Saturday, May 9, 2015

یادی از یکی از مفاخر زبان و ادب فارسی

یادی از یکی از مفاخر زبان و ادب فارسی


میرخسرو فرشیدورد در سال ۱۳۰۸ در ملایر متولد شد. پدرش خان یکی از توابع ملایر بود. تحصیلات خود را تا پایان دورهٔ دبیرستان در زادگاهش انجام داد، و برای تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران رفت.
در سال ۱۳۴۲ با ارائهٔ پایان‌نامهٔ دکتری خود با عنوان «قید در زبان فارسی و مقایسهٔ آن با قیود عربی و فرانسه و انگلیسی» درجهٔ دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت. از سال ۱۳۴۳ به تدریس در دانشگاه اصفهان مشغول شد. از سال ۱۳۴۷ در دانشگاه تهران به تدریس در رشتهٔ دستور زبان فارسی و نقد شعر و متون فارسی پرداخت و تا هنگامبازنشستگی استاد دانشگاه تهران بود.
به زبان‌های عربی و فرانسوی تسلط داشت و با زبان‌های انگلیسی، پهلوی، اوستایی وفارسی باستان آشنایی کافی داشت. تخصص اصلی خسرو فرشیدورد، دستور زبان ونگارش فارسی بود و در نقد ادبی و سبک‌شناسی نیز صاحب‌نظر بود. او شعر نیز می‌سرود. قالبِ اغلب شعرهای وی غزل (با مضامین عاشقانه و اجتماعی) بود.
فرشیدورد هرگز صاحب فرزندی نشد، چون به‌دلیل ناملایمت‌هایی که در زندگی زناشویی‌اش بود از همسر خود جدا شد و دیگر هرگز ازدواج نکرد. او بی‌پروا بود و گاهی به کارهایی که در نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌شد معترض بود و به همین دلیل از تدریس در مقطع کارشناسی منع شد. پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران، مدتی را با بستگانش زندگی کرد و پس از آن به سرای سالمندان نیکان منتقل شد.[۱]
دکتر خسرو فرشیدورد ، در گوشه تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" تهران در سال 1388 به دیار باقی شتافت و در روز چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۸ در بهشت زهرای تهران در قطعه ۲۵۶، ردیف ۹۴، شماره ۳۷ به خاک سپرده شد.
این شعر قدیمی که از مشهورترین سروده های وی هست به خوبی محبت او را به ایران و فرهنگ این سرزمین نشان می دهد:

این خانه قشنگ است ولی خانهّ من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست 
آن کشور نو، آن وطــــن دانش و صنعت
>>>>>> هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
>>>>>>  
>>>>>> در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
>>>>>> لطفی ست که در کلگری و نیس و پکن نیست
>>>>>>  
>>>>>> در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
>>>>>> موجی ست که در ساحل دریای عدن نیست
>>>>>>  
>>>>>> در پیکر گلهای دلاویز شمیران
>>>>>> عطری ست که در نافهّ آهوی ختن نیست
>>>>>>  
>>>>>> آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
>>>>>> هرجا که روم هیچ کجا خانهّ من نیست
>>>>>>  
>>>>>> آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
>>>>>> دردی ست که همتاش در این دیر کهن نیست
>>>>>>  
>>>>>> من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
>>>>>> در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
>>>>>>  
>>>>>> هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
>>>>>> بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
>>>>>>  
>>>>>> پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
>>>>>> لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
>>>>>>  
>>>>>> هر چند که سرسبز بوَد دامنه آلپ
>>>>>> چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
>>>>>>  
>>>>>> این کوه بلند است ولی نیست دماوند
>>>>>> این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
>>>>>>  
>>>>>> این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
>>>>>> این خانه قشنگ است ولی خانهّ من نیست

No comments:

Post a Comment