Thursday, October 17, 2013

درسهایی از گذراندن یک دوره هشت ساله با احمدی نژاد

Posted: 05 Sep 2013 01:25 PM PDT
بـیـسـت

احمدی نژاد بد نبود
احمدی نژاد اشتباهی بود!
احمدی نژاد مسعود شصت چی بود!
با همه دردسرآفرینی هایش حرفهایی برای گفتن داشت...
بـیـسـت

… احمدی نژاد به ما فهماند که ما مردم ساده و بی اطلاعی هستیم
به ما فهماند که می شود سه هزارمیلیارد اختلاس شود و آب از آب تکان نخورد
به ما ثابت کرد که او هر چقدر بد باشد ما بی تفاوت فقط می نشینیم و تماشایش می کنیم.
او تمام سعی خود را کرد تا به ما بفهماند که میشود مردم را با دروغ مدیریت کرد و البته دیندار هم بود!

بـیـسـت
او می خندید و به راحتی قوانین را دور می زد تا ثابت کند قانونی وجود ندارد و قانون گذاران در مجلس به جای قانونگذاری کار دیگری می کنند!
خنده های احمدی نژاد بی معنی نبود!
بـیـسـت
او به ما آموخت که میتوان ۸ سال با وعده وعید های بی پایه و اساس مملکت داری کرد و جماعتی ظاهر بین را به دنبال خود کشاند!
آموخت که در این مملکت میتوان زودتر از موعد کارخانه و اتوبان و سد و راه آهن افتتاح نمود و در هیاهوی تبلیغات تلویزیونی صورت واقعی مساله را پوشاند..
او کودک بازیگوشی بود که خانه ما را به هم ریخت تا ترک های دیوار آن را به وضوح ببینیم!!!
احمدی نژاد فرصت مغتنمی بود برای آموختن همه اینها.. ما ایرانی ها در طول تاریخ ثابت کرده ایم که از افرادی مثل احمدی نژاد بیشتر درس میگیریم تا امثال امیر کبیر،کورش، مصدق و یا … .
ای کاش فرصت داشت و چیزهایی بیشتری را یادمان می داد… اما نه !! بیشتر از این نه! شاید یاد گرفته باشیم که … ویرانه ای که از او بجا مانده است زخم کهنه است که با این مسکن های قوی هم به این زودی ها درمان نمیشود
بـیـسـت
هرچه که بود برآیند خود ما بود و بر آمده از باورهای رایج ما.. آینه ای بود تمام قد که هشت سال خود واقعی ما را به خودمان نشان داد، تا شاید از او درس بگیریم آنچه را که بزرگان اخلاق این سرزمین به من و تو ایرانی نتوانستند بیاموزند و چه بسا در این راه جان فشانی نیز کردند..
و فراموش نباید کرد که تفکر احمدی نژادی همیشه وجود داشته و دارد.. و اگر من و تو درس نگیریم باز دیر یا زود با نقاب و صورتکی دیگر بر ما ظاهر میشود تا به ما، باز بیاموزد..

ان الله لا یغیر ما بقـوم حتی یغیروا ما بانفسهم…
خداوند سرنوشت هیچ ملتی را دگرگـون نمی کند مگر اینکه آنان آنچه را که در خـودشـان هست, تغییـر دهنـد.
نه از آغاز چنین رسمی بود
و نه فرجام چنین خواهد شد
که کسی جز تو
تو را دریابد ..
در دنیا هیچ چیزی به اندازه آموختن برای ساختن یک زندگی انسانی اهمیت ندارد و این آموزش از هر قوم و ملیتی میتواند باشد.
بد ندیدم این داستان ذیل را نقل قول کنم که همچین بی ربط به بالا نیست
مردی در سواحل مکزیک به هنگام غروب خورشید در حال قدم زدن بود و همانطوری که راه می رفت شخص دیگری را مشاهده کرد و درحالیکه که به او نزدیک میشد متوجه شد, که او به طور مداوم خم شده و چیزی را از روی زمین برداشته و به میان اقیانوس پرتاب می کند,
مرد با تعجب به او نزدیک شد و پرسید , عصر به خیر رفیق چکار می کنی ؟ شخص پاسخ داد : اکنون هنگام پایین رفتن آب دریا ست و این ستارگان زیبای دریایی در ساحل به جا مانده اند ، اگر به داخل اقیانوس برنگردند از کمبود اکسیژن خواهند مرد ؛ من دارم آنها را به داخل آب می اندازم… مرد به او گفت , اما هزاران ستاره دریایی در ساحل افتاده اند ، تو نخواهی توانست به همه آنها برسی
آنها بسیار زیادند ؛ این اتفاق همه روزه در صدها کیلومتر ساحل بالا و پایین این منطقه رخ می دهد ، امکان ندارد که بتوانی تغییری ایجاد کنی
آن شخص لبخند زده خم شد و ستاره دیگری را برداشت و همانطوری که آن را به میان اقیانوس پرت می کرد پاسخ داد: برای این یکی تغییری ایجاد شد


No comments:

Post a Comment