Thursday, January 22, 2015

سگ گرگی- محمد نوری زاد



سگِ گرگی
منبع:فیسبوک
یک: یکی می گفت: الم شنگه ی اعتراض به توهین مجله ی شارلی هبدو به پیامبر و پایین کشیدنِ اسم خیابان " نوفل لوشاتو" توسط شعبون بی مخ های اسلامی، به دستور شخص رهبر صورت پذیرفته است. می گویم: نیز لغوِ همایشِ " بیست سال پس از بازرگان" که امروز عصر قرار بود در یکی از سالن های دایرة المعارف بزرگ اسلامی برگزارشود. مأموران را دیدم که با بی سیم و کلت و سگِ گرگی دمِ در ایستاده بودند و به مراجعین می گفتند: مراسم لغو شده. و من، در صورتِ پیرمردها و پیرزن هایی که با هزار زحمت خود را تا دارآباد رسانده بودند می دیدم که با شنیدنِ خبر لغو مراسم چه الفتی با شخص رهبر برقرار می کنند. راستی چرا باید آخوندهای حاکمیت از مرحوم بازرگان متنفر نباشند و اجازه بدهند بعد از بیست سال دوباره اسم وی بر سرِ زبان ها افتد؟ علتش دو تاست. یکی این که بازرگان هیچ سخنی و رفتاری جز راستی و درستی نداشت. بر خلاف آخوندهای حاکمیت که هیچ سخن و رفتاری جز زشتی نداشته اند و ندارند. دیگر این که: آخوندها از هر که و هر چه که چشمِ مردم را از بساطِ اسلامیِ آنان بر بگرداند، متنفرند. حال می خواهد تخت جمشید و سلسله ی هخامنشیان باشد یا شجریان یا بازرگان. بقول جوانها: نوفل لوشاتوت تو حلقم!
دو: باور کنید تلاش یکی از نمایندگان مجلس برای ممنوع القلمی عزیزانی چون محمد قوچانی نه از آن روی است که اینان خطایی مرتکب شده اند یا چیزی نوشته اند که به مزاج اسلامیِ آقایان خوش نیامده، نخیر، بل از این روی است که در کل هیمنه ی ناسوتی و لاهوتی و آفاقی و انفسی و جمالی وجبروتیِ آقایان کسی نیست که رسانه و مخاطب را بشناسد و به کارش نیز مسلط باشد و خلاصه در عرصه ی روزنامه نگاری متخصص باشد. محمد قوچانی یکی از ناب ترین و نادر ترین جوانان کارآمد و کارآگاه و نخبه ی این کشورِ قحط النّخبه است در وادیِ روزنامه نگاری. او به هر مجله و روزنامه ای اگر پای نهد، آنجا را می شکوفاند. آقایان اسلامیِ ما اگر بلد نیستند جایی را بشکوفانند، نیک می دانند که: برای پژمردنِ شکوفه ها باید پای باغبانِ گل شناس و نازک خیال و خوش نگار را قلم کرد.
سه: سرانجام محمد رضا رحیمی که کلی دزدی کرده بود و نمایندگان بسیاری را نمک گیرِ الطاف و منویات ملوکانه کرده بود، به پنج سال زندان و برگرداندن سه چهار میلیارد پول محکوم شد. میلیاردها دزدیِ این فرد را مقایسه کنید با صد و بیست و سه میلیاردی که فاضل خدادادِ فلک زده با همکاریِ مرتضی رفیقدوست، برادر محسن رفیقدوست - از دوستان رهبراختلاس کرده بود که سرضرب اعدامش کردند بدبخت را.
ذات ناپیدای این گونه محاکمات می گوید: در این گردونه ی اسلامی، اگر می خواهید دزد باشید، باید فوت و فنش را بلد باشید. یا مثل سرداران سپاه، به اسلحه و پشتیبانیِ شخص رهبر مسلح و مزین باشید یا این که نسبتی و رفاقتی با بیت رهبری داشته باشید که اگر مثل جلال الدین فارسی آدم هم کشته باشید می رهانندتان. یا نه با بیت رهبری سر و سری و بده بستانی داشته باشید که اگر مهدوی کنی هم باشید و از دنیا بروید، سرضرب ماترکِ امام صادقی تان را به پسرتان می دهند درست جلوی چشم دریده ی قانون. اگر نه، با یک آخوند عمامه بزرگ وصلت کنید. یا دختر به او بدهید یا دخترش را بگیرید. اگر نه که باید مثل قاضی مرتضوی با دستخط رهبری به دستگاه قضایی تزریق شده باشید. که در این صورت، اگر آدم بکشید یا در ارقامی نجومی بدزدید، همان دستخط ملوکانه همه ی درهای بسته را برایتان وا می کند.
مشکل محمد رضا رحیمی در این بود که راه میانه را برگزید. یعنی معلق بود این وسط. او باید تکلیفش را مشخص می کرد و به یک نحوی از این معلق بودن بدر می رفت. باز صد آفرین به نیمه هوشی که داشت و با نقطه چین اگر تعقیبش می کردید به بیت رهبری می رسیدید. که همین تعلیقِ نسبی، از اعدامِ حتمی اش وارهانید. تازه بقول دامادهای قدیم، این پنج سال زندان و این پول ها را چه کسی داده چه کسی گرفته؟ مگر برادرِ حاج محسن رفیقدوست – که به حبس ابد محکوم شده بود – چند سال در زندان ماند؟
چهار: دیروز با آتنا صحبت کردم امروز با پدرش. آتنا از وضع بهداشت در زندانِ قرچک ورامین سخت گله مند بود و معترض. این که چون داروی مناسب نمی دهند، زندانیان خود به وارد کردنِ داروهای مکمل اقدام می کنند. و در این خود درمانی، چه آسیب ها که نمی بینند. پدرش از ملاقات چهارشنبه می گفت. می پرسید: تکلیف دختر من چه می شود؟ به وی گفتم نگران نباشید آقای فرقدانی. اینجا ام القرای اسلام ناب محمدی است. در اینجا به هر که ظلم بکنند به جوانان نمی کنند. گفتم: وقتی برای قاتل ستار بهشتی سه سال زندان تجویز می کنند، برای دختر شما نباید جز از دو سه ماه حکم دهند. بویژه این که جناب رهبر، دیروز طی پیامی با جوانان اروپا و آمریکای شمالی سخن گفته و آنان را از چند چیز پرهیز داده و فرموده: ای جوانان غرب، راهِ سیاستمداران شما صادقانه نیست. و فرموده: بعد از فروپاشیِ شوروی سابق، سیاستمداران شما به اسلام هراسی روی برده اند و در این سالها تلاش کرده اند چهره ی مخوفی از اسلام به جهانیان معرفی کنند. و دیگر این که: چرا سیاستمداران، شما جوانان را از شناخت چهره ی واقعی و رحمانی اسلام باز می دارند؟ و این که: آیا خود شما به قرآن مراجعه کرده اید؟ و به جوانان اروپا و آمریکای شمالی توصیه فرموده اند: اسلام را از منابع دست اول بشناسید. اجازه ندهید سیاستمداران شما، تروریست های خود را بعنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.
باور کنید این نامه ی جناب رهبر به جوانان اروپا و آمریکای شمالی آنچنان مشفقانه و دوستانه و خیرخواهانه است که شما مطلقاً باور نمی کنید در این کشور سیاستمداران دزد و نابکار اساساً وجود دارند و یا حتی به دست مبارک همین رهبر گرامی، میلیاردها پول بی زبان مردم - بی اجازه ی مردم - به هرکجا فرستاده شده و به همین خاطر جوانان بسیاری از هستی ساقط شده اند و اعتیاد و بیکاری تا مغز جوانان ایرانی نفوذ کرده و هویت بنیادین فکری و عاطفیِ آنان جویده شده است و بانوانی از شدت فقر به تن فروشی روی برده اند و کفِ سن فاحشگی تا مرز دوازده سال رسیده است. بقول جوانها: انرژی هسته ای تو برم.
محمد نوری زاد
دوم بهمن نود و سه - تهران



Początek formularza
Dół formularza

No comments:

Post a Comment