Tuesday, October 16, 2012

عشق آمریکایی


عشق آمریکایی

پرده اول، گفت‌وگوي پدر و پسر.


ـ دوست دارم با دختري كه من مي‌گويم ازدواج كني.

ـ من دوست دارم همسرم را خودم برگزينم.

ـ اما دختر مورد نظر من دختر ‹بيل گيتس› است.

ـ اگر چنين است، مي‌پذيرم.



پرده دوم، پدر نزد بيل گيتس مي‌رود.

ـ جناب گيتس براي دخترت شوهري درنظردارم.

ـ اما براي دختر من هنوز خيلي زود است كه ازدواج كند.

ـ اما اين مرد جوان قائم‌مقام مدير عامل بانك جهاني است.

ـ اگر چنين است مي‌پذيرم.



پرده سوم، پدر به ديدار مدير عامل بانك جهاني مي‌رود.

ـ مرد جواني را براي سمت قائم‌مقامي شما درنظردارم.

ـ اما من به اندازه كافي معاون دارم.

ـ اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است.

ـ اگر چنين است مي‌پذيرم.



امان از دست و زبان و مغز اين انسان دو پا!



بدين ترتيب معامله به‌انجام‌مي‌رسد. گفتيم معامله زيرا بیشتر امريكاييان و برخي از مردم اروپا، آشكارا عشق را گونه‌اي بده‌بستان مي‌دانند.

متأسفانه این فرهنگ دارد جهانی میشود و به مردم دیگر کشورها سرایت میکند. یعنی فرهنگ آمریکا در زمینه "عشق" نیز دارد جهانی میشود. - شماع زاده

No comments:

Post a Comment