Tuesday, October 14, 2014

پند روزگار!!

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمندتر هم کسی هست؟
گفت: بله. فقط یک نفر. پرسیدند: چه کسی؟

بیل گیتس ادامه داد:
سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم پول خرد ندارم. داشتم منصرف میشدم که دیدم پسر بچه سیاهپوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم! گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم. باز همان بچه به من گفت این مجله رو بردار برای خودت.
گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی هر کس بیاد اینجا و دچار این مساله بشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.
به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر توی ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این آدم بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از ۱۹ سال زمانی که به اوج ثروت و شهرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته …
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. او را یافتند و به اداره دعوتش کردند.

از او پرسیدم: منو میشناسی؟
 
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدش.
گفتم: سالها پیش زمانی که تو یک پسربچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.
گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی رو که به من کردی جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دم.
(بیل‌گیتس می‌گوید این جوان هنگام صحبت مرتب می‌خندید)

جوان سیاهپوست پرسید: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی بخوای!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخوای بهت میدم، من به پنجاه کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی!!
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟

جوان سیاهپوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲ ساله سیاهپوست.

یاداوری:
آرای استغناء و مناعت طبع و دلبزرگی بزرگترین ثروت دنیاست که هرکسی نمیتواند آن را دشته باشد! 
نکته دیگری در این زمینه نباید فراموش شود و آن اینکه آنکس که در بخشش پیشدستی کرده کسی نمیتواند پیشدستی او را جبران کند زیرا او نه تنها بخشیده بلکه موجب دیگر بخششهانیز شده است. 
پس همواره بکوشیم تا در نیکی کردن پیشقدم شویم. و همواره به یاد داشته باشیم که خداوند اکرم الاکرمین است!!

No comments:

Post a Comment