Tuesday, June 25, 2013

خاطره ای از آیت الله منتظری

خاطره ای از آیت الله منتظری
 
Photo: ‎خاطره ای از آیت الله منتظری:

"اوایل سال 1356 با" آسید محمود" (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم، یک شب بی وقفه سیگار می کشید و راه می رفت، نیمه شب بهش گفتم:"خفه شدیم از دود چرا نمی خوابی؟"
ایشان گفت:" مگر نمی بینی ؟ مگر نمی شنوی؟"
گفتم:"چی رو"

گفت: "صدای مردمو ! انقلابو !پیروز میشن!"
من گفتم: "خب بشن چه بهتر"
ایشان در جواب گفت: "چرا متوجه نیستی ! شاه می رود، مردم به ما مراجعه می کنند، بلد نیستیم مملکت داری را، همین یک ذره دینی را که هم دارند از کف می دهند این مردم بی نوا..."
 به نقل از  میثم کریمی (در دیدار شخصی)- تیر ماه 1387
 
ادمین:نگار‎
 
 "اوایل سال 1356 با" آسید محمود" (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم، یک شب بیوقفه سیگار میکشید و راه میرفت، نیمه شب بهش گفتم:"خفه شدیم از دود چرا نمیخوابی؟"
ایشان گفت:" مگر نمیبینی؟ مگر نمی شنوی؟"
گفتم: "چی رو?"

گفت: "صدای مردمو! انقلابو! پیروز میشن!"
من گفتم: "خب بشن چه بهتر"
 
ایشان در جواب گفت: "چرا متوجه نیستی! شاه میرود، مردم به ما مراجعه میکنند، بلد نیستیم مملکت داری را، همین یک ذره دینی را هم  که دارند از کف میدهند این مردم بینوا..."
  نقل از میثم کریمی (در دیدار شخصی)- تیر ماه 1387
 





No comments:

Post a Comment