چرا آیتالله خامنهای سعی بر بیاعتبار کردن برجام دارد؟
آیتالله خامنهای،
رهبر ایران احساسی دوگانه نسبت به برجام دارد. هم خواهان پایداری آن است،
چون منافع قابل توجهی برای کشور دارد، و هم به دلایلی که ذکر آن خواهد رفت
سعی بر بیاعتبار کردن آن دارد.
جنبههای مثبت برجام، تنها به
قبولاندن ادامه غنیسازی در خاک ایران که ۱۰ سال در مرکز اختلاف ایران و
آمریکا قرار داشت محدود نمیشود. بخش بزرگی از تحلیلگران، هم در داخل و هم
در خارج از ایران معتقد بودند که اگر بحران هستهای ایران از طریق
دیپلماتیک حل نشود وقوع یک جنگ ویرانگر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
البته
گروهی، عمدتاً جناح تندرو در ایران، معتقدند که خطر جنگ ساختگی و واهی
بوده همانطور که روزگاری گفته میشد که خطر تحریمها، از جمله تحریم صنایع
نفت و بانک مرکزی، غیرعملی و تنها یک بلوف سیاسی است.
از عمده
مزایای دیگر برجام که شاید کمتر به آن توجه شده این است که برجام، سپری شد
در برابر هر اقدام بعدی آمریکا (صرف نظر از اینکه رئیسجمهور بعدی آمریکا
چه کسی باشد) و حتی اسرائیل، علیه ایران، چرا که چنان اقداماتی میتواند
برجام را با خطر فروپاشی روبرو کند. آیا رئیسجمهور بعدی آمریکا میتواند
آن را یک جانبه نقض کند؟ بعید است. اول، به دلیل وضعیت متلاطم و خطرناک
خاورمیانه منطقاً کسی خواهان ایجاد یک بحران جدید و جدی نیست. دوم، برجام
یک توافق دوجانبه نیست بلکه توافقی بینالمللی است که خود آمریکا هم جزئی
از آن بوده است.
از نتایج دیگر برجام برداشته شدن بخشی از تحریمها
بود که گلوگاه اقتصاد ایران را گرفته بود. به گفته آقای عراقچی در حوزه
انرژی، نفت، صنعت و تجارت وضعیت به حالت عادی بازگشته است.
اما با
آنکه آمریکا تحریمهای بانکی مربوط به موضوع هستهای را برداشته، اولاً، بر
اساس تحریمهای آمریکایی که به سالها قبل باز میگردد بانکها در سطح
بینالمللی اجازه انجام معاملات دلاری را با ایران ندارند، ثانیاً، طبق
تحریمهای قدیمی آمریکا، بانکها، در سطح جهان، حق معامله با گروهی از
شرکتها و نهادها، به خصوص نهادهای امنیتی و نظامی ایران را ندارند.
بانکهای اروپایی به دلیل معامله با برخی شرکتها و نهادهایی که در لیست
تحریمی آمریکا قرار داشتهاند صدها میلیون دلار جریمه شدهاند.
پیچیدگی که ایجاد شده این است که بانکهای اروپایی ترس
از این دارند که با شرکتی وارد معامله شوند که با چند واسطه به نهادهایی
متصل باشد که در لیست تحریمهای قدیمی آمریکا قرار دارند. با توجه به اینکه
بخش عظیمی از اقتصاد ایران در دست نهادهای نظامی و امنیتی است، که هزاران
شرکت ریز و درشت را در کنترل خود دارند، معامله با هر شرکتی میتواند برای
بانکهای اروپایی خطر آفرین باشد.
اواخر اردیبهشت امسال، جان کری در
سفری به لندن با روسای هشت بانک عمده اروپایی ملاقات کرد و آنها را تشویق
کرد که از معامله با ایران هراسی نداشته باشند. اما بحث اینجا است که
بانکها با وزارت امور خارجه آمریکا طرف نیستند. ممکن است یک معامله کوچک،
بدون آنکه بدانند طرف معامله به کجا وابسته است، آنان را به دام خزانهداری
آمریکا، سیستم قضایی آن کشور و یا افبیآی بیندازد و باز جریمههای چند
صد میلیونی گریبان آنها را بگیرد.
بعید است که آقای خامنهای در
جریان این مسائل قرار نگرفته باشد. اینها اولین سؤالاتی است که در مورد علت
کند بودن پیشرفت کار پیش میآید. با این حال ایشان در سخنان اخیر خود در
۱۱ مرداد بار دیگر عنوان کرد که "برجام، به عنوان یک تجربه، بینتیجه بودن
مذاکره با آمریکاییها را ثابت کرد... آیا پس از ۶ ماه از اجرای برجام هیچ
تأثیر ملموسی در زندگی مردم دیده میشود؟"
علت واقعی این رویکرد آیتالله خامنهای چیست؟
آقای
خامنهای در جریان به ثمر رسیدن برجام با مسائلی روبرو شد که میتوانست
موضع او را در مبارزه با آمریکا متزلزل نشان داده و به جایگاه او در میان
محافظهکاران لطمه وارد کند.
بهطور مثال، آقای خامنهای بارها مطرح
کرده بود که نسبت به اینکه مذاکرات به نتیجه برسد خوشبین نیست. در جریان
مذاکرات، سعید قاسمی از سران حزبالله که میتواند تفکر بخشی از
محافظهکاران را نمایندگی کند، در همایشی گفت: "اگر حرف آقا در این قصه
درست درنیاید که به این مذاکرات خوشبین نیستم، بایستی با ولی [فقیه]
خداحافظی کرد."
اما مذاکرات علیرغم پیشبینی آقای خامنهای به نتیجه رسید.
مورد
آشکار دیگر عقبنشینی از خطوط قرمز بود. خطوط قرمزی که رهبر ایران ترسیم
کرده بود عبارت بودند از "ما برخلاف اصرار آمریکاییها محدودیتهای بلند
مدت ۱۰ یا ۱۲ ساله را قبول نداریم"، "تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی...
کنگره آمریکا... باید فوراً هنگام امضای موافقتنامه لغو شود"، "نگویند شما
تعهدات را انجام دهید بعد آژانس گواهی دهد تا تحریمها لغو شود، ما این
مسئله را مطلقاً قبول نداریم"، "زمانهای ۱۵ سال و ۲۵ سال که دائماً
میگویند برای فلان چیز را هم ما قبول نداریم".
در برجام، تمامی این
خطوط قرمز شکسته شد و هیچ کدام رعایت نشد. این امر از چشم محافظه کاران
دستاندرکار که پایگاه اصلی آقای خامنهای را تشکیل میدهند مخفی نمیماند.
آقای عراقچی در تیر ماه امسال به صراحت گفت که "حفظ برخی از خطوط قرمز
رهبری انقلاب... ممکن نبود که ما آن را صادقانه به مراجع عالی نظام و مقام
معظم رهبری ابلاغ کردیم."
با رویکردی که آقای خامنهای برگزیده، یعنی
بیاعتبار کردن برجام (ضمن تأکید بر اینکه ایران به تعهدات خود پایبند
خواهد ماند)، چند هدف همزمان تأمین میشود.
اول اینکه اثبات میشود
که خوشبین نبودن آقای خامنهای بیدلیل نبوده است چرا که تغییری در زندگی
مردم ایجاد نشده است. البته گفته نمیشود که آمریکا به تعهداتش در چارچوب
برجام عمل کرده و مشکل همانطور که پیشتر گفته شد ربطی به برجام ندارد. از
طرفی نامحتمل است که آقای خامنهای از این موضوع بیاطلاع باشد.
هدف
دوم ایشان انداختن بار مسئولیت قبول برجام به گردن جناح میانهرو و پوشش
دادن عقبنشینیهای آشکار از خطوط قرمز ترسیم شده توسط خود ایشان است. این
رویکرد، در عین حال در را برای حملات رسانهای محافظهکاران علیه برجام و
جناح میانهرو باز میکند. در همان سخنرانی ۱۱ مرداد ایشان میگوید: "چندین
سال است موضوع بیاعتمادی به آمریکاییها را تکرار میکنیم، اما برخی
سختشان بود این واقعیت را قبول کنند." آشکارا مشخص است که لبه تیغ این
انتقاد متوجه جناح میانه رو و مشخصاً آقای روحانی است.
در عین حال،
تداوم این رویکرد، ادامه کار را برای روحانی سخت میکند، چرا که وی و
دستگاه تحت مدیریتش به آمریکاییها اعتماد کردهاند. محافظهکاران که به
نظر میرسد گزینه قدرتمندی در برابر روحانی برای انتخابات آینده ندارند، به
کنار کشیدن او دل بستهاند. انتقادات تند آقای خامنهای به برجام و فشار
شدید محافظهکاران بر دولت آقای روحانی زمینه را برای امیدواری آنها بیشتر
میکند.
No comments:
Post a Comment