عرب ستیزی آنگاه شایسته است که با عقل در ستیز نباشد!
(به نظر میرسد این متن واقع گرایانه باشد)
نویسنده: ؟
نویسنده: ؟
روایتهای بزرگ از تاریخ ، قهرمان سازی و بت تراشی از شخصیتهای تاریخی، زندانهای بزرگی هستند که آدمی را در گذشته های دور نگه داشته و او را از حرکت به سوی آینده باز میدارند. اگر آگاهی از تاریخ وجود
نداشته باشد و جامعه به گذشته خویش با نگاه انتقادی ننگرد، توهم ملی به
وجود خواهد آمد، توهمی که از مرزهای اخلاقی و انسانی فراتر رفته و میتواند
با تبلیغات سیاسی و رسانه ای ، موج خشونت را در جامعه گسترش دهد!
کشور ما هنوز در قید و بند روایت های 1400 ساله از تاریخ
اسلام گرفتار مانده است وای به روزی که افتخارات 2500 سال تاریخ قبل از
اسلام هم بخواهند که در صحنه ی سیاسی ظاهر شده، ـ و با دامن زدن به توهم و
غرور ملی ـ توده های شکست خورده از تاریخ را به صحنه بکشاند در آن صورت در
دل این کینه زار نفرت قومی و ملی ، تنها دریای خونی خواهد بود که در امتداد
ساحل خشونت بار آن، انسان ایرانی از تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی اش تهی
شده و خالق بزرگترین تراژدی تاریخی در دوران اخیر خواهد گردید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم در منطقه ای از جهان قرار گرفته ایم که ناگزیریم که با اعراب در یک منطقه برای همیشه زندگی کنیم ، اعرابی که 1400 سال پیش فاتح جنگی شدند که هنوز هم آثار آن در تمامی ابعاد زندگی شخصی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... ما دیده می شود و برای همیشه دیده خواهد شد. همسایگی با اعراب جبر جغرافیایی است و از آن گریزی نیست . در این میان ما دو راه حل در پیش روی خود داریم یا باید دست به آغاز جنگ زده و انتقام شکست جنگ قادسیه را بگیریم تا با پیروزی بر عرب و گرفتن انتقام از اعراب، ظاهرا دلمان خنک شود و با انتقام جویی از اعرابی که هیچ نسبتی با فاتحان 1400 سال پیش ندارند، زخم های تاریخی خود را التیام نماییم! یا باید قبول کنیم که به جای عقده گشایی از تاریخ و کینه از اعراب نیز می توان زندگی کرد ، چه بهتر است که به جای ماندن در گذشته ، نگاهمان را به سوی آینده بدوزیم و با رها شدن از اسارت های تاریخی؛ دنیای بهتری را برای ساختن یک زندگی بهتر فراهم نماییم، چه خوب است که برای یک بار هم که شده نگاه انتقادی به تاریخ کرده و این واقعیت را بپذیریم که این شکست مقدمه ی بر یک انتقام دیگر نیست بلکه می تواند سر آغازی برای ساختن یک دنیای بهتری باشد که دستاورد آن صلح و ثبات در منطقه است
سردادن شعارهای افراطی واقعیتهای تاریخی را تغییر نمیدهد. این شعارها تنها میتواند آرامشی بر قلبهای شکسته مردمانی باشد که از لحاظ هویت تاریخی هنوز تکلیفشان با تاریخ خودشان روشن نشده است.
موج عرب ستیزی دستاورد دوران مدرنیته و حاصل شناخت اشتباه از تاریخ در خلال یکصد سال گذشته است که متاسفانه روشنفکران در تحریک عوام نقش بزرگی را ایفا کردند و برای نخستین بار ، تخم این عقده ی تاریخی (عرب ستیزی) را روشنفکران ایرانی در افکار و اذهان ایرانیان کاشته و نهادینه کردند، ریشه های تاریخی این تعصب به حکومت پهلوی و آغاز ساخته شدن (دولت و ملت مدرن در زمان زضا شاه) بازگشته و متاسفانه وقایع 36 سال اخیر و روی کار آمدن نظام دینی نیز در ذهن و قلب توده های مردم به این موج نفرت از اعراب بیشتر دامن زده است... ، در دوران قاجار نه این شعارهای سطحی نگرانه دیده میشد و نه این همه نفرت از اعراب در تاریخ ما وجود داشت ، دلیل آن نیز روشن و ساده بود ، انسان ایرانی، آگاهی از تاریخ پیش از اسلام خود را نداشت. ایرانی هنگامی متوهم گردید که مستشرقان غربی، باستان شناسان و تاریخ نگاران غربی، تاریخ شکست خورده او را بر وی آشکار کردند و به او گفتند که با حمله عرب و با ورود اسلام به ایران نه تنها چیزی به دست نیاورده، چه چیزها که از دست داده است ! ...
هم اینک نیز سیاستمداران ان ها میتوانند با کمک رسانه هایشان و با تحرکات سیاسی، به آغاز یک جنگ بزرگ در سطح منطقه ای دامن بزنند، چه بهتر است که برای یک بار هم که شده از این زندان بزرگ تاریخی خود را رها کرده و با نگاه انتقادی به تاریخ به جای عداوت با عرب اراده ی خود را برای ساختن دنیای بهتری که در آن نفرت جایگاهی نداشته باشد بالا ببریم ... عرب هر که باشد مرا دشمن نیست ، دشمن من اندیشه ی غلطی است که از یک شکست بزرگ تاریخی در آمده و باعث یک توهم بزرگی در ذهن و روح من گردیده که اگر با آگاهی از تاریخ و منطق درست بر این توهم غالب گردم می توانم بدون کینه و عقده به آسودگی زندگی کنم و این واقعیت را بپذیرم که عرب نه دشمن من بلکه همسایه من است. آتش گرفتن خانه همسایه ام، مقدمه ای بر خراب شدن خانه من است
چه بخواهیم و چه نخواهیم در منطقه ای از جهان قرار گرفته ایم که ناگزیریم که با اعراب در یک منطقه برای همیشه زندگی کنیم ، اعرابی که 1400 سال پیش فاتح جنگی شدند که هنوز هم آثار آن در تمامی ابعاد زندگی شخصی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... ما دیده می شود و برای همیشه دیده خواهد شد. همسایگی با اعراب جبر جغرافیایی است و از آن گریزی نیست . در این میان ما دو راه حل در پیش روی خود داریم یا باید دست به آغاز جنگ زده و انتقام شکست جنگ قادسیه را بگیریم تا با پیروزی بر عرب و گرفتن انتقام از اعراب، ظاهرا دلمان خنک شود و با انتقام جویی از اعرابی که هیچ نسبتی با فاتحان 1400 سال پیش ندارند، زخم های تاریخی خود را التیام نماییم! یا باید قبول کنیم که به جای عقده گشایی از تاریخ و کینه از اعراب نیز می توان زندگی کرد ، چه بهتر است که به جای ماندن در گذشته ، نگاهمان را به سوی آینده بدوزیم و با رها شدن از اسارت های تاریخی؛ دنیای بهتری را برای ساختن یک زندگی بهتر فراهم نماییم، چه خوب است که برای یک بار هم که شده نگاه انتقادی به تاریخ کرده و این واقعیت را بپذیریم که این شکست مقدمه ی بر یک انتقام دیگر نیست بلکه می تواند سر آغازی برای ساختن یک دنیای بهتری باشد که دستاورد آن صلح و ثبات در منطقه است
سردادن شعارهای افراطی واقعیتهای تاریخی را تغییر نمیدهد. این شعارها تنها میتواند آرامشی بر قلبهای شکسته مردمانی باشد که از لحاظ هویت تاریخی هنوز تکلیفشان با تاریخ خودشان روشن نشده است.
موج عرب ستیزی دستاورد دوران مدرنیته و حاصل شناخت اشتباه از تاریخ در خلال یکصد سال گذشته است که متاسفانه روشنفکران در تحریک عوام نقش بزرگی را ایفا کردند و برای نخستین بار ، تخم این عقده ی تاریخی (عرب ستیزی) را روشنفکران ایرانی در افکار و اذهان ایرانیان کاشته و نهادینه کردند، ریشه های تاریخی این تعصب به حکومت پهلوی و آغاز ساخته شدن (دولت و ملت مدرن در زمان زضا شاه) بازگشته و متاسفانه وقایع 36 سال اخیر و روی کار آمدن نظام دینی نیز در ذهن و قلب توده های مردم به این موج نفرت از اعراب بیشتر دامن زده است... ، در دوران قاجار نه این شعارهای سطحی نگرانه دیده میشد و نه این همه نفرت از اعراب در تاریخ ما وجود داشت ، دلیل آن نیز روشن و ساده بود ، انسان ایرانی، آگاهی از تاریخ پیش از اسلام خود را نداشت. ایرانی هنگامی متوهم گردید که مستشرقان غربی، باستان شناسان و تاریخ نگاران غربی، تاریخ شکست خورده او را بر وی آشکار کردند و به او گفتند که با حمله عرب و با ورود اسلام به ایران نه تنها چیزی به دست نیاورده، چه چیزها که از دست داده است ! ...
هم اینک نیز سیاستمداران ان ها میتوانند با کمک رسانه هایشان و با تحرکات سیاسی، به آغاز یک جنگ بزرگ در سطح منطقه ای دامن بزنند، چه بهتر است که برای یک بار هم که شده از این زندان بزرگ تاریخی خود را رها کرده و با نگاه انتقادی به تاریخ به جای عداوت با عرب اراده ی خود را برای ساختن دنیای بهتری که در آن نفرت جایگاهی نداشته باشد بالا ببریم ... عرب هر که باشد مرا دشمن نیست ، دشمن من اندیشه ی غلطی است که از یک شکست بزرگ تاریخی در آمده و باعث یک توهم بزرگی در ذهن و روح من گردیده که اگر با آگاهی از تاریخ و منطق درست بر این توهم غالب گردم می توانم بدون کینه و عقده به آسودگی زندگی کنم و این واقعیت را بپذیرم که عرب نه دشمن من بلکه همسایه من است. آتش گرفتن خانه همسایه ام، مقدمه ای بر خراب شدن خانه من است
No comments:
Post a Comment