"مانی" را بهتر بشناسیم
(مانی و قرآن)
مانی بن پاتک بهسال 215م در قریهای
در مرکز استان میشان(بابل بزرگ که بخشی از آن اکنون در ایران با
عنوان دشت میشان شناخته میشود.) در میان رودان(که در زبان عربی
مشهور به بین النهرین است.) زاده شد. پدرش را از مردمان ناحیه همدان دانستهاند.
گویند که مادرش از زنان طایفه مغتسله(صابئیان مندایی یکی از فرق گنوستیک) بود که
آن زمان در میان رودهای فرات و دجله(بین النهرین) ساکن بودند. گفته میشود که مانی
بهمانند جامعه پیرامون خود در دوران نوجوانی کیش مغتسله داشت.
مانی در دوران جوانی سفری به هند
داشته است. تاثیر این سفر را در افکار مانی و ردپای باورهای سرزمین هند را در
نوشتههای مانی میتوان یافت. کنکاش در سلوک فکری ادیان آن دیار که روحی ریاضت محور
و انزواطلب دارند، مانی را بهشدت تحت تاثیر قرار داد و طبع صوفیگری را در افکار
او بیشتر شعلهور کرد.
مانی پس از مراجعت به ایران خود را
«فارقلیط» خواند که عیسیمسیح ظهورش را خبر داده بود. (در برخی از انجیلها
مانند انجیل بارناباس که این موضوع آمده و آباء کلیسا آن انجیلها را متروک کرده
اند بشارت حضرت عیسی به آمدن پیامبر اسلام است که در قرآن نیز با عنوان احمد تأیید
شده است.) برخی از پژوهشگران بر این باورند این آرا بوسیلهی عیسویان گنوستیک
به او رسیده است. مانی از راه فلسفه «باردیصان» ایده دوبنانگاری(ثنویت) را
فراگرفت و خود بر شدت آن افزود.
افکار وی از نفوذ «مرقیون» و گنوستیکهای
دیگر نیز برکنار نمانده است. در افکار مانی حتا میتوان لایههایی از آثار فلسفه
یونانی عامیانه آن زمان را هم مشاهده کرد. میتوان مانی را آخرین نماینده یونانیت
بابلی هم دانست. زیرا اصول اندیشههای او با تمدن یونانی سوریه و مصر همزمان خود چندان
فرقی نداشته است.
مانی در کتاب «کفالیه» از مکاشفاتی که
به وی دست داده سخن به میان میآورد و از ملکی به نام «صاحب و قرین اسرار عالم»
که حقایق عالم را به او عرضه کرده، یاد میکند. مانی در سرودهای به زبان پهلوی
اشکانی می گوید: «من از بابل زمین آمده ام تا ندای دعوت خویش را در همه جهان
پراکنده کنم...»(قطعهm4)
چرا مانی پیامبر نقاش خوانده شد؟
واقعیت آن است که «مانی» به حرفهی
نگارگری اشتغال نداشت و بیشتر خود را پزشک معرفی میکرد. مانی مفاهیم ایدئولوژیک
آیین خویش را بهصورت نقاشیهای چاپ شده به تصویر میکشید. روشی که مانویان برای
چاپ یکسان این نگارهها بهکار میبردند، بسیار شبیه به شیوه نگارگری قلمکاران
امروز اصفهان است. شوند(علت یا موجب) وجود این نگارهها برای آن بوده که فراگیری
آموزههای مانی برای مردم را آسانتر سازد. وجود این نگارهها در نسکهای مانی
شوند آن شد که وی را نقاش قلمداد کنند و او را پیامبر نقاش بنامند. آثار مانی به
زبانهای گوناگونی چون «سریانی»، «پهلوی پارتی»، «سغدی»، «قبطی»، «پهلوی ساسانی»
و... نوشته شده است.
از جمله آثار مانی:
«انجیل زنده» که بر حسب عدد حروف
سریانی 22 فصل داشته و الهامنامه خدای منجی بر مانی است.
«مزامیر». مانی دو «زبور» منظوم سروده
بود که ترجمه قطعات مفصلی از یکی از آن دو به زبان پارتی و قطعاتی از آن به پارسی
میانه و سغدی در دست است و در زبان پارتی این قطعه «آفرین بزرگان»(wuzurgan
afriwan) نام دارد. زبور دیگر مانی «آفرین تقدیس» نام دارد. سبب این نامگذاری
وجود واژه قادوش(قدوس) در آغاز هر یک از نیایشهاست.
«اسرار» کتابی دیگر به خامه مانی است
که بیشتر به آرای «باردیصان» پرداخته است.
دیگر کتاب مانی «رساله کوان» است که
پیرامون تازش عفریتان و دیوان به آسمان و بسی افسانههای دیگر گفتوگو میکند.(این
موضوع در سوره جن و در آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز آمده است.)
کتاب «پراگماتیا» که آن را متمم رسالهی
کوان شمردهاند.
از مانی آثار دیگری نیز باقی مانده که
نامآورترین آنها کتابهای «کفالیه»(کفالیا) و «شاپورگان» (شاهپورهگان) است.
امروزه قسمت اعظم ترجمه قبطی کتاب «کفالیه» در دست است که گمان میرود ترجمهء متن
یونانی آن باشد. درونمایه شاپورگان پیرامون مبدأ و معاد در باور مانی است و به
زبان پهلوی نوشته شده است.
گذشته از این کتابها، شمار بسیاری
نامه و دستورالعملهای کتبی و رسالههای مختلف بهقلم مانی رواج داشته است. این
نامهها خطاب به شاگردان معتبر یا هازمان مانوی بوده که در سرزمینهای گوناگون
مانند تیسفون، بابل، میشان، الرها، خوزستان، ارمنستان، هند و دیگر جایها زندگی میکردند.
در میان پاپیروسهایی که در مصر کشف شده ترجمه قبطی بسیاری از این نامهها به دست
آمده است.
از شاگردان بلافصل و بلند پایه مانی
نیز نامهایی بجای مانده است از آن جمله اند: «ماراَمو» (مبلغ و نماینده مانی در
خاور و سراینده بسیاری از اشعار پارتی)، «مار خورشید وهمن» (سراینده سرودنامه
هویدگمان)، «هراکلیدس» (سراینده مزامیر قبطی مانوی)، «توماس» (سراینده مزامیر
قبطی)، «خداوندگار کوروش» (سراینده مزامیر بما) و پاره دیگری از این نسک که از آن
جمله سرودههای مشهور «انگد روشنان» است.
برخی جانشینان مانی چون «سیسینیوس» و
«اینایوس» در نوشتارهایشان برای مردم پسند گرداندن افکار مانی در نزد ایرانیان
بسیاری از نظرات وی را به اشوزرتشت نسبت دادهاند و از داستانهای اساطیری و
پهلوانی تاریخ ایران چون فریدون بهره فروان بردهاند. گسترش و ترجمه بسیاری از این
نوشتهها در دورههای بعد به عربی و سپس زبانهای غربی تاثیر انکار ناپذیری در
انحراف در شناخت اندیشهها و گوهره فکری حقیقی اشوزرتشت در میان محققین و
خاورشناسان گذاشت.
جهانبینی مانی: مانی در کتاب شاپورگان خود را پیامبر
میشناساند و مینویسد: «این دانش و راه بهکار بستن آن گاه و بیگاه از سوی
فرستادگان یا پیامبران بر آدمیان فرو خوانده شده. زمانی نام پیامبر بودا بوده و در
هندوستان آموزش میداده، زمانی نامش زرتشت بوده و در ایران و زمانی عیسی بوده در
خوربران(خاوران=غرب) و اینک پیام خدا را من که مانی هستم پیامآور خدا، پیامبر
راستین و واپسین پیامبر بر شما فرو میخوانم...» این گفتار مانی نشان از تاثیر
پذیری وی از هازمانهای زرتشتی، بودایی و مسیحی، سه هازمان نیرومند دینی آن زمان
دارد. کوشش وی برای گسترش آییناش در این هازمانها امری پوشیده نبوده است.
مانی در حوزه هستیشناسی به گونهای
گسترده از هستیشناسی مسیحی(ترسایی) پیروی میکند. مانی در گرایش به شیفتگی و دوست
داشتن آدمیان، پای خود را جای پای ترسایان میگذارد و چون ماریسون باور دارد عیسی
که میانجی میان آفریدگار و آفریدگان است با رنج خود، رنج آدمیان را باز میخرد،
مانند یک آدمی و یا در تن آدمی به جهان نیامده و بالای چلیپا(صلیب) نرفته و
یهودیان دیگری را بجای او کشتهاند.(این نظرها با سخن قرآن پیرامون حضرت مسیح بسیار
نزدیک است.)
No comments:
Post a Comment