Wednesday, December 18, 2013

پردازش چند مفهوم سازماني كيهان

پردازش چند مفهوم سازماني كيهان
احمد شمّاع‌زاده

1ـ ابرگرانش
الف: برخي بخش‌هاي جهان پيدا، برخي ديگر را نگاه‌داشته‌اند.
ب: جهان پيدا زير سلطة گرانش جهان نيروهاست.
ج: جهان نيروها زير تأثير گرانش عرش است.
د: عرش كانون حلزون كيهاني‌ ‌است.
ه: كانون حلزون كيهاني به منبعي ‌لايزال گره‌خورده‌، و قبضة آن در دست تواناي خداوند است.
و: پس ابرگرانش خود خداوند است و اگر او اين پيوند را بگسلاند، تعادل گرانش در كيهان به‌هم‌خورده، و كيهان در «تنهايي بزرگ»Big Loneliness)) به «سراشيبي‌بزرگ»(Big Tip) فرو‌خواهدافتاد.

عرفا نيز گفته‌آند: اگر آني آن شعاع “ وجود “ كه موجودات را با آن شعاع، با آن اراده و با آن تجلي، «نمود» فرموده، اگر آني آن تجلي برداشته شود، تمام موجودات لاشي‌ء‌اند، برمي‌گردند؛ از حالت وجودي خارج مي‌شوند و به حالت اولشان برمي‌گردند. (تفسير سورة حمد ص 26 دفتر انتشارات اسلامي)

2ـ فضا ـ زمان(جاي‌گاه)
الف: نيوتن با ارائة قانون گرانش، زمين و آسمان را يكي‌كرد. ماكسول بين الكتريسيته و منيتيك يگانگي ايجادكرد. و اينشتين موجب يگانگي فضا و زمان شد.
ب: فضا و زمان را نمي‌توان عيني تصوركرد و آنچه كه عيني مي‌تواند باشد، يگانگي آنهاست؛ كه اينشتين آن دو را يگانه كرده و spacetime(جاي‌گاه) نامگذاري كرد. قرآن كريم، پيش از او از اين مفهوم با عنوان «كرسي» يادكرده‌است.(در اين زمينه به گفتار ‹سازمان كيهان› بازگشت‌شود.)

3ـ خميدگي كيهان
الف: اينشتين با خميده‌دانستن جاي‌‌گاه، آن را از پس زمينه‌اي بي‌اثر به عاملي مؤثر و پويا در برابر رويدادهايي كه در آن روي مي‌دهد، مبدل‌ساخت.(هاوكينگ)
ب: قرآن كريم پيش از اينشتين با ارائة شكل حلزوني كيهان و خميده‌دانستن «جاي‌گاه»، آن را از پس‌زمينه‌اي بي‌هوده، به عاملي مؤثر و پويا در برابر رويدادهايي كه در زندگي انسان رخ‌مي‌دهد، مبدل‌ساخته‌‌است.

Tuesday, December 17, 2013

آفريدگاني خرد، ساختارهايي كلان

آفريدگاني خرد، ساختارهايي كلان
احمد شماع زاده
سعدي عليه‌الرحمه:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار     هر ورقش دفتري است معرفت كردگار

چندين قرن از اين گفتة سعدي مي گذرد. ببينيم دفتر هوشياران اين روزگاران چه شناخت‌هايي را به رشتة پژوهش كشيده‌است:

«الهام از صدف نرم‌تنان براي طراحي»
«اقيانوس‌ها محيط خطرناكي براي موجودات زندة نرم‌تن نظير حلزون دريايي هستند، اما چنين محيطي سبب پيدايش يك سيستم دفاعي نانوساختار پيشرفته در سطح بدن اين موجودات شده كه سفت و محكم و در عين حال سبك هستند؛ و به نام صدف معروفند. درك اصول اساسي طراحي چنين سيستم زرهي طبيعي مي‌تواند به مهندسان و طراحان در طراحي پوشش‌هاي سخت پيشرفته كمك‌كند».
«هم‌اكنون در MIT محققان در حال مطالعة ساختار و مكانيك لاية سخت نانومتري دروني صدف نرم‌تنان هستند صدف از 95 درصد كربنات كلسيم كه يك سراميك شكننده است و پنج‌ درصد بيوپليمر انعطاف‌پذير كه مواد نسبتاً ضعيف هستند، تشكيل شده است. اين مواد به صورت يك ساختار خشت‌وملات با انباشته‌شدن ميليون‌ها صفحة سراميك به اندازة چند هزار نانومتر برروي همديگر تشكيل‌شده‌اند. هر لايه از صفحات به وسيلة لاية نازكي از بيوپليمر مذكور به هم مي‌چسبند »
«با جايگزين‌كردن قطعات ضعيف ساختمان صدف با مواد محكمتر مي‌توان كامپوزيت‌هاي بسيار سفت و محكم براي استفاده در پوشش‌هاي زرهي با كاربردهاي ساختاري، مانند پانل‌هاي خودروها يا بال هواپيما به‌دست‌آورد. اين تيم پژوهشي مطالعات تجربي خود را با تصويربرداري از صفحات نازك بريده‌شده از صدف يك نوع حلزون دريايي با استفاده از ميكروسكوپ نيروي اتمي (AFM) آغازكردند. تصاوير به‌دست‌آمده، برامدگي‌هايي را در مقياس نانو با سطح صاف و هموار به همراه مولكول‌هاي بيوپليمري با ارتفاع يك نانومتر كه به آنها متصل بودند نشان‌مي‌دهد».
«لايه‌هاي صدف به منظور تشكيل يك ساختار محكم از دو مادة ضعيف توسط بيوپليمرها، به همديگر مي‌چسبند اين تيم هم اكنون در حال مطالعة نيروي چسبندگي بين صفحات سراميكي و بيوپليمر انطاف‌پذير در مقياس نانو، و همچنين خواص نانومكانيك مولكول‌هاي منفرد بيوپليمر هستند».(شرق: 26/7/84)
اين اولين يا چندمين باري نيست كه ظاهراً ناچيزترين و بي‌اهميت‌ترين آفريدگان خداوند چنين ‹نشانه‌هاي› شگفت‌انگيزي را از خود بروزمي‌دهند و الگويي براي انديشمندان و رايمندان مي‌شوند. همين يكي دو سال پيش در خبرها آمده‌بود كه سازندگان ربات‌ها دريافته‌اند بهترين الگوي حركتي يك ربات، پاهاي ظريف با اندازه‌ها و طرح دقيق سوسك‌هاست؛ و اكنون نوشته‌اي ديگر در اين راستا:

«بهره‌گيري از پوستة حشرات در تجهيزات نظامي»
«پژوهشگران دانشگاه ‹كانزاس› آمريكا موفق به شناسايي ژني شدند كه سختي پوستة بدن حشراتي از قبيل سوسك را موجب ‌مي‌شود . از دهة 1940 پژوهشگران در حال بررسي آنزيم‌هايي بودند كه موجب سخت‌شدن پوستة سوسك‌ها مي‌شود. در آخرين بررسي‌هاي انحام‌شده، مشخص‌شد آنزيمي به نام ‹لاساس2›، سختي پوستة اين حشرات را برعهده‌دارد. به گفتة محققان پوستة بدن سوسك‌ها در ابتدا نرم است، اما با گذشت زمان رفته‌رفته با حفظ برّاقي و انعطاف‌پذيري حالت محكم‌تري به خود مي‌گيرد. بنابر اعلام پايگاه ملي داده‌هاي علوم زمين، اين پژوهشگران هم اكنون مشغول بررسي فرايندهايي هستند كه موجب اين تغييرا ت است. نتايج به‌دست‌آمده در توليد نسل جديدي از تجهيزات نظامي از قبيل هواپيما به‌كارخواهدرفت».(شرق: 6/6/84)

«الهام از نحوة عمل مورچه‌ها در تعمير فضاپيما»
«پژوهشگران سازمان ملي تحقيقات فضائي استراليا با همكاري كارشناسان سازمان فضانوردي آمريكا (ناسا) سرگرم تكميل طرحي هستند كه هدف آن طراحي بدنة جديدي براي فضاپيماهايي است كه مي‌تواند به طور خودكار آسيب‌هايي را كه در اثر برخورد با زباله‌هاي فضائي به‌وجودمي‌آيد ارزيابي كند. انديشة اصلي اين طرح با الهام از نحوة عمل مورچه‌ها شكل گرفته‌است، و نخستين گام در زمينة ساخت فضاپيماهايي به شمارمي‌آيد كه از توانايي تعمير خود برخوردارند پژوهشگران استراليايي و آمريكايي تاكنون طرحي براي پوستة بيروني فضاپيماهاي جديد طراحي و تكميل‌كرده‌اند كه كه از 192 سلول مجزا تشكيل‌شده‌است. در زير هر سلول يك سنجنده وجوددارد كه اثر ضربه و برخورد ذرات و اشياء را مشخص‌مي‌كند و يك پردازنده‌ الكترونيك كه مجهز به الگوريتم يا نرم‌افزاري است كه به سلول اجازه‌مي‌دهد اطلاعات دريافتي را به سلول‌هاي مجاور انتقال‌دهد. اين نحوة عمل سلول‌هاي پوسته جديد مشابه نحوة عمل مورچه‌ها در هدايت هم لانه‌هاي خود به سمت منابع غذايي يا به سوي لانه است هدف نهاي ناسا طراحي و توليد فضاپيماهاي موسوم به ‹فضاپيماهاي كهنه‌نشدني› است كه قادرند صدمات را شناسيايي ، ارزيابي و تعمير كنند».(شرق: 26/6/84)
            اين خبر مربوط به شهريورماه 84 است؛ ولي در بهمن ماه همين سال در خبرها اعلام‌شد كه چنين طرحي به اجرا د‌رامده‌است.
پژوهشی دیگر که بدون ترجمه نامش را <هنگامی که میکروبها کارساز میشوند> گذاشته ام:

Joint Genome Institute Finishes 100th Microbial Genome
Microbes, thriving in even the world's most extreme environments, are capable of performing myriad biological functions, learned over the billions of years they have inhabited the planet. Those lessons, and how they can be captured to render clean renewable sources of energy and to repair damaged environments, are among the many secrets encoded in their DNA sequence. On May 23, at the general meeting of the American Society of Microbiology (ASM), the U.S. Department of Energy Joint Genome Institute (DOE JGI) will announce that it has finished the sequence of 100 microbial genomes and released this information for the benefit of the global research community.


Saccharophagus degradans 2-40. (formerly Microbulbifer degradans) Ronald Weiner, University of Maryland. Marine microbe degrades and recycles insoluble complex polysaccharides; potential for conversion of complex biomass to energy. (Image courtesy of DOE/Joint Genome Institute)
ASM President Dr. Stanley Maloy, who will touch on DOE JGI's achievement in his President's Forum remarks, said that the 100 microbes represent a rich portfolio of the vast and mostly uncharacterized microbial world. "DNA sequencing has opened a particularly productive vein to mine in exploring and expanding the frontier of microbiology. Especially where, through conventional culture methods, we are unable to shed light on the metabolic profiles of these microorganisms and their environmental implications, DNA sequencing provides us a welcome set of tools."
"The power of DOE JGI sequencing microbes, and other organisms, is that it gives us the complete genomic 'parts list' of those organisms," said Dr. Raymond L. Orbach, Director of the DOE Office of Science. "With this list in hand, we can explore how microbes use these parts to build and run their key functions, many of critical importance to DOE because they can break down plant materials to produce such useful sources of energy as ethanol and hydrogen, and clean up toxic waste sites. We know that microbes can perform these and a multitude of other amazing tasks and with the proper technology we can harness these capabilities."
DOE JGI, a national user facility, has sequenced or is in the process of sequencing over 380 organisms, more than any other institution in the world. DOE JGI averages over 3.1 billion bases or letters of sequence generated per month, or roughly the equivalent of a human genome once over. As microbes range in size from typically five to tens of millions of bases, several microbes could be sequenced in one day. However, the sequencing process, in order to meet rigorous quality standards and to satisfy the demands of the scientific community, is an iterative one, requiring six- to eight-times coverage. The term "finished," associated with the 100 microbial genomes accomplished by DOE JGI, is a technical designation referring to a standard of accuracy established for the Human Genome Project of tolerating no more than one mistake in 50,000 letters of genetic code with no gaps.
The microbes sequenced by DOE JGI, both single-celled and those multi-celled organisms invisible to the naked eye, cross all main branches of the tree of life: Eubacteria, Archaea, and even the Eukaryota, which include microscopic fungi, plants, and animals.
The 100th microbial genome, a project originally proposed by Dr. Kevin Sowers of the Center of Marine Biotechnology at the University of Maryland Biotechnology Institute (UMBI), is Methanosarcina barkeri fusaro, a methane-producing organism that exploits a unique metabolic pathway to do the job. This microbe, while isolated from a freshwater mud sample, also lives in the rumen of cattle where cellulose and other polysaccharides are digested.
"We are delighted that the DOE JGI’s 100th genome is a microorganism that one of our UMBI faculty members has been studying to evaluate its potential for bioremediation and as an alternative energy source," said Dr. Jennie Hunter-Cevera, UMBI President. "By sequencing this and other important organisms, DOE JGI is helping to accelerate biotechnology discovery and innovation."
Microbes are critical micromanagers in the balance of nature. DOE JGI collaborator Dr. Donald A. Bryant, Ernest C. Pollard Professor of Biotechnology and Professor of Biochemistry and Molecular Biology at Penn State University, elaborates.
"Green sulfur bacteria, Chlorobi, are extremely important players in the global cycling of carbon, sulfur, and nitrogen," said Bryant. "Thanks to DOE JGI, the availability of multiple genome sequences for the Chlorobi has turbocharged our functional genomics studies. This has allowed us to make remarkable progress in understanding sulfur and ferrous iron oxidation, carotenoid and chlorophyll biosynthesis, photosynthetic light harvesting, oxygen tolerance, and many other aspects of the physiology and metabolism of the green sulfur bacteria."
The search for microorganisms that can inform solutions to energy and environmental challenges can go to the extremes--the boiling hot pools in Yellowstone National Park, for instance--and lead to new biotechnology products.
"DOE JGI has played an invaluable and otherwise unavailable role in the development of new enzymes for industrial use," said David Mead, President & CEO, of Lucigen Corporation. "The sequence acquisition of DNA from superheated thermal aquifers and other unique sources has resulted in the discovery of a new class of thermostable DNA polymerases and unique thermostable cellulase and hemicellulase enzymes. Without the DOE JGI these valuable molecules would not have made it into the marketplace."

تسبيح‌گويان

تسبيح‌گويان

احمد شماع زاده

تسبح له‌السّموات‌السّبع والارض و من فيهن و ان من شيءالا يسبح بحمده ولكن لايفقهون تسبيحهم.(اسراء: 44)

ترجمه: آسمانهاي هفتگانه و زمين و هركه در آنهاست، تسبيح‌گوي اويند؛ و نيست چيزي مگر تسبيح‌گو به سپاس اوست. ليكن درنمي‌يابند تسبيح آنها را.

شرح: يعني اين كيهان پهناور، و جهان‌هاي پيدا و ناپيداي آن، و آنچه در هفت آسمان و در همة ستاره‌ها و سياره‌هاي آنها، در زير درياها و اقيانوس‌ها، در جانوران و گياهان، در دل ذره‌ها و اتمها وجودداشته‌باشد،‌ هرچيزي كه به چشم شما بيايد يا نيايد يا در مغز شما بگنجد يا نگنجد،‌ ولي وجودداشته ‌باشد، همه‌ و همه به نوعي تسبيح‌گوي خداوندند. يعني به اندازه‌اي كه اهميت وجودي دارند به همان اندازه هم سپاس خداوند را نگاه‌مي‌دارند. ولي كسي از گويش آنان آگاه نيست و آن را درك‌نمي‌كند.

اما خداوند نگفته‹لن‌يفقهون› فرموده‹لايفقهون› يعني ممكن است روزي فرارسد كه مردمان تسبيح آنان را درك‌كنند. 

چگونه ممكن است روزي فرارسد كه تا اندازه‌اي معلوم‌شود چگونه اجزاء هستي تسبيح‌گوي خداوندند؟

پاسخ: همان گونه كه ‹نظرية تار› مي‌گويد.

نظرية تار چه مي‌گويد:
«اين نظريه مي‌گويد درون يك الكترون، يك كوارك، يا هر ذره‌اي كه شما نام آن را شنيده‌ايد، چيزي وجوددارد؛ يك رشته‌اي كوچك، رشتة كوچك انرژي درحال ارتعاش؛ چيزي كه شبيه به يك تار بسياربسيار كوچك(صدميليون‌ميليارد برابر كوچكتر از ريزترين ذرات زيراتمي) درحال ارتعاش به‌نظرمي‌رسد.
ايده شگفت‌آور در اين نظريه آن است كه همچنان كه سيم يك ويولون مي‌تواند با الگوهاي متفاوت مرتعش شود،‌ همچنانكه گوش‌هاي ما نت‌هاي موسيقايي متفاوت را مي‌شنوند،‌ اين تار‌هاي كوچك نظرية تار نيز مي‌توانند با الگوهاي متفاوتي مرتعش شوند.
آنها نت‌هاي متفاوتي توليدنمي‌كنند؛ اما ذرات متفاوت را به‌وجودمي‌آورند. بنابراين درون يك الكترون تاري است كه به نحوي مرتعش‌مي‌شود؛ و درون يك كوارك تاري ‌است كه به گونة ديگري مرتعش مي‌شود. اين وضع مانند آن است كه موسيقي كرات را به درون بافت ميكروسكوپي جهان تزريق‌كنيم». (روزنامة شرق: 14/9/83 ـ صفحة علم ـ بر اساس يك اظهارنظر درست،‌ واژه‌هاي ‹ريسمان› به ‹تار› تغييريافت)

تأكيدي ديگر:
الم تروا ان‌الله يسبح له من في‌السموات والارض والطير صافّات كل قد علم صلاته و تسبيحه والله عليم بما يفعلون (نور: 41)
ـ هركه در هر جاي آسمانها و زمين است، و پرنده كه در هوا پرگشاده‌است،  تسبيح‌گوي اوست.
ـ هر جنبنده‌اي كه خداوند آفريده‌، در هرجا كه باشد، به‌درستي به نماز و تسبيح خود آگاه است.
ـ خداوند به آنچه كه آفريدگانش انجام‌مي‌دهند، بسيار آگاه است.

ـ نماز وظيفه اي است كه بر عهدة آفريده گذاشته شده است و براي انجام آن ، قبله يابي لازم است. تا به بيراهه نرود و از مسير الهي بيرون نشود.
ـ آيا خداوند براي انجام وظيفة آفريدگانش ميان بزرگ و كوچك تفاوت مي‌گذارد؟ 
ـ آيا هر آفريده، پيش از انجام وظيفة خود (نماز و تسبيح)، لازم نيست قبله‌يابي و جهت‌يابي‌كنند؟

پاسخ اين پرسش‌ها را يافته‌هاي دانش انساني به ما مي‌دهد تا بدانيم در اين زمينة نيز چيزهايي براي گفتن هست:

«اين تنها پرندگان مهاجر نيستند كه خود را در حهت ميدان معناطيسي زمين قرارمي‌دهند؛ اخيراً معلوم شده‌است باكتريها كه ارگانيسم‌هاي ساده‌اي به نظرمي‌رسند نيز در جست‌وجوي خود براي يافتن شرايط بهينة زيستي از اين خاصيت بهره‌مي‌برند. اين موجودات ذره‌بيني مغناطيسي، از يك قطب‌نماي ريز سلولي متشكل از زنجيره‌اي از تك‌نانوآهنرباها به نام ‹مگنتوزوم› استفاده مي‌كنند و همانند عقربه قطب‌نما در حهت ميدان مغناطيسي قرارمي‌گيرند».
«اينكه سلولها چگونه مي‌توانند مگنتوزومها را علي رغم تمايلي كه به دليل جاذبة‌مغناطيسي بين آنها براي به هم چسبيدن وجوددارد به صورت زنجيره‌اي پايدار و ثابت دراورند، تاكنون ناشناخته بود؛ اما اخيراً با استفاده از فرايندهاي ژنتيك مولكولي و روشهاي تصويربرداري مدرن، پژوهشگران ‹مؤسسة ماكس پلانك› در ‹برمن› كه در زمينة ميكروبيولوژي دريايي فعاليت‌دارد، و ‹مؤسسة ماكس پلانك مارتين شرايد› آلمان كه در زمينة بيوشيمي فعاليت دارد؛ با همكاري يكديگر نوعي پروتئين را يافته‌اند كه ايجاد اين زنجيره از مگنتوزوم ها را موجب مي‌شود».

Cryoelectron tomography of a magnetotactic bacterium: a three-dimensional reconstruction of the interior of a Magnetospirillum gryphiswaldense cell. The cell membrane is blue, the magnetosome crystal red, and the surrounding vesicle yellow. The image makes it clear that both the membrane vesicle and the "mature" magnetosomes are strong like pearls on a chain along a filamentous structure (green), which is similar to a cytoskeleton. (Image: Max Planck Institute for Biochemistry)

«اين دانشمندان نشان‌داده‌اند كه اين پروتئين باعث‌مي‌شود تا مگنتوزوم‌ها در راستاي ساختار سيتواسكلتي كه قبلاً ناشناخته‌بود قرارگيرند. اين باكتري‌ها درون سلول‌هاي خود، مگنتوزم‌هايي كه به صورت زنجيره دنبال هم درمي‌آيند تشكيل‌مي‌دهند؛ و باكتري از آنها براي تشخيص جهت بالا از پايين در ميدان مغناطيسي زمين و نيز حركت در لايه‌هاي آب براي يافتن بهترين شرايط رشد استفاده مي‌كنند».

با خواندن اين بخش از مقاله هر مسلماني گذشته از آية بالا، به ياد اين آيه نيز مي‌افتد كه: قل كل يعمل علي شاكلته فربكم اعلم بمن هو اهدي سبيلاً(اسراء: 84)

ترجمه: اي پيامبر بگو كاركرد هر موجودي بر مبناي تخمه‌اي است كه او را شكل‌داده؛ پس پروردگارتان داناتر است كسي را كه اوست راه‌يافته‌تر راهي را.

ياداوري: شاكله مؤنث شاكل. هر موجودي از تخمه به وجود مي‌آيد و بر مبناي آن شكل مي‌گيرد.
«براي ساخت مگنتوزوم‌ها ، سلول نه تنها بايد مقدار زيادي آهن از محيط پيرامون خود گرفته و اكسيد آهن ويژه‌اي توليدكند، بلكه اين بلورها بايد داراي اعداد و اشكال و اندازه‌هاي بلوري كاملاً تعريف‌شده باشند تا بتوانند حسگرهاي كارامدي براي ميدان مغناطيسي باشند».
«براي كاركرد بهينة آنها، اين بلورهاي مگنتوزوم بايد به صورت زنجيره‌اي دنبال هم در داخل سلول قرارگيرند تا گشتاور مغناطيسي آنها با هم جمع شود. تنها اين ساختار زنجيره‌اي‌شكل است كه به مگنتوزوم‌ها اين امكان را مي‌دهد كه همانند عقربه‌هاي قطب‌نما عمل‌ كرده و باكتري را در راستاي ميدان مغناطيسي نسبتاً ضعيف زمين قراردهد». (كل يعمل علي شاكلته)

«اخيراً اين دانشمندان توانسته‌اند بخشي از دي ان آ را كه به نظر مي‌رسد حامل كل اطلاعات ژنتيكي ‌لازم براي تشكيل و ساماندهي ذرات مگنتوزوم باشد شناسايي‌كنند. در اين بخش از دي ان آ به نام جزيرة مگنتوزوم، دستكم 25 تا 30 ژن مگنتوزومي مختلف وجوددارد ولي نقش آنها كاملاً معلوم نيست. دانشمندان با بررسي جزاير مگنتوزومي و عملكرد آنها به ژني برخوردند كه يكي از توليدات آن جزئي از غشائي بود كه هر بلور مغناطيسي را احاطه مي‌كرد».

«اين واقعيت كه ساختار زنجيره‌اي باكتري‌هاي نانومغناطيسي دقيقاً با ژنتيك تنظيم مي‌شوند نيز، اثراتي بر درك ما از چگونگي قرارگرفتن ارگانيسم‌هاي بالاتر در راستاي ميدان مغناطيسي مي‌دهد. ما سالهاست كه مي‌دانيم برخي حيوانات نظيرر ماهي قرل‌آلا يا كبوتر خانگي در برخي بافتهاي ويژة خود داراي زنجيرة بلوري مغناطيسي هستند. اين زنجيره‌ها به نحو حيرت آوردي شبيه زنجيره‌هايي است كه در باكتري‌ها وجودداشته و احتمالاً از طريق مكانسم مشابهي توسعه مي‌يابد».( كل يعمل علي شاكلته) همشهري 19/10/84

اين بود گفتارهايي علمي؛ ولي در اين زمينه گفتارهايي عرفاني نيز وجوددارد كه آگاهي از آنها خالي از بهره نيست؛ مانند:
«پروردگار متعال ذره‌اي از روح خويش را درون هر موجود به‌وديعت‌قرارداده تا هدايتگر او در مسير تكاملي باشد؛ اما اغلب موجودات به آن آگاهي نداشته و اسير نفسانيات و غرائز حيواني مي‌باشند. سر ريسمان الهي(همان ذرّة اولية روح‌الهي) در درون روح ما قرارداشته و سر ديگر آن به تمامي موجودات هستي وصل است.
براي اتصال و چنگ‌انداختن به اين ريسمان، لازم است ما با ضمير ناخودآگاه خويش(روح) ارتباط برقراركنيم. اين ارتباط هنگامي برقرارمي‌شود كه صفات الهي را در خود تقويت‌نموده و از نفسانيات دوري‌كرده و به نيروها و انرژي‌هاي دروني دست‌يابيم».
(حقيقت زمين نوشتة جمشيد مبين ـ ص 10و 11)

و اينجاست كه اين آيات نيز معنا و مفهوم خود را بهتر مي‌رسانند:
فسبحان‌ الذي بيده ملكوت كل شيء واليه ترجعون(يس: 83)
ترجمه‌: پس پاك‌ومنزه است كسي كه به‌دست اوست سررشتة هرچيزي و به سوي او برمي‌گرديد.
قل من بيده ملكوت كل‌شيء و هو يجير و لايجار عليه(مؤمنون: 88) 
ترجمه‌:‌ بگو به‌دست كيست سررشتة هرچيزي و او پناه‌مي‌دهد و پناه‌دادني نيست؟
براي درك بهتر اين آيات و اينكه از كنار آنها نگذريم، دوران برده‌داري را به‌ياد‌آوريد، و تصوركنيد بنده‌اي را كه سررشتة هستي و نيستي‌اش به دست مالك اوست؛ و او نه‌تنها هيچ اختياري از خود ندارد و هركاري را كه مالكش بگويد بايد انجام‌دهد، بلكه سپاس‌ رب خويش را نيز بايد كه بجا آورد. وگرنه تنبيه و يا تأديب خواهدشد. 
            خداوند در اين دو آيه مي‌خواهد بگويد كه تمام اجزاي هستي مالكيتش از آن اوست و آنها همان رفتاري را با خداوند دارند كه آن بنده با پروردگار خويش دارد. يعني فرمانبردار و تسبيح‌گوي اويند. بنابراين اگر به شما جن و انس اختياري داده‌ام، نبايد كه از آن بد بهره‌برداري‌كنيد؛ بلكه شايسته آن است كه مانند تمام اجزاي هستي، شما نيز فرمانبردار و تسبيح‌گوي من باشيد؛ تا دستكم، ارزش يك جزء و ذرّة بي‌اختيار و ظاهراً بي‌شعور را داشته‌باشيد.


بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خدا آورد            
                                              ورنه سزاوار خداوندي‌اش كس نتواند كه بجا آورد

واشکافی رخداد‌های سازمان تامین اجتماعی

به نظر میرسد آقای نعمت احمدی نویسنده مقاله نکته مهمی را در نوشته خود روشن نکرده تا اهمیت موضوع چند چندان شود و آن این است که ایشان اشاره ای دارد در یک سطر به اینکه:
به یقین کسی غیر از سعید مرتضوی زیر بار امضای تفاهمنامه‌ای که در نوع خود تضییع اموال میلیون‌ها بیمه‌شده عضو سازمان تامین‌اجتماعی بود، نمی‌رفت.
 اما لازم بود ایشان این موضوع را بازتر میکرد تا به ذهن کارگران و قشر زحمتکشی که این پولها متعلق به آنان بوده آشناتر شود و بدانند که این پولها از کم کردن چندین درصد از حقوق و دستمزد ماهانه آنان و پدران آنان در طول سالیان دراز فراهم آمده و نیز بدانند این پولها متعلق به هر کسی است که از زمان تأسیس سازمان تاکنون به این سازمان پول پرداخته است. حتا اگر این سازمان حقوق بیکاری کارگرانی که به هر دلیل از کار برکنار یا بیکار شده اند را میپرداخت و اگر به وظایف خود در طول حیات خود و بویژه پس از انقلاب عمل میکرد تا این حد پولهایش رویهم جمع نمیشد تا اکنون نصیب این سرمایه دار بسیجی!! و دیگران شود بلکه میان صاحبان آنها که محرومترین اقشار جامعه هستند توزیع شده بود. برای آشنایی با نمونه ای از محرومترین اقشار جامعه میتوانید گزارش "خانه های سکس ویژه زنان شوهردار" را بخوانید که در محیط وب و نیز در همین وبلاگ موجود است.

نعمت احمدی
اواخر دوره دولت دهم این پرسش مطرح بود که مگر آقای سعید مرتضوی دارای چه تخصصی در اداره سازمان تامین‌اجتماعی است که همه همت دولت نهم و دهم صرف این شد که آقای مرتضوی در راس این سازمان باقی بماند؟ از صندوق، سازمان ساختند، سازمان را هم از حدود اختیارات وزیر کار خارج کردند تا در حوزه خودساخته معاون اول رییس‌جمهور قرار گیرد با این نیت که مجلس قادر نباشد با معاون اول به لحاظ حمایت از سعید مرتضوی برخورد کند و او را مورد سوال یا استیضاح قرار دهد. به دلیل اینکه معاونان رییس‌جمهور مانند وزیران در مقابل مجلس مسوول نیستند، وزیرکار عبدالرضا شیخ‌الاسلام استیضاح و از کابینه خارج شد اما سعید مرتضوی در راس سازمان باقی ماند. حتی دیوان عدالت، قوه‌قضاییه و مجلس نیز حریف رییس دولت سابق که تمام‌قد به حمایت از سعید مرتضوی بلند شده بود، نشدند. سوال این بود که سعید مرتضوی دارای چه تخصصی است که دیگران ندارند و رییس دولت حاضر است این همه هزینه بپردازد؟ وقتی تحقیق‌وتفحص مجلس از سازمان تامین‌اجتماعی در صحن علنی مجلس قرائت شد تازه دریافتم که در سازمان تامین‌اجتماعی چه وقایعی در شرف انجام بود! موضوع فیلمبرداری را نمی‌گویم که به‌وسیله سعید مرتضوی صورت گرفت و احمدی‌نژاد آن را در صحن علنی مجلس پخش کرد. کاری که تحت هیچ شرایطی قابل توجیه نبود. داستان سازمان تامین‌اجتماعی چیز دیگری بود که گوشه‌ای از آن با بالارفتن پرده تحقیق‌وتفحص از سازمان تامین‌اجتماعی برملا شد. بزرگ‌ترین شرکت سرمایه‌گذاری سازمان تامین‌اجتماعی به نام «شستا» از تجمیع ۲۰۷ شرکت سرمایه‌گذاری تشکیل شده است که سازمان تامین‌اجتماعی به مدیریت آقای سعید مرتضوی اداره آنها را برعهده داشت. فردی که تا قبل از تصدی ریاست سازمان تامین‌اجتماعی، حضوری در هیچ‌یک از شرکت‌های تجاری به لحاظ تصدی پست قضایی نداشت و بالطبع تخصصی هم در اداره چنین شرکت‌هایی کسب نکرده بود.اما در همین زمان او مشغول واگذاری شرکت‌های تحت مالکیت سازمان تامین‌اجتماعی برخلاف همه قواعد حقوقی، حتی قوانین و آیین‌نامه‌های داخلی سازمان تامین‌اجتماعی بود.
کاری که به یقین از دیگران برنمی‌آمد، ظاهرا همه همت رییس‌دولت سابق بر این بود که شرکت‌های تحت مالکیت سازمان تامین‌اجتماعی که مالکیت آنها متعلق به اعضای سازمان یعنی بیمه‌شدگان بود را از مالکیت سازمان خارج کند. شرکت‌هایی که برابر گزارش تحقیق‌وتفحص، از دودرصد تا صددرصد سهام آنها که متعلق به سازمان بود از طریق ترک مزایده عمومی در حال واگذاری بود.
واگذاری شرکت‌های تحت‌پوشش سازمان تامین‌اجتماعی برابر ماده ۳۶ آیین‌نامه معاملاتی سازمان با پیشنهاد مدیرعامل، تایید هیات‌مدیره و تصویب هیات‌امنا با کسب نظر کارشناس رسمی دادگستری در رشته مربوطه به صورت مزایده عمومی انجام می‌شود. مدیرعامل سازمان تامین‌اجتماعی که مدیریت او بر سازمان تامین‌اجتماعی قانونی نبود تفاهمنامه‌ای بین سازمان و شرکت هلدینگ «سورینت قشم» به مدیرعاملی بابک زنجانی منعقد کرد. گفتم ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تامین‌اجتماعی قانونی نبود زیرا در همین زمان دیوان عدالت اداری برابر آرای متعدد، سعید مرتضوی را رییس سازمان تلقی نمی‌کرد اما دولت دهم اصرار بر این داشت که سعید مرتضوی در راس سازمان باشد. مطابق تفاهمنامه‌ای که بین سازمان تامین‌اجتماعی و آقای بابک زنجانی تنظیم شده بود بابک زنجانی با پرداخت چهارمیلیاردیورو، ۱۳۸ شرکت از ۲۰۸ شرکت متعلق به سازمان تامین‌اجتماعی را به مالکیت خود درمی‌آورد. برای روشن‌شدن موضوع در ابتدا اسامی برخی از شرکت‌هایی که از چنددرصد تا صددرصد سهام آنها متعلق به سازمان تامین‌اجتماعی بوده و برابر این تفاهمنامه غیرقانونی به بابک زنجانی واگذار شده است را برمی‌شمارم.
موارد زیر بخشی از ۱۳۸ شرکت واگذارشده است و با این واگذاری، آقای زنجانی مالک اصلی و تصمیم‌گیر عمده بخش‌هایی شده است که همه امور اقتصادی مملکت را دربرمی‌گیرد. به تقسیم‌بندی زیر توجه کنید:
۱بانک (صادرات – پاسارگاد – تات – پارسیان – دی)
۲بیمه (ملت – میهن – دانا – پارسیان)
۳آهن و فولاد (فولاد خوزستان – فولاد مبارکه‌اصفهان)
۴ – مس (در بخش مس تنها صنایع مس شهیدباهنر کرمان را داریم که متعلق به آقای زنجانی شده است).
۵پتروشیمی (پتروشیمی غدیر – پتروشیمی تبریز)
۶حمل‌ونقل دریایی (کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران – شرکت ملی نفتکش)
۷همه هتل‌های تحت مالکیت شرکت هواپیمایی ایران (هما)
۸چوب و کاغذ ایران (چوکا)
یک لحظه تصور کنید آقای زنجانی همه مقدرات، هوا، دریا، زمین، بانک، بیمه، پتروشیمی و نفت مملکت را تصاحب کرده است! همان‌طور که گفتم برابر ماده ۳۶آیین‌نامه معاملاتی سازمان فروش اموال سازمان تامین‌اجتماعی، مزایده اموال باید طی تشریفاتی که مهم‌ترین آن، نظر کارشناس رسمی دادگستری است به بالاترین قیمت به فروش برسد، اما این معامله تاریخی به صورت تفاهمنامه صورت گرفته و یک حواله ارزی از بانکی در مالزی که ظاهرا مالکیت آن بانک هم متعلق به بابک زنجانی است به حساب قرض‌الحسنه ارزی سازمان تامین‌اجتماعی صادر شده است. اما همین حواله هم برابر گزارش تحقیق‌وتفحص و اقرار آقای زنجانی به لحاظ اینکه بانک آقای زنجانی در مالزی در فهرست جدید موسسات مورد تحریم آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته، وجه موردنظر، قابلیت انتقال بین‌المللی نداشته و ندارد و وصول نشده است. پرسش اصلی از آقای مرتضوی که زمانی دادستان تهران بود این است چگونه تفاهمنامه‌ای را امضا کرده که هنوز وجه آن به حساب سازمان تامین‌اجتماعی واریز نشده است؟ اگر این واگذاری‌ها را «بیع» بدانیم دانشجوی سال اول دانشکده حقوق در تعریف بیع می‌خواند: «تملیک عین به عوض معلوم» و در معاملاتی از این دست که اکثر شرکت‌ها در سازمان بورس وارد شده‌اند باید مطابق با مقررات بورس، مورد خرید و فروش واقع شوند. ظاهرا مساله حمایت کامل رییس دولت سابق از آقای سعید مرتضوی حتی به قیمت استیضاح یکی از وزرایش روشن شد. به یقین کسی غیر از سعید مرتضوی زیر بار امضای تفاهمنامه‌ای که در نوع خود تضییع اموال میلیون‌ها بیمه‌شده عضو سازمان تامین‌اجتماعی بود، نمی‌رفت. واقعه شوم – قرارداد ترکمانچای – از نوع داخلی آن همین تفاهمنامه‌ای است که با آن همه اما و اگر امضا شد نه آنچه همفکران و سینه‌چاکان دولت اصولگرا، به توافقنامه ژنو نسبت می‌دهند. راستی این حامیان، چرا امروز در برابر ویرانه به‌ارث‌مانده از «معجزه هزاره سوم» دم فروبسته‌اند؟
منبع: شرق

Monday, December 16, 2013

گل همیشه عاشق





شقایق گفت با خنده؛ نه تب دارم، نه بیمارم
اگر سرخم چسان آتش، حدیث دیگری دارم: 
گلی بودم به صحرایی، نه با این رنگ و زیبایی 
نبودم آن زمان هرگز، نشان عشق و شیدایی 

یکی از روزهایی که زمین تب دار و سوزان بود 
و صحرا در عطش میسوخت، تمام غنچه ها تشنه 
و من بیتاب و خشکیده، تنم در آتشی میسوخت... 
ز ره آمد یکی خسته، به پایش خار بنشسته

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب میگفت
، شنیدم سخت شیدا بود
نمیدانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود اما
، طبیبان گفته بودندش:

اگر یک شاخه گل آرد، از آن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
،
شود مرهم برای دلبرش، آندم شفا یابد
چنانچه با خودش میگفت، بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او بر من
بدون لحظه ای تردید، شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاک جدایم کرد... 
به ره افتاد و او میرفت، و من در دست او بودم 
و او هر لحظه سر را رو به بالاها شکر میکرد. 


پس از چندی هوا چون کوره آتش، 
زمین میسوخت و دیگر داشت
در دستش تمام ریشه ام میسوخت 
به لبهایی که تاول داشت گفت: چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست 
به جانم، هیچ تابی نیست 
اگر گل ریشه اش سوزد 
برای دلبرم هرگز، دگرباره دوایی نیست
وزین گل گونه جایی نیست...

 خودش هم تشنه بود اما،
نمی فهمید حالش را، 
همی میرفت و من در دست او بودم،
و اکنون من تمام هست او بودم


دلم میسوخت، اما راه پایان کو؟ 
نه حتا آب، نسیمی در بیابان کو؟

و دیگر داشت در دستش تمام جان من میسوخت 
که ناگه روی زانوهای خود خم شد، 
دگر از صبر او کم شد 
دلش لبریز ماتم شد، 
کمی اندیشه کرد، آنگه


مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت... 
نشست و سینه را با سنگ خارایی 
زهم بشکافت... زهم بشکافت...

اما آه!... صدای قلب او گویی 

جهان را زیرورو میکرد 
زمین و آسمان را پشت و رو میکرد 
و هر چیزی که هرجا بود، 
با غم رو به رو میکرد


نمیدانم... چه میگویم؟ 
به جای آب، خونش را وجودش را
به من میداد و بر لبهاش این فریاد: 
بمان ای گل، که تو تاج سرم هستی 
دوای دلبرم هستی، بمان ای گل!... بمان... ای ... گل!


و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همواره عاشق شد

بنده پیرخرابات

بنده پیرخرابات

... در این جامعه آکنده از فساد و ستم؛ که مؤمنانه اندیشیدن و موحدانه زیستن؛ امری نادر و کمیاب؛ و کافرانه و پشت به حقیقت اندیشیدن و زیستن؛ تبدیل به هنجار و نشانه رندی و زبدگی شده است؛ چه گرانسنگ و گوهرین است بنده پیرخرابات بودن و از لطف شیخ و زاهد و مولی و رئیس و حاکم و ... و نیز تعلقات هر دو جهان آزاد بودن.
چون مطلب را از طریق ایمیل دوستان دریافت کرده ام عنوان مطلب و نام نویسنده مشخص نیست ولی به هر روی اجرش نزد خداوند محفوظ است. مطلب را با کمی ویرایش میخوانید:

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

واژه ها و ترکیباتی که یکی پس از دیگری میآیند یکدیگر را معنی میکنند. همه در کنار هم  مجموعه ای را میسازند که فکری را میسازد و یا از عقیده ای پیروی میکند. بد نیست غزل «دولت قرآن» را برای رسیدن به معنی این بیت با هم بازخوانی کنیم:

سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتویّ خرد حرص به زندان کردم
من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و تُست
آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنّت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
اینکه پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبری است که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم


«صاحب دیوان» در هر دو غزل آمده است، ولی در غزل «دولت قرآن» چون حافظ می گوید: «آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم،» مشخص است که «صاحب دیوان» همان «سلطان ازل» است، و چون می گوید: «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم،» پس «آنچه که سلطان ازل گفت بکن» در قرآن بوده است که مطابق آن عمل کرده است. بنابراین، با این صغری و کبری چیدن ها به این نتیجه می رسیم که «صاحب دیوان» و «سلطان ازل» کسی جز خدا که با کلامش در قرآن مجید به همه می گوید چه باید بکنند نمی تواند باشد. حالا، با ارتباطی که بین تصاویر این دو غزل وجود دارد می توانیم به این نتیجه برسیم که «پیرخرابات» همان خداست. پیر بودن اشاره ای است به راهنما و هدایت کننده بودن خدا، و در ضمن، «قدیم» بودن خدا را نیز نشان می دهد.

بنده ی پیر خراباتم که لطف اش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

این دو مصرع با هم بیانگر این آیه از سوره ی حمد است: «ایّاک نعبدُ و ایّاک نستعین»(فاتحه: 5)
تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم.
بندگی فقط شایسته ی خدا و از آن اوست. نه شیخ واعظ و نه حتی زاهد بی ریا شایسته ی بندگی نیستند. در سوره ی توبه در آیات 30 و 31،  یهود و نصاری کافر و مشرک معرفی شده اند برای این که غیر خدا را در برابر خدا  و یا در کنار او ربّ و پروردگار خود دانسته اند؛ ملاحظه بفرمایید:
و قالت اليهود عزير ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله ذلک قولهم بافواههم يضاهؤن قول الذين کفروا من قبل قاتلهم الله اني يؤفکون (30)
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح ابن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما يشرکون (31)
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان خود می‏گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می‏یابند؟! (30)
(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را; در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‏دهند! (31)

خیلی از مسلمانان نیز دچار جنین شرکی هستند. آنها گاهی برای توجیه نحوه ی نگاه خود به شیخ و زاهدِ مورد احترام خود مقامات و کراماتی را به آنان نسبت می دهند تا آنان را نیز صاحب لطف و لطافتی از آن گونه که از آن خداست بنامند. مثلاً، در مورد زاهدی می گویند که با نگاه به افراد می فهمید که نیازشان چیست و بدون آن که بدانند آنچه را که می خو.استند تهیه می کرد و در اختیارشان قرار می داد؛ یا این که می توانست فکر افرادی را که پشت سرش بودند بخواند. منکر وجود چنین موهبت ها و کرامت های الهی در بندگان خاص و برگزیده ی خدا نمی شوم، بلکه مانند حافظ می خواهم بگویم که چنین لطفی به طور کامل و دائم  و مطلق از آن خداست به همین دلیل حافظ به زبان خود می گوید که بنده ی غیر او نباید شد، و از غیر او نباید استعانت جست برای این که لطف از جانب غیر او – گر چه وسیله ی رساندن لطف الهی باشد- همیشگی نیست.   لطف اصلی را حافظ از او می خواهد و آن چیزی جز راه یافتن به جنّت فردوس نیست:

دارم از لطف ازل جنّت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم