Wednesday, December 16, 2015

استاد آزاده، پرکار و تأثیرگذار: محمود حکیمی





استاد آزاده، پرکار و تأثیرگذار:
محمود حکیمی




نمیدانم چرا امشب به هنگام خواب به یاد او افتادم که در سال1362  در دفتر تحقیقات، برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش با یکدیگر آشنا شدیم و از اول سال 1365 که آن دفتر را ترک کردم و به دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه رفتم، دیگر او را ندیده ام. هر از چندگاهی به یادش میافتم... شخصی افتاده حال و بی شیله پیله بود. هنوز خاطرات و سخنان شیرینی را که بیان میکرد برای برخی از دوستان نقل میکنم. (نکته هایی را از سخنان تلویزیونی مرحوم محمدی گیلانی و کتابهای مرحوم دستغیب بیرون میکشید و به صورت جوک بیان میکرد... همه جمع چندنفره مان سخت به خنده میافتادیم.) 
پیش خود گفتم چرا تاکنون نام او را در وب جست و جو نکرده ام، تا ببینم دستکم وضع و حالش بدانم که آیا مشکلی مواجه نشده؟ و اینکه چرا از او خبری نیست و...  صلاح ندیدم فردا بیاید. برخاستم... نامش را سرچ کردم. دو زندگینامه از او یافتم. شرح زندگی او در ویکیپدیا به نظرم چندان دلچسب نیامد. متن زیر را انتخاب کردم. البته این متن قدیمی است و مرا قانع نمیکند؛ زیرا نمیدانم در این مدت نه سال که بیشتر اتفاقهای ناگوار در همین دوره رخ داده!! آیا اتفاقی برای او رخ نداده؟ بویژه آنکه آخرین نوشته ای که به وی نسبت داده شده چنین است: شليک بر ملت به منزله‌ اطاعت از يزيد است
 عنوان این پست را هم بدان دلیل "استادی آزاده، پرکار و تأثیرگذار" انتخاب کردم که در این روزگار که به بسیاری از کسانی که شایستگی آن را ندارند، "استاد" گفته میشود، چرا وی را که سابقه بسیار زیادی هم در آموزش و هم در نگارش دارد "استاد" نخوانیم؟ 
او را "آزاده" خواندم بدان دلیل که هرچند دست به عصا راه میرفت و لابد هنوز میرود و از ورود به مسائل سیاسی خودداری میکرد، ولی هیچگاه نان از قبل کسی و جریانی نخورده و نمیخورد. او تنها نان قلم خود را میخورد.
 توی پرانتز: چندین بار هنگامی که مشغول تألیف کتابی بود به من میگفت: تو هم چیزی بنویس... نونی برای بچه ها توش هست... ولی دست تقدیر چنان بود که من جز چهار هزار تومان که "فصلنامه بیات" برای مقاله "شکل کیهان در قرآن" در سال هشتادوچهار به حسابم ریخت(بدون درخواست من) تاکنون از قلم خود نان نخورده ام. البته تمام موفقیتهای زندگی ام را مرهون پرکاری در پژوهش و نگارش میدانم. در همان روزگاری که همکار بودیم و دوران جنگ بود و اوضاع اقتصادی کمی نابسامان بود، هرکس کار دومی داشت؛ ولی من در همان زمان هم به پژوهش و نگارش ادامه میدادم. خانواده ما کم میخورد و کمتر راحت بود ولی دست از دانش افزائی و نگارش بر نمیداشتم. 
 پیرامون "پرکاری" او چیزی نمینویسم. فهرست نوشته هایش گویای آن است.
اما چرا تأثیرگذار؟ زیرا او هم مانند استادش مهندس مهدی بازرگان(البته با خواندن کتابهای او که نگارنده نیز او را اولین استاد دینی و قرآنی خود میشناسم و بسیاری از کسانی که به مهندس فحاشی میکردند، یقیناً از کتابهای او بهره ها برده بودند و استاد همه آنها بود!) با نوشتن داستانها و تدوین کتابهای بسیار، تأثیر بسیار زیادی بر قشر دانشگاهی و جوانان و نوجوانان از پیش و پس از انقلاب داشته و دارد.
تنها ایرادی که میتوان بر تأثیرگذاری نوشته های ایشان گرفت، آن است که برعکس نگارنده که دویست مقاله پژوهشی و یا شرح و نقدنوشته(مانند همین متن) در محیط وب دارم، جز مواردی که با وبلاگی همکاری داشته است، نوشته ای در وب، یا وبسایت و وبلاگی ندارد که تا سالیان سال، جست و جو کنندگان بتوانند از آنها بهره برداری کنند. کتابها در نهایت برای یک نسل اند و برخی بیش از چند سال نمیتوانند تأثیرگذار باشند و برخی دیگر تنها مدت خیلی کوتاهی مؤثرند ولی نوشته ها در محیط وب، فراتر از تنگناهای زمانی و مکانی هستند!!

با اینکه میدانم این متن را خود ایشان نوشته و ویرایش کرده است ولی نگارنده نیز ویراشی مختصر روی آن انجام داده ام.
 25  آذر 94 - احمد شماع زاده




مشخصات
نام: محمود حکيمي 
متولد: 9/6/1323
در شهر: تهران
شماره‌ شناسنامه: 1617
صادره از: تهران

تحصيلات
1. ديپلم طبيعی (دبيرستان پهلوی)؛ پايان دوره، 1343
2.کارشناس زبان انگليسی و آلمانی(دانشگاه تربيت معلم)؛ پايان دوره، 1352 

زندگی‌نامه
محمود حکيمی در نهم شهريورماه 1323 خورشيدی در تهران و در يک خانواده‌ی مذهبی به دنيا آمد. نخستين آموزه‌های دينی را در هيأت‌های مذهبی و در نشست‌های دينی مسجد لرزاده آموخت و در پنج‌سالگی به مدرسه‌ آمادگی برهان رفت که از سوی شيخ علی‌اکبر برهان، امام‌ جماعت مسجد لرزاده راه‌اندازی شده بود. آموزگاران آن مدرسه از ميان افراد مذهبی برگزيده می‌شدند و شيوه‌ی آموزش آنان به همان روش مکتب‌خانه‌های ديرين بود. از اين رو، حکيمی پس از يک‌سال و نيم تحصيل در مدرسه‌ برهان و در حالی که الفبا را به درستی آموخته بود، به دبستان بندار رازی رفت و تا سال ششم تحصيل بارها به دليل پيشرفت‌های آموزشی خود مورد تشويق قرار گرفت.
يک روز در سال چهارم دبستان بندار رازی، آموزگار مجله‌‌ای به نام دانش‌آموز را که وزارت و آموزش و پرورش آن را منتشر می‌کرد و اقبال يغمايی سردبير آن بود، به او داد تا داستان‌هايی را از آن برای دانش‌آموزان بخواند. روزهای ديگر نيز معلم شماره‌های ديگر مجله را به کلاس آورد و خواندن داستان‌های آن مجله‌ی پربار، حکيمی را به خواندن مجله‌ها و کتاب‌های غيردرسی تشويق کرد. تشويق‌های معلم انشای سال پنجم دبستان، آقای غروی، نيز شوق نوشتن را در او بيدار کرد و معلم ديگر او، آقای بنکدار، با برپايی کتاب‌خانه‌ای در مدرسه و دعوت از دانش‌آموزان برای خواندن کتاب‌های غيردرسی، عشق خواندن و نوشت را در آو نهادينه کرد.
حکيمی آموزش‌های دوره‌ دبيرستان را در دبيرستان پهلوی و سپس دبيرستان حافظ گذراند. او هنگام فراگيری دانش در دبيرستان حافظ، گاهي برای درس‌خواندن به پارک شهر می‌رفت. يک روز در آن‌جا با دانش‌آموزی آشنا شد  و آن آشنايی کم‌کم به دوستی تبديل شد. آن دوست مهربان عقيده داشت که درس خواندن در کتاب‌خانه بسيار سودمندتر است. با راهنمايی او بود که حکيمی با کتاب‌خانه‌ی ملی آشنا شد و هر گاه فرصت می‌کرد به آن کتابخانه می‌رفت. به‌زودی با گنجينه‌ی مجله‌ها و روزنامه‌های آن کتاب‌خانه آشنا شد و با شوق فراوان به خواندن مجله‌هايی مانند اطلاعات هفتگی، صبا، خواندنی‌ها، سپيد و سياه، اميد ايران، ترقی سخن، يغما و بسياری از نشريه‌هاي ديگر روی آورد.
روزنامه‌های پيش از کودتای 28 مرداد 1332 او را نهضت ملی‌شدن صنعت نفت و دولت دکتر مصدق آشنا کرد و مقاله‌های روزنامه‌ی باختر، که به مديريت سيدحسين فاطمی، وزير امور خارجه‌ در دولت مصدق، منتشر می‌شد، برايش بسيار آموزنده بود. با اين همه، در دوران پس از کودتای 28 مرداد، نه او و نه آموزگارانش نمی‌توانستند سخنی پيرامون نهضت ملی‌شدن صنعت نفت يا دکتر مصدق به ميان آورند.
در دوران نخست‌وزيری دکتر علی امينی آزادی سياسی محدودی در جامعه پديد آمده بود و جبهه‌ی ملی پس از چند سال انزوا و سکوت، نشريه‌هايی منتشر می‌کرد. حزب توده نيز پنهانی نشريه‌هايی منتشر می‌کرد. حکيمی به علت علاقه به مسائل سياسی نشريه‌های هر دو گروه را به دست می‌آورد و می‌خواند. در آن زمان برخی از کسانی که زندگی‌ اقتصادی دشواری داشتند، به انديشه‌های مارکسيستی گرايش پيدا کرده بودند و تصور می‌کردند تنها راه نجات ملت‌های محروم، گرايش به کمونيسم است. حکيمی با مطالعه‌ی نشريه‌ها و کتاب‌های گوناگون از آن چه در شوروی می‌گذشت و استبداد هولناکی که در پشت نقاب دفاع از طبقه‌ی کارگر بر پا شده بود آگاه شد.
به اين ترتيب، گرايش حکيمی به گروه‌های مذهبی بيش از پيش افزايش يافت. او در جلسه‌های گروه‌های مذهبی شرکت می‌کرد و سخنان مرحوم آيت‌الله طالقانی در مسجد هدايت و جلسه‌های تفسير قرآن مهندس مهدی بازرگان در انجمن اسلامی مهندسين، تاثير زيادی بر او داشت. در آن زمان، گذشته از کتاب‌های کوچکی که از مرحوم بازرگان می‌خواند، به مطالعه‌ نهج‌البلاغه علاقه‌مند شده بود و مطالعه متن‌های دينی از کارهای مورد توجه او بود.
حکيمی در کنار مطالعه‌های مذهبی به آثار ادبی نيز گرايش داشت. او پس از گرفتن ديپلم به عنوان يکی از عضوهای سپاه دانش به روستاهای کردستان رفت و در همان زمان نيز مقاله‌های ادبی مجله‌های نگين و فردوسی را می‌خواند و در برخی مجله‌ها، مانند کيهان بچه‌ها و اميد ايران، داستان و مقاله می‌نوشت. او به خواندن مجله مکتب اسلام، که در قم زير نظر آقای ناصر مکارم شيرازی منتشر می‌شد، نيز علاقه‌ی زيادی داشت و چند سال بعد از نويسندگان آن مجله شد.
حکيمی به عنوان معلم سپاه دانش به روستاهای کردستان رفت. بحث و گفت و گو با يک معلم پيرو مذهب اهل تسنن، که بسيار انسان‌دوست، بزرگوار و اهل مطالعه بود، باعث شد او برای يافتن پاسخ پرسش‌هايی که طی آن گفت و گوها پديد می‌آمد به مطالعه و پژوهش دينی عميق دست بزند. از همان زمان بود که احساس کرد به آموزش مدون پيرامون اسلام و تشيع نياز دارد. به اين ترتيب، به تحصيل در حوزه‌ی علميه قم علاقه‌مند شد و چند سال بعد از دانش‌آموختگان آن نهاد آموزشی شد.
حکيمی پس از پايان دوره‌ سپاه دانش برای يک‌سال به نگارش و يا ترجمه‌ مقاله‌هايی برای برخی مجله‌ها و نشريه‌ها پرداخت. او از مهرماه 1346 به استخدام آموزش و پرورش درآمد، اما کار نگارش مقاله و داستان را در ساعت‌های فراغت از کار ادامه داد. فوت پدر و گرفتاری‌های مالی که برای خانواده پيش آمد، باعث شد که حکيمی بر حجم کارهای ترجمه‌ای خود بيفزايد و در همان دوران بود که يکی از ناشران از او خواست کتاب‌هايی به زبان ساده پيرامون زندگی پيامبران بنويسد. از اين رو، حکيمی کار مطالعه پيرامون زندگی پيامبران را آغاز کرد و کتاب قصص قرآن، نوشته‌ی مرحوم صدرالدين بلاغی، مورد توجه او قرار گرفت. سپس به مطالعه‌ قرآن و کتاب‌های تورات و انجيل پرداخت و پيرامون آيين‌هايی ماند بودايی، هندو و شينتو نيز مطالعه کرد. با مطالعه‌ کتاب تاريخ تمدن ويل دورانت گرايش او به مطالعه‌ تاريخ نيز بيش‌تر شد.
حکيمی از سال 1348 تا 1352 در دانشسرای عالی(دانشگاه تربيت معلم کنونی) به تحصيل در رشته‌ آموزش زبان انگليسی پرداخت. در آن زمان به مطالعه‌ آثار آيت ‌الله طالقانی و مهندس بازرگان علاقه‌مند شد و در جلسه‌های مذهبی آنان شرکت می‌کرد. هر زمان که دکتر علي شريعتي در حسينيه‌ ارشاد سخرانی می‌کرد، حکيمی از شنوندگان سخنان او بود. او هم‌چنان به پژوهش‌های مذهبی خود ادمه می‌داد تااينکه تصميم گرفت پس از پايان دوره‌ کارشناسی زبان انگليسی، به قم برود و در کنار تدريس زبان در دبيرستان‌های آن شهر، از درس برخی از استادان حوزه‌ علميه‌ قم بهره‌مند شود و همين کار را نيز کرد.
حکيمی تحصيل در حوزه علميه و استفاده از درس‌های حوزوی را يکی از  فرصت‌های پربار زندگی خود می‌داند. او پيوسته در جلسه‌های دينی گوناگون شرکت می‌کرد و بهره می‌برد. دسترسی به دو کتابخانه‌ی بزرگ آيت الله مرعشی و دارالتبليغ اسلامی نيز فرصت مطالعه‌ بيش‌تر را پيرامون تاريخ اسلام برايش فراهم کرد. او هر روز پس از پايان کار خود در دبيرستانهای پسرانه‌ شهريار و دخترانه‌ پروين اعتصامی و آذرميدخت به آن کتابخانه‌ها می‌رفت و به مطالعه می‌پرداخت. در همان دوران بود که به پيشنهاد آيت‌ الله شهيد بهشتی به آموزش زبان انگليسی به طلبه‌ها در مدرسه‌ فيضيه پرداخت و آن را تا دو سال ادامه داد.
در همان سال‌ها بود که يکی از ناشران از او خواست که تاريخ تمدنی ويژه‌ نوجوانان و جوانان بنويسد که بر پايه‌ نهضت پيامبران نيز باشد. حکيمی برای آماده‌سازی آن کتاب بيش از چهار سال به مطالعه و فيش‌برداری پرداخت و پيرامون‌ نخستين تمدن‌های بشری، سومر، بابل، مصر، يونان و روم باستان و دين‌ها و آيين‌های گوناگون مطالعه کرد. او آن پژوهش‌ها را حتا در سه سالی که در انگليس و آلمان بود، ادامه داد. سرانجام، مجموعه تاريخ تمدن خود را کامل کرد و نخستين ويرايش آن به سال 1360 به چاپ رسيد.
حکيمی از سال 1351 در مجله‌های مکتب اسلام، نسل جوان، نسل نو، مکتب تشيع و پيام شادی داستان‌هايی با مفاهيم دينی می‌نوشت که با استقبال نوجوانان رو به رو شد. داستان‌های سوگند مقدس، طاغوت، دلاوران عصر شب، سلحشوران علوی، شهدای فخ، سرودهای رهايی، نقاب‌داران جوان، وجدان، مسلمان شجاع و اشراف‌زاده‌ قهرمان از آن جمله‌اند.
حکيمی پس از انقلاب اسلامی مدتی را در جايگاه معاونت دفتر انتشارات کمک آموزشی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی خدمت کرد و پس از شرکت در کلاس‌های آموزش ويرایشگری انتشارات سمت(تدوین کتابهای درسی دانشگاهی)، از سال 1362 تا 1365 به عنوان ويرایشگر کتاب‌های درسی علوم انسانی دفتر تحقیقات، برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی به کار پرداخت و نزديک به 62 کتاب درسی را ويرايش کرد. در اين زمان رياست کتابخانه‌ سازمان پژوهش و برنامه‌ريزی آموزشی را نيز بر عهده داشت.
حکيمی از سال 1365 به سازمان آموزش کودکان و دانش‌آموزان استثنايی رفت و سرپرستی واحد مطالعات و انتشارات آن سازمان را بر عهده گرفت. او طی دو سال فعاليت در آن سازمان علاوه بر ويرايش کتاب‌های آن سازمان،  چند کتاب، از جمله دو کتاب براي کودکان و دانش‌آموزان استثنايی، ترجمه کرد.
حکيمی از سال 1366 در مدرسه‌ نابينايان خزائلی به آموزش زبان انگليسی، ادبيات و تاريخ پرداخت. از سال 1367 به تربيت معلم تهران رفت و به آموزش روش تحقيق و مرجع‌شناسی به دانشجويان مرکز تربيت معلم تهران پرداخت. او از سال 1375 به عنوان معلم اعزامی به امارات متحده‌ عربی رفت و دو سال را در مدرسه‌های ايرانيان در دبی و شارجه به آموزش پرداخت. او در مهرماه 1377 پس از بازگشت از امارات بازنشسته شد و از آن زمان بر فعاليت‌های پژوهشي و نگارشي خود بيش از پيش افزوده است.
پژوهش‌های پيوسته‌ حکيمی در زمينه‌ تاريخ اسلام و زندگانی حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش باعث شد که او بتواند مقاله‌های بسياری در اين زمينه‌ها در نشريه‌های گوناگون به چاپ برساند. او در سال 1382 به خاطر نگارش ده‌ها مقاله و چاپ دو کتاب پيرامون زندگانی امام حسين(ع) و قيام عاشورا، به عنوان خادم فرهنگ عاشورا شناخته شد و لوح تقدير از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی دريافت کرد. او در پنجمين جشنواره‌ شهيد رجايی نيز به عنوان پيشکسوت برگزيده‌ ملی در محور هنری و ادبی شناخته شد و از رياست جمهوری لوح تقدير دريافت کرد.
فهرست آثار
حکيمی از پرکارترين نويسندگان کتاب کودک و نوجوان است. برخی از آثار او، مانند مجموعه‌ی 22 جلدی تاريخ تمدن ويژه‌ نوجوانان و داستان‌هايی از زندگانی امیرکبير از شمارگان بالايی برخوردار شده‌اند.  کتاب پرواز به سوی سرزمين آزادی به عربی و کتاب وجدان به زبان بوسنيايی ترجمه شده است. آثار تاليفی و ترجمه‌ای او بدین گونه است:

اسلام و تاريخ اسلام
1. سيره و شخصيت حضرت محمد(ص). شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1361 
2. نگاهی زندگانی پيشوای آزادگان حضرت امام حسين(ع). انتشارات موسسه‌ی اميرالمومنين قم، چاپ چهاردهم، 1367
3. زندگانی حضرت زينب(س). انتشارات موسسه‌ی اميرالمومنين قم، چاپ دوزادهم، 1371
4. اسلام و مساله گرسنگی. نشر جهان‌آرا، چاپ اول، 1358، چاپ دوم، 1359
5. شهدای فخ. نشر جهان‌آرا، چاپ اول، 1353
6. سلحشوران علوی. دارالتبليغ اسلامی، چاپ اول، 1357
7. داستان‌هايی از زندگی حضرت محمد(ص). نشر نامک، چاپ اول، 1374
8. داستان‌هايی از زندگی امام حسين(ع). نشر نامک، چاپ اول، 1381
9.. داستان‌هايی از زتندگی امام سجاد(ع). نشر نامک، چاپ اول، 1379
10. داستان‌هايی از زندگی امام علی(ع). نشر نامک، چاپ اول، 1375
11. داستان‌هايی از زندگی حضرت فاطمه(س). نشر نامک، چاپ اول،1380
12. علی(ع) انسان کامل. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1380

داستان دينی
1. وجدان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1368، چاپ هجدهم، 1378
2. به سوی ساحل. انتشارات اميرالمومنين، چاپ اول، 1362، چاپ هشتم، 1365 
3. داستان‌های آموزنده برای کودکان. انتشارات اميد، چاپ اول، 1352، چاپ دوم، 1362 
4. پيام‌آور محبت. انجام کتاب، چاپ اول، 1365، چاپ دوم، 1367 
5. عبدالله دريايی و عبدالله زمينی. فرجام کتاب، چاپ اول، 1365، چاپ دوم، 1367 
6. طاغوت. انتشارات جهان‌آرا، چاپ اول، 1365، چاپ پنجم، 1362 
7. سروده‌های رهايی. انتشارات جهان‌آرا، چاپ اول، 1356، چاپ پنجم، 1362 
8. پيکار سرنوشت. انتشارات جهان‌آرا، چاپ اول، 1357، چاپ پنجم، 1362 
9. در سرزمين يخبندان. انتشارات اميد، چاپ اول، 1353، چاپ پنجم، 1365 
10. فرار از ظلمت. انتشارات اميد، چاپ اول، 1362، چاپ پنجم، 1365 
11. غرور و قدرت. انتشارات اميد، چاپ اول، 1361، چاپ سوم، 1362 
12. فلسطين آزاد می‌شود. انتشارات شفق، چاپ اول، 1354، چاپ هفتم، 1365
13. سوگند مقدس. دارالتبليغ اسلامی، چاپ اول، 1355، چاپ دوزادهم از انتشارات اميد، 1367 
14. پرواز به سوی سياره‌ی آزادی. انتشارات اميد، چاپ اول، 1361، چاپ دوزادهم، 1365
15. قهرمان کيست. انتشرات شفق، چاپ اول، 1360، چاپ پنجم 1365
16. مسلمان شجاع. نشر جهان‌آرا، چاپ اول، 1358، چاپ دوم، 1361 
17. نقاب‌دار جوان. انتشارات قلم، چاپ اول، 1364، چاپ پنجم، 1365 
18. اشراف زاده‌ قهرمان. انتشارات انجام کتاب، چاپ اول، 1365، چاپ پنجم، 1363

تاريخی و سياسی
1. تاريخ تمدن يا داستان زندگی انسان(مجموعه 22 جلدی تاريخ برای نوجوانان). شرکت سهامی انتشار، چاپ شانزدهم، 1383
2. همراه با سياحان، جهان‌گردان و مسافران تاريخ. نشر آرون، چاپ اول، 1382
3. داستان‌هايی از زندگی اميرکبير. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سی و هفتم، 1384
4. بحران‌های عصر ما(حوادث قرن 19 و 20 ميلادی). انتشارات اميرکبير، چاپ سوم 1377
5. ناپلئون بناپارت. انتشارات اميرکبير، چاپ اول، 1367، چاپ سوم، 1377 
6. ايران در عصر ناصرالدين‌ شاه. شرکت انتشارات قلم، چاپ دوم، 1379
7. از تاريخ بياموزيم. انتشارات خرم، چاپ اول، 1370، چاپ دوم، 1372 
8. هزار و يک حکايت تاريخی(4 جلدی). انتشارات قلم، چاپ ششم، 1379
9. داستان‌هايی از عصر رضاشاه. انتشارات قلم، چاپ اول، 1365، چاپ اسوم 1379
10. سيری در خاطرات سياسی رجال ايران. نشر پيدايش، چاپ اول، 1371
11. کاشفان و سياحان. انجام کتاب، چاپ اول، 1379
12. نگاهی به حوادث تاريخی جهان(دو جلد). انتشارات مفيد، چاپ اول، 1356، چاپ دوم، 1361 
13. نهضت‌های آزادی‌بخش آفريقا. انتشارات نسل جوان قم، چاپ اول، 1358
14. ريشه‌های ما زنده‌اند: داستان مردم فلسطين(5 جلدی). انتشارات اميد، چاپ اول، 1358، چاپ سوم، 1362 
15. غرب بيمار است. دارالتبليغ اسلامی، چاپ اول، 1352
16. ديدنی‌های جهان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1370
17. ماشين قدرت و اختناق. انتشارات اميرکبير. چاپ اول، 1365 ، چاپ دوم، 1366
18.آشنايی با شخصيت شهيد مدرس. انتشارات اميد، چاپ اول، 1358
19. يادداشت‌هايی در بين راه. انتشارات اميد، چاپ سوم، 1358
20. لطيفه‌های سياسی. نشر خرم، چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1373
21. خودروشنفکربينی. نشر تبليغ، چاپ اول، 1361، چاپ دوم، 1364 
22. زنجيرها. انجام کتاب، چاپ اول، 1358، چاپ پنجم، 1366 
23. با پيشگامان آزادی: دکتر مصدق. انتشارات قلم، چاپ دوم، 1383
24. با پيشگامان آزادی: علامه دهخدا. انتشارات قلم، چاپ اول، 1383
25. با پيشگامان آزادی: سيد عبدالحسين لاری. انتشارات قلم، چاپ اول، 1383
26. رودخانه خروشان عشق: زندگی‌نامه دکتر فاطمی. انتشارات قلم، چاپ دوم، 1384
27. راه بازرگان. انتشارات قم، چاپ اول، 1383

علمی
1. انسان، ميکروسکوپ‌ها، موجودات زنده. فرجام کتاب، چاپ اول، 1371، چاپ سوم، 1374 
2. شگفتی‌های جهان حيوانات. انجام کتاب، چاپ اول، 1369 
3. اختراعات بزرگ. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1373 
4. دانشمندان بزرگ. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1373  
5. انسان و الکترونيک. دارالتبليغ اسلامی، چاپ اول، 1352
6. شگفتی‌های جهان پرندگان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1369، چاپ سوم، 1373  
7. بدن انسان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1379
8. هزار و يک پرسش و پاسخ علمی(دوره‌ی 6 جلدی). انتشارات قلم، چاپ اول، 1376، چاپ هشتم، 1381 
9. شناخت بيماری‌ها. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371، چاپ پنجم، 1378 
10. حس ششم. نشر خرم، چاپ اول، 1371
11. شگفتی‌های جهان خلقت. انجام کتاب، چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1374 
12. هنر زندگی. انتشارات ولی عصر، چاپ اول، 1382، چاپ دوم، 1383 
13. زرافه. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1370
14. خزندگان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1371
15. شگفتی‌های دريا. انجام کتاب، چاپ اول، 1374
16. شگفتی‌های آسمان. انجام کتاب، چاپ اول، 1374

کليات و ادبيات
1. مأخذشناسی و روش تحقيق. تربيت معلم بلال حبشی، چاپ اول، 1379
2. دانش‌نامه نوين برای کودکان و نوجوانان(دوره‌ی چهار جلدی). دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1374 
3. دانش‌نامه علوم و هنر(دوره‌ی 2 جلدی). نشر حرير، چاپ اول، 1382
4. جهان‌بينی و حکمت فردوسی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ اول، 1370، چاپ سوم، 1374 
5. مبانی ادبيات کودک و نوجوان(دوره‌ی 3 جلدی). نشر اردن، چاپ اول، 1382، چاپ سوم، 1384 
6. ادبيات کودک و نوجوان. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1363
7. در مدرسه‌ی مولانا. انتشارات قلم، چاپ سوم، 1383
8. در مدرسه‌ی حکيم توس. انتشارات قلم، چاپ سوم، 1383
9. در مدرسه‌ی پير نيشابور. انتشارات قلم، چاپ دوم، 1382
10. در مدرسه‌ی سعدی شيرازی. انتشارات قلم، چاپ دوم، 1382
11. در مدرسه‌ی ناصر خسرو قباديانی. انتشارات قلم، چاپ اول، 1383
12. در مدرسه‌ی علامه اقبال لاهوری. انتشارات قلم. چاپ اول، 1381

تعليم و تربيت
1. آموزش و پرورش خودکامگان. شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم، 1379 
2. آموزش کودکان نابينا. آموزشگاه خزائلی، 1368
3. کودک و نوجوان(مجموعه‌ی پنج جلدی). انتشارات انجام کتاب، چاپ اول، 1359، چاپ پنجم، 1363 
4. تعليم و تربيت دبستان و قبل از دبستان. نشر مجد، چاپ اول، 1373

مقاله‌های حکيمی در جزيره‌ی دانش
مقاله‌های حکيمی در دیگر نشريه‌ها
پس از انقلاب اسلامی مقاله‌ها و گفت و گوهای بسياری از محمود حکيمی در نشريه‌های گوناگون در زمينه‌ی تاريخ اسلام، زندگانی ائمه‌ی اطهار، تعليم و تربيت و علوم و هنر به چاپ رسيده است. برخی از آن نشريه‌ها عبارت اند از: ماهنامه‌ی آموزش و پرورش(مهر و اسفند 1358)، معلم و خانواده(آبان و دی 1358)، هفته‌نامه‌ی آيينه(29 خرداد 1375)، روزنامه‌ی خرداد(30 مرداد 1378)، فصلنامه‌ی ادبی شاهد(آذر 1375)، روزنامه‌ی همشهری(21 دی 1380)، کتاب هفته(29 خرداد 1375، 15 شهريور 1379، 29 خرداد 1380، 3 دی 1380، 28 ارديبهشت 1381، 25 آبان 1381، 23 ارديبهشت، 1382، 22 فروردين، 1383)، روزنامه‌ی جام جم، اعتماد ملی و همشهری در سال‌های 1384 و 1385 و بسياری ديگر.
برخی از نوشته‌های حکيمی و نوشته‌هايی که پيرامون شخصيت او در نشريه‌های گوناگون منتشر شده است:
9. شليک بر ملت به منزله‌ اطاعت از يزيد است















مشروح سخنان فرزند دکتر مهاجرانی پیرامون بازداشت و رهایی اش

پرونده دکل نفتی فورچونا، از آنجا که موجب بازداشت، بازجویی و تشکیل پرونده برای اینجانب و فضا سازى هاى كاذب رسانه اى براى خانواده ام و من شد، از جهات متعددی شایسته بررسی و داوری است. تصور نمیکنم کسی با پیگیری قضایی، تشکیل دادگاه، بازگشت بیت المال و مجازات سوء استفاده کنندگان از این ماجرا مخالف باشد. 
بررسی این پرونده، نیاز به طی مراحل جدی حقوقی، مالی و فنی خواهد داشت که امیدوارم این روال مانند قبل با قدرت و استحکام و بدون نفوذ عوامل دخیل در موضوع دکل، رسیدگی شود. اينجانب حمایت قاطع خود را از ادامه مقتدرانه روند قضایی پرونده بدون دخالت جریانهای مسموم سیاسی و اقتصادی تا پایان صدور حکم برای متهمان واقعى پرونده اعلام می کنم.
از همان وقتی که مسعود مير کاظمی وزیر اسبق نفت در دولت پاكدست و مهرورز، نام مرا با تأکید بر نام پدرم و با جهتگيرى سياسى خاص به عنوان عامل اصلی و پشت پرده ماجرای دکل معرفی کرد، (در حاليكه درست است كه من بزرگ شده در خانواده اى سياسى بوده ام اما تلاش كرده ام تا خودم را كاملا بدور از اين بازيها نگهدارم و هيچ فعاليت سياسى تا امروز نداشته ام و من بعد هم نخواهم داشت.) با این مساله و موضوع بيشتر و جدى تر مواجه شدم که نهایتا به دستگیری اینجانب توسط سازمان اطلاعات سپاه به عنوان ضابظ قضایی پرونده و حکم دستگیری از سوی قاضى محترم دادسراى ويژه امور اقتصادى روبرو شدم.

اینجانب مطابق معمول سفرهای کاری هر ماه طى يكسال گذشته، عازم امارات متحده عربى بودم. مطلقا بیخبر از ممنوع الخروجی و یا حکم دستگیری، بعد از تشريفات معمول چك كردن گذرنامه به صورت كاملاً قانونى سوار هواپيما شدم که البته به سبكى كاملا غير عادى بازداشت شدم. بدون تردید اگر پيش از آن احضاريه کتبی به دست اينجانب يا وكيل من جناب اقاى عليزاده طباطبايى میرسید بدون درنگ خودم را به نهادهای قانونی معرفی میکردم و نيازى به برگرداندن هواپيما از آسمان اصفهان به تهران نبود. با اين توضيح كه برگشت من به كشور همان شب قرار بود باشد. 
این بازداشت در روز ٤ شنبه ٢٨ آبان ماه ساعت ١٢/٣٠ ظهر اتفاق افتاد و پس از گذشت ٢١ روز، در روز چهارشنبه ١٨ آذرماه ساعت ٧/٣٠ شب آزاد شدم و خوشبختانه شب ۲۸ صفر را در جمع خانواده ام بودم.

يكم : وظیفه خود میدانم از شیوه رفتار و دقت قضایی قاضی محترم پرونده، شیوه توضیح دقیق و سنجیده سخنگوی محترم دستگاه قضایی، جناب حجت الاسلام والمسلمين محسنی اژه ای و نیز شیوه رفتار كارشناسان سازمان اطلاعات سپاه در طول دوران بازداشت، سپاسگزاری کنم. در این بخش شاهد رفتار حقوقی صرف و محترمانه و كاملاً بر اساس آموزه هاى انسانى و اسلامى بودم. به من اجازه داده شد که تقریبا هر ٢ يا ٣ روز با خانواده ام و نیز ٢ بار طى اين مدت با پدر و مادرم صحبت کنم و ملاقاتى نيز با خانواده ام داشته باشم.

دوم : در طى اين ٢١ روز از سوی دیگر شاهد شیوه رفتار كاملا سیاسی و عصبی برخی رسانه ها به عنوان مرکزیت خبرسازی و حلقه های زنجیره ای و پیوسته بدان بودیم. آن ها هر چه خواستند و هر اتهامی در باره دکل نفتی را که میتوانستند به من نسبت دادند. تمام ماجرای دکل به حساب خانواده من و دولت اصلاحات نوشته شد. دو تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم با همین آهنگ و جهت، همان نسبت ها را تکرار کردند. در یک کلام:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید/شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.

حساب این سیلاب تهمت و بدگویی و بدزبانی و بى تقوايى را نخست به خدای احکم الحاکمین واگذار می کنم. خداوندی که هر مثقال ذره ای را حسابگری خواهد کرد و آبروی انسانها در پیشگاه او به تعبیر پیامبر مكرم اسلام، حضرت محمد مصطفى (ص) از حرمت کعبه برتر و بالاتر است.

سوم : از دستگاه قضایی تقاضا می کنم که اجازه ندهند امر قضایی که روال حقوقی خود را داراست در مرداب تیره و بویناک سیاستزدگی سرسام گرفته برخی خبرگزاری ها و نیز برخی نمایندگان مجلس شوراى اسلامى که در برابر قران مجید، به خداى قادر متعال و شرف انسانی خود سوگند یاد کرده اند که پاسدار قانون اساسی باشند، اینگونه اسیب ببیند و لکه دار شود، و من اظلم ممن افترى على الله كذبا.

چهارم : حق پیگیری قضایی را در رابطه با اتهامات مطرح شده برای خود محفوظ می دارم و درخواست می کنم که شکایت اینجانب از مسعود مير کاظمی وزير نفت پاكترين دولت تاريخ كه در مرداد ماه گذشته در شعبه چهارم دادسراى فرهنگ و رسانه به اتهام نشر اكاذيب ثبت شده به موازات پرونده دكل با سرعت بيشترى پیگیری شود.

Mohsen Sazegara 24 Azar 1394 Dec 15, 2015

Saturday, December 12, 2015

پرونده بورسیه‌ها؛ از آغاز تا پایان

پرونده بورسیه‌ها؛ از آغاز تا پایان
آرش بهمنی روزنامه نگار

8 دسامبر 2015 - 17 آذر 1394

از خردادماه ۱۳۹۳ که پرونده "بورسیه‌‌های غیرقانونی" به شکل رسمی به جریان افتاد و رئیس دولت و اعضای کابینه بر پیگیری آن تا انتها تایید کردند، شاید کمتر کسی سرنوشت فعلی را برای این پرونده پیش‌بینی می‌کرد: استیضاح و برکناری وزیر علوم، متهم شدن دولت و وزارت علوم از سوی آیت الله خامنه ای به انجام یکی از "غلط‌‌ ترین" کارهای چند سال اخیر، شکایت برخی بورسیه شده‌ها علیه وزارت علوم و در نهایت، ورود قوه‌قضائیه به پرونده.

در یکی از جدیدترین تحولات مرتبط، آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه صادق لاریجانی اجازه داد که دستگاه قضایی، در مورد خاص شکایت دانشجویان بورسیه از وزارت علوم، بدون در نظر گرفتن مصوبه شماره ۶۳۰ شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد پرونده شود. براساس این مصوبه، رسیدگی به امور شکایات مرتبط با دانشگاه‌ها، بدون حضور در مراجع قضایی و در وزارتخانه‌های علوم و بهداشت یا دانشگاه آزاد بررسی می‌شود.

این پرونده اما از کجا وچگونه آغاز شد، چه سیر و روندی را طی کرد و چگونه در نهایت چون بومرنگی به سمت دولت روحانی بازگشت؟

"و ما ادارک ماالبورسیه"

خرداد ماه سال ۱۳۹۴ بود که مجتبی صدیقی، رئیس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، در یک نشست خبری پرونده بورسیه‌ها را به شکل رسمی علنی کرد و از تخلف در پذیرش "بیش از ۳ هزار دانشجوی بورسیه" سخن گفت.

این پرونده خیلی زود به صفحه نخست مطبوعات راه یافت. در این میان ایلنا، خبرگزاری کار ایران، اقدام به انتشار لیستی کرد که به ادعای این خبرگزاری از "یک منبع موثق" به دست آمده و نشان‌دهنده برخی از افرادی بود که از "بورسیه‌های غیرقانونی" استفاده کرده بودند. ایلنا کمی بعدتر نیز اقدام به انتشار توصیه‌نامه‌هایی از اعضای دولت محمود احمدی‌نژاد کرد که افراد مختلفی را - از میان بستگان و نزدیکان و منتسبان گروه‌های سیاسی- برای دریافت بورسیه به وزارت علوم معرفی کرده بودند.

نخستین واکنش جدی اصول‌گرایان به افشاگری ها، کشاندن رضا فرجی‌دانا، وزیر وقت علوم، به مجلس برای استیضاح بود. فرجی‌دانا موفق نشد از مجلس رای اعتماد بگیرد. او البته در جلسه استیضاح خود جزئیات بیشتری از این پرونده را باز کرد. از جمله اشاره کرد که ۷۰۳ نفر از افرادی که بورسیه شده‌اند فاقد شرایط لازم هستند و برای ۱۳۰۰ نفر نیز باید پروسه "جایابی" انجام شود، مساله‌ای که به گفته او باعث می‌شد در این مسیر "تعدادی کنار گذاشته شوند".

پیش از جلسه استیضاح در مجلس، عبدالرضا رحمانی‌فضلی - وزیر کشور دولت روحانی و رئیس دیوان محاسبات دردولت سابق- خبر از آن داده بود که این پرونده در زمان ریاست او بر این دیوان "در حال بررسی بوده و گزارشی از آن‌ تهیه شده است".

در واکنش به برکناری فرجی‌دانا از سوی مجلس، حسن روحانی ضمن انتصاب محمدعلی نجفی به عنوان سرپرست موقت وزارت علوم، از او خواست که مسیر وزیر سابق علوم را ادامه دهد. خواستی که برای بسیاری به معنای ادامه پیگیری پرونده بورسیه‌ها بود.

روحانی پس از آن نیز چندین بار بر پیگیری پرونده بورسیه‌ها تاکید کرد. از جمله در مراسم روز دانشجو، ۱۶ آذر، با اشاره به همین پرونده، گفت: "فرجی‌دانا را آوردیم و وی شروع به کار کرد ولی بورسیه و ما ادراک مالبورسیه".

سرپرست وزارت علوم از همان ابتدا بر پیگیری این پرونده تاکید کرد. او کمیته‌ای را برای بررسی موضوع بورسیه‌ها تشکیل داد. این کمیته شامل محمدعلی پورمختار (رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس)، مهدی دوات‌گری (نماینده مجلس)، محمدمهدی سالاری‌راد (استاد دانشگاه)، مسعود کنزی (معاون دانشجویی اسبق وزارت بهداشت) و احمد غلامی (مدیرکل وقت بورس و دانشجویان خارج از کشور وزارت علوم) بود.

در نتیجه این پیگیری، در آبان ماه سال گذشته وزارت علوم اطلاعیه‌ای درباره وضعیت بورسیه‌ها منتشر کرد. این اطلاعیه، تاکید داشت که پس از بررسی پرونده ۳۷۷۲ بورسیه شده در حد فاصل سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲، بورسیه "۵۰۸ نفر لغو شده اما با پرداخت هزینه مجاز به ادامه تحصیل هستند و از تحصیل ۳۶ نفر جلوگیری می‌شود".

اطلاعیه وزارت علوم، از مواردی نظیر "نادیده گرفتن شرایط حداقلی (معدل، شرط سنی) پیش بینی شده در دستورالعمل‌ها، عدم رعایت ظرفیت پذیرش توسط دانشگاه‌ها، عدم اخذ نظر مثبت گزینش یا هیات جذب برای اعلام قبولی و عدم کنترل اصل مدارک تحصیلی"به عنوان برخی از تخلف‌های عمده رخ داده در پرونده بورسیه‌ها یاد می کرد.

دو روز بعد از صدور این اطلاعیه محمدعلی نجفی در یک نشست خبری گفت که در برخی رشته‌ها نظیر "فقه و اصول، نهج‌البلاغه یا زبان فارسی" بورس ارائه شده که البته "بعدا تبدیل به داخل شده‌اند و در واقع آزمون دکترا را دور زده‌اند". بنا بر اعلام سرپرست وقت وزارت علوم در جریان پرونده بورسیه‌ها "۱۸۶۰ نفر تخلف انجام داده‌اند و از این عده ۵۰۸ نفر حتی شرایط اولیه آیین‌نامه را نداشته و ۳۶ نفر نه تنها شرایط را نداشته‌اند بلکه اطلاعات دروغ ارائه داده‌اند که همگی آنان هم اینک از دانشگاه اخراج شده‌اند".

مسیر جدید با حضور فرهادی

با وجود استیضاح و برکناری رضا فرجی‌دانا، عملکرد محمدعلی نجفی در مقام سرپرست وزارت علوم مورد رضایت اصول‌گرایان نبود. آنها با دو گزینه حسن روحانی برای در دست گرفتن سکان وزارت علوم (محمود نیلی احمدآبادی، احمد دانش آشتیانی) نیز مخالفت کردند و در نهایت، این محمد فرهادی بود که پس از کسب رای اعتماد مجلس، به عنوان وزیر جدید علوم کار خود را آغاز کرد.

در زمان فرهادی اما پی گیری پرونده بورسیه ها روال متفاوتی پیدا کرد. او ابتدا با استعفای یکی از اعضای کمیته تعیین مصادیق بورسیه‌ها (احمد غلامی) موافقت کرد، سپس با وجود آن‌که وزارت علوم در زمان سرپرستی نجفی از قطعی بودن حکم بورسیه‌ها خبر داده بود، اقدام به تشکیل کمیته تجدیدنظر در این زمینه کرد. وزیر علوم جدید پیش از آن، اقدام به تغییر ترکیب کمیته تعیین مصادیق بورسیه‌ها کرده بود.

این تغییرات و مواضع فرهادی، البته باعث انتقادهایی میان رسانه‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان و حامیان دولت روحانی شد. آنها فرهادی را متهم می‌کردند که بیش از رضایت جامعه دانشگاهی، به فکر تعامل با مجلس و به خصوص کمیسیون آموزش و تحقیقات است.

وزارت علوم نهایتا در فروردین ماه ۱۳۹۴، در اطلاعیه‌ای "نتایج نهایی رسیدگی به پرونده بورسیه های بدون آزمون" را اعلام کرد. بر اساس اطلاعیه وزارت علوم، دلیل بررسی مجدد این پرونده درخواست "قریب به ۶۰۰ نفر از مشمولان لغو بورس" بود. در بررسی درخواست تجدید نظر، وزارت علوم اعلام کرد که با وجود "صراحت‌های قانونی" درباره عدم اشتغال افراد به امور غیرمرتبط با تحصیل، شرط "اشتغال غیردولتی موقت" از مصادیق برخورد وزارتخانه خارج شده و در نتیجه، رای محرومیت ۱۲۰ نفر تغییر کرده و ۸۷ نفر نیز در صورت وصول پاسخ مثبت استعلام‌ها با تغییر رای مواجه خواهند شد.

اطلاعیه وزارت علوم همچنین اضافه می کرد که از میان ۵۱۲ نفر از مربیان پیمانی دانشگاه‌ها نیز، ۳۷۱ نفر موفق به اخذ موافقت هیات امنا نشده اند و در نتیجه "ادامه تحصیل آنها با مشکل قانونی مواجه است".

گرچه به نظر می‌رسید که اطلاعیه وزارت علوم به معنای مهر پایانی بر پرونده بورسیه‌ها باشد، اما این بار، طرف مقابل بود که کوتاه نمی آمد. رسانه‌های اصول‌گرا اقدام به انتشار نامه‌ها و بیانیه‌هایی از سوی برخی افراد بورسیه شده کردند که خواستار شکایت از مسئولان وزارت علوم بودند. برخی از آنها نیز به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شکایت کردند.

شاکیان اصرار داشتند که شورای بورس وزارت علوم در دولت احمدی‌نژاد به شکل قانونی تصمیم گرفته و کمیته‌هایی که در دولت روحانی برای بررسی این پرونده تشکیل شده، فاقد وجاهت قانونی هستند. مساله‌ای که موجب شد این‌بار وزیر علوم و برخی مسئولان این وزارت‌خانه و همچنین دادستان دیوان محاسبات برای پاسخ‌گویی به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس احضار شوند.

دور جدید درگیری پیرامون پرونده از همین زمان آغاز شد. دیوان محاسبات مجلس، که در اختیار اصولگرایان بود، بورس‌های اعطا شده دردولت قبل را قانونی توصیف کرد و از وزارت علوم خواست که اقدام علیه آنها را متوقف کند، قضاوتی که مورد تایید کمیسیون اصل ۹۰ مجلس هم قرار گرفت.

همزمان، برخی اصول‌گرایان گلایه کردند که دانشجویان امکان شکایت از وزارت علوم به قوه‌قضائیه را ندارند. دلیل این موضوع، مصوبه‌ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی (مصوبه ۶۳۰) بود.

براساس این مصوبه، که در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۹۴ به تصویب اعضا رسیده بود، هرگونه شکایت که "دانشگاه‌ها و دانشگاهیان در امور علمی، آموزشی و پژوهشی" با آن مواجه شوند در هیات عالی شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. اعضای هیات عالی از "معاون حقوقی وزارت‌خانه، معاون تخصصی ذیربط، سه نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها به انتخاب وزیر، دو نفر از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به انتخاب این شورا و دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی" تشکیل شده اند. ریاست این هیات در دو وزارت‌خانه علوم و بهداشت بر عهده وزیر و در دانشگاه آزاد اسلامی، بر عهده رئیس دانشگاه خواهد بود.

این مصوبه تبدیل به هدف جدید حمله‌های اصول‌گرایان شد. آنها خواستار ورود قوه‌قضائیه به این پرونده و بررسی شکایت بورسیه‌ها از وزارت علوم توسط این قوه بودند که براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی امکان‌ نذاشت.

اما آنچه که این پرونده را وارد فاز جدیدی کرد، سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با اساتید دانشگاه‌ها بود. رهبر، از پرونده‌ها بورسیه‌ها به عنوان یکی از مصادیق "سیاست‌بازی" در دانشگاه‌ها یاد کرد که به عقیده او، یکی از "غلط‌ترین کارهای چند سال اخیر" بود. به گفته او "تحقیقات دقیق" نشان می داد که این مساله به شکلی که "روزنامه‌ها با آن بازی کردند، نبوده" و در پرونده بورسیه‌ها "به خیلی‌ها ظلم شده است". آقای خامنه ای در نهایت تاکید کرد که این برخورد "هم خلاف قانون، هم خلاف تدبیر و هم خلاف اخلاق بوده است".

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای به معنای آن بود فصل جدیدی در این پرونده گشوده شده است. گرچه همچنان با توجه به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، امکان بررسی به شکایت‌ها وجود نداشت (از جمله شکایت برخی بورسیه‌ها از احمد غلامی مدیرکل مستعفی بورس و اعزام سازمان امور دانشجویان و مجتبی صدیقی رئیس سازمان امور دانشجویان)، اما فشار اصول‌گرایان برای آن‌که اجازه ورود قوه‌قضائیه به این پرونده صادر شود، بیش از پیش شد.

در چنین شرایطی بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی اقدام به تشکیل کمیته‌ای برای بررسی بیشتر این موضوع کرد؛ کمیته‌ای با حضور وزیر علوم، رئیس کمیسیون اصل نود مجلس، وزیر علوم، نماینده شورای عالی انقلاب فرهنگی، نماینده نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها و نماینده وزارت بهداشت. از سوی دیگر، کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز بار دیگر این جریان را پیگیری کرد.

خروجی عمده این جلسه‌ها گلایه و انتقاد از وزارت علوم بود؛ از عدم حضور نماینده وزیر در جلسه‌های کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تا مشخص نشدن خروجی کمیته تشکیل شده توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی. در نهایت دو کمیسیون اصل ۹۰ (به ریاست محمدعلی پورمختار) و آموزش و تحقیقات (به ریاست محمدمهدی زاهدی، وزیر علوم دولت نخست محمود احمدی‌نژاد) و دیوان محاسبات، نامه‌ای مشترک را خطاب به رئیس دفتر آیت‌الله خامنه‌ای، روسای سه قوه، وزرای علوم و بهداشت، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس دیوان محاسبات کشور منتشر کردند.

آنها در این نامه ضمن انتقاد از وزارت علوم، خواستار "تعیین تکلیف" پرونده بورسیه‌ها، رسیدگی به "تخلف و فرافکنی" مسئولان وزارت علوم و ارجاع پرونده آنها به قوه‌قضائیه شدند.

انتشار این نامه، همزمان با تلاش‌های اصول‌گرایان برای تغییر مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که رسیدگی مستقل قوه قضاییه به شکایت های مرتبط با مسائل دانشگاهی را غیرممکن می کرد. در ادامه این تلاش‌ها، نهایتا صادق لاریجانی، رئیس قوه‌قضائیه، با آیت‌الله خامنه‌ای مکاتبه کرد.

خبر ارسال این نامه، آبان گذشته از سوی محمدرضا مخبردزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی،‌اعلام شد. به گفته او صادق لاریجانی نامه‌ای در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار دخالت دستگاه قضایی در پرونده بورسیه ها شده بود.

به دنبال ارسال نامه، خبر پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به این نامه نیز منتشر شد که حکایت داشت رهبر جمهوری‌اسلامی با ورود قوه‌قضائیه به این پرونده موافقت کرده است.

خبر موافقت آیت‌الله خامنه‌ای با این ورود، از سوی محمدمهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و وزیر علوم دولت نهم اعلام شد. زاهدی خود از جمله افرادی بود که نام او در رسانه‌ها به عنوان یکی از افرادی که نزدیکانش از بورسیه‌ها استفاده کرده‌اند، مطرح شده بود.

به این ترتیب، یک سال و نیم پس از آن‌که برای نخستین بار به شکل رسمی پرونده "بورسیه‌های غیرقانونی" متولد شد، به نظر می‌رسد نتیجه آن چیزی نیست که مطرح‌کنندگان آن در نظر داشتند.

پرونده‌ای که مسئولان در روزهای نخست خبر از تخلف‌های گوناگون در آن و حتی شکایت از مسئولان سابق وزارت علوم می‌دادند، اکنون ممکن است به پیگرد قضایی خود آنها منتهی شود.

آیا فرجام این پرونده باعث بسته‌تر شدن دست دولت روحانی در دانشگاه‌ها خواهد شد؟ این، پرسشی است که زمان پاسخ آن‌ را خواهد داد.

Friday, December 11, 2015

عرب ستیزی آنگاه شایسته است که با عقل در ستیز نباشد!

عرب ستیزی آنگاه شایسته است که با عقل در ستیز نباشد!
(به نظر میرسد این متن واقع گرایانه باشد)
نویسنده: ؟

 روایتهای بزرگ از تاریخ ، قهرمان سازی و بت تراشی از شخصیتهای تاریخی، زندانهای بزرگی هستند که آدمی را در گذشته های دور نگه داشته و او را از حرکت به سوی آینده باز میدارند. اگر آگاهی از تاریخ وجود نداشته باشد و جامعه به گذشته خویش با نگاه انتقادی ننگرد، توهم ملی به وجود خواهد آمد، توهمی که از مرزهای اخلاقی و انسانی فراتر رفته و میتواند با تبلیغات سیاسی و رسانه ای ، موج خشونت را در جامعه گسترش دهد!
کشور ما هنوز در قید و بند روایت های 1400 ساله از تاریخ اسلام گرفتار مانده است وای به روزی که افتخارات 2500 سال تاریخ قبل از اسلام هم بخواهند که در صحنه ی سیاسی ظاهر شده، ـ و با دامن زدن به توهم و غرور ملی ـ توده های شکست خورده از تاریخ را به صحنه بکشاند در آن صورت در دل این کینه زار نفرت قومی و ملی ، تنها دریای خونی خواهد بود که در امتداد ساحل خشونت بار آن، انسان ایرانی از تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی اش تهی شده و خالق بزرگترین تراژدی تاریخی در دوران اخیر خواهد گردید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم در منطقه ای از جهان قرار گرفته ایم که ناگزیریم که با اعراب در یک منطقه برای همیشه زندگی کنیم ، اعرابی که 1400 سال پیش فاتح جنگی شدند که هنوز هم آثار آن در تمامی ابعاد زندگی شخصی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... ما دیده می شود و برای همیشه دیده خواهد شد. همسایگی با اعراب جبر جغرافیایی است و از آن گریزی نیست . در این میان ما دو راه حل در پیش روی خود داریم یا باید دست به آغاز جنگ زده و انتقام شکست جنگ قادسیه را بگیریم تا با پیروزی بر عرب و گرفتن انتقام از اعراب، ظاهرا دلمان خنک شود و با انتقام جویی از اعرابی که هیچ نسبتی با فاتحان 1400 سال پیش ندارند، زخم های تاریخی خود را التیام نماییم! یا باید قبول کنیم که به جای عقده گشایی از تاریخ و کینه از اعراب نیز می توان زندگی کرد ، چه بهتر است که به جای ماندن در گذشته ، نگاهمان را به سوی آینده بدوزیم و با رها شدن از اسارت های تاریخی؛ دنیای بهتری را برای ساختن یک زندگی بهتر فراهم نماییم، چه خوب است که برای یک بار هم که شده نگاه انتقادی به تاریخ کرده و این واقعیت را بپذیریم که این شکست مقدمه ی بر یک انتقام دیگر نیست بلکه می تواند سر آغازی برای ساختن یک دنیای بهتری باشد که دستاورد آن صلح و ثبات در منطقه است
سردادن شعارهای افراطی واقعیتهای تاریخی را تغییر نمیدهد. این شعارها تنها میتواند آرامشی بر قلبهای شکسته مردمانی باشد که از لحاظ هویت تاریخی هنوز تکلیفشان با تاریخ خودشان روشن نشده است.
موج عرب ستیزی دستاورد دوران مدرنیته و حاصل شناخت اشتباه از تاریخ در خلال یکصد سال گذشته است که متاسفانه روشنفکران در تحریک عوام نقش بزرگی را ایفا کردند و برای نخستین بار ، تخم این عقده ی تاریخی (عرب ستیزی) را روشنفکران ایرانی در افکار و اذهان ایرانیان کاشته و نهادینه کردند، ریشه های تاریخی این تعصب به حکومت پهلوی و آغاز ساخته شدن (دولت و ملت مدرن در زمان زضا شاه) بازگشته و متاسفانه وقایع 36 سال اخیر و روی کار آمدن نظام دینی نیز در ذهن و قلب توده های مردم به این موج نفرت از اعراب بیشتر دامن زده است... ، در دوران قاجار نه این شعارهای سطحی نگرانه دیده میشد و نه این همه نفرت از اعراب در تاریخ ما وجود داشت ، دلیل آن نیز روشن و ساده بود ، انسان ایرانی، آگاهی از تاریخ پیش از اسلام خود را نداشت. ایرانی هنگامی متوهم گردید که مستشرقان غربی، باستان شناسان و تاریخ نگاران غربی، تاریخ شکست خورده او را بر وی آشکار کردند و به او گفتند که با حمله عرب و با ورود اسلام به ایران نه تنها چیزی به دست نیاورده، چه چیزها که از دست داده است ! ... 
هم اینک نیز سیاستمداران ان ها میتوانند با کمک رسانه هایشان و با تحرکات سیاسی، به آغاز یک جنگ بزرگ در سطح منطقه ای دامن بزنند، چه بهتر است که برای یک بار هم که شده از این زندان بزرگ تاریخی خود را رها کرده و با نگاه انتقادی به تاریخ به جای عداوت با عرب اراده ی خود را برای ساختن دنیای بهتری که در آن نفرت جایگاهی نداشته باشد بالا ببریم ... عرب هر که باشد مرا دشمن نیست ، دشمن من اندیشه ی غلطی است که از یک شکست بزرگ تاریخی در آمده و باعث یک توهم بزرگی در ذهن و روح من گردیده که اگر با آگاهی از تاریخ و منطق درست بر این توهم غالب گردم می توانم بدون کینه و عقده به آسودگی زندگی کنم و این واقعیت را بپذیرم که عرب نه دشمن من بلکه همسایه من است. آتش گرفتن خانه همسایه ام، مقدمه ای بر خراب شدن خانه من است