داستان "بورسیه های" دولت آمریکا، مشهور به "غیرقانونی"
دولت آمریکا(اوباما) تصمیم گرفت به دولت ایران(احمدی نژاد)
شمار زیادی بورسیه کامل(همراه با هزینه) در مقاطع دکترا و فوق دکترا بدهد. این کار
خیلی خوب برنامه ریزی شده و تمام جوانب کار سنجیده و هدفبندی شده بود. آمریکا با
شناختی که از کشور ایران و بویژه دولت احمدی نژاد و روی کار آمدنش داشت، میدانست
که این بورسیه ها تنها به دست وابستگان به حکومت میرسد، و آنگاه که فرزندان آنان
از این بورسیه ها استفاده کردند، به هدفهایش خواهد رسید؛ به قرار زیر:
-
شناسائی نزدیکترین مقامها و خانواده های آنان به حکومت، و
نهادهای وابسته و حافظ نظام.
-
گزینش فرزندان آن مقامات که معمولاً با بهرمندی از رانت یا سهمیه
های گوناگون وارد بهترین دانشگاههای کشور شده و از همه امکانات، در مقاطع کارشناسی،
کارشناسی ارشد و دکترا موفق به گرفتن مدرک
شده بودند.
-
جذب بهترین نیروهای کار، و بهرمندی از تمامی دانش و نیروی
کار این تربیت یافتگان در آمریکا.
بورسیه های آمریکا که پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی
فاش شد و به بورسیه های غیرقانونی شهرت یافت، جنجال برانگیز شد و مجلس
شورای اسلامی،(که فرزندان برخی از نمایندگان نیز در این بورسیه ها سهیم بودند،)
وزیر آموزش عالی را استیضاح و رأی عدم اعتماد به وی داد و چند وزیر پیشنهادی مؤثر
در این افشاگری را نپذیرفت. در نهایت، با این شرط که دکتر فرهادی پیگیر
موضوع نشود، او را پذیرفت.
عنوان غیرقانونی را نیز از آن جهت به معرفی شدگان
برای گرفتن بورسیه از دولت آمریکا دادند که بورسیه گیرندگان باید شرایطی مشخصی را
احراز کنند و از مجاری مشخصی که وزارت آموزش عالی متولی اجرای آن است گزینش شده
باشند، که این کار صورت نگرفته بود.
اکنون میدانیم، برخلاف گفته یکی از متصدیان کنونی وزارت
آموزش عالی که گفته بود: "پس از مدتی این درس آموختگان غیرقانونی
به کشور بازمیگردند و پستهای کلیدی را میگیرند و یا استاد دانشگاههای ما میشوند،"
طبق پیش بینی درست دولت آمریکا که همه جوانب را خوب سنجیده بود و رگ خواب حکومتیان
را نیز در دست داشت، آنان به کشور برنگشته و بازنمیگردند؛ زیرا تمام کسانی که از
این بورسیه ها بهرمند شده بودند، و در نزد سازمانهای دولتی آمریکا به خوبی شناخته
شده اند، بهترین پیشنهادها را از سوی دستگاهها و سازمانهای دولتی آمریکا بویژه از
سوی دانشگاههای محل تحصیل خود میگیرند تا به جای بازگشت و خدمت به کشور خودشان در
خدمت به آمریکا و آمریکائیان درآیند. شمار ناچیزی هم اگر جذب نشده باشند، از
موقعیت پیش آمده نتوانسته بودند به خوبی و درستی بهره ببرند، که جذب نشده اند،
هرچند جاذبه های دیگری در آمریکا وجود دارد که مانع از بازگشت آنان شود.
اکنون میدانیم که برخورداران از بورسیه ها، در مدت این شش-
هفت سال، دوره تحصیلی خود را تمام کرده اند و در همانجا مشغول به کار شده اند.
آنها که ازدواج نکرده بودند در همانجا ازدواج کرده اند.(بسیاری از آنان یا خانواده
هایشان یکدیگر را از پیش به خوبی میشناختند و همه حلقه های یک زنجیر بسته و وابسته
بودند.) یا آنانی که به صورت مزدوج بورسیه گرفته بودند، اکنون صاحب فرزند شده اند
و از نظر دولت آمریکا فرزندشان آمریکایی محسوب میشود!
جالب اینجاست که والدین آنان
برای زایمان و دیدن نوه های نوزاد خود به آمریکا میروند و آمریکائیان هم همه
اطلاعات مندرج در گذرنامه والدینی که از نظر دولت آمریکا وابستگی شان به نظام و
کاره ای بودنشان در دستگاه حکومتی محرز و مشخص است را، نزد خود نگهداری میکند.
و میبینید که چگونه یک دولتمرد حزب اللهی مرگ بر
آمریکاگوی دو آتشه، نوه اش آمریکایی از آب درمیآید! بدین ترتیب، آمریکا به هدف
خود رسیده و با این بورسیه ها، اندیشه و عمل دولتمردانی را که مرتباً شعار مرگ
بر آمریکا میدادند، دگرگون و از درون تهی کرده و در خدمت خود دراورده اند.
این است آمریکا! اگر میخوهید آمریکا را(که دشمن، دشمن، ... خطابش
میکنیم!) بشناسید و بر علیهش کاری کنید، باید پیش از شعاردادن، شعور خود را به کار
برید، تا با شعاردادن نه تنها کشور را به فلاکت نکشانید، بلکه اگر واقعاً آمریکا
را دشمن میدانید کاری در جهت هدف خود کرده باشید و گرنه:
شعارگویی بدون شعورگرایی، تنها مردمفریبی است!
No comments:
Post a Comment