Tuesday, February 11, 2014

دزد راستين

دزد راستين

 در يک دزدی بانک در گانک ژو چين دزد فرياد کشيد:
به همه شما که در بانک هستید: حرکت نکنيد. پول مال دولت است ولی زندگی به شما تعلق دارد.
همه در بانک به آرامی روی زمين دراز کشيدند.
اين «شيوه تغيير تفکر» نام دارد، تغيير شيوه معمولی فکر کردن.
هنگامي که يک خانم به صورت تحريک آميزی روی ميز دراز کشيد، دزد فرياد کشيد:
خانم خواهش مي کنم مودب و متمدن باشيد! اين يک دزدی است، نه تجاوز .
اين را می گويند «کار کشته بودن». روی کاری تمرکز داشته باش که برای آن کار آموزش ديده اي

هنگامي که دزدان بانک به خانه رسيدند، دزد جوانتر که(مدرک ليسانس مدیریت بازرگانی داشت) به دزد پيرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت)، گفت:
 
برادر بزرگتر، بيا تا پولها را بشماريم چقدر به دست آورده ايم؟
دزد پيرتر با تعجب گفت:
تو چقدر احمقی، اين همه پول شمردن زمان بسيار زيادی خواهد برد. امشب تلويزيون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزديده ايم.
 
اين را می گويند: «تجربه». اين روز ها، تجربه مهم تر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشيده می شود!
 
پس از آنکه دزدان بانک را ترک کرده بودند، مدير بانک به رييس صندوق گفت: فوری به پليس خبر بده. اما رئيس پاسخ داد: 
«
تامل کن! بگذار ما خودمان هم 10 ميليون از بانک برای خودمان برداريم و به آن 70 ميليون که از بانک ناپديد کرده بوديم، بيفزاييم.

اين را می گويند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعيت غيرقابل باوری به نفع خودت.!  
مدیر بانک می گويد: 
بسيار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود.
اين را می گويند «کشتن کسالت». شادی شخصی از انجام وظيفه مهمتر میشود.
روز بعد، تلويزيون اعلام مي کند 100 ميليون دلار از بانک دزديده شده است. دزد ها پول ها را شمردند و دوباره شمردند، اما دیدند پولها بیش از 20 ميليون نیست. دزدان بسيار عصبانی و شاکی بودند:
ما زندگی و جان خود را گذاشتيم و تنها 20 ميليون گيرمان آمد. اما روسای بانک 80 ميليون را در يک بشکن به دست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اين که دزد بشود.
 
اين را می گويند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد.
رييس بانک با خوشحالی می خنديد؛ زيرا او ضرر خودش در سهام را در اين دزدی از بانک پوشش داده بود.
اين را می گويند «موقعيت شناسی». جسارت را به خطر ترجيح دادن.


حال بگویید کدام يک دزد راستين است؟

No comments:

Post a Comment