرده از ایران، به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور است.

طبق این آمار هم‌اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می‌‌‌‌کنند و طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 2/3 نفر با مدرک دکترا، 15 نفر با مدرک کارشناسی‌ارشد، و صدها نفر با مدرک کارشناسی از کشور مهاجرت کرده‌اند.

همچنین، چندی پیش رضا فرجی‌دانا، وزیر سابق علوم اعلام کرد: «هر سال 150 هزار نفر از نخبگان ایران، کشور را ترک می‌‌‌‌کنند.» این یعنی ماهی 12 هزار و 500 نفر یا روزی 410 نفر از نخبگان کشور به خارج سفر می‌‌‌‌کنند. سفری که به گفته وزیر علوم، باعث می‌‌‌‌شود کشور سالانه 150 میلیارد دلار ضرر ببیند. براساس آمارها همچنین در سال 2011 و 2012 هم در حدود 8/ 48 از کل دانشجویان فارغ‌التحصیل لیسانس، ایران را ترک کرده‌اند. از سویی دیگر موج جدیدی از مهاجرت‌ها درست دو سال بعد روی می‌دهد، زمانی که دانشجویان فوق‌لیسانس خود را گرفته و برای کسب دکترا از ایران خارج می‌‌‌شوند تا به کشورهای دیگر بروند. کشورهایی که در صدر آنها آمریکا و کانادا قرار دارد و در این سویش هم فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های بهشتی و تهران و شریف.

عدم توازن در صادرات و واردات مهاجران

در هرحال پدیده مهاجرت امری بدیهی و غیرقابل اجتناب و مقوله‌ای است که کم‌وبیش همه کشورهای دنیا اعم از توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته با آن روبه‌رو هستند. بنابر آمارهای محاسبه‌ شده در سازمان بین‌‌المللی مهاجرت، روند مهاجرت در جهان رو به رشد است یعنی، درسال۱۹۶۰تنها۷۶ میلیون نفر از مردم جهان در کشوری بیرون از  زادگاه‌‌شان سکونت داشته‏اند اما، در سال ۲۰۰۰ این تعداد به ۱۷۵ میلیون نفر رسیده است. اما آنچه در این میان مطرح است این است که در قبال نخبه‌هایی که از کشور خارج می‌شوند، ایران چه کسانی را به عنوان مهاجران خارجی در خود جای می‌‌‌دهد؟ در پاسخ به سوال مطرح‌شده باید گفت، وضع موجود «صادرات و واردات مهاجران» در ایران معاصر بسیار غریب است.

ایران در سه دهه اخیر چندین میلیون پناهنده کم‌سواد را از پاکستان، افغانستان و عراق در خود جای داده است. به همین نسبت و شاید بیشتر، ایرانیان متخصص و دانشگاه رفته و درس‌خوانده و با استعداد و کارگران ماهر ایران را ترک کرده و به کشورهای آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن و کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس مهاجرت کرده‌‏اند.

حاصل این جابه‌جایی، این است که ایران به‌عنوان یک کشور در حال توسعه، با داشتن دبیرستان‏ها و دانشگاه‏های فعال، بخشی از نیروی انسانی تربیت‌یافته خود را صادر کرده است. تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآمد، البته در برگیرنده هزینه‏های فراوان و سرمایه‌گذاری بسیار از سوی ملت و دولت است. با کمال تعجب، در مقابل فرار مغزها، ایران میلیون‏ها نفر پاکستانی، افغانی و عراقی را به‌طور قانونی یا غیرقانونی در کشور پذیرفته است. این مهاجران نسل اخیر به ایران به قصد بهره‏گیری از امکانات و فرصت‏های موجود در ایران به میهن ما آمده و در اینجا سکونت اختیار کرده‏‌اند.

عوامل مهاجرت
پدیده مهاجرت ، حاصل ناهماهنگی‏ها بین نیروی انسانی و عوامل طبیعی و زیست‏محیطی است. گاهی عوامل طبیعی همچون زلزله، خشکسالی، قحطی و گاهی عواملی انسانی همچون جنگ ، موجب جا‌به‌جایی توده‏ای از جمعیت یک کشورمی‌‏شود، ولی گاهی هم افراد یک جامعه با حساب و کتاب و برای دسترسی به اهداف شخصی وخانوادگی به بازار کار در کشورهای بیگانه جذب می‏شوند. اگر کسی فرصت و آزادی برای کسب و کار دلخواه خود نیابد، نه به اجبار بلکه به اختیار راهی سرزمین‏‌های بیگانه می‏شود. در مهاجرت‏های فردی و انتخابی، مهاجرت همیشه از کشورهای فقیر وتوسعه‌نیافته به کشورهای ثروتمند و توسعه‌یافته صورت می‏گیرد.

کشورهای پیشرفته به‌دلیل داشتن ثبات سیاسی و فرصت‏های شغلی و رفاهی، برای متخصصان و تیزهوشان و نیز فعالان سیاسی کشورهای در حال توسعه، بسیار پرجاذبه‏اند. دولت‏های سرمایه‌دار و صنعتی اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا و... هم جذب نخبگان کشورهای دیگر را برای پیشرفت جامعه خود همیشه در دستور کارخویش داشته‏ و برای اینکه سرمایه‏های معنوی و استعدادهای درخشان را از کشورهای دیگر  اعم از کشور توسعه‌‏یافته رقیب یا کشورهای توسعه‌نیافته  به داخل کشور خود جذب کنند، بسیار آگاهانه عمل می‏‌کنند.

تبعات مهاجرت

یک آسیب‌شناس اجتماعی در رابطه با پدیده مهاجرت می‌‌‌گوید: یکی از پدیده‌های اجتماعی که در حوزه جامعه‌شناسی شهری مورد توجه قرار می‌گیرد، پدیده مهاجرت است. اگر بخواهیم یک طبقه‌بندی از این پدیده داشته باشیم مهاجرت هم به داخل و هم به خارج و هم مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ صورت می‌‌‌‌گیرد. حسن موسوی‌چلک ادامه می‌دهد: کسی که اقدام به مهاجرت می‌‌‌کند دلایل قانع‌کننده‌ای برای این جابه‌جایی دارد. فی‌نفسه فرد مهاجر به دنبال شرایط بهتر در حوزه کاری و زندگی این عمل را انجام می‌دهد.

چه فرد تحصیلکرده و چه کارگر بی‌سواد به این امید مهاجرت می‌‌کند که وضع زندگی‌اش را بهتر از قبل کند. او می‌افزاید: کشورهایی مانند کانادا که به صورت هدفمند اقدام به جذب و پذیرش مهاجران می‌‌‌کنند، چون برنامه دارند و نیروهایی را پذیرش می‌‌‌کنند که عمدتا متفکر بوده و کارایی متناسب با نیازشان را دارند از پدیده مهاجرت نفع می‌برند. در هرحال بخش عمده‌‌ای از مهاجران برای کسب و کار، بخشی برای تحصیلات و عده‌ای هم برای زندگی مرفه و رفاه بیشتر مهاجرت می‌کنند.

موسوی‌چلک تصریح می‌‌‌‌کند: پدیده مهاجرت خصوصا برای کشورهایی که برنامه‌ریزی در ارتباط با آن صورت نداده‌اند اغلب با مشکلاتی همراه است. مشاغل کاذب، سکونت در اماکن غیررسمی، زندگی‌های مجردی، ایجاد مشکلات فرهنگی و... زمینه بروز مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را در این کشورها افزایش می‌‌‌‌دهد. به‌عنوان مثال در کشور ما چه مهاجران کشورهای همسایه و چه افرادی که از روستا‌ها به کلانشهرها می‌‌‌‌آیند نمی‌توانند جذب سیستم شده و آسیب‌های اجتماعی‌ای را به وجود می‌‌‌‌آورند.

این کارشناس آسیب‌های اجتماعی در ادامه تاکید می‌‌‌‌کند: علاوه بر مطالب یادشده مساعدنبودن فضای داخل برای حضور نخبگان اغلب موضوع فرار مغزها را به دنبال دارد که به نظر می‌‌‌‌رسد در کشور ما چندان به این موضوع دقت نشده است که چرا نخبگان رفتن را به ماندن ترجیح می‌‌‌‌دهند؟

او در ادامه ضمن ارائه راهکارهایی برای کاهش آسیب‌های ناشی از مهاجرت می‌‌‌‌گوید: این پدیده اجتناب‌ناپذیر است و طبیعتا هوشمندانه عمل‌کردن در مورد چگونگی جذب مهاجران متخصص و متفکر و همچنین ایجاد فضای مناسب برای ماندن نخبگان اجتماعی در کشور و همچنین بسترسازی در شهرهای کوچک و روستاها می‌‌‌‌تواند تبعات و مشکلات اجتماعی ناشی از مهاجرت را کاهش دهد.

تصویرهای تخت جمشید از ایران‌ دوران قاجار

از ایران‌ دوران قاجار
کد خبر: ۲۰۲۴۰۰
۲۲ مرداد ۱۳۹۳
فرارو- گرچه در تاریخ عکاسی ایران لوئیجی پشه را اولین عکاسی می دانند که برای عکاسی به تخت جمشید آمد اما شاه ایران پس از آن تاریخ بارها به عکاسان دربار ماموریت داد تا از بناهای باستانی فارس به ویژه تخت جمشید عکاسی کنند که آنتوان خان از مهترین آنها بود. 

به گزارش سرویس عکس و تاریخ فرارو، لوئیجی پشه افسر ایتالیایی را اولین عکاسی می دانند که در سال 1274 هجری قمری پا به سرزمین باستانی فارس گذاشت تا از تخت جمشید و پاسارگاد عکس بگیرد. او این عکس های بدیع را را در قالب یک آلبوم به ناصرالدین شاه جوان داد و باعث شد تا شاه علاقمند به عکاسی به خرج خود عکاسان متعددی را برای تهیه گزارش تصویری از بناهای تاریخی و باستانی ایران روانه فارس کند.

آقا رضا عکاسباشی، آقایوسف، سلطان اویس میرزا، ابولقاسم محمد تقی نوری و البته آنتوان سوریوگین تعدادی از عکاسانی بودند که از سوی دربار برای عکاسی از بناهای باستانی به تخت جمشید فرستاده شدند. عکس ها این عکاسان همگی پیش از شروع حفاری در تخت جمشید گرفته شده است و تصاویری متفاوت از آنچه امروز علاقمندان تاریخ باستان را به فارس می کشاند به ما نشان می دهد. 

گفته می شود پس از آنکه در سال 1301 شمسی رضاشاه در سفر خود به بوشهر برای اولین بار از تخت‌جمشید بازدید کرد از شرایط حفاظتی آن متعجب شد و چندی بعد ارنست هرتسفلد باستان‌شناس شهیر آلمانی را به منظور تحقیقی و شناسائی محوطه باستانی تخت جمشید مامور کرد با این حال 9 سال زمان برد تا کلنگ حفاری در این منطقه زده شود.

در سال 1309 و پس از آنکه، قانون عتیقات به تصویب مجلس رسید هیأت وزیران اجازه کاوش در تخت جمشید را به مؤسسه دانشگاه شیکاگو داد و بدین ترتیب هرتسفلد در سال 1310 کاوش در تخت جمشید را آغاز کرد. 

بر این اساس و از آنجا که آنتوان سوریوگین تا سال 1309 عکاسی می کرده است همگی عکس ها او از تخت جمشید و پاسارگاد متعلق به پیش از شروع حفاری و از این جهت برای باستانشناسان و علاقمندان به تاریخ باستان جالب توجه است.














اندر حکایت آفرینش زن!!

خداوند موجودی آفرید و نام او را مرد گذاشت...
از او پرسید: آیا راضی هستی؟

مرد گفت: نه!

 
خداوند پرسید: با اینکه تو را در بهترین صورت بیافریدم دیگر چه میخواهی؟

مرد گفت: آینه ای میخواهم که در آن بزرگی خود را ببینم... تکیه گاهی میخواهم که به هنگام خستگی و آزردگی بر آن تکیه زنم و آرامش یابم... کسی را میخواهم که همدم لحظات تنهایی ام باشد... نقابی میخوام که به هنگامه ضرورت پشت آن پنهان شوم... کسی را میخواهم که زیبایی اش چشمم را نوازش دهد... اندیشه ای میخواهم که در آن غوطه ور شوم... و چراغی که با آن هدایت و راهنمایی شوم.

و اینجا بود که خداوند گفت این دیگه داره خیلی زر میزنه
یه موجودی بسازم دهنشو سرویس کنه
!!
 
و اینگونه شد که خداوند زن را آفرید!!

توی پرانتز: اما از شوخی گذشته اگر زن خوب گیرت بیاد همان صفاتی را نخواهد داشت که آدم به خدا گفت؟

دیپلماسی احضار روح!

دیپلماسی احضار روح!
کد خبرفرارو:۲۰۵۲۵۳
۱۳ شهريور ۱۳۹۳
صادق زیباکلام،  استاد دانشگاه تهران در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:

دیپلماسی ما به‌ویژه پیرامون مذاکرات «ژنو» و اینکه دقیقا چه چیزی تعهد آمریکایی‌ها و غربی‌هاست و چه مواردی را ما متعهد شده‌ایم، آنقدر پیچیده شده که به نظر می‌رسد باید برویم برای «احضار ارواح». مسوولان وزارت خارجه از یک‌سو و دیگران به‌علاوه رسانه‌های رسمی و غیررسمی، جملگی عطف به «روح توافق ژنو» کرده و به آمریکا حمله می‌کنند که این «روح» را پایمال کرده است.

ظاهرا در دستگاه دیپلماسی ما، قرارداد و عهد و میثاق‌های بین‌المللی همچون موجودات زنده، یک جسم دارند و یک «روح». از آنجا که برای فهم اینکه آیا بالاخره توافق ژنو توسط آمریکایی‌ها نقض شده یا خیر، ما با مفاد توافق ژنو کاری نداریم و باید روح توافق ژنو را در نظر بگیریم و از آنجا که دیپلمات‌ها نمی‌توانند با ارواح ارتباط برقرار کنند، بنابراین باید وزارت خارجه برای پیشبرد مذاکرات هسته‌ای، آگهی استخدام برای تعدادی کارمند که تخصصشان احضار ارواح است بدهند و آنها بعد از این، روح توافقات و مذاکرات و قول‌وقرارهای بین‌المللی را با ترتیباتی خاص احضار کرده و از آنان سوال کنند آیا اقدام اخیر ایالات‌متحده، نقض توافق ژنو بوده یا خیر؟

ای‌کاش به‌جای همنوایی با تندروها و مخالفان مذاکرات هسته‌ای، جناب رییس‌جمهور و آقایان ظریف، عراقچی، تخت‌روانچی و سایرین اعلام می‌کردند اگرچه اقدام واشنگتن را نمی‌پذیرند اما این اقدام ربطی به توافق ژنو نداشته و حاصل مصوبات قبلی کنگره ایالات‌متحده است.

مدت‌ها قبل از توافق ژنو، کنگره ایالات‌متحده قانونی را تصویب کرده بود که دولت آمریکا را موظف می‌کرد هر شخص حقیقی و حقوقی که کمک به دورزدن تحریم‌ها کند را مجازات نماید. این عمل بارها اتفاق افتاد و نه‌فقط ایرانی‌ها بلکه بانک‌ها، موسسات و اشخاص حقیقی و حقوقی غیرایرانی هم مشمول این قانون شدند. تصمیم هفته پیش نیز در ادامه اجرای همان قانون است و هیچ ربطی به توافق ژنو ندارد. البته می‌توان این سوال را مطرح کرد که دست رییس‌جمهور در عدم‌اجرای این مصوبه تا چه میزان باز است؟ و آیا اوباما می‌توانسته دورزدن تحریم‌ها را نادیده بگیرد مبادا خللی به مذاکرات وارد کند؟

محض اطلاع، تحریم‌های جدید آنهایی بودند -یا هنوز هستند- که کنگره می‌خواست -یا همچنان می‌خواهد- اجرا کند و اوباما نه‌تنها با آنها مخالفت کرد بلکه به یاد می‌آوریم که گفت اگر کنگره با وجود مخالفت شدید قوه‌مجریه، آن را به تصویب برساند رییس‌جمهور از اختیارات قانونی استفاده کرده و آن را «وتو» خواهد کرد. اگر آمریکایی‌ها یا شخص آقای اوباما می‌خواستند عهد‌شکنی کنند، تسلیم اراده کنگره شده و راه هموار‌تری را می‌پیمودند.

نیازی به احضار ارواح نیست! آنچه نیاز داریم آن است که متولیان دستگاه دیپلماسی مقداری با جسارت بیشتری پای تصمیمات خود و آنجا که منافع ملی کشور اقتضا می‌کند بایستند و با اولین تندباد تندروها، صحنه را ترک نکنند.

Monday, September 8, 2014

پیوند صد ساله ثروتمندترین خانواده

پیوند صد ساله ثروتمندترین خانواده بریتانیا با ایران؛ 

از سنگام تا همسایگی ملکه بریتانیا

مهبد ابراهیمی
بی‌بی‌سی- چهارشنبه 21 مه 2014 - 31 اردیبهشت 1393
سری‌چاند (راست) و گوپی‌چاند دو برادر بزرگتر
برادران هندوجا با ۱۱.۹ میلیارد پوند دارایی امسال در صدر ثروتمندان بریتانیا قرار گرفته‌اند. این خانواده کار خود را از تجارت با ایران در حدود صد سال شروع کردند و هنوز در حوزه‌های مختلف صنعت و تجارت در ایران نیز مثل بسیاری از نقاط دنیا فعال هستند.
چهار برادر که هر کدام در گوشه‌ای از دنیا این ثروت عظیم را اداره می‌کنند رابطه‌ای بسیار نزدیک با هم دارند و در مطبوعات بریتانیا به "مرموز" بودن و مخفی کاری معروف هستند.
فیلیپ برسفورد گرد آورنده فهرست سالانه ثروتمندان بریتانیا برای ساندی تایمز می‌گوید: "از بین کسانی که باید ثروتشان را ارزیابی کنم خانواده هندوجا از همه دشوارترند. هر بار که باید به سراغ آنها بروم ناله‌ام در می‌آید. حتی ملکه هم راحت‌تر از آنها است."

موضوعات مرتبط

آنها وقتی می‌خواهند در باره کسب و کارشان صحبت کنند به راه پیمایی های طولانی در پارک ها می روند تا کسی صحبتهایشان را نشود. آنها با ای‌میل‌های رمز گذاری شده مکاتبه می‌کنند و تمایلشان به حفظ حوزه خصوصی به حدی است که اگر نامه ای بفرستند آدرس فرستنده ذکر نمی‌شود.
آنها شرکتهای متعددشان را که زیر مجموعه شرکت عظیم هندوجا گروپ هستند در بهشت‌های مالیاتی مثل باهاما، پاناما، لیختن اشتاین و لوگزامبورگ به ثبت رسانده‌اند.
گوپی‌جاند و سری‌چاند در مهمانی هشتاد و هفتمین سال تولد ملکه بریتانیا در سال ۲۰۱۳ در بمبئی
آنها هندوهای معتقدی هستند که خود را به اصول اخلاقی وفادار می‌دانند و طبق نصیحت پدر، بسیار پرکارند. گیاه‌خوارند و لب به الکل نمی‌زنند. حتی چای هم نمی‌نوشند و فقط آب می‌خورند و گفته می‌شود و در مهمانی شام ملکه غذایشان را با خود می‌برند.
زندگی پر زرق و برق و لوکس‌شان چشم را خیره می‌کند و مبالغ عظیمی صرف کارهای خیریه و عالم‌المنفعه می‌کنند.
آنها شبکه‌ای وسیع از روابط در تمام دنیا دارند و با صاحب نفوذترین افراد از بیل کلینتون و تونی بلر گرفته تا ملکه بریتانیا و مایکل جکسون دوستی و ارتباط داشتند و دارند.
دو برادر بزرگتر، سری‌چاند ۷۸ ساله و گوپی‌چاند ۷۴ ساله در لندن و در همسایگی کاخ باکینگهام، قصر ملکه بریتانیا زندگی‌ می‌کنند. این دو برادر تابعیت بریتانیایی دارند.

برادران هندوجا در هند، تهران، کن، نیویورک، لندن و ژنو خانه‌های متعددی دارند.

سری‌چاند رئیس شرکت چند ملیتی این برادران، یعنی هندوجا گروپ، است که در صنعت نفت، خودروسازی، بانکداری، املاک و مستقلات و رسانه فعال است.
برادر سوم پراکاش ۶۸ سال دارد و در ژنو زندگی می کنند. او تابعیت سوییسی دارد و امور بانکی خانواده را در دست دارد. برادر کوچکتر آشوک ۶۴ ساله در بمبئی زندگی می کند و بر تجارت خانواده در هند نظارت دارد.
در جستجو در باره منشا ثروت این برادران باید به چهار گوشه دنیا سر زد.
گوپی‌جاند هندوجا و پونام دیلون هنرپیشه هندی در افتتاحیه جشنواره کن در سال ۲۰۱۳
پدر این خانواده هندی تبار، پارماناند، فعالیت‌های تجاری خود را با قرض دادن پول در شکارپور در دره سند در جنوب پاکستان کنونی شروع کرد و در سال ۱۹۱۴ به بمبئی نقل مکان کرد.
او در سال ۱۹۱۹ فرش و میوه خشک از ایران (که در آن زمان پرشیا نام داشت) وارد و چای، ادویه، پارچه، پوشاک و کنف به ایران صادر می‌کرد.
تا زمان سقوط محمدرضا پهلوی، ایران پایگاه و مرکز اصلی تجارت این خانواده بود، تا اینکه آنها در آستانه انقلاب به لندن نقل مکان کردند.
پارماناند در اویل دهه ۱۹۲۰ میلادی (حدود سال ۱۳۰۰) به ایران مهاجرت کرد. به نوشته کتاب "مهاراجه های جدید"، خانواده هندوجا ابتدا از طریق وام دادن وارد صنعت فیلم سازی شد و بعد با تولید فیلم در بمبئی و وارد کردن فیلم به ایران و بعضی کشورهای دیگر خاورمیانه کار خود را ادامه داد.

سنگام در سال ۱۳۴۳ در صد سینما در ۲۷ شهر ایران به نمایش در آمد.

خانواده هندوجا در صنعت سینمای ایران سرمایه‌گذاری کرد و با دوبله و اکران فیلم‌های هندی یا خرید سینما در بازار سینمای ایران و خاورمیانه فعال بود. گفته می شود آنها شش هزار دلار برای گرفتن حق پخش فیلم‌های هندی در ایران پرداختند و میلیونها دلار از فروش فیلم‌ها به دست آوردند.
خرید حق پخش فیلم معروف سنگام در خارج از هند، یکی از موفق ترین اقدامات تجاری آنها بود و موفقیت و محبوبیت غیر منتظره فیلم، سود سرشاری برایشان داشت.
با رونق اقتصادی ایران در دهه شصت و هفتاد میلادی (چهل و پنجاه شمسی) واردات به ایران شتاب گرفت و خانواده هندوجا به دلیل روابطی که با شاه ایران پیدا کرده بود در بسیاری از معاملات و صنایع پر سود حضور داشت، از جمله صنعت برق.
اواسط دهه هفتاد میلادی ایران با کمبود سیب زمینی و پیاز پیاز مواجه شد. برادر ارشد به برادر کوچکتر آشوک دستور داد صد هزار تن سیب زمینی و پیاز را هر چه سریعتر به ایران برساند.
دو برادر بزرگتر تابعیت بریتانیا را دارند
اعضای خانواده هندوجا در این زمینه تجربه یا دانشی نداشتند، اما بیست درصد به کشاورزان بیشتر پرداختند و محموله را فراهم کردند.
اما آنها دریافتند بیش از یکماه در فرودگاه‌های ایران معطل خواهند شد در نتیجه با کمک ایندیرا گاندی و ذوالفقار علی بوتو از راه پاکستان به جاده‌های ایران دسترسی پیدا کردند و با هزاران راننده کره‌ای محصول را با کامیون‌های کولر دار به ایران رساندند. به گفته آشوک این کار در تثبیت روابط اقتصادی ایران و هند بسیار حیاتی بود. در آن سالها می توان گفت که خانواده هندوجا تجارت میان ایران و هند را انحصاری در اختیار داشت.
بعد از جنگ یوم کیپور، ایندیرا گاندی نخست وزیر وقت هند در ملاقات با شاه ایران، از قیمت بالای نفت ایران شکایت کرده بود و شاه جواب داده بود: "شما باید کالا و خدمات بیشتری به ما بفروشید."
بنابراین صادرات هند به ایران که در سال ۱۹۷۴ حدود پنجاه میلیون دلار بود در سال ۱۹۷۸ چندین برابر شد.
گفته می شود برای قرارداد واردات سنگ آهن (که پروژه‌ای ۶۳۰ میلیون دلاری بود) ده و نیم ملیون دلار حق کمیسیون خانواده هندوجا شد و گفته می‌شود آنها به عنوان واسطه‌های شخصی شاه ایران عمل کردند.

دو برادر بزرگتر در خانه‌ای ۲۵ خوابه به مساحت ۶۲۲۵ متر مربع زندگی می کنند که از چهار خانه شش طبقه که به هم راه دارند تشکیل شده است.

پدر خانواده در سال ۱۹۷۱ در گذشت و چهار برادر سه میلیون دلار ملک در اهواز و یک میلیون دلار نقد به ارث بردند. گاردین این مبلغ را ۲ میلیون پوند ذکر کرده. برادران این سرمایه را در بانکداری و صنعت و املاک به کار انداختند.
گاردین می‌نویسد که ثروت آنها به وجود شاه بستگی داشت و با شبکه ارتباطات وسیعی که داشتند در جریان خطرهایی که رژیم سلطنتی را تهدید می کرد قرار می گرفتند.
گفته می شود برادر بزرگتر سری‌چاند در اوایل سال ۱۹۷۸ (تقریبا یک سال پیش از انقلاب) احتمال سقوط حکومت شاه را حس کرده بود. در آن زمان دارایی آنها ، زمین، مستقلات، شرکت‌های مختلف و سهام به سرعت به پول نقد تبدیل شد.
سری‌چاند هندوجا می‌گوید که با سیاستمداران، اقتصاددانان، و طالع‌بین‌هایش مشورت کرده بود: "من به این ترتیب هر کشوری را که در آن اموال زیادی داریم از دید یک ناظر خارجی بررسی می‌کنم، انگار که در آنجا سرمایه‌ای ندارم."
دیراج فرزند کوچک برادر دوم گوپی
آنها پیش از در گرفتن جنگ در بیروت هم اموالشان را در آنجا فروختند و با مشورت با طالع‌بینان و مشاوران، نخست وزیری راجیو گاندی را پیش بینی کرده بودند.
دیراج فرزند کوچک برادر دوم گوپی، در حال حاضر رییس کمپانی آشوک لیلاند است. این کمپانی بزرگترین شرکت کامیون سازی هند بعد از تاتا است. دیراج در ایران بزرگ شده و می‌گوید همیشه می خواسته وارد کسب و کار خانودگی شود چون این موضوع صحبت دائمی در "صبحانه و ناهار و شام و تعطیلات خانوادگی بوده است." برادران هندوجا در سال ۱۹۸۷ شرکت آشوک لیلاند را با همکاری ایوکو و فیات خریداری کردند و بیست سال بعد سهام ایوکو را هم خریدند و اکنون ۵۳ درصد سهام آن را در اختیار دارند. این شرکت اتوبوس و خودورهای امداد و نجات و نظامی هم می سازد.
رژیم سلطنتی که سقوط کرد، خانواده هندوجا در لندن جا افتاده بود اما هنوز در ایران یک خانه، یک دفتر و ۱.۵ میلیون پوند سپرده بانکی داشتند.

بریتانیا

با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران ارتباطات اقتصادی خانواده هندوجاه با ایران قطع نشد.
این ارتباط از طریق دو شرکت سنگام (که نامش را از همان فیلم معروف گرفته) و آشوک تردینگ انجام گرفت که نمانیده بنز، لاکهید و پن‌اَم در ایران بود. به این فهرست خط هوایی میتسویی ژاپن و تعدادی شرکت کامپیوتری را هم می‌توان اضافه کرد.
پس از انقلاب پن‌اَم در برگرداندن سرمایه‌اش از ایران دشواری داشت و مدیران آن با برادران هندوجا تماس گرفتند.
فوربز می‌نویسد: "با حجت‌السلام رفسنجانی رئیس پر قدرت مجلس ایران تماس گرفته شد" و پن‌ام به پولش رسید و برادران هندوجا به صندلی‌های "فرست کلاس" در پروازهای پن‌ام.
گاردین می‌نویسد: "برادران هندوجا به دلیل معاملاتشان در دوران شاه ثروتمند شدند. اما صعود آنها به رده فوق-پولدار به تجارت نفتی آنان مربوط است."

نشریه فوربز مدعی شده بود که برادران هندوجا ۲۴ شرکت در کشورهای مختلف ثبت کرده‌اند، اما شمار واقعی شرکتهای متعلق به آنها بیش از صد تاست.

آنها در سال ۱۹۸۴ با زکی یمانی، وزیر نفت سابق عربستان بخش بزرگی از سهام شرکت نفت خلیج (Gotco) را خریدند اما روابط آنها بعدا خراب شد.
برادران هندوجا با اینکه ثروتمند بودند در بریتانیا تجارت مهمی نداشتند بنابراین توجه زیادی به آنها نمی‌شد.
در سال ۱۹۸۷ توجه به آنها در آمریکا جلب شد. در آن زمان سری‌چاند بیشتر در نیویورک بود و نشریه فوربز به کسب و کار این خانواده علاقمند شده بود.
فوربز به دنبال فهمیدن این بود که برادران هندوجا در معامله اسلحه با بوفورز و معامله اسلحه با ایران سلطنتی و اسلامی چه نقشی دارند.
جیم مایکلز که در آن زمان سردبیر فوربز بود به برنامه پانورامای بی‌بی‌سی گفت که در آن زمان شایعاتی درباره معاملات اسلحه آنها با ایران مطرح بود. ما موضوع را بررسی کردیم و متوجه شدیم موضوعی برای گزارش وجود دارد.
گوپی‌جاند و سری‌چاند در زمان حضور در دادگاه در هند
برادران هندوجا از گزارش مطلع شدند و برای جلوگیری از انتشار آن به یکی از دوستان پر نفوذ خود روی آوردند: ادوارد هیث نخست وزیر سابق بریتانیا.
سری‌چاند در این باره گفته بود: "ما فکر کردیم شاید او بتواند سابقه مناسبی از خانواده ما را که اینجا در بریتانیا زندگی می کردند در اختیار آنها قرار دهد، چون سردبیر نشریه در آمریکا بود و هیچ چیز راجع به ما نمی‌دانست."
اما کمی پیش از آن نام این برادران در هند و سوئد در رسانه‌ها مطرح شده بود.
ابتدا رادیو سوئد و بعد روزنامه‌های سوئد و هند نوشته بودند که خانواده هندوجا برای فروش اسلحه به هند و کشورهای خاورمیانه از شرکت سوئدی بوفورز بیش از ۸ میلیون دلار حق‌العمل گرفته‌اند.
برادران هندوجا موضوع را کاملا تکذیب می‌کردند و می‌گفتند پولی که از طریق بانک‌های سوییسی دریافت کرده‌اند برای خدمات مشاوره بوده است.
روزنامه "هندو" در آن زمان (آوریل ۱۹۸۸) پنج مدرک از پرداختهای شرکت سوئدی بوفورز به حسابی مخفی در بانک‌های سوییس منتشر کرده و این حساب‌ها را به برادران هندوجا منتسب می‌دانست.

خداداد فرمانفرماییان رییس سابق بانک مرکزی ایران مدتها مشاور مالی برادران هندوجا در لندن بود.

این قرارداد ۱۵ میلیون دلاری خرید اسلحه در سال ۱۹۸۶ بسته شده بود و طرح اتهام رشوه دولت راجیو گاندی را به شدت زیر فشار قرار داده بود.
خود نخست وزیر هند هم که از دوستان نزدیک برادران هندوجا بود در مظان اتهام بود و حتی گفته می‌شود او در انتخابات ۱۹۸۹ به دلیل نقشش در این ماجرا شکست خورد. البته در سال ۲۰۰۴ دادگاهی در هند راجیو گاندی را از این اتهام مبرا دانست.
گوپی‌چاند هندوجا به ناراسیمهان رام، سردبیر سابق روزنامه هندو تلفن زد تا او را متقاعد کنند گزارش را طور دیگری منتشر کند.
ناراسیمهان رام این تلفن را ضبط کرد در اختیار رسانه‌ها قرار داد.
ناراسیمهان رام سردبیر سابق روزنامه هندو به بی‌بی‌سی گفته بود که برادران هندوجا برای اینکه او را متقاعد کنند مدارک ارتباطشان را با شرکت بوفورز را منتشر نکند به روش دیگری متوسل شدند، پیشنهاد جور کردن مصاحبه با معاون رئیس جمهور آمریکا در آن زمان، جورج بوش پدر و لی پنگ نخست وزیر چین. این مصاحبه‌ها را قرار بود دفتر ادوارد هیث نخست وزیر سابق بریتانیا هماهنگ کند.
فوربز نوشته بود که خانواده هندوجا در دهه هفتاد میلادی نمایندگان بوفورز در ایران بودند، زمانی که برنامه جاه طلبانه تسلیحاتی شاه ایران در جریان بود.
سری‌چاند، رییس و مغز متفکر خانواده است
مارتین آردبو، مدیر عامل سابق بوفورز به این نشریه گفته بود که قبل از انقلاب با برادران هندوجا در ایران وارد معامله شده بود.
در آن زمان روشن بود که برادران هندوجا از طریق شرکت های آلکاری، متالکو و آشوک تریدینگ که در تهران دفتر داشت، بعد از انقلاب به ایران کود شیمیایی، سرب، روی، شکر و کالاهای دیگر می‌فروختند.
همکاری تجاری با شرکت نفت خلیج (Gotco)، معاملات نفت خام، بنزین پالایش شده و مواد شیمیایی دیگر نیز آشکار بود، اما بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی آنها چندان روشن نبود.

برتی کیتیگ راننده سابق برادران هندوجا

سری‌چاند بزرگ خانواده است. هر وقت سری‌چاند می‌خواست به هند سفر کند تمام اعضای خانواده در خیابان می‌ایستادند و به او تعظیم می‌کردند. آنها آدمهای خوبی هستند. واقعا آدمهای خوبی هستند، سرتان فریاد نمی‌کشند و بدرفتاری نمی‌کنند.
فوربز معتقد بود که معاملات آشکار خانواده هندوجا با میزان ثروت، سبک زندگی و نفوذ آنها تطبیق نمی‌کند.
این نشریه معتقد بود که آنها در معاملات اسلحه از جمله فروش تجهیزات نظامی به ایران نقش دارند و در آن سالها رابط اصلی خانواده با ایران برادر دوم گوپی‌چاند بوده که مرتب به ایران سفر می‌کرده است.
از طرف دیگر فوربز به مخفی کاری و مرموز بودن خانواده هندوجا هم پرداخته بود و آن را هم با کسب و کار علنی آنها منطبق نمی دانست.
فوربز فهرستی از افراد صاحب نفوذ در آمریکا و بریتانیا و هند را که با خانواده هندوجا در ارتباط بودند ارائه داده بود از جمله ریچارد هلمز رییس سابق سیا، ویلیام پی کلارک دوست صمیمی رونالد ریگان رییس جمهور سابق آمریکا، هیو چارلز سفیر سابق بریتانیا در ونزوئلا، ویلیام هیث و مارگارت تاچر نخست وزیران سابق بریتانیا، مارشال مهرا فرمانده سابق ستاد مشترک نیروی هوایی هند و ونکاتسواران وزیر خارجه سابق هند.
این نشریه به دو مورد مشخص اشاره می کند. یکی به پرویز لاوی که در آن زمان شرکت آلکاری، یکی از شرکت‌های این برادران از او به دادگاهی در نیویورک شکایت کرده بود.
موضوع شکایت این بود که آقای لاوی بیست هزار فیوز به قیمت ۱۱.۲ میلیون دلار برای هواپیماهای نیروی هوایی به ایران فروخته بود، اما فیوزها مطابق قرارداد تحویل داده نشده بودند در نتیجه نیروی هوایی ایران، سپرده برادران هندوجا را ضبط کرده بود. آقای لاوی هم متقابلا از برادران هندوجا شکایت کرده بود.
فوربز با آقای لاوی تماس گرفت. او به فوربز گفت مدارک محکمی دارد که نشان می دهد برادران هندوجا با ایران در معاملات اسلحه همکاری دارند. فوربز با آقای لاوی قرار مصاحبه گذاشت، اما پرویز لاوی نه سر مصاحبه حاضر شد و نه به تلفن جواب داد.
گوپی‌چاند و سری‌چاند در یکی از معدود مصاحبه‌ها در تلویزیون بی‌بی‌سی پس از برائت از اتهامات در دادگاه هند
نام لاوی یکبار دیگر در سال ۱۹۷۶ مطرح شد، در ارتباط با پرداخت‌های شرکت گرومن برای فروش جنگنده‌های اف-۱۴ به ایران. در آن زمان روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود که "ماموران تحقیق سنای آمریکا پس از مطالعه اسناد و مدارک فاش ساختند که در جریان فروش هواپیماهای اف -۱۴ و اف-۵ به ایران، حق و حساب‌هایی به مقامات ایرانی پرداخت شده است."
"در همین حال ریاست کل شرکت‌های بین‌المللی گرومن، شرکت‌های سازنده اف-۱۴، اعتراف کرد که شخصا نامه‌ای به ارتشبد حسن طوفانیان (معاون وزیر جنگ)، مامور خرید اسلحه ایران، نوشته و در آن نامه پرداخت ۲۸ میلیون دلار را به او تعهد نموده است."
"برادران لاوی واسطه‌های دیگری بودند که در این معامله سود کلانی بردند. این دو برادر (هوشنگ لاوی و پرویز لاوی)، که ریاست شرکت ایسترن اینترنشنال را بر عهده داشتند، نیز مانند طوفانیان و در پناه وی و در همکاری با او، سود هنگفتی را نصیب خود کردند."
مقاله نیویورک تایمز باعث شد ارتشبد طوفانیان یک مصاحبه مطبوعاتی در این باره ترتیب دهد. او گفت برادران لاوی با تقلب خود را به عنوان نمایندگان ایران جا زده اند و در لیست سیاه ایران قرار دارند و پرویز لاوی از سال ۱۳۵۱ به ایران بازنگشته است.
پیتر مندلسون وزیر ایرلند شمالی در کابینه تونی بلر
ارتشبد طوفانیان در تایید ادعای خود دو نامه بدون شماره هم به مطبوعات آن زمان داده بود.
دومین موردی که فوربز به آن اشاره می‌کند، قرار مصاحبه با اشرف پهلوی بود که گفته می‌شد حدود پنج میلیون دلار از برادران هندوجا طلبکار است.
قرار ملاقات گذاشته می شود، اما وقتی خبرنگاران فوربز به خانه اشرف پهلوی در پاریس می روند، بجای اشرف پهلوی دخترش آزاده شفیق با آنها صحبت می‌کند و هر گونه ارتباط مادرش با برادران هندوجا را انکار می‌کند. حتی انکار می‌کند که مادرش در ۷۸-۱۹۷۷ با برادران هندوجا به هند سفر کرده، با اینکه به نوشته فوربز این سفر پوشش وسیعی در رسانه ها داشته است.

گذرنامه و تابعیت بریتانیایی

گوپی‌چاند متخصص روابط عمومی و ارتباطات خانواده است
گرفتن گذرنامه و تابعیت بریتانیایی دو برادر بزرگتر به قیمت کنار رفتن دو وزیر دولت بریتانیا تمام شد. این موضوع تبدیل به ماجرایی سیاسی شد و برنامه پانورامای بی‌بی‌سی در سال ۲۰۰۱ به این موضوع پرداخت، عنوان برنامه "قضیه خانواده هندوجا" بود.
پس از مطرح شدن اتهام رشوه در ماجرای فروش اسلحه به هند، حدود دو سال و نیم طول کشید تا پس از تحقیق و تفحص کمیته‌ای در پارلمان هند و ارائه یک گزارش، در ژانویه ۱۹۹۰ پرونده رشوه‌ به دادگاه هند رفت.

نورمن بیکر نماینده مجلس بریتانیا در سال ۲۰۰۱: "خانواده هندوجا تقریبا در تمام جنبه‌های دولت آن هم در بالاترین سطوح رسوخ کرده اند."

کمتر از یکماه قبل راجیو گاندی در انتخابات شکست خورده بود و لال کریشنا ادوانی نخست وزیر شده بود. دولت جدید مصمم بود ماجرای بوفورز را پیگیری کند.
دایره تحقیقات پلیس هند مطمئن بود که می تواند مدارک لازم را از بانک های سوییس در باره حساب‌هایی با نام‌های مستعار "لاله"،"نیلوفر آبی" و "مون بلان" بدست آورد.
جیم مایکلز، سردبیر آن وقت فوربز به پانوراما گفت: "چند هفته بعد بود که دو برادر بزرگ برای دریافت گذرنامه بریتانیایی درخواست دادند. به این درخواست رسیدگی شد و وزارت کشور بریتانیا آن را رد کرد. دلیلش؟ آنها مدت کافی در بریتانیا زندگی نکرده بودند. برخی از مقامات هندی فکر می‌کنند ماجرای بوفورز احتمالا دلیل آن بوده."
این پرونده بالا و پایین های زیادی در دادگاه هند پیدا کرد، سه برادر بزرگتر که در این پرونده درگیر بودند در هند نبودند و دسترسی به مدارک بانک‌های سوییس ناممکن بود.
گوپی‌چاند هندوجا و مایکل گوو وزیر آمورش پرورش بریتانیا در مراسم اهدا جایزه ثروتندترین آسیایی‌‌تبار در سال ۲۰۱۴
برادران هندوجا مخفیانه به دادگاه سوییس مراجعه کرده بودند تا جلوی ارسال مدارک بانک را به دولت هند بگیرند.
اما در سال ۱۹۹۳ دادگاه فدرال سوییس به درخواست دایره تحقیقات پلیس هند رسیدگی کرد و حکم داد که مدارک بانک‌ سوییسی باید به هند ارائه شود.
چارلز واردل، معاون وزیر کشور بریتانیا در آن زمان می‌گوید در سال ۱۹۹۳ از طریق دفتر مرکزی حزب محافظه‌کار برای ناهار به آپارتمان سری‌چاند دعوت شده است.
در مهمانی، سری‌چاند از او می‌پرسد آیا می‌تواند کمک کند تابعیت بریتانیایی بگیرد. آقای واردل می‌گوید که نمی‌تواند. سر‌ی‌چاند سوال می کند که آیا وزیر کشور می‌تواند، آقای واردل جواب می‌دهد که او هم نمی تواند. به گفته آقای واردل، بجز این مکالمه کوتاه، تمام ملاقات خیلی خوب و متمدنانه بود.
اما پس از چهار سال کمشمش حقوقی سرانجام در ژانویه سال ۱۹۹۷ پانصد صفحه مدارک بانکی تحویل بازپرسان هندی شد و تیم ویژه‌ای برای تحقیقات در این باره در پلیس هند تشکیل شد.
در سال ۲۰۱۲ شاهرخ اسکندری وکیل خانواده هندوجا پروانه وکالتش را از دست داد پس از آنکه روزنامه دیلی میل فاش کرد او مدارک تحصیلی و کاری لازم را برای وکالت در بریتانیا ندارد. شاهرخ میر اسکندری بجز خانواده هندوجا وکیل تعدادی از چهره‌های سرشناس دیگر هم بود.
حدود سه ماه بعد گوپی‌چاند برای گرفتن تابعیت بریتانیایی درخواست داد و در خواستش پذیرفته شد. بر اساس مدارک رسمی که فاش شده یکی از معرف‌های گوپی‌چاند برای دریافت گذرنامه بریتانیایی شاپور ریپورتر، همکلاس و معتمد محمد رضاشاه و مامور MI۶ بود.
سال بعد سر‌ی‌چاند برای گرفتن تابعیت درخواست داد و یک سال بعد او هم گذرنامه بریتانیایی‌اش را گرفت.
اما دو سال بعد هفته نامه آبزرور پیتر مندلسون، وزیر ایرلند شمالی و مسئول ساخت گنبد هزاره را متهم کرد که با دریافت یک میلیون دلار از خانواده هندوجا برای ساخت گنبد هزاره، صدور گذرنامه بریتانیایی برای دو برادر بزرگتر را تسریع کرده است.
افشای مکالمه تلفنی پیتر مندلسون با مایک اوبراین، وزیر کشور فشار را بر دولت افزایش داد و سرانجام مندلسون استعفا کرد. مندلسون بعدا در دادگاه تبرئه شد و دادگاه رای داد که برادران هندوجا بر اساس روال قانونی گذرنامه گرفته‌اند.
کیث واز وزیر اروپا در کابینه تونی بلر
اما بعد پای کیث واز، وزیر اروپا هم به میان کشیده شد و او هم از سمتش برکنار شد. دلیل برکناری، درخواست خود آقای واز بر کنار رفتن از سمتش به دلایل پزشکی اعلام شد.
بالاخره براردارن هندوجا در سال ۲۰۰۱ در دادگاه در دهلی نو حاضر شدند و پس از چهارده سال و صرف ۳۲ میلیون دلار، در سال ۲۰۰۵ از تمام اتهامات تبرئه شدند.

ایران

اما روابط برادران هندوجا با ایران هنوز ادامه دارد. به نوشته روزنامه هندو، در سال ۲۰۰۴، شرکت آشوک لیلاند تفاهم نامه ساخت، مالکیت بهره‌برداری و واگذاری (BOOT) بندر چابهار را با سازمان بنادر و کشتیرانی ایران امضا کرد.
همزمان قرارداد دیگری برای ساخت راه آهن چابهار-بم (فهرج) هم به امضای دو شرکت رسید که در مجموع ۶۰۰ میلیون دلار ارزش داشت.
این دو قرارداد در واقع تحقق پروتکل مشترک ایران و هند بود که در سفر محمد خاتمی به هند در سال ۲۰۰۳ امضا شد.
آشوک (چپ) و پراکاش هندوجا دو برادر کوچکتر در مهمانی شام خوان کارلوس پادشاه اسپانیا در هند در سال ۲۰۱۲
در سال ۲۰۰۹ هندوجا گروپ با شرکت نفت و گاز دولتی هند بر سر چهل درصد سرمایه گذاری در فاز دوازدهم پارس جنوبی که ۷.۵ میلیون دلار ارزش داشت به توافق رسید.
خبرگزاری مهر در اردیبهشت ۸۷ به نقل از روزنامه تایمز هند خبر داد که ایران با سرمایه‌گذاری شرکت هندوجا در میدان نفتی آزادگان و فاز ۱۲ میدان گازی پارس جنوبی موافقت کرده است.
"این در حالی است که در ماه آگوست سال ۲۰۰۷ شرکت هندوجا هند برای مشارکت در این دو پروژه با شرکت ملی نفت ایران توافق‌نامه‌ای را امضا کرده بود؛ ولی به دلیل تقاضای همزمان چین برای سرمایه‌گذاری در این دو پروژه، به مرحله اجرا نرسیده بود. همچنین این شرکت هندی قرار است با مشارکت شرکت او وی ال هند برای بهره‌برداری از میدان نفتی آزادگان ۴۰ درصد و در فاز ۱۲ پارس‌جنوبی ۶۰ درصد سرمایه‌گذاری‌ها را بر عهده بگیرند."
او وی ال، گروه هندوجا و پترونت ال.ان.جی. برای مشارکت در توسعه میدان گاز و طرح های ال.ان.جی. در ایران با مقام های ایران در تاریخ اول دسامبر ۲۰۰۹ دو قرارداد کلی امضا نمودند.
کمال خرازی و آشوک هندوجا در سال ۱۹۹۹ در هند
خانواده هندوجا راه عبور از بحران‌ها را می‌دانند. فلسقه آنها فلسفه هندوها است، جز هندو به کسی اعتماد نکن مگر افراد انگشت شماری.
آنها از توفان کودتا، انقلاب، نقل مکان و جنجال‌های حقوقی و سیاسی کشتی خود را به ساحل آرامش در همسایگی ملکه بریتانیا رسانده‌اند. با این حال ریشه‌ قدرت و ثروت آنها در ایران بوده است و به نظر هم نمی‌رسد این پیوندها سست شده باشد.

ساحل چین و ماچین!!(Chinese Beech!!!)

 
 Love This! 
 

When you need to relax and just get away from it all.....   
May I suggest..... 'A Day at the beach in  CHINA '