چرا رهبر ایران با 'اسلام رحمانی' مخالف است؟
بی بی سی
آیتالله خامنهای، رهبر
جمهوری اسلامی ایران، در سخنان خود در میان دانشجویانِ برخی از تشکلهای دانشجویی،
به تاریخ بیستم تیرماه ۱۳۹۴ خورشیدی، به مخالفت با
«اسلام رحمانی» پرداخت.
این مخالفت، ابهام و پرسشهایی
در میان برخی از ناظران پدید آورد؛ ابهام از آن رو پدید آمد که منظور از «اسلام
رحمانی» و دلالت و زمینهی شکلگیری این تعبیر چندان مشخص نیست، و پرسش از آن جهت
پدید آمد که حتی بخشی از محافظهکاران مذهبی و افراد نزدیک به حکومت نیز راه حل
فکری مقابله با افراطگرایی مذهبی، در قالب گروههای خشنی مانند داعش، القاعده و
طالبان، را در «ترویج اسلام رحمانی» میدانند. از این رو در نظر برخی از ناظران،
مخالفت آیتالله خامنهای با «اسلام رحمانی» به نظر عجیب و یا دستکم مبهم میآید.
من در این نوشته میکوشم توضیح دهم که منظور رهبر ایران از «اسلام رحمانی» چیست و
او چرا با این تعبیر به صورت علنی مخالفت کرده است.
آیتالله خامنهای در
سخنرانی مزبور، از جمله به این نکته اشاره کرد که اگر «اسلام رحمانی» به معنای
رفتار دادگرانه با دشمنان اسلام باشد، آنگاه این از نظر وی نه اسلامی است و نه رحمانی:
«نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت [دادگری] رفتار کنید، به شرطی
که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند.» از این رو او اسلامی را که
با دشمنان نیز به دادگری و عدالت رفتار میکند، اسلامی لیبرالیستی دانست که -به
تعبیر وی- برداشتی «صد در صد غلط» از اسلام است.
اما پیش از سخنرانی آیتالله
خامنهای در محکومیت «اسلام رحمانی»، این ترکیب نه تنها تقریبا هیچ گاه در ادبیات
مذهبی رایج در ایران تعبیری منفی نبود بلکه حتی برخی از اعضای دولت و مراجع تقلید
نزدیک به حکومت هم اخیرا آن را به شیوهای تأیید آمیز به کار برده بودند. به
عنوان تنها چند نمونه، حسن روحانی، رییسجمهور، سال پیش در کنفرانس «وحدت اسلامی»
گفته بود که «ما باید اسلام رحمانی، معتدل و اعتدالی را به جهان تفهیم کنیم»؛
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه نیز سال پیش در کنفرانس «جهان علیه خشونت و افراطیگری»
گفته بود «اسلام رحمانی از اجزای جدا نشده سیاست خارجی ایران است»؛ آیتالله جوادی
آملی از مراجع تقلید نزدیک به میانهروها در حکومت ایران نیز سال پیش گفته بود:
«ایران نماد اسلام رحمانی و اعتدال است». حتی درست یک شب پیش از سخنرانی رهبر ایران
در محکومیت «اسلام رحمانی»، در نمایشگاه بینالمللی قرآن در تهران، مراسمی درست با
عنوان «همایش اسلام رحمانی» برگزار شده بود. این نکتهها پرسش از چرایی مخالفت
رهبر ایران با «اسلام رحمانی» را برجستهتر میکند.
برای گمانهزنی در باب
چرایی مخالفت آیتالله خامنهای با «اسلام رحمانی» میبایست به زمینه رواج این
ترکیب و نظریهپردازان آن عطف توجه کرد. تعبیر «اسلام رحمانی» (و یا تعابیری نزدیک
به آن مانند «چهره رحمانی اسلام») به ویژه پس از رخدادهای مربوط به انتخابات
مناقشه برانگیز سال ۸۸ در میان بخش مذهبیِ
معترضان به نتیجه انتخابات رواج یافت. پیش از آن هم البته محمد خاتمی، رییس جمهور
اسبق ایران، تعبیر «چهره رحمانی اسلام» را بارها در نوشتهها و سخنان خود به کار
برده بود.
میرحسین موسوی، از رهبران
اعترضات پس از انتخابات ۸۸ که اکنون در حصر به سر
میبرد، در بیانیه شماره ۹ خود (به تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۸) نوشت: «همه ما به چهره رحمانی اسلام رو
کردیم»، و این تعبیری بود که در همان زمان اعتراض روزنامه محافظهکار رسالت را به
همراه داشت. کمی بعدتر، این محسن کدیور، فقیه، منتقد سیاسی و روشنفکر دینی بود که
به نظریهپردازی در باب «اسلام رحمانی» و برجسته کردن این تعبیر پرداخت. او در سال
۱۳۸۹ در یک سخنرانی مؤلفههای «اسلام رحمانی» را
برشمرد. از مؤلفههای آن، به نظر وی، احترام به دموکراسی و جدایی نهاد دین از نهاد
حکمرانی سیاسی است.
«اسلام رحمانی»، آن طور که کدیور توضیح میدهد، با انحصار قدرت سیاسی در دست
فقیهان-خلیفگان در قالب «ولایت فقیه» یا «خلافت اسلامی» (و یا هر قالب دیگری) از
اساس مخالف است (انحصار قدرت سیاسی در دستان «خلیفه» در اسلام سنی مطرح است و
انحصار قدرت سیاسی در دستان «فقیه» در اسلام شیعی). از همین رو است که نظریهپردازان
و مروجان «اسلام رحمانی» به بازخوانی فقه و الهیات اسلامی میپردازند تا جایی برای
«عرصه عمومی» در مقابل «قدرت مطلقه فقیه-خلیفه» باز کنند -عرصه عمومیای که تنوعی
فروناکاستنی با خود به همراه دارد و از دین باوران و دین ناباوران شکل گرفته است.
کدیور برابری متدینان و غیر متدینان در عرصه عمومی را از ویژگیهای اصلی «اسلام
رحمانی» به شمار آورد:
«دینداران، از جمله مسلمانان، با حفظ هویت دینیشان مجازند علاوه بر حوزه
خصوصی، در جامعه مدنی فعالیت کنند، حزب سیاسی تأسیس کنند، و در صورت برخورداری از
رأی اکثریت دولت تشکیل دهند، همچنانکه دین ناباوران هم محقّ اند در تمامی این
عرصه ها آزادانه فعالیت کنند. بر این اساس نظام سیاسی میباید تاب پذیرش فعالیت هر
دو گروه را داشته باشد، یعنی نسبت به دین باوری و دین ناباوری لابشرط [بی طرف]
باشد.»
این داوری آشکارا مستلزم
آن است که فقیه در حکمرانی سیاسی از هیچ حق ویژهای برخوردار نیست و به معنای
واقعی کلمه تنها یک رأی در میان دیگر مردمان دارد و این جمهور مردم (که شامل دین
ناباوران هم میشود) هستند که حاکمان را تعیین میکنند، بر آنها نظارت میکنند و
در صورت لزوم ساز و کاری برای عزل آنها در اختیار دارند.
حال با در نظرگرفتن این
پیشزمینه چه بسا تا حدودی بهتر بتوان علت مخالفت آیتالله خامنهای با «اسلام
رحمانی» را دریافت. آیتالله خامنهای، که خود مشهور به آشنایی با ادبیات است،
نگران نفوذ ادبیات، واژگان و مفاهیمی در بدنه حاکمیت ایران است که ریشه آن در
جایی بیرون از حاکمیت شکل گرفته است و مهار گستره دلالت آن نیز در دست حاکمان
ایران نیست، و بالاتر از آن نگران شیوع مفاهیم و ادبیاتی است که در بن و بنیاد خود
قدرت مطلقه و انحصاری فقیهِ حاکم را به زیر پرسش میکشد.
میتوان حدس زد که پس از
سخنرانی رهبر ایران، کاربرد همدلانه «اسلام رحمانی» در میان اعضای حکومت ایران،
طرفداران آن و نیز مراجع تقلید نزدیک به حاکمیت، از رونق بیفتد و یا با قید و
احتیاط در باب آن سخنی به میان آید. با این حال، ممکن است به زودی واژهای دیگر با
بار معنایی نزدیک به آن (مثلا چیزی شبیه به «اسلام اعتدالی» یا «اسلام معنوی»)
جایگزین «اسلام رحمانی» شده و رواج یابد.
No comments:
Post a Comment