Friday, February 28, 2014

میانپرده!(روانشاناسی اجتماعی)

میانپرده! در دو پرده!
(روانشاناسی اجتماعی)
      
پرده اول:
پسربچه ای خردسال که از در و دیوار بالا میره میپرسه: مامان بزرگ چرا بابا و مامانم از هم جداشدن؟
-         مگر بده؟
-         چرا بد نباشه؟
-         برای اینکه اون موقع که با هم بودند تو تنها یه خونه داشتی الان سه خونه داری!
-         چطوری؟
-         تو یه روز خونه مامان بزرگت که من باشم هستی یک روز دیگه خونه مامان بابات هستی و یک روزم خونه مامانت. پس تو سه خونه داری و همه نازت رو میکشن و تحویلت میگیرن!! همه چیز برات میخرن و ...
-         راس راسی راس میگی ها...!!

پرده دوم:
پس از مدتی پدر و مادر تصمیم میگیرند دوباره با هم زندگی کنند... ولی کودک آرامش خود را از دست میدهد و زبان به اعتراض میگشاید که:
-         چرا میخواین با هم زندگی کنید؟ مادر باسخ میدهد:
-         مگر بده!
-         آره!
-         چرا؟
-         چون من الان سه خونه دارم. یه روز خونه تو یه روز خونه مامان بزرگ و یه روز خونه مامان بابا. اگه با هم زندگی کنید من تنها یه خونه دارم و تنها بعضی وقتها میتوانم خونه اونا برم!!
 مادر ظاهرا پاسخی ندارد که بدهد... شما چه طور؟

مرکز رسمی ازدواج موقت تهران

مرکز رسمی ازدواج موقت تهران
اشاره
در مصاحبه مدیر وبسایت تناقضهایی دیده میشود از جمله اینکه میگوید کسانی که با ما همکاری میکنند یائسه هستند و از سوی دیگر میگوید برای کمک به جوانان با ما همکاری میکنند. یائسه کسی است که دستکم پنجاه سال سن دارد پس یا جوانهای مشتری جوان نیستند! یا منظور جوانهایی هستند که با همسن مادران خود همبستر میشوند!! نکته دیگر شرط عدم دخول است که نمیتوان به این گونه ازدواج عنوان ازدواج داد.
همه این اختراعات و اکتشافات!! به این دلیل است که حاکمیت مسلط کنونی به فکر سلامت روانی و جسمی جامعه نیست وگرنه راههای درست و شرعی اصولا بی مشکلند.
در یک کشور اروپایی یک جوان سنی به یک مرد شیعه سوری میگوید ما و شما(در این کشور) یک کار را میکنیم ولی علی آن کار را برای شما حلال کرده و عمر همان را برای ما حرام کرده. در گفته این جوان سنی یک واقعت نهفته است که دستکم نشان میدهد که ما شیعیان شیعه واقعی نیستیم.
در کشورهای اروپایی یک دختر اگر امکان ازدواج نداشته باشد و یا نخواهد ازدواج کند با یک پسر با همان شرایط ازدواج موقت شیعیان زندگی را به سرمیبرد و هیچگونه عقده جنسی هم پیدا نمیکند و در بیشتر مواقع هم پس از گذشت چند سال و یا چند ماه با همو به طور دائم ازدواج میکند. حتی اگر در شیعه این امکان رد نمیشود که یک پسر با دو دختر موقتا ازدواج کند ولی در مرام اروپائیان این هم محدود است و یک پسر میتواند تنها با یک دختر باشد و بالعکس و هرگاه خلاف آن مشخص شود این ارتباط قطع میشود.
*****
در شبکه اجتماعی فیس‌بوک و توییتر وبلاگی معرفی شده با عنوان «مرکز رسمی ازدواج موقت تهران» و سریع در صفحات تعداد زیادی از کاربران این شبکه‌ها به اشتراک گذاشته شد و نظرهای مختلفی در رابطه با آن مطرح شد. 

زمانی که وارد این وبلاگ می‌شوید عنوانی با مضمون «این وبلاگ در ستاد ساماندهی وزارت ارشاد به ثبت رسیده است» خودنمایی می‌کند و در معرفی آن ‌آمده است که «مرکز رسمی ازدواج موقت جامعه مجازی پیوند (زوج‌یابی) تهران» و به کاربران اطمینان داده می‌شود که «خدمات مربوط به ازدواج موقت، خدمات خصوصی تلقی شده و اطلاعات مربوط به آن در اختیار هیچ ارگان یا سازمان دولتی قرار نمی‌گیرد و در هیچ کجا (بجز این مرکز) ثبت نمی‌شود و برای مخاطبین مشکل‌ساز نخواهد بود.»

در مورد زنانی که در این سایت معرفی شده‌اند هم آمده است: «خدمات این مجموعه در زمینه ازدواج موقت فقط شامل خانم‌های مطلقه و بیوه می‌شود.»

- مدیر سایت از نیت خیر خود برای کمک به جوانانی که مشکل ازدواج دارند سخن گفت و ادعا کرد با وجود اینکه توهین‌هایی بسیاری به وی شده، همچنان در ادامه این مسیر مصر است. او از برنامه‌هایش برای فراگیری این مسئله طبق اصول و شرع در سایر استان‌ها سخن می‌گوید و مشکل اصلی خود را ناتوانی در پاسخگویی به همه مراجعه‌کنندگان عنوان می‌کند. او از فعالیت این مرکز زیر نظر یکی از دفاتر ثبت ازدواج و طلاق و مشورت با فردی روحانی و یک حقوقدان صحبت کرد.

- او در پاسخ به این پرسش که آیا این خانم‌ها «عده» نگه می‌دارند گفت: «در این مرکز بیشتر از زنان یائسه استفاده می‌شود و اگر خانمی هم یائسه نباشد، ‌شرط عدم دخول گذاشته می‌شود تا عده به آن تعلق نگیرد.»

- زمانی که از او در مورد قیمت‌های مندرج در سایت سوال پرسیده می‌شود،‌ با تاکید خاصی از آن به عنوان مهریه یاد کرده و ادامه می‌دهد: «مرکز ما به خاطر معرفی و ارتباط مراجعه‌کننده با خانم 40 هزار تومان دریافت می‌کند که خودمان هم قبول داریم رقم بالایی است و سعی در کاهش آن داریم. اما خانم‌هایی که با ما همکاری می‌کنند مهریه‌های مختلفی را با توجه به ویژگی‌های که برخوردار هستند مد نظر دارند که از 40 هزار تومان شروع می‌شود تا ساعتی 100 هزار تومان.»

- مدیر این سایت،‌ این اقدام را به خاطر اینکه طبق اصول و شرع اسلام است در راستای بحث خانه عفاف می‌داند و در خصوص تعداد مراجعان می‌گوید: «استقبال از این کار بالا بوده و تماس‌هایی که با مرکز گرفته می‌شود بسیار زیاد است. گاهی اوقات ما را کلافه می‌کنند، اما می‌توان گفت در روز برای 20 مراجعه‌کننده قرار ملاقات صورت می‌گیرد. اکثر ملاقات‌کنندگان در رنج سنی 23 تا 28 سال هستند و اغلب تهرانی یا دانشجو در تهران هستند،‌ هرچند که میهمان از شهرستان هم داریم.»

- او از همکاری چهار خانمی که هم از لحاظ اعتقادی و هم از لحاظ سلامت تاییدشده هستند سخن گفت و در رابطه با چگونگی آشنایی با آن‌ها توضیح می‌دهد: «این خانم‌ها توسط دفاتر ازدواج و طلاق به ما معرفی می‌شوند. به خاطر تعداد اندکشان ما با مشکلاتی مواجه شده‌ایم و از دفاتر خواسته‌ایم اگر موردی سراغ دارند به ما معرفی کنند و در سایت‌ خودمان اعلام کرده‌ایم که اگر زنی مطلقه است و شرایط آن را دارد برای رضای خدا و رفع مشکل جوانان با ما همکاری کند. به خاطر همین تعداد کم خانم‌ها و تقاضاهای بسیار، یکی از خانم‌ها تا مدت‌ها وقت ندارد و برای خانم‌های دیگر نیز باید چند روز دیگر وقت داد.»

- «این خانم‌ها مشکلات مالی و نیاز جنسی دارند، اما بیشتر به خاطر مسائل مالی با ما همکاری می‌کنند هرچند که برخی از آن‌ها با وجود اینکه کارمند بوده و در سن یائسگی هستند به خاطر اعتقادات و کمک به جوانان با ما همکاری کرده و بعضا قرار ملاقات در منازل خودشان است. آن‌ها فرزندان بزرگسال دارند که بی‌خبر از این موضع هستند.»

- «ما کار خلاف شرع و قانون انجام نمی‌دهیم و نیتمان خیر است و معتقدیم که خدا هم در این راه ما را کمک خواهد کرد. اما متاسفانه این‌گونه مسائل در جامعه ما فرهنگ‌سازی نشده و برخوردهای بدی با موضوع می‌شود. مردم بین این کار و کار حرام زنا تفاوتی قائل نمی‌شوند و ما را به برخی مسائل متهم می‌کنند. از این توهین‌های بسیاری که به ما می‌شود بیزارم و نگرانی در مورد فیلتر کردن سایت یا برخورد قضایی ندارم چرا که طبق دین و شرع عمل می‌کنم،‌ ضمن اینکه از مشاوره‌های حقوقی هم بهره‌مند هستیم.»



Wednesday, February 26, 2014

ماموران وزارت اطلاعات محمد نوری‌زاد را کتک زدند

سه شنبه 25 فوريه 2014 - 06 اسفند 1392
عکسی که آقای نوری زاد پس از این اتفاق در سایت خود گذاشته است
گزارش‌ها از ایران حاکی است که ماموران وزارت اطلاعات روز گذشته، دوشنبه پنجم اسفندماه محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز منتقد ایرانی را در مقابل این وزارت‌خانه کتک زدند و مدت کوتاهی او را به اوین منتقل کردند.
آقای نوری زاد در فیس بوک خود در این خصوص نوشته است: "صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله ام نهاد. سنگ ریزه ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم. زانویی که سربه زیر برسرم نشانده بود کار را دشوار می کرد. عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همینجایم."
این نویسنده و فیلم ساز که سالها از حامیان اصلی آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری به شمار می رفت، پس از اتفاقات پس از انتخابات خرداد ۸۸ شروع به انتقاد از دولت و رهبر جمهوری ا سلامی کرد و به همین دلیل بارها بازداشت و روانه زندان شد.
آقای نوری زاد پس از آزادی از زندان، برای باز پس گرفتن اموال شخصی‌اش مدتی است که هر روز در مقابل ساختمان وزارت اطلاعات حاضر می‌شود.

Tuesday, February 25, 2014



زنگنه نقاش(مردی از جنس کاهگل)
چشم های مظلوم و قیافه ی ساده و صمیمی زنگنه با همه ی نقاش هایی که تا به حال دیده بودم فرق می کرد.شبیه مردان سخت کوشی بود که سر مزارع کشاورزی در حال عرق ریختن بودند . او را نقاش به اصطلاح «خود آموخته» می نامند.به سال 1311 در روستای آب انبار همدان به دنیا آمد. فقط هشت سال داشت که پدرش را از دست داد و به همراه خانواده اش به همدان کوچ کرد. در این وزها سرپرستی مادرش و برادرها و خواهرش به گردن او افتاد.بنابراین از همان اوان کودکی به کارگری در کارگاه چرم سازی مشغول شد.
پسرش احمد می گوید:« زمانی که اوستا کار شده بود باید شب ها کنار پوست ها بیدار می ماند تا خشک شوند، بسیاری از شب ها از شدت خستگی خوابش می برد و پوست ها خراب می شدند. برای نجات یافتن از خواب رفتن تعدادی مدادرنگی خرید و شب ها به نقاشی مشغول می شد.» چنان شیفته ی نقاشی شده بود که پوست هارا فراموش می کرد و تاصبح نقش می زد.
چندسال بعد در سفری به تهران به عنوان مستخدم در هنرستان پسران مشغول به کار شد.در همین هنرستان بود که با بهزاد،علی اصغر داوودی و کلاسیک کاران دیگر آشنا شد.
چند سال بعد « هانیبال الخاص» ترتیبی داد تا زنگنه اولین نمایشگاه اش را برگزار کند. گفته می شود که شصت تابلو را درهمان شب اول فروخت. قابل پیش بینی بود تهرانی های مدرن شده در آرزوی سادگی و صمیمیت روستا، شیفته ی دیوار های کاهگلی همیشه حاضر در نقاشی های هنرمند ناشناس شده بودند.
 داریوش کیارس در یادداشتی بر آثار زنگنه می گوید:«زنگنه شیفته صدای زنگوله ی گوسفندان،دیوار های نیمه ویران کاهگلی ده،چشم زخم ها و عناصر بدیهی ده بود واینجا در تهرانی که داشت با نبض مدرن جهان،خود را تنظیم می کرد، این دهاتی گری قشنگ و قابل ستایش بود.»
نظرات احمد زنگنه البته زیاد موافق با نظرات کیارس نیست.به اعتقاد او آثار پدرش خالی از هرگونه پیچیدگی فریاد کننده ی درد مردم روستا بودند.به نظر او آنچه که پدرش را به سوی تصویر کردن درها و دیوارهای روستایی سوق می داد درد و رنجی بود که خودش به عنوان یک روستایی تحمل نموده بود. مصائب و مشکلاتی که پایتخت نشینان از آن بی خبر بودند. نقاشی های زنگنه به اعتقاد عده ی زیادی فریاد بودند:« مردم محروم را ببینید»
گفته می شود که آثار زنگنه به تدریج طرفدار پیدا می کرد. در هنرستان پسران برایش کارگاهی ساختند و او مشغول به نقاشی شد. در سال 1341 در گالری «هنر جدید» با هنر مدرن آشنا می شود واز آن پس به مجسمه سازی با سپرخودرو و مس رو می آورد و چندین کولاژ تهیه می کند.
در سالهای بعد موفق به برگزاری نمایشگاه انفرادی شد وآثار عوامانه اش را به فروش رساند.
در سال 1353 برسر کلاس های درس آزاد هنرستان پسران رفت تا به شیوه ی اکادمیک آموزش هنر ببیند.چندی بعد آنقدر مورد توجه قرار گرفت که از او درخواست کردند آموزه هایش را در مدرسه کمال الملک آموزش دهد.
در آستانه ی انقلاب هنرمندی صاحب سبک شناخته می شد.نمایشگاه می گذاشت و دست نخوردگی روستای زادگاهش را همچنان به رخ می کشید. آثارش را به مناسبت فستیوال هنر ایران در آلمان فرستادند.در سال 1357 مهمان ایرانیان در آلمان بود وآثار بسیاری را فروخت.آثارش نمایانگر اصیل ترین نقاط وطن برای ایرانیان مقیم خارج از کشور بودند.
 همان طور که شمس الزمان فولادوند اشاره می کند محمود زنگنه «همه ی نقاشی هایش بود.» برای شناختن او بایستی به تماشای خاک و خاکسترهایش نشست.شاید هیچ کدام از نقاشی هایش بیشتر از آنی که یکی از دیوار های کاهگلی به شکل انسانی در آمده و ویرانی روستا را نگاه می کند نمایانگر درونیات و احساسات پاک و صادقانه ی او نباشد.یکی می گفت:« زنگنه به عشق نقاشی بر میخواست و به همین اشتیاق نیز به خواب می رفت.او در تاکسی و اتوبوس پرتره ی راننده و سرنشینان رابه سادگی و مهارت نقاشی می کرد وبه آنها هدیه می داد.» بیخودی نبود که تمام نقاشی هایش را به نمایاندن درد و رنج مردمی از جنس خودش کرد.
مرد نقاش در روز جمعه 20 اسفند 1378 به خاک سپرده شد.











New Social Dictionary


New Social Dictionary




















Monday, February 24, 2014

صیدی شگفت انگیز!!

صید شگفت‌انگیز ماهیگیر غزه

دوشنبه 24 فوريه 2014 - 05 اسفند 1392
یک مجسمه ذیقیمت برنزی متعلق به ۲۵۰۰ سال قبل که تصور می شود پیکره آپولو، رب النوع شعر و عشق در دوره یونان باستان است، ناپدید شده است.

این مجسمه در تابستان گذشته در آبهای نزدیک به سواحل نوار غزه کشف شد و برای مدت کوتاهی جهت فروش در سایت اینترنتی ای بی، قرار داده شده بود.
جودت ابو غراب، قبلا یک کارگر ساختمانی بود ولی از سال ۲۰۰۷ که اسرائیل تحویل مصالح ساختمانی به نوار غزه را محدود کرد، مانند پدرش به شغل ماهیگیری روی آورد.
او قایق کوچکی دارد و معمولا در آبهای نزدیک ساحل ماهی صید می کند. ولی در یک روز ماه اوت گذشته، صید این ماهیگیر ۲۹ ساله اهل دیرالبلح، با همیشه تفاوت داشت.
در آن روز عموی جودت هم سرگرم ماهیگیری بود ولی بعد از مدتی به ساحل برگشت در حالی که جودت همچنان در دریا ماند.
جودت می گوید: "من با یک قایق کوچک پاروزنی ساعت ها منتظر ماندم و نمی دانستم سرنوشت از عمق دریا برای من چه چیزی به ارمغان می آورد.
"بعضی وقت ها امواج آنچه را که در بستر دریاست، جا به جا می کند و ماهی های کوچک برای پیدا کردن غذا به آن نقطه می روند. من دیدم که ماهی ها در جایی که خیلی از ساحل دور نبود و تنها ۱۰۰ متر با خشکی فاصله داشت جمع شده بودند. به همین جهت با قایقم به آن طرف حرکت کردم و بعد داخل آب رفتم و در آنموقع بود که جسد یک نفر را که نیمی از بدنش در زیر شن مدفون شده بود مشاهده کردم."
جودت غراب، ابتدا ترسیده بود. او به داخل آب خیره شده بود ولی نمی توانست صورت این مرد را ببیند. او می گوید هنگامی که با شیرجه به عمق آب رفت و جسد را لمس کرد، مثل این بود که به یک سنگ دست زده: "من سعی کردم آن را تکان بدهم تا مطمئن شوم یک مجسمه است ولی خیلی سنگین بود. رنگ مجسمه طلایی بود؛ به همین جهت طبیعی بود که فکر کنم از طلا ساخته شده."
جودت آن محل را علامت گذاری کرد و به ساحل برگشت تا خویشاوندانش را برای کمک بیاورد. آنها برگشتند و با هم در محلی که عمقش حدود چهار متر بود زیر آب رفتند. جودت می گوید: "ما توانستیم مجسمه را تکان دهیم و یکی دو متر از محل اصلی دور کنیم و بعد از این که یک بار دیگر برای نفس تازه کردن روی آب آمدیم دو باره زیر آب رفتیم."
چهار ساعت بعد آنها توانستند مجسمه را که پیکره یک مرد لخت بود از آب بیرون بکشند. آنها مجسمه را در یک گاری قرار دادند و به طرف منزل جودت به راه افتادند.

وزن مجسمه ۵۰۰ کیلوگرم و ارتفاعش یک متر و۷۵ سانتیمتر است
جودت با خنده می گوید هنگامی که زنش مجسمه مرد لخت را در خانه دید صورتش را پوشاند و از او خواست که مجسمه لخت را بپوشاند.
عاطف، عموی جودت پیشنهاد کرد که مجسمه را قطعه قطعه کرده و بفروشند: "وقتی من رنگ زرد سر مجسمه را دیدم فکر کردم طلاست ولی یکی از پسرهایم پیشنهاد کرد که انگشت مجسمه را ببریم و برای امتحان به بازار ببریم.
"یادمان افتاد که یکی از اقواممان در بازاری که در همان نزدیکی بود طلا فروشی داشت. او را صدا کردیم و مجسمه را به او نشان دادیم. پس از امتحان هایی که کرد گفت مجسمه از برنز ساخته شده ولی گفت که قیمت مجسمه برنز ممکن است حتی از مجسمه ای که از جنس طلاست بیشتر باشد."
جودت به این فکر افتاد که مجسمه را برای فروش به مصر ببرد ولی تابستان گذشته ارتش مصر راه تونل هایی را که برای قاچاق از آن استفاده می شد مسدود کرده بود. این تونل ها بعد از این که جنبش اسلامگرای حماس کنترل غزه را به دست گرفت برای گریز از محدودیت هایی که مصر و اسرائیل ایجاد کرده بوند،حفر شده بودند.
پس از آن که پرس و جوی همسایگان جودت شروع شد، از یکی از خویشاوندانش که از فرماندهان گردان های عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس بود خواست که در مخفی کردن مجسمه به او کمک کند.
جودت می گوید کسانی که مجسمه را بردند گفتند که پس از فروشش پاداش خوبی به او خواهند داد ولی هنوز چیزی عایدش نشده.
این مجسمه که قیمتش ۵۰۰ هزار دلار تعیین شده بود، برای مدتی روی سایت فروش اینترنتی ای بی، بود اما بعدا از روی سایت ناپدید شد.
یک مقام وزارت توریسم و آثار باستانی دولت حماس در نوار غزه می گوید مجسمه مورد بحث را آخرین بار در ماه اکتبر گذشته دیده و از شرایط نگاهداری اش نگران شده بود. او توضیح می دهد که رنگ مجسمه در حال تغییر بود و یکی از چشم هایش بیرون آورده شده بود.
مقام یاد شده می گوید موزه لوور درخواست به امانت گرفتن مجسمه را کرده و این تقاضا تحت بررسی قرار داشته.
وزن مجسمه ۵۰۰ کیلوگرم و ارتفاعش یک متر و۷۵ سانتیمتر است.
خبرنگار بی بی سی می گوید مقامات پلیس حماس درخواست او برای دیدن مجسمه را رد کردند.
ساکنان شمال غزه می گویند مجسمه هنوز در اختیار پیکارجویان است و آنها از تحویل دادنش به دولت حماس خودداری کرده اند.
ولی هیچ کس نمی تواند با اطمینان بگوید بر سر مجسمه چه آمده است.