Saturday, December 26, 2015

بحثی پیرامون هویت ایرانی(بخشی از گفت و گوی "چمدان" با کمال آذری)

بحثی پیرامون هویت ایرانی
(بخشی از گفت و گوی "چمدان" با کمال آذری)
 
برای ضبط گفتگو به دفتر کار کمال آذری رفتیم. دفتری بزرگ و مجلل در طبقه دوم عمارت شیرازی. دور تا دور اتاق پر بود از کتاب‌های تاریخی. از تاریخ طبری بود تا همین کتاب‌های کوتاه سیاسی و معاصر مانند 'عالیجناب سرخپوش'. انتظار داشتم در میان کتاب‌ها منابعی برای تاکستان‌داری و شراب‌گیری هم ببینم اما نبود.
"گفتم که وقتی در جوانی به آمریکا آمدم با هویت ایرانی خودم آشنا نبودم و حتی دلم می‌خواست دیگر ایرانی نباشم. اما یکی از ویژگی‌های خوب آمریکا این است که به شما اجازه می‌دهد خودتان باشید. اهمیتی که به فردیت در نظام سیاسی آمریکا داده شده، در تمام تاریخ بشریت بی‌مانند است. این برای نخستین بار است که در تاریخ یک نظام سیاسی و اجتماعی تا به این حد به فردیت و رشد فرد بها داده. بستر این جامعه آمریکا به نحوی است که قرار است به فرد اجازه دهد در پی خوشبختی برود."
"در این سالها، هر چه بیشتر با تاریخ ایران و آمریکا آشنا شدم، بیشتر به هویت خودم پی‌ بردم و چون زندگی در این فضا به من اجازه می‌داد که خودم باشم، اینی شدم که الان هستم، و بر حسب اتفاق، این من، یک من کاملا ایرانی از آب در آمد."

همه چیز اینجا ایرانی است. از شیر بالدار سنگی که در بالای شومینه کار گذاشته شده تا ستون‌های ایوان که بی شباهت به ستون‌های سبک آشوری و هخامنشی نیست.
حتا میز کار آقای آذری هم احتمالا یک عتیقه ایرانی است.

"این میز را در یک حراجی خریدم. در آتلانتا. از بازماندگان یک تاجر سرشناس. می‌گفتند مستقیما از وراث محمدعلی شاه در پاریس خریداری کرده‌اند. نامش "میز کار محمدعلی شاه" است. از نمادهای روی این میز می‌شود یقین داشت که ایرانی است. اما جنس چوب آن روسی است. نمی‌دانم آیا این میز محمدعلی شاه بوده هنگامی که او در ایران بوده یا میزی است که بعد از ترک ایران برایش تدارک دیده بوده‌اند. باید در موردش تحقیق شود. شاید هم این همان میزی باشد که محمدعلی شاه به اجبار پشت آن نشست و با اکراه فرمان مشروطیت را امضاء کرد."

از کمال آذری پرسیدم اگر ثابت شود که این همان میز تاریخی است یا حتی مربوط به دوران حضور محمدعلی شاه در اوکراین است آیا حاضر است آن را برای نگهداری و نمایش به یکی از موزه‌های ایران هدیه کند؟
"بله. اگر بشود حقیقت را در مورد این میز پیدا کرد و مطمئن شد که از آن به عنوان یک اثر تاریخی به درستی نگهداری خواهد شد، حاضرم آن را به ایران بازگردانم. فکر می‌کنم اگر کسی در میان عکس‌ها و اسناد کاخ گلستان و یا دیگر اسناد سلطنتی ایران جستجو کند احتمالا ردی از این میز و تاریخچه آن پیدا خواهد شد."


اما در کنار این همه نماد ایرانی در تاکستان آقای آذری می‌گوید "ستایشگر بی‌چون و چرای تاریخ ایران" نیست.
"من روی تاریخ ایران و جهان و به ویژه مقایسه آن با تاریخ آمریکا تمرکز کردم. می خواستم بدانم چه شد که با وجود شباهت‌های فراوانی که میان ایران و آمریکا در حدود ۲۰۰ سال پیش بود، سرنوشت این دو این قدرمتفاوت رقم خورد. اگر دقت کنید در همان ایام که جرج واشنگتن به عنوات نخستین رئیس جمهوری آمریکا (۱۷۸۹) به قدرت می‌رسد در ایران هم آقامحمدخان قاجار بر تخت می‌نشیند. هر دو کشور در آن زمان حدود هفت میلیون نفر جمعیت دارند. هر دو کشور با یک قدرت استکباری در حال جنگند؛ آمریکا با انگلیس و ایران با روسیه. جالب است که می‌بینیم در حوالی همان سالهایی که انگلیس‌ها کاخ‌سفید را آتش می‌زنند و واشنگتن را اشغال می‌کنند، ایران هم پس از شکست به امضای عهدنامه ترکمانچای با روس‌ها تن می‌دهد. این شباهت‌ها میان ایران و آمریکا در آن زمان بسیار شگفت‌انگیز است. و بعد تنها بعد از ۱۰۰ سال، آمریکا تبدیل می‌شود به یک قدرت برتر اقتصادی و نظامی در جهان که قادر است کانال پاناما، یکی از عجایب مهندسی جهان را احداث کند اما ایران روبرو شده با یک ساختار فرتوت سیاسی. چه می‌شود که یک جامعه نوپا مثل آمریکا در عرض صد سال به چنین قدرت بی‌مانندی می‌رسد اما کشوری که به نسبت در زمان به قدرت رسیدن آقامحمد خان وضع بدی ندارد دچار اضمحلال می‌شود؟ اینها سوالاتی بود که من را سالها به خودش مشغول کرده بود."
به نظر کمال آذری "امید" نخ اسکناس دلار است. او معتقد است فردگرایی که برای نخستین بار در شکل‌گیری تمدن آمریکایی به آن بها داده شده به تک‌تک افراد جامعه امیدواری می‌دهد تا بتوانند با کوشش در پی کسب خوشبختی و سعادت بروند و در سایه "خودشکوفایی" آنها جامعه هم "قد بکشد."
"با وجود اتفاقات ناامیدکننده‌ای که در چند صد سال اخیر در تاریخ ما روی داده، من معتقدم هنوز هم تمدن ایرانی می‌تواند جایگاهی در جهان داشته باشد و همچون زمانی که بزرگترین تمدن بشری بود به جهانیان خدمت کند. رمز این بازگشت به نظر من در نگاه انتقادی به تاریخ و باورهایمان است. یکی از خوبی‌های جامعه آمریکا این است که همه چیز اینجا خیلی زود کهنه می‌شود. مثلا اگر امروز درباره جرج دبلیو بوش حرف می‌زنیم داریم در قالب تاریخ سیاسی آمریکا از او یاد می‌کنیم. اما در ایران وقتی از مصدق و کودتای ۲۸ مرداد حرف می‌زنیم، گویی داریم درباره یک مساله روز بحث می‌کنیم. برای همین هم یا هوادار آنیم یا مخالفش. در آمریکا با روی کار آمدن دولت جدید، مسایل گذشته به حوزه نقد تاریخی می‌پیوندد و نگاه جامعه و دولت به مسایل روز و آینده معطوف می‌شود."


او به تازگی کتابی منتشر کرده تحت عنوان "محور امید" (Axis of Hope). می‌گوید این عنوان را انتخاب کرده تا در ذهن مخاطب انگلیسی زبان آن را در برابر آن عنوان "محور شرارت" (Axis of Evil) قرار دهد که سالهاست صفتی شده برای ایران در ادبیات سیاسی غرب.
او در این کتاب علاوه بر مطابقت‌های تاریخی میان ایران و آمریکا، به نقد وضعیت فعلی جامعه آمریکا هم می‌پردازد و می‌گوید در آینده نزدیک نظام اجتماعی مبتنی بر قدرت متمرکز و کلان شهرها دیگر جوابگوی تمدن بشری نخواهد بود. پیش‌بینی و مدل پیشنهاد او این است که شهرهای کوچک با جمعیتی حداکثر ۳۰۰ هزار نفر که یک نظام حکومتی منطقه‌ای برای خود دارند و همه افراد این جامعه کوچک به طور مستقیم در امور آن دخالت دارند در کنار یک نظام فدرالی، احتمالا ساختار سیاسی و اجتماعی فردای جهان را تشکیل خواهد داد.
با استناد به این مدل، او به طور تاریخی جوامع خاورمیانه و شمال آفریقا را مستعد شکوفایی دوباره می‌داند چرا که می‌گوید در این جوامع، نظیر ایران، شهرهایی که او از آن حرف می‌زند به طور تاریخی و سنتی حضور داشته‌اند و ممکن است در فضای ساختارهای جدید آینده دوباره شکوفا شوند.

No comments:

Post a Comment