Thursday, October 31, 2013

در باب «ذوق‌زدگان رابطه با آمریکا»


در باب «ذوق‌زدگان رابطه با آمریکا»
فريدون مجلسی
   از برگزاری جلسه ای كه به مناسبت رونمایی از كتاب دوست و همكار دیپلمات دیرینم محمد رضا دبیری، درباره روابط ايران و آمريكا برپا شد، متأسفانه دیر آگاه شدم. میدانم كتابی كه آقای دبیری نوشته باشد باید كتاب بسیار خوب و جالبی باشد. اين جلسه با حضور سیاستمردانی با سابقه، آقایان صادق خرازی و عباس ملكی، برگزار شد و برخی مطالب فرعی مطرح شده در آن انعكاسی جهانی يافت و براي اطمينان از صحت آن به سایت دیپلماسی ایرانی رجوع كردم. ملاحظه شد جناب صادق خرازی: «در واكنش به ذوق زدگی برخی از صاحب نظران بعد  از مكالمه تلفنی روحانی و رئیس جمهور آمریكا این ذوق زدگی را ناشی از عدم آگاهی نسبت به ماهیت آمریكا» دانست و گفت: «بسیاری از صاحب نظران امروز ایران عمق دانششان یك وجب است و باید مراقب باشند از این ذوق زدگی ها اتفاقی رخ ندهد كه در تاریخ شرمنده شویم...»  و با ابراز بی اعتمادی به آمریكا فرموده بودند: «هنگامی که دشمن بدترین دشنام ها و هتاکی ها را در کادویی به ما بزند وقتی کادو را می بینیم تصورمان این است که حرف های خوبی به ما زده...»   
          با توجه به اینكه یكی از آن ذوق زدگان من بوده ام،‌ كه مبانی آگاهی ام در باره ماهیت آمریكا محدود به یك مأموریت دیپلماتیك در چهل و پنج سال پیش شامل دوسال تحصیل زبان انگليسي در دانشگاه جرج تاون طی یك دوره اختصاصی دیپلماتیك در دانشگاه جانزهاپكینز با بورس وزارت خارجه بوده است، و البته قدري هم پیگیری های متعارف مرسوم در آن نسل دیگر و دورانی منقضی شده به آن افزوده است، می خواستم ضمن تأیید محدودیت یك وجبی دانش خود و در همین اندازه محدود، دفاعی هم از ذوق زدگی كسانی مانند خودم، یا دلیل آن ذوق زدگی كرده باشم. می خواستم عرض كنم كه لزومی ندارد انواع ما امید بستگان به عقلانيت مراقب باشیم كه مبادا «از ذوق زدگی هایمان اتفاقی رخ دهد كه در تاریخ شرمنده شویم!» ‌زیرا نه كاره ای هستیم و نه تصمیمی می گیریم و نه آن تصمیم ناگرفته اجرا می شود و نه نقشی داریم كه موجب نگرانی و شرمندگی شود! اما نگران آنیم كه دلائلی كه موجب ذوق زدگی ما شده است به نامش قرعه پوچ و بی حاصل خورده باشد و «در تاریخ شرمنده بمانیم!»
          باید عرض كنم كه ‌ذوق زدگی ما ربطی به شناخت یا عدم شناختمانمان از ماهیت آمریكا ندارد، خواه یك وجب باشد یا صد وجب، بلكه بستگی به احساسنومیدانه از شرايطی دارد كه مانند آبی است كه از سر گذشته باشد!‌ ذوق زدگی ما از همان نوعی است كه در آن شب اعلام شگفت آور نتیجه انتخابات بروز كرد. ممكن است در خیابان و در میان جماعت بودن در شأن شما نبوده باشد، ‌اما من در خیابان بودم و شاهد ذوق زدگی خودم و دیگران بودم! فردا شب اش كه این ذوق زدگی به بهانه فوتبال ادامه یافت با زوج دیگری هم شأن وهم دندان خودمان در حاشیه خیابان روی نیمكت ایستگاه اتوبوس نشسته و شاهد «ذوق زدگی» جوانان بودیم. چند جوانی شادمانه از مقابلمان می گذشتند و یكی از آنان از دیدن ما سپید مویان در حاشیه شادمانی خودشان، به طنز رو به ما كرد و فریاد زد:‌«درود بر جوانان!» آنهایی كه همراه او بودند و سپس دیگران با دیدن ما خنديدند و همان فریاد را تكرار كردند و این موجب تشدید ذوق زدگی آنها شد! ما هم احساس تمسخر نكردیم و همراه با شادی آنها خندیدیم. آن شب ها بحث رابطه با آمریكا مطرح نبود،‌ و آن «ذوق زدگی» در آن شب ها و روزهایی كه بعداً‌ به گمان پديد آمدن شرایطی برای رفع ناشادمانی سنتی شده و ماندگار پیش آمد، ربطی به درك یا عدم درك از ماهیت آمریكا نداشت! اكنون نیز چنین است. آن شادمانی صرفاً‌ به خاطر انتخاب آقای روحانی نبود! ‌به خاطر پیروزی آراء مردم به گزینه عقلانیت و اعتدال و نوید گره گشایی از مشكلاتی بود كه مردم خودشان را درگير آن می دانند! و نیز شادمانی به خاطر شكست شعارهای عصبی و بحران آفرین نقطه مقابل بود كه نشان داد به ده درصد هم نمی رسید! ‌به همين خاطر آنهایی كه به دلائل مختلف از جمله بی اعتمادی به شمارش آراء خودشان در انتخابات شركت نكرده بودند نیز به وجد آمدند و به آن شادمانی ایرانی پیوستند! مردم ذوق زده شدند،‌ زیرا فكر می كردند نرمش و عقلانیت می خواهد كاری كند كه بیش از آن رنج نبرند، كه اسیر شعارهای ماجراجویانه ای كه زیانش به مردم و سودهایش به جیب دیگران می رسد نباشند.نیازی نبود مردم منشأ و ماهیت علل منجر به تنگناهای خودشان را جستجو كنند. آن را می شناختند! می دانستند كه شعارهای نفرت آفرین خصوصاً‌ با پافشاری ها و تأكیدها و تلاش های هشت سال گذشته موفق شده بود سر انجام دنیای غرب را علیه ما بشوراند،‌ و ما را نه به آستانه جنگ بلكه به مراحل آغازین آن بكشاند! مردم می دانند كه در صورت تشدید جنگ از سوی غرب، ضربه های ویرانگر به دشمنان دم دست وارد خواهد شد، ‌اما این را نیز می دانند كه توانمندی ما در مقابله با جهان دور دست نا محدود نیست! ویران كردن دیگران برای ما مشكلی را حل نمی كند!‌ ذوق زدگی مردم برای این بود كه به این می اندیشند خودمان زیان و آسیب بیشتر و ویرانگر نبینیم. ثلث قرن به "وودوو" یا جادوی مرگ و نفرت خواهی برای آمریكا و غرب، ‌آتش زدن پرچمشان و رژره رفتن بر آن متوسل شدیم. تا جایی كه گفتند شخصی بنایی را در تهران نشان داد و گفت اینجا سفارت فلان است،‌ و مخاطب گفت اگر سفارت است پس چرا كسی از دیوارش بالا نمی ورد!
          جناب سفیر، لازم است بدانيد ‌آگاهی ما كمتر از یك وجب،‌ و دانش شما بسیاراست. پس شما بهتر می دانید كه پرونده كشوری به شورای امنیت ارجاع می شود كه «صلح و امنیت بین المللی را به مخاطره انداخته باشد!» كشوری كه با تهدیدهای پوچ و بی محتوای متصدیانش در طی دوره ای هشت ساله ‌با آرای همین روسیه و چین عزیز، پرونده اش به شورای امنیت رفته و با آرای همین چین و روسیه عزیز مشمول تحریم های بین المللی، یعنی مرحله قبل از اقدام نظامی، شده است؛ ‌اكنون دولت همین كشورمی گوید كه می خواهد «ازبدترین دشنام ها و هتاكی های رك و بدون بسته بندی نسبت به غرب»، كه آنها را بر سر هیچ و پوچ به جان ما دست انداخته است، دست بردارد تا مگر آنها نیز به این عقلانیت پاسخ عقلانی دهند!
          آمریكا و غرب و دوستان و تابعان آن در تحریم و محاصره نیستند! ‌ما هستیم! این ما هستیم كه باید به حل مسئله و مشكل خودمان بیندیشیم! در میان دويست كشور جهان چرا فقط  و فقط قهر و دشمنی بر ما واجب و روابط متعارف بر ما حرام باشد؟ لابد به مقامات و متصدیان امور آنقدر اعتماد هست كه پس از برقراری روابط با آمریكا و هر كشور دیگری،‌ مراقب منافع ملی باشند! وطنشان را به بهایی و پورسانتاژو ویلا و كسب و كاری در فلان كشور نفروشند! اما از آنجا كه كفاره شراب خوری های بی حساب، هشيار در ميانه مستان نشستن است، شايد همان ‌بالارفتن های بی حاصل از دیوارها، و تهدیدهای توخالی به ویرانگری و جهانگیری آسیب بی شمار به منافع ملی ما وارد گرده است، و شاید ناچار شویم به تعادل تازه ای میان حقوق ملی و منافع ملی رضایت دهیم!
          اما به عقیده بسیاری از عوام با همان دانش یك وجبی، شتر سواری دولا دولا نمی شود! شما با كسی اختلاف دارید باید با همان كس مذاكره كنید! ملتی به این مذاكره و سازگاری و رابطه متعارف رأی داده است!‌ نه به ناسازگاری و تداوم قهر و بحران! و در اين راه مسيري را هم پيموده است!‌ ما با آن دانش اندك مفهوم این عبارات گنگ و مبهم شما را نمی فهمم. می دانیم شما محرم اسرار و رازهایی هستید كه ما خبر نداریم. این بی خبری فقط ناشی از اندك بودن عمق دانش ما نیست، ‌ناشی از نامحرم بودن ماست! لذا در باره اينكه فرموده ايد: «كسی كه سی و چهار سال گفته است نه نميتواند ناگهان بگويد آري!» بايد عرض كنم وقتي سي سال گفت نه ‌و دست آوردی هم نداشت، وقتی قرار شد بگوید آری، ‌میگوید آری! دیگر گهانی و ناگهانی ندارد! گهانی شدن این ناگهانی چند سال دیگر وقت لازم دارد؟! و در اين ميان تكليف ما يك وجبی ها چيست؟
          اما در باره نگرانی جناب سفیر از اینكه «مبادا تصور رود مذاكرات ناشی از اثرگذار بودن تحریمها باشد»، راستش اگر احترام ما ويژه ايشان نبود، ‌به قول جوانان مي گفتم" «پ نه پ!» در اين باب باید گفت درك این موضوع اتفاقاً‌ برای یك وجبیها براي درك فشار آسان تر و از قضا احساس این گونه فشارها در سطوح بالا ضعیفتر میشود! و در باب اینكه برخورد انگلیس را در برقراری روابط در سطح كاردار غیرمقیم اهانت آمیز دانسته اید، ‌ای كاش سال گذشته كه جوانان غیور ما سفارتشان را خرد و خمیر كردند به آنان نیز تذكری می دادند كه امروز به ما نگويند «بیله دیگ،‌ بیله چغندر!‌» كه احترام امامزاده با متولي است!

          اما اجازه دهید در تأييد فرمايش آقاي خرازی در باب احترام، به نكته مهمی اشاره كنم كه غربیها هم باید بدانند كه آنها «نیز»  نیازمند مذاكره و كنار آمدن با ایران هستند: ایران در منطقه ای در حال گذار فرهنگی و بی ثباتی حادِ انقلاب آفرین قرار دارد. این مرحله در ایران چهل سال پیش رخ نمود و به نتایجی زیر و زبر كننده رسید، و پشت سر گذاشته شد. نظامی جدید پدید آمد، كه اكنون نسل های بعدی تابع مقتضيات تحولات و توسعه مطابق نیاز زمان هستند و نیازی دوباره به آن گونه دگرگونی های خشونت آمیز نمی بینند! در میان این منطقه متلاطم، ملتی به اعتدال و عقلانیت و صلح و توسعه و پیشرفت می اندیشد و متصدیان خودش را نیز به این راه با ثبات و قابل اعتماد و دارای اعتبار می كشاند،‌ در حالی كه دیگران تازه در آغاز آن راه پر تلاطم هستند! ‌با دولت های ظاهراً‌ لیبرال و سازگار، ‌و در عین حال اغلب بسیار فاسد و بی اعتبار نزد ملت ها! و ملت هایی بسیار رادیكال و افراطی،‌ با تحركاتی خشونت آمیز و تظاهراتی انتحاری و جگر خوارانه! كه در همین سوریه جنبشی دموكراسی خواهانه ای را به جنونی خونریز و سلفی كشاند و همان غرب را به تردید در ادامه مداخلات رساند! و اگر دولتیان و مخالفان معقولشان درك كنند، فرصتی برای سازشی عقلانی پدید آمده است. در منطقه وضعیتی است كه حتی عربستان را، به رغم صدها میلیاردی كه در بانك های غرب دارد،‌ و البته اغلب در حساب های خصوصی مالكان كشور، و دیگران از مصر تا الجزیره و مالی، ‌تا پاكستان و افغانستان، و به زودی تا اندونزی را در شرایط كشمكش های داخلی و بی ثباتی ها سلفی رادیكال و خطر آفرین قرار می دهد، غربيان و متحدانشان نیز مثلاً‌ در مورد برآوردن نیازهای خودش به انرژی،‌ به رغم همه تبلیغاتی كه در باره دستیابی به شل های نفتی و بی نیازی آینده می كنند، نمی توانند همه تخم مرغ های خودشان را در سبد بی ثبات عربستان بگذارند! آنان نیز به عقلانیتی متقابل و سازگاری و تعقل در مذاكراتشان با كشوری كه ملتش در سطح بالایی از آگاهی و تعقل قرار گرفته است می اندیشند! این نكته ایست كه ایران را نه در موضع انفعالي و ضعف بلكه در موضعی در شأن خودش قرار می دهد. از این دیدگاه حتی آینده سوریه كه مورد نظر جناب سفیر است نیز برای استقرار ثباتی متعادل و غیر سلفی می تواند قابل مذاكره باشد!

No comments:

Post a Comment