Saturday, May 7, 2016

فواره چون به اوج رسد سرنگون شود: ستم تا کی؟ و حرامخواری تا چه اندازه؟

عکس ‏کارگاه آموزشی شهروندیار‏
این مرد کوشان و توانا، میتوانسته سرمایه گذاری و همتش را در خارج از ایران هزینه کند. ولی چرا او این کار را نکرده؟ زیرا: 
اول اینکه: اصلاً در تصورش نمیگنجیده که حاکمیت ایران تا این اندازه ستمگر باشد که حاصل زحمتهای یک هموطن را بدون هیچ دلیل قانونی و شرعی مصادره کند. 

دوم: آن کسانی که دستور مصادره اموال او را صادر کرده اند، به ایران و اسلام خیانت کرده اند که حسن ظن چنین کسی را و تمام کسانی را که به این حکومت اندکی حسن ظن و خوش گمانی داشته اند از میان برده اند. 

سوم: مسؤول از میان رفتن اینهمه باغ و دام و به قول قرآن "الحرث و النسل" کیست؟ همه میدانند هر مالی که به دست غیر اهلش بیفتد، کسی از آن مراقبت نمیکند و کمکمک از میان میرود، چنانکه در متن گزارش آمده است.

چهار: آقای روحانی باید به وزارت کشاورزی بگوید ما چنین اموالی را که حرام است نمیخواهیم تا به مردم خود بدهیم و لقمه حرام شوند؛ بلکه به همان نهادهایی بدهند که حرامخوارند و برای آنان کار از کار گذشته و این حرامخواریها در نسلشان تأثیرهای زیادی گذاشته و از این پس بیشتر تأثیر خواهد گذاشت؛ و بیشتر از خداوند به دور خواهند شد؛ هرچند در ظاهر مسلمانانی دوآتشه جلوه کنند.
 
یک حکومت در کمین یک اقلیت دینی
زمین ۵۰ هکتاری یک کشاورز بهایی توسط وزارت جهادکشاورزی مصادره شد
" اگر از روز اول به من می گفتند به خاطر مذهبم اجازه کار ندارم، از ایران می رفتم، این همه زحمت نمی کشیدم. هر جای دنیا بروم می توانم کار کنم و زندگی راحتی داشته باشم. اما من ماندم ایران چون کشورم را دوست دارم. من یکی از قانونمندترین آدم های این کشور هستم. در زندگیم گل کاشتم، دامداری کردم و به نهال درخت جان دادم. این رفتارها شایسته من نبوده است. چرا باید فقط برای بهایی بودنم این مشکلات برایم پیش بیاید؟"
اینها سخنان یک شهروند بهایی اهل سمنان است که ۵۰ هکتار زمین کشاورزی و دامپروری اش از سوی وزارت جهاد کشاورزی این استان مصادره شده است.
ضیاءالله متعارفی، بهایی اهل سمنان و مدیر عامل شرکت کشاورزی – دامپروری میون لوبار گفت او از مهرماه ۱۳۹۴ طبق رای شعبه پنجم دادگاه تجدید نظر حقوقی استان سمنان، ۵۰ هکتار زمین زراعی و دامی خود را از دست داده است.
آقای متعارفی گفته که مسوولان بارها به طور شفاهی به او گفته اند دلیل مصادره شدن زمین بهایی بودن اوست. به گفته این شهروند بهایی ۵۰ هکتار زمین مصادره شده با ۱۸ هزار درخت، ارزشی بالغ بر ۲۰ میلیارد تومان دارد.
آقای متعارفی گفت در حال حاضر جهاد کشاورزی مجددا شکایت کرده و خواستار تصاحب ۳۵۵۲ متر زمین باقی مانده که شامل زمین های بخش مسکونی و دفتر مدیریت می شود، نیز شده است.
این شهروند بهایی در ادامه گفت: «من که این زمین ها را نمی توانم تا قبرم ببرم. اما دردم می آید که چرا وقتی درختی که ۳۰۰ سال می تواند عمر کند باید خشک شود. چرا اینهمه کارگر باید کارشان را از دست بدهند، چرا اینهمه دام مفت فروخته شود و وسایل و ابزار کشاورزی بمانند گوشه زمین؟ من می دانم آرام آرام بقیه این ۳۵۵۲ متر زمین را هم می گیرند و من کاری نمی توانم بکنم. کمتر از یکماه پس از اینکه ۵۰ هکتار گرفته شد، آب و برق بقیه ۳۳۵۲ متر را هم قطع کردند. هنوز بخشی از دام ما و کارگرهایمان با خانواده هایشان (در باقیمانده زمین) زندگی می کنند. هر روز ما با وانت از شهر آب برای دام می آوریم. یک موتور برقی هم گذاشتیم که چند ساعت در روز با برق به کارها رسیدگی کنیم.»
آقای متعارفی با اشاره به فعالیت هایش در این سالها گفت: «در سال ۱۳۷۵ پروانه بهداشت شیر و گاو شیری را اخذ کردیم و بعدتر در راس ۲۴ تولید کننده اول شیر کشور قرار گرفتیم. اما وقتی داستان پس گرفتن زمین شروع شد، مسوولی به من گفت چون بهایی هستم اصلا نباید دام داشته باشم.»
آقای متعارفی گفت: «من از سال ۱۳۶۱ بر روی این زمین ها به عنوان کشاورز کار کرده ام و در سال ۱۳۷۳ مدیر عامل شرکت شرکت کشاورزی-دامپروری میون لوبار سمنان شدم. خودم و همسرم از بزرگترین سهامداران این زمین ها بودیم. ما روی این زمین ها درختان زیتون، انار، پسته و گل های زعفران کاشتیم. برای اولین بار من در سمنان درخت زیتون کاشتم در حالیکه همه مسوولان می گفتند امکان ندارد زیتون با اقلیم سمنان همخوانی داشته باشد اما من توانستم این کار را بکنم. با حدود ۱۱۰ راس گاو شیری کار را شروع کردیم. بارها مسوولان جهاد کشاورزی از فعالیت ما تقدیر کردند و صداوسیما سمنان از فعالیت های ما مستند پخش کرد. یکی از مستندها درباره یکی از گاوهایمان بود که سه قلو زاییده بود.»
آقای متعارفی در توضیح نحوه مصادره زمین ها گفت: «ما اول سند اعیانی برای زمین مان داشتیم. بعد از آن در سال ۱۳۷۹ تقاضای سند عرصه کردیم. جهاد کشاورزی قیمت ۸۰ میلیون تومان بر زمین ها گذاشت، قیمتی که برای آن دوره بسیار گران بود. ما در ابتدا ۵ میلیون پرداخت کردیم و بعد قرار شد باقی مانده را به صورت ماهیانه در ده قسط پرداخت کنیم که این اتفاق افتاد. وقتی قسط آخر را پرداخت کردیم قرار بود به دفترخانه برویم و سند به نام ما شود اما پول را گرفتند و هیچ وقت سند را به ما ندادند اما به جایش به ما گفتند کلا باید فعالیت هایمان را تعطیل و زمین را به جهاد کشاورزی واگذار کنیم.»
این کشاورز بهایی گفت: «از سال ۱۳۸۰ تا کنون بارها به بهانه های مختلف از ما شکایت شد تا نهایتا طبق رای مهرماه سال گذشته توانستند ۵۰ هکتار را از ما بگیرند. ما از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۵ قرار داد اجاره سالانه برای فعالیت روی زمین ها را داشتیم که هر سال باید مبلغ ۵۰ هزار تومان پرداخت می کردیم. در سال ۱۳۸۰ وقتی تمام پول را برای خرید سند اعیانی دادیم، دیگر فکر کردیم این ملک متعلق به ماست و نیازی به پرداخت مبلغ اجاره نداریم. اما در سال ۱۳۹۰ از سوی جهاد کشاورزی شکایت نامه ای دریافت کردیم. در این شکایت مطرح شده بود که از آنجا که ما در سالهای گذشته اجاره زمین را پرداخت نکردیم آنها رای بر واگذاری ملک داده اند. ما اعتراض کردیم که رای را ندیدیم، اما آنها گفتند رای را فرستاده اند. گفتیم آخر ما صاحب این ملک هستیم، پول خریدش را دادیم. چرا باید اجاره دیگر پرداخت کنیم. گفتند باید به دادگاه برویم.»
آقای متعارفی با اظهار تعجب از این بی عدالتی گفت: «در تمام این سالها اینها به ما نگفتند چرا وقتی پول زمین را دادیم نباید صاحبش باشیم. چرا من که اینقدر خدمت کردم حالا باید از زمین هایم، از حاصل بیش از سی سال زندگیم عبور کنم. چرا حرف هایشان با عمل شان دوگانه است. در حرف می گویند با عقیده کسی کاری ندارند اما عملشان متفاوت است. همه مسولان در سمنان و تهران به من گفتند دنبالش را نگیرم، گفتند آنها هم نمی توانند کاری بکنند. دستور از بالاست.»
این شهروند بهایی در ادامه گفت: «من حرف مسوولان را که می گویند به عقیده کسی کاری ندارند، باور کردم. فکر کردم اگر بروم مشکلم را به آنها بگویم حل می شود اما در طی این سالها به برادران لاریجانی، به احمدی نژاد، به روحانی و به دادستان کشور چندین بار نامه نوشتم اما هیچکدام جوابی ندادند.»
آقای متعارفی در ادامه گفت: «من به قاضی گفتم در شرع اسلام اگر ملکی را خریدی مالک به حساب می آیی، اما قاضی گفت این قانون برای مردم است نه برای دولت. من نمی دانم آیا دولت می تواند زیر عهدش بزند اما مردم نمی توانند؟ اگر من این کار را بکنم کلاهبردارم، اما آنها چه هستند؟ به من گفتند که دنبال زمین هایم نباشم وگرنه آنها من را بیشتر بدهکار می کنند.»
این کشاورز بهایی گفت پس از مصادره زمین ها، تمام تاسیسات دامی، آبیاری و کشاورزی خود را زیر قیمت فروخته اند یا بلااستفاده در گوشه ای مانده است. همچنین اکثر کارگران بیکار شده اند و فقط تعداد اندکی از آنها که برای رسیدگی به دام های باقی مانده، هنوز به کار مشغول هستند. آقای متعارفی گفت: «۱۳ سال زحمت ما به هدر رفت. این تعداد گوسفند و گاو باقی مانده را چه کار کنم؟ نمی توانم که ببرم در صحرا ولشان کنم. آرام آرام اینها را هم می فروشم چون می دانم بالاخره باقیمانده زمین را هم از من می گیرند.»
منبع: خبرگزاری هرانا

No comments:

Post a Comment