Monday, July 23, 2012

پند ارزشمند استاد

  1. پند ارزشمند استاد 

  2. شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. مدتی گذشت تا آنکه استاد خود را بالای سر خود دید که با تعجب و حیرت؛ او را نظاره می کند!
    استاد پرسید: برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
    شاگرد گفت: برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند!
    استاد گفت: پرسشی دارم، پاسخ ده؟
    شاگرد گفت: با کمال میل استاد.
    استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
    شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.
    استاد گفت: اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟
    شاگردگفت: خوب راستش نه...! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ برای خود تصور کنم!
    استاد گفت: حال اگر این مرغ، تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت تا از گوشت آن بهره مند گردی؟!
    شاگرد گفت: نه. هرگز استاد! مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود!
    استاد گفت: پس تو نیز برای خداوند چنین باش! همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی.
    تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری.
    خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
    او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و ارزشمند شدن را میخواهد ومیپذیرد «نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را!!»

No comments:

Post a Comment