به نام خداوند رحمان و رحیم
من بی غیرت مدعی «شریعت محمدی(ص)» و «تشیع علوی» ماندم و شهادت «هاله» ی «عزت خدا» را دیدم و برخلاف سخن مولای پرهیزکاران علی(ع) زنده ماندم، گویی ندیده و نشنیده ام که؛ «اگر کسی از تأسف کمترین تعرض مهاجمان خارجی به مرزنشین غیر مسلمان کشور اسلامی بمیرد، سزاوار است!!».
اما مردی با غیرت دینی و ملی، چون «هدی صابر» در اندوه کشته شدن زنی صبور و آزادی خواه، پاک و قرآن پژوه و خندان و مسالمت جو، به دست گزمه های «حاکمیت ستم و بی شرمی»، سخن مولایش را شنید و خود را «شاهدی صادق» و «مصداقی دقیق» برای آن سخن زرین قرار داد تا نشان دهد که «مکتب و منش علوی» همچنان زنده است، گرچه پیروان مکتب قاسطین و مارقین و ناکثین نیز هنوز در میدان اند!!
آفرین و درود خدا بر او که اینهمه بی شرمی و بی حیائی را به نام اسلام و ایران، تحمل نکرد و بدون آنکه نان اسلام را خورده باشد، با سال ها تحمل محرومیت و زندان، از ایمان پاکش به اسلام دفاع کرد و سرانجام، جسم خود را از سر تأسف، وانهاد تا سرزنش مولایش شامل حال او نگردد و آزادی از ننگ زندگی زیر بار ستم را با شهادت خویش به دست آورد.
او را با منطق حاکمان فعلی ایران نیز(که در داستان اعتصاب غذای «بابی ساندز» حاکمیت انگلیس را عامل شهادت وی معرفی کردند) باید شهیدی دانست که به دست حاکمیت بی حیای ایران به شهادت رسیده است.
گرچه سرافکنده از این زندگی ننگینم و شرمسارانه هنوز نفس می کشم، ولی خواستم تا با یادی از آن نیک مرد ملی و مذهبی، به همسر و فرزندان و خواهر و تمامی بستگان و دوستان داغدیده و رنجورش دلداری دهم که؛ «خدا با صابران است=ان الله مع الصابرین». امید است که همچون شهید شاهد خویش، بر مکتب و منش او پایدار بمانیم تا روان او همیشه شاد باشد.
خدایا؛ آلاله های پیشکش این سرزمین و ملت ستمدیده اش، خصوصا «هاله ی سحابی و هدی صابر» را از این مردم رنج دیده بپذیر و آزادی حقیقی و همیشگی آنان را از گرفتاری های بی شمار دنیا، سرمایه ی آزادی همیشگی و دنیوی ستمدیدگان این سرزمین از ستم و استبداد قرار بده. باشد تا شهد آزادی و عدالت و مردم سالاری، تلخی این روزها را از یادشان ببرد.
من بی غیرت مدعی «شریعت محمدی(ص)» و «تشیع علوی» ماندم و شهادت «هاله» ی «عزت خدا» را دیدم و برخلاف سخن مولای پرهیزکاران علی(ع) زنده ماندم، گویی ندیده و نشنیده ام که؛ «اگر کسی از تأسف کمترین تعرض مهاجمان خارجی به مرزنشین غیر مسلمان کشور اسلامی بمیرد، سزاوار است!!».
اما مردی با غیرت دینی و ملی، چون «هدی صابر» در اندوه کشته شدن زنی صبور و آزادی خواه، پاک و قرآن پژوه و خندان و مسالمت جو، به دست گزمه های «حاکمیت ستم و بی شرمی»، سخن مولایش را شنید و خود را «شاهدی صادق» و «مصداقی دقیق» برای آن سخن زرین قرار داد تا نشان دهد که «مکتب و منش علوی» همچنان زنده است، گرچه پیروان مکتب قاسطین و مارقین و ناکثین نیز هنوز در میدان اند!!
آفرین و درود خدا بر او که اینهمه بی شرمی و بی حیائی را به نام اسلام و ایران، تحمل نکرد و بدون آنکه نان اسلام را خورده باشد، با سال ها تحمل محرومیت و زندان، از ایمان پاکش به اسلام دفاع کرد و سرانجام، جسم خود را از سر تأسف، وانهاد تا سرزنش مولایش شامل حال او نگردد و آزادی از ننگ زندگی زیر بار ستم را با شهادت خویش به دست آورد.
او را با منطق حاکمان فعلی ایران نیز(که در داستان اعتصاب غذای «بابی ساندز» حاکمیت انگلیس را عامل شهادت وی معرفی کردند) باید شهیدی دانست که به دست حاکمیت بی حیای ایران به شهادت رسیده است.
گرچه سرافکنده از این زندگی ننگینم و شرمسارانه هنوز نفس می کشم، ولی خواستم تا با یادی از آن نیک مرد ملی و مذهبی، به همسر و فرزندان و خواهر و تمامی بستگان و دوستان داغدیده و رنجورش دلداری دهم که؛ «خدا با صابران است=ان الله مع الصابرین». امید است که همچون شهید شاهد خویش، بر مکتب و منش او پایدار بمانیم تا روان او همیشه شاد باشد.
خدایا؛ آلاله های پیشکش این سرزمین و ملت ستمدیده اش، خصوصا «هاله ی سحابی و هدی صابر» را از این مردم رنج دیده بپذیر و آزادی حقیقی و همیشگی آنان را از گرفتاری های بی شمار دنیا، سرمایه ی آزادی همیشگی و دنیوی ستمدیدگان این سرزمین از ستم و استبداد قرار بده. باشد تا شهد آزادی و عدالت و مردم سالاری، تلخی این روزها را از یادشان ببرد.
احمد قابل/ مشهد/۲۳ خرداد ۱۳۹۰