Tuesday, July 2, 2013

خداشناسي به‌روش جاهل مأبي



خداشناسي به‌روش جاهل مأبي

 دو تا جاهل محل به هم رسيدند. يكي از ديگري پرسيد: رفيق اصلاً تو مي‌دوني خداكيه و مرامش چيه؟ مي‌دوني چه‌جوري مي‌شه باهاش حال‌كرد بدون اينكه باج سيبيل بهش بديم؟ و پاسخ‌شنيد:
            خدا؟ خدا يك فرد زورگوي متكبّريه كه واسة اينكه همه بشناسندش و تعظيم و تكريمش كنن و ‹چاكرتيم› و ‹نوكرتيم› بهش بگن، اين عالم و آدم رو درست‌كرده. كسي رو دوس‌داره كه بي‌چون‌وچرا مطيع او بشه. همچي كسي رو نوچة خودش مي‌دونه و پهلوي خودش مي‌نشونه.
            اما واي به حال كسي كه رو در روش وايسه و بخواد خودي نشون بده، يا مثل شيطون قمپز دركنه و بخواد باهاش بحث و جدل كنه، مي‌دوني چيكارش مي‌كونه؟ به فرمون او سروپاشو مي‌گيرن و ميندازن توي آتيش مخصوص خودش؛ تا مثل لبو پخته و پوس‌كنده بشه. تازه خم هم به ابروي بي‌مثالش نمياد!
            بله داشم! حالا كه صفتاي خدا رو دونسّي؛ حاليت ميشه كه چرا خدا مي‌گه چاكر و نوكر كسي سواي من نباشيد؛ به كسي ظلم نكنين، كسي رو جز من سرپرست خودتون نگيرين؛ چاپلوسي كسي رو نكنين، اميدتون چه براي دنيا، چه براي آخرت به غير من نباشه. از رحمت من نااميدنشين...
اين رو هم دونسّي كه قدرقدرتا مي‌خوان مثل كي باشن؟ اونا مي‌خوان مثل خدا باشن؛ خدا رو هم كه دونستي چه اعجوبه‌ايه. معلومه كه شريك مريك و رقيب مقيب نمي‌خواد داشته‌باشه. پس حتماً يه جوري درب و داغونشون مي‌كونه.

- اين شالاّ!

ياداوري: مفاهيم و مضمون‌هاي اين نوشته برگرفته از قرآن كريم است.   
  تابستان 1361 احمد شماع زاده 


No comments:

Post a Comment