Tuesday, August 18, 2015

در پیرامون برواژگان و سرگذشت "صنعت چاپ و نشر"

در پیرامون برواژگان و سرگذشت "صنعت چاپ و نشر"
                                          احمد شمّاع زاده 
سخن نخست:تاکنون دیده شده که بسیاری از نویسندگان و مترجمان و دست اندرکاران صنعت چاپ و نشر، به هنگام معرفی یا تدوین یا انتشار کتابی بویژه در برابر زبان انگلیسی، توانایی گزینش واژگان دقیق در رابطه با صنعت چاپ و نشر را ندارند؛ درنتیجه هرکس بر مبنای سلیقه خود عمل میکند، و خوانندگان سردرگم میشوند.
یکی از این واژگان ادیتور است. در نوشته ای که به معرفی کتابی میپرداخت مرتب نوشته شده بود: ویراستار چنین نوشته... ویراستار چنان نوشته... و از آنجا که وظیفه ویرایشگر آن نیست که چیزی بنویسد، نگارنده مصمم به بررسی و گرداوری برواژگانی شد که در صنعت چاپ و نشر کاربرد، و همگان هر روزه با آن سروکار دارند؛ که نتیجه آن تصمیمگیری نوشته حاضر است.
بنابراین شایسته است هر دست اندرکاری همتی بدرقه راه کند بلکه بتوانیم آنچه را که تاکنون درست به کارگرفته شده، هدفمندانه و به منظور رسیدن به یک رویه درست گرداوری و تدوین کنیم و در حوزه چاپ و نشر مورد بهره برداری قراردهیم؛ بلکه از سردرگمی خود و بویژه خوانندگان در رویارویی با واژگانی نامأنوس بکاهیم. آنچه که در توان این قلم و ناشی از تجربه های کاری و شخصی بوده و یقینا کم و کاستهای بسیاری هم دارد، به ترتیب اهمیت گرد آمده؛ بلکه دری گشوده شود تا دیگر نظرها نیز از نهانخانه دلها برون آید و به زیور آگاهی دادن به دیگران آراسته شوند:
 
ادیت و ادیتور(Edit & Editor)
معنای ساده ادیت ویرایش و آماده سازی برای چاپ است. ولی در آمریکا، انگلیس، کانادا و احتمالاً کشورهایی چون هند در حوزه صنعت چاپ و نشر، چهار گونه ادیت دارند و متصدی هر یک را ادیتور میخوانند:
کسی که دارای طرح یا پروژه ای برای چاپ و انتشار یک اثر معنوی است. وی هدف از طرح یا پروژه خود را با نویسنده یا نویسندگانی در میان میگذارد و آنان را توجیه میکند و از آنان میخواهد بخشی از پروژه را بر عهده بگیرند. از نظر حقوق مادی اثر هم، به یک توافق مکتوب میرسند. کار او را ادیت و خود او را ادیتور میخوانند.
 
- کسی که مسؤول و متصدی برنامه ریزی و چاپ یک نشریه است. در ایران به چنین شخصی مدیر مسؤول میگویند.
- کسی که مسؤول یک بخش از یک نشریه است. در ایران به این گونه ادیتور دبیر میگویند. مانند دبیر سیاسی(Editor Political) یا دبیر اقتصادی(Economic Editor). همه دبیران بخشهای مختلف یک نشریه زیر نظر کسی که عنوانش سردبیر(Chief Editor) است، انجام وظیفه میکنند. سردبیر گاهی وظیفه مدیر مسئول را نیز برعهده دارد.
- کسی که مقاله یا کتاب و غیره را برای چاپ آماده میکند. در ایران این گونه ادیتور را ویرایشگر و به نادرستی ویراستار میخوانند.
در مورد ادیتور گونه اول دارنده این قلم واژه تدوینگر را پیشنهاد میکند. در صورتی که خود تدوینگر نویسنده نیز باشد و در پروژه خود نوشته ای داشته باشد بهتر است وی را نویسنده و تدوینگر بخوانیم. گاهی ناشر خود ادیتور گونه اول است. در این صورت باید نوشت: ناشر و تدوینگر.
اگر کسانی واژه بهتری را برای چنین مفهومی یافته اند شایسته است پیشنهاد خود را مطرح کنند.
در ایران تاکنون برای ادیتور گونه اول(البته نه به معنای فراگیر آن که تنها در کشورهای یادشده عمل میشود) عبارتهای زیر را به کار گرفته اند:
تدوین و تنظیم از:
زیر نظر:
برنامه ریزی و اجرا:
پردازنده:
به کوشش:
و گاهی عبارتهای دیگری.
 
ویراستار
این واژه با استدلالی که در پی خواهد آمد نادرست است:
همان گونه که استادان نامدار زبان و ادب فارسی در دوران پیش از انقلاب با افزودن گر به بسیاری از واژگان فارسی برای صنفهای پیشه وران عنوان درست کرده اند: کارگر، رفتگر، آرایشگر، نگارگر و خنیاگر ما هم باید با افزودن گر به ویرایش واژه ویرایشگر را برای این پیشه بسازیم.
همان ادیبان با برگزیدن صیغه امر پرست و افزودن ار به آن واژه پرستار را درست کرده اند که درست است و تشخیص داده بودند که اگر متصدی امور بیمار را پرستشگر عنوان کنند نادرست است؛ زیرا معنای دیگری از آن بر میآید. ولی آنچه که امروزه انجام داده و صیغه گذشته ویراست را با افزودن ار به صورت ویراستار دراورده اند کار نادرستی است. این گونه آمیخته ها برای قشرهای مختلف پیشه وران مناسب نیست بلکه برای اسم معنی هایی همچون گفتار و نوشتار مناسبند که از آمیختن گفت یا نوشت + آر به دست آمده اند.
متأسفانه این واژه نادرست به گونه ای جای خود را باز کرده که حتا برخی از دکترهای زبان و ادب فارسی آن را به همین گونه به کار میگیرند. شاید به آن دلیل که فرهنگستان زبان و ادب فارسی آن را تأیید کرده باشد. همان گونه که به آرایشگر نمیگوییم آراستار پس چرا به ویرایشگر بگوییم ویراستار؟ ممکن است تنها به این دلیل باشد که آرایشگر را اندیشمندان ایجادکرده اند و ویراستار را نااندیشمندان!

- ویرایشگر
ویرایشگران دو دسته اند. ویرایشگران علمی و ویرایشگران فنی
ویرایشگر علمی به کسی میگویند که یک اثر علمی را از آن نظر که ممکن است نویسنده در اثر خود دچار خطاها و نادرستیهایی شده باشد و خود نداند، اثرش را به ویرایشگری که در آن زمینه متخصص است میسپارند تا آن را ویرایش کند. مثلا در موضوع فیزیک یا پزشکی یا فیلمنامه نویسی.
ویرایشگر فنی به کسی میگویند که معمولا با ناشران همکاری دارد و هر کتابی که بخواهد چاپ شود، پیش از چاپ باید از نظر درستنویسی واژگان و نکات دستوری و نگارشی نابسامانیهایش زدوده و آماده چاپ شود.
البته همواره دانشمندان و ادیبانی بوده اند که کتابهایی همچون دیوان شعرا را با بررسیهای همه جانبه اصلاح میکرده اند که از آنان به عنوان مصحح یاد میشد. این دانشمندان ویرایشگران علمی بوده اند. کسانی که کتابهایی همچون قرآن را به لحاظ درست بودن تمام آنچه که یک خطّاط نگاشته بررسی میکرده اند نیز مصحح نامیده میشدند که ویرایشگران فنی به حساب میآیند.

مؤلف
مؤلف کسی است که مطالبی را با هدف ویژه ای از منابعی خوشه چینی و گرداوری میکند و نکته هایی را بر آن میافزاید تا به هدفی برسد که در پیشگفتار هر کتاب آمده و معمولاً با عنوان کتاب همخوانی دارد. مانند کتابهای تاریخی از سوی تاریخنگاران یا مفاتیح الجنان توسط شیخ عباس قمی.
امروزه معادل فارسی مؤلف را گرداورنده میگویند ولی این واژه نارساست. زیرا کسانی هستند که مطلبها یا داده های خام و پراکنده ای را گرد آورده اند که به آنان نیز باید گفت گرداورنده تا کسی که مطالب آنان را تدوین و تنظیم میکند، بتواند بنویسد این شخص گرداورنده این داده هاست. مانند کسانی که شعارهای دوران انقلاب را گرداوری کرده اند. کسی که آن شعارها را تدوین و تنظیم میکند و به صورت یک کتاب آماده چاپ میکند تا برای خوانندگان و بهره برداران مفید واقع شود، تدوینگر یا ادیتور نامیده میشود.
در این صورت اگر به کسی که کتابی را با زحمتهای فراوان تألیف کرده باشد بگوییم گرداورنده در حق او کوتاهی شده و این عنوان شایسته کار ارزشمند او نیست. پس بهتر است او را همان مؤلف بخوانیم.
البته در برخی موارد بویژه برای نویسندگان و دانشمندانی که با قلم خود یک اثر ارزشمند را بی آنکه از آثار دیگران خوشه چینی کنند به رشته نگارش دراورده اند به کارگیری واژه مؤلف نابجا و نادرست است. برای نمونه دانشمندی که در فیزیک ذرات و شیمی صاحبنظر و رایمند است و شهرت جهانی نیز دارد، کتابی را نگاشته که تألیف نیست ولی مترجم یا ناشر به ناحق نام او را با عنوان مؤلف آورده است. وی استیو واینبرگر است و نام کتابش رؤیای یک نظریه نهائی است.

مصنف 
در سالهایی دور این واژه کاربرد درستی داشت؛ ولی امروزه کسی آن را به کار نمیگیرد. مصنف(بر وزن مؤلف) کسی است که بیشتر نوشته های یک کتاب یا نوشته را خود نگاشته و برای نوشته های خود برخی مدارک و مستندها را آورده است. کاری را که یک مصنف به ثمر رسانده در برابرگذاری با تألیف باید تصنیف خواند ولی در همان زمان و بویژه دردهه چهل واژه تصنیف تنها به ترانه هایی میگفتند که شاعری برای یک خواننده میساخت.
اگر بخواهیم معادلی برای مصنف در نظر بگیریم شاید واژه نگارنده(نگارش از:) مناسب باشد. واژه نگارنده نیز امروزه کاربرد زیادی ندارد. پیشترها شخص نویسنده همچون دارنده این قلم خود را نگارنده میخواند و دستکم گاهی بر روی جلد کتابها دیده میشد که شخص نویسنده یا مصنف کتاب پیش از نام خود آورده است: نگارش از:
نقش و کار مصنف یا نگارنده با مؤلف بسیار متفاوت است. مؤلف از نوشته های دیگران بهره جسته ولی مصنف به نظر یا نظریه یا عقیده ای رسیده و بر آن شده آن افکار را به نگارش در آورد. نمونه دست به نقد و همه فهم آن نوشته حاضر است. نگارنده در نگارش این نوشته از نوشته های دیگران بهره برداری نکرده بلکه هرچه تجربه کاری داشته به نگارش دراورده و برای تکمیل یا مستدل کردن نظرهای خود تنها از دیکشنری آکسفورد انگلیسی به انگلیسی بهره گرفته است.
امروزه در بیشتر کشورهای جهان نام نویسنده را بدون عنوان میآورند. البته در ایران گاهی مینویسند نویسنده: و سپس نام را میآورند که در هر دو صورت مشخص نمیشود وی مؤلف است یا نگارنده مگر با خواندن پیشگفتار و یا خود کتاب و یا اینکه کتاب یک رمان باشد و نویسنده اش رمان نویس. 
در این زمینه تفاوت اروپا و آمریکا با کشورهایی همچون ایران در این است که شخص آفریننده اثر مهمتر از اثر اوست؛ بویژه اگر نویسنده شخصیت نامداری هم باشد که ناشر نام او را با حروف دشتتر و پیش از نام اثر میآورد(شاید هم موضوعی توافقی باشد میان نویسنده و ناشر) ولی در ایران هیچگاه چنین کاری صورت نگرفته و شاید هم هیچگاه صورت نگیرد. زیرا در فرهنگ ما به خلّاقیتها و اثرآفرینان چنانکه بایسته و شایسته شأن و مقام آنان است، اهمیت نمیدهند و تنها کسانی را بزرگ میانگارند و به شمار میآوردند که عنوانی دینی یا سیاسی داشته باشند! 
یاداوری: چند سالی است که واژه پدید آورنده را در بخش معرفی یک کتاب در صفحه اولش میبینیم و نیز در فهرستهای موجود در وب که به معرفی کتابها و مقاله ها و پدید آورندگان آنها میپردازند. این واژه هر دو طیف یعنی مصنف یا نگارنده و مؤلف و گرداورند را در بر میگیرد. ولی هنوز ندیده ام که بر روی کتابی بنویسند پدید آورنده: فلان نویسنده.

دیگر کارسازان حوزه چاپ و نشر:
ناشر(Publisher): کسی است که اجازه نشر کتاب و یا نشریه های ادواری را دارد. برخی از ناشران بخشی از بدنه یک سازمان دولتی هستند.
نویسنده(Author): کسی که کتابی را نوشته یا تألیف کرده است.
نویسنده(Writer): کسی که پیشه اش نوشتن کتاب، داستان، مقاله و غیره است.
مترجم(Translator): کسی که یک اثر را ترجمه کرده است. چون کشور ایران متعهد به کپی رایت نیست گاهی دو مترجم یک اثر را ترجمه و به بازار کتاب عرضه میکنند.
از آنجا که دو گونه میتوان ترجمه کرد(ترجمه آزاد و ترجمه مستند یا متعهد) پس دو گونه مترجم هم داریم. کسانی همچون ذبیح الله منصوری بیشتر ترجمه هایشان آزاد و بدون گزینش معادل دقیق واژگانی است که نویسنده به کاربرده است. ولی متنهای علمی، دقیق، و مستند را نمیتوان آزاد بلکه باید متعهدانه ترجمه کرد که معمولاً چنین است.
ادیتوریال(Editorial): کسانی که در یک نشریه مطلب مینوسند شورای نویسندگان را شکل میدهند که پیشترها هیأت تحریریه خوانده میشد. غربیها به شورای نویسندگان یک نشریه ادیتوریال میگویند.
شارح: شارح کسی است که اثری همانند مثنوی یا دیوان حافظ را که ریزه کاریهای زیادی دارد شرح میدهد تا دیگران بتوانند بهتر بهره ببرند. جمع فارسی شارح شارحان و جمع عربی آن شراح(با تشدید راء) است.
در برخی زبانها برای شرح و ترجمه تنها یک واژه به کار میرود.
مفسر(Interpretator): برای درک و فهم برخی متنها مانند قرآن یا قانون اساسی لازم است کسانی از آنها پرده برداری(تفسیر) کنند.
در مورد قرآن برخی تفسیرها که حضورشان در ترجمه های قرآن نیز آشکار است، نه تنها پرده برداری نمیکنند بلکه پرده ای هم جلو دیدگان خواننده میکشند، به گونه ای که خواننده نمیتواند جور دیگری بیندیشد و آن زمانی است که مفسر در مورد یک نکته از یک آیه نظر خود را به تصور اینکه درست است، به گونه ای به جای منظور نظر خداوند میگذارد!! که کسی بر آن نظر شک نکند تا مجبور به اندیشه و تدبر در آیه شود.
ناقد و نقّاد:
ناقد یا نویسنده نقد کسی است که یک اثر(کتاب، مقاله، فیلم، فیلمنامه و...) را از جنبه های مختلف بررسی میکند و نکته ها و جنبه های مثبت و منفی آن را بازمیگوید و به خوانندگان معرفی میکند. بسیار رخ میدهد که یک اثر شهرت زیادی ندارد و با نقد ناقد مشهور میشود.
نقاد(بر وزن نقاش و به معنای نقدنویس) کسی است که پیشه اش نقدنویسی است.
صحاف: در روزگاران کهن که صنعت چاپ در کار نبوده به کسی گفته میشد که همه کارهای آماده سازی یک کتاب را انجام میداده تا در دسترس خوانندگان قرارگیرد. اولین صحافها در فرهنگهای مختلف تدوین کنندگان کتابهای مقدس همچون تورات، انجیل و قرآن بوده اند. چنانکه اولین کتابی هم که به وسیله ماشین چاپ گوتنبرگ به چاپ رسید انجیل بود.
امروزه صحاف یا کتاب ساز به کسی گفته میشود که کتابی کهنه ولی مهم که کمیاب است را از بی سروسامانی به دراورد:
صفحه های ناجورش را مرمت کند.
برایش جلد بسازد.
روی جلدش را با عنوان کتاب و نام نویسنده اش مزین کند.
این هنر نیز دارد به فراموشی سپرده میشود. نوشتم هنر زیرا واقعا هنر است. یکی از صحافان مشهور تهران آقای تبریزی است که انشاء الله هنوز زنده و سالم باشد. بسیاری از کتابهای کهنه مرا با هنرش سامان داد.
صحافان مجبورند که از چاپ سربی استفاده کنند چون چاپ انبوه نیست. پس همه چیز باید با دست انجام شود. بویژه تهیه جلد مناسب و چاپ کردن نام نویسنده و عنوان کتاب بر روی جلد و روی عطف کتاب آنهم زرین کوب که باید با فشار و زیر دستگاه پرس انجام شود.
خطاط: کسی که متنهای قدیمی مانند کتابهای مقدس و کتابهای دعا را با قلم نی یا پر پرندگان مینویسد.

ادیشن(Edition)
جدا از واژه ادیتوریال یکی دیگر از واژگایی که از ادیت مشتق شده ادیشن است که در ایران با عنوان نوبت چاپ از آن یاد میشود، مانند آنچه در این نمونه هایی که دیده ام، میتوانید ببینید:
نوبت چاپ: چاپ سوم.
"چاپ ششم این کتاب در بیست هزار نسخه به چاپ رسد". در این مثال چاپ اول معنای ادیشن و چاپ دوم معنای پرینت را در زبان انگلیسی میدهد.

ورژن(Version)
معنای ورژن نسخه جدید است ولی این واژه گویا نیست. ورژن همان ادیشن است با این تفاوت که در ادیشن متن کتاب تغییری ندارد یا دارای تغییراتی جزئی است ولی در ورژن، متن، یا پیوستهای آن، و یا هر دو مورد دارای تغییرات کلی است.
گفتنی است هر کتابی نمیتواند دارای ورژنهای مختلفی باشد، بلکه کتابهایی که در زمینه های علمی دانشگاهی، مانند ژنتیک یا فیزیک کیهان نگاشته میشوند از آن جهت که این دانشها هر روزه در تکامل هستند دارای ورژنهای مختلفند.
یک استاد نتیجه پژوهشها و تجربه های خود را در چاپ تازه از کتابش میگنجاند تا به دانشجویان منتقل شود و بر روی جلد کتاب تازه مینویسند ورژن مثلا 7. نظر به اینکه این گونه کتابها برای دانشجویان تهیه میشود، شمارگان هر ورژن بسیار زیاد است.
جالب است که بدانید در ادیشن(چاپ) هفتم دیکشنری انگلیسی به انگلیسی آکسفورد در مورد بسیاری از هنرها مثال ورژن را آورده جز در مورد کتاب! شاید در ورژن جدیدتر خودش به ورژن! کتاب هم اشاره کرده باشد. با تعریفی که از ورژن به دست دادیم خود دیکشنری آکسفورد که محتوا و پیوستهایش در هر چاپ دگرگون و نو میشود باید به جای ادیشن مینوشت ورژن هفتم.
در ایران نظر به اینکه مانند آمریکا و اروپا چنان دانشمندانی کمتر داریم نگارنده ورژنهای مختلف یک کتاب را ندیده ولی ممکن است وجود داشته باشد. پیش از انقلاب هنگامی که یک کتاب به چاپ تازه میرسید اگر دارای تغییراتی کلی بود(میشد آن را به حساب ورژن گذاشت) روی جلد و نیز بر روی صفحه اول آن مینوشتند: با اصلاحات- مزایا و اضافات.
در حال حاضر برای برخی از کتابها که در ایران ترجمه شده واژه ویرایش را به جای ورژن به کار میگیرند مانند: ویرایش دوم این کتاب در ... نسخه به چاپ رسید. یا کتاب.... (ویرایش دوم)
نگارنده نیز هرگاه یکی از نوشته های خود را برای آخرین بار با مطالبی تازه بازنویسی کنم، مینویسم: آخرین ویرایش.

چاپ سنگی- سربی- کامپیوتری
در روزگارانی کمی دورتر چاپ سنگی رواج داشت و از حروفی که از سنگ ساخته شده بودند در چاپخانه بهره میبردند. گاهی میبینیم که روی جلد برخی کتابهای قدیمی نوشته شده: چاپ سنگی.
بعدها چاپ سربی به صنعت چاپ رونق بیشتری بخشید. چون سرب نرمتر و به هر روی برای تولید و به کارگیری سهلتر از سنگ است؛ ولی زیانهای سرب برای حروفچینان بسیار بیشتر بود. البته این آگاهیها امروزه مشخص شده و شاید حروفچینان نمیدانستند که سرب برای سلامتی آنان زیانبار است. اکنون این گونه چاپ نیز یا برافتاده یا نفسهای آخر خود را میکشد.
متن یک نوشته را(کتاب، مقاله، تراکت، اطلاعیه های مجلس ترحیم و جشن و...) به چاپخانه میبردند. در بخشی از چاپخانه هر یک از حروف یک زبان(در هر کشور به زبان خود) روی باریکه ای از سرب به  گونه ای نوشته شده بود، تا هنگامی که برمیگردد درست و خوانا باشد. به این باریکه سربی فونت میگفتند.
تعداد زیادی از هر یک از این فونتها در چهارخانه هایی قرار میگرفت که همگی با هم یک چارت جدول بندی شده چوبی را شکل میداد. از این گونه چارتها در هر چاپخانه ای به تعداد اندازه های ریز و درشت هر حرف وجود داشت. مثلا در هشت اندازه و هر اندازه با یک شماره مشخص میشد. شماره یکی از بزرگترین حروف بیست بود که برای تیترهای بزرگ استفاده میشد. به نظر میرسد اندازه فونتهایی که اکنون در کامپیوتر استفاده میشود و به فارسی اندازه قلم(با علامت تی مخفف تایتل) نامگذاری شده برابر با همان شماره هایی باشد که پیشتر در چاپخانه ها کاربرد داشت.
اکنون در وبلاگها و کامپیوترها فونت را که علامتش F است تنها برای مشخص کردن نوع قلم استفاده میکنند(چاره ای هم جز این نیست) و این در حالی است که همان گونه که در چاپخانه ها رسم بود واژه فونت هم اندازه قلم را در برمیگرفت و هم نوع قلم را چنانکه در تعریف آن در دیکشنری آکسفورد نیز آمده است.

حروفچینی
برای آماده کردن هر واژه از یک متن، همانگونه که اکنون من نگارنده دارم حروف را کنار یکدیگرمیچینم تا واژه شوند و واژه ها را کنار هم میچینم تا جمله شوند و جمله ها پاراگراف و... کارگر حروفچین همین کار را با دست و با کنار یکدیگر گذاشتن باریکه هایی از سرب که حروف روی آنها برجسته نمایان بود انجام میداد. واقعا کار سختی بود!!
اکنون حروفچینی کامپیوتری جای حروفچینی دستی را گرفته که هنوز در مواردی همچون صحافی به کار میرود. ولی متأسفانه حروفچینی کامپیوتری که با فارسیسازهای مختلف و نه یکدست و حساب شده، تایپ میشوند مشکلاتی را برای پایپ کننده و متن نگارش ایجاد میکنند. البته این وظیفه فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که همتی کند و یک فارسیساز کامل- فراگیر و یکسان بر پایه یک کلیدنمای ویژه زبان فارسی تدوین کند و با توسل به قانون همگان را ملزم به بهره گیری از آن کند و برای شرکتهای بزرگ تولیدکننده نرم افزار در داخل و خارج از کشور بفرستد تا بلکه از گسترش نادرست نویسی پیشگیری شود.
برای کشور جمهوری اسلامی مهد زبان فارسی شرم آور است که ببینیم نگارش به زبان عبری که شمار کاربرانش بسیار بسیار کمتر از زبان فارسی است در کلیدنماهای کامپیوترها سروسامان گرفته باشد، ولی فارسی زبانان با این مشکل رو به رو باشند و زبان فارسی هر روزه تهی تر گردد!
ازجمله مشکلات کنونی تایپ کامپیوتری:
در فارسیسازها چهار حرف ویژه زبان فارسی یعنی گ چ پ و ژ در کلیدنما در جاهای نامناسب به گونه ای پراکنده قرارگرفته اند و برخی را نمیتوان بدون گرفتن شیفت استفاده کرد. دلیلش هم این است که کلیدنماها اصولا برای زبان عربی طراحی شده اند و فارسیسازها با ایجاد تغییراتی در آن کلیدنماها آنها را تا اندازه ای برای زبان فارسی قابل بهره برداری کرده اند!
در فارسیسازی که پیشتر مورد بهره برداری نگارنده بود، ویرگول و نیز نقطه ویرگول که از لوازم نگارشند وجود نداشت. اکنون و با این  فاسیسزای که در حال نوشتن هستم نیز نمیتوانم برخی واژه های مرتبط را به یکدیگر ربط دهم. مثلا نمیتوانم گفت و گو و جست و جو را درست بنویسم(جستجو درست نیست) زیرا دکمه فاصله گذاری موجود مربوط به فاصله میان دو واژه است ولی این دو واژه و حرف ربطشان در اصل یک واژه آمیخته(مرکب) را شکل میدهند. در برخی فارسیسازها این امکان وجود دارد و با گرفتن شیفت و زدن دکمه فاصله انجام میشود.       

تیتر و سوتیر
تیتر در مقاله ها و کتابها مشخص کننده عنوان آن مقاله یا کتاب است و سوتیتر بیشتر در جراید کاربرد دارد. این دو واژه را بدین گونه که بر زبان دست اندرکاران چاپ و نشر جاری است در جایی نیافتم. شاید واژگانی فرانسوی باشند. ولی تایتل(Title) و سابتایتل(Subtitle) در زبان انگلیسی را درست معادل تیتر و سوتیتر یافتم که در کامپیوترهای امروزی با علامت T مشخص شده و همان کاربردها را دارند.

اصلاح یا ویرایش پیش نویس
پیش از حروفچینی بویژه در نشریه ها، تیترها و سوتیترها و نیز هر عبارت یا واژه ای که باید سیاه(اکنون در کامپیوترها با حرف B که مخفف بولد است معین شده است.) شود را مشخص میکنند. پس از پایان حروفچینی یک متن همراه با سفارشهایش، باید بازخوانی و ویرایش صورت گیرد که معمولا بر عهده نویسنده مقاله است. پس از اصلاح ویرایش اول توسط تایپ کننده، دوباره برای تأیید نزد ویرایشگر میآید تا اگر باز هم اشکالها و ناهماهنگیهایی وجود دارد برطرف شود. متن مقاله یا کتاب پس از تأیید نهایی برای صفحه بندی به صفحه بند واگذار میشود.

لی آوت(Lay out)
تنظیم و چیدمان تیتر، متن، سوتیترها و در صورت نیاز برخی تصویرها و... در یک صفحه از یک نشریه پیش از چاپ را لی اوت  یا صفحه بندی گویند. کسی که این کار را برعهده دارد صفحه بند نامیده میشود.

لیثوگرافی(  Lithography- گرفتن فیلم و زینک)
پس از بسته شدن صفحه ها نوبت به فیلم گرفتن از آنها میشود. پس از فیلم گرفتن از برگه های هشت صفحه ای، آنها را در تاریکخانه بر روی یک ورق فلزی از جنس روی چاپ میکنند که به آن زینک(روی به زبان انگلیسی) میگویند. پس از چاپ فیلم بر روی زینک، زینکها را به دستگاه چاپ میبندند و دستگاه با هر چرخش یک نسخه از متن را(مانند دستگاه استنسیل. یادش به خیر!) روی برگه های سفیدی که هشت صفحه کتاب یا نشریه را در خود جای میدهند، چاپ میکند.
 ترتیب قرارگرفتن این هشت صفحه بر روی یک زینک به گونه است که هنگامی که یک برگه چاپ شده هشت صفحه ای تامیخورد شماره های صفحه ها در کنار یکدیگر قرارمیگیرند. به همین دلیل هرگاه یک برگه هشت صفحه ای بر اثر بی دقتی ناظر چاپ به چاپ نرسد، صفحه های پراکنده یک نسخه از یک کتاب یا مجله سفید خواهد ماند که گاهی در کتابفروشیها شاهدش بوده ایم!
روندی که شرحش گذشت لیثوگرافی گویند. البته در ایران مینویسند لیتوگرافی که نادرست است زیرا همان گونه که متن انگلیسی آن را میبینید این عنوان با TH نوشته میشود و نه با T. تا چند سال پیش همه مراحل چاپ در یک چاپخانه به ثمر میرسید ولی به تازگی روی برخی کتابها دیده میشود که نوشته شده لیتوگرافی توسط فلان چاپخانه صورت گرفته است.
اما آنچه که در مورد لیثوگرافی در دیکشنری آمده بدین قرار است:
پروسه چاپ از یک سطح نرم(مثلا) به یک صفحه فلزی که برای این کار آماده شده به گونه ای که جوهر تنها به طرح(نوشته یا تصویر) موجود به راحتی برسد.

صحافی
واژه صحّافی به معنای کتاب سازی است. صحیفه یعنی کتاب. جمع آن صحف است.
در هر چاپخانه بخشی وجود دارد به نام صحافی که در آنجا برگه های چاپ شده هشت صفحه ای ابتدا تامیخورند سپس روی هم قرار میگیرند. ترتیب قرار گرفتن، شماره صفحه هاست؛ ولی کیفیت قرار گرفتن و به یکدیگر وصل شدن، سالها پیش نخ بود؛ ولی اکنون چسب این مهم را برعهده دارد. البته در قدیم که از نخ استفاده میشد هیچگاه مشکلی پیش نمیآمد ولی هرگاه از چسب خوبی بهره برداری نکنند، صفحه های یک کتاب پس از مدتی از یکدیگر جدا میشوند(یا به قول قدیمیها شیرازه اش از هم پاشیده میشود).
دستگاه برش: مرحله بعدی کار در بخش صحافی برش است. سه طرف از چهار طرف کتابی که بدون جلد آماده شده با دستگاه برش بریده میشود؛ تا هم صفحه های به هم چسبیده از هم جدا شوند و هم همه صفحه های کتاب یکدست و یک قواره و در یک اندازه از کار درایند. سپس این کتاب با قواره ولی بی جلد را با جلدی که پیشتر آماده کرده اند مجلّد میکنند.
البته اگر جلد کتاب شمیز باشد(یعنی طلاکوب و ضخیم نباشد) تمام کتاب آماده شده، همراه با جلدش با هم برش میخورند. این روش در مورد نشریه های ادواری نیز به کار میرود، با این تفاوت که یک دسته از مجلدهای یک نشریه با هم برش میخورند.

عنوان(Title)
کاربری واژه عنوان یا تایتل در هر دو زبان فارسی و انگلیسی یکسان و به دو گونه است:
یک: نام کتاب
دو: برای نشان دادن کم و کیف فعالیت در حوزه نشر کتاب، مانند:
ما در سال 1392 هشتاد عنوان کتاب به چاپ رساندیم.
شمار عنوانهای کتابهای علمی ما بیش از عنوانهای کتابهای دینی ماست.
شمارگان(تیراژ) هر یک از عنوانهای کتابهای ما بیش از بیست هزار است.

مقدمه و پیشگفتار(Preface)
هر نوشته ای که نگاشته میشود نویسنده آن هدفهایی داشته و انگیزه ای پشت نوشته او نهفته است که موجب شده نویسنده دست به قلم ببرد و یک کتاب یا مقاله را منتشر کند.(امروزه که نشر افکار تنها از طریق چاپ صورت نمیگیرد بلکه هرکس میتواند افکار خود را در وبلاگها و وبسایتها منتشر کند تا دیگران به گونه ای رایگان بهره برداری کنند به کارگیری واژه انتشار شایسته تر از چاپ است.) از دیرزمان هر نویسنده انگیزه و هدف و سودهای ناشی از اثر خود را در یک یا چند یا چندین صفحه زیر عنوان مقدمه در آغاز کتاب میآورد. چندین سالی است که واژه پیشگفتار را به جای مقدمه و با هدف پارسی را پاس بداریم به کارمیگیرند. کسانی نیز نخستین سخن یا سخن نخست را در این راستا به کار برده اند و تنها برای آغاز مقاله اشاره: را نیز.

یادداشت ناشر(Publisher’s Note)
 برخی از ناشران بر کتابی که معمولاً برایشان اهمیت دارد یادداشتی مینویسند که به آن یادداشت ناشر میگویند.

تقریظ
تقریباً تا دهه چهل شمسی این واژه کاربرد داشت. تقریظ به نوشته ای گویند که استادی بر کتاب شاگردانش یا کسانی که به مانند او کهنه کار و کارشناس نبودند، مینوشت تا آن کتاب اعتباری کسب کند و معمولاً اولین کتاب یک نویسنده بود و نشان از آن داشت که آن استاد آن را تأیید کرده است.

ملحقّات و ضمائم یا فهرستها(Indexes)
ملحقّات یعنی آنچه که درپایان کتاب یا یک متن(مانند متن قراردادها و معاهده های بین المللی میان دولتها) افزوده شده است که به دلایلی یا در متن نیامده یا ممکن نبوده در متن گنجانده شود. 
واژه ضمائم که چندین سالی است جای خود را به پیوستها داده، شامل مطالبی میشود که به برخی کتابهایی که اعتبار پژوهشی دارند، افزوده میشود؛ که به دلایلی ضرورت نداشته در متن کتاب بیاید؛ ولی ممکن است به کار کسانی بیاید و بتوانند از آنها بهره برداری کنند.
فهرست محتوای یک کتاب یا نشریه را در زبان فارسی فهرست مطالب یا به طور خلاصه فهرست مینویسند ولی در زبان انگلیسی میشود: Contents.
فهرستها گوناگونند ولی مهمترین فهرست ها، فهرست نامها یا اعلام(Names Index) و فهرست موضوعی(Topics or subjects Index) هستند که هر دو برای پژوهشگران بسیار سودمند و کارسازند.
برخی فهرستها خود یک یا چند جلد کتاب را تشکیل میدهند مانند فهرست کتابهای کهن اسلامی در کتابخانه بزرگ واتیکان که یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان است.
فهرست معاهدات دوجانبه ایران با دیگر کشورها زیر عنوان راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول(ناشر: وزارت امور خارجه) همراه با مقدمه ها، فهرستها و راهنماهای مختلفی که نگارنده برای سهولت کار پژوهشگران تهیه کرده است؛ نیز در این زمینه قابل توجه است.

کپیرایت(Copyright)
کپیرایت(حق رونوشت برداری) یا حق مالکیت معنوی تعهدنامه ای است که هرگاه یک شخص یا سازمانی به آن بپیوندد تنها آنان حق دارند از اثری که تولید شده همچون کتاب یا قطعه ای موسیقی بهره برداری مادی کنند و دیگران برای بهره برداری از آن باید از آنان اجازه کتبی داشته باشند. هر کشوری که به آن بپیوندد متعهد و ملزم به رعایت اصول و مواد آن میشود و هر کشوری که نپیوندد متعهد به آن نیست. در نتیجه کشورهایی که تولید علم و کتابهایشان بیشتر است عضو آن میشوند تا از حقوق مالکیت معنوی آثار خود بهرهمند شوند.
کشور ایران این تعهدنامه را امضاء نکرده، در نتیجه ناشران و مترجمان ایرانی کتابهای مفید را بدون قیدوشرط ترجمه میکنند و میفروشند. معمولا کشورهای جهان سومی آن را امضاء نکرده اند. البته اگر این کشورها نیز تولید علمی و فنی داشته باشند، دیگران میتوانند بدون اجازه از تولید آنان بهره برداری کنند.
نمونه داخلی کپیرایت همان است که طبق قانون مالکیت معنوی بر روی صفحه اول کتاب مینوشتند و مینویسند:
حق چاپ(و نسخه برداری برای ناشر) محفوظ است. یا:
تمام حقوق این کتاب(اثر) محفوظ است(All rights reserved).

چاپ افست(Offset)
در دیکشنری آکسفورد آمده است که افست روشی در چاپ است که در آن جوهر ابتدا به یک صفحه فلزی و سپس به یک سطح لاستیکی و تنها پس از آن بر روی کاغذ قرارمیگیرد.
افست چیزی شبیه به کپی کردن است بدون دخالت در متن اصلی کتابی که پیشتر به چاپ رسیده است. یعنی یک کتاب را که میخواهند بی کم و کاست دوباره چاپ کنند افست میکنند. تمام صفحه های کتاب را گویی کپی گرفته و دو باره به صورت کتاب دراورده اند. به همین دلیل بر برخی کتابها، همچون قرآن و دیوان شعرا نوشته شده: عکسبرداری شده از...
ناشران با دو هدف این کار را میکنند. یا آنانکه میخواهند کتابی مانند قرآن را که خود پیشتر چاپ کرده اند، دوباره به چاپ برسانند که این کار اگر طبق مقررات انجام گیرد قانونی است. ولی گاهی یک ناشر کتابی کمیاب را که ممکن است ناشر آن هم خود او نباشد و در بازار یافت نمیشود، افست میکند و به صورت قاچاق با قیمتهای بسیار گرانتر از قیمت متعارف میفروشد!
یک پیشامد جالب در این زمینه:
در دهه شصت هجری مجبور شدم کتاب تاریخ ادیان جان ناس را بخرم. تنها در یک کتاب کهنه فروشی رو به روی دانشگاه تهران آن را یافتم و به قیمت گزافی خریدم. روزی که مشغول مطالعه آن بودم و کتاب باز بود و از آنجا که این کتاب پرحجم(قطور) است به هنگام بازبودن کتاب بخشی از داخل عطف کتاب(معرفی در پی خواهد آمد) نمایان میشد. که متوجه شدم افست کننده با اینکه کار برایش کم هزینه بوده برای برخورداری از سود بیشتر از پسمانده های جلد کتابهای درسی پس از انقلاب که آرم جمهوری اسلامی را داشت و در چاپخانه وجودداشته، برای تهیه جلد استفاده کرده! و این در حالی بود که کتاب اصلی سالها پیش از انقلاب چاپ شده بود. دانستم که این کتاب را غیرقانونی افست کرده اند و به عنوان کتاب کمیاب به قیمت گزاف میفروشند!!

عطف کتاب
به بخشی از جلد کتاب که نام کتاب و نویسنده روی آن حک یا نگاشته شده و هنگامی که در قفسه کتاب قرارمیگیرد نمایان میشود عطف کتاب گویند.

اندازههای کتابها
هر کتابی اندازه ای دارد که در میان ناشران به قطع مشهور است. به ترتیب بزرگی به کوچکی:
قطع رحلی: مانند اندازه بسیاری از دانشنامه ها و دایرة المعارفها.
قطع وزیری: مانند بسیاری از کتابهای علمی، درسی و یا پرحجم مانند دیکشنریها.
قطع رقعی: مانند بسیاری از کتابها از جمله رمانها.
قطع جیبی: در ایران دهه های سی و چهل این قطع بسیار مورد بهرگیری قرارمیگرفت. اکنون شمار کتابهایی که این قطع را داشته باشند بسیار کم است. شاید علتش افت کتابخوانی در ایران باشد زیرا کتاب با قطع جیبی را میتوان در جیب گذاشت و در راهها(اتوبوس و قطار و..) خواند.
قطع پالتویی: پهنای آن مانند قطع جیبی است ولی دارزای آن یک و نیم برابر درازی قطع جیبی است و بیشتر برای چاپ کتابچه های راهنمای توریست کاربرد دارد؛ به دلیل اینکه عکسها همراه با زیرنویسهایش در یک صفحه جابگیرد.
قطعهای کوچک و خیلی کوچک نیز وجود دارد که برای فرهنگ واژگان و متنهای مقدس همچون انجیل و قرآن استفاده میشود.

شابک(ISBN): شماره یا کد اختصاصی یک کتاب است، که از سوی سازمان صادرکننده مجوز چاپ، به آن کتاب داده میشود. معنای دقیقتر:
شابک = شماره استاندارد بین المللی کتاب
 ISBN=International Standard Book Number

کارتوگرافی(Cartography)
کارتوگرافی هنر یا پروسه کشیدن یا ایجاد نقشه ها(معمولا جغرافیایی) است.
مردادماه 1393
ویرایش دوم: مردادماه 1394
 احمد شماع زاده
 hmdshmzdeh@gmail.com

دریغم آمد وضعیت امروزین کتاب و کتابخوانی در کشورمان را در اینجا نیاورم:
کِتاب
(ورژن جدید من یار مهربانم)
سراینده: عباس احمدي، لوح

  من یار مهربانم، اما كمی گرانم
چون جنس باد كرده در دست ناشرانم
 دركل به قول ایشان كم سود و پر زیانم
من گرچه اهل ایران این ملك شاعرانم
زیر هزار نسخه باشد شمارگانم
مانند حال زائو در وقت زایمانم

یا لنگ فیلم و زینكم یا گیر این و آنم
گیرم اگر مجوز من یار پند دانم
از این ممیزیها سرویس شده دهانم!
 اغراق اگر نباشد صفر است راندمانم

یك روز رفتم ارشاد با این قد كمانم
 گفتم بده مجوز ای راحت روانم

گفتا تو را برادر یك سال میدوانم
در تو عقایدم را با زور میچپانم

گفتم نمیتوانی، گفتا كه میتوانم
گفتم كنم شكایت، گفتا كه بر فلانم

از حرفهای او سوخت تا مغز استخوانم
من یك كتاب خوبم عشق است ترجمانم
 
نه عامل خلافم نی در پی مقامم
محبوب اهل فكرم منفور طالبانم
 فعال در مسیرِ آزادی بیانم
خواننده گر كزت شد من ژان وال ژآنم
 
من وارث پاپیروس از مصر باستانم
هم خبره در سیاست هم اقتصاد دانم
 بسیار حرف دارم با آنكه بی زبانم
 شاگرد فابریكِ جبار باغچه بانم
 درد دلم شنیدی؟ حالا بخر بخوانم
 از بس كه شعر گفتم كف كرد من دهانم
 
حسن ختام بیتی است كآمد نوك زبانم
از خطه بیابان گفته سعید جانم

من شاعری جوانم منهای گیسوانم!
من یار مهربانم، سرویس شده دهانم!

No comments:

Post a Comment