Wednesday, December 18, 2013

مراحل ششگانة‌ آفرينش

مراحل ششگانة‌ آفرينش
احمد شمّاع‌زاده

سبّح‌ اسم ‌ربّك‌الاعلي ‌الّذي‌خلق ‌فسوّي‌ و الّذي‌قدّر فهدي ‌و الّذي ‌‌اخرج‌المرعي ‌فجعله غثاءً احوي

مراحل ششگانة آفرينش را كه خداوند بدين گونه در سورة اعلي بيان داشته، در مورد كيهان، ستارگان، گياهان، جانوران، جن‌ها و انسانها، صادق است؛ زيرا همه آفريدة اويند و تنها يك روش را براي همة آفريدگانش به‌اجرادراورده‌، و در اين سوره به گونه‌اي موجز بيان‌داشته‌است.
اين شيوة قرآن كريم است كه حتي امور مهم را ‹بسيار موجز› بيان مي‌دارد، برخلاف بيشتر مترجمين و مفسرين اين كتاب آسماني كه اين امّهات قرآني را بويژه با توضيح‌هاي خود، به موضوع‌هايي پيش‌پاافتاده مبدل‌مي‌سازند. 

توضيح مراحل ششگانه:

1و2- خلق و تسويه: حضرت علي عليه‌السلام دربارة اين دو مرحله مي‌فرمايد: طبق فرمانش تمام گشت خلقت او (اشاره به كن وجودي دارد) پس كجي‌هاي اشياء را راست گردانيد و حدودشان را واضح و روشن قرارداد.(1)
        مرحلة تسويه، مرحلة طراحي‌ و سازماندهي است. مي‌دانيم كه هر پروژه‌اي با بررسي تمام جوانب، ابتدا طراحي، و سپس سازمان‌دهي مي‌شود، و پس از آن به‌اجرادرمي‌آيد. خداوند كريم پروژة آفرينش را در مرحلة تسويه، طراحي‌كرده‌است.

3- تقدير يا مرحلة اندازه‌گذاري براي آفرينش:‌ يعني تعيين اندازه‌هاي ويژه و حدود معين در ذات و صفات و افعال اشياء، كه از آن حدود و اندازه‌ها خارج نشوند و تجهيز آنها به اندازه‌هايي كه مناسب آنهاست.(2)
        خداوند كريم در آيه زير نيز اندازه‌گذاري در تمام آفريدگان را ياداورشده‌است:
قد جعل الله لكل شيء قدراً (طلاق: 3) 

4- هدايت: يعني اشياء با هدايت رباني تكويني به سوي آنچه كه براي آنها تقديرشده، و به نحوي كه تقديرشده، به سيروسلوك بپردازند.(3)

5 و 6 ـ متأسفانه حتي تفاسير جامع و معتبري چون «‌الميزان» و « مجمع‌البيان» در مورد آيات «الذي اخرج‌المرعي فجعله غثاءً احوي» ساكت مانده‌اند و تنها همان معناي ظاهري را توضيح مختصري داده‌اند. مسلم است كه اين دو آيه نيز به روش دو آية پيش از خود، به خلق و ايجاد مربوط و پيوسته‌است.
بنابراين با تدبر در اين آيات، در پشت معناي ظاهري واژگاني همچون الذي اخرج‌المرعي(كسي‌كه گياه را رويانيد) و فجعله غثاءاً احوي(پس آن را خاك‌وخاشاك تيره و سياه گردانيد)، مي‌توانيم معناهاي كلي‌تري را بيابيم:

در اين زمينه به سه مورد كلي پيرامون آفرينش آفريدگان اشاره مي‌شود:

يكي، مطلق چيزي را از درون چيز ديگري بيرون كشيدن و موجود تازه‌اي ايجاد كردن است؛ كه جز خداوند متعال كسي قادر به چنين كاري نيست. و سپس ايجاد تغييرات و حالات مختلف در موجود تازه، به نحوي كه آن را از صورت اوليه كاملاٌ خارج كرده و به صورتي ديگر درمي‌آورد.
به عبارت ديگر، خداوند سبحان با ايجاد تغيير در اجزاء اشياء، به تغيير در ماهيات آنها مي‌پردازد و از جماد، گياه به وجود مي‌آورد. و سپس با ايجاد تغييري مجدد در اجزاي موجود تازه، به تغيير در اعراض مي‌پردازد و طراوت و رنگ علف تازه را از آن مي‌گيرد و به «خاشاك تيره» كه جزء جمادات است مبدل مي‌سازد.

دوم‌، خداوند سبحان مي‌خواهد با اين كلمات بسيار سادة «اخرج المرعي فجعله غثاءً احوي» به ما بگويد در روند آفرينش كلي كيهان،‌ در اين مرحله شرايط به‌وجودآمدن حيات آغازين را كه همانا وجود نور، اكسيژن، آب و ديگر مواد است، فراهم آورده و باز با تغيير شرايط محيط از طريق ماده، در كار خشك‌وظلماني‌كردن پديده‌هاست. پروردگار سبحان، بدين ترتيب مي‌خواهد تفهيم كند كه همه چيز در تغيير و تحول است جز ذات او كه ثابت و لايتغير است و همه چيز رو به تيرگي مي‌رود جز او كه نور آسمانها و زمين است.

سوم، خداوند كريم پس از خلق كائنات از خلق و بدع دست‌نكشيده و دائما به ايجاد و تغيير مي‌پردازد و به قول خودش «كل يوم هو في شأن» و كيهان و آنچه در آن است، چه ستارگان عظيم، چه گياهان، چه جانوران، چه جنها، و چه انسانها را همواره و هر روزه زنده مي‌كند و مي‌ميراند و بدين گونه رو به تكامل و توسعه به‌پيش‌مي‌برد. مگر او خود نمي‌گويد كه او «يبدء و يعيد» و «فعال لمايريد» است؟

وهوالذي يبدؤاالخلق ثم يعيده وهو اهون عليه وله‌المثل‌الاعلي في‌السموات والارض و هو العزيز الحكيم (روم: 27)
در اين آيه نيز خداوند به چرخه و گردش آفرينش(آفريدن و برگشت‌دادن) اشاره‌كرده و آن را براي خود،‌ از سويي افتخار، و از  سويي ديگر كاري بسيارساده اعلام‌كرده و نمونة برتر اين روند را در آفرينش كيهان ‌دانسته كه در سوره‌اي ديگر، آيه‌اي مستقل به آن اختصاص‌داده كه همان آيه 104 سوره انبياء است، و پيش از اين در مباحث كيهان‌شناسي مبناي شكل حلزوني و پايان كار كيهان قرارگرفت:
يوم نطوي‌السّماء كطيّ‌السّجلّ للكتب كما بدأنا اوّل خلق نعيده وعداً علينا انّا كنّا فاعلين

طبق آیات زیر کیهان نیز از شش مرحله آفرینش گذرکرده که در مهبانگ در قرآن مفصلا مورد بررسی قرارگرفت:
ان ربكم الله الذي خلق السموات والارض في سته ايامٍ ثم استوي علي العرش( اعراف: 52 - يونس: 4)
الله الذي خلق السموات و الارض و ما بينهما في سته ايام ثم استوي علي العرش(سجده: 54)
هو الذي خلق السموات و الارض في سته ايام ثم استوي علي العرش(حديد: 5)

مرحلة ‹غثاءً احوي› يا سير نزولي يك ستاره همچون خورشيد كه اكنون در حالت سرزندگي و شادابي است، هنگامي آغازمي‌شود كه تمام هيدروژن مركزش سوخته‌شده و به يك ‹غول قرمز› تبديل‌شود. و هنگامي به صورت ‹كوتولة سفيد›ي درمي‌آيد كه تمام منابع سوخت حرارتي هسته‌اي خود را از دست بدهد. در اين حالت جرمش به اندازة خورشيد است ولي در حجمي به اندازة كرة زمين زندگي مي‌كند.(مانند آدم‌هاي پير سفيدمويي كه يك دنيا تجربه دارند) در اين مرحله به شكل مادّة استحاله‌يافتة جامدي است و زندگي اين دوره را با گرماي باقي‌مانده از روزگاري كه هستة يك ستاره بود، بسيارداغ آغاز مي‌كند. ولي با گذشت زمان، گرماي خود را به فضا مي‌تاباند(همچون مردان خدا كه مي‌‌سوزند و گرمي و روشنايي مي‌بخشند و در گمنامي مي‌ميرند) و سرانجام زندگي را سرد و تاريك و فراموش‌شده به شكل يك ‹كوتولة سياه›(غثاءاحوي) به پايان مي‌برد.(4)

در مورد چرخة آفرينش گياهان نيز همان معنايي را كه به اختصار در سورة اعلي آورده‌بود، در سورة زمر آية 21 به تفصيل آورده و فرموده‌است:
الم تر ان‌الله انزل من‌السماء ماءً فسلكه ينابيع في‌الارض ثم يخرج به زرعاً(همان اخرج‌المرعي است) مختلفاً الوانه ثم يهيج فتريه مصفراً ثم يجعله حطاماً(همان فجعله غثاءً احوي است) ان في ذلك لذكري لاولي‌الالباب
پس از آن نوبت به آفرينش جانوران و پرندگان و‌ موقعيت آنان در چرخة طبيعت فرامي‌رسد و مي‌فرمايد:
و ما من دابه في‌الارض و لا‌يطير بجناحيه الاّ امم امثالكم مافرّطنا في‌الكتاب من شيء ثم الي ربهم يحشرون(انعام: 38)
ترجمه: نه جنبنده‌اي در زمين و نه پرنده‌اي در هوا با دوبالش پرواز مي‌كند، مگر آنكه امت‌هايي همچون شما(جن و انس) هستند. ما در كتاب آفرينش چيزي را نابجا به‌كارنبرديم و از چيزي كم نگذاشتيم؛ سپس آنان به سوي پروردگارشان فراآورده‌شدگانند.
در مرحلة بعد، خداوند چرخه و گردش آفرينش را در مورد ‹جن و انس› به‌گونه‌اي مشترك مثال‌زده و آورده‌است:
الله‌الذي خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم من بعد قوه ضعفاً و شيبه يخلق مايشاء وهوالعليم القدير(روم: 54)
و در آيه‌اي ويژة انسان، آورده‌است كه:
هوالذي‌ خلقكم من تراب ‌ثم من نطفه ثم ‌من ‌علقه ثم ‌يخرجكم ‌طفلاً ثم ‌لتبلغوا اشدّكم ثم‌ لتكونوا شيوخاً(غافر: 67)
صفت‌هايي كه خداوند براي خود در پايان آيات آورده نيز قابل توجه و انديشيدن است: در مورد آفرينش كيهان، عزيزالحكيم و در مورد انس و جن، عليم‌القدير.
بنابراين، اخرج‌المرعاي يك انسان، زايش‌، جواني و شادابي اوست و غثاءً احواي او، پيري، مرگ، و پوسيدن جسم اوست؛ چنانكه در آيه آمد.
خداوند كريم، براي آفرينش و برگشت‌دادن آن نيز يك آية كلي دارد كه تمام آفريدگان(كيهان و آنچه در آن است) را دربرمي‌گيرد:
قل ‌الله يبدؤاالخلق ثم يعيده فانّي تؤفكون(يونس: 34)

نمونة كاري
اكنون براي نمونه، مراحل ششگانة آفرينش را در مورد گياهان بررسي مي‌كنيم: نوع گياه: گندم.
1.           خلق: ماية‌ اولية گندم با كن وجودي به‌وجود‌آمده(اذا اراد شيئً ان يكون فيقول له كن فيكون
2.    تسويه: در اين مرحله دانة گندم طراحي و سازماندهي مي‌شود و مشخص مي‌گردد كه چه‌سودي بايد داشته‌باشد، ‌به‌چه‌كار بيايد، شكل گياه آن چگونه باشد و چگونه بايد مصرف شود، و
3.    تقدير: دانه‌اي با اين ويژگي‌ها، خود، بايد چه‌اندازه‌اي داشته‌باشد؟ هنگامي كه به شكل يك گياه درامد تا چه اندازه رشدكند؟ طول و عرض برگهايش چه‌اندازه‌اي باشد؟‌ اين گياه درچه مدتي بايد به اوج شكوفايي برسد؟ خوشه‌هايش چه اندازه‌اي داشته‌باشد؟ و در هر خوشه چند عدد دانه وجودداشته‌باشد؟ و
4.    هدايت: پس از كاشته شدن، اين خداوند است كه از قبل پيش‌بيني‌هاي لازم را كرده و مشخص‌شده با توجه به شرايطي كه بايد وجودداشته‌باشد، چگونه از زمين سربراورد و رشدكند.
5.           اخرج‌المرعي: رويش دانة گندم و سيرصعودي آن است، تا به گونة خوشه‌اي سرسبز و شاداب درآيد.
6.    فجعله غثاءً احوي: سير نزولي اين گياه است تا از سرسبزي و شادابي، رو به زردي گذارد، قهوه‌اي شود، سياه‌شود،‌ و به خاك‌وخاشاك(حطام) تبديل‌گردد.

خداوند كريم همة اين موارد را در دانة گندم و در «دي. ان. آ» آن نهفته‌است.‌  جل‌الخالق!!

*****
بازگشت‌ها:
1. نهج‌البلاغه خطبة 90،‌ فرازهاي 20 و 21
 2و3. تفسير الميزان، ترجمه از متن عربي
4. پيام يونسكو: مهر 1365

1385 - احمد شمّاع‌زاده

No comments:

Post a Comment