یک اشاره:
روزی پس از تمام شدن نماز جمعه با اهل تسنن در یک کشور اروپایی و هنگام بازگشت با اتوبوس یکی از جوانان اهل تسنن وقتی که دانست من ایرانی هستم پرسید که من شنیده ام که سنیها را در ایران میکشند. من گفتم این طور که شما میگویی چنین نیست. در ایران هرکس که مخالف حکومت باشد و عیان و آشکار انتقاد کرند زندانی میکنند و برخی را هم میکشند، تفاوتی نمیکند که سنی باشد یا شیعه. شما از سنیها دفاع میکنی و حال آنکه بیشتر کشته شدگان شیعه دوازده امامی هم هستند. حکومت مخالفین را میکشد کاری ندارد که سنی باشند یا شیعه و چون نسبت شیعیان در ایران خیلی بیش از سنیهاست، پس شیعیان بیشتر کشته میشوند. شمّاع زاده
یک پرسش، یک پاسخ و یک شاهد:
می پرسند: مگر کسی را به جرم سنی بودن اعدام می کنند؟ می گویم: وقتی یک روحانی شیعه را به جرم برداشت خاصی از "توحید" اعدام می کنند؛ چرا که نه؟! شاهد این ادعا عالم فقید و منصف و فرهیخته زنده یاد استاد احمد قابل است. این هم سند، در نامه معروف سال 84 ایشان به مقام رهبری:
" در هنگامه «محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما ، مرحوم شیخ حبیبالله آشوری ، به اتهام ارتداد» ... سکوت کردید و شاهد جان باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب « توحید » و اصرار و شهادت آقایان ؛ شیخ ابوالقاسم خزعلی (عضو سابق شورای نگهبان) و شیخ محمد تقی مصباح یزدی ، مبنی بر کفر آمیز بودن مطالب و مرتد بودن نویسندهی آن کتاب ، اعدام شد.
روزی پس از تمام شدن نماز جمعه با اهل تسنن در یک کشور اروپایی و هنگام بازگشت با اتوبوس یکی از جوانان اهل تسنن وقتی که دانست من ایرانی هستم پرسید که من شنیده ام که سنیها را در ایران میکشند. من گفتم این طور که شما میگویی چنین نیست. در ایران هرکس که مخالف حکومت باشد و عیان و آشکار انتقاد کرند زندانی میکنند و برخی را هم میکشند، تفاوتی نمیکند که سنی باشد یا شیعه. شما از سنیها دفاع میکنی و حال آنکه بیشتر کشته شدگان شیعه دوازده امامی هم هستند. حکومت مخالفین را میکشد کاری ندارد که سنی باشند یا شیعه و چون نسبت شیعیان در ایران خیلی بیش از سنیهاست، پس شیعیان بیشتر کشته میشوند. شمّاع زاده
یک پرسش، یک پاسخ و یک شاهد:
می پرسند: مگر کسی را به جرم سنی بودن اعدام می کنند؟ می گویم: وقتی یک روحانی شیعه را به جرم برداشت خاصی از "توحید" اعدام می کنند؛ چرا که نه؟! شاهد این ادعا عالم فقید و منصف و فرهیخته زنده یاد استاد احمد قابل است. این هم سند، در نامه معروف سال 84 ایشان به مقام رهبری:
" در هنگامه «محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما ، مرحوم شیخ حبیبالله آشوری ، به اتهام ارتداد» ... سکوت کردید و شاهد جان باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب « توحید » و اصرار و شهادت آقایان ؛ شیخ ابوالقاسم خزعلی (عضو سابق شورای نگهبان) و شیخ محمد تقی مصباح یزدی ، مبنی بر کفر آمیز بودن مطالب و مرتد بودن نویسندهی آن کتاب ، اعدام شد.
وجدان شما بهتر از هرکسی گواهی میدهد که در جلسات متعدد و تلاشهای مکرر
و نا موفق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی دادن شما با مرحوم آشوری (پیش از پیروزی انقلاب)، سخن اصلی شما این بود که « مطالب کتاب توحید ، از
من است که این آقا به نام خودش چاپ کرده است ». شگفت انگیز نیست که از دو
نفر با یک دیدگاه ، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟!! یکی شایستهی « گور »
باشد و دیگری شایستهی « رهبری نظام اسلامی ».
البته از دهها نفری که از چند و چون این ماجرا باخبراند ، هنوز تعداد بسیاری زندهاند و هنوز وجدان بیدارشان این حقیقت را گواهی میدهد.
کاش این شهادت را در دادگاه مرحوم آشوری و نزد دوستان خود (آقایان خزعلی و مصباح) نیز میدادید تا یک روحانی زاهد و فقیر و معتقد به خدا و رسول(ولی مخالف شما) مظلومانه کشته نمیشد و همسر و فرزندانش بیسرپرست و یتیم نمیشدند.
البته کم نیستند کسانی که سخنان پر شور شما در مسجد امام حسن (ع) را در مشهد و قبل از انقلاب را به یاد دارند که پس از قرائت آیهی ؛ « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ، و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین » با صدای بلند ، فرمودید: « ماتریالیسم تاریخی ، آقا ، ماتریالیسم تاریخی »!!!
جناب آقای خامنهای ، این رویکردهای نظری متفاوت با آنچه اکنون به آن رسیدهاید ، حق شماست. ولی آیا اگر از اعدام مرحوم آشوری جلوگیری میکردید ( با فرض اینکه تصورات او خطا بوده باشد ) آیا امکان منطقی تغییر رأی و رسیدن به حقیقت برای او وجود نداشت؟! چرا باید شما این فرصت را داشته باشید ولی دیگری از این فرصت محروم بماند؟ آیا از نظر شما ، مرحوم آشوری مستحق اعدام بود؟!!
آیا این خون به ناحق ریخته شده و خون صدها بیگناه دیگر در اعدامهای سیاسی و امنیتی دادگاههای انقلاب در سالهای ٦٠ تا ٦٨ ، سرنوشت خطیر امروز را رقم نزده است؟"
البته از دهها نفری که از چند و چون این ماجرا باخبراند ، هنوز تعداد بسیاری زندهاند و هنوز وجدان بیدارشان این حقیقت را گواهی میدهد.
کاش این شهادت را در دادگاه مرحوم آشوری و نزد دوستان خود (آقایان خزعلی و مصباح) نیز میدادید تا یک روحانی زاهد و فقیر و معتقد به خدا و رسول(ولی مخالف شما) مظلومانه کشته نمیشد و همسر و فرزندانش بیسرپرست و یتیم نمیشدند.
البته کم نیستند کسانی که سخنان پر شور شما در مسجد امام حسن (ع) را در مشهد و قبل از انقلاب را به یاد دارند که پس از قرائت آیهی ؛ « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ، و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین » با صدای بلند ، فرمودید: « ماتریالیسم تاریخی ، آقا ، ماتریالیسم تاریخی »!!!
جناب آقای خامنهای ، این رویکردهای نظری متفاوت با آنچه اکنون به آن رسیدهاید ، حق شماست. ولی آیا اگر از اعدام مرحوم آشوری جلوگیری میکردید ( با فرض اینکه تصورات او خطا بوده باشد ) آیا امکان منطقی تغییر رأی و رسیدن به حقیقت برای او وجود نداشت؟! چرا باید شما این فرصت را داشته باشید ولی دیگری از این فرصت محروم بماند؟ آیا از نظر شما ، مرحوم آشوری مستحق اعدام بود؟!!
آیا این خون به ناحق ریخته شده و خون صدها بیگناه دیگر در اعدامهای سیاسی و امنیتی دادگاههای انقلاب در سالهای ٦٠ تا ٦٨ ، سرنوشت خطیر امروز را رقم نزده است؟"
No comments:
Post a Comment