Friday, December 4, 2015

درسی از مثنوی پیرامون عزای حسینی!!

" عزاداری شهدای کربلا " به مناسبت اربعین حسینی
حاج دكتر نورعلی تابنده

در مثنوى مولوى داستانى است دربارهٔ شیعیان اهل حَلَب، که در ایام عاشورا در ماتم اهل بیت(ع) ناله و گریه مى‌‏کردند، و ظلم‌‏هایى را که یزید و شمر بر اهل بیت(ع) وارد کرده بودند یادآور مى‌‏شدند. یک بار، شاعر غریبى در این روز به حلب مى‏‌رسد و وقتى آن فغان را مى‏‌شنود به جستجو برمى‌‏آید که چه شده است و عزاى چه کسى را گرفته‏‌اند که او هم مرثیه‌‏اى بسراید و از این خوان بهره‌‏اى ببرد! یکى از شیعیان به وى مى‌‏گوید که ما عزاى شهداى کربلا را گرفته‌‏ایم. آن غریبه مى‌‏گوید: ولى دوران یزید که خیلى پیش بود، چه شد که خبر این مصیبت اکنون به اینجا رسیده؟ آیا شما تا به حال خواب بوده‌‏اید؟ پس بر خودتان اى خفتگان عزا بگیرید که این خواب گران، بدمرگى است؛ وگرنه آن خسرو دین، امام حسین(ع)، از زندانِ تن‌‌‌ رها شد و براى شهداى کربلا این رهایى عین شادى و شادمانى است.
مولانا این داستان را به عنوان تشبیه براى آدم غفلت‏‌زده‌‏اى(مُغَفَّل) که عمرش را ضایع مى‏‌کند و در تنگاتنگ مرگ، به یاد توبه و استغفار مى‌‏افتد، مى‌‏آورد و مى‏‌گوید شیعیان حلب حکایت چنین آدمى را دارند. او در طعنه به شیعیان حلب مى‏‌گوید که اگر واقعاً شیعه هستند باید متوجه حکمت قیام حسینى باشند؛ باید متوجه این باشند که چرا حسین(ع) و یارانش شهید شدند و چگونه روح آنان به وصال رسید.

انتقاد از مراسم عزادارى ــ به سبکى که مرسوم شده است ــ به معناى انتقاد از اصل عزادارى نیست. هیچ صاحب‏دلى نیست که در عزاى امام حسین(ع) و دیگر شهداى کربلا، دلش به درد نیاید و غمگین نشود، و هیچ چشمى نیست که با ذکر نام حسین(ع) بى‏‌اختیار اشک از آن جاری نشود. حُزن و گریه اصولاً از امور اختیارى نیست که بتوان کسى را امر به گریه یا نهى از آن کرد. ائمهٔ اطهار (ع) دستور داده‌‏اند که وقتى مصیبتى، عزایى برایتان پیدا شد، عزاى ما را به یاد بیاورید؛ به این جهت که همین واقعهٔ عاشورا، الگو و نمونه‏‌اى براى همهٔ ما باشد؛ و این دستورى جاودانه براى همهٔ ما شیعیان است. ولى اگر گریاندن یا تظاهر به گریه ــ در زمانهٔ مظلومیت شیعه ــ از شعائر شیعه بود، اکنون وضع عوض شده است و بیشتر علامت و نشانه و بهانه‌‏اى براى انتقاد از شیعه شده است. باید روح عزادارى را حفظ کرد، ولى علامت و نشانه‏‌هاى آن را به‏ طورى اصلاح کرد که منطبق با حقیقتِ آن باشد؛ چراکه اصل عزادارى براى احیاى امر آن بزرگواران است، ولى بعضى مصداق‏‌ آن در طول تاریخ شیعه خارج از مقصود اصلى شده است. این مصادیق را عُرف پدید آورده است و لذا در میان شیعیانِ کشورهاى گوناگون، به ‏تناسبِ تفاوت‏‌هاى فرهنگى میان آنها، متفاوت است. اکنون نیز عُرفِ عقلا، بنا بر تشخیص زمان و مکان، باید آنها را اصلاح کند.

بى‏‌تردید عزادارى شهیدان کربلا، از شعائر شیعه و بلکه مهم‏‌ترین عزایى است که در دین اسلام پیدا شده است که باید بر اساس آیهٔ شریفهٔ: و مَنْ یُعَظِّم شعائِرَ الله فَاِنّها من تَقَوى القلوب، در تعظیم آن کوشید. در قرآن، اعمال صفا و مروه در مراسم حج از شعائر الهى دانسته شده است. کلمهٔ شعائر جمع شعیره به معناى علامت و نشانه است. ولى اگر علامت و نشانه(شعیره) دلالت بر مدلول پیدا نکند و حتى خلاف آن را نشان دهد، دیگر از زمرهٔ شعائر نخواهد بود. اگر به اقتضاى زمان و مکان، و در ایامى که شیعه مظلوم و گمنام بود، گریه کردن به تکلّف یا تظاهر به آن، یکى از شعائر بود، اکنون که به اقتضاى زمانِ جدید نه شیعه مظلوم است و نه گمنام، این شعار که متأسفانه صورت زشتى به خود گرفته ــ به‌نحوی‌ که موجب وَهن شیعه و تحقیر آن خصوصاً از جانب برخى اهل سنت، شده ــ باید اصلاح گردد. باید آنچه را که موافق حیثیت و شأن ائمهٔ اطهار(ع) است انجام داد و خلاف آن را ترک کرد.

شیعه از عزادارى امام حسین عبرت گرفت و آن را تبدیل به مجلس وعظ کرد، نه مجلس صِرف روضه‌‏خوانى. ما باید از هر یک از ۷۲ شهید کربلا درسى بیاموزیم؛ درس شجاعت، درس علم، درس وفا، درس گذشت، درس مقابله با ظلم، و از اموات خویش بر اساس اُذکروا مُوتاکُم بِالخیر، به نیکى یاد کنیم و بلکه کار خوب آنها را براى عبرتِ خود و دیگران بزرگ کنیم و از کار بد آنها دورى کنیم. این عبرت‏‌آموزى درسى است که عزادارى شهداى کربلا به ما مى‏‌دهد.
🔸پایان

No comments:

Post a Comment