Tuesday, February 4, 2014

معرفی کتاب 'نگاهی به شاه'

معرفی کتاب 'نگاهی به شاه'
پیام یزدانجو
نویسنده و پژوهشگربی بی سی
دوشنبه 20 ژانويه 2014 - 30 دی 1392
تاریخ‌سازان یا تحولاتی اساسی ایجاد کرده‌اند، یا سبب‌ساز تحولاتی اساسی شده‌اند. محمدرضا پهلوی به هردو دسته تعلق داشت: در سی و هفت سال سلطنتش، هم دگرگونی چشمگیری در زیستمان اجتماعی و اقتصادی ایران رقم زد و هم مآلاً مسبب تغییراتی انقلابی در سامان سیاسی و فرهنگی کشور شد.

با در نظر گرفتن ابعاد این دگرگونی و تغییرات متعاقب‌اش، اغراق نیست اگر او را مهم‌ترین تاریخ‌ساز ایرانی در سده‌ بیستم به شمار آوریم.
شگفت آنکه، تا سی و سه سال پس از مرگ شاه روایت بیش‌وکم کاملی از سرگذشت او به اطلاع مخاطبان ایرانی نرسیده بود.
"نگاهی به شاه" عباس میلانی از این نظر انجام وظیفه‌ای به تعویق افتاده از سوی مورخان و منتقدانی است که، با وجود تمرکز بر دوران آخرین شاه ایران، به تلاش مجدانه برای تألیف و تدوین زندگی‌نامه‌ی او، به سبک و سیاقی روشمندانه و با احتراز از رویکردهای احساساتی و ایدئولوژیک، متقاعد نشده بودند.
در عین حال، فضل تقدم تنها فضیلت کار میلانی نیست؛ دستاورد بزرگتر او فائق آمدن بر انبوه دشواری‌ها در نگارش این زندگی‌نامه (از کمبود منابع یا محرمانه بودن آن‌ها گرفته تا ابهامات اساسی در خصوص چندوچون رخدادهای آن دوران و اختلاف آرا در باب انگیزه‌های بسیاری از اقدامات او) است.
گرفتاری اصلی اما نه در سرگذشت شاه که در برخورد خوانندگانی است که سرگذشت او برای آنان روایت می‌شود.
شاه، به دلیل پیش‌گفته، شخصیتی است که هر ایرانی از پیش دیدگاهی – اکید اما عموماً نیازموده – درباره‌ او داشته، واداشتن خواننده به تجدید نظر در آرای ازپیش‌داشته کار دشواری است.
دشوارتر آن که، آرای ایرانیان در این باره اغلب در دو قطب «شاه‌شیدایی» و «شاه‌بیزاری» متمرکز شده، رفتن به راه میانه این خطر را دارد که به ناخشنود کردن هردو عده و از دست دادن هر دو طیف خوانندگان منتهی شود.
با توجه به بازتاب‌های «نگاهی به شاه» و استقبال مخاطبان از آن، به نظر می‌رسد نویسنده توانسته این مهم‌ترین و مشکل‌ترین مخاطره را پشت سر بگذارد، آن هم نه با سعی نابایسته برای خشنود کردن هر دو طیف شاه‌شیدایان و شاه‌بیزاران که با اصرار مستمر بر استقلال نظر – اصراری آمیخته به این باور که، با پیراستن ذهن و زبان خود از پیش‌فرض‌های شخصی و پیش‌پنداشت‌های عمومی است که مورخ یک دوران یا روایت‌گر یک زندگی می‌تواند به ره‌آوردی ارزنده امیدوار باشد.
با اینهمه، این نیز دشواری دیگری است که، هر اثری اینچنین اصولاً توان ارضای تمام خوانندگان را ندارد، و همواره در معرض انتقاداتی از جانب دوست‌داران شاه و دشمن‌شماران او قرار خواهد داشت.
«شاه» میلانی اما بخت بلندی دارد از این جهت که توانسته بیش از آن که عجولانه، نخوانده یا ندانسته، نقد یا محکوم و یا متهم شود مورد مطالعه یا مداقه قرار گیرد. به علاوه، نقد و نظرها نشان می‌دهد نویسنده در ارائه‌ی متنی متقاعدکننده موفق عمل کرده، ارزیابی‌ها عموماً به ابراز عقیده درباره‌ی برخی از جوانب و جزئیات اثر محدود می‌شوند.
هیچ متنی از نقد و نظر معاف نیست، و این قاعده‌ای است که «نگاهی به شاه» هم استثنای آن نخواهد بود؛ با این حال، با توجه به ضرورت، جامعیت، و همچنین موفقیت کار میلانی، اغراق نیست اگر ادعا شود نگاه نقادانه به آن اصولاً به نکته‌گویی شخصی یا سلیقه‌ای متمایل و محدود خواهد شد. آن‌چه در ادامه می‌آید نمونه‌هایی از این نکته‌بینی‌ها از نگاه یک خواننده‌ی ایرانی است.
یک. اولین نکته‌ای که به دید این خواننده می‌رسد عنوان کتاب میلانی است: «شاه» (عنوان انگلیسی) یا «نگاهی به شاه» (عنوان فارسی)، بدون هرگونه توضیح اضافی (عنوان فرعی).
در نگاه نخست، این عنوان دشواری در استفاده از عبارت و استعاره‌ای را نشان می‌دهد که قادر به تجمیع و ترسیم سرشت و سرنوشت شاه باشد: سرگذشتی آن‌چنان پیچیده و پر که گویی هیچ عبارت و استعاره‌ای نمی‌تواند عصاره‌ آن را عرضه کند.
در نگاه دوم اما به نظر می‌رسد، حتی به فرض وجود آن عبارت و استعاره، نویسنده عمداً این عنوان صرف و ساده را برگزیده، تا ارتباط بینامتنی خود با شکسپیر، برجسته‌ترین الهام‌بخش ادبی‌اش، را آشکارتر کند:
همچون همه‌ تراژدی‌ها و عمده درام‌های او، این بیوگرافی هم به انتخاب نام شخصیت اصلی به‌عنوان اسم اثر اکتفا می‌کند؛ «شاه» میلانی، بیش از همه، یادآور متنی است که تقریباً تمام فصل‌هایش را با واگویه‌هایی از آن می‌آغازد: «ریچارد دوم»، پادشاهی همیشه مردد و «مرغ‌دلی که مانند شیر می‌غرید».
دو. «نگاهی به شاه» بیش از آن که زندگی‌نامه‌ شاه باشد زندگی‌نامه‌ی سیاسی او است.
با وجود اصرار نویسنده بر شرح خصوصیات شاه و جزئیات علائق او، «محمدرضا پهلوی» به عنوان یک «شخصیت» انسانی استثنایی نیست: با توجه به پایگاه و جایگاهش، روی هم رفته، خصوصیات خاصی ندارد، علائقش عادی است. به علاوه، بدیهی است که از شخصیتی که عمده‌ترین اثرگذاری‌اش در عرصه‌های سیاسی بوده باید روایتی سیاست‌گرایانه ارائه داد. با این حال، پیوند سیاست با دیگر عرصه‌های عمل یا اندیشه‌ انسانی (به ویژه، فرهنگ و جهان‌بینی) در متن میلانی به قدر ضرورت برجسته نمی‌شود. در شرح سیاست شاه، میلانی به برجسته‌ترین اتفاقات سیاسی عصر او می‌پردازد، اما کمتر به موضوعاتی اشاره می‌کند که ضمناً یا نهایتاً بر سیاست او اثر می‌گذارند.
سه. سرشت (عادی) و سرنوشت (استثنایی) شاه آمیزه‌ کمیابی است: هر اندازه حیات شخصی‌اش آشنا و پیش‌بینی‌پذیر به نظر می‌رسد، حیات سیاسی پیچیده و پرتناقضی دارد. از این نظر، ارزنده‌ترین ره‌آورد نویسنده شرح این سیاست سرگردان و، به ویژه، تصویر تکان‌دهنده‌ای است که از نگاه شاه به آمریکا و نگاه آمریکا به شاه و سوءظن دوسویه‌ آن‌ها عرضه می‌کند:
تصویر جامع و جزئی‌نگری که هردو طیف شاه‌شیدایان و شاه‌بیزاران را قطعاً به شگفت می‌آورد. افزون بر این، «دخالت بیگانگان در ایران و عاملیت آنان در انقلاب» انگاشتی است که واقعیت و کیفیت آن را به یمن و یاری این روایت پرظرافت می‌شود آزمود و ارزیابی کرد.
چهار. میلانی در نگاه خود به شاه به شکل پرسش‌انگیزی امیرعباس هویدا، برقرارترین نخست‌وزیر دوران پهلوی، را ندیده می‌گیرد.
با در نظر گرفتن آن‌چه در جای دیگر – کتاب «معمای هویدا» – مطرح کرده، منطقی است که این‌جا از توجه گسترده به او احتراز کند؛ با این حال، به نظر می‌رسد در احتراز خود به افراط افتاده، کل کارنامه‌ی او را در این برآورد مبهم خلاصه می‌کند که «با ترکیبی سخت مؤثر و کارآمد از زبردستی و زیرکی سیاسی، چاپلوسی، تردستی در ایجاد پیوندهای مهم و استفاده از اطلاعاتی که خود نتیجه‌ یکی از این پیوندها بود، و بالأخره روابط نزدیک با برخی از اعضای خاندان سلطنت، و شاید مهم‌تر از همه فرمان‌برداری مطلق از شاه برای نزدیک به ۱۴ سال در مسند صدارت تکیه زد و همه‌ رقبایش را با هزار و یک حیله و نیرنگ از صحنه به در کرد» (نسخه‌ی فارسی، ص. ۳۸۹).
این برآورد کلی اما با جزئیات مندرج در «معمای هویدا» تفاوت فاحش دارد: اختلافی که حل و فصل آن برای خواننده‌ هردو اثر به سادگی میسر نیست.
پنج. تاریخ یک دوره یا داستان یک زندگی به آن‌چه که رخ داده (چه شد) می‌پردازد، با احتمال و اما و آیا (چه می‌شد اگر؟) سروکار ندارد. کتاب میلانی هم اکنون به تاریخی که روایت کرده پیوسته، از این نظر داستانی تمام‌شده است – بازآرایی و بازنویسی آن ممکن نیست.
با این حال: به لحاظ محتوایی، می‌شد اثر را به شکل کارآتری سامان داد؛ جای طول و تفصیل اولیه در باب سال‌های اول سلطنت محمدرضا شاه و شرح مبسوط مناسباتش با نخست‌وزیران پیش از هویدا، می‌شد دهه‌های آخر (سال‌های ۴۲ تا ۵۷) و نگاه شاه به انقلابیان اسلامی – نه فقط رهبر انقلاب، آیت‌الله خمینی، که زمینه‌سازان و سردمداران دیگری همچون علی شریعتی – را فربه‌تر و پرورده‌تر کرد.
به علاوه، میلانی آن‌چنان که باید به نقش درباریان، از جمله فرح پهلوی و اطرافیان او، در همیاری ناخواسته یا ندانسته با انقلاب اسلامی نمی‌پردازد، عملکرد روشنفکران در نفی شخص شاه و سامان سلطنت را به کفایت نمی‌کاود، و شرح بسنده‌ای از اوضاع نسل جوان، به ویژه در فضای دانشگاهی، عرضه نمی‌کند.
در نتیجه، این مخاطره ایجاد می‌شود که خواننده قادر به درک درست و دقیق یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های انقلاب – و یکی از مهم‌ترین روشنگری‌های «نگاهی به شاه» – نباشد:
رشد گرایش به مذهب در ایران آن دوران، از افزایش تعداد روحانیان گرفته تا برپایی انبوه مسجدها و مدرسه‌ها و محفل‌های دینی، را میلانی اساساً به تفاوت رویکرد شاه و رضاشاه (پیکار بی‌امان رضاشاه با اقتدار مراجع روحانی و دستگاه دینی‌ و، در مقابل، مدارای مستمر شاه با روحانیان و حمایت منفعت‌طلبانه‌اش از آنان) مرتبط می‌داند.
اما، همچون هر پدیده‌ تاریخی، اسلام‌گرایی ایرانیان هم اتفاقی برآمده از یک عامل و یک انگیزه نیست.
رشد اسلام‌خواهی، این عمده علت انقلاب، هم به دلایلی فراتر از صرف مماشات شاه با روحانیون بروز کرده، دلایلی که با اعتنای افزون مؤلف به موارد پیش‌گفته شرح روشن‌تری از آن‌ها در اختیار خواننده قرار می‌گرفت.
شش. شاه از نگاه میلانی روایت گیرایی دارد، اثری است پرداخته که داده‌های تاریخی را خلاقانه دست‌مایه‌ی داستان خود می‌سازد، متنی که شگردهای روایی را به روانی به کار می‌گیرد، و انتظارات خواننده از این فرم ادبی را به درستی برآورده می‌کند.
با این همه، نثر «نگاهی به شاه» در مواردی متعدد، به دلیل مشکلات ویرایشی، از روانی این روایت می‌کاهد. افزون بر اصلاح لغزش‌های نگارشی و معلوماتی، نسخه‌ فارسی می‌تواند در آینده از این جنبه هم آراسته‌تر – ویراسته‌تر – منتشر شود.

هفت. «نگاهی به شاه» از هم‌اکنون کتابی کلاسیک در عرصه‌ تاریخ‌نگاری ایرانی است، مرجعی معتبر در شرح زندگی و زمانه‌ آخرین شاه ایران که به اتکای آن می‌توان و باید آثاری افزون‌تر آفرید.

No comments:

Post a Comment