بهشت!
آنچنانی یا اینچنینی؟
در فاصله سالهای 1920 تا 1935 مسلمانی هندی که
استاد و رئیس دانشکده اسلامی لاهور و درس خوانده انگلستان بوده قرآن را به زبان
انگلیسی ترجمه کرده که پرتیراژترین ترجمه از قرآن کریم به زبان انگلیسی است. او در
ضمن ترجمه به تدبر آیات قرآن پرداخته و از جمله عقیده او پیرامون بهشت آن است که بهشت
آنچنان نیست که در تصور ماست بلکه جور دیگری باید دید بهشت خداوندی را. نام او
عبدالله یوسف علی است.
به تازگی مقاله ای از یک پروفسور و جراج مغز
و اعصاب آمریکایی منتشر شده که تجربه و مشاهدات خود را از هفت روز زندگی در آخرت(به
دلیل ازکارافتادن کورتکس مغزش) به گونه ای شگفت انگیز بیان میکند. این واقعه بیهمتا
که میتواند نظر خاص خداوند برای راهنمایی مردم باشد نظر عبدالله یوسف علی را مورد
تایید قرارمیدهد.
به تازگی شخص دیگری نیز پیرامون مفهوم بعد
زمان در زمین - کیهان و آخرت(مبتنی بر آیات قرآن کریم) کاری ارزشمند و علمی
انجام داده که این پژوهش نیز در مورد نگرش به آخرت دریچه نوی را به روی ما
میگشاید.
از سوی دیگر نظر به اینکه ترجمه یوسف علی در
نوع خود بیهمتاست و نظرهای بدیعی را پیرامون درک مفاهیم قرآن کریم بیان کرده موجب
بررسیها و نقدهای بسیاری شده است. یکی از آن نقد و بررسیها نوشته ای از یک پژوهشگر
عرب زبان است که در فصلنامه ترجمان وحی ترجمه شده است.
در آغاز بهشت را از دیدگاه عبدالله یوسف علی به
تصویر میکشیم. پس از آن بخشی از مقاله آن پروفسور آمریکایی و تصویری را که او از
بهشت برای ما ترسیم میکند میآوریم. درضمن به مقابله این دو دیدگاه که یکی نتیجه
تدبر در آیات قرآن و دیگری مبتنی بر تجربه ای علمی و عملی است میپردازیم تا دریابیم
عقاید آنان تا چه اندازه به یکدیگر نزدیک بوده به گونه ای که ممکن است خداوند در
سالهای آغازین قرن بیستم آن پروفسور مسلمان را برای بیان چنین تصور بکری از آخرت
رهنمون شده و این پروفسور مسیحی را برای تایید نظر او در سالهای آغازین این قرن.
درست است که باب نبوت و
رسالت با بعثت محمد(ص) بسته شده ولی رحمتها و حکمتهای الهی همواره ساری و جاری بوده
است. بدین دلیل خداوند منان هر از چندگاهی به مصداق آیه الذین جاهدوا فینا
لنهدینهم سبلنا گوشه چشمی خاص بر ما خاکیان میاندازد و نور هدایتش را بر
کسانیکه در راه او(دستیابی به آیات- نشانه ها و رموز طبیعت) همت میگمارند میافکند.
آنان رسولان عام خداوندند. نستوهانی که تلاشهایشان برای بندگان خدا با
هدایت الهی به نتیجه رسیده و خود چراغ هدایت آدمیان شده اند. همچون ابن سینا- اینشتاین و ادیسون
دیدگاه عبدالله یوسف
علی درباره نعمتهای جسمانی در آخرت
... وی میگوید: آنچه
مرا به نگارش پیوستی درباره مفهوم بهشت نزد مسلمانان برانگیخت پندار برخی
جاهلان نسبت به اسلام است که میگویند اسلام به بهشتی حسی و شهوانی نوید میدهد
و بر این ادعای خود به شماری از متون مذهبی در وصف بهشت استناد کرده و آنها را
تفسیر لفظی- ظاهری و مادی میکنند. اما واقعیت آن است که قرآن کریم از ابزار
تخیل برای تعبیر از امور روحانی و غیرمحسوس بهره برده تا آنها را وصف کند. وی
مشکل اصلی در گفت و گو درباره بهشت را این میداند که بهشت در چارچوب معیارهای
زمان و مکان دنیوی نمیگنجد. چرا که خداوند متعال میفرماید فلاتعلم نفس ما
اخفی لهم من قره اعین(سجده:17) یعنی هیچکس نمیداند که چه لذت روحانی برای او پنهان شده است.
از این رو ما باید برای سخن گفتن از بهشت از
عباراتی که متضمن زمان و مکان است بهره گیریم و با زبان حسی از آن نعمتهای معنوی
رمزآمیز و مجازی سخن بگوییم تا دستکم رهیافتی هرچند ساده به آن جهان روحانی
بیابیم. از این رو اگر این عبارات رمزآمیز را تفسیر مادی و ظاهری کنیم از آن عالم
روحانی فهم حقیقی نمییابیم. قرآن کریم برای اشاره به حقایق روحانی به فراوانی از
مجاز و استعاره بهره میگیرد...
بهشتیان چهار گروهند: پیامبران-
صدیقین- شهداء و پرهیزگاران. و هر گروه به گفته قرآن لذت روحانی خاص و شایسته خود را دارد.(باتوجه
به آیاتی از سوره های الرحمن و واقعه این چهار گروه به دو گروه کلی تر
تقسیم میشوند: مقربون و اصحاب الیمین که بهشتهای هریک نیز جداست- نگارنده)...
یوسف علی بر این نکته تاکید دارد که ما نمیتوانیم اصطلاحات مجرد قرآن مانند رضا
را درک کنیم مگر آنکه از عبارات حسی و مادی مورد استفاده در زندگی روزمره بهره
گیریم.
حورالعین در بهشت
یوسف علی مثال روشنی از
استفاده قرآن از برخی الفاظ حسی برای اشاره به امور معنوی آورده و میگوید:
"بهشت جایی برای استفاده از مسائل جنسی و شهوانی ندارد. برخلاف دنیا که این
امور در آن دارای ارزش روانی و عقلی است ابدا نمیتوان تصور وجود امور جنسی جسمانی
را در تحقق عشق حقیقی کامل در بهشت داشت. وی معتقد است که تفسیر حورالعین به
همسرانی که در بهشت از آنان کام گرفته میشود تفسیری خطاست. چراکه کلمه حور
از نظر لغوی نه مذکر است و نه مؤنث و همراهی با حور با حفظ صفات معنوی و نه
جسمانی آنها هم برای مردان و هم برای زنان در بهشت میسر است. از این روی وی
کلمه زوجناهم را در آیه کذ لک زوجناهم بحورالعین(دخان54) به Shall Marry them ترجمه نکرده بلکه آن را به صورت Shall join them ترجمه کرده است. یعنی آنان را با حورالعین همنشین میکنیم. وی همچنین کلمه الحور را به Companions یعنی همراهان
ترجمه کرده.
(حوار درعربی به معنای گفت وگوست و با توجه به اینکه در سوره الرحمن صفت مشخصه حوریان قاصرات الطرف و مقصورات به معنای خمارچشمان آمده پس حورالعین یعنی همراهان یا همنشینانی که با چشمانشان سخن میگویند چنانکه در وصف مشاهدات پروفسور آمریکایی خواهد آمد. نظر به اینکه جمع آنان با ات آمده دلیلی بر مؤنث بودن آنان نیست زیرا در زبان عربی بسیاری نامها مؤنث هستند مانند نفس و شمس - نگارنده)
وی بر این کلمه تعلیق
زده و متذکر شده است که دوستان- مناظر زیبا- لباسها و میوه ها همگی زیبایند اما
باید این واژه ها را نمادین فهمید زیرا که اساسا در بهشت خوردن و آشامیدن و لباس و
ازدواج حقیقی و هیچ کار جسمانی وجود ندارد و حیات آنجا منزه از جسمانیت و غرائز
دنیوی است و مردان و زنان هر دو از نعمتهای بهشت بهره میگیرند و هر نعمت
رمزآمیزی که در قرآن یادشده هم برای مردان و هم برای زنان است. اما واژه حور
دارای سه معنی است: پاکیزگی- سیاهی یا سفیدی شدید در چشمان- حق و اراده نیک. وی بر
آن است که این واژه هیچگونه بار جنسی ندارد و مراد از آن همراهی و همصحبت شدن
پاکیزه است.(برگرفته
از ترجمان وحی شماره 28 ص: 90- سیاه کردن بخشهایی از نوشته بالا از نگارنده
است تا در مقابله با مشاهدات پروفسور آمریکایی قرارگیرد.)
تاکید یوسف علی بر جسمانی نبودن لذتهای آخرت نگارنده
را به یاد توصیف آخرت در کتاب سراج القلوب و کتابهای مرحوم آیت الله دستغیب
شیرازی میاندازد که در یکی از آنها(شاید استعاذه) با نقل حدیثی آمده است که
همبسترشدن با حورالعین چهل سال به طول میانجامد!!! اگر این حدیث را با معیارهای
این دنیا در نظر آوریم خنده آور خواهد بود. ولی اگر آن را چنانکه یوسف علی درک
کرده و آن پروفسور آمریکایی حس و وصف کرده در نظر آوریم با توجه به بعد زمان در
آخرت معقول- دلنواز و الهی میشود.
بهشت برین واقعیت دارد
عنوان
مقاله ای مفصل در شماره October 8, 2012 نیوزویک است که پروفسور Dr. Eben Alexander تجربه و
دیدار یک هفته ای خود از آخرت و دگرگون شدن عمیق عقاید خود را به تفصیل بیان میکند:
... باری، ماهها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم
که چه بر من گذشت. جدای از غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن
موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود:
اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی
بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد
مشهودی ساخته بود.
بالاتر از ابرها- بی نهایت بالاتر- دسته دسته
موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف میرفتند و خطوط ممتدی را دنبال
خود در فضا بر جا میگذاشتند. پرنده بودند یا
فرشته؟ نمیدانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب میگشتم این دو کلمه به
ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمیکند
که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی میشناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند
پیشرفتهتر و متعالیتر.
در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم
نبود. انگار که نمیشد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که
بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرحهای درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش
بال یک پروانه. (پس حواس پنجگانه در آن
دنیا متفاوتند. نتیجه آنکه تمام گفت وگوهای آمده در قرآن از سوی جهنمیان با
بهشتیان و جهنمیان با یکدیگر نیز آن گونه که تصورمیکردیم نیست. - نگارنده)
اما از این همه شگفتآورتر، وجود فردی بود
که مرا همراهی میکرد؛ یک زن.(تنها
همراهی و نه همبستری همانگونه که یوسف علی گفت.) جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونههایی
برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت(ویژگیهای حورالعین) و دو رشته گیسوان طلایی- قهوهایش
در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول
که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقشدار حرکت میکردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم
بال یک پروانه بود. میلیونها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته
بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر میشدند و مجددا به بالا و دور ما اوج میگرفتند. انگار که
رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت.(همراهی و همصحبت شدن پاکیزه- یوسف علی) لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگهایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از
زندگی را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم میخورد.
زن به من نگاهی انداخت، جوری که تنها پنج ثانیه از آن
نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه پیش از آن به سرتان آمده باشد،
دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود; دوستانه
هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در
زمین شناختهایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر
بود.
زن بدون اینکه واژهای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل
نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم
دنیای دوروبرمان نه رویا است و نه گذرا و بیاساس است، بلکه حقیقی است.
پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به
زبان زمینی ترجمهاش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد:
بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.
هیچ ترسی نداری.
هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.
(آیا این سه پیام ما را به یاد این پیامهای
قرآنی نمیاندازد که:
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه- فمن تبع هدای فلا خوف علیهم
ولا هم یحزنون و...؟)
فیزیک نوین میگوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. گرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوتها زندگی میکنیم، برپایه
قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با
اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق
باطن» وجود ندارد.
تا پیش از تجربهام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند
و درکناپذیر. اما امروز حقیقتهای زندگیم را تشکیل میدهند. به این باور رسیدهام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون میدانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود
که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفتهاند و صد البته که هر کدام
با روش بسیار متفاوت خودشان.(چون از قرآن آگاهی نداشته تنها آن دو را مثال زده ولی
قرآن کریم نه تنها مؤید هردو آنهاست بلکه تجربه او را نیز تایید میکند.)
اینکه خداوند یک پروفسور مسیحی خداشناس را که چندان هم پایبند مسیحیت نیست
برای این پیامرسانی برگزیده خود جای اندیشه دارد.(مقاله دین گزینی را
ببینید)
9/11/91(شب میلاد رسول اکرم- ص) - احمد شماع زاده
به منظور دسترسی سریع میتوانید پیوندهای وابسته به موضوع را در زیر ببینید:
Dr. Eben Alexander
4th dimension in quran.ppsx
3592K Download
No comments:
Post a Comment