Sunday, October 16, 2016

خداشناسی جوانان



خداشناسی جوانان
احمد شمّاع زاده
مهرماه 95

ممنونم که از مقالاتتون برای من فرستادید.
راستش در مورد اقای سروش حقیقتا ایشون اتفاقا تنها کسی هستند که بنظر من اگر خدایی وجود داشت به بهترین نحو توصیفش میکرد .. ما بقی مفسرین در عین این همه تناقضات و قوانین به شدت عربی و اشتباه قران خودشون رو بزور توجیه میکنند و ساعت ها وقت میگذارند تا به یک نحوی بلاخره دلیلی برای نزول چنین ایاتی پیدا کنند.. حقیقت اینست که جوانانی مثل من که واقعا به نبود چیزی به نام خدا پی بردیم دیگر نمیتوانیم خود را توجیه کنیم ما دلایل عقلی میخواستیم که امروز علم میگوید دنیا برای پیدایش به خالق نیازی نداشته و اگر هم اتفاقا خالقی هم بوده باشه هدف چیست؟؟ گوشه گوشه دنیا عین نا عدالتیست و همین نشانگر عدم وجود یک خالق هست .. راستش مقالات شمارو دوس داشتم ولیکن چیزی که من هیچ وقت نمیتوانستم به شما بگویم این حس بود که بزور مطالب رو بهم ارتباط میدهید چون اعتقاد دارید خدا هست و حتما چیزی پشت این ایه هاست و به زور انرا به حقیقتی در این دنیا ربط میدهید در صورتی که خیلی از واضح ترین ایات قرانی که راجع به پدیده های علمی است اشتباه هست و واقعا چجور میشود انهارو توجیه کرد چه برسه که مطالب کوچیک و بی ربط رو به مطالب علمی مرتبط کنیم ... اتفاقا اقای سروش از بین انسانهای معتقد به خدا و پیامبری محمد حداقل کسی هست که قبول داره لحن عربی قران و قوانین اشتباه و هزاران تناقض اون رو و سرپوش نمیگذاره رد نمیکنه .. گرچه من چون معتقدم اصلا چیزی به نام خدا وجود نداره ایشون رو هم قبول ندارم ولی حداقل منطقی تر از مابقی هست.. در یوتیوب من خدا هستم یا من زئوس هستم رو سرچ کنید یکسری انیمیشن ها هست که واقعا حرف ادم هایی مثل منه که واقعا دیگه نمیتونن به زور خدایی بسازن... من واقعا دوس داشتم خدا رو پیدا کنم چون وجودش باعث ارامشه ولی واقعا به نتیجه رسیدم که هیچ هیچ هیچ چیزی وجود نداره و انسان سالها طول کشید که توانست بفهمه نباید خدای بت و سنگ و چوب رو بپرسته و هزار سال هم احتمالا طول میکشه که بفهمه نباید خدای نادیده رو بپرسته ... من یک زمانی تنها دریچه ای که بتونم باهاش دین و وجود روح و ... رو اثبات کنم برای خودم فیزیک کوانتوم میدیدم که ان هم پس از خوندن نظرات اقای استیون هاوکینگ واقعا دیگه بنظرم تموم شدس... واقعیت اینه جهان داره تازه میفهمه دین چه بلایی سر این مردم اورد و به جای اینکه حواس مردم رو به زندگی بده به مرگ داد و واقعا مفسد ترین و بدترین و بی رحم ترین انسانها اول از همه مسلمون ها هستند که هدیه کتاب محمد هست به اونها ... من واقعا دیگه نمیتونم قران رو یه معجزه ببینم .. هر وقت معنی قران رو میخونم بیشتر به بطلانش پی میبرم ببخشید که با این حرف ها ناراحتتون کردم نمیخواستم حرفی بزنم ولی .. پایان گپ

من هم متشکرم از نامه ات که حرف دلت و اسرار درونت را برایم نوشتی.
شما انسانی؛ و انسان فرشته نیست که هرچند بیش از فرشتگان توانایی داشته باشد، از خود اختیاری نداشته باشد. چون خداوند انسان را مختار آفریده، آزاد است که منش و روش زندگی خود را خود انتخاب کند و به کسی هم مربوط نیست که چه روشی را برای زندگی خود انتخاب کرده است.  شما حق داری هرگونه که صلاح میدانی زندگی کنی، تا زمانی که زیانت به کسی نرسیده. یعنی هر انسانی آزاد است ولی آزادی او محدود به حفظ آزادی و آسایش دیگران است.
ولی چرا خداوند او را آزاد آفریده؟ چون اگر آزاد نبود، همانند حیوانات مسئول کارهای خویش نیز نبود. انسانی که تصور کند مسئول نیست هرکاری که مایل باشد انجام میدهد. حتا میتواند آدم بکشد و جنایتکار باشد و بسیاری کارهای غیرانسانی دیگر، و میداند که جز قانون (که میشود از آن فرار کرد و یا آن را دور زد) کسی جلودار او نیست. چنانکه بسیارند خیل عظیم خداناباورانی که ترسی از هیچ چیز ندارند و به همنوعان خود ستم میکنند.
از سوی دیگر خداوند میگوید من شما را آفریدم تا شما را بیازمایم. اگر انسان مانند فرشتگان اختیار نداشته باشد، چگونه مورد آزمون واقع شود، تا سربلند یا سرافکنده از بوته آزمایش الهی سر براورد؟
انسان اگر آزاد و مختار نباشد، چگونه کسی همچون هیتلر و دیگری همچون کورش از میانشان برخیزد؟ که هر دو جهانگشا بودند وتنها تفاوتشان این بود که هیتلر خداناباور بود و کورش خداباور.
پس تاریخ این درس را به ما میدهد که خداباوری نیکی و آبادانی به همراه خود میآورد؛ همچون کارهایی که کورش انجام داد و خداناباوری بدی و ویرانی را نتیجه خواهد داد؛ همچون کارهای هیتلر.
نقل است که امام جعفر صادق به کسی که دهری یا خداناباور بود و در نتیجه به قیامت اعتقاد نداشت گفت گیریم شک داشته باشیم که قیامتی هست. اگر تصور کنیم که هست و کارهای نیک انجام دهیم و از کارهای بد دوری کنیم، و قیامتی در کار نبود، من معتقد به آخرت چیزی از دست نداده ام و زیانی نرسانده و زیانی هم ندیده ام؛ ولی اگر رستاخیزی در کار بود، تو بسیار زیانکار خواهی بود و راه بازگشتی هم وجود ندارد.

میخواستم تا همین جا پاسخم را تمام کنم؛ ولی دیدم تو دستکم دو سال است که دوست من هستی.؛ و نامه های خوبی، یادها و خاطره های خوبی ا ز یکدیگر داریم و درست نیست که اکنون تو را که بر سر دو راهی قرار گرفته ای رها کنم و کوششی و همتی برای انتخاب راه درست برایت نکنم. پس به نکته هایی که در نامه ات آمده میپردازم:

نوشته ای: ما دلایل عقلی میخواستیم که امروز علم میگوید دنیا برای پیدایش به خالق نیازی نداشته.
این جمله ات که امروز علم میگوید همیشه بوده است. من نوجوان که بودم، این سخنان را میشنیدم که علم امروز چنین میگوید... مطمئن هستم که این امروز همیشه بوده. خداناباوری همزمان با خداباوری در طول تاریخ انسان بر روی کره زمین بوده است. زمانی میگفتند (چنانکه در قرآن بسیار آمده) ما به دین پدرانمان هستیم. دهریون در تاریخ شهرت بسیار دارند. کسانی که میگفتند همه چیز از دهر یا روزگار است یعنی انسان را محیط ساخته و نه خداوند؛ که امروزه نیز این گونه خداناباوران از جمله هاوکینگ  وجود دارند.
من که ذاتاً انسان خداباوری بودم سخنان آنان را نمیپذیرفتم؛ ولی نوجوانانی هم بودند که شیفته این سخنان میشدند و میگفتند امروزه همه چیز بر مبنای دانش باید باشد. کدام دانش؟ شما چه دلیلی بر درستی جمله ای که نوشته ای داری؟ من چندین دلیل از دانشمندان برای شما میآورم که با دلایل علمی (مانند ژنتیک) ثابت کرده اند که خدا وجود دار مانند فرانسیس کولینز و مرلین آدامسون و ... اینان خداباور نبودند ولی از راه دانش ژنتیک خداباور شدند و دیگران را نیز تشویق به خداباوری کرده اند.
شما یک دلیل، تنها یک دلیل از دانشمندان بیاور. هاوکینگ که چند سالی است اعتقادش را به خداوند از دست داده، خودش نمیداند چه میگوید و سخنانی بر زبان میآورد که با هیچ عقلی جور در نمیآید. تازه مگر مانند او چند نفرند که بخواهیم چند دانشمند خداناشناس را ملاک دانش همه تاریخ علم قرار دهیم؟
بخشی از مقاله سیر تحول خداشناسی هاوکینگ
وی به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارد ولی از آنجا که چنین اعتقادی به پوچگرایی و نیهیلیزم ختم میشود راه چاره ای اندیشیده و چیزی گفته و راهی پیشنهاد کرده که از یک دانشمند بعید به نظر میرسد: کپی کردن مغز بر روی رایانه!!

چنین سخنی از یک دانشمند بویژه در این عصر که دانشمندان به کلونینگ دست یافته اند و توانسته اند حیوانهایی را شبیه سازی کنند و اگر اخلاق جامعه جهانی به آنان اجازه داده بود میتوانستند انسان را نیز شبیه سازی کنند و معتقدند حتا میتوان با دی ان آی یک موجود مرده، همان موجود را بازسازی کرد، نشانه سفاهت عقل اوست.

نوشته ای: گوشه گوشه دنیا عین ناعدالتی است و همین نشانگر عدم وجود یک خالق هست.
آیا میخواستی اینجا بهشت باشد؟ آیا این کره خاکی را با بهشت اشتباه گرفته ای؟ اگر چنین بود دیگر چه لزومی به اینهمه مشکلات!!
به قول حافظ:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت        ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
همه موضوع بر سر هیمینه که آدم از فرمان الهی سرپیچی کرد و از بوته آزمایش سرافکنده بیرون آمد؛ و گرنه خداوند هم میخواست که انسان در روضه رضوان یا آن اتوپیا یا مدینه فاضله ای که شما در ذهن داری بماند و هیچکس هیچ ستمی بر دیگری روا ندارد؛ ولی اولین ستم را آدم بر خودش کرد؛ و آن شد که شد و هبوط آدم و آزمون کلی انسانها آغاز شد.

درباره نوشته هایم نوشته ای: مطالب کوچیک و بی ربط رو به مطالب علمی مرتبط کنیم.
در کدام مقاله مطالبی کوچک و بیربط را به مطالب علمی ارتباط داده ام؟

در زیر بخش دیگری از مقاله سیر تحول خداشناسی هاوکینگ را میآورم که ثابت کرده ام قرآن کریم راهنمای دانشمندان بوده ولی دانشمندان و نیز مفسّرین به سفارشها و اشارات و راهنماییهای قرآن عمل نکرده اند؛ و این موضوع کوچکی نیست. بی آنکه اشاره ای بکنم به موارد بسیاری مانند بیان گسترش کیهان در یک آیه که پنجاه سال وقت کیهانشناسان را گرفت تا به فهم گسترش یا ایستابودن کیهان دست یابند:
برخلاف نظر هاوکینگ، دانش نه تنها در زمینه های اجتماعی توضیحی مجاب کننده در اختیار ما قرارنمیدهد، بلکه در زمینه های علمی از جمله فیزیک و بویژه فیزیک کیهان نیز در روشنگری و یافتن پاسخ بسیاری از پرسشها، هنوز ناتوان است و به پاسخ برخی پرسشها هرگز نخواهد رسید. در چنین بزنگاههایی است که دانش خداوند به کمک دانش روز میآید و پاسخ پرسشهای علمی دانشمندان از هر گروهی را به آنان میدهد.
برای نمونه در اینجا چند نمونه از پرسشهای کیهانشناسی و فیزیک کیهان را که تخصص هاوکینگ است و هنوز او و دیگر کیهانشناسان به طرح این پرسشها و یا پاسخ به آنها دست نیافته اند ولی قرآن کریم آنها را مطرح و پاسخ گفته است میآورم:

1-   شکل کیهان چگونه است؟
هاوکینگ میگوید شاید گلابی شکل باشد ولی قرآن کریم با قاطعیت میگوید حلزونی است.(به شکل کیهان در قرآن یا شکل حلزونی کیهان که در وب موجود است بازگشت شود.)
2-   چرا مدار گردش سیاره ها به دور ثابتهایشان بیضی شکل است؟
پاسخ این پرسش نیز در مقاله شکل کیهان در قرآن داده شده است.
3-   انرژی تاریک زمان درازی رها بوده و سپس در بند شده. پرسش: پس از چند میلیارد سال از گسترش آن کاسته شده و دربندشده است؟ به مهبانگ در قرآن و سازمان کیهان در قرآن بازگشت شود.
4-   ترتیب زمانی ایجاد نیروی گرانش، دربندشدن انرژی تاریک و سامان یافتن منظومه شمسی چگونه است؟
تاکنون دانشمندی به آن نپرداخته زیرا کیهانشناسان هنوز با سازمان کیهان آشنایی ندارند. ولی قرآن کریم در آیه دوم سوره رعد بدین ترتیب پاسخ داده است:
اول گرانش ایجادشده سپس هسته حلزون کیهانی که منبع تغذیه کیهان است شکل گرفته و پس از آن منظومه خورشیدی که پیشتر ایجادشده بود به شکل کنونی سامان یافت.

این از کیهانشناسی قرآن که چه کمکهای بزرگی به دانش کیهانشناسی کرده است!! و نیز چه کمک بزرگی به دانش ژنتیک و شناخت بیماریهای ناشی از کروموزومهای درشت به ژنتیکدانان کرده است!! (چهارپایان ویژه قرآنی یا کروموزومها را بخوانید)
قرآن وسیله و کتاب راهنماست. اگر دانشمندان به خوبی از آن بهره برداری نمیکنند، مشکل از قرآن نیست، مشکل از قرآن ناباوران است. (سرگذشت این مقاله در چهارپایان ویژه... را بخوانید.)

من زئوس هستم
حدود دو ماه پیش بود که با این عنوان در یوتیوب آشنا شدم و نظرهای خود را در زیر برخی از آنها نوشتم. هفته پیش شخصی که عنوان خودش را بیخدا گذاشته، و همان سیر خداشناسی شما را پیموده، وارد بحث با من شد.  ولی در نهایت دنبال مطلب را نگرفت و با ایمیلی هم که برای ادامه بحث به او دادم تماس نگرفت.

نوشته ای: من واقعا دوس داشتم خدا رو پیدا کنم چون وجودش باعث ارامشه
پس متوجه میشوم که شما میدانی انسان دستکم برای آرامش نیاز به خدا و آفریننده داره. همین یک نکته، جای امیدواری است. یقین بدان تنها کسانی که در ناگواریهای زندگی از همه چیز و همه کس و حتا خداوند ناامید میشوند و دست به خودکشی میزنند خداباور نیستند؛ و اگر هم به ظاهر خدا را قبول داشته باشند، ولی او را درک نکرده اند. زیرا خداوند میفرماید: از رحمت خداوند ناامید مشوید و ناامیدی را یکی از گناهان بزرگ میداند. در جای دیگر میفرماید: من از رگ گردن به شما نزدیکترم. یعنی کجا دنبال من میگردید؟ و چرا ناامید میشوید. من همه جا با شما هستم.
به قول سعدی:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار            هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

انسان لازم نیست به دنبال خدا بگردد؟ خدا همه جا هست و اگر کسی چنین دیدی را ندارد، نشانه گم شدن در تصورات و پندارهای خود است. پس باید جهانبینی خود را دگرگون کند و گسترش دهد. اگر انسان کمی به خودش بیندیشد، به همه چیز خودش، به وجودش و به هرچه که دارد و ندارد، متوجه خدا میشود:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود             او نمیدیدش و هر دم  خدایا میکرد

نوشته ای: واقعیت اینه جهان داره تازه میفهمه دین چه بلایی سر این مردم اورد و به جای اینکه حواس مردم رو به زندگی بده به مرگ داد.
کسی که من زئوس هستم را باور کنه نمیتونه بهتر از این تصور کنه. مگر دین انسانه که بلا بر سر مردم بیاره یا نیاره؟ دین و کتابهای آسمانی وسیله اند. انسانها از وسایل برای هدفهای گوناگون، خوب یا بد استفاده میکنند. برخی در راه خوب و برخی در راه بد از آنها بهره برداری میکنند.
اینترنت هم یک وسیله است. اگر در اینترنت وقتت را به موارد ضد اخلاقی و یا ضدخدایی همچون من زئوس هستم بگذرانی دچار انواع مشکلات روحی- روانی میشوی. ولی اگر برای هدفهای خوب از آن استفاده کنی وسیله بسیار مفیدی است. دین هم به همین گونه است.

در مدت شش سالی که از اینترنت به خوبی بهره برداری میکنم، شمار مقاله های منتشرشده ام، از پنجاه به دویست و بیست و پنج مقاله رسیده است که از همه دنیا خواننده دارند و من بهره معنوی آن را میبرم و به این دلخوشم که عمر و زندگی ام در راه درستی صرف میشود، که هدف آفرینش است:
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن                   به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

آنانکه مقاله های مرا میخوانند یقیناً محتاج دانش اندوزی و آگاهی یافتن اند وگرنه چه دلیلی دارد که بیایند وقت خود را صرف خواندن مقاله های من کنند؟

نوشته ای: دین اسلام دستور به مرگ داده تا به زندگی! من نمیدانم این موضوع را از کجا آورده ای که به دین اسلام نسبت داده ای؟ قرآن آیه یگانه ای دارد که حتا بارک اوباما سال گذشته در سخنرانی خود از آن بهره برداری کرد:
من قتل نفساً متعمداً فکانما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانما احیاالناس جمیعاً

هرکس جانی را بکشد، گویی همه مردم را کشته است و هر کسی جانی را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است. و پیش از آن گفته که ما در تورات نوشتیم. یعنی ضدیت با آدمکشی که یکی از ده فرمان حضرت موسی است، به این صورت بسیار فراگیر و همگان پسند، در قرآن توصیف و تأیید شده است.
تمام دستورات قرآن در مورد جهاد تنها برای پاکسازی زمین از لوث نامردمان است و نه افساد در زمین. اگر کسی به جای آبادانی زمین که هدف آفرینش است ویرانی ایجاد کند، شما میگویی او را به حال خود واگذارند تا هر چه میخواهد ویرانی به بار آورد و حرث و نسل را از میان بردارد و کسی به او کاری نداشته باشد؟
البته میدانی که نباید سیاست را وارد دین کنی و به آن عمل کنی که خود فسادانگیز میشود و در طول تاریخ انسان بر روی کره زمین، در بسیاری موارد شده است.
************
يك پروفسور فرانسوی در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه چنین گفت :
من عمرم را وقف ادبیات فارسی ایران کردم و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران جهان توضیح دهم که این ادبیات شگفنت انگیز چیست، چاره ای ندارم جز اینکه به مقایسه بپردازم و بگویم که ادبیات فارسی بر چهار ستون اصلی استوار است:
فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی

فردوسی، هم سنگ و همتای هومر یونانی است و برتر از اوست.

سعدی، آناتول فرانس فیلسوف را به یاد ما میآورد و داناتر از او ست.

حافظ با گوته آلمانى قابل قیاس است؛ که او خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده، میشمارد.

اما مولوی! در جهان هیچ چهره ای را نیافتم تا بتوانم با او مقایسه اش کنم. او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند! او تنها شاعر نیست؛ بلکه بیشتر جامعه شناس و روانشناسی کامل است که ذات بشر و خداوند را دقیق میشناسد. قدر او را بدانید و به وسیله او خود و خدا را بشناسید. من اگر تا پایان عمرم دیگر حرفی نزنم، این شعر او برای همیشه کافی است:

باران که شدى مپرس، اين خانه کيست
سقف حرم  و مسجد و ميخانه  يکيست
باران  که  شدى،   پياله ها را مشمار
جام و قدح و کاسه و پيمانه  يکيست
باران!  تو که  از پيش خدا  مىآیی
توضيح  بده! عاقل و دیوانه  يکيست
بر درگه او چونکه بيفتند به خاک
شير و شتر و پلنگ و پروانه  يکيست
با  سوره دل اگر  خدا  را خواندى
حمد و فلق و نعره مستانه يکيست
از  قدرت  حق هر چه  گرفتند  به  کار
در خلقت حق رستم و مورانه يکيست
گر درک کنى،   خودت خدا را بينى
درکش نکنى، کعبه و بتخانه يکيست
************
سروده بسیار زیبایی است از مرحوم مرتضی عبداللهی که دریغم آمد از آن آگاه نباشی. این شاعر خداشناس، یقیناً از برگزیدگان خداوند است که چنین شعری را سروده است:

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق, دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی 
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
بر حریم خانه ام در میزنی
حال، این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

No comments:

Post a Comment