Friday, December 18, 2015

سوگواری برای منجی آفریقا...

این یک اصل است که اگر چیزی را برمیداریم باید بهتر از آن را جایش بگذاریم. ولی سیاستهای آمریکا در تمام مناطق جهان به گونه ای است که تنها به فکر خودش هست و کاری به بیچاره و درمانده شدن ملتهای دیگر ندارد. قذافی چون با آمریکا سر سازگاری نداشت باید برود. خوب اگر باید برود که او را بردی نباید به فکر ملت او باشی؟ باید ملتی تا این اندازه کشته بدهد و جنگ داخلی راه بیفتد تا سازمان ملل بالاخره میانجیگری کند تا پس از پنج سال آرامشی نسبی بر این کشور صاحب نفت ضدآمریکایی سابق حکمفرما شود؟ چرا؟ مسئول این ستمگریها کیست؟

به این خبر توجه کنید: 

شماری از چهره‌های سیاسی رقیب در لیبی، با وساطت سازمان ملل برای تشکیل یک دولت وحدت ملی به توافق رسیده‌اند. البته بعضی گروه‌ها هنوز این توافق را امضا نکرده‌اند.
فرستاده سازمان ملل این توافق را نقطه عطفی در تلاش‌ها برای صلح در لیبی توصیف کرده است.
در چهار سالی که از سقوط معمر قذافی می‌گذرد گروه‌های مختلف مناطق مختلفی از لیبی را در اختیار داشته‌اند و این کشور درگیر آشوب و خشونت بوده است.
گروه‌های مسلحی که بخش‌هایی از لیبی را در اختیار دارند در مذاکرات دولت وحدت ملی حضور نداشتند و دو "پارلمان" رقیبی هم که در این کشور فعالیت می‌کنند این توافق را تایید نکرده‌‎اند.
در لیبی دو دولت و پارلمان رقیب وجود دارند که طرابلس، پایتخت، مرکز یکی از آنها و شهر طبرق مرکز دیگری است.
روسای هر دو پارلمان در طرابلس و طبرق پیش از این گفته‌اند که این مذاکرات و توافق تشکیل دولت وحدت ملی را قبول ندارند.

 

سوگواری برای 'منجی آفریقا' ادامه دارد

  • 17 دسامبر 2015 - 26 آذر 1394
 

تصویری که از واکنش مردم لیبی‌ به سرنگونی حکومت معمر قذافی در سال ۲۰۱۱ بر جا ماند، شادمانی و پایکوبی آنها بود. با این حال، کمی‌ آن‌طرف‌تر در غنا، افرادی هستند که با رهبر لیبی‌ خاطرات خوشی‌ دارند و هنوز هم در سوگ او به سر می‌برند.
بعدازظهر یکشنبه‌ بود، غباری زرد فضا را پر کرده بود. در میان نور آفتاب و دود ترافیکی که خیابان‌های آکرا، پایتخت غنا، را پر کرده بود با مردی روبه‌رو شدم که می‌‌گفت "سرهنگ قذافی منجی ما بود."
اسم او کریم محمد بود؛ خیاطی ۴۵ ساله، پرحرارت و احساساتی. قبل از سقوط حکومت قذافی، ۳ سال از عمر خود را در لیبی‌ گذرانده بود.
او با همسر و ۳ فرزندش در خانه‌ای ۶ خوابه زندگی‌ می‌کند. می‌گوید این خانه را با سرمایه‌ای ساخته که با کار در لیبی جمع کرده بود.
به من گفت "زندگی همه در لیبی شاد بود. در آمریکا افراد بی‌خانمانی هستند که زیر پل‌ها می‌‌خوابند. چنین چیزی در لیبی نبود. نه تبعیضی بود و نه مشکلی. کار زیاد بود و حقوق‌ها هم خوب بود. صدقه سر قذافی است که من این زندگی را دارم. او منجی آفریقا بود."
در این منطقه از غنا، افرادی که مثل کریم حامی‌ قذافی باشند، کم نیستند. در حین صحبت بودیم که دو مرد دیگر هم به ما پیوستند و خیلی زود معلوم شد که مثل کریم علاقه زیادی به دیکتاتور فقید لیبی دارند.
مصطفی عبدالممین ، کارگر ساختمانی ۳۵ ساله‌ای که ۷ سال در لیبی‌ کار و زندگی کرده بود، می‌گفت "قذافی مرد خوبی‌ بود. هرگز سر کسی کلاه نگذاشت. او یک انسان کامل بود. بهترین بود."
الیاس یحیی، روحانی مسجد محل که کلاه گردی به سر داشت و با صدای بلند صحبت می‌کرد، در ادامه گفت "کشتن قذافی چه فایده‌ای داشت؟ شرایط با رفتن او بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد. او را کشتند که چه بشود؟"

هرچند که قذافی حاکمی مستبد و ظالم بود، اما رفاه و ثبات نسبی دوران حکومت او نعمت بزرگی برای مهاجرانی محسوب می‌شد که برای کار به لیبی‌ رفته بودند.
افرادی که با آنها هم‌صحبت شده بودم، مانند ده‌ها هزار مهاجر آفریقای دیگر، با کار در لیبی و کسب درآمد توانسته بودند از فقر حاکم در کشورهایشان فرار کنند.
در سایه یک بقالی کوچک صحبت می‌کردیم و کافی بود نگاهی به اطراف بیاندازید تا متوجه مساله بشوید. این محله که در شمال آکرا واقع شده به محله لیبی معروف است و سکونتگاه غنایی‌هایی است که با کار در لیبی دوران قذافی پولدار شده‌اند.
در این محله هیچ اثری از خانه‌های کلنگی معمول در دیگر محله‌های آکرا دیده نمی‌شود. در عوض، آپارتمان‌های مدرن و خوش‌قیافه جاده خاکی نارنجی‌رنگ را تا دور دست احاطه کرده بودند.
کریم به خانه‌ای اشاره کرده که تا آن لحظه گمان می‌کردم ساختمانی دولتی است، و توضیح داد که این عمارت بزرگ متعلق به شخصی به نام شیخ سوالا است که با پولی که در لیبی‌ جمع کرده بود، چند شرکت موفق در غنا به راه انداخته. خانه‌ای با ۳۰ اتاق خواب؛ عمارتی که اگر قذافی و حکومتش نبودند هرگز ساخته نمی‌شد.
اخیرا دیگر ساخت‌وساز چندانی در این محله صورت نمی‌گیرد. در گوشه کنار هم ساختمان‌های نیمه کاره دیده می‌شد – با سقوط دولت قذافی محله لیبی‌ هم در زمان متوقف شد.
مرد دیگری به نام احمدو که ۳۶ سال داشت به ما ملحق شد. ابتدا علاقه چندانی نشان نمی‌داد و حرفی‌ نمی‌زد، برای همین کسی متوجه او نشده بود. اما سرانجام داستانش را برای ما تعریف کرد.
احمدو از مهاجرانی بود که توان گرفتن ویزای قانونی لیبی را نداشت. او و چند نفر از دوستانش در سال ۲۰۱۰ تصمیم گرفتند دست به خطر بزنند و زمینی از طریق صحرای بزرگ آفریقا به لیبی بروند. ولی به بی‌آبی خوردند و بسیاری از اعضای گروه جان خود را از دست دادند. اما احمدو توانست خود را به لیبی‌ برساند و به عنوان کاشی‌کار مشغول به کار شود.

   
کارگران مهاجر مجبور شدند برای فرار از خشونت‌ها لیبی را در سال ۲۰۱۱ ترک کنند
او توانسته بود تا پیش از شروع جنگ در سال ۲۰۱۱ حدود ۳۵۰۰ دلار پس‌انداز کند. او روی اسکله طرابلس ایستاده بود که شلیک اولین گلوله‌های جنگ او را وادار به پناه گرفتن کرد.
او مجبور شد چند روزی در خانه پنهان شود تا بالاخره توانست فرار کند و به غنا برگردد. اما نتوانست پول‌هایش را با خود بیاورد و اینگونه بود رویاهایش نقش بر آب شد.
مصطفی‌ می‌گوید "جوان‌های غنایی هیچ چیز ندارند. رفتن قذافی ما را دچار بحران کرد.نرخ بیکاری جوانان سر به آسمان گذاشته، و کاری برای انجام دادن نداریم." در غنا هیچ‌گونه امنیت اقتصادی برای جوانان وجود ندارد. یا باید برای گذران زندگی دست به کار خلاف بزنیم یا باید خودمان را هر جور شده به اروپا برسانیم."
باقی حضار با او موافق بودند. الیاس با صدای بلند گفت "این روزها هر جا که بروی تنها حرفی که خواهی شنید درباره زندگی در اروپا است. بعضی‌ها می‌خواهند اگر پولش جور شود به برزیل بروند. اما سایرین به جایی جز اروپا فکر نمی‌کنند."



دیدار قذافی از آکرا، پایتخت غنا، در سال ۲۰۰۷
قذافی پیش از سقوط رسما به اتحادیه اروپا هشدار داده بود که در صورت فروپاشی حکومتش نزدیک به دو میلیون مهاجر از آفریقا به سمت سواحل اروپا رهسپار خواهند شد و اوضاع رو به آشفتگی‌ خواهد رفت.
قذافی احتمالا بیش از این‌که یک منجی باشد یک دیکتاتور‌ بود. اما به نظر می‌رسد در این مورد مشخص درست پیش‌بینی کرده بود.

No comments:

Post a Comment