Wednesday, October 16, 2013

فاطمه و شیعه در نگاه محمد نوری زاد

                         فاطمه و گورستان سنّیان سنندج َ
نوشته محمد نوری زاد(برگرفته از وبگاه ایشان)
ما شیعیان، به صورت ظاهر راه و رسم علی را برگزیده ایم اما چرا نگویم که خود ما گسترده ترین تمرّدها وجفاها را به علی و اولاد علی روا داشته ایم. به جای مدارا و لبخند وعلم و هوشمندی و ادب و مردمداریِ علی، به شمشیر او بسنده کرده ایم. در همین سی و سه چهار سال انقلاب اسلامی ایران نیز، بیشترین تأسی ما(در روفتن مخالفان) به همان شمشیر خونچکان علی بوده است. بی آنکه به انصاف و عدل و مهر و صبوری و کناره گیری ازقدرتِ علی نیمنگاهی انداخته باشیم.
سلام بر بانوی مهربانیها، وشرم بر ما که عبوس و کینه توز و دستاموزیم. آنچنان که زیرکترها بر این عصبیت و کینه ورزیِ تاریخی ما، بساطی از کاسبی آراسته اند و ما را دستاموز سیاستهای کاسبکارانه خود کرده اند. من رنج میبرم از گفتن این مهم که: جماعتی از اسم این بانوی پاکیها دکانی از سیاهی و سیاهپوشی و نفرت و عزا و ناسزا برساخته اند تا به موازات جاری کردن اشک ازچشم مردم، کیسه کینه های خود را ازسکه و اسکناس و بقا پرکنند.
نخستین و محقترین کسی که باید به خاطر رنجها و آسیبهای این بانوی دوست داشتنی قیام میکرد و خونش به جوش میآمد وشمشیر در میان مینهاد و همگان را به شیون و نفرین فرا میخواند، همسرش علی(ع) است. اما وی نه تنها به نفرت و انزجار و انتقام و برپایی مجالس عزا روی نبرد، بلکه هم با خلیفه اول بیعت وهمکاری کرد و هم با خلفای دوم و سوم. همکاریها و مشاوره هایی که علی با خلیفه دوم و سوم داشت، اگر از حافظه رنجور ما شیعیان گم شده باشد، مگر از حافظه نافذِ تاریخ هم گم میشود؟ و یا مگر میشود دفاع جانانه علی و فرزندانش از جان عثمان خلیفه سوم را به یاد نداشت که همگی در مقابل مهاجمان سینه سپر کردند تا آسیبی به او نرسد؟
مستحقترین فردی که از داغ فاطمه و جفای مردم(که او را از قدرت برکنار میخواستند) باید به شیون وعصبیت روی میبرد خود علی بود تا در هر جا بساط و مجلسی میآراست و به آتش تهییج احساسات مردمِ غافل دامن میزد. او باید برای رواج نفرتش از خلفای غاصب تا پایان عمر سیاه میپوشید و پرچم سیاه بر بام خانه خویش برمیافراخت و در هر محفل و هر مجلس با صدای خوشِ خود ضجه و صیحه میزد و نعره برمیکشید و عاطفه ها و خونهای مردم را به جوش میآورد.
اگر علی به نفرت و انزجار و کینه توزی بهامیداد، هرگز در اطراف خلفا حضور نمییافت و با آنان همکلام نمیشد. چه برسد به اینکه مثل یک مشاور امین با آنان به مشورت بنشیند و حتا اسم فرزندش را عثمان بگذارد. غمگنانه، ما شیعیان ازچهره علی(درنسبت با خلفا) فردِ نقشبازی پرداخته ایم که صورت ظاهرش به گونه ای و باطنش به گونه ای دیگراست. عملش به جوری و اندیشه و درونش به جوری دیگر. عجبا که ما خود را از علی فهیمتر و دلسوزتر یافته ایم و برای جبران کمکاریهای علی در رواج نفرت و ناسزا، سراسیمه به میدان آمده ایم و گریبان چاک زده ایم تا هم مظلومیت او را ترمیم کنیم و هم به نیابت از او انبانی از نفرتها و ناسزاهای در سینه مانده اش را بر سر حریفانش فرو بریزیم.
در یک قلم: بزرگان دینی ما اگر که خود را شیعه علی میدانند(که می دانند) باید به همان اندازه که در این سالها به خشم وعصبیت و احساس و انتقام روی برده اند، به مهر و مدارا و علم و عدالت و کیاست و کناره گیری از قدرتِ علی نیز گوشه چشمی میداشتند. با اینهمه، معتقدم جفاکاران واقعی نسبت به فاطمه عزیز و پدر و همسر و فرزندانش، نه سنّیان و دیگرانِ تاریخ، که خود ما شیعیان هستیم. ما شیعیانی که در هر فرازوفرود تاریخی، بازی خورده ایم. یعنی اجازه داده ایم تا ما را بازی بدهند و ما را به جای نشستن در کنار سفره عقل و فهم، درکنار سفره احساسات کور بنشانند. در کنار همین سفره تاریخی بوده است که ما را از خرد و اندیشه تهی کرده اند و انبانی از نفرت و ناسزا بر دوشمان گذارده اند.
جفای دیگر ما نسبت به فاطمه عزیز این است که ما خود در بهره مندی از تازه ترین دستاوردهای علمی و اجتماعی، حریص و سراسیمه ایم اما به فاطمه که میرسیم، به دوردستهای تاریخ کوچ میکنیم وبعد از گذر از کوچه های تنگ و کاهگلی محله بنی هاشم، به خانه کوچک علی داخل میشویم و فاطمه را بانویی تجسم میکنیم که: افسرده و غمگین و پهلوشکسته و بچه به پشت بسته است و همزمان سنگ آسیاب دستی میگرداند. با غباری از پریشانی و اندوه بر سروصورت، و کینه های غلیظ در دل.
شما وقتی در هواپیما نشسته اید و از فراز نیروگاههای هسته ای گذرمیکنید و با کامپیوتر و تلفن همراهتان با آن سر دنیا گفتگو میکنید و تازه ترین اخبار و اطلاعات را میدهید و میگیرید، چرا باید در برابر فاطمه خاک آلود و دستار به دست و افسرده و نفرین گو و کینه گستر و منفکِ از مردم کرنش کنید و او را نمونه و اسوه بدانید؟ خود ما آیا حاضریم به دوردستهای تاریخ سفر کنیم و در همانجاها بمانیم و مدفون شویم؟ مردمان فهیم برای بهرمندشدن از بزرگان تاریخیِ خویش، خود به اعماق تاریخ نمیکوچند، بلکه دست آن بزرگان تاریخی را میگیرند وآنان را به زمان خودشان میآورند تا ازاشارات فهیمانه این زمانیِ آنان در گرهگشاییها سود برند.
بدا به حال جماعتی از ما شیعیان که در جانبداریِ کورکورانه ازفاطمه وعلی، گستاخانه و بیپروا خلفا را به باد دشنام و ناسزا میگیریم، اما درنقطه مقابل، من (محمد نوری زاد) نه یک بار دیده و شنیده، و نه در جایی خوانده ام که سنّیان به علی و فاطمه ناسزا گفته باشند. یا به فرزندان علی و فاطمه.  شوربختانه در این کشاکش غیرعقلانی و غیرانسانی و غیراسلامی، نقش روحانیان تاریخیِ ما در دادنِ نشانیِ نادرست به مخاطبان، غیرقابل اغماض است. روحانیانی که باید مخاطبان خود را به صفات متعالی فاطمه اشارت میدادند، عمده توش و توان خود را مصروف پروراندن میخِ در پهلوی شکسته و تازیانه و کبودیِ بازو کرده اند.
در همه مجالس عزا و مدح فاطمه زهرا، ما آنقدر در توصیف آن میخِ تاریخی افراط میورزیم که فرصتی برای پرداختن به شکوه فهم فاطمه باقی نمیماند. من مانده ام که همسر دلاور فاطمه آیا نمیدید از درِ خانه اش تیزی یک میخ بیرون زده؟ نمیتوانست آیا با تکه سنگی آن میخِ بیرون زده را به جای خود باز بگرداند؟ ما کجا در توصیف شهدای خود، و در توصیف عزیزانی چون آوینی و دستغیب و قاضی و مطهری و همت و باکری، مصرانه به صحنه های جگرخراش شهادتشان میخکوب می شویم؟

این را نیزبگویم که: اسم فاطمه اگر امروز بر سر زبانهاست، و اگر ما به اسم ذکر مناقب و ذکر مصائب فاطمه به آموزش مداحان و ذاکرانِ اغلب هیچ نفهم، آنهم در سطح دانشگاه روی میبریم، نه به این خاطر است که فهمی بر فهم مردمان خود بیفزاییم. بلکه فاطمه را بهانه ای آراسته ایم برای گسترانیدن جهل، و پرکردن کیسه های عفنِ دنیاخواریِ خویش. تا مردمانِ خود را در احساس و نفرت و انزجار متوقف کنیم و اجازه ندهیم نگاهشان از دوردستهای تاریخ به بساط ناجورِ حاکمیتِ ما بیفتد وبا تأمل در سیره خوبان شیعه، خطاهای ما را رصدکنند و برای بقای ما مزاحمتی فراهم آورند.
در این سالهای پس ازانقلاب، ما ریاکارانه در هر سال برای برپایی هفته وحدت هزینه ها صرف کرده ایم اما همزمان بر منبرها و در مداحیها و مراسمِ مرثیه، گلوی سنّیان سرزمین خود را فشرده ایم و آتشی از کینه و انزجار برافروخته ایم. درست همانند حاکمان زیرکِ تاریخ که اختلافی به وسعت همه فلاکتها به جان شیعه و سنی رسوخ دادند تا آنسوتر از رگهای بیرون زده این جماعت، بساط برقراریِ خود را بیارایند.
من(محمد نوری زاد) به همسرم وبه چند تن ازدوستانم وصیت کرده ام که اگر به هر دلیل ازدنیا رفتم، مرا در گورستان سنّیان سنندج به خاک بسپرند. میخواهم در آن محضرومحشر، ازارواح تمام سنّیانی که از من و امثال من آزرده شده اند پوزش بخواهم. اطمینان دارم در این مراسم پوزشخواهی، هم تأیید و حضور فاطمه عزیز با من است و هم تأیید و حضور علی. وصیت مرا فراموش مکنید. یا علی.
محمد نوری زاد   بیست وپنجم فروردین سال نود ودو

روشنگریها:
-         آقای امیرحسین ترکاشوند در پژوهش خود ثابت میکند که نه تنها نام یکی از فرزندان مولاعلی(ع) عثمان بوده که ایشان نام دو خلیفه دیگر را نیز بر فرزندان خود گذاشته بود. دو تن از آنان در واقعه عاشورا در کنار برادر خود امام حسین به شهادت رسیدند(به مقاله نفی کینه توزیهای شیعی و سنی ایشان در وب بازگشت شود.)
-         حسنین(علیهما سلام) نیز از کودکی دوستان فرزندان خلفا بوده اند و همگی در حراست از خانه خلیفه سوم در شب و روز واقعه نگهبانی میداده اند. یکی از آنان محمد بن ابی بکر پس از واقعه عاشورا به طرز فجیعی به شهادت میرسد. 
-         اهل سنت نه تنها از اولاد علی و ائمه مصعومین کینه ای در دل ندارند بلکه اعتراف میکنند اگر چه نام آنها را زیاد نمیبریم ولی در دل ما جای دارند. 
-         اهل سنت در تشهد نمازهای فریضه به گونه ای مفصل بر محمد و آل محمد صلوات میفرستند که شیعه هیچگاه به آن گونه صلوات نمیفرستد و نیز در تکبیرهای پیش از نماز عیدین.(به مقاله بررسی اختلافهای نماز شیعی و سنی در وب بازگشت شود.)
-         آنان بر سردر بسیاری از مکانها و برخی محرابها پس از نام رسول اکرم(ص) و چهار خلیفه نام حسنین(ع) را نیز مینویسند. 


No comments:

Post a Comment