Wednesday, March 4, 2015

چرا به روضه میگویند روضه؟

شكوه هاى شهيد مطهرى 
بيش از سى سال از نوع و كيفيت اظهارات پاره اى از اهالى منبر و وعظ مىگذرد. درد آن شهيد والامقام از سخنان سخي، و تحريف شده و عارى از منطق كسانى است كه در كسوت مروج و مبلغ دينى قرار دارند. به عنوان نمونه به عبارات زير توجه كنيد: «...بعضى از ملتها فرازهاى تاريخى دارند مملو از حماسه، افتخار، آموزندگى، زيبايى، عظمت، الهامبخشى... ولى با تحريف به جاى آنكه الهامبخش عظمت و حماسه و محرك روح سلحشورى باشد، الهامبخش زبونى و بدبختى و تسليم در مقابل حوادث مىگردد... واقعه تاريخى كربلا از آن نوع حوادث اســـت... كه تمام 1 عظمتها و زيباييهايش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آن زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است!» «جامعه اى كه تاريخى مانند تاريخ حسين بن على دارد، مملو از افتخار و حماســـه و عظمت و زيبايى و آموزندگى و الهام بخشـــى، ولى آن را پر 2 مىكند از افسانه هاى احمقانه «روضه الشهدا»ئى و «اسرارالشهدا»ئى، ًحقا چنين جامعه اى سفيه است نه رشيد!» «كتاب معروفى اســـت به نام روضه الشهدا كه نويسنده آن ملا حسين كاشفى است... حدود پانصد سال پيش اين كتاب را تنظيم كرده است. اين نويسنده، مرد بوقلمون صفتى بوده است...من نمىدانم اين بى انصاف چه كرده است. وقتى اين كتاب را خواندم، ديدم حتى اسمها جعلى است! يعنى در اصحاب امام اسمهائى را ذكر مىكند كه ً اصلا وجود نداشته اند، در ميان دشمن اسمهائى را مىگويد كه همه جعلى است. داستانها را به شكل افسانه درآورده است. بعدها شروع كردند روى منابر از روى اين كتاب خواندن و اسم آن را 3 گذاردند: روضه خوانى... روضه خوانى، يعنى خواندن كتاب روضه الشهدا، يعنى خواندن همان كتاب دروغ! در شصت هفتاد سال پيش شخصى مثل مرحوم ملا آقاى دربندى پيدا شد، تمام حرفهاى روضه الشهدا را به اضافه چيزهاى ديگرى پيدا كرد و همه 4 را يكجا جمع كرد و كتابى نوشت به نام اسرارالشهاده. ً واقعاً مطالب اين كتاب انسان را وادار مىكند كه به حال اسلام بگريد! «بدون شك در اينجا وظيفه اى هست كه بايد با اين تحريفات مبارزه كرد، بلكه به تعبير بهتر، اگر بخواهيم از خودمان ستايش كنيم و تعبير احترام آميزى 5 درباره خودمان به كار ببريم، بايد بگوئيم كه نسل ما رسالتى براى مبارزه با اين تحريفات دارد...» 6 
«در امر به معروف و نهى از منكر، قطعاً بايد حســـاب، تدبير، فكر و منطق به كار برده شود.» «اگر حسين بن على امروز بود و خودش مىگفت براى من عزادارى كنيد، مىگفت چه شعارى بدهيد؟ آيا مىگفت بخوانيد: «نوجوان اكبر من» يا مىگفت بگوئيد: «زينب مضطرم الوداع الوداع»؟ چيزهائى كه من (يعنى امام حسين) در عمرم هرگز به اين جور شعارهاى پست و كثيف و ذلت آور تن ندادم و يك كلمه از اين حرفها نگفتم؟! اگر حسين بن على بود، مىگفت 7 اگر مىخواهى براى من عزادارى كنى، براى من سينه و زنجير بزنى، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد.» يك بار ديگر اين فراز دردناك و سوگمندانه اين استاد بزرگ را مرور 8 كنيم: «اين جور تبليغ دين كردن يعنى... فراراندن و بيزار كردن مردم از دين، براى مخالفتراشى، براى دشمن تراشى چيزى از اين بالاتر نيست!» «به خدا قسم اگر انسان از ديده خون ببارد، كم است. چرا بايد كارنامه ما ملت در امر به معروف و نهى از منكر اينقدر پســـت و پايين باشـــد؟

No comments:

Post a Comment