عشق آمریکایی
پرده اول، گفتوگوي پدر و پسر.
ـ دوست دارم با دختري كه من ميگويم ازدواج كني.
ـ من دوست دارم همسرم را خودم برگزينم.
ـ اما دختر مورد نظر من دختر ‹بيل گيتس› است.
ـ اگر چنين است، ميپذيرم.
پرده دوم، پدر نزد بيل گيتس ميرود.
ـ جناب گيتس براي دخترت شوهري درنظردارم.
ـ اما براي دختر من هنوز خيلي زود است كه ازدواج كند.
ـ اما اين مرد جوان قائممقام مدير عامل بانك جهاني
است.
ـ اگر چنين است ميپذيرم.
پرده سوم، پدر به ديدار مدير عامل
بانك جهاني ميرود.
ـ مرد جواني را براي سمت قائممقامي شما درنظردارم.
ـ اما من به اندازه كافي معاون دارم.
ـ اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است.
ـ اگر چنين است ميپذيرم.
امان از
دست و زبان و مغز اين انسان دو پا!
بدين
ترتيب معامله بهانجامميرسد. گفتيم معامله زيرا بیشتر امريكاييان و برخي از مردم
اروپا، آشكارا عشق را گونهاي بدهبستان ميدانند.
متأسفانه
این فرهنگ دارد جهانی میشود و به مردم دیگر کشورها سرایت میکند. یعنی فرهنگ آمریکا
در زمینه "عشق" نیز دارد جهانی میشود. - شماع زاده
No comments:
Post a Comment