یادداشت یعنی به یاد
داشته باش!(21)
که روزی دانای پیر
روشن ضمیری گفت:
ما و علماى دیگر
تا وقتى از بیرون به تشکیلات حکومت نگاه مى کنیم و به درون آن تشکیلات قدم
نگذاشته ایم، فسادها و کاستىهایى را که در تشکیلات
است به وضوح مى بینیم و به راحتى با آنها مبارزه مى کنیم. اما وقتى خود وارد تشکیلات
شدیم، فسادها و کاستىهاى آن را به وضوح نمى توانیم ببینیم. زیرا در آن هنگام،
تشکیلات منسوب به ماست و ما منسوب به آن هستیم و هر کسى، همان طور که دیدن عیوب دیگران و عیوب
تشکیلات دیگران - خصوصاً اگر مخالفان او باشند - برایش آسان است، دیدن عیوب خود و
تشکیلات خود و وابستگان خود برایش دشوار است. میان دلبستگى به یک شىء و تشخیص
معایب آن، نسبت معکوس برقرار است و معمولا هر کس هرچه را بیشتر دوست دارد، کاستىها
و معایب آن را کمتر مى بیند.
آنگاه چون آدمى
خود و تشکیلات منسوب به خود را بیش از هر کسى و هر تشکیلاتى دوست دارد و به آن دل
بسته است، طبیعى است که خود و تشکیلات منسوب به خود را سراسر خوبى و عین کمال و
دور از هر گونه ایراد وکاستى ببیند و در مشاهده عیوب و نواقص خود و تشکیلات منسوب
به خود از همه ناتوان تر باشد.
"کذلک زیّنا
لکلّ امة عملهم"همچنین وقتى که تشکیلات منسوب به ما شد، از یک طرف مبارزه ما
با فسادهایى که در آن است، به صورت مبارزه ما با خودمان درمىآید که چنین مبارزه اى براى ما بسیار دشوار است. از طرف
دیگر به دلیل تقدسى که تشکیلات با انتساب به ما پیدا مى کند، مبارزه دیگران با فسادهاى موجود
در آن، مبارزه با علماى دین و بلکه با اصل دین تلقى مى شود و دفاع چشم بسته از تشکیلات، حتى با فسادهاى آن،
وظیفه و تکلیف شرعى قلمداد مى شود و در نتیجه، ما که همیشه باید پیشروان مبارزه با فسادها و
خصوصاً فسادهاى تشکیلات حکومتى باشیم، تبدیل مى شویم به قوى ترین عامل براى جلوگیرى از مبارزه با
فسادها و حتى دفاع از فسادها.
با این مقدمات،
عقل اقتضا مى کند که بگوییم دخالت در امور سیاسى، اگر به معناى
مراقبت و نظارت بر کار حکومت و مبارزه با فسادهاى موجود در آن باشد، از اوجب
واجبات و اهمّ فرایض براى ماست، ولى اگر به
معناى اشتغال عامه مناصب حکومتى باشد، چنین امرى با معناى اول قابل جمع نیست و در مقام تزاحم میان این دو معنا و
عدم امکان جمع، بنابر اصل «الاهمّ فالاهمّ»، و براى اینکه بتوان اولى را نگاه
داشت، بلاشک باید دومى را رها کرد و به حدیث ابن عباس عمل کرد: « اتق خیرها بشرّها و
شرها بخیرها ».
بارى این تصور که اصلاح امت منوط به حاکم بودن ما و
فساد آن معلول عدم تفویض حکومت به ماست کاملا نادرست است.
... مسندى که ما
بر آن تکیه زدهایم، مهم ترین سنگر مبارزه با فساد باید باشد، و مسندى که حکام بر آن تکیه
زدهاند، مهم ترین مرکز اشاعه فساد است. اگر ما
جاى حکام را بگیریم، هم سنگر مبارزه با فساد را از دست مى دهیم و هم خود در همان جایى قرار مى گیریم که مرکز نشر فساد است. بلکه
خود فاسد مى شویم، زیرا علماى دین، در هر جامعه اى باید در حکم نمکى باشند که از
فاسد شدن موادغذایى جلوگیرى مى کند. اگر نمک فاسد شد تکلیف چیست؟ و چه چیزى مى تواند آن را و چیزهاى دیگر را از
فساد برهاند؟
و در اناجیل مى خوانیم که مسیح (ع) به حواریین
فرمود:«شما نمک زمین هستید، اگر نمک فاسد شود با چه چیز آن را اصلاح کنند؟ چنان
نمکى به هیچ کار نمى آید جز آنکه پایمال شود.» پس نمک را
نباید در معرض گندیدن و فاسد شدن درآوریم و به بهانه اصلاح امور مردم، نباید خود
را در شرایطى قرار دهیم که به دامن فساد بیفتیم. نمى بینیم که امیر مؤمنان(ع) میفرماید: «من میتوانم شما را اصلاح کنم اما اصلاح شما مشروط
به فساد خودم است. لذا این کار را نمیکنم»
حداقل نیمى از
همین فسادهاى موجود در امت اسلامى به گردن ماست و ما براى به صلاح آوردن وضع امت،
اول باید خود را اصلاح کنیم. نه اینکه به جاى این کار، حکومت و امارت را هم به دست
گیریم تا مسؤلیت بقیه تباهىها هم به گردن ما بیفتد و ما یگانه مسؤل همه مفاسد
باشیم.
اگر هم تصورکنیم
که عامّه مردم، به دلیل ارادات و اخلاص فراوان به ما، حتى اگر ما حاکم بشویم، ما
را مسؤل مفاسد نمى شمارند. چنین تصورى گرچه ممکن است
براى اوایل امر درست باشد، اما به زودى ورق برمى گردد. آن وقت همان مردمى که فسادهاى موجود در حکومت ما را حمل بر
صحت مى کردند یا به گردن دیگران مى انداختند تا ما تبرئه شویم، همان
مردم، درمورد مفاسدى هم که ما مسؤل حقیقى آن نیستیم، ما را مسؤل مى شناسند و حتى آنچه را در حکومت ما
حقیقتاً مفسده نیست، مفسده تلقى مى کنند تا ما را محکوم کنند؛ و پاره اى از امورى را که در حکومت هاى دیگر تحمل مى کنند، در حکومت ما
برایشان تحمل ناپذیر مى شود و خوب هاشان منطقشان این است که: «حسنات
الابرار سیئات المقربین.»
علاوه بر این، اگر ما به نام اسلام و شرع حکومت تشکیل
دهیم، و اگر مراجع و علماى دین، متصدى امور حکومتى شوند، به معناى این است که ما
سرنوشت اسلام و مرجعیت را به یک حکومت پیوند بزنیم، و این بسیار خطرناک است. چون
هر حکومتى دیر یا زود به فساد مى گراید و سقوط مى کند.
آنگاه حکومتى که به نام اسلام تشکیل
شود و مراجع و علماى دین متصدى امور آن باشند، وقتى به فساد گرایید و سقوط کرد،
این امر یعنى به فساد گراییدن و سقوط اسلام و مرجعیت و روحانیت، و این بدترین
پیامد ممکن است.
آن دانای روشن ضمیر آخوند خراسانی
رحمه الله علیه است. که روزگار ما را با درایت خویش به خوبی پیش بینی و وصف کرده
بود ولی ما از آن بیخبر بودیم.
آخوندِ خُراسانی(1219تا1290هج.ش/1839تا1911م)،
فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت است. آخوند خراسانی به
سبب تبحر و نوآوریهایش در فن اصول، شهرت علمی عظیمی کسب کرده است. مهمترین اثر
او، کفایهالاصول، کتاب درسی طلاب در پایان دورة سطح است که غالباً پایة
کار مدرسان خارج اصول میگردد. بیش از صد تن مجتهد بر این کتاب حاشیه نگاشتهاند.
منبع: سخنان آخوند خراسانی درباره آسیب های تشکیل حکومت
اسلامی در گفتگو با میرزای نائینی به نقل از کتاب «دیدگاههای آخوند
خراسانی وشاگردانش»، نوشته آقای اکبر ثبوت، فصل اول، صفحه 18 به بعد.
No comments:
Post a Comment